داکتر و.ع.خاکستر

 

این بازی ارزش دیدن  راندارد

 

 

 

ناگفته پیداست که روش شناسی رفتار سیاسی،نه با پیش فرض ها ،که با ایجاد " قاعده استدلال " و گسترش زیرساخت گفتاری پذیرفته شده ، راه گشاست وامکان اقناع را سهل میسازد ، زبان شناسان نزدیک شدن زبان گفتاری را به زبان نبشتاری معیاری، مدیون رسانه های دیداری ، نبشتاری و شنیداری میدانند و در جهت جلوگیری از نزدیکی زبان نبشتاری به گفتاری [  یاعامه گرایی ] هشدار می دهند .انگیزه ای این مختصر ،زبان درشت خویانه پیرامون فیلم است. نخست فراز ها ی از پیشنه آنراباز میشمارم :

 

کابل و پیشاور / سالهای شصت

 

عامیانه گرایی زبانی در ادبیات سیاسی ، به عنوان یک مسله " ضد ارزشی " ،نحستین بار  در رسانه های "مجاهدین افغان" در پیشاور پاکستان ،پدیدارگردید.ریشه یابی ان دشوار نیست اگر به نویسنده گان رسانه های آنزمانی دقت کنیم ،اکثریت به قریب آنان ، خبرنویسان آموزش دیده نبودند و انگیزه های سیاسی در فضای آزاد نشر و پخش پیشاور ، مجال میداد تا آنچه میاندیشیدند برکاغذ آورند.و " قاعده استدلال " ساده بود :درهم كوبی دشمن با هر وسیله ممکن واما   " چگونگی " آن یه عنوان یک معیارارزشی تا دیر ها مورد بحث قرار نگرفت .زبان معیاری و یا دقیقتر زبان قراردادی آنزمانی  ،غالبا ادبیات نبشتاری دو لتی تلقی میگردید وطبعیتا ،الگوی دولتی ،شک برانگیز بود و در جامعه فرهنګی پیشاور نوعی افاده ای غیر اسلامی محاسبه میشد،که برای مبارزه  درون گروهی ، زیان بار بود.

زبان درشت سازمان جوانان مترقی [ معروف به شعله ای ها ] با وجود مد د گیری از کدرهای دانش آموخته [سوای بحث های ایدیالوژیک ] با همان مایه ها ،با رسانه های مجاهدین همسری میکرد. ونشریه " راوا " کمامان به همان روش ادامه میدهد. زبان پرخاش چویانه در میان آنان ، به عنوان یک "ارزش انقلابی " نوعی خصلت رفتاری سیاسی و یکنوع مشخصه محاسبه  میگردد. هنوز وقتی پای " مارکس " در میان می آید ، " ماهو " را به " کله کشک " میطلبندد و بحث تجدیدنظر طلبان را ،تازه میکنند و آنهم با زبان درشت و دشنام زا ، روی مسله ای که سی سال از مرگ آن میگذرد.[نگاه کنید به سایت انترنتی شعله جاوید ]

پس از هفتم ثور ، اگر  زبان نبشتاری و گفتاری در حول سیاست ، زیاد زیان برنداشت و به عامه گری سر دچار نشد ، اما تشدد وشعار زایی به سنت دیرپا مبدل گشت و هشت سال تمام " اخبار نویسان " ،از شعار نکاستند و از تشدد نبشتاری نه پرهیختند. واژه" مرگ " که حسن ختام پایان هر سخنرانی پنداشته میشد ، واقعیت یابید و مرگ یک میلیون آدم را در در پی داشت و چیزی نبود جز قبح ختام . 

  اروپا و آمریکا / دهه نود ودهه روان

خلیل الله هاشمیان با ماهنامه " آهیننه افغانستان " در سالهای نود ترسایی ،توانست ریکارد دار " ناسزاگویی و دشنام گردد. اینبار اما ،برترکردن ارزش های تباری ،به علاوه زشت پردازی ، پای مسایل خانواده گی و نام بردن افراد به ګونه ای ناپسند و زشت شماری ، در پرونده کاری " عامه گرایی زبانی " ما افزوده گشت.و هفته نامه امید نیزهرچند کمتر و اما ،نخوانست در این قاعده ،یک استثنا بماند.سیلوار دشنام به نشانی بازمانده های دولت پیشین و تبارگرایان پشتون ، در کار نامه گرداننده گان امید ،برجسته است.و نشریه " مجاهد ولس "با وجود برخورداری قلمزنان  تکنوکرات دور های سیاسی " شاه و سردار داوود "از این آسیب در امان نماند .

 

و اینبار بازمانده گان سازمان یابیده ای اروپایی "حزب وطن "نسخه های نهایی " نبشتند و در بسا موارد ، یکسره به زبان گفتاری درشت خویانه ، عبور کردند.اگر ساختار فکری حزب " مبدا ازلی " پنداشته شود و بحران فکری در چپ کنونی، "مبدا گذری" ،یکی از تبعات آن ، واگذاری و از دست دهی ارزشی های زبان نبشتاری است. اینهمه داد گری و وداد ستانی در این" حمام تاریک " برهنه  تنان و تیغ در دست زنگییان ،نمایه ای از زشت نگاری را برجا گذاشته است . دشنام کشیده ها و دشنام نشنیده ها به چه رو کنند که این مبحث " حسن و قبح " بسان جدال معتزله و شیعه و اشعری ،پایان  پذیرد ؟

در پایان چه بگویم الا اینکه :این بازی زشت ارزش دیدن را ندارد.

 

            

 


بالا
 
بازگشت