ميهن فدا محشور
هفتم ا رد یبهشت
آفریده گار جهنم و بهشت
یکی از ممیزات ملت های پیشرفته و بافرهنگ ، پذیرش مخالف و مخالفت, در تمام گستره های زنده گی و دادگری بیرون از تعصب بر همه پدیده ها ولو بیرون از گستره ی سود شخصی شان ، می باشد .
مردمان خراسان و افغان زمین برابر با سطح پیشرفت های اقتصادی شان ازین ممیزات بر خوردار بودند که این گفته ی نغز، نمایانگر موجودیت آن فرهنگ گرانسنگ است :(( چو عیبش بگفتی هنرش نیز بگو )). ولی سوگمندانه که دست درازیهای بیگانگان از جنوب و از شمال واز باختر, بویژه دست درازیهای انگریز و دست پرورده گان انگریز ویرانیهای مادی و ویرانیهای فرهنگیی را که ترس دوباره زنده نشدن آنها میرود ، بر مردمان ما روا داشتند وگر هرچه زود تر به خود نه جنبیم اینک دیگر بربادی هویت و همه داشته های معنوی در راه هست .
ملت های بافرهنگ و زنده و پیش رفته ی دنیا دارای یک ویژگی دیگر هم هستند و آن هنگام داد گری بر کنش ها ی هر کس ، و رویداد های که مورد پسند شان باشد ویا ونا پسند برایشان ، بیرون از سود شخصی و (( حب و بغض)) برخورد میکنند که این امر دادگری ایشانرا شفاف و قابل پذیرش میسازد . دردا و دریغا که رویدادهای درد آور و دشمن پسند سال های پسین درسرزمین افغانها ، افغانهارا ازداشتن این امتیاز هم بی نصیب ساخته است .
در تاریخ افغانستان معاصر ( سده ی پسین ) ، شاه امان ا لله ,نادر شاه ، ظاهر شاه ، سردار محمد داوود ،نور محمد تره کی ،حفیظ الله امین ، ببرک کارمل ،دوکتور نجیب الله ، صبغت الله مجددی ، برهان ا لدین ربانی ،ملا محمدعمر و حامد کرزی بر کشور و مردم حکمروایی کرده اند . هر کدام اینها و دستگاه اداری ایشان کم و بیش دارای خوبیها و کاستیها بوده است .
به گونه ی مثال ، هرگاه بر دوره ی زمام داری محمد ظاهر شاه بادید فرهنگ مندانه وشفاف, داد گری کنیم باید بگوییم که در آن زمان در کشور امنیت بود امکانات نسبی آموزش و پرورش برای شهر نشینان و کمی هم در دهکده ها و اطراف مساعد بود . امور بهداشتی در سطح شهر ها بصورت محدود وجود داشت . واما فقر ، بیسوادی اکثریت ، عدم دسترسی زیاده ازسه چهارم اطفال به آموزش ، عدم دسترسی سه چهارم تمام مردم به تسهیلات بهداشتی ، روشن و هویدا بود وحتی بعضا مردم از فرط فقر و تنگ دستی جگر گوشه های خود را به فروش میرسانیدند . و... ا ما اگر درزیر تاثیر فرهنگ ته مانده ی جنگ, دادگری جانبدارانه کنیم باید بگوییم که دوره ی پادشاهی ظاهر شاه , دوره ی درخشانی بود که تاریخ کشور مانند آنرا در خود ندارد و... وگر دادگری مخا لفانه ی افغانی !؟کنیم یک سره بر همه ی آندوره باید خط بطلان بکشیم .
در مورد انقلاب یا کودتا یا قیام یا رویداد هفتم اردیبهشت سال ۱۳۵۷ خورشیدی در درازنای سی و دو سال گذشته ، داد گری های داد گرانه و بیداد گرانه صورت گرفته است که پله ی بیداد گرانه ی آن سنگینی میکند .
البته منظور اینست که باید نخست از همه برای خدمت به تاریخ کشور که جزو تاریخ دنیاست فرهنگ مندانه و روشنگرایانه بنگاریم ودو دیگر اینکه هر گاه داد گریهای ما یکجانبه ، بارنگ وبوی(( حب )) یا (( بغض )) باشد نی تنها که از فرهنگ پایین وپس مانده گی ما نماینده گی میکند که تاریخ و تاریخ نگاران آنرا پس تف میکنند . چون موضوع اصلی این نوشته رویداد مذ کور است به آن گسترده تر پرداخته میشود .
در گام نخست باید گفته شود که این رویداد را هر چه که بنامیم ، همانند نوزاد پیش از وقت ) primature ( بود و امکانات زنده ما ند نش کم .
و سوگمندانه که پرستاران به جای مراقبت جدی از آن ، لحظا تی پس از تولد به او بجای شیر مادر ، )) دلد ه (( و دیگر خوراکی های ثقیل که هضم آنها برایش نی تنها که آسان نبود بلکه نا ممکن هم بود ، خورانیدند . دودیگر اینکه این رویداد را به هیچ صورت نمیتوان انقلاب نامید در روشنی همان احکامیکه انقلابیون به آن مومن اند ، اقدام نظامی وماجراجویانه ی چند افسر به سر کرده گی یک ولونتاریست سیاسی (حفیظ الله امین ) را نمیتوان انقلاب نامید و همچنان در روشنی همان احکام ، انقلاب برای خود شرایط معین و ویژه ی دارد ، که این رویداد فاقد آنهاست .
با به پیروزی رسیدن این خیزش ، یگانه حزب سیاسی با هدف وبا مرام روشن و موجه , کثیر ا لاعضا و کثیر الهوا خواه یعنی حزب دیمکراتیک خلق افغانستان (ح .د .خ . ا ) در خدمت آن درآمد و دست آ ورد های یکو نیم دهه کار و مبارزه ی خود را به پای آن ریخت . این رویداد خونین که ازهمان بامداد پیدایش خود آماج تیر های دشمنان رنگارنگ از درون وبیرون میهن قرار گرفت ، بجای اینکه دوستی ، نزدیکی و دلجویی ازمردم را بمثابه سپر بدست بیا ورد ، بر عکس با آزار ، بزن وببند و کش و گیر با مورد وبی مورد مردم ، سینه ی خود را برای پذیرش آن تیر های زهر آگین صاف نمود . این تیرها در حال از پا درانداختن این نوزاد قبل از وقت به دنیا آمده بود که یکی از دو ابر قدرت دنیا به هدف و امید اینکه این کودک غیر طبیعی دستش را گرفته و اورا به آرمان های سده ها یش برساند ، نتایج ودست آورد های هفتاد سال کار و مبارزه ی خودرا به حراج گذاشت .
دست درازیها از بیرون همرا با تحریک خیزش ها درداخل ، درحالیکه افغا نستان را میدان زور آزمایی دو ابر قدرت ساخت ، این سرزمین را برای مردما نش به جهنم تبدیل نمود .
و از جانب دیگر ، یک سازمان سیاسی (ح .د .خ .ا ) دارای برنامه وهدف روشن خدمت به مردم و میهن، در حالیکه یک ابر قدرت با امکانات گسترده آنرا در جهت پیاده شدن برنامه و اهدافش یاری میرسانید سخت تلاش میورزید تا در پهلوی نبرد سنگین ، در دیگر گستره ها به میهن و مردم خدمت نماید . نتایج این تلاش در گستره های مادی و معنوی چشگیر بود . به شهادت اسناد وآمار ، دست آورد های ((ج . د . ا)) و ((ج . ا )) در حالیکه سخت زیر فشار جنگ و تجاوز قرار داشتند در برخی گستره ها چون ارزانی حقوق و امتیازات برای زنها ، ملیت ها وکودکان در تاریخ این سرزمین ، بی سابقه بود . بازهم به شهادت اسناد وآمار ، اعمار هزاران باب آموزشگاه میانه و عالی و پوهنتون ، صد ها باب بیمارستان ، مدرسه و مسجد ، چاپ و پخش هزاران عنوان کتب و اثار علمی ، ادبی وتاریخی (( تعداد کتا بهاییکه در درازنای یکنیم دهه حکومت چپ در افغانستان چاپ و پخش شده است بیشتر از همه کتاب هایی بود که در درا زنای تاریخ افغانستان معا صر صورت گرفته بود )) و ... دادن امتیازات مادی و معنوی به جوانان ، کار گران ، زنان و کودکان و ... . که سوگمندانه همه ی ان دست آورد های مادی طی جنگ های بین المجاهدین ( ۱۹۹۲ - ۲۰۰۱ )ویران و تاراج و چور و چپاول شدند.
اما یک دست آورد رویداد هفتم اردیبهشت ماه ۱۳۵۷ که گزند نبرد ها نیز نتوانست نابودش کند احقاق حقوق ملیت هاست . بیاد داریم که در تاریخ افغانستان معاصر برای نخستین بار یک هزاره ریاست حکومت افغانستان را آنهم برای ده سا ل پی در پی (۱۳۵۸ - ۱۳۶۸ ) بعهده گرفت . وفراوان پنجشیری هاودیگر گروپ های اتنیکی به وزارت ها و سفارت ها و ریاست ها دست یافتند .هم چنان به زنها نیز زمینه های رشد و تبارز هست گردید واینک همین حالا سمت معا و نیت اول و دوم ریاست جمهوری را یک پنجشیری و یک هزاره بدوش دارند . که میتوان نام آنرا آفرید ن بهشت برای ملیت ها نامید .
موجز اینکه رویداد هفتم اردیبهشت خلاف خواست زمان ، خواست شرایط و خواست مردم افغانستان منجمله نیروهای اصیل تحول طلب توسط یک گروپ ماجرا جو و قدرت طلب به میان آمد که پیآمد هایش برای مردم, جهنم آفرین گردید. ولی پسانتر ها که تلاش هایی در مطابقت با شرایط صورت گرفت ، دست آورد های آنهمه تلاش انسا نی در برخی گستره ها بهشت آفرین گردید .
در فرجام باید به جهر گفته شود که با فرهنگ فیودالی و واپس گرا که کینه توزی و ایگو ییزم جزو آنهاست نمیتوان این میهن به جهنم تبدیل شده را آباد و برای مردم آن بهشت آرامش و صلح بیافرید . گام اول درین راستا همانا فراگیری فرهنگ مخالف و مخالفت پذیری و دو دیگر گرفتن درس عبرت از اشتباهات گذشته است وبس .