بصیرآهنگ
متن سخنرانی بصیرآهنگ در شانزده همین سالگرد شهید مزاری در هالند
به نام آنکه دل کاشانه ی اوست نفس گردِ متاعِ خانه ی اوست
نخست: شانزدهمین سالگرد شهادت، ابرمرد راه عدالت وآزادی، مزاری بزرگ و همراهان صدیقش را به مردم د لیر هزاره در سراسر جهان،کافه ملت افغانستان و شما حضار محترم تسلیت عرض می نمایم .
سلام ودرود برشما برادران خواهران، پدران ومادرانی که امروز از نقاط دور ونزدیک در این محفل باشکوه دور هم جمع شده اید تا یکبار دیگر با عدالت وآزاده گی عهد وپیمان نمایید.
خوشحالم که امروز به عنوان نماینده نسل جوان کشور افتخار بودن در حضور شما بزرگان را دارم وازاینکه به من این فرصت را داده اید از تک تک شما بزرگواران تشکر می کنم.
مزاری مرد بزرگی بود و امروز که برای نکو داشت وباز خوانی خاطره شانزده همین سالگردش در این جا گردهم آمده ایم، ناممکن است تا همه ی ایده ها و عملکردش در یک روز به گونه شایسته بررسی گردد، شاید بتوان نیم نگاهی کرد به او، هر چند گذرا و در خور فرصت.
اما قبل از همه : آنچه که من فکر می کنم در اکثر برنامه های سالیاد شهادت بابه مزاری درنظر گرفته نشده است موثر بودن وسهم جوانان در جامعه است. مزاری بزرگ در کنار همه اندیشه های والایش به نیروی جوان به عنوان امید فردای وطن اهمیت خاصی قایل بود وکوشش می کرد جوانان فرصت بیشتری برای رشد وترقی داشته باشد. مزاری درد ورنج جوانان را به خوبی درک می کرد.
مزاری میدانست که جوانان چه مصیبت های دامن گیر جوانان بوده است. جدا از اینکه شرایط جنگی دروازه مکتب ودانشگاه را به روی جوانان بسته بود. سوء استفاده ابزاری نیز در سراسر کشور از نیروی جوان ادامه داشت.
مزاری برای بیرون کشیدن جوانان از این مصیبت ها تلاش های فراوان نمود وصد ها جوان را برای تحصیل روانه کشورهای خارجی نمود.
پس از مزاری اما وضعیت بازهم برای جوانان درد آور ومصیبت بار شد.
می خواهم در این فرصت صدای نسل خودم هم باشم نسلی که در طول چند دهه در کشور فدای آرمان های نامقدس بعضی حلقات وشخصیت های منفعت طلب شد.
نسلی که دربستر خشونت، ستم، تجاوز وبی عدالتی در کشور قدکشید ودر بیرون از افغانستان هم این نسل یا در اردوگاه های فاشیستی ایران وپاکستان مجبور شد تا حد جنون تحقیر وتوهین را تحمل نماید ویا هم در بندرهای یونان زیر لاستیک لاری های باربری تکه تکه گردید.
نسلی که به جز ازتحقیر، توهین، ستم وحق تلفی هیچ فرصتی برای رشد و تاثیر گذاری در قبال سرنوشت خود وکشورش را نداشته است واز این جهت به یک نسل سرگردان، گیج وبی هویت تبدیل شده است.
این نسل متاسفانه از سویی هم وارث یک کشورویران، فقیرو ازهم پاشیده است. کشور ترور وتریاک وانتحار!
واین همه را پدرانش به این نسل به میراث گذاشته است. ولی با آنهم این نسل هیچ گاهی دست از تلاش برنداشته ودر همه جا خودش را سپر بلا کرده است. با وجود وضعیت نا به سامان فعلی ونبود فرصت دخالت برای نیروی جوان، این نسل با تلاش پی گیر وخستگی نا پذیر امید وار است ریشه ی بدبختی ها رااز کشور برکند تا مردمش بتواند با افتخار زندگی کند وسربلند باشد.
امید وارم همانگونه که مکتب شهید مزاری برپایه ی اتحاد صمیمیت، صداقت، فداکاری،تکامل وعدالت استوار بود، شما نیز چنانچه خودرا از دوستداران راه مزاری میدانید؛ به این اصول ها پای بند بوده و در راه تحققش در جامعه درد کشیده واز هم پاشیده ی افغانستان تلاش نمایید.
تنها محفل برگزار کردن وآه ناله سردادن حلال مشکل نیست. ما وشما فقط با عمل کرد وتلاش خود در راستای تحقق اهداف ومرامنامه های مزاری بزرگ می توانیم خود را از دوستداران وپیروان مکتب اش معرفی کنیم.
مزاری به درستی همه ی درد ها، مصیبت ها وامراض جامعه را به خوبی درک می کرد، چون خودش ازمیان همین درد ورنج وستم برخاسته بود. بی شک او فرشته ی رهابخش توده های مظلوم ومحروم کشور بود. از این جهت است که شخصیت مزاری را نمیتوان به یک قوم وملیت خاصی خلاصه کرد زیرا او انسانی می اندیشید وانسانی به پیش می رفت.
شهید مزاری از ارزش هایی سخن گفت که در اعلامیه جهانی حقوق بشر بازتاب یافته است، از این رو نمی شود مزاری را متعلق به جامعه خاصی دانست. او با ورهای انسانی اش متعلق به تمام ملیت های تحت ستم وقربانی فاشیزم واستبداد بود.
مزاری اولین کسی بود که برای حاکمیت نظام مبتنی برعدالت اجتماعی پس از سالها استبداد وخفقان مبارزه اش را آغاز کرد وازتمام مردم افغانستان خواست تا به فرهنگ حذف وانحصار پایان دهند وبرای رهایی کشور از قید ستم، به عدالت اجتماعی رجوع کنند. او عدالت را با ندای رسا ومعجزه آفرینش فریاد می زد واین بود که او را به سمبول عینی آرمانهای تحقق نیافته ملت ها ی تحت ستم تبدیل نمود.
مزاری می گفت: هدف ما تشکیل یک حکومت اسلامی، مردمی، فراگیر و مبتنی بر عدالت اجتماعی در افغانستان است. ما میخواهیم ستم های که چندین قرن بر مردم افغانستان روا داشته شده دیگر پایان یابد و جامعه ای بوجود آید که در آن از تبعیض، برتری جویی و افزون خواهی خبری نباشد و کلیه مردم افغانستان از هر قوم و نژاد و با هر رنگ و زبانی، برادرانه و برابر در کنار هم زندگی کنند و حقوق حقه تمام ملیت های افغانستان تامین گردد. خواست ما تامین عدالت، برابری و برادری میان مردم افغانستان است.... ما حقوق ملیت های محروم را میخواهیم و از آن دفاع میکنیم.
مزاری در دهه 70 برای بیداری مردم خود مبارزه نموده و برای آزادی مردم از استبداد ذهنی تلاش نمود، ایشان به هزاره ها آموخت که فراتر از مذهب بیاندیشند و در عین حال باید اعتقادات شان را نیزحفظ کنند. این اندیشه در برابر مشکل مذهبی داخلی و در برابر شعارهای اسلام گرایی خارجی، نوعی استقلال عمل را به ارمغان آورد که پیش از او، احزاب و ائتلاف هشتگانه فاقد آن بودند، این که هزاره ها عرفی ترین جریان اجتماعی در افغانستان امروز شده اند، میراث اندیشه مزاری است.
گرچه روند خودآگاهی هزاره ها خیلی پیش تر و در واقع از ابتدای قرن بیستم آغاز شده بود، هزاره ها از امان الله حمایت کردند، مردان بزرگی مانند فیض محمد کاتب، علامه بلخی، ابراهیم خان و ... در این راه به سهم خود کوشیده اند، در دهه 60 از بسامد تحولات، فضای بسته ی اجتماعی بازتر شد و هزاره ها در کابل به شکوفایی رسیدند، در این دوره مردانی مانند سلطان علی کشتمند، مدت طولانی، موفق ترین صدراعظم افغانستان بود. حضور پررنگ در دهه 70 در واقع بازمانده تحول اقتصادی و اجتماعی دهه پیش است. اما مزاری همه ی این کوشش های فردی را به جریان عمومی و نهادینه، مبدل کرد و بغضی که دهه ها در گلو ها مانده بود را با آوازی رسا به گوش همه رسانید.
شهید مزاری معتقد بود که برای ایجاد صلح و ثبات پایدار و دستیابی به اهداف و ارمانهای ملی، باید برابری حقوق همه افرا – صرف نظر از وابستگی های قومی، مذهبی، زبانی وگروهی در کشور به رسمیت شناخته شود و همه اقوام از حقوق برابر و عادلانه در جامعه برخوردار شوند.
بابه مزاری برابری اجتماعی را به عنوان راهبرد کلیدی در پایان بخشیدن به مخاصمات و چالشهای نفس گیر و بن بست های موجود را بنیاد نهادن پایه های حاکمیت ملی و حفظ تمامیت ارضی و وحدت ملی می دانست.
ازسوی دیگر شهید مزاری تنها کسی بود که با جهان بینی استثنایی وباورمندی عمیقش به آموزه های دینی، برحضور گسترده زنان به عنوان نیمی از پیکره جامعه تاکید می کرد و از حضور بانوان در عرصه های مختلف سیاسی – اجتماعی استقبال کرد.
مزاری بزرگ برای ارج گذاشتن به مقام زن و فعالیت زنان در عرصه های مختلف حیات اجتماعی، خود عملا در چارچوب تشکیلاتی حزبش برای بانوان زمینه حضور موثر را فراهم نمود وکمیته خواهران وامور زنان را در چوکات حزب وحدت تاسیس کرد.
واما مزاری با وجود اینکه کوله بار تلخ خاطرات تلخ گذشته ی از قتل عامها، ستم ها، کوچهای اجباری، رنج ودر بدری را با خود حمل می کرد، برای تحقق بخشیدن عدالت، آزادی ، دموکراسی واحقاق حقوق ملیت های تحت ستم در مبارزاتش بهای سنگینی را هم پرداخت.
وما وشما که اینجا با گذشت شانزده سال از شهادت این فرزانه به عنوان یگانه سمبول عدالت خواهی ومبارز راستین راه آزادی وطن تجلیل می کنیم باید ضمن در نظر داشت آرمانهای انسانی اش خیلی از واقعیت های تلخ آن روز گار را هم درنظر داشته باشیم.
یکی از این واقعیت ها وخاطرات تلخ آن روزگار فاجعه افشار است. افشار درد ی بود که شهید مزاری را تازنده بود رنجاند. مزاری در این باره گفته بود اگر تمام خاطرات تلخ تاریخ مردمم را فراموش کنم ولی افشار را هیچ گاهی فراموش نمی توانم.
قتل عام افشار تداوم یک مظلومیت تاریخی وتکرار جنایت های پشت سرهم و زخم ناسور بر پیشانی تاریخ افغانستان است که در آن شهر انسان قتل عادم شد.
نظر به گزارشهای سازمانهای حقوق بشری نزدیک به ده هزار انسان بی گناه درآن با رحمی تمام با گلوله های راکت وتوپ خمپاره تکه تکه شد. هیچ گاهی فراموش نمی شود. درست است که با گذشت هیجده سال از وقوع این فاجعه منتظر عدالت مانده است.
وحالا جا دارد برای همه ی آن کسانی که خودرا روشن فکر قلم داد می کنند وداد از حقوق بشر، آزادی، برابری ودموکراسی می زنند ولی وقتی که مسئله افشار مطرح می شود به خاطر اینکه تعداد از هم تبارانش در این فاجعه شریک بوده اند، سکوت می کنند ومستقیمن توصیه می کنند که از افشار بگذرید وعاشورای دیگری از افشار نسازید اینجا اعلام می کنم که درد افشار دردیست که هیچ گاه فراموش نخواهد شد. افشار زخم ناسور تاریخ افغانستان ومتن زنده ی تاریخ ستمدیده گان است. افشار دردیست که برای همیشه خواهد ماند و ما ضمن پاسداری از افشار به عنوان سند زنده ی از قتل عام، حق تلفی وستم، پرونده رسیدگی به قصابانش را با تمام نیرو وتوان خویش تا رسیدن به اجرای عدالت به پیش خواهیم برد.
از مسئله ی افشاربه هیچ وجه نمیتوان گذشت چون در افشار از نگاه حقوق بین الملل وحقوق بشر بزرگترین جنایت جنگی وجنایت علیه بشریت صورت گرفته است.
حالا ما در چند کلومتری دادگاه بین المللی جزایی قرار داریم، جایی که موظف است به پرونده های چون فاجعه ی افشار رسیده گی نماید. وچه خوب است که ما با مراجعه به این دادگاه خواستار اجرای عدالت در افشار شویم واز این دادگاه بخواهیم تا عاملین این فاجعه ی درد ناک را به جزای اعمال شان برساند.
در اخیر به همه راه روان نهضت عدالت خواهی وآزاده گی در کشور درود می فرستم ودست همه ی تان را می فشارم.