مهرالدین مشید

 

نویسنده : مهرالدین مشید

 

امریکایی ها شکست خورده اند ؛  اما خطر متوجۀ افغان ها است

 

از ده سال بدین سو جنگ بیرحمانه و ویرانگری زیر نام "مبارزه با تروریسم" بر مردم افغانستان تحمیل گردیده است . امریکا توانست تا پس از راه اندازی سناریوی مرموز و خطرناک رویداد یازدهم سپتمبر جنگ بزرگی را بر ضد القاعده و طالبان آغاز نماید . این جنگ که با ورود 5000 سرباز آیساف و 10000 سرباز امریکایی به نام نیرو های مبارزه با تروریزم  وارد افغانستان شدند  .  اکنون یک صد و پنجا هزار نیرو های خارجی در افغانستان حضور دارند ؛ در  حالیکه بر حجم این جنگ خانمانسوز افزوده شده است .  امریکا در این مدت استراتیژی های گوناگونی را به نام سرکوب مخالفان دولت افغانستان و تامین امنیت در این کشور به کار برد ؛ اما این راهکار ها نه تنها مخالفان را نابود نگردانید ؛ بلکه بر شمار آنان افزود و  قوت و توانایی های نظامی آنان چندین مرتبه بلند رفت که با رسیدن طالبان در دروازههای کابل امنیت بیش از هر زمانی در افغانستان شکننده گردیده است . ادامۀ نیرو های نظامی در افغانستان نه تنها امنیت را در این کشور تامین نکرد ؛ بلکه با استفرار حکومتی فاسد تحت مدیریت نابکار خشونت ها در کشور هر چه بیشتر افزایش یافت و بر حجم خشم و نفرت مردم ما نسبت به نیرو های خارجی و دولت شان بیشتر از افزون گردیده است . اکنون که فاجعه در نزدیکتری فاصله ها هر افغان را تهدید میننماید و اوضاع از کنترول بیرون گردیده است  . امریکایی ها شگفت زده و وارخطا شده اند و سخت تلاش دارند تا برای مخفی نگاهداشتن شکست ها  و  جنایات شان بر ضد مردم افغانستان صحنه سازی ها نموده و با سناریو سازی های مضحکانه یی خاک را بر چشمان مردم ما بیفگنند و افکار شان را به بیراهه بکشند .

بدون تردید امریکایی ها جنگ در افغانستان را با فریب آغاز نمودند و با دست کم گرفتن نیروی مخالفان دولت و نادیده گرفتن طرح عمق استراتیژی پاکستان در قبال افغانستان به نسبت دشمنی های دیرینۀ این کشور با هند ، جنگ افغانستان را برده حساب کردند و با ترک این کشور متوجۀ عراق شدند ؛ در حالیکه امریکا  تجربۀ جنگ های تهاجمی و اشغالگرانه را در دهۀ شصت تا هشتاد قرن بیست در کوریا ، کامبوج و ویتنام پشت سر گذاشته بود و نه تنها درس های مقاومت ؛ بلکه درس های شکست را نیز از این کشور ها فرا گرفته بود .  استراتیژیست های امریکایی در کنار این گونه تجارب از  تاریخ کشورهای دیگر بویژه افغانستان هم دست کم آگاهی داشتند و آگاه بودند که چگونه مردم افغانستان در طول تاریخ بزرگترین کشورگشایان را از سکندر یونانی تا مهاجمان ساسانی ،  کوچی های شمال ، چنگیز ، بریتانیا و روسیه شرمسار و شکست خورده از کشور شان بیرون کرده و آرمان سیطره یافتن بر این ملت را با خود در گور برده اند . از همه مهمتر این که امریکایی ها پیش از این تجربۀ تسلیم ناپذیری افغان ها را در دو دهۀ آخر قرن بیست در برابر شوروی ها از نزدیک تجربه کرده بودند . هر گاه امریکایی ها تاریخ افغانستان را نخوانده بودند ، لااقل تاریخ کشورهایی را مطالعه کرده بودند که مورخان شان خاطرات شکست های افتضاح بار نظامیان شان را در این کشور به تحریر گرفته اند و این کشور را آشیانۀ عقاب ها خوانده و غلبه یافتن بر  آنرا امری محال و ناممکن توصیف نموده اند . مهمترین مضمون تاریخی کشور های یاد شده را درس نبرد های پر شکوۀ مردم افغانستان در برابر نظامیان آنان تشکیل داده و بصورت ناگزیرانه و با نهایت بی میلی  افغانستان را "قبرستان مهاجمان تاریخ" ، "دژ تسخیر ناپذیر" و "لانۀ شیران"و " آشیانۀ عقاب ها" خوانده اند .

این گونه تبصرهها در رسانه های غربی بعد از تهاجم امریکا به افغانستان هم در طیف وسیعی بازتاب داشت و هنوز هم بخشی از دغدغه های تحلیلگران غربی را در مورد این جنگ تشکیل میدهد . در این شکی نیست که پنتاگون از تاریخ ملت ها آگاهی دارد ؛ زیرا در این مرکز شیطانی کارشناسان سیاسی ، اجتماعی و تاریخی زیاد اند که آماده با آگاهی های جامعه شناسانه ، مردم شناسانه و انسان شناسانه بوده  ، به مثابۀ قافله سالاران تهاجم پنتاگون عمل می نمایند و برنامه های توسعه جویانۀ نظامی  و سیاست های جهانخوارانۀ اقتصادی امریکا را سمت و سو  بدهند ؛ اما این کانون تاراجگری و بیداد برای پیاده کردن برنامه های خود هرگزخط قرمزی را نمی شناسد و به هیچ  اصول پابند نبوده و در اصل حریمی مقدسی برایش معنایی ندارد . چنان برای وصول به هدف خویش خود شیفته عمل میکند و در رویا های دستیابی به چشمه های سرشار نفت و گاز و منابع معدنی دیگر طوری غوطه ور میگردد که حتی از واقعیت های آفتابی در  جهان هم انکار می ورزد . بعید نیست که این گونه انکار های پنتاگون ریشه در غرور جاهلی و قلدر منشانۀ آن داشته باشد و با توجه به قدرت سرمایه و  فناوری و تسلیحات پیشرفته تمامی دلیری ، ابر مردی و شهامت ملت ها را به هیچ می گیرد .

امریکایی ها علیرغم بی میلی های جنرالان شان به جنگ دشوار و ناشکننده  در افغانستان ادامه دادند .  چنانکه جنرال دیوید بارنو(1) گفت  : زمانی که به میدان هوایی کابل فرود آمدم ، یادم  آمد در کشوری وارد شدم که قبرستان مهاجمان است و از گروههای اسلام گرا وافراطی حمایت میکنند ؛ گرچه این جنگ در روز های اول در جوامع امریکایی از تنش های کمتری برخوردار بود و اذهان مردم این کشور در موجی از تبلیغات استخباراتی به نحوی افسون شده بودند ؛ اما با گذشت زمان کم کم به خود آمدند ، از بام خیال و هوس به زیر آمده و  و اندکی واقعی تر اندیشیدند .  در میان این همه خبر های ناخوشایند جنگی همراه با تلفات انسانی  و هزینه های هنگفت نظامی به مثابۀ چکش در ذهن هر امریکایی کوبیده شد و آنان را ناگزیر به دقت در مورد این جنگ نمود . امروز که هر امریکایی به خوبی آگاه است  که فرزندان شان به  جنگ های بی معنا و نا پیروزمندانه یی به افغانستان و عراق رفته اند که تا کنون بیشتر از یک تریلیون دالر هزینه داشته است  . جنگی که اکنون باز دهی های امریکا را به 13. 1 تریلیون دالر رسانده و کسر بودیجۀ آنرا به میزان 15 تریلیون دالر بلند برده است . این خبر برای هر امریکایی تکان دهنده است .  بویژه زمانیکه هر روز خبر کشته شدن دست کم دو سرباز امریکایی را درافغانستان می شنوند و کشته شدن دو سرباز در کشوری که ثمرۀ ازدواج ها  در خانواده هایشان بیشتر از یک فرزند نیست ، خبری بس تکاندهنده و نهایت ناگوار است .

از همین رو است که این جنگ هر روز تنش های بیشتری را در میان دولت مردان و مردم این کشور بوجود آورده و بر محافظه کار ترین و افراطی ترین عناصر گروههای امریکایی تاثیر افگنده و تاثیرات آن در طیف وسیعی در این کشور رو به گسترش بوده وعمیق تر میگردد . با آنکه کانگرس امریکا پیشنهاد  جدول زمانی خروج نیرو های امریکایی از افغانسان را با 80  رای موافق و 18 رای مخالف رد کرد ؛ اما  سناتوران دموکرات ها از ماموریت امریکا در مورد افغانستان خوش نیستند ؛ زیرا تلفات امریکایی ها در افغانستان روند تا روز افزایش می یابد . از همین رو سنای امریکا 33 ملیارد دالر اضافی برای جنگ افغانستان را با 28 رای منفی و 67 رای مثبت مورد تایید قرار داد که نسبت به دورههای گذشته یک تفاوت فاحش را در رای گیری نشان میدهد . چنانکه تیم جانسون (2)از جمهوریخواهان  مخالفت  آشکار خویش را  با  جنگ افغانستان اعلام کرده اند  . کانگرس امریکا چندی پیش 130 ملیارد دالر را برای جنگ عراق وافغانستان به تصویب رساند که هزینه های جنگی امریکا در افغانستان تا کنون به 300  ملیارد دالر رسیده است  .

پارلمان امریکا هم در مورد خروج نیرو های این کشور از افغانستان اختلاف دارد ؛ زیرا این ها  شک از آن دارند که جنگ افغانستان به تراژیدی دیگر شبۀ ویتنام مبدل گردد  ؛ گرچه این نگرانی ها در مورد جنگ افغانستان در شورای اعیان  و شورای نماینده گان امریکا چیز تازه یی نبوده و رسانه های غربی هر از گاهی از موجودیت این گونه مخالفت ها در میان اعضای کانگرس و پارلمان امریکا سخن گفته وهم حاکی از هشدار های پیهم برای واشنگتن بوده و امریکا را از درگیری دراز مدت در افغانستان برحذر گردانیده اند که روزنامه های واشنگتن پست و نیویارک تایمز در این راستا از دیگران پیشقدم تر بوده اند .  گرچه شماری تحلیل گران امریکایی علت شکست امریکا و شبۀ  شدن این جنک را به جنگ ویتنام ، در واقع عدم کارکرد موثر حامد کرزی را  برای حکومت داری خوب عنوان کرده اند  که نوعی غفلت امریکایی ها را نسبت به این جنگ به بررسی گرفته و بخشی از این ناکامی را در کنار عوامل دیگر عدم توجۀ امریکا به تجهیز درست نیرو های افغان ذکر کرده اند ، نه تنها نیرو های افغان از ناحیۀ نداشتن سلاح های لازم برای جنگ در برابر طالبان از سایۀ لطف زمامداران کاخ سفید محروم بوده اند . سربازان خود شان نیز تا هنوز نتوانسته اند ، در سایۀ چین لطف مقامات کاخ سفید قرار بگیرند . چنانکه آژانس خبری اسو شیتت پرس (3)در گزارش ابراز چنین ابراز نمود : وسایل جنگپی امریکا برای  جنگ افغانستان مناسب نیست . نظامیان امریکایی اکنون از سلاح سبک نوع ام – 4 استفاده میکنند که بورد موثریت آن 300 متر است . این سلاح در جنگ های شهری مانند عراق موثر و  اما در جنگ های غیر شهری مانند افغانستان به سلاح های ام – 110 دارای بورد 800 متر نیاز است  . مودل پیشرفتۀ سلاح ام – 4 ، ام – 16 است که در ویتنام کاربرد داشت .

هرگاه  عوامل تاریخی ، فرهنگی و ملی جنگ امریکا در افغانستان به بررسی گرفته شود . شکست امریکا در این جنگ بیشتر به عوامل تاریخی ، رقابت های منطقه یی و تشنج هایی میان کشور های منطقه بر میگردد که از سال های زیادی  بدین سو به مثابۀ کلافۀ سر در گم مردمان منطقه را در خود پیچانده ، دولتهای آنها را به خود مصروف نموده است  و  امریکا  آنها را دست کم گرفته بود . امریکا بعد از فروپاشی شوروی سابق خود را آقای جهان بر شمرده و یکه تازی های بیرحمانه را در جهان به راه افگند .  افغانستان و عراق از  جمله کشور هایی است که طعمۀ تجاوز امریکا در منطقه قرار گرفت . مقاومت ها بر ضد امریکا در این دو کشور که هزینه های هنگفت مالی را خلاف توقوع امریکا در پی داشت  ، محاسبات استراتیژیک امریکا  در مورد این جنگ را عوض نموده و هم  برنامۀ بعدی آنرا شامل حمله به ایران زیر سوال قرار داد . مقاومت دراین دو کشور بسیاری رویا های آزمندانۀ امریکا را در منطقه بی تعبیر باقی گذاشت . برنامه های دراز مدت امریکا را برای تشکیل خاور میانۀ بزرگ و ایجاد کمربند امنیتی  به مثابۀ دژی نفوذ ناپذیرنیز به شکست مواجه گردانید . 

عوامل شکست امریکا را در این جنگ در  کنار عوامل گوناگون دیگر می توان در ناهمسویی های روسیه و چین با امریکا در این جنگ  جستجو نمود . امریکایی ها علیرغم تلاش های زیاد موفق به کشاندن سربازان روسیه  ، چین ، کشور های آسیای میانه و عربی به افغانستان نگردیدند و این بی میلی های این کشور ها ضربۀ سنگینی بر "مبارزۀ امریکا با  تروریسم" وارد کرد .  چنانکه سرگی ایوانوف (4)معاون نخست وزیر روسیه گفت که کشورش هر گز میل ندارد که به افغانستان نیرو بفرستد . وی طی پرسشی گفت : آیا امریکا راضی بود که روسیه به ویتنام سرباز می فرستاد . واضح است که جواب نه است . از سویی هم روسیه آگاه بود که امریکا زیر نام این نبرد نامقدس آرزوی رسیدن به هدف استراتیژیک خود در بحیرۀ کسپین را دارد . از همین رو بود که روسیه برای مقابله با استراتیژی امریکا در بحیرۀ کسپین تطبیقات نظامی را موازی با تشدید فعالیت های سیاسی به راه انداخت  که  نگرانی های ایران و چین در رابطه به پیشروی امریکا در این منطقه برای روسیه نیز دلگرم کننده بود ؛ اما ضعف موقف بین المللی ایران و دوری چین از این ساحه و بی علاقگی ویجنگ برای تشدید و برهم زدن بیش از حد روابطش با واشنگتن امکانات مسکو را برای تدوین وترتیب یک راهکار واحد در مقابل سیاست های استراتیژیک  امریکا در این ساحه کمرنگ و ضعیف گردانید .

غرب به رهبری امریکا توانست تا در مرحلۀ اول نفت آذربایجان را به بازار های اروپا صادر نماید  و در مرحلۀ دوم نفت قزاقستان را از طریق قلمرو گرجستان به بازار های اروپا صادر خواهد نمود . وصل شدن این پایپ به  بحیرۀ کسپین و راه یافتن آن به عضویت اقتصاد جهانی  برای روسیه نگران کننده است . از سویی هم حضور نظامی امریکا در افغانستان و قرغزستان برنامۀ مقابلۀ این کشور را  با برنامۀ امریکا در این ساحه به دشواری رو به رو گردانیده است .

امریکایی ها هم نسبت به برنامه های روسیه در منطقه از اول نگرانی داشتند . چنانکه در شروع سال 2008 استخبارات امریکا روسیه را بصورت رسمی منیع تهدید خارجی برای این کشور اعلام نمود و رییس استخبارات ملی امریکا (5)که در نشست سالانۀ کمیتۀ "امور استخباراتی مشرانو جرگه کانگرس امریکا" که در رابطه به امنیت ملی این کشور دایر گردیده بود ، نکاتی ذیل را به سمع حاضرین رسانید  : "تلاش های مذبوحانۀ روسیه به خاطر تحت کنترول قرار دادن ، انساد و حتی م حا ظرۀ  محاصرۀ ترانزیت مواد سوخت ازناحیۀ کسپیین به سوی غرب ارزوی اختیار عام و تام بالای دهلیز انتقال ذخایر طبیعی شرق – غرب ، بنیۀ اصلی قوت  و نفوذ این کشور را در زمینۀ انرژی ثابت میسازد . "

بعید نیست که در آینده های قریب دیوار بحیرۀ کسپین به مثابۀ دیوار برلین در نقطۀ مهم استراتیژیک    جهان به گونۀ حایلی میان امریکا و کشورهای روسیه ، چین ، آسیای مرکزی و اروپا بازی بزرگ دیگر سیاسی و اقتصادی را در زیر چتر رسیدن به منابع سرشار طبیعی بحیرۀ کسپین در پی داشته باشد  ؛ اما آنچه اکنون در منطقه جاری است ، دلالت بر بلند پروازی های امریکا داشته و روسیه به نحوی در عقب استراتیژی امریکا  مخفی گردیده است .   چین هم که در آنسوی دیوار استراتیژیک نفت و گاز ؛  گرچه  دورتر از بستر بحیرۀ کسپین افتاده است ؛ اما هیچگاهی نمی تواند ،  نسبت به خواست های استراتیژیک امریکا در منطقه بی تفاوتی اختیار نماید و با وجود یک  سلسله اختلافاتش با روسیه همکاری و نزدیکی با روسیه را کم خطر تر از امریکا در دراز مدت تلقی میدارد . چنانکه از چندی بدینسو بعد از وعدۀ فروش سلاح به ارزش شش ملیارد دالر برای تایوان اصطکاکی میان دو کشور بوجود آمده است که چین با توجه به وضعیت اقتصادی چندان علاقه یی برای رویا رویی با امریکا رانداشته و ترجیح میدهد که به مقاومت  آرام  و منفعت طلبانه در برابر امریکا بسنده نماید . این موقف چین در دراز مدت به نفع روسیه شکننده است  که بصورت طبیعی به بهای به چالش بردن نیرو های خارجی در افغانستان بر ضد امریکا می انجامد .

امریکا که چین کمونیست را چندان به نفع خود شکننده نمی یابد و حتی در دراز مدت آنرا به سوی ناشکننده گی و حرکتی از مقاومت آرام تا جبهه گیری  رو در رو تلقی میدارد . از همین رو تلاش می نماید تا هند را با خود داشته باشد .  چنانکه چندی پیش علیرغم مخالفت شدید پاکستان معاهدۀ همکاری های میلۀ سوخت اتومی را با هند امضا نمود .  با امضای این معاهده هر گونه موانع در این زمینه از سر راۀ هند برداشته شد و این کشور بعد از  این قادر خواهد بود که یورانیم غنی شدۀ مورد نیاز برای چهار ریکتور اتومی خویش را از فرانسه و روسیه به دست آورد ؛ زیرا هند  در نظر دارد تا 4 ریکتور اتومی را تازه اعمار نماید . در حالیکه هند هنوز هم سیاست های خویش را باامریکا بر رغم نیاز های فراونش با این کشور به نحوی شکننده ارزیابی مینماید ؛ زیرا هند بدین باور است که کشوری مانند امریکا که از سال های 1950 بدین سو بحیث بزرگتری تمویل کنندۀ پاکستان در سطح منطقه و جهان است ، آیا ممکن خواهد بود که با وجود همکاری های دیر پای استخباراتی ، نظامی و اقتصادی اش با آن بتواند ، بحیث متحد استراتیژیک هند در منطقه باقی بماند؟ زیرا هند به پاکستان بحیث هم پیمان سنتی امریکا در منطقه نگاه مینماید . این کم باوریهای هند در بارۀ امریکا دراز راۀ بهبودی مناسبات میان این دو کشور را چندان خوب از آب بیرون نمی نماید و هر گونه بدیلی را که هند بتواند جانشین پاکستان در منطقه گردد ، مردود میسازد . از سویی دیگر دوری هند از خط پر تنش دیورند و اختلافش با چین از احتمال همچو جانشینی اش در منطقه می کاهد .

امریکا که به نحوی تلاش دارد تا توازن را در برقراری رابطه میان هند و پاکستان حفظ نماید ؛ اما باز هم این رابطه را در دراز مدت در برابر بازی های مشکوک و پشت بازی های استخباراتی پاکستان پرمخاطره می بیند . از همین رو تلاش دارد تا درآخرین تحلیل حتی در  صورت برهم خوردن توازنش با هر دو کشور هند را با خود داشته باشد . در حالیکه هر  گونه دوری پاکستان از زنجیر مبارزه با تروریزم ولوکه کوچک هم باشد ، برای امریکا حیثیت حیاتی دارد وامریکا این نکته را میداند . گذشت ها و حوصله افزایی های امریکا در برابر پاکستان ار همین ریشه آب میخورد ؛ اما بصورت قطع هر گونه حفظ تعادل در این زمینه به نفع امریکا ناممکن بوده و بهم خوردنی است ؛ زیرا بافت پیچیدۀ دینی ، فرهنگی و تاریخی در داخل پاکستان مانع بسیاری ساخت و ساز های زمامداران اسلام آباد با کشور های مختلف بویژه امریکا میگردد . از جمله رابطۀ تنگاتنگ احزاب اسلامی پاکستان با طالبان به مثابۀ دیوار نفوذ ناپذیری بر سر راۀ سیاست های  امریکا در برابر پاکستان قرار دارد که این حالت بر ضد حضور نیرو های خارجی در این کشور است . چنانکه  یک سروی چند روز پیش کاهش چشمگیر مردم  پاکستان را از امریکا و جنگ این کشور با طالبان نشان داد که این خود گواهی است ، بر شکست نیرو های امریکایی در منطقه .

از همه جدی تر این که بازی های چند پهلوی امریکا با طالبان علت اصلی شکست نیرو های خارجی در افغانستان است  . چنانکه  به گزارش ایرنا، وب "گلوبل ریسرچ" (6)نوشته است که امریکا بزرگترین تامین کنندۀ مالی طالبان است . به ادامه در این گزارش آمده است که همزمان با انتشار این گونه گزارش ها رسانه های امریکایی تلاش کردند تا این موضوع  را اتفاقی و نا خواسته نشان بدهند ؛ اما واقعیت این است که این پول بصورت کامل آگاهانه پرداخته میشود . این گزارش به گفته های هیلاری کلنتن وزیر خارجۀ امریکا در نوامبر 2009 اشاره کرده که وی در یک نشست مشورتی د رکانگره به روشنی گفت : شما محموله ییرا در کراچی تخلیه می کنید و محمولۀ تان هر چه که باشد ، از صبحانۀ سربازان گرفته تا تجهیزات خنثی سازی بمب ، برای رسیدن به مقصد دست به دست می شود . این در حالی است که برهمگان آشکار است که  یکی از مهمترین منابع مالی طالبان حق امنیت است که سالانه از 100 تا 400 ملیون دالر از نیرو های خارجی دریافت میدارند . درحالیکه عاید سالانۀ طالبان از مدرک مواد مخدر به 300 ملیون دالر تخمین شده است . این شبکه از کانگرۀ امریکاخواست که بودیجۀ جنگ افغانستان را تصویب نکند .

این گونه بازی های امریکایی ها در واقع به مثابۀ آهنی در دست طالبان است که برای هر نوع شکل دادن آن دست بالا دارند . این دست بالای طالبان خود زمینه ساز شکست امریکا است که شاید ترفند های امریکا در برابر دهن کجی های مکارانۀ طالبان از کارایی موثری برخوردار نباشد . از سویی هم امریکا روز تا روز حمایت هم پیمانان غربی خود را از دست میدهد و نیرو های اروپایی بیشتر از هر زمانی در جنگ افغانستان احساس خستگی کرده و این جنگ را جنگی بیهوده و در آخرین تحلیل اگر نفعی هم درآن باشد ، آنرا منحصر به امریکا تلقی میدارند . دولت های اروپایی تحت فشار شدید مردمان شان قرار داشته و جنگ افغانستان حمایت مردمی خویش را از دست داده است ؛ از دست دادن حمایت مردمی این جنگ در کشور های اروپایی دگرگونی هاییرا در دولت های این کشور ها درپی دارد . چنانکه چندی قبل حکومت سابق هالند بر سر تصمیم گیری موجودیت نیرو هایش در افغانستان سقوط نمود و این لرزه سبب شد که در دوم اگست خروج نیرو های هالندی از افغانستان آغار شد و لرژۀ ترک خروج نیرو های هالندی از افغانستان بر کشور های دیگر اروپایی بویژه آلمان و فرانسه که تمایلی کمتری به جنگ افغانستان دارند ، بیشتر محسوس است . چنانکه روزنامۀ فیگارو(7)نوشته است که در حدود 70 در صد  مردم آلمان خواهان بازگشت سریع سربازان خود از افغانستان هستند . بعد از افشای اسناد روزنامه های آلمانی تلاش دارند تا برای مردم خود بفهمانند که سربازان شان در افغانستان مصروف یک جنگ واقعی هستند . نگرانی های آلمانی ها در مورد  جنگ افغانستان بعد از افشای اسناد در سایت ویکلی لیکس افزایش یافته است . گمانه زنی ها اکنون در اروپا بر این است که اوباما باید برای پیروزی در افغانستان استراتیژی خود را مورد بازنگری قرار بدهد  . چنانکه این روزنامه (8) در شمارۀ دیگری نوسته است : اوباما با آگاهی به شکست هایش د رجنگ علیۀ شورشیان  و هم چنین شکست هایش د رجبهۀ مبارزات سیاسی و حزبی تصمیم گرفته است تا استراتیژی دیگری برای آینده ترسیم کند  .

خروج نیرو های هالندی از افغانستان نشان داد که کشور های کوچک اروپایی توان پیشبرد این جنگ را در دراز مدت ندارند . این کشور ها در برابر مخالفت های شدید مردم خود قرار دارند ؛ زیرا مردمان این کشور ها تحت تبلیغات صلیبی و اسلام ستیزانۀ امریکا هیجانی شده  و فکر میکردند که در ظرف یک یا دو یا سه سال جنگ افغانستان پایان می یابد و اکنون دریافتند که جنگ طولانی شده و آنهای توان پرداختن بهای این جنگ را ندارند . این لرزهها تنها بر کشور های کوچک اروپایی اثر گذار نه ؛ بلکه بر کشورهای بزرگ مانند بریتانیا نیز اثر گذاشت . چنانکه کامرون نخست وزیر این کشور خروج نیرو های خود را تا پنج سال دیگر اعلام نمود و آخرین سروی ها در امریکا هم نشانگر کاهش حمایت مردمی از جنگ افغانستان در امریکا بوده و این سبب اختلافات شدید میان اعضای پارلمان این کشور نیر گردیده است  . چنانکه فرانس پرس (9) ، به اساس سروی ییکه موسسۀ "گالوپ "با همکاری روزنامۀ "یو اس تو دی" انجام داده است ، 43 در صد مردم امریکا  جنگ افغانستان را اشتباۀ دولتمردان خود دانسته اند ؛ در حالیکه در سال 2008 تنها 28 در صد مردم این کشور ورود نظامیان امریکایی را اشتباه می دانستند . چنانکه فرنک اروولف (10) یک سناتور پیشتاز امریکایی در یک نامه برای اوباما نوشته است که جنگ افغانستان هدف مشخص ندارد . وی در این نامه برای او خاطر نشان کرده است که نمایندۀ ویژۀ  امریکا نمی داند ، جنگ افغانستان به کدام مسیر روان است و این هم معلوم نیست ، که چه نیازی برای این جنگ است وبرای رسیدن به هدف چقدر دور هستیم . وی خواهان بازنگری این جنگ گردیده است . وی می گوید اطلاعاتی کا از نظامیان  و دپلومات ها در مورد اوضاع افغانستان بدست آورده ، اوضاع جنگ درای کشور خیلی خراب است . وی خواهان تشکیل گروپی برای بازرسی اوضاع افغانستان گردیده است .  در عراق هم چنین گروچی تشکیل شد که گیتس و رییس استخبارات امریکا عصو آن بود .

نارضایتی مردم و شکست امریکا را در این جنگ در گفت وگوی "جان کالونگ" (11)متخصص در مطالعات وتحقیقات در حوزۀ ژیوپولیتیک و جنگ های امریکا  با سایت خبری "دموکراسی الان" که انعکاس دهندۀ کتاب آخری اش زیر نام " سقوط امپراطوری امریکا" است به خوبی میتوان درک کرد ، وی در برابر این پرسش :" بعد از هزینۀ یک تریلیون دالری امریکا در عراق و افغانستان  که در اولی تاکنون 747 ملیارد و در دومی به 299 ملیارد رسیده است . نظرتان چیست ؟" چنین پاسخ داد : امریکا به مثابۀ یک امپراطوری است که آخرین نفس های خود را میکشد  . چنانکه در سال 1980 فروپاشی شوروی را بعد از ده سال پیش بینی کردم ؛ یعنی شوروی در دیوار برلین ترک خورد  و در ظرف ده سال بعد از آن دچار فروپاشی گردید . این واقعیت در سال 1989 رخ داد و امپراطوری شوروی سقوط کرد . در مورد امریکا نیز چنین نظر دارم که تا سال 2020 سقوط خواهد کرد و دوباره به شگوفایی خواهد رسید .

وی   طی پرسشی دیگر گفت : در گذشته عمر امریکا را 25 سال پیش بینی کرده بودم ؛ اما بنیاد گرایی ها و هژمونیستی های بوش 5 سال از عمر امریکا را کوتاه گردانید . وی افزود که امریکا بعد از شکست اش در جنگ های کوریا در سال 1953 و در ویتنام در سال 1975 و سه جنگ دیگر را یعنی جنگ با تروریزم ، جنگ در افغانستان و جنگ در عراق را به راه افگنده است . وی عمر امپراطوری امزیکا را کمتر از امپراطور روم شرقی و غربی دانسته و می گوید که امریکا جای پای  امپراطوری در حال ا حضار روم  گذاشت .  اکنون که سن این امپراطوری به  110 تا 112 سال رسیده است . وی در برابر این پرسش : زمانی که میگویید و پس از آن چه می شود " آیا منظور تان فاشیزم امریکایی است یا شگوفایی امریکایی . وی پاسخ داد : هم اکنون ما شاهد تقویۀ نیرویی درهر جای دنیا هستیم . پایگاۀ نظامی امریکا ار 30 کشور به 40 – 50 کشور رسیده است . این تلاشی است برای بیرونی ساختن مسایل ؛ اینکه بگوییم دشمنانی دربیرون هستند ، اما واقعیت این است که ما بنایی را ساخته ایم و هم اکنون در حال مرگ است   .  در این صورت فرایند موجود دوام نخواهد کرد . وی حتا وقوع یک کودتا را درامریکا پیش بین است . وی می گوید که او فکر میکند امریکا در حال دوره یی از شگوفایی و رونق است . وی به رویداد های سال 1965 رها شدن بریتانیا از شر امپراطوری این کشور و و رهایی روسیه از شر امپراطوری شوروی سابق نیز اشاره دارد که چگونه این کشور در زمان یلتسین روز گار سختی را سپری کرد و اکنون درحال رشد است . وی می گوید که در فرانسه و ایتالیا نیز شاهد همین فرایند است .

تنها متخصصان ژیوپولیتیک و کارشناسان نظامی امریکا جنگ امریکا را در افغانستان شکست خورده ندانسته و حتی تباهی وبربادی این کشور را در عقب آن حتمی ارزیابی میدارند ؛ بلکه سربازان کهنۀ جنگ نیز تجارب جنگی خویش را در افغانستان شکست خورده تلقی کرده  و کاخ سفید را به ملامتی میگیرند که از  ترس متهم شدن به خیانت ملی  به جنگی ادامه میدهند که در آن هرگر برد ندارند . د چنانکه 

فارس نیوز، ویب سایت "کامن دریز" در مقاله یی به قلم "اریک مارگولیس" (12)سرباز کهنۀ جنگ های امریکا در خاور میانه نوشته است که امریکا به جنگیدن  و قرض کردن معتاد شده است . به ادامه نوشته است که جنگ کنونی افغانستان ماهیانه 17 ملیارد دالر هزینه برای مالیه دهنده گان امریکایی دارد که با افزایش 30 هزار نیرو یک هزینۀ 30 ملیارد دالری را  نیز روی دست مردم امریکا گذاشت . وی مصارف جنک عراق و افغانستان را یک تریلیون دالر بر آورد کرده است و می گوید ، این جنگ با قرض اداره می گردد . همین اکنون امریکا زیرا بار 13.1 تریلیون دالر قرض قرار دارد . وی به ادامه نوشته است که مردم امریکا با سیاست های امپریالیستی امریکا موافق نیستند ؛ اما سیاست مداران امریکا از ترس این که مبادا متهم به خیانت به سربازان امریکایی شوند ، جرئت مخالف با جنگ را ندارند  . نویسندۀ کتاب " آزاد سازی یا منقاد سازی" ادامه داده و نوشته است که چندی قبل مایکل استیل رییس کمیتۀ ملی جمهوری خواهان پذیرفت که جنگ افغانستان را نمی توان با پیروزی پشت سر گذاشت ، جمهوریخواهان جنگ طلب با شنیدن این سخن بر آشفته و استیل را متهم به خیانت کردند . بسیاری از منتقدان استیل هم هم چون بوس و دیک چنی از خدمت سربازی در دورۀ جنگ ویتنام فرار کرده اند .

همکاری دروغین پاکستان در مبارزه با تروریزم می تواند ، نقش کلیدی را در شکست  امریکا دراین نبرد در افغانستان داشته باشد  و بصورت قطع میتوان گفت که رمزبازنده گی امریکا در مبارزه با تروریزم  را در بازی های سیاسی و نظامی این کشور  با پاکستان می توان پیدا کرد که هر دو کشور با بازی های دو پهلو بر ضد مردم افغانستان به  نحوی در چالۀ مبارزه با تروریزم افتاده اند ؛ اما پاکستان با بازی های همسو با امریکا  تیغ از دمار مبارزه با تروریزم بر آورده است که امروز بعد از افشای اسناد در سایت ویکلی لیکس نگرانی های بیشتر را در جامعۀ غربی بویژه  امریکایی به بار آورده است . دراین میان ، بدون تردید دیر یا زود  جبهه منطقه یی در برابر امریکا  بر بلندای بحیرۀ کسپین ایجاد خواهد شد و پیش از آنکه رویایی خصمانۀ امریکا در منطقه تحقق پیدا نماید و آرزو های ناتمامش برای شکم افگندن بر چاههای نفتی شرق میانه به واقعیت مبدل گردد ؛ درحالیکه امریکا نه تنها اکنون جنگ را در افغانستان باخته است و رویا های آزمندانه اش در این کشور به تدریج مانند پارچۀ یخی ذوب میگردد و زمامداران کاخ سفید در اوجی از ناامیدی همراه با وحشت زده گی به تماشایش نشسته اند و می بینند که چگونه آتشی را که در این کشور مشتعل گردانیده اند ، سیلاب اشتعال آن دامن کشان به سوی آنان راه می گشاید و هر روز چون طعمۀ تازه یی  سربازان امریکایی را به کام خویش می بلعد ؛ بلکه از این هم سنگین تر آرزو های دیرینه و انحصار گرانه اش برای تسلط بر چشمه های سرشار نفت شرق میان نیز به ناکامی مواجه شده است . امریکا بعد از مشتعل گردانیدن جنگ در افغانستان و به باد فراموشی گذاشتن  این کشور بعد از سال 2002 مانند سال 1992 متوجه عراق شد و با شعله ور گردانیدن جنگ خانمانسوز در این کشور ،  خواست مقاومت در عراق را به کلی سرکوب  نماید و  تمامی مبارزان اسلام گرا را در منطقۀ شرق میانه را که مخالف نفوذ امریکا در این منطقه هستند ، به افغانستان بکشاند ؛ البته با این برنامه که تمامی مخالفان خود را در دهلیز دیورند و دو سوی آن جاسازی نموده و برای رسیدن به اهداف استراتیژیک خود از آنان استفاده ببرد و در صورتیکه نیازی برای آنان نباشد ،  بصورت جمعی سرکوب شان نماید که نشد . از همین رو بود که وزیرستان مرکز تجمع تمامی اسلام گرا های آسیای میانه به رهبری قاری محمد طاهر یلداش ،  کشور های عربی به رهبری سهزادۀ سعودی یعنی اسامه و تر کستان شرقی به رهبری عبدالحق (13)ترکستانی رهبر ترک های الغور سینکیانگ ، گردید . امریکا از قبل با استخبارات پاکستان به توافق رسیده بود که این گروهها حق فعالیت های تخریبی در پاکستان را نداشته و تنها در همکاری نزدیک اردوی پاکستان تحرکاتی را در افغانستان به راه می اندازند . اکثر این گروهها با حافظ گل بهادر که یک قوماندان طرفدار اردوی پاکستان در وزیرستان است تا  اکنون همکاری نزدیک دارند . نه تنها بخشی از این رویا های امریکایی در دو منطقۀ مهم استراتیژیک جهان واقعیت پیدا نکرد . القاعده در عراق بر رغم ادعای های دروغین امریکا (14) هنوز نیرو مند است . چنانکه  وزارت خارجۀ امریکا در گزارش سالانۀ خود در مورد تروریزم به کانگرۀ امریکا (15)در بیشترین حملات تروریستی در را درعراق ذکر کرده  که شمار آن ها سال 2009  به 2458 حمله رسید .

القاعده  در یمن هم دارای مراکز و استحکامات نظامی و مخفی گاههایی زیاد بوده ، قول و قرار های  بوش و اوباما برای حل مسألۀ فلسطین به جایی نرسید و اکنون اوضاع در منطقۀ شرق میانه بیش از هر زمانی بحرانی تر شده  است . نه تنها تلاش های امریکار از طریق نمایندۀ خاص آن جورج میشل هم به ثمر نه نشست ؛ بلکه برعکس اوضاعد درجنوب لبنان روز به روز به وخامت گراییده  و ننش ها میان حزب الله و اسراییل رو به افزایش بوده وتنش های روز افزون امریکا با ایران بر شکننده گی اوضاع در شرق میانه نیز تاثیر گذار است که در مجموع حکایت از شکست آشکار امریکا در شرق میانه و بصورت کل در سطح منطقه از بحیرۀ کسپین تا شرق میانه دارد .  امریکا که خواهان ایجاد دو کمر بند اقتصادی و امنیتی برای عملی شدن برنامه های استراتیژیک خود است ، نه تنها تا کنون اندکتری موفقیتی در ایجاد همچو کمر بند داشته ؛ بلکه چنان متحمل خسارات هنگفت مالی و اقتصادی (16) شده است که بر نامه های بعدی اش را عقیم و به شکست حتمی رو به رو گردانیده است . 

بدون تردید عوامل بالا دست به دست هم داده و شکست امریکا را در افغانستان فراهم آورده است  ؛ اما در کنار عوامل یاد شده ، هیچگاهی مقاومت مردانی مانند حمزۀ تر کتبار آلمانی را نمی توان ، به هیچ گرفت که وی  سال 2009 به دیدن اقارب خود به ترکیه آمد و از این جا وارد پاکستان و بعد به وزیرستان رفت و به گروۀ مجاهدین آلمانی پیوست که می گوید : ما این جا هستیم تا  نیرو های  صلیبی غربی را در افغانستان شکست بدهیم و هیچ  چیزی ما را از این کار باز نخواهد داشت ، اگر خدا بخواهد .

گرچه این احساسات مذاب ، خودجوش و رو به فوران حمزه اکنون قربانی بازی های مرموز استخباراتی پاکستان و استخبارات سایر کشور ها است ؛ اما هر چه باشد ، امروز ارادههای تسلیم ناپذیرآنان به مثابۀ دیوار های فولادین در برابر تهاجم نیرو های خارجی استوار قد برافراشته است که مانع عمده برای از پا افتادن و بازنده گی نیرو های خارجی در افغانستان به حساب میرود و در این میان مردم  افغانستان بیشتر از غرب  باخته  و بخش بزرگی از دارایی های مادی و معنوی خویش را از دست داده اند ؛  اما  آرزوی لحظه یی خواب آرام را در دشمن زبون نیز محو کرده و خواب را در چشمان شان شکسته اند . در هر باری آزادی میهن خویش را در بدل رنج های دشواری فراچنگ آورده  و بهای گزافی برای آن پرداخته اند ؛ اما صد ها افسوس که در هر زمانی آرزو های خونین شان به تاراج مستبدان و عمال بیگانه گان رفته و سوگمندانه بر گلیم  ماتم آرمان های برباد رفتۀ خود زانو زده اند .

زرداری هم در لندن به صراحت سخن از شکست امریکا گفت که چندان به میل امریکایی ها واقع نگردید . این سخن زرداری حرف قدیم ضیاالحق را در خاطرهها زنده میکند که بعد ازسفرش از مسکو ، سخن از شکست شوروی ها درافغانستان زد .  این در حالی است که  بعد از افشای اسناد محرم در بارۀ جنگ افغانستان که حاکی از شکست غرب وامریکا در جنگ افغانستان است . امریکایی ها گفتند که از موضوعات آگاهی داشتند و از لحن شان معلوم است که قدرت کنترول استخبارات پاکستان را نداشته اند . پیش از آن هم خارجی ها در کنفرانس لندن و کابل به نحوی از تحویلی مسؤولیت های بیشتر برای افغان ها سخن گفتند و سخن از افغانی ساختن جنگ زدند ؛ مانند سال هاییکه امریکایی ها در ویتنام شکست را پذیرا گردیدند ، سخن از ویتنامی ساختن جنگ زدند . این مسأله برای افغان ها خیلی مهم است . اهمیت آن تنها بر سر آغاز خروج نیرو های امریکایی در ماۀ  جولای سال 2011 نیست ؛  بلکه بر سر این است که غرب افغانستان را ترک مینماید و حالاکه غرب ازناگزیری به چنین تصمیمی رسیده است ، بر افغان ها است که در بارۀ  بعد از خروج خارجی ها از کشور شان جدی تر فکر نمایند .  شگفت آور اینکه اوباما (17)خلاف اظهارات قبلی اش به صراحت گفت : در افغانستان دموکراسی  به شکل غربی آن غیر قابل عملی است . این گفتۀ اوباما نمایانگر عقب نشینی او از اظهارات قبلی اش است ؛ اما این یک مر   طبیعی است که افغانستان به نظامی نیاز دارد که با ویژه گی های دینی و فرهنگی آن سازگاری داشته باشد  ؛ اما آنچه مهم است اینکه اوباما زمانی این سخن را گفته است که از اروپایی ها به یک  صدا سخن از شکست شان در افغانستان میزنند  و بریتانیایی ها بعد از پنج سال آینده افغانستان را نیر ترک مینمایند .  آیا این آهنگ خروج را همراه با یک سلسله تبلیغات خصمانه برای تحزیۀ افغانستان که پیشاهنگ آن امریکایی ها هستند ؟ هشداری همراه با فاجعه است که خطر آن به مراتب بزرگتر و فاجعه بار تر از زمان خروج و سقوط رزیم مزدور نجیب خواهد بود .  حالا چقدر می توان به لاف های خارجی ها  وداخلی ها در مورد داشتن اردوی نیرومند برای دفاع از کشور بعد از خروج خارجی ها  اطمینان داشت ؛ درحالیکه هر نوع اطمینانی در این رابطه آنقدر امید وارد کننده نیست  ؛ زیرا این اردو از داشتن تجنهیزات پیشرفته ، آموزش های لازم  ، انضباط و دسپلین کافی برخوردار نبود و در کنار این دشواری ها از تبدیل شدن به یک اردوی ملی نیز رنج میبرد . حال که امریکایی ها شکست خورده اند ؛  اما خطر متوجۀ افغان ها است ، پس در چنین حالی به کدام صدا ها میتوان امید وار بود ، فریاد های جنگ طلبانه آنانی را  به استقبال گرفت که در مقام های بلند دولتی تکیه زده ، دو تابعت دارند ، فامیل هایشان در غرب است و چندان دغدغه برای آیندۀ این کشور هم ندارند و تنها منتظر اند تا به اصطلاح کوزه بشکند و چون جلالی ها ، اتمر ها ، قاسمی ها وزرای پیشین جناب کرزی بدون یک روز توقف در افغانستان به امریکا و اروپا بروند . یا بهتر خواهد بود به فریاد های صلح خواهانه گوش فرا داد و های و هوی تبلیغات چند پادوی استعمار را  در بارۀ  خطر حقوق بشر و آزادی های بیان بهانه یی برای جلوگیری از تفاهم مشترک ملی دانست ؛ در حالیکه صلح و امنیت  در کشور بیشتر از هر زمانی برای مردم افغانستان اهمیت داشته و به یقین می توان گفت که با ایجاد صلح سراسری در کشور نه تنها به ارزش های می توان دست یافت که  به مراتب ارزشمند تر از دستاورد های نه سال گذشته خواهد بود و هر گاه دستاورد های مثبت و منفی نه سال گذشته  سره و ناسره شود ، بدون شک دستاورد های منفی بیشتر چشمان ما را خیره میسازد ؛ پس رجز  خوانی شماری لیبرال و تکنوکرات در تبانی با تفنگداران جهاد زده   برای از دست رفتن دستاورد های نه سال گذشته جز ادامۀ تاراج ها ، حیف و میل های دارایی های بیشتر مردم افغانستان چیز دیگری نخواهد بود . 

حالا که امریکا در این جنگ شکست خورده و بصورت قطع جنگ را باخته است و در این میان مردم  افغانستان بیشتر از غرب  باخته  و بخش بزرگی از دارایی های مادی و معنوی خویش را از دست داده اند ؛  اما  آرزوی لحظه یی خواب آرام را در دشمن زبون نیز محو کرده و خواب را در چشمان شان شکسته اند . در هر باری آزادی میهن خویش را در بدل رنج های دشواری فراچنگ آورده  و بهای گزافی برای آن پرداخته اند ؛ اما صد ها افسوس که در هر زمانی آرزو های خونین شان به تاراج مستبدان و عمال بیگانه گان رفته و سوگمندانه بر گلیم  ماتم آرمان های برباد رفتۀ خود زانو زده اند .

 زمامدارن کاخ سفید می ترسند که با اعتراف به این شکست مبادا بحیث خاینان ملی و جنایت کاران جنگی از سوی مردم این کشور محاکمه نشوند ، از این رو حرئت اذعان به شکست را از دست داده اند .  بهتر خواهد بود تا این ها لجاجت های امپریالیستی را کنار گذاشته و هر چه زود تر زمینۀ مذاکرات بین الافغانی را بدون هرگونه دخالت در سطح ملی با قاعدۀ وسیع در افغانستان فراهم  نموده و بگذارد که مردم افغانستان بالاخره سرنوشت خویش را خود رقم بزنند ؛ زیرا مداخلات خارجی ها جز این که آتش جنگ را مشتعل تر گرداند و تباهی ها را در این کشور افزایش بدهد ، کار دیگری را از پیش نخواهد برد . علت اصلی ادامۀ فاجعه در سه دهه در کشور مداخلۀ بیرونی ها است که با تهاجم شوروی سابق آغاز شد و اکنون در بستر تهاجم امریکا به شدت ادامه دارد .

در طول تاریخ هر کشوری که به افغانستان حمله نموده یا قصد اشغال آنرا داشته است ، نه تنها قربانی  حملۀ خود شده و آرزوی اشغال وتسخیر این کشور را در موجی از خون و آتش به گونۀ سرنوشت "داکتر برایدن" ها تحربه کرده اند و موضوع آن تراژیدی ترین  رویداد های تاریخی را تشکیل داده که بخشی از آن به قلم  "لیدی سیل" در کتاب "شب خون افغان" بازتاب یافته است .  این کتاب گوشه یی از حماسه های افغان ها را در برابر بریتانیا به نمایش گذاشته است که درس فراموش ناشدنی برای هر مهاجمی بوده و هر مهاجمی می تواند شکست حتمی خود را پیش از تجاوز در آن به تماشا بگیرد ؛ اما افسوس که اشغالگران کمتر از درس های تاریخ می آموزند ؛ گرچه با تاریخ حرکت میکنند ؛ اما چنان از آن بیگانه میمانند که این بیگانگی ها دیروز به فاشیزم هتلری و امروز به فاشیزم  امپریالیزم مبدل شده است .

 

 

 

منابع و رویکردها :

 

1 - رادیو آزادی  ، اخبار صبح ، 8 جولای 

2 - ملت ، شمارۀ 428 ، 2  اگست

3 - ویسا ، شمارۀ 1214 ، 24 می

4 - رادیو آزادی ، اخبارعصر ،  6 جون

5 - جوزیف بیلمسا  پروفیسور  دانشگاۀ کولمبیا ، قسمت سوم و پایانی سبقت  جویی امریکا برای دستیابی به بحیرۀ کسپین ، افغان جرگه ، شمارۀ 188 ، 3 اگست ، 12 اسد

6 -  راۀ نجات ، شمارۀ 1484 ، 25   جولای

7 - ویسا ، شمارۀ 1273 ، 5  اگست

8 - راۀ نجات ، شمارۀ 1494 ، 5 اگست ، 14 اسد

9 - ویسا ، شمارۀ 1273 ، 5  اگست

10 - ویسا ، شمارۀ 1274 ،  7 اگست

11 - زمانی که فروپاشی امپراتوری ها به واقعیت می پیوندد ، اراده ، شمارۀ 1872 ، 19 جون ، 29 جوزا   

12 -  امریکا به جنگیدن  و قرض کردن معتاد شده است ، راۀ نجات ، شمارۀ 1492 ، 3 اگست 

4 -  عبدالحق ترکستانی که بر ضد دولت چین جهاد اعلان کرده بود . خواهان حکومت مستقپل رد در ترکستان شرقی است که همین اکنون  8 ملیون الغور ترک نژاد در آن زنده گی دارند . 4 - رادیو آزادی ، اخبار بعد از چاشت ، 2 مارچ

 

14 - اوباما در سخنرانی با سربازان معیوب امریکایی گفت :  90 هزار سربازان ما قرار وعدۀ قبلی از عراق خارج میگردند. تا پایان این ماه شمار سربازان امریکایی به 50 هزار خواهد رسید و در اخیر سال 2011 آخرین سرباز امریکایی از عراق خارج خواهد شد . امریکا مدعی است که خشونت ها در عراق فروکش کرده است  ؛ اما  منابع عراقی شمار کشته شده گان ملکی  را درماۀ گذشته 532 تن ذکرکرده است . رادیو آزادی ، اخبارصح ، 3 اگست  

15 -  گزارش وزارت خارجۀ امریکا ، راۀ نجات ، شمارۀ 1495 ، 7 اگست .

16 - ارزیابی های جوزیف ستیگیز سابق کارمند مسلکی صندوق وجهی جهانی ، ولیند بیلمزا پروفیسور دانشگاۀ  هارورد نشان میدهد که هزینه های جنگی امریکا در ماه 12 ملیارد دالر میرسد . با اتکا به پیش بینی های کارشناسان متذکره که در کتابی زیر نام " جنگی به ارزش 3 تریلیون دالر" نیز به نشر رسیده است ، قیمت مجموعی جنگ و پروسۀ اشغال عراق وافغانستان تا سال 2017 از 107 تا 702 تریلیون دالر تقرب  خواهد کرد . قسمت دوم ، سبقت جویی امریکا برای دستیابی به بحیرۀ کسپین ، افغان جرگه ، شمارۀ 187 ، 2 اگست .

17 - ویسا ، شمارۀ 1272 ، 4  اگست

 

 


بالا
 
بازگشت