مهرالدین مشید

 

نويسنده : مهرالدين مشيد

افغانستان زیر پاشنه های آهنین امریکا

 

افغانستان کشوری بیمار و جنگ زده با اقتصادی سخت وابسته و ازهم گسیخته تحت حاکمیت ناتوان و فاسد در زیر پاشنه های آهنین امریکا در فضای آشفتۀ امنیتی مانند زورقی شکسته در موجی از خون و آتش بی  آنکه به ساحلی برسد ،  لنگان لنگان  از این سوی ساحل  بدانسوی آن  شناور بوده و به سوی سرنوشت ناپیدایی در  حرکت است که به تعبیری ناکجا آباد تاریخش می توان خواند . افغانستان در حالی به سوی این ناکجا آباد لالهان است که هر روز یکی پی دیگری زنجیرۀ سیطرۀ ملی ، استقلال ملی و تمامیت ارضی آن  در زیر پاشنه های فولادین امریکا در حال فرو ریزی و از هم پاشیدن  است . امریکا که با توجه به اهداف بلند مدت خود به بهانۀ حادثۀ یازدهم سپتمبر برای سرکوبی  طالبان و اسامه به افغانستان حمله کرد . در حالیکه بعد ها شبکۀ خبری اسوشیتت پرس (1)به نقل ازگزارش سنای امریکا افشا کرد که زمانیکه سربازان امریکایی تا تصمیمی پر هزینه و سرنوشت ساز اسامه را در توره بوره در چنگال خود داشتند . "تامی فرانک" از تعقیب او خود داری کرد که رامسفلد وزیر دفاع وقت امریکا از این موضوع آگاه بود و وی به ظاهر او را مقصر میداند . یک سربازفرانسه یی در این زمینه می گوید : اشتباۀ کلان تامی فرانک افسرامریکایی این بود که خودش برای دستگیری اسامه در توره بوره  اقدام نکرد و آنرا به عهدۀ جنگویان افغان گذاشت . در عقب  این برخورد امریکا در برابر اسامه که او در آسیب پذیر ترین حالتی قرار داشت . چه تعبیری میتوان داشت ، جز اینکه در نهایت ساده گی گفت ،  امریکایی ها برای رسیدن به اهداف استرتیژیک خود اسامه را در کوهستان های افغانستان رها کردند تا به وزیرستان رسید.

امریکا باز هم با رویکردی مزورانه و به تعبیری "جاده صافکن برای طالبان" از  افغانستان رو گردانید و با ترک این کشور متوجه عراق شد و فرصت کافی برای استخبارات پاکستان داد تا برای احیای دوبارۀ طالبان بپردازد . اسامه هم فرصت یافت تا با حامیان اولی خود پییونددد و با بازی دو گانه و چند پهلو  امریکا ستیزی خود را وارد فصل تازه یی نماید . او که درگذشته ها بازی های سیاسی را از امریکایی ها آموخته بود و در بستر این آموزش دریافته بود که چگونه می توان عقل و درایت امریکایی ها را به چالش کشاند  . چنانکه او (2)می گوید : بحیث نمایندۀ رسمی دولت سعودی به درخواست آی اس آی و سی آی ای در دهۀ هشتاد به پاکستان  فرستاده شد  .  وی می افزاید : سعودی ها مرا برای مقابله با روس های کافر به پاکستان فرستادند . بعد در مناطق مرزی پاکستان  جابجا شدم و نظامیان پاکستانی وامریکایی به آموزش من  پرداختند که از سوی سعودی تمویل می شدند . اسامه در پاکستان شبکۀ ارتباطات از هم گسیختۀ خود را دو باره باز سازی نمود . چنانکه بعد ها خبرگزاری فرانسه (3) به نقل از خال خواجه یکی از مقامات استخبارات پاکستان گزارش داد که اسامه گفت : در ظرف پنج سال گذشته پنح مرتبه با نواز شریف دیدار کرده است .

استخبارات پاکستان پناهگاههای امنی برای رهبران طالبان در کویته ایجاد کردند و مراکز آموزشی منظمی در وزیرستان برای شان بوجود آوردند و از هیچ گونه تمویل و تجهیز آنان دریغ نکردند . پاکستان از همان ابتدا بخشی از پول هاییرا که از  امریکا میگرفت . برای آموزش و تمویل و تجهیز طالبان به کار برد  تا آنکه طالبان توانستند ، دوباره تجدید سازمان یافته و منابع مالی  خود را از کشور های خلیح و غیر خلیج سر و سامان دادند که اکنون نه تنها از نگاۀ مالی خود کفا شده اند ؛ بلکه بخشی از آن به جیب اعضای استخبارات پاکستان نیز سرازیر میگردند . چنانکه جنرال های پاکستانی مانند حمید گل و اسلم بیگ و ... به نحوی از رشوت های جهادیان بر خوردار بودند .

این در حالی بود که امریکا اوضاع افغانستان را از عینک مقامات پاکستانی نگاه میکرد و این کشور را از کمک های مالی واقتصادی اش برخوردار میگردانید . هر گز تمایلی برای شنیدن حرف های مقامات افغانستان نداشته و برخورد مقامات امریکایی در برابر مقامات این کشور مقطعی و فریبنده بود . مقامات افغانی این بی توجهی امریکا را یک نوع بی خبری می پنداشتند ؛ در حالیکه امریکا و پاکستان روی مسألۀ افغانستان با یکدیگر کنار آمده و برای رسیدن به اهداف مشترک استراتیژیک با یکدیگر سر و گردن میزدند . امریکا توانست که در سایه و روشن برخورد های برهه یی و سیاست های پر تذویر حتی هم پیمانان نظامی و سیاسی خود را نیز به نحوی در حاشیه قرار بدهد . امریکا در این مدت هر گز تمایل واقعی به انتقادات دولتمردان افغان پیرامون مداخلۀ آشکار استخبارات پاکستان توجه نداشت . درحالیکه این کشور در خط اول مبارزه با تروریسم قرار داشته و بیشترین تلفات را از این ناحیه متقبل میشود ؛ گرچه امریکایی ها از شنیدن حرف های مقامات و کار شناسان افغانستان به نحوی طفره رفتند ؛  اما این صدا ها تا حدودی تا حدودی به غرب درز کرد و در رسانه های غربی  انعکاس یافت . چنانکه روزنامۀ بوستو گلوپ (4)نوشت : امریکا باید استرتیژی خود را در افغانستان تغییر بدهد . پاکستان مدت ها است که به یک دلیل استراتیژیک از طالبان حمایت کرده و این هدف ، مقابله با نفوذ هند در کابل است . این روزنامه برای رهایی ازاین دام سه تغییر در سیاست امریکا را پیشنهاد کرد  : اول اینکه  امریکا هند ر ابه عنوان قدرت برجسته  جنوب آسیا به عنوان بازیگر اصلی در کابل به رسمیت بشناسد . دوم ، دولت اوباما باید در پی جلب کمک پاکستان در مذاکرات صلح با طالبان محلی باشد و از طرح های اخیر عربستان سعودی در این زمینه پیروی  کند . برای کسب مشارکت طالبان چنین توافقاتی باید شامل جدول زمانی برای خروج نیرو های خارجی از افغانستان به جز شهر های اصلی باشد . سوم ، توافقنامه های صلح محلی با طالبان باید با فرایند بزرگتر صلح که در کنفرانس های منطقه یی مورد مذاکره قرار می گیرد ، ربط داده شود . بعید نیست که این گونه برخورد های به ظاهر انتقادی رسانه های غربی در برابر امریکا به نحوی احساسات کشنده  باشند که از سیاست های دو روی امریکا و غرب سرچشمه گرفته است ؛ اما هر  چه باشند ، به نحوی از سیاست های فریبندۀ امریکا پرده برداشته اند .

پس از طی بیشتر از نه سال برای مردم افغانستان بالاخره اثبات شد که امریکایی ها در افغانستان برنامه های استراتیژیکی داشته و برای رسیدن به آن افغانستان را قربانی درجه اول آن تلقی کرده اند . امریکا در این مدت تلاش کرده که به نحوی با خاک انداختن بر چشم مقامات افغان بد امنی را در کشور افزایش داده ، از بازسازی زیر ساخت های اقتصادی در کشور چشم پوشیده اند . با یک نوع سناریوی انجویی در سطح ملی و بین المللی کمک های 42 ملیارد دالری برای مردم افغانستان را حیف  و میل کردند ، با حمایت اداره یی فاسد و نابکار در کشور با مدیریتی ضعیف فساد رادر کشور دامن زدند و با گزینش افراد انگشت شمار در رده های بلند دولتی نوعی حکومت سهامی و انجویی را ترویج کردند . در حالیکه مردم افغانستان از مدت ها قبل از نیات مغرضانۀ  امریکا در افغانستان آگاهی دارند ؛  اما امریکا با استفاده از رهبری ضعیف و فاقد جدیت توانست ، تیغ از دمار مردم ما بیرون در آورد . هر گاه در افغانستان مدیریتی توانا ،  آگاه ومستقل وجود میداشت ، کار به اینجا ها کشانده نمی شد .  اگر برخورد های کنونی کرزی در برابر امریکا جدی قبول شود ، باز هم تعبیری بیشتر از " ناوقت بیدار شدن از خواب" غفلت را نخواهد داشت  . حالا دیگر دیر شده است و فریاد های کرزی به عنوان هشدار برای امریکایی ها  برای خود داری آنان از ایجاد حکومتی در حکومت (5)، آنهم از سوی رییس دولتی که کشورش در جهان در گسترش فساد و تاراج دارای دولتی و شخصی به مقام نیابت رسیده است ، چندان از قوت و کارایی برخوردار نخواهد بود . برخورد امریکایی ها در برابر دولت کابل آگاهانه بوده و خوب میداند که زمام امور این کشور را به کسانی سپرده است که تنها برای پر شدن جیب های خود می  اندیشند و بس وادامۀ چنین نظام فاسد بصورت طبیعی آب را در آسیاب " اهداف استراتیژیک" امریکا میریزاند . کرزی که در فساد مدیریت غرق است و قاچاقبران ، غاصبان زمین و بوروکراتهای تاراجگری بحیث وزرای غیر قابل تعویض و مشاورانی کلاه بردار به دور او شب و روز "غمبر " میزنند . طبعی است که او  به گونۀ لقمۀ چربی در دستان آهنین امریکا  افتاده  است و با منزوی گردانیدنش در ارگ شاهی قدیم و چهار دیواره های طلایی افسانه یی  در میان مشتی پابوس ، سالوس و آری گوی زمینه ساز خوبی شده است ؛ زیرا امریکا برای عملی کردن برنامه های دراز مدت خود در افغانستان جای پای یپدا کردن بیشتر به چنین رهبری نیاز دارد که در اطرافش مشتی فاسد و حق خوار وجود داشته باشد که در یک زد و بندحق سکوت گیرانه تیغ ابریشمین را در گردن نرمش به ساده گی بگذارد . امریکا میداند که دستیابی برای اهداف استراتیژیک در سایۀ همچو نظام خیلی آسان است و به مصرفش می ارزد . در نظامی که شکمبو های بوروکرات ، ته مانده ها و به عبارت بهتر مافیای جهادی در اسکان قدرت قرار داشته باشند ، ماندن با پا شنه های آهنین خیلی آسان است ؛ زیرا از تجارب جنگ های ویتنام ، کامبوج ، لاووس و ویتنام در یافته است که چگونه در یک نظام ضعیف مافیای گوناگون را در یک بافت عجیب و مردم ستیزانه به دور هم بکشاند و با ریختن طعمه های  چرب و گرم هر روز احساسات و عواطف وطن دوستی شان را به تاراج ببرد و با رختن نیرنگ های تازه تر با نشان دادن لقمه های چربتر بیشتر از خود بیگانه تر شان نماید و در کام اهداف شیطانی خود بیفگند .

امریکا در این تباهکاری های خود درافغانستان دست سازمان ملل رانیز از پشت بسته است و این سازمان را به گونه یی درچنبرۀ سیاست های جهانخوارانۀ  خود در آورده است . سازمان ملل را به نحوی در افغانستان خلع قدرت نموده است . این نقش غیر فعال سازمان ملل را در نشان های سربازان خارجی در افغانستان  به خوبی می توان مشاهده کرد که به عوض نشان سازمان ملل نشان کشور های خود را به روی سینه های خود دارند . این سازمان طی هشت سال به سفارش های امریکا درمورد افغانستان گوش داده و 42 ملیارد کمک های مالی به افغانستان را به بهانۀ نبود نظام کارا و متخصص به جیب مافیایی بین المللی ریخته است . دراین رویکرد سازمان ملل به خوبی نقش سیاست های امریکا را می توان مشاهده کرد ؛ زیرا عملکرد های این سازمان درافغانستان جاده صافکن سیاست های تمامیت خواهانۀ امریکا بوده  است . عدم همکاری جدی و بی تفاوتی این سازمان پیرامون نظام موجود در کشور و به تعبیری نقش تماشا گرانۀ  آن خود گواۀ روشنی از به فساد کشاندن اداره  و نظام در افغانستان است تا زمینۀ تاراج کمک های بین المللی را در این کشور فراهم نموده و با ادامۀ بد امنی و فساد جای پای امریکا را در این کشور محکمتر نماید .

امریکا با توجه به اهداف دراز مدتی که در منطقه داشته و از تشنج میان کشور های منطقه آگاهی کامل دارد و بحیث میراث دار بریتانیای استعماری قرن نزدهم بویژه بعد از فروپاشی شوروی سابق از حساسیت های کشور های منطقه نسبت به یک دیگر آگاهی دارد .  این آگاهی است که دیوانه وار از آنسوی اوقیانوس ها کشور ما را مورد تهاجم  و تاخت و تاز قرار داده است . نه تنها خود که برای توجیۀ تجاوز خود پای ناتو و شماری کشور های دیگر را نیز کشانده است . ناتو که در گذشته در برابر رویداد های جهانی موقفی دفاعی داشت ، امریکا بعد از شکست شوروی سابق توانست که با غافل گیر کردن اعضایش ، به این پیمان موضعی تهاجمی بدهد . شاید امریکا به هوای دست یابی به  ثروت های کلان چشمان هم پیمانان خویش را به منابع سرشار نفت و منرال های دست نخوردۀ منطقه میخکوب کرده باشد ؛ اما از عواقب حساب آن را که بر مصداق "آفتابه خرچ لحیم" بوده و خواب آرامش را برای همیش در چشمان آنان می شکند ، چیزی نگفته بود ؛ اما امریکا با غافیلگیر کردن سازمان ملل و ناتو با استفاده از تنگدستی های روسیه و در خود فرو رفتن چین موزههای کوبای خود را از اول محکم بسته بود و  چنان محکم بسته است که شاید حرف های اضافه تر از 53 در صد مردم این کشور که می گویند : این جنگ به مصرفش نمی ارزد . هراس آن  بترائوس این جنرال چهار ستاره را درحالي كه به پرسش‌های قانونگذاران در رابطه با شرايط نيروهاي امريكايي در افغانستان پاسخ مي‌داد بي‌هوش نماید .  در این شکی نیست که اظهارات پترائوس (6)در برابر نشست استماعیۀ سنای امریکا از حوصله شکنی های شماری از اعضای سنا پیرامون اوضاع افغانسان که گفت : ابتکار  رهبری جنگ به دست نیرو های خارجی است و جنگ به درستی به پیش میرود ، اندکی بکاهد ؛ اما بدون تردید این اظهارات بر خشم و نفرت مردم امریکا نسبت به جنگ افغانستان بیشتر بیفزاید و اما با این هم اوباما شاید از فرط وحشت خمی بر ابرو  نیاورد و خیال ارزش منابع یک تا سه تریلیون دالری منابع طبیعی افغانستان اندکی از شکشتن خوابش بکاهد ؛ زیرا طراحان پنتاگون از هدف اصلی جنگ آگاه بوده و میدانند که به چه هدفی وارد افغانستان شده اند . امریکا از قبل گزینه های برای حل اوضاع افغانستان مانند حمله بر پاکستان ، حل منطقه یی مشمول هند ، پاکستان ، افغانستان  و نگاهداشتن حالت فعلی که به گونه یی معنای تایید غیر مستقیم امریکا از حمایت پاکستان از طالبان را دارد ، مورد مداقه قرار داده باشد و بنا بر دندان های اتومی پاکستان و پیچییده بودن و ناممکن بودن حل منطقه به گزینۀ آخر اکتفا نماید . از برخورد کوتاه نظرانه و توهین آمیز امریکا نسبت به مردم افغانستان طی هشت سال گذشته پیدا است که در صدد معامله کردن این کشور در بازی پیچیده و مبهمی زیر نام "مبارزه با تروریسم" است و با بازی های تباهکن و بیرون نگرانه اش بازی خطرناکی را در برابر مردم افغانستان به پیش میبرد . بدون شک که دیر یا زود در این بازی خطرناک زمینگیر خواهد شد و با افزایش روز افزون هزینه های مالی و تلفات سنگین نیرو هایش در موج بی سابقۀ ضرب شصت طالبان ، بالاخره به زمین خواهد افتاد و زیر بازوان نیرومند آزاده مردان شجاع افغان دست و پا خواهد زد . به سرنوشت ننگین میراث دار خویش یعنی کیوناری ها و مکناتن ها مواجه خواهد شد و خاطرۀ شکست افتضاح بار داکتر "برایدن" ها  را به تجربه خواهد گرفت . اوباما در کاخ سفید تصویر به زمین افتادن و تار و مار شدن سربازانش را این بار نه در مسیر لته بند و سروبی و جلال آباد ؛ بلکه در مسیر های دیگری به تماشا خواهد گرفت . گزاف نخواهد بود ، اگر گفته شود که تلفات روز افزون سربازان بریتانیایی خاطرۀ  برایدن ها را در اذهان مقامات لندن زنده گردانیده است . باز تاب اندک آنرا در تبصرۀ دانشگاۀ هارورد لندن می توان به تحلیل گرفت .   

مرکز تحقیقاتی پوهنتون هارورد لندن(7) در بریتانیا ( آی اس یی) نوشته است  : استخبارات پاکستان نه تنها به طالبان پول آموزش و سلاح میدهند ؛ بلکه در شورای کویته هم  اشتراک مینمایند . به ادامه از دیدار  زرداری و مقامات استخباراتی پاکستان از پنجا تن اسیران طالب سخن گفته است که  برای آنان وعدۀ رهایی را داده بود  . بعد از این سندی تایمز(8) در شمارۀ 16 جون خود نوشت : ملابرادر بعد از ملاقات با آصف زرداری از حبس رها شد . این نشریه باز هم با تایید مرکز تحقیقاتی هارورد بر حمایت استخبارات پاکستان از طالبان و سپردن سلاح  ،  مهمات و مشورههای نظامی و سیاسی برای آنان خبر داده است . این روزنامه رهایی شمار زیاد زندانیان طالب را بعد از دیدار زرداری با ملابرادر نیز مورد تایید قرار داده است . پرداختن این مرکز تحقییقاتی به دخالت استخبارات پاکستان زمانی  صورت گرفته است که تلفات سربازان بریتانیایی در افغانستان رو به افزایش بوده و از سویی هم اختلافات مقامات بریتانیایی بر سر اخذ فرماندهی نیرو هایش با امریکا که منتج به تشکیل دو فرماندهی در جنوب یکی در قندهار به رهبری امریکا و دیگری در هلمند به رهبری بریتانیا گردیده است . این ها عواملی اند که فضای تفاهم مشترک نظامی میان هر در را با راهکار سیاسی خاموشانه به تیره گی رو به رو گردانیده است . بریتانیایی ها به  این نتیجه رسیده اند که دیر یا زود قربانی حتمی اهداف  تمامیت خواهانۀ امریکا در افغانستان خواهند شد ؛ در حالیکه بریتانیا از گذشته ها از وجود چنین رابطه یی میان طالبان و آی اس آی آگاهی داشتند و نه تنها بریتانیایی ها ؛ بلکه امریکایی ها هم ، چنانکه سال گذشته پترائوس فرماندۀ مرکزی نیرو های امریکا و مایک مولنن لوی درستیز این کشور گفته بود که نشانه های وجود دارند که  استخبارات پاکستان طالبان  و القاعده را کمک و حمایت مینماید .  از همین رو بریتانیایی ها خلاف معمول سیاسی به مانور در برابرکشوری مانند پاکستان پرداخته اند که با آن از داشتن رابطۀ ععنعه یی سیاسی  دیرینه یی برخوردار هستند  .  فشار های نظامی و سیاسی در داخل بریتانیا و اهداف بلند پروازانۀ امریکا دست به دست هم داده و مقامات بریتانیا را وادار گردانیده است تا در یک مرحله پاکستان را قربانی نمایند تا دست کم زمینه را برای خروج نیرو های شان از  افغانستان فراهم بگردانند . نه تنها بریتانیا ؛ بلکه سایر هم پیمانان نظامی و سیاسی امریکا مانند کانادا ، پولیند ،آلمان ،  ایتالیا و ... از سیاست های "پا شنه های آهنین" امریکا در افغانستان سرخورد شده و دریافته اند که امریکا زیر نام مبارزه با تروریسم اهداف دیگری را دنبال مینماید و دیر یا زود آنها را قربانی اهداف خود مینماید . از همین رو اعلام کرده اند که تا سال 2013 نیرو های خود را از  افغانستان بیرون خواهند کرد . بدون تردید پنتاگون در این جنگ تنها خواهد ماند و در بازی های طالبانی خویش در تبانی با پاکستان بالاخره به انروای سیاسی در داخل و خارج امریکا مواجه خواهد شد و این انزوا در موجی از تلفات سنگین انسانی  و هزینه های هنگفت نظامی چنان درافغانستان زمینگیرش خواهد نمود که حتی آرزوی داشتن پایگاۀ نظامی یی در بگرام را هم باخود در گور خواهند برد ؛ اما در این میان آنچه مهم است ، اینکه حامد کرزی را هم بازی های "موش و پشک" کاخ سفید بیش از حد خسته گردانیده و سخت به جستجوی رهایی از چنبرۀ سیاست های "پاشنه های آهنین" امریکا و دریافت متحدان جدید منطقه یی  بر آمده است ؛ زیرا او هم هوای آزادی خواهانه و ملی  خویش را در دراز مدت سوخت چوبی بیش در پای سیاست های تک خواهانۀ امریکا ندانسته و در آخرین تحلیل در این بازی مبهم خویش را بازنده یافته است . تلاش های پیهم او برای صلح با مخالفان ، درسایه و روشن نوعی بازی سیاسی با پاکستان در زیر چتر حمایت و کسب پشتیبانی کشور هایی مانند چین ،  ایران ، ترکیه و اعضای کشور های شانگهای گواۀ روشنی بر سرخورده گی های او از سیاست های امریکا است ؛ گرچه بعید نیست که او این رویکرد خویش را ناشی از فرسایشی شدن جنگ و جلوگیری از احتمال شکست امریکا در جنگ عنوان نماید که به نحوی کشاندن کشور های منطقه در کنار امریکا باشد ؛ اما در پشت این همه بازی های سیاسی حامد کرزی ، بازی یی را می توان پیش بین گردید که به مثابۀ موج بازدارنده در برابر سیاست های "پاشنه های آهنین" امریکا در حال عرض وجود باشد .

 

 

پا نوشت ها :

1 - گزارش سنای امریکابه نقل از خبرگزاری اسوشیتت پرس : اسامه بن لادن زمانی که رهبران ارتش امریکا با تصمیممی پر هزینه و سرنوشت سازمصمم شدند که این رهبر تروریستی را تعقیب نکنند ، بی شک در چنگال نظامیان امریکا یی بوده است. سنای امریکا می گوید که شکست در کشتن یا دستگیری اسامه در زمانی که در آسیب پذیر ترین وضعیت خود در دسمبر 2001 قرار داشت ، عواقب پایداری فراتر از سرنوشت یک فرد به همرا داشته است . فرار او سبب احیای فعالیت های امروز شبه نظامیان و تشدید کشکش داخلی در پاکستان بوده است . این گزارش را روابط خارجی سنای امریکا به رهبری جان کیری تهیه کرده است . سناتور ایالت ماساچوست و کاندید ریاست جمهوری در سال 2004 معتقد است دولت بوش برای دستگیری اسامه شانس طلایی را از دست داده است . این فرصت زمانی از دست رفت که اسامه در توار بورا موجود بود و رامسفلد وزیر دفاع و تامی فرانکس فرماندۀ امریکایی را بنا بر خود داری از تعقیب اسامه مقصر میداند . در حالیکه تمامی اسناد ، شواهد و مصاحبه ها نشان میدهد که اسامه درتورا بورا در آنزمان موجود بوده است  .  اسامه توانست بعد تر از راه  های کوهستانی به پاکستان فرار نماید . به این ترتیب شماری از اعضای مجلس سنا و نماینده گان امریکا بدین باور اند   که دولت بوش اسامه را فرار داد . راۀ نجات ، شمارۀ 1320 ، 30 نوومبر

2 - اسامه بحیث نمایندۀ رسمی دولت سعودی به درخواست آی اس آی و سی آین ای در دهۀ هشتاد به پاکستان  فرستاده شد  .  چنانیکه خودش میگوید : سعودی ها مرا برای مقابله با روس های کافر به پاکستان فرستادند . بعد در مناطق مرزی پاکستان  جابجاشدم و نظامیان پاکستانی وامریکایی به آموزش ما پرداختند که از سوی سعودی تمویل می شدند . نقش عربستان سعودی در جنگ و صلح افغانستان ، اکرام اندیشمند ، آرمان ملی ، شمارۀ 1694 ، 20 دلو ، 9 فبروری

3 - به گزارش خبرگزاری فرانسه خالد خواجه یکی از مقامات سابق آی اس آی گفته است که نواز شریف در ظرف پنج سال گذشته پنج بار با اسامه بن لادن دیدار کرده است . ویسا ، شمارۀ 1008 ، 12 اگست

4 - روزنامۀ بوستو گلوپ نوشت : امریکا استرتیژی خود در افغانستان را تغییر بدهد . پاکستان مدت ها است که به یک دلیل استراتیژیک از طالبان حمایت کرده و این هدف ، مقابله با نفوذ هند در کابل است . این روزنامه برای رهایی ازاین دام سه تغییر در سیاست امریکا را پیشنهاد کرده است  : 1  - امریکا این نکته را     روشن کند که حق هند ر ابه عنوان قدرت برجسته  جنوب آسیا به عنوان بازیگر اصلی در کابل به رسمیت بشناسد . دوم ، دولت اوباما باید در پی جلب کمک پاکستان در مذاکرات صلح با طالبان محلی باشد و از طرح های اخیر عربستان سعودی در این زمینه پیروی  کند . برای کسب مشارکت طالبان چنین توافقاتی باید شامل جدول زمانی برای خروج نیرو های خارجی از افغانستان به جز شهر های اصلی باشد . سوم ، توافقنامه های صلح محلی با طالبان باید با فرایند بزرگتر صلح که در کنفرانس ها منطقه یی مورد مذاکره قرار می گیرد ، ربط داده شود . کنفرانس هایی که هند، ایران ، روسیه و چین نیز در کنار امریکا ، ناتو ، پاکستان و سعودی حضورداشته باشند . هند احساس می کند که ازناحیۀنیرو های اسلام گرای تحت حمایت اردوی پاکستان که در بنگلادیش ، نیپال و افغانستان و پاکستان فعالیت می کنند ، محصور شده است . ایران با اکثریت شیعه با طالبان سنی مخالف است و چین که باقیام گروه های اسلامی در سینکیانگ روبرو شده است ، به شدت از نقش طالبان د رافغانستان نگران است . جلب حمایت این کشور ها در مورد افغانستان سبب قطع حمایت پاکستان از طالبان می شود . به این ترتیب نیرو های طالبان محدود به به مناطق پشتون نشین شده و به نیروی برتری در کابل تبدیل نخواهند شد . هرگاه اسامه در پاکستان است ، امریکا با اعطای کمک های مالی به پاکستان در برابر اطلاعاتی که به اردوی امریکا میدهد ، پول بدهد و درغیراین صورت امریکا کمک های خود را به اسلام آباد محدود بسازد . هرچه باشد امریکا ناگزیر است با وجود این همه دشواری ، روابط حسنۀ خود را با کشورهای جهان سوم بویژه پاکستان دارای سلاح اتومی حفظ نماید . بویژه در جهانی که مصؤونیت های غذایی ، پیشگیری از امراضی مانند ایندز و نیاز های مشترک جهان به نفت و گاز تک روی ها و خود محوری ها را نفی نموده و نیاز زنده گی باهمی  و همزیستی مسالمت آمیز را گوشزد میدارد . ویسا ، شمارۀ 1033 ، 14 اکتبر

5 – سخنرانی حامد کرزی در برابر شهروندان قندهار

6 -  رادیو آزادی ، اخبار صبح ، 16 جون ، سرنوشت ، شمارۀ 110 ، 16جون

 7 - رویترز ، رادیو آزادی ، اخبار صبح ، 13 جون ، اظهر من الشمس ، روزنامۀ باختر ، شمارۀ  12جون

 8 -  ویسا ، شمارۀ 1233 ، 17 جون

 

 


بالا
 
بازگشت