محمد یعقوب هادی
بخاطرآینده جنبش مترقی کشور روی واقعات کشوری باید به قضاوت مشترک رسید
قسمت پایان
تازه ترین اظهاراتِ مسئول اطلاعاتی یک جریان ازمذاکرات با جانب نیرو های مسلح ضد دولت وقت در اروپا بطور واضح غیر متمرکز بودن مذاکرات به اساس پلان صلح ملل متحد را شهادت میدهد، که مذاکرات محرمانه با گروه های معتد ل در «زوریخ» میخواند. به تعقیب این مذاکرات ، مجریان آن بار دیگر برضد توافق خودشان در «زوریخ» برضد «تشخیص نیرو های که میتواند در حل سیاسی مساله افغانستان سهیم گردند» قرار میگیرند ومذاکرات محرمانه دیگر را با شتاب زده گی برای بقای موقف فردی شان با طرف ( تند رو ها نیز» با پا درمیانی وزیر دفاع وقت با جانب تنظیم حزب اسلامی آغاز میکنند
این عملیه (مذاکره در دایره های متفاوت با خواست ها ومطالبات متفاوت) درست با روحیه و خواست سیاستگزاران کشور های همسایه بخصوص پاکستان وحامیان بین المللی شان موافق بود. چونکه آنان بخوبی میدانستند که نتیجهء آن رویاروئی و ادامه نا امنی و بی ثباتی در افغانستان خواهد بود.
در اثر بازی های دو گانه ، وضعیت عمومی به دو جهت متفاوت و متضاد شکل گرفت. در حالیکه از یک طرف درنتیجه مذاکرات مخفی با جوانب مختلف زمینه رقابت های گروه های مسلح مخالف تحریک گردید و هریک امیدوارانه بسوی تصاحب قدرت پیش روی را آغاز کردند . این حالت توانست بازیگران سیاست مشترک جهانی روی قضیه افغانستان را دست پاچه بسازد. لذا بیش از گذشته روی بیرون کشیدن پای افراد که میتوانست زمینه ساز برای انکشافات منفی باشد در گرما گرم قضایا به میانجی گری سازمان ملل تکیه گردید ، گفتنی است که زدو بند های رشوه ستانی به مسئله بیرون کشیدن افراد هم درکار بوده است. نسبت به این گمان نظر قابل ملاحظه این وجود دارد که چرا از ایام دراز مدت بی سرنوشتی ریس جمهور (شهید نجیب الله) تا امروز از اطرافیان نزدیک به ایشان حرفی به بیرون درز نکرده است. جز مواردی که ریس جمهور(شهید نجیب الله) از محل پناهنده گی خود هنوز به عنوان ریس جمهوری با نظرداشت اعتماد گذشته با نظامیان هدایات چندی صادر نموده که یک سلسله از آن واقعات توسط محترم جنرال محمد نبی عظیمی در کتاب اردو وسیاست انعکاس یافته است
پلان حل سیاسی قضیه افغانستان در حالی بدست مجریان دست اول ویا افراد شماره اول طرح های دوگانه (مصالحه ملی، پلان صلح سازمان ملل) دستخوش ناکامی شد ، که تمام ایام کاری فرستاده سازمان ملل بنین سیوان در تهیه لست سازی حضوری و غیابی سپری شد و تا آخرهم از موافقت وعدم موافقت آن شخصیت ها که بگفته گلبدین حکمتیار در پاکستان آماده تسلیم گیری قدرت دولتی در افغانستان بودند اظهار نظری انعکاس نیافت. چنان معلوم میشود همانگونه که برنامه برای توافق جوانب مختلف ودخیل در قضایا در کار نبوده تا اجماعی را بوجود میآورد، این لست سازی ها هم کاملأ یک جانبه ومعاش تعین کن بوده است
یقینأ ریس جمهورشهید نجیب الله شخصی نبود که از این حالت نمیدانست. اما در همین حال (سیزدهم اپریل )1992 اعلام نمود که تا اخیر همین ماه میخواهد قدرت را به حکومت انتقالی بسپارد. درست سه روز بعد از این اعلام که واگذاری قدرت الی اخیر ماه بود ریس جمهور تصمیم به خروج از کشوررا گرفت. احمد سرور سفیر افغانستان در دهلی این تصمیم را فرار میداند و تصریح میکند که در مشوره با بنین سیوان ( شهید داکتر نجیب الله) برای خارج شدن از کشور اقدام نمود. اقدام به خارج شدن ریس جمهور از کشور با دلایل متعدد یک تصمیم فوری وآنی نمیتوانست باشد.
از آنجا که نتائیج کار نماینده سر منشی ملل متحد در افغانستان نشان میدهد که مذاکرات روی کدام برنامه ای تمرکز نداشت، بلکه محور بحث ها شرکت وحضور اشخاص هم در جریان مذاکرات وهم درپروسه بعدی بود. چنانچه یکی از پیش شرط های این مذاکرات منتفی دانستن ریس جمهور داکتر شهید نجیب الله بود. این در حالی بود که کشور های مغرض همسایه و حامیان غربی شان برنامه انحلال تشکیلات نیرو های موثر کشور را هم در چوکات دولت وهم در قبال نهاد سیاسی رهبری کننده جامعه درامکان فعالیت های زیر زمینی مرحله به مرحله به اجرا میگذاشتند.در واقع شهید داکتر نجیب الله به این پیش شرط ها به گونه که خود در یک مصاحبه با بی بی سی بیان کرده بود پاسخ مثبت داد «ما نه تنها برای ترک گفتن مقامات خود بلکه برای از دست دادن جانهای خویش نیز حاضر هستیم» وفا داری به این امر در واقع همان تصمیم انفرادی ترک کردن مقامات در سطح دولت ورها سازی حزب بدون ارایه کدام تدبیر بود که از جانب شهید نجیب الله عملی شد
مراحلی که در این پروسه مدنظرسیاست گذاری های کشور های سرمایه سالار غربی بود با طرح راهکار های متضاد پی ریزی شد وپیگیری گردید ،که سیاست مصالحه وطرح صلح سازمان ملل از جمله آن بود. نباید مغالطه کرد که گویا یکی زاده وخا لق دیگری است. طرح مصالحه ملی و طرح صلح سازمان ملل هر دو در بُعد عملی با راهکار های جداگانه توصیف میشدند. در واقع هر دو راهکار در سرحد تلاقی با هم تصادم کردند وبه شکست و نا بودی هر دو طرح انجامید . اما تنها این نبود بر علاوه متظاهر ساختن مذاکرت با قوماندانهای تنظیمی که زیر طرح مصاله ملی پیش برده میشد از یک جانب، و تفاهمات رهبران تنظیمی که تحت تاثیر کشور های ذینفع (همسایه گان وجهان غرب) مطرح بود از جانب دیگر، یک طرح همزاد مشخصتر دیگر تحت تاثیرسیاست های غرب در راس ایالت متحده امریکا این دو راهکار دیگررا در مسیر اهداف دور نمائی کشور های غربی در جهت شکل گیری انکشاف اوضاع( جنگ و ناامنی ودر یک کلام بحران موجود ) به نفع سیاست گذاری های آنان یاری میرساند. بی جهت نبود که جریان تند رو تنظیم ها هر نوع ائتلاف را رد میکرد.که نتائیج آن جنگ تنظیمی، پیدایش گره طالبی و ونفوذ دادن تکنوکرات ها و یا افراد غربی شده، که به گُــل روی متعهد قدیم استعمار محمد ظاهر اکنون در مقامات دولت موجود حضور دارند.
ازچنین وضعیت شکل یافته کدام قضاوت مشترک را میتوان استخراج نمود؟ در واقع این قضاوت را باید دریافت نمود که دولت در حد کدام توانائی به عنوان مسئول تامین تمام شیون زندگی مردم قرار داشت؟ عواملی که پیش زمینه های آن وضعیت را ساخته بودند چه بودند؟ مسئول شکل گیری آن وضعیت نقش آفرینی کدام شخصیت ها در اجرای پلانگذاریهای کشور های سرمایه سالار غربی بود؟ مسئول عدم بر خورد شفاف و واضح برای ارکان دولت ، مردم وجامعه کیها میتوانند باشند؟ وبلاخره کیها بودند که دولت وارکان دولت ، مردم وجامعه را در برابر اعمال انجام شده قرار دادند؟ در نتیجه تنی را در سکون خانه دفترملل متحد مسکوت ، وتوسط چند تائی دیگر کرنائی اغفال نواختند. یک کشور را با مردمش، یک دولت را با تمام ارکانش ، یک حزب را با تمام متحدین سیاسی اش با بازی های انفرادی داوطلبانه در پیش پای پیشروی سیاست های دنیائی سودوسرمایه قربان کردند
+++++++++++++++++++
قسمت دوم
از آنجا که دیگر اندایشان وسلیقه اندیشان بصورت متفاوت در بارهء تحویلی قدرت به جانب تنظیم ها در سال 1371ابراز نظر میکنند. این در حالی است که بیشترین ذهنیت ها توضیح واقعات آن اوضاع تاریخی را در بیان شخصیت های دست اول قضایا جستجو دارند. این مطالبه در حالی که امریست میسر، بدون شک بسیاری از گره ها را هم باز خواهد کرد، اما آیا بعد از در یافت ارایه توضیحات شخصیت های دخیل در آن اوضاع تاریخی همه پرسش گران به قناعت میرسند؟ و اساسأ این قناعت پذیری با اتکا به چه نوع بینش ها میتواند میسر شود؟ از نظر این قلم در پاسخ به این پرسش دو نوع صورت پذیرش مطرح خواهد بود. یا شخصیت هایکه حضور وجودی شان در پروسه واگذاری قدرت متظاهر است این پروسه واگذاری را به عنوان یک جرم بپزیرند و اعتراف به گناهی بکنند که محصول طراحی خود آنان نیست . ویا اینکه به صورت حقیقی شرایط تاریخی آن زمان در بعد جهانی و اثر گذاری آن در عرصه جهان به درستی مورد باز گشائی منطقی قرار گیرد
جهان آبستن برهم خوردن توازون قدرت برای خودکامگی های یک قطبی شدن بود. بعد از برچیدن وزنه متعادل جهان، با بر چیدن دیوار ها، با کور کردن ترصد گاه های امنیت جهانی، با رنگ آمیزی کردن تغیرات توسط ریزرف های نفوذ داده شده،گرد بادهای یک قطبی شدن که از مرکز فرماندهی «گرباچف» آغاز شده بود فضای انتلانتیک شمالی را عبور کرد در امریکای لاتین با دژ کوبا ئی برخورد نمود و دوباره به آسیای میانه و جنوبی بازگشت نمود، وافغانستان را فراگرفت.
در سال 1981 زمانیکه پرزدکیویار سر منشی ملل متحد انتخاب گردید دیگو کوردویز را به حیث فرستاده خاص برای افغانستان تعین نمود. در نتیجه تلاش های دولت وقت با پا درمیانی این نماینده خاص سرمنشی ملل متحد دوران مذاکره ، مفاهمه و زمینه سازی برای خروج قوتهای اتحاد شوروی وقت مطرح گردید. که با تز های ده گانه کمیته مرکزی حزب حاکم ( ح د خ ا)طرح اجرائی سیاست جدید دولت را بصورت قانونمند مشخص ومعین ساخت، این همان زیر ساخت سیاست های بعدی بود که بعدآ با پا در میانی بنین سیوان نماینده جدید سر منشی ملل متحد با سلیقه های دگر گونه در رویکرد های دوگانه سیاسی زیر نام راه حل سیاسی قضایا افغانستان پیش برده شد
توطئه علیه پیش زمینه حل سیاسی قضایای افغانستان که بصورت قانونمند مطرح بود از همین نقطه آغاز میشود. یعنی همان طرح تشکیل حکومت فراگیر وقابل قبول که با شرکت دولتهای پاکستان، امریکا، شوروی، افغانستان مجاهدین ،شاه سابق وعدهء از شخصیت های مستقل مطرح بود، تحت شعاع عملکرد های دوگانه شخصیت های نو بدوران رسیده شوروی وقت با استفاده از ضعف قدرت خواهی شخصیت های افغانی زمینه تصمیمی گیریهای جدید را در حلقات جانب مخالف دولت وقت به نسبت خلق موقعیت برتر تولید نمود، که میتوان گفت تهداب موانع توافق صلح آمیز در حقیقت گذاشته شد
در نتیجه همین سیاست های شتاب زده در فبروری سال 1989 شورای مشورتی تنظیم ها در شهر راولپندی طرح حکومت موقت را برای بدست گیری فوری قدرت در افغانستان مطرح کردند. سیاست های شتاب زده دولت جمهوری افغانستان وحامیان نو به قدرت رسیده وقت، شتاب زده گی مخالفین مسلح دولت را نیز تحریک کرد در حالیکه روحیه وتوان نظامی حاکمیت هنوز زنده بود مخالفین مسلح با طرح ونقشه دولت پاکستان حمله بر جلال آباد را سازمان دادند که به شکست قطعی مخالفین مسلح دولت انجام شد. تنها این نبود سیاست گزاریهای خارجی در تبانی با عمال جنگ طلب داخلی آرام نه نشستند وبه تحریک اعمال نفوذ داده شده شان کودتای ناکام 1990 را سازمان دادند که به کودتای تنی گلبدین مشهور شد. این دومین توطئه بر علیه حل صلح آمیز مساله افغانستان بود.
نتیجه شتاب زده گی های سیاسی هر روز بیش از پیش نیرو های جنگ طلب را جری تر میساخت. در بحبوحه این سیاست ها نیرو های جنگ طلب با حمایت دولت پاکستان شرکت شانرا با حضور نمایند ه گان دولت وقت بصورت قطع ممکن نمیدانستند . همین شتاب زده گی زمینه مذاکرات محرمانه را خارج از دایره مذاکرات رسمی به اساس وجوهات ملیتی به اجرا در آورد که توطئه دیگر بر علیه حل صلح آمیز قضیه افغانستان شمرده میشود
++++++++++++++++++++++++++++
در حالیکه سرنوشت همه شهروندان افغانستان با حوادث و واقعاتی که اوضاع کشور را شکل میدهد گره خورده است در قبال شکل گیری اوضاع همانقدر که مسئولیت نیرو های محرک جامعه مشخص میشود به همان اندازه قضاوت های سالم وواقعبینانه به عنوان ادای وجیبه سیاسی این نیرو ها پنداشته میشود. درست بر مبنای همین گونه بینش اصطلاحات وواژه های سیاسی نه تنها در کردار بلکه در گفتارکار برد پیدا میکند
از آنجا که پیچیده گی مسایل سیاسی به ارزیابی های عمیق تر نیازپیدا میکند ارزیابی ها نیز مورد قضاوت مو شگافانه قرار میگیرند. در این رابطه تصمییم داشتم نسبت به یک سلسله ارزیابی ها که از طرف عدهء از فعالین سیاسی سازمانهای بوجود آمده از حزب د خ ا حزب وطن اخیرأ مورد بحث قرار گرفته ، هم از لحاظ شهروندی وهم از لحاظ مسئولیت سیاسی برای دریافت قضاوت مشترک شامل این بحث شوم . در این خصوص با اضافه پاسخی که در یادداشت قبلی ارایه داشتم، مصمم بودم واستم که این بحث را دنبال میکنم، که یادداشت دیگری زیر عنوان «مسلهء در باره حضور من در ویدو کلیپ ها» از قلم دکتور ضمیر میهن پور باز هم زمینه ساخت تا از در یچه محتوای یادداشت او داخل بحث شوم.
از اینکه من چندین بار به این مساله از طریق یادداشت ها وصحبت های شفاهی پرداخته ام . برای رفع بهانه جوی ها باید تصریح نمائیم،که این مساله، موضوع شخصی کسی نیست، و نه من مدافع کدام شخصیت سیاسی استم ونه موظف به این کار استم . بلکه همانگونه که در آغاز نوشتم، سرنوشت شخصی من به حیث یک فرد جامعه وسرنوشت وسیاسی ام به حیث عضو یک مجموعه سیاسی مانند سرنوشت مجموع نفوس کشور با این قضایا گره خورده است . من به این باور استم تا آنگاه که ظوابط بر روابط ما مسلط نشود که این خود شکل گیری یک قضاوت مشترک میباشد پیشروی ما بسوی اهداف مطروحه ما دشوار خواهد بود. مساله قضاوت مشترک را در حالی که همگانی مطرح میکنم . ولی بطور خاص میخواهم اینرا متوجه رفقای تشکیلی خود یعنی (حزب واحد) با تاکید بیشتر مطرح کنم که ما نباید به تعهدات خود مان نسبت به تشکل سازمانی مان بیتفاوت باشیم . میخواهم به صراحت وشفافیت بگویم حضور ما در کنار توطئه گران ودسیسه سازان بر علیه تشکل خودمان همراهی با آنان است. مگرآیا چنین نیست که به سازمان ما، سازمان تسلیم شده وبه مسئولین سازمان ما خود فروخته گفته میشود؟ وما بازهم در پیچا پیچ این دسیسه و طرز برخوردنمیدانم دنبال چه چیزی باید بگردیم؟
به همین سلسله به کاوش یادداشت «مسله حضور من ........ دوکتور ضمیر » می پردازم که خاطرهء را بیادم آورد. در سالهای هجرتم در پاکستان که هجرت وجه آشنائی ها با غربت نشینان در دیار غیرا ست، در فضای این آشنائی ها از هر منظری راجع به مردم ووطن مان صحبت داشتیم . در نهایت هموطنی در ختم صحبت های ما با همان کلمه ورد زبان گفت: خدا ایمان ما را قوی بسازد . اتفاقأ من پرسیدم که ایمان چیست؟ هموطن مفهوم این حرف کاپی را نمیدانست. گفتم شما دنبال چیزی استید تا قوی شود که نمیدانید چیست؟ وبا مثال ساده توضیح دادم که به این معنی است که بازار بروید تا مواد مورد نیاز خود را خریداری نمائید ولی ندانید مواد موردنیاز شماچیست؟
اکنون استدلال دوکتور ضمیر در قبال کردار های خودش درست به چنین یک خواستی میماند که نمیداند چه چیز در این حضور غیر از آنکه باید همانطور میشد طلب داشته است ویا اگر بیشتر از این چیزی بوده باشد همان باید باشد که بار ها گفته شده پیش زمینه های انصراف حزب از قدرت از قبل ریخته شده بود، که دوکتور میهن پور به آن اعتراف نموده است. یکی از فاکت های که این ویدیو بازی را به توطئه ودسیسه صراحت میدهد این است که دسیسه سازان به اساس کدام دلایل از اول تا اخیر تا اینکه خود دوکتور ضمیر لب به سخن نگشود از دوکتور ضمیر هیچ حرفی به میان نیاوردند.
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب وهنرش نهفته باشد
بسیار جالب است ریس اداره اول استخبارات دولت افغانستان باید بداند که راز چیست؟ سریت چیست؟ واساسأ وضعیت اپراتیفی از نگاه استخبارات برای توضیح یک مساله، چیست؟
معلوم نیست عدهء از این دست کدام راز ها را به عنوان منافع ملی افغانستان در شرایطی که دیروز ابعاد مداخله وتجاوز چگونه بود و امروز هم حضور قوت های نظامی و هم حضور سیاسی کشور های استعماری چه چیز را تعریف میکند؟ این عده کدام راز را به نام اسرار به کدام روز حفظ کرده اند. من از یادداشت «مساله حضور من........»چنین درک میکنم که یقینأ بسیاری حرف های قابل گفتن، افشا کننده ، باز گویندهء حقیقت بسیاری چهره های افسانوی که هنوز پنهان است میباشد واین باز گوئی از زبان وقلم آنانیکه نسبت به آن سیاست ها ملاحظات داشتند یک مقدار کم چسب خواهد بود. اما از جانب حلقه های عقده گشائی به زبان وقلم خودشان بسیار قابل قبول خواهد افتاد. لذا با درک این موضوع این عده زیر نام راز لب به سخن نمی گشایند، تا خود بر ملا نشوند. باری امر الله صالح ریس استخبارات دولت کرزی هم در حادثه «فرار جشنی» قوتهای دولت برای بقای قدرت خود تهدید به افشا سازی راز میکرد. در آنوقت موقفش ابقا شد اما زمانیکه از قدرت رانده شد آن راز ها دست وپای خودش را بسته کرد
حالا در اصل مساله میرویم که دوکتور ضمیر دریدن پرده راز داری را به اساس نتیجه کار یک شبکه رزیدنتوری از روزسوم مذاکرات دولت با جانب چند تنظیم آغاز کرده در حقیقت خواسته با همان نکاتی تکیه داشته باشد که توطئه گران آن را وارونه جلوه میدهند.
بیست نهم دسامبر سال 1991 یعنی روز آخر سال عیسوی که فردایش سال جدید وارد میشود زمانی است که آوازهء انتقال ترتیبات «فرار» از کوچه وبازار شنیده میشد. زیرا که قبل از آن یعنی در مارچ همان سال خوست به جانب تنظیم ها تسلیم داده شد. گفته میشود زمانیکه نجیب مسئول اداره بامیان تنی از اقارب «جفسر» یاور شهید داکتر نجیب با هلیکوپتر بامیان را ترک میکرد آنانیکه چون «گنجشک پناه بته» در ساحه دولت سر پناه کرده بودند خودشان را در دروازه های هلیکوپتر آویزان کرده بودند هنگامیکه هلیکوپتر اوج میگیرد هر یک را هر سو پرتاپ میکند.
دو ماه بعد از تسلیمی خوست اعلامیه پنج فقره ملل متحد مطرح شد. از اوایل سال 1991 پیشنهاد قطع کمک ها از جانب شوروی وامریکا به جوانب دولت وتنظیم ها مطرح شد واین فیصله یک روز بعد از نتیجه ریزدنتوری دوکتور ضمیر قابل اجرا شد.یکماه قبل از نتیجه ریزدنتوری دوکتور ضمیر یعنی نوامبر 1991 هیات تنظیم ها به رهبری پروفیسور ربانی در مسکو مذاکره کردند که آن عده از افراد ی که به اساس نتیجه کار ریزدنتوری دوکتور ضمیر در المان مذاکر داشتند هم شامل آن بود. اینها همه دلالت به آن دارد که یک سیاست دو گانه در درون خود آنانیکه امروز ناکامی پلان به اصطلاح صلح ملل متحد را بر دیگران بر چسب میزنند. سازماندهی شده بود که با قیمت جان شهید داکتر نجیب وشهید احمد زی در راس سیاست گذاری ها تمامش کردند
دوکتور ضمیر بیدون اینکه از موقف حزب سوسیال دموکرات آلمان در دولت یاد آوری نمائید، دور دوم مذاکرات را در آلمان به اساس زمینه سازی این حزب یادداشت مینمائید ولی میگوئید که این مزاکرات در المان تحت شعاع حوادث شمال قرار میگیرد ولی در کابل دایر میگردد . بسیارخوب، اگر حوادث شمال آنقدر تاثیرگذار بوده که مذاکرات را در آلمان تحت شعاع قرار داده یقینأ که در کابل این تاثیر گذاری باید بیشتر بوده باشد. اما آنچه روشن است اینکه طراحان مذاکرات شخصی ورسمی همه با کردار های متضاد در جستجوی ضمانت های شخصی بوده اند. از استدلال دوکتور ضمیر بر می آید مذاکراتیکه مهمترین افراد امنیتی کشور چون وزیر داخله و وزیر دفاع از آن بی خبر بوده اند نیمه سری میداند وبعدأ این مذاکرات را باحضور آنان صبغه علنی میدهد در حالیکه یک حزب دو صد هزار عضوی، یک دولت با متحدین بیشمارش کاملأ در عالم نا آگاهی از مسایل قرار داشتند اکنون میخواهند این جریانات را جریانات قانونمند جلوه بدهند من یقین دارم که اگر این مساله بیشتر از جانب خود حلقه توطئه گران کاویده شود قاتل غلام فاروق یعقوبی در میان خود آنان پیدا خواهدشد
اکنون زمان آن رسیده است که رفقا ودوستان دخیل در قضایا که حیات دارند حرف های برای گفتن داشته باشند. این کار تنها با قبول مسئولیت در قبال جنبش مترقی کشور میتواند انجام شود.
رفقا ودوستان! بیائید با راز شگافی حقیقی همه را از حاشیه گوئی ها رهائی ببخشید تا بلاخره جنبش مترقی کشور راه خود را بپیماید
محمد یعقوب هادی