عزیز آریانفر
گام های گمشده در سمفونی گوشخراش بحران خونبار افغانستان
(آیا تحریم پاکستان در اوضاع کنونی امکان پذیر است؟)
دیشب یکی از آشنایان در پیوند با مقاله «گره های کور و فرو بسته در کلاوه سر درگم بحران افغانستان» برایم زنگ زده، پرسش مهمی را مطرح کردند:
چرا امریکایی ها برای دستیابی به پیروزی در جنگ با تروریسم، پاکستان را زیر فشار نمی گیرد و مانند ایران تحریم نمی کنند؟ ببینیند، پاکستانی ها آشکارا تروریست ها را آموزش می دهند، تسلیح می کنند، پشتیبانی می کنند، سربازان امریکایی را می کشند و با دهشت افگنان پیوندهای ژرف دارند. پس چرا امریکایی ها پاکستان را تحریم نمی کنند؟
در پاسخ خدمت ایشان به عرض رساندم که در اوضاع کنونی امریکا چنین توانی را ندارد.
گفتند: خوب، هرگاه ریچارد ارمیتاژ در آستانه لشکرکشی امریکا به افغانستان به پاکستان هشدار داده بود که هرگاه پاکستان در مبارزه با تروریسم امریکا را همراهی نکند، آن کشور را چنان بمباران کنند که به عصر حجر برگردد. پس چرا کنون که هزاران سرباز شان کشته و زخمی شده و میلیاردها دالر شان بر باد هوا رفته و استراتیژی شان به ناکامی انجامیده است، چنین تهدید هایی نمی کنند؟
در پاسخ گفتم چون ممکن است این پرسش برای بسیاری از هم میهنان مطرح باشد، بهتر خواهد بود پاسخ شان را در چهار چوب یک نگاشته در کهکشان انترنتی بدهم.
باید گفت که امریکا کنون در وضعی نیست که پاکستان را زیر فشار بگیرد. چه، این امریکا است که در جنگ افغانستان و تامین حضور امریکا در منطقه دستنگر پاکستان است، نه این که پاکستان خرقه در رهن امریکا گذاشته باشد.
با توجه به لغزش های پی در پی امریکایی ها در بحران خاور میانه، اشغال عراق، دشمنی بیجا با ایران و درگیر شدن در مرداب جنگ فرسایشی بی پایان و بی فرجام با قبایل پشتون گستره مرزی افغانستان و پاکستان و تکیه بر یک دولت مافیایی و نامشروع در افغانستان، آن ها در تجرید وحشتناک بین المللی بسر می برند و نه تنها همه ابزارهای فشار بر پاکستان را از دست داده اند، بل ناگزیر هستند نزد پاکستانی ها به کرنش هم بپردازند و در واقع در مساله افغانستان، امریکا خود به گروگان پاکستان و تا جایی هم روسیه مبدل شده است.
از سویی هم، مگر می شود که امریکا از یک سو نغمه جنگ با ایران را سر کند و از سوی دیگر پاکستان را تهدید به تحریم نماید؟
میزان فشار امریکا بر پاکستان متناسب به دوری آن کشور از امریکا و افتادن به دامان چین، روسیه، ایران و اعراب است و به هر پیمانه که امریکا بر پاکستان فشار بیاورد، به همان پیمانه پاکستان ناگزیر است برای موازنه کردن و بی اثر ساختن فشار با این کشورها نزدیک شود. در این حال، امریکا این ارزیابی را دارد که در صورت بیرون رفتن از افغانستان تنها متحدی که در منطقه برای شان می ماند پاکستان خواهد بود و نمی توانند این ریسک را بکنند که تنها همپیمان خود را در منطقه از دست بدهند.
از سوی دیگر باید توجه داشت که پس از تایوان، پاکستان دومین اولویت سیاست خارجی چین را تشکیل می دهد و در صورت خراب شدن مناسبات امریکا و پاکستان، این کشور یکسره به دست چین خواهد افتاد و این به معنای شکست راهبردی امریکا در نیمقاره خواهد بود.
همچنین پاکستان یک هرم بس نیرومند دیگر فشار بر امریکایی ها را در دست دارند، کاهش همکاری با امریکایی ها در رس رسانی و در کل در مبارزه با تروریسم در افغانستان.
حال تصورش را بکنید هرگاه امریکا بخواهد بر پاکستان بیش از حد فشار بیاورد، چه رخ خواهد داد؟.
پاسخ این سوال را ن.آ. زامارایوا- پژوهشگر روسی در مقاله «امکان عملیات نظامی امریکا در خاک پاکستان» داده است:
«دبیر کل حزب جمعیت علمای اسلام- سناتور عبدالغفار حیدری اعلام نمود: «تهدید امریکا به حمله به خاک پاکستان بسیار جدی است چیزی که حکومت داران ما را مجبور می سازد که چشم های خود را باز نمایند. در این رابطه حزب جمعیت خواست بس رادیکال از دولت بخواهد:
نخست، مشی سیاست خارجی کشور را بیخی تغییر بدهند. و همه انواع مناسبات با امریکا را برهم بزنند.
دو دیگر، این که بی درنگ ترانزیت بارهای ناتو به سوی افغانستان را از طریق خاک پاکستان پایان بدهند.
سه دیگر، چون پاکستان زیر تهدید قرارر دارد، ارتش ما باید به تهدیدات امریکا پاسخ بگوید و «همه مردم پاکستان زندگی خود را فدای امنیت و تمامیت ارضی کشور شان نمایند».
پاکستان می تواند در صورت وارد آمدن فشار زیاد از سوی امریکا، از جمله اعمال تحریم ها یکسره از امریکا ببرد و خود را در دامان چین، روسیه کشورهای عربی و ایران بیفگند و به گونه لگام گسیخته به پشتیبانی از دهشت افگنان بپردازد. در این صورت، همه راه های رس رسانی و مسیرهای هوایی به روی امریکایی ها بسته خواهد شد و امریکا در افغانستان در منگنه یی خواهند افتاد که نتیجه آن گروگان شدن پروژه حضور آن در افغانستان نزد روسیه خواهد بود.
در یک سخن، همه کارزار افغانستان به ناکامی و شکست مفتضحانه انجامیده و امریکا ناگزیر خواهد شد سر افگنده افغانستان را ترک و دو باره به دست پاکستان، القاعده و دیگر دهشت افگنان بسپارد.
تحریم پاکستان تنها در یک صورت امکان دارد و آن این که در زمینه کانسنسوس(تفاهم) بین المللی صورت گیرد و مخصوصا چین و ایران و نیز اعراب با آن موافق باشند. در غیر آن، امریکا نمی تواند تیشه به ریشه خود بزند و خود را در منگنه جیوپولیتیک افغانستان اسیر روس ها بسازد. این گونه، کسانی که سخن از تحریم پاکستان از سوی امریکا بر زبان می آورند، روشن است ارزیابی کوتاهبینانه یی از مسایل منطقه یی و جهانی دارند.
در یک سخن، در سمفونی خونبار افغانستان امریکا گام ها (نت ها)ی را گم کرده است که تا آن ها را نیابد، ناگزیر خواهد بود در یک تالار تهی از بیننده به دادن کنسرت گوشخراش ادامه بدهد. چه، با آغاز این کنسرت حضار، یکه، یکه تالار را ترک خواهند گفت و تالار تهی از بشنونده خواهد شد این کنسرت تا هنگامی ادامه پیدا خواهد کرد که نوازندگان خود نیز خسته شده و صحنه را ترک گویند.
تنها راه برونرفت از این وضع، گشودن گره های کور و فرو بسته یی است که بدون گشودن آن ها سر نخ کلاف سر در گم بحران افغانستان پیدا نخواهد شد.
مقاله گره های گمشده و فرو بسته در کلاوه سر درگم بحران افغانستان در وب لاگ کانون پژوهش ها و مطالعات افغانستان و نیز شماری از سایت های انترنتی آمده است.