بصیردهزاد
تجارب سیاسی - سازمانی و شیوه برخورد با معضلات مقطعی
سازمانهای حزبی بحیث یک موسسه سیاسی که دارای خطوط فکری و عملی میباشد و اهداف وخطوط فکری عمومی آن در در یک اساسنامه وبرنامه عملی تدوین و چوکات بندی میگردد، همان طوریکه تشکیل میگردد، رشد میابد در یک مقطع زمانی به یک فکتور موثر در سیاست های عمومی و جاری دولت و جامعه تبدیل میگردد. احزاب سیاسی در کشور های که کمتر تجربه دموکراسی دارند، کسب قدرت سیاسی یک هدف عمده است و راه های مبارزه سیاسی هم در همین راستا سمتگیری میشوند. تجربه نشان داده است که احزاب سیاسی در این کشور ها به رقابت های سیاسی و در تقابل با یکدیگر قرار دارند و در واقعیت این تقابل ، رقابت و مبارزه هم حاد تر و شدید تر از احزاب سیاسی در کشور های دموکراسی است. در کشور های با تجربه دموکراسی هم این مبارزه و رقابت ها وجود دارد اما شکل آن در حدی نیست که یکی در صدد زدودن و نفی دیگر باشد. یعنی مبارزه و رقابت هیچگاهی سرحد مشروعیت و قانون پذیری را خدشه دار نمیسازد . به بیان دیگر احترام به حریم فردی در سطح کلتور سیاسی حفظ میگردد.
تمامی احزاب سیاسی دوره های مقطعی فراز و نشیب را در راه مبارزه سیاسی همراه دارند. طبعاٌ این فراز ها ونشیب ها ناشی از عوامل گوناگون میباشد و هیچگاهی یک یا دو عامل زاینده آن نمی تواند باشد. ولی عوامل مختلف و متنوع میتواند در یک مقطع زمانی یک یا دو عامل را تعین کننده و برجسته سازد. تجارب سیاسی نشان داده است که عامل های فراز و نشیب در اکثریت سازمانهای سیاسی در شرایط اپوزسیونی و یا مخفی و نیمه مخفی کمتر متبارز میگردند. دلیل آن در آن است که خطوط عملی و پرکتیکی حزب سیاسی خط سیر خود را تنها در دو جهت متمرکز میسازد، یکی تبلیغات تعرضی بر ضد نیروی حاکم یا " رقیب " و دوم جلب نیرو ها ی جدید چه در صفوف و چه در یک حلقه خارج حزب ( احزاب و حلقات همسو). ولی همگام با قرار گرفتن یک حزب در اهرم کلی و یا قسمی سیاسی (قدرت دولتی) این فراز و نشیب ها خود را آناٌ متظاهر میگردانند زیرا در این مرحله وظایف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و گردان جامعه مطرح سیاست و عمل است.
تجارب در کشورهای جهان سوم نشان داده است که اعلان برنامه های انقلابی که در اصل الترناتیف های خواستنخواه اکثریت است که از جاگزینی برنامه های جدید به عوض برنامه های خسته کن و غیر کارامد سیستم تازه ذوال یافته بشارت میدهد و این وعده های جدید جلب وسیع و آنی مردمان ناراض را بر می انگیزد و با ابراز احساسات آتشین پشتیبانی آنان را عامل میگردد. سازمان سیاسی تازه بهقدرت رسیده هم در رشد آنی صفوف وتشکیلات خویش نائل میگردد که قبلاٌ غیر قابل پیشبینی بوده اند. احزاب سیاسی که هنوز تجربه عملی در شیوه های تخصصی تطبیق مداوم پلان های اعلان شده را کلاٌ در اختیار ندارد، هنوز در ماه های اولی زمینه و عرصه های وسیع را برای آغاز برنامه های خویش دارد ،مانند تغیرات سریع در الغاٌ قوانین کهنه و تدوین قوانین جدید ، برنامه های اصلاحات زمین ، سروی معادن ، بدست گرفتن برنامه های عام المنفعه مانند خدمات صحی و ترانسپورت وغیره.. بعد از یک دوره معین ادامه تحولات انقلابی به یک کرنش مواجه میگردد که نه تنها روگردانی قسمت از مردم را در قبال دارد بلکه دلسردی ها و آغاز انتقادات و مشکلتراشی های را در حلقه رهبری نیز به وجودمیآورد. از همین مقطع است که نشیب های سیاسی متبارز و شیوه برخور خردمندانه و با هنر رهبری و وسعت نگری اهمیت حیاتی را پیدا میکند که چگونه همه را در یک خط واحد فکری و عملی نگهداشت. البته نباید از این امر انکار نمود که تعلقات و سیاست های برونمرزی حزب با احزاب و یا آن احزاب که در رهبری دولت ها اند و بحث یک فکتور حمایتی تبدیل شده اند ،در عین حال استقلالیت عمل سازمان سیاسی را در پیشبرد سیاست های خودش و حفظ خط واحد فکری و عملی اش اسیب پذیر میسازد . علاوتاٌ حزب را از اهداف ملی و فورمولبندی سیاست های منطبق با روان اجتماعی ازجمله پدیده های عمیق در جامعه مانند رسوم، عنعنات ، زبان و اعتقادات مذهبی بدور نگهمیدارد.
و هم این تجربه وجود دارد که حلقات ناراضی در داخل یک حزب سیاسی همدیگر را در بروز نشیب های سیاسی و سقوط احتمالی به نقض اصول وحتی خیانت متهم مینمایند . این اتهامات و ارزیابیهای درتقابل و متضاد هسته گذاری و رشد ذوق ها و فرکسیون ها را زمینه سازی میکند و حدود آنرا از رهبری به صفوف میکشاند که هسته مخرشی در از همپاشی حزب سیاسی است .
در اینجا این سوال مطرح میگردد که بروز پرابلم های درونی در یک سازمان سیاسی ناشی از اعلان برنامه های احتمالاٌ احساساتی وحساب نا شده منشهٌ میگیرد و یا از خصوصیات و کرکتر های افراد که روی یک هدف معین برنامه حزب سیاسی را قبول نموده اند. آیا میتوان نظر یک فرد را دقیقاٌ در تمام ابعاد اعم از کلی و فرعیات آن صاحب دانست؟ این مباحث وسیع اند که ما آنرا از دو جهت باید به بررسی بگیریم. یکی تحقیق و بررسی مساٌله بر بنیاد روانشناسی اجتماعی ، تاریخ و سطح رشد فکری و سیاسی و بلاخره بررسی تجارب دموکراسی میباشد ودیگری ابراز نظریه های عملی و کمکی در حل معضلات مقطعی که یک حزب سیاسی بدان دست به گریبان است.
نویسنده علاقه مند است که در یکی دو مقاله در آینده موضوع اولی را از ابعاد مختلفه آن ( ظهور و تکمیل شخصیت، تصادم کلتور و عنعنات و نواندیشی در وجود شخصیت های سیاسی ، فکتور های سایکو –پتالوژیک در بروز موانع تکمیل شخصیت) را به بررسی بگیرد.
ولی در مقاله کنونی جهت دیگر آن یعنی مرتبط با نشیب مقطعی و بخصوص بحرانات مختلفه کنونی در میان حلقات و احزاب چپ یعنی تمائلات و تفاوتهای فکری و استنتاج های مختلف و متضاداز سقوط حاکمیت ح.د.ج.ا. (وطن) را به بحث گرفته نقاط نظر پیشنهادی خود را بحیث یک چپ اندیش ووابسطه به جریان چپ کنونی بخاطر وفاق و هم اندیشی همرهان خود ارائه خواهم نمود.
از زمانکه تعداد از سازمانهای همسو اعلان موجودیت مستقل از همدیگر را نموده اند ، موازی با آن حدود انتقادات و اتهامات یکی بالای دیگر هم اوجگیری نموده است. همچنان موازی با پروسه وحدت دو سازمان یعنی نهضت میهنی و متحد ملی انتقادات و اتهامات به مقالات تخریشی ، سند کشی ها و اهانت ها انکشاف داده شده است. اکنون افراد و تعداد از رهبران قبلی و اعضای کلیدی حزب در دستگاه دولت وقت مستقیماٌ مورد اتهامت گوناگون قرار میگیرند.
من در قدم اول معتقد بر آنم که اعضای با شرافت و صادق حزب صرف نظر از اینکه در کدام سازمان کنونی فعال اند قبل از هر اتهام و ارائه حکم بیشتر به توضیح و عمیق شدن در پروسه ها و روند های سالهای حاکممیت ح.د.خ.ا (وطن) میلان نمایند. ابعاد عمیق و پروسه های جاری آن وقت را نه تنها از جریانات پیچیده به تحلیل و توضیح گرفت بلکه مساٌله بحران در حاکمیت سیاسی و عاقبت های آنرا نیز به توضیح گرفت. من با آنکه بعضی سوالات را کاملاٌ بجا و توضیح پذیر میدانم در پهلوی آن راه های دیگری را پسندیده تر در حل معضلات کنونی و راه های بیرون رفت میدانم . ما نباید خود را در توضیح وسیع و همه جانبه مسائل تنها به یکی دو سازمان چپ یعنی جزیره های از هم پایشیده شده حزب هدف گیری نمائیم بلکه و هم نباید هم چیز را منحصر به ایده های احتمالی و نتیجه گیری های که شیره ذهنیت یک فرد است ،ساخت.
برای من طبعاٌ این سوال به وجود میآید که آیا راه های دیگری هم وجود دارد تا عین مسائل را مورد شور و بحث قرار داد؟
دو جمع آمد انترنتی (کنگره و همآیش وحدت خواهان) مسائل را هفته وار به بررسی میگیرند که در هرکدام مسایل مبرم وفاق و همسوئی چپی ها مطرح میشود و هم اکثریت با احساس شریفانه و همدلی سهمگیر در بحث ها میگردند و هم مسائل که کمتر قابل دلچسپی به نزدیکی ها و وفاق میباشند.
من ممکن در اشتباه باشم ولی با آنهم اشتراک کننده گان در روم های انترنتی را به چهار کتگوری تقسیم بندی میکنم.
کتگوری اول انسانهای متعهد و با آرمان اند که با شیوه ابراز نظر و طرح سوال شان احساس وفاق و هموندی شانرا بیان میکند.
کتگوری دوم انسانهای متعهد و با ارمان اند که در یک تعلیق سازمانی قرار دارند و گذشته سیاسی و تجارب البته غنی در سیاست آنها را معتقد با به وجود آمدن شرایط خاص ساخته تا جای خود را در یک سازمان متشکل بیابند ولی طرح های دلسوزانه آنها قابل ارج و استفاده است.
کتگوری سوم حلقات و افراد اشتراک مینمایند تا از یک سو ابراز موجودیت خود را تازه نگهدارند و از سوی دیگر دایماٌ در انتقاد اند. آنان باآنکه همشه صحبت از وحدت مینماید تنها و تنها شرایط خویش را مطرح مینمایند. این حلقه در عمومیات خیلی ها نغض صحبت مینمایند ولی در فرعیات که برای نزدیک شدن گروه ها مهم اند، کدام طرح سازنده را بدست نمیدهند و یا در صحبت های شان واضیح و صریح نمیباشند.
کتگوری چهارم متاٌسفانه افرا اند که چنین جمعآمد ها بیگانه با خصوصیت ها و اغراض ناماٌنوس شان است.
ممکن در روم های انترنتی بهتر باشد تا گرداننده دو یا سه طرح را در معرض جر و بحث ،ارائه طرح ها و پیشنهادات سازنده قراردهد تا موضوع به انتقامگیری ها مبدل نگردد.
نویسنده در نقطه نظر دومی خود معتقد بر این است که حق انتقاد و خواستن توضیح مسائلی مجهول و گنگ برای هر عضو سازمان که داخل یک تشکیلات است، محفوظ است. دادن توضیحات اقناعی توسط رهبری سازمانی یک مسئولیت است و نباید در برابر آن خموشی اختیار نمود. در غیر آن سازمان سیاسی اسیب پذیر تر میشود و آنان که اهداف غرض آلود را در جلوگیری از وفاق و همسوئی دارند، موفقیت را بدست میآورند که ما خود آنرا دو دسته تقدیم میکنیم. هم دفاع از یک عمل که در یک مقطع زمانی ممکن ضروری بوده است و هم پذیرش اشتباه شجاعانه ، عادلانه و معیار صداقت وراستی است. ولی مساٌله در آن است که این دفاع و پذیرش در کجا و برای که باشد. زیرا تجارب نشان داده است که از این گونه "پذیرشها" دشمنان " با پلانهای قبلٌ تنظیم شده" از آن نا جوانمردانه بحیث خنجر دوباره بر سینه ما فرومیبرند.
یکی از هنر های موثر در رهبری سیاسی این است که چگونه و با کدام شیوه به اقناع اعضای سازمان باید پرداخت البته قبل از اینکه انتقاد ها و اتهامات شکل گیرند. سیاست در عقب در های بسته و مجهوول نگهداشتن قضایا وسیاست های جر و بحث برانگیز مضر بر حیات سازمانی و عدم مسئولیت پذیری است. این مساٌله یک نقص و یک نقض حیات دموکراتیک سازمانی و تشکیلاتی است.
به طور مثال رهبران حزب واحد باید به سوالات اعضا در ارتباط به پروسه وحدت و یکی دو موضوع جنجالی دیگر اعضای خود را دعوت به یک جلسه صرفاٌ معلوماتی نمایند که تنها اعضای داخل تشکیل در آن حق حضور یابند و اینکه چگونه به بیرون از سازمان و تحت کدام شرایط کشیده شود، صلاحیت همین سازمان است.
در اکثر احزاب سیاسی این چنین معضلات که بین اعضاٌ (صفوف) و رهبری به مشکل قابل حل باشد، میتواند یک کمسیون قابل اعتماد وظیفه کشف حقایق را به عهده گیرد که با یک بررسی و تحقیق وسیع گذارش خویش را به عین جلسه ارائه مینماید و طرح یا طرح های پیشنهادی خود را نیز ارائه مینماید.
یکی از مسائل جدی سرزبانها موضوع تدویر کنگره است که دو سازمان برادر در نظر دارند.
نویسنده به این نظر است که کنگره محل تثبیت وو نهائی ساختن اهداف و وظایف عمومی و تغیرات اساسنامه است که با شرایط کنونی و آینده متناسب بوده راهگشای انطباق سازمان سیاسی با عینیات و وقعیت های جامعه و روند های ما حول آن باشد. تا جائیکه ما عادت از گذشته های سیاسی و سازمانی دارم، امید ها ما بیشتر از امکانات عملی از یک کنگره است. نباید همه جیز را به کنگره موکول نمود زیرا در سیستم دموکراسی سیاسی و سازمانی کنگره بیشتر بر پالیسی های جاری و عمومی (دوره های انتخاباتی) متمرکز باید باشد تا یک شیوه کلاسیک گذشته. کنفرانس های سالانه بحیث یک مساٌله اساسی باید جوابگوی حل معضلات باشد که در فوق از آنها تذکر داده شد.
از لحاظ عملی آمادگی برای گنگره و آماده بودن تمام اسناد و مطالب قابل ارائه در کنگره باید در جلسات پائینی پخت ساخته شود. و هر نظر و پیشنهاد تکمیلی در اسناد که توسط نهاد های پائینی پیشنهاد میگردند باید مستقیماٌ در آرای کنگره- کنفرانس حزبی قرار داده شود. برای توضیح بهتر یک مثالی از شیوه کار احزاب سیاسی در هالند ارائه میکنم.
در احزاب سیاسی مخصوصاٍ چپ چنین معمول است که تمام طرح ها و اسناد کنگره بحیث مسوده (طرح پیشنهادی) به سازمانهای شهری و ایالتی به نظر خواهی گذاشته میشود. این جلسات طرح ها و نظریات تکمیلی را مستقیماٌ به کنگره ارسال میکنند. این طرح های پیشنهادی واحد های شهری و ایالتی- ولایتی در کنگره مستقیماٌ مورد رای گیری قرار میگرد. در صورت تائید اعضای کنگره جای متن مسوده را میگیرد.
از نظر من معیار انتخاب در گنگره باید مشروط بر هویت مکمل شخص که با موجودیت فورم رسمی تشکیلاتی رسمیت پیدا میکند، باشد و درجه فعالیت و سهمگیری در امور معیار و مشهود باشد. در غیر آن نخواهیم توانست اعتماد و اعتبار لازم و اقناعی بر چنین جلسات تعین کننده نمائیم.
از نظر نویسنده تفاوت در ارزیابیها و نیتیجه گیری ها از روند های کنونی و مسایل قبلاٌ انجام یافته که محصول پیچیده گیهای مختلف بوده و است، غیر طبیعی نیست و در صورت اعتقاد بر ارزش های اصولی پذیرفته شده، ، صداقت و خارج از احساسات فردی باید راه حل منطقی و معقول خود را در یابد تا یک خط واحد عملی و عینی زمینه ساز وفاق و با همی ما یعنی همه حلقهها و نیرو های هماندیش چپ باشد.
بصیر دهزاد