محمد یعقوب هادی
سخن حقیقت برای کج اندیشان یک سرود تلخ است
انسان برای شناخت ماحول خود نخست نیازمند شناخت چیستی وکیستیء خود است. این خود دانستنِ خود، موجد مسئولیت های اخلاقی انسان در مسیر زندگی میشود، تا از داشته های چیستی وکیستی آگاهانه استفاده موثرومثبت نماید. موخذ این تعین تکلیف مسئولیت ، هوشمندی انسان است. این قاعده برای شناخت پدیده های سیاسی، اجتماعی فرهنگی وسایر پدیده ها، هم سان است. مثلأ یک حزب سیاسی بوسیله اساسات واهداف آن حزب که در واقع هوش آن سازمان است ویک فعال سیاسی به اساس اندیشه باوری او قابل شناخت میشوند. محک پدیده شناخت محور شناختی آن است. لذا برای پدیده شناخت در مواردی از محور به اطراف و در مواردی از اطراف به محور ریشه یابی ویا ریشه شناسی، شناخت را کامل میسازد. با این دید و بینش وقتی نیازمند تشخیص باز شناختی اندیشه باوری فعالین سیاسی استیم حتمأ به محور شناختی متوصل میشویم که با شناخت چیستی وکیستی وجه مسئولیت ، و تعهد فعالین سیاسی را معین نموده است. این قاعده برای شناخت نیرو های وابسته به ح د خ ا بعدآ حزب وطن و اکنون جزایر بوجود آمده از آن، نیزما را مکلف به تشخیص محور شناختی میکند. این چیزی است که در کار بست خط و قلم، ولفظ و بیان فعالین عرصه سیاست بخوبی مشاهده میشود. همین که هر نوع تحرک سیاسی نیرو های که اولین قرارداد اخلاقی شانرا با آرمانهای ح د خ ا بسته بودند در دید دیگر اندیشان با همان شناخت محورمطرح میشوند این مساله نشان میدهد که تنها ح د خ ا به مثابه حزب مادر به اساس تعین وجه مسئولیت میتواند باز شناختی ما را بصورت روشن بیان نمائید. این محور، همان آرمانهای ح د خ ا یا همان روح مبارزه دادخواهانه است که در همه شرایط تاریخی مطرح میباشد. عدهء از«بازمانده گان ح د خ ا» برای این باز شناختی رسمیت گوئی های را از روی واقعات جبری جریان مبارزه سیاسی مطرح میسازند، تا از روی حقیقتی که روح مبارزه سیاسی یعنی آرمان ها یکه وجوه نخستین قرارداد اخلاقی شان را میسازدو معرف هویت شان میباشد. اماآز آنجائیکه این واقعات تنها آن آدرس سازیهای خود غرضانه اند که سمت های حرکت را از هم تفریق وتفکیک میکند. دیده میشود این «بازمانده گان» آدرسی که به دیگران میدهند آنرا برای خود نشانی نکرده اند. پس معلوم میشود که هم آدرس وهم آدرس دهند گان در موقعیت خود شان غلط استند. بهتر است با یک مثال دیده شود که این حقیقت در مورد حواریون واقعه پسند وآنانیکه که خود متعهد به آن رسمیت سازیهای خود نیستند چگونه سازگاری دارد . آنان چگونه سازمان جدید تشکیل داده اند و کالبد واقعه را چگونه روح نوبخشیده اند
مراجعه شود به مرامنامه تشکیلات موقت انسجام اعضای حزب وطن مصوب اجلاس سراسری فعالین تشکیلات موقت انسجام حزب وطن
و مرامنامه حزب وطن
http://www.payamewatan.com/hezbe_watan_nazaryat_didgahha/menifesto_watan_party.htm
از آنجا که درقلمرو سیاست، فرهنگ نوشتاری وگفتاری از گذرهء اندیشه باوری افراد عبور میکند معلومدار که بیان حقیقت آرمانی وتعلقیت خاطر فعالین سیاسی را منعکس میسازد. درست به رویت همین قاعده تشخیص، با موضع گیریها ودیدگاه های دست اندر کاران این عرصه آشنا میشویم. از همینجاست که هم وجوه توافق، همگرائی، هم سوئی و هم آهنگی با ایده های مطرح بوجود میاید وهم دید متضادو مخالف در تقابل آن خلق میگردد. همین دید موافق ومخالف میراثی از مقوله ها، واژها، واصطلاحات سیاسی را دست بدست در تدوام فرهنگ سیاسی از دیروز به امروز و از امروز به فردا تحویل داده و میدهد.
در فرهنگ سیاسی مخلوق سیاسی یعنی واژه ها، اصطلاحات و مقوله های سیاسی انعکاسی از آن واقعیت های اند که در شرایط و اوضاع و احوال معین ومشخص بیان یک حقیقت معین ومشخص بوده، که به اساس تشابهات اوضاع سیاسی مکرر ومتداول کاربرد پیدا کرده ومیکند. بطور مثال اگر امروز هم آهنگی ،هم نوائی هم گرائی چپ وراست را با کاربرد متظاهر واژه های تلورانس و منافع ملی بر تر از منافع حزبی ( در این باره در یادداشت های قبلی پرداخته شده این احزاب اند که حامی منافع ملی میباشند ) به بهانه ایده لوژی زده گی در گفتار ها ونوشتار ها میشنویم ومیخوانیم میراث تفکری است که زمانی به عنوان مقوله سیاسی(در آمیختن چپ افراطی وراست افراطی) بازتاب حقیقتی بوده، و امروز به اساس تشبهات کاربرد دارد
همانطوریکه گفتیم خاستگاه فرهنگ پژوهش در بارهء تولید واژه ها، اصطلاحات و مقوله های سیاسی انعکاسی از واقعیت حقیقت یافته در اوضاع مشخص است. لذابربنیاد همین بینش با استمداد تفکر در وراء اندیشه باوری یادداشتی زیر عنوان «در نشستگاه های پالتاکی چه میگذرد» حامل کلمه سازی های این قلم بود که به لطف گردانند ه گان سایت های خوانای انترنتی اقبال نشر یافت. درپیامد آن یادداشت دونوع انتظار ویا دونوع فکر از عکس العمل جانب مخاطبین آن یادداشت در ذهنم پرورش می یافت. تصور ویا فکر اول اینبود که افراد مخاطب شاید با خود سنجشی درونی خودشان به این نتیجه برسند که بار کج به منزل نمیرسد. اما از آنجا که سیاست بازار زده شده است. واین بازار زده گی همانقدر که به تاثیر گذاری سیاست گذاران جهان حکومتی ارتباط دارد، همانقدر به ظرفیت خود باوری افراد سیاسی هم مرتبط است لذا این تصور دستخوش مشترکات ظرفیت های خود باوری و تاثیر پزیری مخاطبین یادداشت شد.
به این ترتیب انتظار دیگر آن بود که اگر آنچه رامحتوای آن یادداشت بیرون داده است حقیقت نیست پس باید دانسته شود که حقیقت چیست؟ اما فرصت ها برای «گَردان» کلمات آ ن یادداشت «تحمل» نام گذاشته شد و تکرار مکررات شغل سازی ( سوء استفاده از بحث وحدت)«در جائی توضیحات دوستانه ودر جائی رفیقانه» گفته شد و یادداشت بی نام ونشان اما با مهر وتاپه مجهول پیک وحدت همان پیک تهوع آور از کنار یادداشت«در نشستگاه های پالتاکی چه میگذرد» حزب واحد را به اساس تشخیص رابطه سازمانی نویسنده هدف گیری نموده است که مشخص ترین نشانه عقده مندی غیر موجه را منعکس میسازد.این در حالیست که یادداشت «در نشستگاه های پالتاکی چه میگذرد» بصورت مشخص بیان کرده که بحث وحدت خواهی هم اندیشان در اتاق پالتاکی بر مبنای کدام طرح از کجا شروع شد، ودر کدام وقت به چه نتیجه رسید . ودر نتیجهء ضرورت پایان یافتن بحث های وحدتخواهی، کالبد اتاق پالتاکی چگونه پا بر جا ماند، وروح جدید در آن کالبد دوباره چگونه دمید.از نام وحدت چگونه سوءاستفاده شد. سخنگویان چگونه عقده گشائی کردند. اغراض شخصی چگونه جا نشین بحث های وحدت خواهانه گردید. کیها با کدام سطح آگاهی درحقیقت بازیچه بودند وشدند وبازیگران اهداف خودشانرا چگونه دنبال کردند. این همه را توضیحات رفیقانه؟ «میباید» واضح میکردکه نه چنین نبودو نیست.
اصطلاح بازار زده گی سیاسی که معرف اوضاع مشخص است. تولیداتی از عجوبه های سیاسی دارد. عجوبه یک خلقت نا متوازن ویا ناقص است. در مورد چنین خلقت در بحث مورد نظریادداشت حاضر، شگفت زده گی ما در بارهء عدهء از چهره های متزلزل ، بی اراده و سست پیمان حزب بزرگ سابق (ح د خ ا )این است که این عده زمانی به خاطر پرداخت پول حق العضویت به عنوان اصل اساسی عضویت ومتعهد بودن به آرمان هاواساسات حزبیء همان حزب بر گلون خود بیشتر فشار می آوردند ومیگفتند رفقا! اولین مسئولیت یک حزبی صادق با دریافت دستمزد ودرآمد پرداخت حق العضویت است، امروزهمان ها می آیند آرمانهای خانواده بزرگ سیاسی ما را مورد نکوهش قرار میدهند. بخاطرتوطئه سازی در تاریخ خانواده بزرگ ما به کلمه سازی های عقده گشایانه ناموجه علیه همان حزب می پردازند. زیر نام وحدت دسیسه سازی میکنند. حتی یک قضاوت وجدانی در میان این عجوبه های سیاسی وجود ندارد که در یک دید واقع بینانه موقف آن حزب در حاکمیت دولتی حدود جغرافیائی کشوریکه درنقطه حایل تقابل سیاست های جهانی موقعیت داشت، قابل توجه در سطح منطقه بود ، در ستیز چالش های متفاوت و متعدد ناشی از باور های ایدالوژیکی و باورهای دینی در مسیر ترقی،عدالت ورفع ستم با چه دشواری گام بر میداشت، وسایر عوامل مترادف در شرایط تاریخی وقت به قضاوت بنیشنند. آنان روی اینهمه پای میگذارند واستدلال شانرا درمحتوای خطوط دو رویداد جبری در داخل حزب گویا مقدس میسازند. این خود بسیار واضح وشفاف، پندار وحدتخواهی در این حلقه را یک بهانه برای خود غرضی ها یشان ثابت میسازد. اما یاد ما باشد یک حقیقت مسلم سواء دست بلند کردنها ی در همان دو رویداد جبری که این عده به آن استناد میکنند بصورت بسیار جدی وجود دارد که یاد کرد ازآن را بخاطر تامین وحدت نیرو های هم اندیش تا هنوز وحدتخواهان نسبت بخود باز گیری نمودند. لذا بحثء «در نشستگاه های پالتاکی چه میگذرد» از همین جهت بحث تشخیص موانع یک حلقه معین وحدت دشمن یک بحث جداگانه بود که مخاطبین آن اگر گفتنی داشتند باید به اساس آن محتوا «میباید» دُر فشانی میکردند نه آنکه قصیده سرائی های گذشته راسر میدادند و با ذکرتاریخ تدویردو رویداد جبری هوای زندانها، تبعید ها، تهدیدها ، بیکار شدنهاو لفاظی های گذشته را تازه میساختند.
تعجب میکنم سخن پردازان و زمینه سازان افتراق پالتاکی که در فضای طبع نشین خود شان درخارجه بعداز ده ها سال چشم ، گوش و هوش شان برای دید ، شنید ودرک دیروز روشن، باز وقابل گرفت شده است آیا بخاطر دارند که آن طرح ها ، دیدگاه ها ورویکرد ها را در زمان خودش مورد کوچکترین انتقاد قرار داده باشند. فرق میان این عده ونیرو های متعهد به آرمانهای ح د خ ا از همینجا قابل تفکیک وتشخیص است . تا آنجا که به تعهدات نیرو های متعهد ارتباط دارد این نیرو ها ملاحظات شانرا در همان زمان با شفافیت تمام بیان نموده اند وهریک به سرنوشت قبول کرده خودشان از تبعید تا زندان و از تهدید تا بیکاری و از دست دادن نان خود، اولاد وخانواده شان رسیده اند.
با اختصار باید بنویسم که در مورد چگونگی ایجاد اتاق «سخنگاه هم اندیشان وحدتخواه» یادداشت «در نشستگاه های پالتاکی چه میگذرد» بخوبی همه چیز را بیان کرده است، و حقیقت ایجاد آن نه در هویت سازیهای کاذب کوته والان بلکه در حقیقت ایجاد آن نهفته است که عموم رفقای فعال در پالتاک ازحقیقت آن میدانند، که «سخنگاه هم اندیشان وحدتخواه» درزمره سایر امکانات وحدتخواهانه در نتیجه صد ها یادداشت، مقاله، وگفتگو های وحدتخواهانه مهیا شده بود. از آنجاکه یکی از اصول وحدتخواهی وحدتخواهان این است که اندیشه را مطرح میکنند. لذا کوته والان قبل از آن که این اندیشه را حمل کنند هیچ نشانی از اندیشه وحدتخواهی ندارند. از این که بگذریم خنده دار ترین برخورد کوته والان استعمال کلمه حسادت است. اول حسادت چیست؟ حسادت در مشخصترین مفهوم، آرزوی داشته های دیگران به خود است. اگر منظور نویسندهء «تحمل پذیر» من استم ویا سازمان من است لطفآ همین قیاس را در تراوزی وجدان میزان نمائید که کی به چی باید حسادت نمائید. تا اکنون هیچ انسان شرافتمند را نمیشناسم که نسبت به دشنام گوئی ها حس حسادت اش تحریک شده باشد. محکومیت دشنام گوئی حسادت نیست بلکه افشای چهره های است که نسبت به آرمانهای شریفانه ما دهن کجی مینمایند.
لذا منِ که نویسنده استفاده نموده ومینمائید منِ خودبین و منِ تکبر نیست این من ، منِ مسئولیت است منِ تکبر وخودبین را اکنون واضح میسازم که چیست وکیست؟
درهمین اتاق پالتاکی بگفته کوته والان سخنگاه وبه تحلیل این قلم بزنگاه که در حدود 50 نفر واز آنجمله چهل و پنج تن آن فقط شنونده استند وتنها پنج نفر گویندهء به ظاهر موافق ولی با طرز تفکر پنجگانه شرکت میکنند. وقتی بر طرز تفکرهمان پنج نفر به ظاهر هم باور، رفقا، از میان شرکت کنند ه گان انگشت گذاشته به یاد تان است شما چه پیش آمد نموده اید؟ این پیش آمد مکرر شما در حدود صلاحیت های «ارباب پالی» تان نشان میدهد که اگر بر سرنوشت عموم مسلط میبودید ده ها مرتبه این عموم را نابود میکردید. منِ تکبر وخود بینی به این میگویند. این در حالی است که در یادداشت «تحمل پذیری» تان توطئه تحریک را ماهرانه دامن زده اید تا ذهنیت رفقا ی را که صادقانه در تلاش تامین وحدت نیرو های هم اندیش استند ازشغل بیکار گذرانی تان گویا انحراف بدهید. آنانی را که یادداشت «در نشستگاه های پالتاکی چه میگذرد»بدنام ترین خوانده است آنانی اند که سر و کله یک تن ازکوته والان از چنان گریبان برآمده است. کوشش نکنید این تاپه را با بی حیائی به رفقای حواله کنید که هنوز شما را با پندار تان درست نشناخته اند.
دلم از صحـــبت آن چــرب زبانان بگرفت
بعد ازاین دسـت من و دامن لب دوخته گان
این مصراع از فانی ای جاودان شده است. او از چرب زبانان آزرده است.این مصراع را برای هوشمندی منها سروده، که منها فریب چرب زبانان را نخورند. چه آموزه زیبا که در فاصله چند سطربرحق میشود و آن اینکه «اصول اخلاقی وهمچنان فرهنگ و تربیت خجسته سیاسی » نویسنده کلمه پرداز «تحمل پذیر» به زودی فراموشش میشود و یعقوب هادی عزیز دیگر عزیز نیست، ونویسنده «تحمل پذیر» به اصل خود بر میگردد، یعنی روحیه کوته والی او بر انگیخته میشود، و به کار بست لغات ناموجه متوصل میشود. وبازهم روحیه کوته والی بیشتر طغیان میکند. بالای اتاق کنگره که گفتمان خاص را برای طرح ریزی و جمع بندی خطوط فکری ومرامی ( این جمع بندی در سایت بامداد به نشر رسیده است) تدویر میکرد حمله میکند. وبلاخره با افترا وتوطئه راهی کشور میشود و از خزانه هندوستا ن برای تعمیر حزب واحد کرایه تعین میکند و حتی عقلش همینقدر هم کار نمیکند که فکر کند با این مبلغ یکصدو بیست هزار دالر کرایه ماهانه ذکر شده در یکسال میتوان به مالکیت ساختمان های بیشتر رسید.
آقای «تحمل پذیر» «میباید» نویس! به اینها میگویند حسادت، توطئه، دسیسه، دستوری،افترا که در عقب چرب زبانی شما پنهان بود و است
تذکرآخر اینکه اقایان «تحمل پذیر» باید بدانند استعفا، تعلیق در احزاب سیاسی یک امر طبیعی است. این پیش آمد برای احزاب به اساس برداشت های فعالین آن یک رویداد نو نیست. عکس العمل های تعلیق یک پس منظرسر نوشتی دارد که در آغاز گفته میشود. یعنی تعلیق یک نتیجه کامل نیست. نویسندهء «تحمل پذیر» برای نتیجه گیری تحمل پذیری نکرده است. اما بیائید این پیش آمد ها را بصورت واقعیت حقیقت یافته در وجود حلقه مدعی رسمیت سازیها مشاهده کنیم، و بپرسیم از تعداد دستانیکه دو رویداد جبری را به نظر شما رسمیت بخشیدند چند دست آن هم اکنون برای شما بلند است؟
آقایان «تحمل پذیر» میخواهم خاطر نشان بسازم اکنون که شما اینرا ثابت نمودید که بزنگاه پالتاکی شما با شعار تشکیلات موقت انسجام حزب وطن فعال است و بطور واضح به محتوای « درنشستگاه های پالتاکی چه میگذرد» در این مورد که در عقب شما دستانی در کار بوده واست وهم درموارد دیگر آن یادداشت با ارایه پاسخ صحه گذاشتید معلومدار که بحث من پایان نیافته است. امااز آنجا که «تحمل پذیری» شما ایجاب زود رسی میکرد عجالتأ تا افشای توطئه های بیشتر همین .....محمد یعقوب هادی