احمدشاه عبادی
تضعيف نظام در اثر انتخابات جعلی
در ميان آگاهان سياسی موضوع " انتخابات آزاد" در افغانستان يکی از مسايل بحث انگيز ميباشد و ديده ميشود که درکهای متفاوتی ازين پديده وجود دارد. درک کاملتر از از " انتخابات آزاد" چه ميباشد؟
افراد آزادی خواه ، مترقی و چپ دموکرات طرفدار پيگير دموکراسی به عنوان مناسبترين راه تامين مسالمت آميز حاکميت و خواستار گسترش و تطبيق همه جانبه آن ميباشد و خواستار رعايت اصل تفاوت و انتقال مسالمت آميز و دموکراتيک قدرت ناشی از رای آزاد و قانونی اکثريت مردم هستند.
دولت کابل در شکل و شمايل کنونی آن نمی تواند مجری سياست انتخالات آزاد و سرتاسری باشد چون که هنوز به اهرمهای خشونت قوماندان سالای و جنگسالاری متکی ميباشد و شدت تضاد هايش به آن مرحله نرسيده که برای تخفيف تضاد ها ناگزير به قبول اجرای انتخابات آزاد باشد. انشقاق در حاکميت ارتجاع و پا نگرفتن نهاد های دموکراتيک به روشنی شکل و شمايل و ماهيت آنرا نشان ميدهد گه چکونه گروه های معدود خاص فرادستان عليه اکثريت جامعه و منافع آن قرار دارند.
فعاليت سياسی و اجتماعی موثر ، بستگی به ميزان حضور ووجود کار مستقل وطندوستان فداکار و روشنفکران متعهد دارد که جدا از چارچوب تنگ منافع و خواسته های زود گذر بتوانند از طريق ادامهً نظريات انتقادی خود به مثابه وجدان بيدار و آگاه جامعه در برابر سياستها و گرايشهای انحرافی عمل کند . فقدان افراد دموکرات ، ملی و مترقی در رژيم جمهوری اسلامی اين دولت را درمانده و دنباله رو سياست آنهايی نموده است که نزد شان از هستی انسان نشانی نيست. مطلق گرايی و زورگويی همراه با نوکر صفتی و تعارف گويی به خود و بيگانه طماع توام با تزوير و " زرنگی" جز رفتار و کردار و از حمله عادتهای فرهنگی حاکميت ارتجاعی در افغانستان ميباشد که علاقمندی شديد به سنن طايفه وی دارد و به همين لحاظ اقليت ستيزی و ضعيف ستيزی و تحميل ستم و تجاوز به حقوق مردم به عنوان محصول طايفه و قوم گرايی سنتی و مذهبی جز عادت دومی شان ميباشد. درچنين شرايط دموکراسی ، ازادی و انتخابات ازاد برابری و حقوق بشر مقوله های بيگانه و عناصر محکوم هستند!
افغانستان نبايد به دليل شکست های دوره يی ، حيات آرمان خواهانه سياسی خود را به فراموشی سپارد. اگر دوران نيروی زندگی رزمندگان را داده نتوانند با گرفتن درس از شکست و تجربه ، خود را از دايره افسردکیها خلاص کنند و استقلال و هويت خود را در عالم سياست و پيکار اجتماعی بازيابند ، درمانده خواهند ماند.
چپ دموکرات افغانستان با در نظرداشت همهً واقعيتها و تجربه های گذشته است که در تدوين و طرح برنامه سياسی و اجتماعی خود درآينده نبايد از ظرفيتها و زمينه های واقعی جامعه فراتر رود و آرزوهای دور دست خود را در پيکار اجتماعی امروز نا به هنگام طلب بکند. ساختن جامعه آرمانی را بايد به عهده نسلهای گذارد که در افقها و دور دستها حضور دارند. در حال حاضر به نسل جوان اميد بايد داشت. به دست نسلهای که بعد از ما می آيند ، بايد برنامه و سياستی را تدوين و دنبال کرد که با واقعيات کنونی چامعه افغانستان و خواسته های واقعی اين نسل مطابقت و خوانايی داشته باشد.
درگذشته فقدان شناخت واقعی نظريه پردازان جنبش چپ از ساختار اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی افغانستان موجب شکست جنبش گرديد. لذا بررسی و مطالعه عميق و همه جانبهً مسايل و مشکلات جامعه افغانستان برای تدوين برنامه های مشخص سياسی وظيفه خطيريست که برپايه آرزوهای دور دست و خواست جامعه بدون طبقات و عاری از استثمارنمی شود در عرصه پيکارهای سياسی و مبارزات اجتماعی مسئولانه دخالت نمود و در کار پيکار های مشخص بشری فعاليتهای موثر وواقعبينانه داشت. مخصوصا در جامعه يی که هنوز از فقر علمی ، تکنولوژيک ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی رنج ميبرد و از کاروان پيشرفت و ترقی امروز فرسنگها فاصله دارد سخن گفتن از خواست استقرار جامعه فارع از استثمار انسان از انسان ، پيش از گذار از مرحله رشد و ترقی ، حرفيست که به جايی نمی رسد. برای نيل به جامعه يی آرمانی مراحل تاريخی بايد طی شود. دراين سير و طی طريق است که چپ دموکرات افغانستان همراه با سايرنيروهای آزاديخواه ، ملی ، مترقی و دموکرات جامعه ، با ايجاد جنبش وسيع مبارزاتی برای استقرار آزادی ، دموکراسی ، استقلال ، عدالت اجتماعی و برپانمودن جامعهً مدنی ميتواند نقش خود را ايفا کند.
انتخابات جعلی و دموکراسی قلابی تحفه قدرتمندان طماع بيگانه با روش مراعات منافع خاص طبقات بهره کش بوده ، طوريکه تبعيت از منافع گروه معدودی از افراد ممتاز عليه اکثريت بزرگ جامعه و منافع آنها می باشد. در جامعهً که خاص گرايی ، ملاکان ، فيودالها و سرمايداران حکمفرماست ، آزادی مردم به ناچار يا محو يا مسخ ميشود . آزادی افراد ممتاز در مقابل آزادی جامعه قرار ميگيرد. يعنی برای بهره کش در بهره کشی آزاد باشد ، مردم به قبول بهره دهی مجبور ميشوند. برای آنکه مستبد در تحميل اراده شخصی خود آزاد باشد ، مردم به قبول اين ادراه مجبور می شوند. در جامعه مبتنی بر طبقات ناهمساز ( و از آن جمله جامعه سرمايه داری ) قشرهای ممتاز نی تنها آزادانه هدفهای خود را انتخاب می کنند ، بل که آنرا به آسانی عملی می سازد. زيرا وسايل اجراء اين هدف را به دست دارند. مهمترين وسيله پول است که در جامعه ما به حلال کل مشکلها بدل شده ، يعنی جامعه ، جامعهً فرمانی است و اين که همه جا فرمانرواست ، بی زحمت به گاو صندوق اقليت ممتاز پناه برده است و ديگران را به گوسفندان مطيع خود بدل می کند. طبقه ممتاز به ضرب " قانون" و يا " آداب و رسوم ". ( که قوانين ننوشته و تصويب ناشده ) رفتار و عمل و اراده مردم را مطابق منافع خود آئين بندی و تنظيم ميکنند. مثلا مالکيت خصوصی سرمايه داران به وسايل توليد که عين غصب و دزدی است ، مقدس اعلام می کردند و افراد پيشرو و مترقی که به اين غصب و دزدی معترض اند و می طلبند که مالکيت اجتماعی شود مورد غضب قرار ميگيرند و حتی کشتن شانرا مباح می دانند. دموکراسی ( مردم فرمانی ) دوقطب دياليکتيکی هستند که در عين تضاد با هم مربوط اند. زيرا بروکرسی دموکراسی است برای بخش معينی از جامعه و ديکتاتوريست برای بخش ديگر. البته سير تاريخ دموکراسی به شهادت واقعيات چنان است که دايما آن بخشی از جامعه که از مواهب آن برخوردار است بسط می يابد و اين تا وقتی است که در اثر زوال دولت و طبقات در جامعه بشری ، همراه آن دموکراسی و ديکتاتوری که اشکال اين دولت است ، هردو زوال يابند و خودگردانی همهگانی اجتماعی جای دولت و دموکراسی را بگيرد.
افغانستان در وضعيت از تکامل تاريخی خود قرار دارد ، که اکثريت جامعه دستخوش ديکتاتوری اقليت ممتاز است. اين اکثريت ولو آنکه به اشکال صوری در رای مشورت شرکت يآبد ، عملا در واقع ، در تصميمگيری برای سرنوشت خود ، شرکت ندارد و تصميم گيرندگان يعنی تعيين کنندگان سرنوشت جامعه طبقه ممتاز و خاص و محدود که از مزايای مادی و معنوی ( کار آفريننده مردم ) غاصبانه برخورد اند و با محصول کار و عقل خود هردم به گروه آنها سواری ميکنند و دستگاههای تضعيقی ( اردو ، پوليس ، زندان ، دستگاه قضايی وغيره ) را دراختيار دارد و قانون در درپردهً و بی پرده ، به نام منافع او نگاشته شده است.
دموکراسی بورژوازی با آنکه در قياس با دموکراسیهای ماقبل ، در قياس با سلطنت مستبد و سيطره فيودالها يک روند تاريخی بزرگ و مثبت است. با اين حال در چارچوب سرمايه داری هميشه محدود ، تقلبی ، سالوسانه ، بهشتی برای اغنيا ، دام فريبی برای بهره دهان و فقرا خواهد ماند و نمی تواند نماند. با اينهمه ما دموکراسی بورژوازی را با استبداد و فاشيزم يکسان نمی گيريم و ميدانيم که يکسان گرفتن آنها يک چپ روی نابخردانه است. برای چپ دموکرات در شرايط استبدادی و اليگارشی طبقه ممتاز طفيلی مبارزه برای دموکراسی در چوکات بورژوازی آن نيز اهميت حياتی دارد ، زيرا شرط مقدم به پيش ميباشد. البته کسانی تلاش ميورزند اين را ، يعنی دموکراسی به معنی بورژوازی را بالاترين ارمان انسانی معرفی ميکنند. روشن است که باورمندان به نظام بهره کشی سرمايه داری می توانند عرصه آرمان انسانی را تا اين حد تنگ سازند. ولی برای ما دموکراسی بورژوازی تنها محمل و پيش زمينه تکامل بعدی در راه دسترسی به يک مرحلهً عالی تر از دموکراسی واقعی و مضمونی است.
هدف مقاله هذا صرف نشان دادن نابسامانيها ، دشواريها و تنگدستيهای فرهنگ سياسی و اجتماعی و نشان دادن راه برون رفت از دشواريهای موجود ميباشد. فعاليت ما اگر متضمن انتقاد و اعتراض و تهيج عاطفی بود ، حال بايد متوجه راه عقلی و به شکل اجتماعی در جهت کاستن آثار عينی و ذهنی نا بسامانيها و پديد آوردن شرايط عينی و ذهنی مردم دوستی باشد. اگر مردم به درستی مصالح و منافع دور و نزديک ، امروز و آينده جامعه را تشخيص ندهند و برای آن سازمان نيابند و بسيج نشوند زود باشد از چاه نبرامده و در چاه ديگری می افتند.