محمد یعقوب هادی
یادداشت های «تصویری ازگوانتانامو» تبرئه جنایات مشابه
ازآنجا که اوضاع واحوال عمومی کشور نتیجهء راهکارهای عملی صلاحیت داران قدرت حاکمه در دوره های مختلف حیات سیاسی کشوراست. لذا فاعلین دوره های مختلف قدرت به هر شیوه ایکه از قدرت فارغ شده اند کوشش کرده اند در اذهان مردم جامعه به طریقهء خودشان برای خود موقعیت سازی نمایند. از آن میان خاطرات یکتن از رهبران گروه طالبان بنام ملا عبدالسلام ضعیف مدتها قبل درحاشیهء رسانه ای اخبار شد. این خاطرات که «تصویری از گوانتانامو» نام یافته ، اخیرأ اقای وحید مژده این یادداشت ها را به پاس هم باوری هایش با نویسندهء این خاطرات با ریخت کلمات سنجیده شده به دری برگردان نموده است. جستجو گران مسایل کشوری یا آنانیکه میخواهند وخواسته اند این یادداشت ها را بخوانند یقینأ بردداشت های متفاوتی را میتوانند ارائه بدهند. بنده نیز این یاداشت ها ویا خاطرات ملا عبداسلام ضعیف را با پیش نویسِ از جانب یکتن از مستعار نویسنده گان نکته سنج وکلمه ساز نثر دری محترم «خاکستر» که بیشترینه در خوانش وبردداشت های نثرهای بلند ونظم نمائی آن دوست بلند نگر احساس عجز وناتوانی میکنم خواندم که اینک با مکث کوتاهی به تبصره محترم خاکستر قضاوت خود را باشما خواننده گان عزیز بازگو میکنم
محترم خاکسترمینویسند
نویسندهء تصویری از گوانتانامو در آستانه آزادی با آنکه تعهد سپرده است که بر علیه امریکا وامریکائیان عمل نمیکند اما او با خاطر آرام به شرح سرگشتگی ها وبیچاره گی های پرداخته است که بر او روا داشته اند وبر دیگران هنوز روا میدارند که شهامت این چنینی کمترین سزایش بر گشت به گوانتاناموء بگرام است. اما ضعیف دل در گرومعتقدات دارد وعواقب هر عمل را حواله به بالا میکند ودر برگزاری نمایش شهامت درنگ نمیکند
در این پراگراف محترم خاکستر کلماتی است که میتواند این یادداشت مرا استقامت بدهد. بلی ملا ضعیف شهامت کاذب نموده است. کذابی بودن این شهامت ، وهم پراگنی های است که مقاوم بودن ظالم وشکست نا پذیر بودن ظلم را در ذهنیت ها تلقین میکند. شهامت کذابی به خاطر آن است که ملا ضعیف وظایف خود را تا سرحد در آوردن این چنین یک داستان هراس افگن به خوبی انجام داده واز این شهامت مستحق پاداش شد واکنون قصر نشین دربار کابل است واین وفا داری مکتوم رابا وقوف سازنده گان روانکاوی استخباراتی هنوز هم انجام میدهد
با توجه به شخص ملا عبدالسلام ضعیف به درستی میتوان حدس زد بازنویسی سرگذشت ملاعبدالسلام ضعیف جمله پردازی ها در این نمایشنامه دقیقأ با دستان دیگری داستانی شده است، وچه بسی که در نهایت با چندین دست قطع و وصل شده که داستان جالب شده وهم قهرمان را دقیق به نمایش بگذارد. شرح داستان «تصویری از گوانتانامو» بیشترینه از غل وزنجیر ، ولچک وزولانه، بزن وبکــَش زبان یافته است. از آنجا که ستمگران جهان همانگونه که در انظارمردم جهان به ستمگری مشغول اند بیدون شک در چار چوب برخورد های نظامی ممکن نیست محرک سیاست های ستمگری نبا شند. بیداد وستمگری این نظام ها در تمام برخوردهای تنظیم شدهء آنان به نحوه ظالمانهء مشهود است . وقتی این نیرو های ستمگر در حضور چشم تمام انسانها میتوانند بالای انسان ستم روا بدارند جای تردید نیست که دورو پنهان از چشم مردم درنده تر عمل میکنند. در این خصوص بسی که مردم جهان از طریق رسانه ها به بند کشیدن صد ها بیگناه، توسط این بیداد گران اگاهی یافته اند. بی گناهانی که به جرم وگناه ملا ضعیف ها وهما نند ملا ضعیف ها شکار ظلم ظالم شده اند.
اما در خصوص ظلم بالای خود ملا ضعیف گویش ملا ضعیف این است که او یعنی ملا ضعیف بیگناه بوده وهیچ جرمی را مرتکب نشده است. در این گویش یک حقیقت مسلم وجود دارد. که بلی او هیچ جرمی را نسبت به دولت ایالت متحده امریکا و متحدین آن مرتکب نشده است، بلکه تا سرحد کشیدن پای آنان درکشورما به آنان مساعدت نموده است.
بلی از آنجا که همین گروه طالبان کشور را به زندان مردم افغانستان مبدل نمودند، نسل کشی را با تمام قوت انجام دادند. نفاق میان اقوام وملیت های افعانستان را به شدت دامن زدند، به حق زنان کشور توهین واهانت روا داشتند. مردان را تحقیر نمودند. هزاران متجاوز را از سر زمین های عرب و عجم در کشور ریختند. به خاک سوزی وزمین سوزی پرداختند. آثار و عابدات تاریخی را سوختند ، ریختند و ویران نمودند. علم ، عرفان ، فرهنگ ، اخلاق وآداب پسندیده مردم را برباد فنا دادند . مردم افغانستان را در زندان بزرگ زندانی نمودند. کتاب را اعدام نمودند. هنر را به دار آویختند. آسایش را به توپ بستند . فساد اخلاقی هم جنس بازی را رواج دادند. وبلاخره باور و دین مردم را بدنام ساختند. واکنون همانها سر بریدن انسان هارا شرع میدانند ، وچه واقعات دلخراشی را از این عمل وحشیانه به نمایش نمیگذارند که اطفال ، زنان وحتی جوانان وبزرگسالان از دیدن ویدیو های آن دچار شاک های عصبی میشوند. انفجارات و انفلاقات را در میان مردم بیگناه جهاد مینامند. انسانها را با فریب و نیرنگ به انتحار میکشانند. همه از خود سوال میکنند که اگر این عمل انتحار شهادت ، ثواب ، وکلید جنت است چرا خود این رهبران، قوماندانان وسر کرده های آنان این کاررا نمیکنند؟ چرا ملا ضعیف خودش خود را انتحاری نمیسازد؟ که میگوید تشدت در برابر دشمن شرع است. بلی با این محاسبه ملا ضعیف دشمن ایالت متحده امریکا ومتحدینش نی بلکه دشمن مردم افغانستان است.هر انسانی که به بلوغ فکری رسیده باشد میداند نسبت های جرم بالای یک نفر و از یک نفر بالای صدها هزار انسان تفاوتی است که قضاوت را محک میزند. بلی با این قضاوت ملا ضعیف مجرم مردم افغانستان است .او کسی است که برای به زندان کشیدن صد ها هزار انسان در وطن خودشان نقش داشته یعنی افغانستان را به زندان باشنده گان آن تبدیل کرده بود و معلوم هم بود واست که این آمر زندان از کجا تقرر حاصل کرده بود. ضعیف که اکنون پاداش فداکاری هایش را میگیرد این زندان بزرگ را به زندان بانان گوانتاناموئی خود تحفه داده وخود در ارگ جمهوری قدم میزند
ملا ضعیف در این داستان برای اینکه چهره مظلومیت خود را خوب ترسیم کرده باشد در مقدمه خاطرات خود جملات تند این داستان را به مظلومیت خود توجیه میکند. جالب است کسی از مظلومیت خود حرف میزند که هنوز هم داد و فریاد ملیونها انسان در گوشش نا رس است، وهنوز هم هوس امارت طالبانی را در سر خود می پروراند. یعنی هنوز ظلم خواه است ، و اینرا پنهان هم نمیکند. هموطنان ما بیاد دارند همین ملا ضعیف بود که در مصاحبه مطبوعاتی تلویزیون آریانا تشدد طالبان را با استناد حدیث توجیه پذیر توصیف کرد. ضعیف با همین روحیه بار دیگر در مقدمه خاطرات خود دلیل انعکاس آنچه را به او گذشته چنین میاورد که «با مسلمانان تحت نام های مختلف که منظورش « تروریست» است باید رفتار زشت وحیوانی صورت نگیرد» یعنی این ظلم دربالای پیروان سایر ادیان ودیگر اندیشان مجاز است. او اسلام را دین قناعت وقبول نمیداند بلکه دین جبر میداند که بصورت قطعی با باور های مردم ما در منافات است. بلی واقعأاین جبری است که همین گروه واقعأ بر مردم ما روا داشتند.
در تمام این داستان یک قضاوت سالم نا خود اگاه به نگارش آمده است « هر کس در جامعه متوجه این حقیقت گردد که مسئول اعمال خودش است ودر این مورد کوچک وبزرگ فرقی ندارد» همین قضاوت سالم ترین قضاوتی است که در آن غش وجود ندارد، ولی اما کاش همین چند کلمه حرف های آخر این داستان میبود، ونویسنده داستان با حرف پراگنی های تحریک آمیز مظلوم نمائی نمیکرد. یا حداقل با استدلال ضعیف در مورد اینکه طالب از القای استعمار غرب خلقت مادر زاد پاکستان نیست میگذشت. ولی شاید به باور خودش این را یک استعداد اغواگرانه میداند، که خواسته است طالب را از هویت مادر طالبی پاکستان بیرون بکشد. چون هم اکنون نیزملا ضعیف برای جایگزینی امارت طالبی فعال است. وباید طالب را هویت مستقل تعریف کند. این در حالی است که هیچ منبع خبری و تحلیلی تا اکنون در جهان وجود ندارد که وابستگی و بطور خاص مادر طالبی پاکستان را رد کرده باشد ذکر این مساله به زبان رهبران سیاسی پاکستان با رها تکرار شده وحتی عدهء ازرهبران خود طالب اخیرأ از حضور نماینده گان استخبارات پاکستان در جلسات رهبری خود خبر دادند
خواب ویا کابوس ظلم روا داشته ملا عبدالسلام ضعیف
ملا عبدالسلام ضعیف خواب میبیند خوابی که بار ها در بیداری و با هوش وهواس شبیه آن، گروه طالبان بصورت واقعی انجام داده اند. او درخواب سر بریدن خود را تماشاه میکند این خواب با همه بیهوده گی بیان گویائی طبعیت درونی ملا ضعیف است . ملا ضعیف مینویسد که
چند روز قبل از دستگیری خواب وحشتناكی دیدم. خواب دیدم كه برادرم كارد بزرگ و برنده ای كه معمولا قصابان از آن استفاده می كنند در دست دارد. در چهره اش آثار خشم و غضب هویداست وبه من نزدیك می شود. كارد را در دست خود می چرخاند و به من مستقیما چشم می دوزد. وقتی كه كاملا به من نزدیك می شود با لهجهء نرمی به من می گوید
برادر! من آمده ام تا ترا بوسیلهء همین كارد سر ببرم. او آستین های خود را بلند كرده بود. من حیران بودم و هرگز این گمان را نداشتم كه برادرم در مورد من چنین قصد و ارادهء ناروا را در ذهن بپروراند. من هرگز با این برادر خود رویهء بدی نداشتم و هیچگاه زیانی از من به وی نرسیده بود. من هرگز وی را از خود آزرده هم نساخته بودم
با خود اندیشیدم كه شاید وی قصد شوخی دارد ویا اینكه دچار بیماری روانی شده است اما اصرار وی مرا مطمئن ساخت كه وی در این قصد خویش مصمم است. با خودم اندیشیدم كه اگر برادر بزرگتر من به این كار راضي می شود باید این آرزوی وی را جامهء عمل بپوشانم و اگر به انصراف وی از این اقدام موفق نشوم، تسلیم اراده اش شوم و در برابرش مقاومت نكنم. با نرمی به وی گفتم كه: برادر! من هیچگاه نسبت به تو بدی نكرده ام كه می خواهی در مقابل از من انتقام بگیری. من در مقابل تو چه كرده ام كه در مورد من چنین قصد غیر شرعی داری؟
اما با وجود این سخنان، نتوانستم تا او را قناعت بدهم و سرانجام تسلیم شدم و گفتم برادر! هرچه اراده داری آنرا عملی كن. اما با وجود این امید داشتم كه وی از قصد خویش منصرف گردد و نسبت به من ترحم نماید. خودم را بر زمین انداختم و به قربانی شدن آماده شدم. برادرم بدون اینكه رحمی به من نموده باشد كارد قصابی را بر گلویم نهاد و با سرعت مرا سر برید
این خواب را زمانی دیدم كه پنج روز بعد از آن خانه ام بوسیلهء سربازان پاكستانی محاصره شد. من تا آن زمان نه در مورد این خواب به كسی حرفی زده بودم و نه به تعبیر آن آگاه بودم
ملا ضعیف خواسته بگوئید که سر بریدن مجازاتی است که بالای مجرم باید تطبیق شود ، و مجرم را باید سر برید. او در این خواب مجرم برادر است وباید برای مجازات به سر بریدن گردن نهد. از جانب دیگر این خواب را به سیاست گذاران پاکستان توجیه نموده است که او هنوز به برادری آنان باور مند است زیرا نکند به آیندهء که او چشم دارد از برای حرف های حیله گرانه اش نسبت به سیاست گذاریهای پاکستان از چشم آنان بیفتاد
تصویر غم انگیز ملا ضعیف از گرفتاریش آغاز میشود. غم انگیز به این جهت که این قسمت سناریو بنا به پالیسی های استخباراتی به او گفته نشده است. این سفیر گویا بی خبر از عالم، نماینده سیاسی امارت اسلامی در پاکستان، از یک طرف تصورات خود را چنین بیان میکند که «در خانه خود در فکر برادران شهید ومفقود خود بودم که در جنگ با جنرال عبدالرشید دوستم لادرک بودند» و از طرف دیگر نمیدانست که درامهء طالب به عنوان امارت اسلامی پایان یافته است، وورود امرئیکایان که اخبار داغ جهان را میساخت نماینده سیاسی از آن بی خبر است. چرا ملا ضعیف خواسته خود را هوشیارانه نادان جلوه بدهد؟ او میخواهد حقیقت مسلط بر ذهنیت مردم را شستشو بدهد که گویا طالب دست پرورده بیگانه نیست.
درامه دستگیری بسیار جالب است آنقدر که یک دایرکتر تازه کار فلم هنری هم این افسانه را با همین ساده گی از یک امر مهم در نمایش هنری خود به بیان نمیگیرد.
جهان به هم خورده است. ایالت متحده امریکا بعد از پلان گذاریهای بغرنج ودراز مدت در ماورای آسیای میانه وجنوب آسیا حضور یافته است. تلویزیون های جهان صحنه های جنگ را با حضور نظامیان خارجی به نمایش گذاشته است. مهم ترین آدم جانب قضیه، با فرصت های معمائی دستگیر میشود. واین بی خبری در حالی است که ارتباطات تیلفونی ملا ضعیف به گفته خودش با مراجع مختلف برقرار است. و با آن همه برخورد های شدید لفظی که میان او و هیات ابلاغ کنند ه گان گرفتاری او انجام شده است زمان 24 ساعت نظر بند به او تعین میشود. این در حالی است که در بیرون هم لشکریان پاکستان حضور داشته اند . هر چند که در پاکستان قاعده دیبلوماسی با امارت طالبی معنی نداشت اما بلاخره پاکستان این زرنگی را داشت ودارد که این چنین لشکرکشی را در برابر انظار جهان نسبت به یک شخص وانهم به گفتهء خود ملاضعیف که به امرئیکایان فروخته شده بوده انجام ندهد و مخصوصأ که چشمان دور بین خبرنگاران در آن شب روز همه جا را در نگین کمره خود داشتند
چنان معلوم میشود راهنمائی های که در این داستان نویسی به ضعیف شده است اینکه باید ضعیف کرکتر خودش را به حیث قهرمان داستان داشته باشد. ولی فکر نمی کنم که حس کنجکاوی کسی این سوال را در ذهنش مطرح نکند، که وقتی هیات گرفتاری میائید به گفته ملا ضعیف موظفین امنیتی او برایش خبر میدهند که کسانی به دیدن او آمده است . خوب حالا اگر ملا ضعیف دیگر سفیر افغانستان در پاکستان نبوده، پس یک فرد عادی بوده که دولت پاکستان موظف نیست به یک فرد عادی موظفین امنیتی بگمارد و دیگر اینکه، قضیه برای ضعیف آنقدر محسوس بوده که در آن هنگام به گفته خودش نامه ای هم از سازمان ملل داشت ودر آن نوشته بود «حامل این پیام شخص مهمی است باید مورد احترام قراربگیرد و مزاحمتی برایش ایجاد نگردد» این در حالی است که خود میگوید «در آنوقت ویزه ده ماهه از دولت پاکستان داشتم و دولت پاکستان هم برایم اطمینان داده بود که تا وقتی وضع عادی میشود میتوانید در پاکستان باقی بمانید»
ضعیف مینویسد «من در حالی از منزل بیرون شدم که اطفالم فریاد میزدند ومی گریستند سربازان پاکستانی که ادعا ی دفاع از اسلام دارند یک مهمان مسلمان خود را که هیچ جرمی ندارد وهیچ قانونی دستگیری وی را مجاز نمیداندفقط به خاطر رضایت خاطر نا مسلمانان و بدست آوردن مشتی پول به امریکائی ها تسلیم میدهند» ضعیف میگوید در این وقت به فکر میرود و بیاد میاورد که مقامات پاکستانی چگونه از جهاد مقدس حرف میزدند وخود را برادران مخلص شان معرفی میکردند
و اما شاید ملا ضعیف درک نمیکند که در اینجا با صراحت نقش مداخله گرانه تجاوز کارانه سیاست مداران پاکستان را در امورافغانستان اعتراف میکند وشکوه دارد که چرا آنان با وجود آنهمه حمایت ها امروز او را دستگیر میکنند
او مینویسد در پشاور (این مهمان زندانی یعنی ملا ضعیف) کسی را در دفاتر استخبارات پاکستان ملاقات میکند از آن شخص تا آنجا شناخت دارد که میگوید «او از جمله کسانی است که انسان را چون هر متاع دیگر بفروش میرساند» این بیان نماینگر معاملاتی است که این شناخت برویت آن استوار است که تنها خداوند میداند اینکه ملا ضعیف وآدم مهماندار او چه متاع های را به کجا ها عرضه کرده اند
شناخت های ملاضعیف با مامورین استخباراتی آنقدر وسیع است که مینویسد «کسانی از مامورین می امدند وسلام میدادند سخن دیگری نمی گفتند و گاهگاهی به من میدیدند چشم های شان اشک آلود میشد و دو باره بیرون میشدند» آقای ملاضعیف در حقیقت خواسته به نحوه محبوبیت خود را به عنوان طالب در ذهنیت عامه تلقین نمائید. ولی فکر نکرده که بسی راز های از این آرایشگری ها وافسانه سازی ها افشا میگردد ضعیف در این معامله انقدر فارغ ار ایمان دروغ میگوید که مینویسد
یكبار شخصی به اطاق داخل شد و بااحترام زیاد با من برخورد نمود اما آرام آرام به گریه شروع كرد. صدای گریهء وی ناگهان زیاد شد و بالاخره بیهوش بر زمین افتاد. افراد دیگر بسرعت وی را از اطاق بیرون بردند و از آن ببعد كسی نزد من نیامد. این زمانی بود كه بعد از چهار ساعت به امریكائی ها تسلیم داده شدم
آدم باید به این فضاحت شدید تاثر کند، که وای به حال مردم بیچارهء ما که چه ریاکارانی به سرنوشت شان حکم رانده است وهنوزهم که هنوز است میخواهند وهشت ودهشت شانرا مشروعیت ببخشند. اینکه این ریا کاران برای فریب تا چه حد تنزیل میکنند در خواب های دروغ و چهره نمائی کاذب ملا ضعیف بخوبی مشاهد میشود اما به ناگاه با اینهمه آرایش محبوبیت که گویا به او اخلاص وجود داشته ولی این مخلصین حتی عادی ترین حرف را که انتقال او به جای دیگر است به روایت همین داستان خودش برایش نگفته اند
باقی داستان همه فقط توجیهاتی است از بیگناهی او وظلمی است از طرف آمرین جهاد که ملا ضعیف آنرا با به تصویر کشیدن در درو درازه ولچک زولانه و نحوه برخورد هاتجسم داده است . ولی در پهلوی یک قضاوت سالم که در بالا به آن اشاره شد یک اعتراف بسیار واضح وشفاف هم در این داستان وجود دارد که حضور بیگانه واجیر شده گان عرب وسایر اجیرا ن وگماشته گان بیگانه است که ملا ضعیف افتخارانه با نام ونشان کشور شان آنرا باز گو میکند اعترافی که همیشه برای پنهان کردن آن تلاش شده است...... محمد یعقوب هادی