درکشور که چندین دهه است
در آتش جنگ میسوزد محل خبرسازخوبی برای رسانه ها و مطبوعات خارجی و
داخلی که به دنبال سوژه های جالب هستند گردیده است .
این کشور مکان پر در آمد ، کاریابی ، معامله گری های کوچک و بزرگبرای
منطقه و جهان شده
است ولی متاسفانه مردمش در بدترین حالت زندگی و بخاطر نبودن کمترین
امکانات زندگی و نجات از فقر، جنگ و بی عدالتی ها در کشور های همسایه و جهان
سرگردان اند و هر آنجایی هم که هستند در داخل و یا خارج باید بار منت کسانی را
بر دوش بکشند .بیشترین انهایی هم که در داخل کشور زندگی میکنند بخاطر نداشتن
امکانات اندک برای ادامه حیات در حالت ناگوار و طاقت فرسا یا به اعتیاد روی
میاورندو یا هم با فشار های سنگین روحی دست به گریبان اند.
مطبوعات جهان سال ها است به صورت
متواتر و یا حتی روزانه علاوه بر انتشار اخبار جنگ به صد ها گذارش وبرنامه
های دیگری که بیشترین آنها در برگیرنده تصاویر منفی ازچگونگی زندگی مردم افغانستان
است به نشر میرسانند.
این گذارشا ت معمولا با تصاویر
تکاندهنده و گاهی هم نفرت انگیز که به اساس آن افغانستان را سرزمین خشونت،
وحشت ،محل انواع مختلف بدرفتاری ها و بی عدالتی ها و افغانها را مردمان نهایت
عقب مانده ، بیسواد ، خشن ،
بدرفتار نهایت فقیرو به دور ازاساسات وروش های اساسی زندگی وسرزمین فاجعه
باراز نگاه حقوق بشر برای جهانیان معرفی میکنند این امر سبب گردیده است
باشنیدن نام افغانستان وبا مقابل شدن با یک افغان شنونده هر جایی حتی بیرون از
افغانستان شدیداتکان خورده وبا مقابل شدن با یک افغان حالت محتاطانه را به
خود اختیار میکند وبه یقین که عکس العملش از همان برداشت منفی از همان تصاویر
و گذارشات است که روزانه از طریق رسانه هایشان تحت عناوین گوناگون در مورد
افغانستان تماشا میکنند و مطالعه میکنند.
بیننده ها از این تصاویرو گذارشها طوری برداشت میکنند که افغانها در مجموع
مردمان اند «خشونت پیشه ، بیسواد ، عقب مانده، فقیر ،خشن و بد رفتاروغیره» و
هیچگاه اهل صلح و مصالحه نیستند و فقط دوست دارند بجنگند .گرچه این حقیقت است
که این کشور از کاروان زندگی عصر حاضربسیار عقب مانده است و ضرورت به بازنگری و
بازسازی در تمام جوانب زندگی احساس میشود ولی سوال اینجاست که نشر چنین
گذارشات تکان دهنده و نفرت انگیز در مورد افغانستان تا چی اندازه توانسته است
برشرایط و چگونگی وضیعت مردم افغانستان در طول سال های متمادی موثر واقع شود؟
در طول چندین دهه معمولا سمبول افغانستان و
افغانها در گذارشات رسانه های بین المللی به جز اشخاص معتاد، ستیزه جو و
خشن با قیافه های ظاهری وحشتناک ، زنان با چهره خشونت زده و ژولیده دربد ترین
حالت و یا هم کودکان با پای برهنه و ژنده پوش با چهره افسرده و متاثرکننده
چیزی دیگری نبوده است گرچه از وجود این حالت نباید انکار کرد ولی موضوع سوال
برانگیز اینجاست که قبلا هم متاسفانه در سال های قبل حتی در بدترین حالت
بدون موجودیت حمایت وسیع جامعه بین المللی همچنین برنامه ها در رسانه ها ی
خارجی گذارش داده میشد این حقیقت برای افغانها سخت متاثر کننده است که با
وجود حمایت بزرگترین کشور های سرمایه دار جهان و شعارهای که افغانها و مردو
جهان برای همکاری با مردم افانستان میشنوند بر عکس به کم شدن موارد جددیدی
و بیشتری دیگری در این برنامه های نفرت انگیزدر رسانه ها افزوده گردیده است
گرچه این حقیقت مسلم است که خشونت علیه زنان در
افغانستان بیداد میکند ولی سوال اینجا است که چرا با وجود وعده و حمایت وسیع
بین المللی در بهبود وضیعت زنان و به صحنه آوردن زنان افغان با تصاویرمتاثر
کننده و فاجعه بار از خودسوزی ها ،بینی بریدن ها و صورت های افسرده وقربانیان
خشونت های گوناگون به صورت متواتر هنوز نتوانسته اند آنطوری که توقع میرفت
وضیعت زندگی زنان که در خشونت به سر میبردند بهبود بخشیده شود . درست همینگونه
تصاویربا همین وضیعت زنان در بدترین حالت بدون هیچگونه امکانات در کشور به نشر
میرسید چرا با وجود اینهمه تلاش ها چرا هنوز وضیعت به همان حالت اولی باقیست؟
به باور بیشتر عدم برنامه سازی درست و منظم و
موجودیت ستراتیژی های فقط سمبولیک میتواند دلیل ناکامی این همه تلاش ها
باشد.اگر برای نمایش گذاشتن تامین حقوق و بهبود وضیعت زنان افغان ان عده
انگشت شمارزنانی که حالا به نام دموکراسی در کرسی ها ی نمایشی تکیه زده اند
مثال میدانند باید یاد آور شد این زنان قبلا هم هیچ خشونتی را در زندگی
تجربه نکرده بودند و در حالت کاملا عادی زندگی میکردند ولی قربانیان اصلی
خشونت هنوز قربانی میشوند.
به تصویر کشیدن زندگی رقت بار افغانها از
رسانه های شرق و غرب با حالت ناگوار و متاثر کننده در حالی نشر میگردد که
افغانها بارمنت حضور نیروی های خارجی و میلیارد ها دالر حمایت مالی بر شانه
های شان سنگینی میکند .
اماکن عمومی و کوچه و پس کوچه های کشور با
وجود حمایت وسیع جامعه بین المللی در باز سازی افغانستان و حضور سرمایه دارترین
کشور های جهان در آنجا چون ویرانه های تازه از بستر جنگ برخواسته ،بدون سکنه و
سال ها دست نخورده در حالت جنگ نمایش داده میشود که این در بدترین شرایط جنگ
های داخلی بدون حمایت هیچ کشوری چنین نمایش داده میشد .
کمک های که با قیمت به نمایش گذاشتن حریم
خصوصی افغانها تمام میشود بسیار اندک است در کلتور افغانها کمتر معمول است که
از حریم خصوصی اش به کسی بگوید ولی فقر آنها را چنان مجبور کرده است تا خانواده
هایشان را در معرض کمره های تلویزیون های جهان قرار بدهند شاید به امید
همکاری های که بتواند برایشان آینده ساز باشد
ولی اینکه چرا کار بنیادی در آن کشور
صورت نمیگیرد تا آن مردم فقیر بتوانند اندکی به آینده خود امیدوار باشند این
سوال است که تا حال بیجواب باقی مانده است.
گذارشگران خارجی به این باور اند که نشرچنین
گذارشات میتواند در جلب کمک های مالی از کشور های کمک کننده و تامین حقوق
بشر موثرتمام شود.ولی با نظرداشت شرایط موجود زندگی و تجربه های دست داشته
درافغانستان هنوز افغانها موثریت نشر چنین گذارشات را به درستی احساس نکرده
اند .
و برعکس متاسفانه نشر مکرر اینگونه برنامه
ها فقط با تصاویر منفی و نفرت انگیز درمورد این کشور به باور کامل یک
تصویرکاملا منفی در ذهن جهانیان نسبت به تمام افغانها و کشور شان برانگیخته
است و حتی به شخصیت انسانی ا فغانها در میان جهانیان لطمه وارد میکند.
یاد اوری از موارد مثبت در کنار موارد منفی که
باید از وجودش انکار نکرد ،حقیقت های که پشت پرده که در طول ادوار تاریخ در این
کشور وجود داشته است ، گذشته های تقریبا خوب بدون جنگ و مبازرات با فراز و
نشیب این مردم و افتخارات و دست اورد های ولو اندک که افغانها در عرصه های
مختلف زندگی دارند میتواند در معرفی آبرومندانه افغانها به جهانیان کمک کند
.
ولی متاسفانه طبق معمول همیشه و متواتر
تصاویرمعرفی افغانها در گذارشات و رسانه های خارجی همیشه از اعتیاد ،
ترور،قتل، خشونت ، بیسوادی ،عقب ماندگی و زندگی خصوصی رقت بارافغانها و
یامعرفی روش های نادرست و منفی که در جامعه افغانی وجود دارد بوده است .
اگردرکنار نشرچنین حقایق منفی که به یقین همه اش زاده ی دامان جنگ است ضمیمه
کردن کردن و یا اوری از نکات مثبت وزندگی سالم که در دوران نسبتا آرام گذشته
های بدون جنگ وجود داشت وتا اندازه ی هم حالا وجود دارد و یاد آوری از اشخاص و
افراد مفید جامعه مبتواند یک تصویر مثبت را برای آن کشور داشته باشد و یقین
که میتواند بیننده را به این امر متیقین میسازد که روزی این مردم هم مانند
ما آبرومندانه و با یک فرهنگ بدون جنگ زندگی میکردند و در صلح زیستن را هم
تجربه کرده اند..
پس هدف از این همه صحنه سازی ها از زندگی
خصوصی آن مردم فقیر چیست؟
شاید بزرگترین دلیل برنامه سازان این باشد تا
بی عدالتی و نقض حقوق بشر را در آن کشور به تصویر بکشند واز جانب دیگر هم
وسیله ی برای جلب کمک های مالی برای مردم افغانستان شود.
پس نتیجه این همه تلاش های جامعه جهانی به
کجا انجامید؟
آنطور که دیده میشود فقر و
بیکاری در افغانستان بیداد میکند و بازی گران سیاسی جهان سخت مشغول رقابت های
سیاسی ومنطقوی خود اند و افغانستان و مردمش را چون عروسک های در دستان خود به
بازی گرفته اند و هر آنوقتی که دل شان خواست کمره هایشان برای نشر تصاویر و
موضوعات خبرسازدر محل حاضروصفحات رسانه های شان را با گذارش های ازفاجعه بار
ترین لحظات زندگی آن مردم فقیررنگین میسازند.
کشور که میدان رقابت های سیاسی
منطقه و جهان شده است ولی منافع ملی و غرور و شخصیت انسانی آن مردم را فدای
منافع منطقوی و سیاسی خود کرده اند.
همینگونه که در طول هشت سال حضور
جامعه بین المللی فقر در میان مردم بیداد میکند بر علاوه زندگی مردم چون
عروسک هایی در مطبوعات داخلی و خارجی به نمایش گذاشته شد و با احساسات آن مردم
فقیر بازی شدو فقط صفحات روزنامه ها و مجلات خود را با صحنه سازی های از آن
مردم و آن کشورفقیر پر ساختند.
پس حالا زمان آن رسیده است که
افغانهادر هر جایی که هستند خود تلاش نمایند تا تصویر
مثبت خود ازخود به جهانیان نشان بدهند و نگذارند آنچه را که رسانه ها به
جهانیان میگویند باشند.
در شرایط موجود این ضرورت است تا
موقیعت مردم و منافع آن کشور مشخص ساخته شود و کشور های متعدد سیاست های خود
را درقبال مسایل این کشوربه صورت جدی معرفی نمایند