مهرالدین مشید
نویسنده : مهرالدین مشید
امریکا در پرتگاۀ جهانخواری ها در موجی از صف آرایی های آینده
پس از آنکه جهان در موجی از وحشت و دهشت و زور آزمایی های کشور های قدرتمند بر ضد کشورهای کوچک مانند ویتنام ، کامبوج و کوریا سه دهه جنگ سرد را پشت سرگذاشت . با فروپاشی شوروی سابق و به استقلال رسیدن جمهوریت ها و اقمار آن ، جهان وارد مرحلۀ جدیدی شد که
به گونه یی رابطۀ جدید بعد از سه دهه جنگ سرد میان دو بلاک شرق و غرب بوجود آمد . پیمان نظامی وارسا وابسته به بلاک شرق به رهبری شوروی سابق و یگانه رقیب پیمان نظامی اتلانتیک شمالی به رهبری امریکا ، فروپاشید . فروپاشی شوروی را امریکا به استقبال گرم گرفت و آنرا فال نیکی برای یکه تازی ها و قلدری های خود در جهان تلقی نمود . یبعد از این امریکا خویش را حکمروای جهان حساب کرد و هوای تاخت و تاز عجیب و خطرناکی را در خیال خویش می پرورانید . در این زمان که روسیه وارث شوروی دوران نقاهت را سپری میکرد و در وضعیت بسیار بد اقتصادی ومالی قرار داشت و با بحران اقتصادی و مالی همراه با تورم پولی روبه رو بود . ساختار سیاسی ، نظامی و اقتصادی روسیه به کلی از هم پاشید و رکود شدید اقتصادی بر تار و پود آن راه یافت که سبب متوقف شدن و ورشکست گردیدن مراکز مالی ، تولیدی و صنعتی آن گردید . این ورشکستی بیکاری صد ها هزار کارگر را در پی داشت که اوضاع اقتصادی این کشور را آشفته تر از هر زمانی گردانید . این آشفتگی و بحران شدید اقتصادی سبب شد که دست کمک به سوی امریکا دراز نماید . امریکا هم که به انتظار چنین روزی بود . دولت یلتسین را با دادن قرضۀ سه ملیارد دالری به تعبیری پرداخت حق سکوت یاری رساند .
امریکا که خویش را در سطح جهان در موقعیت برتری میدید ، بویژه اینکه رویای فروپاشی شوروی به یاری ضرب شمشیر ها و حماسه های مجاهدین افغان به حقیقت مبدل شده بود ، بیشتر از هر زمانی احساس آرامش میکرد ؛ اما این آرامش اندک که معنای خاموشی قبل از توفان را داشت ، چندان دیر پا نماند و به زودی شکست . این خاموشی با به پرواز در آمدن 5 فروند طیارههای بوینگ امریکایی بر فراز واشنگتن بوسیلۀ 19 جنگجوی که 12 تن آنان شهروند سعودی بود ، به سرعت شکسته شد . با شکست این خاموشی که در واقع شکست یک شکست بود . اوضاع جهان به کلی دگرگون گردید و پس از آن جهان و ارد مرحلۀ دیگری شد که میتوان آنرا آغاز یک مرحلۀ جدید بعد از جنگ سرد خواند . تحرک شگفت آوری در حوزههای گوناگون در جهان بوجود آمد و به تمامی رویداد ها در جهان شتاب داد .
اکنون می بینیم که رویداد های نظامی ، سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی در جهان بصورت سریع و شتابنده یی به پیش می تازند . در این میان اوضاع جهان طوری مینماید که رویداد های نظامی بر تمامی حوادث دیگر سایۀ سنگنتری افگنده است . لشکر کشی های امریکا در سال 2001 به افغانستان و در سال 2003 به عراق به بهانۀ حادثۀ یازدهم سپتمبر زیر نام "مبارزه با تروریسم" بر تمام رویداد های گذشته سایه افگند و معادلات نطامی و سیاسی گذشته را در جهان دگرگون نمود و حمایت سیاسی و نظامی کشور ها از جنگ نوین امریکا بر ضد القاعده و طالبان به مثابۀ پارامتر و شاخص جدید در این معادله احراز موقعیت نمود که گویا در این معادله همه چیز می توانست متحول گردد ؛ اما این همه تحول پذیری ها در چنبرۀ ضریب تحول ناپذیر "نبرد با تروریسم" چنان اسیر گردید که هر گونه تحولی را منوط و وابسته به آن گردانید . این معادله چنان بسته به پارامتر مشخصی گردید که با نهادن هر عددی در آن تنها دو جواب آری یا نه را می توان از آن گرفت . یعنی بودن در کنار امریکا یا رفتن از کنار آن که این خود معنای جنگ با امریکا را داشت . این پارامتر در واقع شاخص های جدیدی را در روابط سیاسی و نظامی کشور ها در جهان بوجود آورد .
اکنون امریکا به مثابه یکه تاز میدان در نبرد با القاعده و طالبان قامت کشیده است ، بر تمامی روابط نظامی و سیاسی جهان لنگر افگنده و با دست بالاتری وارد عمل شده است . ترک تازی های امریکا که تا کنون در بدل بهای گزافی تمام شده و هنوز هم که هنوز است ، ناگزیر به پرداختن بهای گزافتری از این بیشتر هم خواهد گردید . این جنگ ویرانگر خسارات هنگفت مالی و اقتصادی را بر امریکا وارد کرده است و هنوز هم با رویکردی خانمان سوز با بلند رفتن هزینه های سرسام آور ادامه دارد . برای آگاهی یافتن به دورنمای جنگ بیرابطه نخواهد بود تا اندکی به هزینه های امریکا در جنگ افغانستان و عراق در نه سال گذشته اشاره شود تا آسیب هایی که در قبال این جنگ ویرانگر متوجه امریکا بوده است ، اندکی پرده برداشته شود . حادثۀ یازدهم سپتمبر در همان آغازش 555 (1)ملیارد دالر برای امریکا خساره در بر داشت . امریکا جنگ با طالبان و القاعده را با هزینۀ 17 ملیارد دالر آغاز کرد . زمانیکه طالبان ازافغانستان بیرون رانده شدند . این مصارف به 93 میلیارددالرافزایش یافت . ازشروع سال 2002 تا اواسط سال 2006 هزینۀ جنگی امریکادرافغانستان و عراق به 582 ملیارددالررسید . در حالیکه امریکا در این مدت تنها3.7 ملیارد دالررابرای بازسازی افغانستان هزینه کرده بود . در گزارشی متخصص انجمن تشریک مساعی تخنیکی آلمان ( جی تی زید) (2) هزینه های جنگ امریکا در افغانستان را درشروع سال 2007 اضافه ترازصد ملیارد دالر نشان داد . مصارف ارتش امریکادرسال 2008 سربه 182 ملیارددالررسانید . جنانکه واشنگتن پست از قول "استف ام کوسیاک" (3) هزینه های جنگی امریکا درافغانستان و عراق را تا سال 2008 ، 819.6 ملیارددالرامریکایی ذکر کرده است . این نویسنده گزارش خود را براساس تحقیق کانگرس ا مریکا منتشر کرده است . ؛ گرچه شمار گزارش ها (4)بودیجه جنگی امریکا در افغانستان وعراق را تا آخر سال 2008 به 696 ملیارددالرذکر کرده اند . "استف ام کوسیاک" مصارف جنگی تا سال 2018 به 1.7 تریلیون دالرمیرسد.
در این مدت بدهی های دولت امریکا رو به افزایش گذاشت که بدهی های این کشور درسال 2000 به 5.6 درصد ودرسال 2008 به 10. 5 درصد رسید . با بیکار شدن 598 هزار نفر طی یک ماه در امریکا گراف بیکاری در 34 سال گذشته به میزان بی سابقه افزایش یافت و کسر بودیجۀ این کشور را به 1300 ملیارد دالر رساند . در سال 2010 با افزایش 35000 نیروی امریکایی هزینه جنگی امریکا در افغانستان به 130 ملیارد دالر رسیده است که 4 ملیارد آن شامل کمک های غیر نظامی به افغانستان و پاکستان نیز است و تا کنون امریکا در جنگ افغانستان 345 ملیارد دالر به مصرف رسانده است .
هزینه های نظامی امریکا در افغانستان در سال 2008 سه چند ، در سال 2009 به دو چند افزایش یافت و در سال 2010 با افزایش نیرو های امریکایی در افغانستان بصورت سرسام آوری سیر صعودی را پیمود . (5) تا کنون هزینه های امریکا در افغانستان و عراق به شمول مصارف جنگی و کمک های خارجی به یک هزار ملیارد دالر رسیده است .
امریکا تا کنون در حدود 21 ملیارد دالر برای افغانستان در بخش بازسازی و در حدود ده ملیارد دالر برای پاکستان جهت ترغیب این کشور برای مبارزه با تروریسم داده است . امریکا در نظر داشت تا سه سال آینده 4.2 ملیارد دالر را در بخش ملکی برای افغانستان کمک نماید که بعد از گزارش "وال استریت ژورنال" مبنی بر افزایش فساد و به نحوی مصؤونیت یافتن قانونی مفسدین ارشد دولتی از سوی مقامات کابل ، لایحۀ پیشنهادی 4.2 ملیارد دالری اوباما از سوی کمیتۀ تدارکات سنای امریکا تصویب نشد . هم چنین امریکا 7.5 ملیارد دالر را تا 5 سال آینده برای کمک به بخش های ملکی پاکستان در کنار کمک های سالانۀ 297 ملیون دالری برای نظامیان این کشور اختصاص داده است .
این کمک های سخاوتمندانۀ امریکا برای نظامیا افغانستان و پاکستان ادامه دارد . چنانکه تا کنون در حدود ده ملیارد دالر برای اردوی افغانستان کمک کرده است . این کمک ها در موجی از فساد روز افزون اداری در دو کشور بویژه درافغانستان به شدت ادامه دارد . چنانکه اسوشیتت پرس (6) به نقل از واشنگتن پست در کزارش 66 صفحه یی خود مفقودی 242000 تفنگ ، تفنگچه وتجهیزات در افغانستان را به نشر سپرد که از سال 2004- 2008 برای اردوی افغانستان سپرده شده اند .
اکنون درافغانستان 87000 هرار نیروی امریکایی و 47000 سرباز از 44 کشور دیگر موجود است . اکنون شمار نیرو های امریکایی درعراق به 97000 سرباز کاهش یافته است و در سال آینده شمار نیرو های امریکایی در افغانستان به 102000 سرباز و در عراق به 43000 خواهد رسید . هزینه های نظامی امریکا درافغانستان تا 30 سپتمبر برابر به پایان سال مالی امریکا به 105 ملیارددالر رسیده که 66 ملیارد آن تا کنون به مصرف رسیده است . پول یاد شده شامل اضافی آن نیز است که از سوی اوباما به کانگرس این کشور پیشنهاد شده است . هزینه های نظامی امریکا در افغانستان در سال 2011 به 117 ملیارد دالر پیش بینی شده بود که در این اواخر لایحۀ پیشنهادی ( 4 + 126) ملیارد دالری اوباما از سوی کانگرس این کشور برای افغانستان به تصویب رسید . هزینه های جنگی امریکا در عراق در سال 201 به به 46 ملیارد دالر خواهد رسید .
در این مدت 1070 سرباز امریکایی ، 304 سرباز بریتانیایی ، 143 سربازکانادایی ، 30 سرباز دنمارکی ، 15 سرباز پولیندی ، 43 سرباز آلمانی ، 38 فرانسه یی کشته شده اند و به اضافۀ تلفات سربازان سایر کشور ها به ارقام یاد شده ، شمار سربازان کشته شدۀ خارجی در افغانستان تا کنون به بیشتر از 1500 سرباز رسیده است . این در حالی است که امریکا در سال 2000 زمانیکه بیل کلنتن کاخ سفید را برای بوش واگذار نمود ، 300 ملیارد دالر اضافه از تمامی مصارف در حزانۀ خود داشت . این بودیجۀ مازاد دو سال بعد نه تنها خلاص شد ؛ بلکه این کسر بودیجه در سال 2002 به 300 ملیارد دالر رسید . این کسر بودیجه در سال 2004 به 600 ملیارد دالر ، در سال 2006 به 900 ملیارد دالر و در سال 2008 به 1200 ملیارد دالر سقوط نمود . این کسر بودیجه در سال 2010 به مرز 1500 ملیارد دالر رسیده است .
معاون خزانۀ سابق امریکا (7) میگوید که کسر بودیجۀ امریکا در سال 2008 به 455 ملیارد دالر ، درسال 2009 به 2000 ملیارد دالر و در سال 2010 به این حساب 200 ملیارد دالر دیگر نیز افزوده شد . در سال گذشت 140 بانک در امریکا به ورشکستی روبه رو و بسته شد که در تاریخ این کشور بی سابقه است .
امریکا که امروز بزرگترین زراد خانۀ تسلیحاتی ، بزرگترین کمپنی های نفتی ، کالایی و تسلیحاتی جهانی و غیره اتومی 15 شبکۀ استخباراتی را در اختیار دارد . امریکا همین اکنون در آذربایجان ، ازبکستان ، ترکمنستان ، تاجکستان ، قرغزستان و پاکستان پایگاههای نظامی دارد . امریکا در پنج قارۀ دنیا 738 پایگاۀ نظامی دارد و تنها برای کنترو ل ارو پا در آلمان (8) یکصد پایگاۀ نظامی و چندین پایگاۀ نظامی دیگر در ایتالیا برای کنترول بحیره مدیترانه دارد و تنها 50000 نیرو های این کشور در پایگاۀ نظامی اش در "اوتاناوا" در جاپان است . امریکا با 80 کشور در حهان رابطۀ استراتیژیک دارد و دو نیم ملیون تن در سطح جهان خارج از این کشور برای تامین منافع آن کار مینماید . پایگاه سازی امریکا درسراسر جهان در حال گسترش بوده و پایگاۀ نظامی این کشور در سال های اخیر از 30 کشور به 40 – 50 کشور رسیده است . پایگاههای نظامی امریکا در شماری کشورها مانند پاکستان ، افغانستان ، عراق و کشورهای آسیای میانه در حال توسعه و تقویه هستند .
بحران اقتصادی (9)چنان ابرقدرت امریکا را ورشکسته گردانید که در 37 سال گذشته در این کشورسابقه نداشت . این در حالی است که نظر به گزارش های مستقلی هزینه های نظامی امریکا در عراق و افغانستان از سال 2001 بدین سو به مرز 1486 ملیارد دالر میرسد . میزان ببکاری در این کشور به 10 درصد رسیده است که 15.6 ملیون تن بیکار را احتوا مینماید . به اساس تایید کانگرس امریکا در سال 2010 به تعداد 28 ملیون تن غریب دراین کشور کوپون دریافت میدارند . با ورشکستی بانک برادران "لهمن" و "جنرال موتور" به شمار بیکاران امریکایی افزوده شد . اکنون هم برشانه های این ابر قدرت بحران شدید مالی و اقتصادی سنگینی داشته و دوران نقاهت را پشت سر نگذاشته است .
آگاهان سیاسی و اقتصادی با توجه به سیر حوادث جهان در گذشته و حقایق آشکار موجود در امریکا عمر این کشور را خیلی کوتاهتر از آنچه تصور می شود ، پیش بینی کرده اند ؛ زیرا بحران و رکود که یکی از ویژه گی های نظام سرمایه داری بوده و اوج ها و حضیض هایی را می پیماید و بالاخره این اوج و حضیض های پیهم در بحبوحۀ جنگ های شتابزدۀ امریکا ، راۀ خویش را به حضیض و رکودی بی بازگشتی می انجامد که سقوط حتمی را در قبال دارد . ظرفیت های نظام سرمایه داری در نقطه یی به پایان خود رسیده و تمامی امکانات برای بقا و ادامۀ نظام و سیستم سرمایه داری به تدریج نابود میگردد که سیاست های هژمونیستی و جنگ طلبانۀ امریکا بر آن شتاب بیشتری داده و سقوط آنرا به پرتگاۀ نابودی حتمی میسازد . امریکا بعد از شکست اش در جنگ های کوریا در سال 1953 و در ویتنام در سال 1975 و بعد از سال 2001 سه جنگ دیگر را یعنی جنگ با تروریسم ، جنگ در افغانستان و جنگ در عراق را به راه افگنده است . جنگ های قبلی و بویژه سه جنگ اخیر تمامی ظرفیت هایی را که بقای سرمایه داری را تضمین مینمایند ، در این مدت بخشی از این ظرفیت ها بصورت کامل ، بخشی بصورت نسبی از میان رفته اند و شماری ها که دست نخورده باقی مانده اند ، نمی توانند بقای نظام سرمایه داری را تا دراز مدت ضمانت نمایند . این ها علایم آشکاری است که سقوط امریکا را در مرحله یی از سرمایه داری متمرکز وانمود مینمایند . هزینه های هنگفت مالی امریکا در جنگ عراق و افغانستان و کسر بودیجه 1500 ملیارد دالری و قرضداری 1300 ملیارد دالری این کشور همراه با هزینه های در حال افزایش جنگی گویای آشکاری بر سقوط واز هم پاشی امریکا است . امریکا ناگزیر است تا برای تمویل این جنگ ها و رهایی از کسر بودیجه به سه رویکرد رو آورد ؛ یا پول های زیادی چاپ نماید ، یا قرضه های بیشتری بگیرد ویا هم برمیزان مالیات بر مالیه دهنده گان امریکایی بیفزاید که در حالت اول ارزش دالر پایین می آید ، در حالت دوم مارکیت اسعار رو به سقوط میرود و در حالت سوم هم مردم بر ضد دولت قیام خواهند کرد . هر چه باشد ، سرانجام تدابیر بالا نمی توانند ثبات و بقای نظام این کشور را تضمین نمایند . این ها وعواملی دیگر دست به دست هم داده و بالاخره به پایان استقامت سیاسی امریکا می انجامد .
چنانکه "جان کالونگ" با سایت خبری "دموکراسی الان" (10) از اظهارات قبلی اش مبنی بر سقوط شوروی دفاع کرده و سقوط آشکار شوروی در سال 1989 را دلیل روشنی برای اثبات پیش بینی خود عنوان کرده است . وی با توجه به ساختار نظام سرمایه داری و تمایل شدید هژمونیستی زمامداران کاخ سفید برای اشغال جهان و بحران های شدید اقتصادی و مالی این کشور در آینده همراه با افزایش کسر بودیجه سقوط امریکا را تا سال 2020 پیش بینی کرده است . وی عمر امپراطوری امزیکا را کمتر از امپراطور روم شرقی و غربی دانسته و می گوید که امریکا جای پای به امپراطوری در حال احضار بریتانیا گذاشت . اکنون که سن این امپراطوری به 110 تا 112 سال رسیده است . جوزا به گونه یی به سوی فاشیزم سرمایه داری در حرکت است که سر انجام این فاشیزم منجر به از هم پاشی امریکا خواهد شد و این از هم پاشی داوری های شماری را در مورد آیندۀ امریکا را که نوعی تغییر شگوفا گستر ارزیابی مینمایند ، به استهزا خواهد گرفت . این که در عقب این تحول جریانی شبۀ از هم پاشی روسیۀ تزاری در سال 1917 و رهایی بریتانیا از سیطرۀ امپراطوری این کشور را پیش بین شد که فروپاشی های یاد شده به نحوی شگوفایی هایی ویژه را درهر دو کشور به نمایش گذاشت . شاید داوری های بیش از حد خوش بینانه باشد ؛ زیرا که شرایط سیاسی و اقتصادی و تحولات سیاسی و اقتصادی ییکه کشور های یاد شده به آن رو به رود بودند ، بصورت کامل با امریکای امروز متفاوت بوده و ضربه های محکم اقتصادی بر پیکر جامعۀ امریکا به مراتب سنگین تر از آن است که بتوان بیرون بدر شدن امریکا را از زیر آن محتمل شمرد . در این شکی نیست که این فروپاشی ضربۀ خورد کننده یی بر پیکر جامعۀ امریکا وارد خواهد کرد و این که چگونه از زیر ضرب آن به یاری کدام رویکرد اقتصادی رهایی خواهد یافت و آیا تجارب روسیۀ بعد از فروپاشی شوروی را می توان مصداق آن دانست ، اکنون پرداختن به آن دشوار است ؛ زیرا روسیه با کنار گذاشتن نظام کمونیستی به سرمایه داری تمسک ورزید و به اینجا رسید . پس امریکا برای فرار از نظام سرمایه داری و چنگ زدن به چه نوع نظامی خواهد توانست ، برناکامی ها و شکست های فاحش خود غلبه خواهد یافت . سوال هایی اند که اکنون پاسخ دادن به آن پیش از وقت است . این که گورباچوف با طرح "گلوزنوست" و پروستریکای خویش نتوانست جامعۀ شوروی را رهایی بخشد و بالاخره با گوش ندادن و کم گرفتن به نصایح امام خمینی بحیث یک الترنتیف شوروی را قربانی برنامۀ اصلاحات سیاسی و اقتصادی خود نمود . بدون تردید امریکا بعد از فروپاشی اش سرنوشت مبهم تر از بازگشت روسیۀ تزاری به شوروی کمونیستی و بازگشت شوروی کمونیستی به نظام سرمایه داری را در پی خواهد داشت .
تلاش های کنونی کاخ سفید برای بیرون راندن اصل رویداد های داخلی امریکا به بهانۀ جنگ با تروریسم شاید به گونۀ تابلیت مسکن نتواند ، در درازمدت آرامش را در کاخ سفید تضمین نماید ؛ زیرا توسعۀ پایگاههای نظامی امریکا همراه با لشکر کشی های پر هزینه تیغ از دمار کاخ سفیر بیرون مینماید . از سویی هم رویکرد های استراتیژیک امریکا برای اشغال جهان و دست یابی به اهداف استراتیژیکش در نقاط مهم جهان به نوبۀ خود رقابت های منطقه یی و جهانی را وارد فصل جدیدی مینماید که تحرکات با ساز و برگ نظامی خطرناکی را در پی دارد . در این صورت امریکا نه تنها در برابر اختلافات شدید درونی بر سر عملی شدن استراتیژی های جنگی اش در داخل دست و پنجه نرم کرده نخواهد توانست ؛ بلکه این اختلافات در موج بزرگتری امریکا را به کام نابودن خواهد کشاند . همین اکنون علایم اختلاف شدید پنتاگون بر سر استراتیژی امریکا در افغانستان هویدا است که تا کنون به قربانی مک کرستال فرماندۀ عمومی سابق نیرو های امریکایی در افغانستان منجر شد و شاید با به قربانی شدن هالبروگ نماییدۀ امریکا در افغانستان و پاکستان و آیکن بیری سفیر امریکا در افغانستان نیز این اختلاف پایان نیابد . بدون تردید این اختلاف قربانی های بزرگتر از اوباما ها را در پی خواهد داشت . آشفتگی های ناشی از اختلاف استراتیژی امریکا بر سر موضوع افغانستان تنها در کاخ سفید محدود نخواهد ماند ؛ بلکه در موجی دیگر صف آرایی های نظامی و سیاسی را در پی خواهد داشت که در برابر تحولات آن چشم داشت امریکا به انقلاب های مخملین و سرخ و زرد در آسیای میانه و جا های دیگر ، انتظاری ساده لوحانه خواهد بود ؛ زیرا حرکت خروشان ضد امریکایی در منطقه پی آمد هاییرا نشانه گرفته است که هرگز انقلاب های مخملی و رنگی اطمینان خاطر امریکا را فراهم کرده نمی تواند ؛ بلکه از این هم بزرگتر صف بندی های جدید ضد امریکایی را در منطقه می توان پیش بین بود که در بافت تازه یی میان کشورهای روسیه ، چین و ایران ودر موجی دیگر این بافت به گونۀ ن سیاسی وحتی نظامی میان کشور های یاد شده و پاکستان و هند آشکار خواهد شد . این در حالی است که چین در صدد ایحاد نیروی دریایی ، هوایی و موشکی جدید تا پایان سال 2010 است . بدون تردید چین بعد از رسیدن به چنین توانایی ها به فکر ذهنیت قدرت قاره یی خواهد افتاد ؛ زیرا چین نگران است ته مبادا جاپان بحیث قدرت منطقه یی عرض وجود کند . از همین رو چین چندان خواهان خروج نیرو های امریکا در حال کنونی نیست . چین نگران است که امریکا در آینده کمر بندی وسیعی را از جاپان تا آسترالیا و تایلند ایجاد نماید که در این صورت چین از چنین پیشامدی در آینده نگران است . این مسأله هم اکنون در فضای ذهنی اندیشمندان چین بازتاب دارد . از همین رو امریکا تلاش دارد تا قبل از رسیدن چین به جاه طلبی ها و قدرت تهدید انهدام سیستم کنونی تحت رهبری اقتصادی امنیتی آسیا ، این کشور را در سیستم کنونی جهان مهار نماید .
بعید نیست که دراز مدت کشور هایی مانند ترکیه نیز به این جریان بپیوندد . گرچه اختلافات کنونی هند و چین بر سر تبت و اختلافات هند و پاکستان بر سر کشمیر هنوز بر سر ایجاد و تشکل چنین دسته بندی سیاسی بعید به نظر میرسد ؛ اما آنچه مسلم است اینکه در آنزمان تا حدودی منافع منطقه یی از نگرانی های هند نسبت به تلاش های پاکستان در افغانستان اندکی کاسته خواهد شد و هند و چین برای رسیدن به تفاهم مشترک برای سرمایه گذاری درافغانستان بالاخره با یکدیگر کنار خواهند آمد و هند با نوعی ترک خصومت با پاکستان و در رقابت با امریکا بتواند ، بر سر کشمیر به نوعی تفاهم با پاکستان دست یابد . همین اکنون کشور های منطقه به شمول روسیه ، هند ، پاکستان ، کشور های آسیای میانه ، چین ، کشور های عربی و افغانستان در رابطه به سیاست های مبهم و مرموز امریکا در منطقه نوعی سر گیچه شده و سرنوشت جنگ را در بازی مرموز استراتیژی امریکا در منطقه خیلی پیچیده و نامعلوم تلقی میدارند . این نگرانی ها خود بیانگر یک سلسله گرایش های جدید در منطقه است که به نحوی دپلوماسی های تازه را میان اسلام آباد – کابل ، کابل – پیکنگ ، کابل – روسیه و حتی هند – چین و پاکستان – هند بر انگیخته است . این گونه انگیزش ها به نوبۀ خود بر سرنوشت جنگ امریکا تاثیر منفی دارد . توسعه جویی های امریکا به سوی اروپای شرقی بر این تاثیرات بنزین بیشتر میریزد که در آینده ها بر ضد امریکا تمام شده و نوعی امریکا گریزی و منطقه آویزی را در بر دارد . این منطقه گرایی خود فروپاشی امریکا را زود هنگام تر خواهد گردانید .
کشور های رقیب تاریخی امریکا در منطقه مانند روسیه ، چین و ایران هیچ گاهی نمی توان قدرت موجود این ها را نادیده گرفت و بویژه که هر کدام در حال آرایش جدید اقتصادی و نظامی هستند . هر کدام در آیندههای نه چندان دور مانند بمی در برابر سیاست های هز مونیستی امریکا به انفجار در خواهند آمد . این ها برای رسیدن به اهداف دراز مدت خود تا رسیدن به آرایش نهایی در برابر امریکا البته با کنار گذاشتن رقابت های منطقه یی نمی خواهند ، جنگ در افغانستان پایان یابد و از هیزم ریزی پاکستان به این جنگ به گونۀ غیر مستقیم استقبال مینمایند . بنا بر اظهارات امرالله صالح رییس امنیت سابق تاکنون استخبارات پاکستان در حدود 960 ملیون دالر را صرف آموزش ، تمویل و تجهیز طالبان نموده است . در این جای تردید نخواهد بود ، اگرگفته شود که بخشی ار این پول بوسیلۀ شبکه های مافیای امریکایی و کشور های منطقه فراهم شده باشند که به گونه یی زد و بند حلقات معین مافیایی در منطقه و جهان را بر ملا میسازد . کشور های منطقه خواهان ادامۀ جنگ در افغانستان برای به بحران کشان بیشتر جامعۀ امریکا هستند . مقامات کشور های منطقه به خوبی آگاه اند که حلقات و گروهها مافیایی و لابی ها و کارگزارانی مانند لابی تیل به رهبری فرماندۀ سابق ناتو و مشاور جدید امنیت ملی اوباما جیمز جونز ، لابی اسلحه به رهبری رابرت گیتس وزیر دفاع امریکا و لابی صهیونیستی به رهبری جوبایدن معاون اوباما با توجه به منافع گزافی که از این جنگ نصیب شان میگردد ، بصورت غیر مستقیم خواست های اصلی آنانرا برای نابودی امریکا به پیش می کشند . از همین رو است که روسیه ، ایران و چین مخالف هرگونه مذاکرۀ دولت افغانستان با مخالفان آن هستند . مخالفت این ها با صلح و آشتی در افغانستان بیشتر ریشه در سیاست های پشت پردۀ ضد امریکایی آنان دارند و کمتر دغدغه یی در مورد حضور پررنگ یا کمرنگ مخالفان در دولت کابل داشته باشند . این تلاش های مرموز کشور های منطقه برای شکستن کمر نظامی امریکا و به افلاس کشاندن بیشتر برای آن صورت میگیرد تا پیش از آنکه امریکا جهان را به پرتگاۀ جنگ جهانی خانمان سوز بکشاند ، خودش در نیمه راهان ذوب گردد و نابود شو . از همین رو است که این کشور ها بیشتر موقف نظاره گرانه در برابر این تهاجم اختیار نموده اند و هر گز حاضر به اعزام نیرو های نظامی به افغانستان نشده اند و تنها در شماری موارد به یک سلسله تجارت های سیاسی و نظامی اکتفا مینمایند ، خود گویای برخورد نظاره گرانۀ این کشور ها بر امریکا است تا هر چه زود تر شکست و فروپاشی امریکا را به چشم هایشان مشاهده نمایند . این کشور ها یه نحوی امریکا را برای اعزام نیرو های بیشتر و درگیر شدن بیشتر آن در افغانستان ترغیب میدارند و در هر گام افزایش نیرو های امریکایی را به افغانستان به استقبال بیشتر میگیرند تا باشد که با زمین گیر شدن امریکا در این قبرستان مهاجمان سیرسقوط و فروپاشی آن سرعت بیشتر یابد تا آنکه بالاخره در پرتگاۀ جهانخواری های محیلانه و توطیه آمیزش تا غوطه ور شدن در جنگ جهانی سوم و حتی پیشتر از آن فرو افتد و نابود گردد و شاید پیش از این در برابر صف آرایی های تازۀ جهانی نیز مواجه شود که صف آرایی های مزبور بر شکننده گی های آن افزوده و با قرار گرفتن در برابر یک نوع فروپاشی درونی از صحنۀ رقابت های نظامی و سیاسی خارج گردد . پس از آن نه تنها مردمان اروپای شرقی برای همیش از تهدید های نصب سیستم های راکتی آن درامان گردند ؛ بلکه با برچیده شدن پایگاههای نظامی اش در سراسر جهان ، باشنده گان سراسر جهان و بویژه باشنده گان قارۀ آسیا برای همیش از تهدید های جهانخوارانۀ آن احساس آرامش نمایند .
یاد داشت ها :
1 - یازدۀ سپتمبرتاهنوزدرافغانستان ... آرمان ملی ، شمارۀ 1288
2- هیج نوع راۀ حل نظامی درهندوکش وجودندارد، ویسا، شمارۀ 797
3 - بودجۀ جنگ امریکابررسی شود، 8صبح ، شمارۀ 467
4 - بوش میرود امابعد ازآن چه خواهدشد ، پیمان ملی ، شمارۀ 196
5 - رادیو آزادی ، اخبار صبح ، 4 جولای
6 - رادیوآزادی ، 14 فبروری ، اخبار صبح
7 - سرنوشت ، شمارۀ 119 ، 27 جون
8 - آرمان ملی ، شمارۀ 1757 ، 29 اپریل
9 - تجارت پر منفعت مسابقات تسلیحاتی ... ، آرمان ملی ، شمارۀ 1691 ، 17 دلو ، 6 فبروری
10 - زمانی که فروپاشی امپراتوری ها ... ، اراده ، شمارۀ 1872 ، 19 جون ، 29 سرطان