داکتر خاکستر
در پرسش از پدرام و رواج اندیشه
گفت و شنود " رواج اندیشه " با لطیف پدرام ،سبب گشت تا پرسش هایم را در باب ثقه نمایی داده های تاریخی و مفاهیم ریفورمیستی آن فرو گشت و فراگشت ، شماره کنم . وقتی فرصت حضور است و موضع اعلام و اینان سچه گفتار اند و ستره نگار ، آخرحاشا چرا ؟
•••••
رواج اندیشه : لطیف پدرام یکی از نخبگان نسل دوم محفل انتظار و اما خارج از ساختار نام سازا و سفزا؛ پایه گذار "بریگاردهای نظم اجتماعی" و محفل جوانان در سالهای 1360 و پس از آن؛ در جنبش پیرو اندیشه های داد خواهانه ملی برای افغانستان است
پرسشها :مگر پدرام در نیمه اول سالهای شصت ،در روزنامه " حقیقت انقلاب ثور" [ نشریه کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان] با مدیریت محمود بریالی ،مسوولیت " شعبه مارکسیسم و لینینسم " و بعد تر معاونیت ان نشریه را به عهده نداشت ؟ و اندکی بعد تر ، در سال شصت و هشت مگر از دولت نبرید و با شورای نظار نپیوست ؟ و در آنجا هفته نامه " پیام مجاهد " را پی نیفگند ؟ آنهم درست پس از پیوستن " سازاییان و سفزاییان " با دولت داکتر ؟
آیا در حضور ملموس و بی چون و چرای " خاد " ، میسر بود " بریگاد های نظم اجتماعی و محفل جوانان " را پیریزی کرد و آنهم در درون دولت نظامی / تکحزبی ای بسا نظارتگر و در درون نشریه مرکزی حزب در کابل؟
و آیا بریگاد های نظم اجتماعی را ،سازمان جوانان تحت رهبری " غیاثی " و " مزدک " در سال شصت ایجاد نکرد ؟ که ظاهرا ادامه ی " څارندوی و زمرک " بود اما الگوی تجربه پس از چنگ در شوروی عملا مدار اعتبار بود و با پوشش ويژه نظامی ، که بعد ها صاحب سلاح و سلاح کوټ گردیدند . .مگر مدیریت آن را در دفتر مرکزی " نظر برهان " ودر کابل " تمیم " به عهده نداشت؟
شاهپور/ رواج اندیشه : حکومتگران کابل از اظهار اندیشه ی مبتنی بر ساختار نظام فدرال که در آغاز هزاره سوم میلادی ازسوی سازمان شما در اروپا شعار داده شد...
پرسشها :طرح ساختار نظام فدرالی و حقو ق فدراسیونی را ، مگر در سالهای هفتاد هزاره دوم ، زنده یاد " طاهر بدخشی " منادی نشد ؟ تا پدرام در هزاره سوم ؟ و گسست از مارکسیسم و رو کردن به " حل مسله ملی " با پربایی ساختار فدرالی ،مګر به بها ی جان بدخشی ،تمام نشد ؟ و آیا این " علم رشنو " برادر داستان نویس نامبردار "زریاب " نبود که نخستین بار در سالهای هفتاد ترسایی از " حاکمیت قبیلوی و نظام فدرالی "سخن گفت ؟ [ رساله قبیله سالاری ]
پدرام : اما حفیظ آهنگر پور جایگاهش درنزد من ویژه تر است. همانگونه که جایگاه شهید مسعود برای من بسیار بالا مرتبت است. آنها نصب العین من بودند و هستند
پرسش :آیا آن دو با دو دید متفاوت ،میتواند " نصب العین " یکی شمرده شوند ؟ آهنگر پور مارکس باور ،و مسعود اسلام باور . آیا آنان ، یکی با رفتار عیارانه و دید " ایدیالوگی آلوده " و آن دگر در آزمایش توانایی های اسلام سیاسی از نوع " برادرن مسلمان " و جنگ چریکی ، سر در ره آرمان هایشان نگذاشتند ؟ و شگفتا : یکی بدست همباوران مارکسیست و آن دگر بدست همباوران مسلمان . پدرام در این میانه ، قاعده و پایه از کی بر گرفته است مگر ؟
آیا بنا بر چشم دید و گفتار " بصیر بد روز " [برادر آهنگر پور و بروایت مامون ] این مسعود نبود که ساختار سازاییان را در پنجشیر، در چند نوبت ،درهم کوبید ؟ [سایت کابل پرس ]مگر میشود از " ضدین " به تثنیت دست یابید ؟ مگر نمیشود سایه " شریعتی و" انتقادیون فرانکفورت " را ،در گفتار و نبشتار او ، به روشنی در یابید تا نحو ه اندیشه ای و رفتاری آن دو در خاک خوابیده را ؟ [ ن.ک به نوشته های پدرام ]
پدرام : در نظام فدرال دروغ ذوالقزنین اکثریت بودن آنها(پشتونها) و حقیقت اکثریت بودن غیر قومگرایان (فارسی زبانها و...) به اثبات میرسد
پرسش ها: زبان و نژاد مگر دو " سوره " سوا از همدگر نییند ؟ و آیا به قصد مغالطه و عمدا " دروغ دو شاخ اکثریت پشتونها" و "حقیقت اکثریت پارسی گویان "همردیف نشده است ؟ دگر گونه بگویم: آیا نمیتوان انرا فساد قیاسی نامید ؟
سطر بالا[ از زبان پدرام ] را میشود به ساده گی صراحت داد :" حقیقت اکثریت بودن غیر پشتو زبانان [پارسی،ازبکی،ترکمنی ،پشه ی ،... و بلوچی زبانان ] در نظام فدرالی ،به اثبات میرسد ". میپرسم و به کرات از خودم ،مگر نمایان سازی " حقیقت اکثریت بودن پشتو زبانا ن و یا غیرپشتو زبانان ،چه ربطی دارد به نظام فدرالی ؟ مگر نمیشود همین آرزو در ساختار غیر فدرالی نیز ،بر آورده گردد؟ اگر مشکل حقه زنی در نفوس شماری ،مانع شفافیت میگردد ،پس میتواند در هر دو نظام حادث گردد ،چه فدرالی چه غیر فدرالی وچه شاهی .
وایا بحث روی اکثریت زبانی است و یا اکثریت و اقلیت نژادی ؟ مگر همه پشتون نژادان ، پشتو زبان اند ؟ و آیا همه ی ازبک ها و ترکمن ها و پشه ی ها و بلوچها، پارسی گو اند ؟ و روند پارسی گویی پشتونان و ازبک تباران و تورک نژادن ،سبک پی و تند خیز مگر نگشته است ؟
و اگر " در دری "به عنوان زبا ن مسلط دیباچه قانون کنند ، زبان های زیبای دیگر را "بر کجای این شب تیره بیاویزیم ؟ نازنینان !
و گیریم که " قند پارسی "زبان کتابت گردد ،یاکه گشته است ،آیا نژاد باوری رخت خواهد بر بست ؟ و آنگاه تازه درگیر زبان گرایی و خشونت زایی و نژاد باوری ، بگونه ای دگری نخواهیم گشت ؟
و ما سیه روزان نزارینه تن، پس از نسخه های بیرونی "سرخ و سبز و سیاه " چگونه " خرق عادت " کنیم و اینبار نسخه بی رنگ " ساختار فدرال " را بر تابیم ؟
وگیریم یک ساختار فدرالیستی داریم و به گونه ی نمونه یکی را بنامیم " ایالت قندهار " ، آیا ارزگان و نیمروز بی همه چیز در آن ایالت کذایی ،خواهد توانست ،به رفاه نسبی و همسانی تامینات اقتصادی و اجتماعی دست یابد ؟ آیا توانمندی کانالیزه کردن قانون در آنجا پدید خواهد آمد ؟ کدام تضمینی وجود دارد که ،قوم گرایی و منطقه گرایی ،در آنجا سر بالا نکند و سیال نگردد و مدیریت همان ایالت، قومی و قبیله ی نگردد ؟ و آیا آنگاه همین روند بسا کند ملت سازی ، به رکود نخواهذ انجامید ؟ میپرسم و به کرات .
نسخه انگلیسی ایالات فدرال در پاکستان [صوبه ها ] مگر به تقسیم ثروت و رفاه و تامینات اجتماعی همسان انجامیده است ؟ و مهمتر ،مگر ساختار فدرالی دولت در یک زمینه خاص در اروپا شکل نگرفته است ؟ آیا این مولفه ، زاده مناسبا ت اقتصادی در غرب پنداشته نمی شود ؟ وآنگاهی گره از مشکل ما خواهد گشود ؟
پدرام: من در برونمرز روشنفکری نمی بینم
پرسشها : مگر این گفته ی معروف ، از داکتر کریم سروش در باب جامعه ایرانیان بیرون مرز نیست ؟ و پرسش قیاس و تشابه و زمینه انطباقی را پیش نمیکشد ؟
پدرام : رفتن در انتخابات ریاست جهوری، با آنکه میدانستم پی آمدش مورد دستبرد و دستکاری دستگاه مافیائی قرار میگیرد، اما نفس رقابت من با دیگران برامده از تحمل ناپذیری نیرنگهای گروه قومگرای افغان ملت و تلاش آنها برای ساختن نظام متمرکز ریاستی و گریز از سیستم فدرال بود.
پرسش : آیا ساختار مافیایی دولت و چند انگشت شمار افغان ملتی ،نحوه ساختاری دولت و سرنوشت انتخابات را ،رقم زدند و یا تصمیم گیرندگان آنسوی بحر ها ؟ و گیریم که ،همتیره گان مافیا پیشه ای نژاد باور و اصحاب جبهه متحد بودند و پدرام ، و اما در گستره بسیار ستره و بی بازیگری و دغا ،مگرچانس پیشی جستن از " کرزی و داکتر " میسر بود ؟
ناخشنودی دفتر مرکزی کنگره ملی از کاندیتاتوری او،در ضمن یاداشتی [ن .ک به سایت کنگره ] بیش از " سیال و شریک " باید پدرام را شگفت زده ساخته باشد .
شاهپور / رواج اندیشه : مشکل دوزبانی در سیاست فرهنگی افغانستان (فارسی و پشتو) بزرگترین مانع درراه ساختمان دولت ملت است، شما در برابر این دشواری چه برخورد دارید؟
پرسشها : میپرسم در راه ساختمان دولت ملت یا که دولت / ملت سازی ؟
راه ساختمان دولت / ملت سازی ،مگر وابسته است تنها به زبان ؟ وجوهات مشترک در اجزای متغیر فرهنگی ، اقتصاد ،سرزمین مشترک و ناخوآگاه فرا قومی چه میشود ؟مگر زیرساخت های اقتصادی و ایجاد مناسبات شهری و ایجاد منافع مشترک ، زمینه نمی شود برای ملت سازی ؟ درهم ریزی " گتو" ی قبیله وی ،مگر میشود بی ایجاد زیر ساخت های معیشتی ، آموزشی ، راه اندازی تبادله اطلاعاتی [ گفتاری ، شنیداری و تصویری ] میسر گردد ؟ و در انجام ، سیاست فرهنگی مگر کوته میگردد در زبان ؟ این حکمت به حشم داران آتش افروز ،بسان هیزم خشک است در گلخنی جنگ .
پدرام: من ازقماش دیگران نیستم،در پارلمان با اعتماد به نفس و به نیروی باور و دانش یا متمم قانون را پیشکش خواهم نمود ویا ساختار نظام را برای انجام مدیریت مناسب باز سازی خواهم کرد. باور من شکستن ماشین فاشیسم (نظام ریاستی و متمرکز) و استبداد میراث قبیله است، درغیر آن راههای دیگری نیز وجود دارد
پرسشها : آیا آن دو صد و چند نماینده ی " خانه ملت " را میشود از یک قماش "دسته " کرد و شناسنامه یکدست صادر ؟ آیا مطلق انگاری و ردیف سازی " بکوفسکی " گونه آدمیان،سر در اندیشه ناب دارد ؟ مگر یک آدم هر چند با ظرفیت گسترده ،میتواند در برابر " دولت مافیا ساختار " و ' دو صد و چند آدم از یک قماش " قد فراز کند ونظام را باز سازی و ماشین نظام ریاستی را بشکند ؟ نکند لنین با بلشویک ها و، کاسترو را با چگوارا و یا هم والیسا را با "زولیدار نوش " و احمدی نژاد با "سپاه پاسداران "در راه اند ؟
و در پس آن طرآنی سطر : "در غیر آن راه های دیگری نیز وجود دارد " آیا یک التیماتم نخوابیده است ؟ آیا در اینجا زروه های از آرمانگرایی و درد نوستالژیک را نمیشود دید ؟ و یا که صرف یک شعار و دثار مرغوب است در آستانه انتخابات و بیشتر به قصد هیاهوزایی پوپولیستی نوع شرینفسکی ؟ یا که انارشیسموس اطلاعاتی است در برابر اجحاف ؟ و در نهایت ،آیا سند تاریخی ۲۳ جنوری ۲۰۰۸ ویکی لکس ، گواه نیست که چگونه ، برخی از نماینده گان درخانه ملت ، به چشم و ابروی بیرونیان مینگرند ؟
و اما در انجام : بی پرده گویی و تابو شکنی پدرام در بحث روی آن خط ناشکن، خط دیورند ، و نیز سچه گویی و زبان صفاستا و خامه ای بی بدیل او ،به شوشه میماند ،به شوشه ی زرآلود و کم یاب داستان " سرنوشت " که ارزشش در تاریخ معنا میابد .جر خوشا و خه و شادباش چه توانم گفت ؟ برای آنیکه با " نقشی در آبگینه و پاران " شناختم؟ و آز آن سی سال تمام میگذرد .
اشاره ها ؛
• رساله قبیله سالاری به مرحوم "علم رشنو " منسوب پنداشته میشود .
•Brigade/ از واژه روسی бригада بریگادا / بریگاد های نظم اجتماعی و همچنان بریگاد های کمک به تولیدات . ظاهرا در آلمان شرق و در سالهای پس از چنگ ، مبادرت کردند به تشکیل دسته های داوطلب ، به منظور براه اندازی نظم عامه و کمک به تولیدات زراعتی .و اما واژه بریگاد هنوز در ترمینولوگی نظامی ،مفهوم یک واحد جنگی را با خود حفظ کرده است.و در آلمان به یک اتحادیه ای از نظامیان اطلاق میگردد.
•داکتر سروش / سخنرانی در Harvard University /Youtube.com -Dr. sroush
• Staat und Nation /von Hagen Schulze
•بر کجای این شب تیره " تعبیری از نیما
•نقش در آبگیه و بارا ن / نخستین دفتر شعر پدرام / مطبعه دولتی کابل/ با اهتمام ادهم شمس اوغلی
•Wladimir Schirinowski شرینفسکی / سیاستگرپوپولیست و بنیان گذار حزب لیبرال دموکرات روسیه معروف است به غوغا زایی اطلاعاتی.در سال ۱۹۹۳مزر میان آلمان و پولند را غیر واقعی خواند و خواستار آن شد که آلمان سرزمین های از دست رفته را باز گیرذ و از جمله ناحیه کونیکس برگ / یا کا لینینگراد فعلی را میتواند از روسیه باز خرید کند.
•هیت سیاسی گرداننده حزب کنگره ملی در هالند طی یک یاداشت،حضور آقایان پدرام و بیشر بیژن معاون او را ،
در انتخابات ریاست جمهوری ناشی از اراده شخصی أنان قلمداد کردن و نه اراده کنگره .شگاف در رهبری کنگره و حضور ریس و معاون خزب در انتخابات برفم تمایل گرداننده گان،با تعحب بسیار و در بسا گفت و شنود های رو در رو با کاندیدان دگر به مضحکه انجامید . به طور نمونه ،عدم یکسانی اندیشه ای آنان برای رمضان بشر دوست ،چیزی نبود جز حربه شماتت و برهان در پرسش و پاسخ .
•بصیر بدروز برادر و از همرزمان حفیط اهنگرپور و نیز هم داستان بسا روز های پدرام ،در تالقان یا که کندز ،با طبابت گیاهی روزگار بسر میکند.باری نام او در دوسال پیش ،در رهبری تطاهرات بر ضد والی یکی از همان دو شهر ،در رسانه ها پدیدار گشت .