پوهنیار بشیرمومن

 

 

 

بشرمل هم از میان ما رفت

 

 

زنده یاد فیض علی بشرمل64  سال قبل در ولسوالی خان آباد ولایت کندز در یک خانواده تجار ت پیشه به دنیا آمد. اوبعد ازفراگرفتن تعلیمات دنیاوی واخروی به زودی متوجه بی عدالتی های  جامعه گردید ووارد میدان کار وزار سیاسی شد. زنده یاد بشرمل جزء از فعالان جنبش روشنفکری کشورمان بود وطی سالهای متمادی علیه استبداد و برای دموکراسی مبارزه کرد. شاد روان بشرمل به ایجاد جهانی انسانی وتغیر مناسبات  نابرابر حاکم بر روابط انسانها باور داشت  ودر این راه متحمل زندان ها در رژیم های مختلف گردید، تمام این فشارها چه سیاسی چه اقتصادی  نتوانست قامت اش را خم سازد. او از همان نخستین روز های رزم به این نتیجه رسیده بود که باید اذهان مردم وبخصوص جوانان را روشن ساخت ، روی این دلیل با کسب وکار میراثی وداع کرد و کتاب فروشی را باز نمود تا از این طریق فرهنگ کتاب خوانی را در میان جوانان مروج سازد، واز این راه جوانان را به مبارزات سیاسی دعوت میکرد.خلاصه کتاب فروشی بشرمل حداقل در سه ولایات ، کندز ، تخار وبدخشان به یک مرکز سیاسی مبدل گردیده بود.

در این کتاب فروشی انواع مختلف کتب سیاسی –اجتماعی وجراید احزاب بفروش میرسید وهم زمان چون همه توان خرید را نداشتند ، کتب به کرایه ورایگان هم داده میشد، به همین دلیل در خانواده میگفتن بهتر است که  کتاب فروشی بشرمل را کتاب بخششی بشرمل نامید.به هر حال او از این کار لذت میبرد و میگفت که کار روشنگری بی تاوان نمیشود، این قاعده وقت وزمان است که بخاطر بدست آوردن اهداف سترگ انسانی بایدازمادیات دست بر داشت. زنده یاد بشرمل  یک انسان آرام  مودب وکم حرف بود.او علت کم حرفی خودرا  یکی از روزها چنین بیان کرد : «خداوند همه انسان ها را با یک تعداد کلمات وحرفها خلق نموده ووقتی این حرفها وکلمات تمام میشود انسان هم تمام میشود، به این لحاظ بایست از پر حرفی حذر کرد  ودر جاهای لازم سخن گفت». قلب اوبه تاریخ 28ژولای2010 در دیار غربت درشهر پشاور پاکستان دیگر از تپیدن باز ماند،او همان طوریکه در زنده گی انسان ساده وبی آلایش بود به همان شکل مرگش هم ساده وآسان بود، خبر مرگ او همه دوستان را متاثر ساخت  ودر سوگ نشاند. مهاجرت خودش  مصیبت است ولی مصیبت بزرگتر وقتی است که از مرگ نابهنگام عزیزان خویش در غربت اطلاع میآبی وتو را در سوگ می نشاند .

 

خیال زنده گی دردی ست بیدل         که غیرازمرگ درمانی ندارد

 

زنده یاد بشرمل انسان بسیار صمیمی ورفیق دوست بوددر سخت ترین لحظات زنده گی  دوستان را فراموش نمیکرد. او در دل تمام کسان که اورا میشناختند جا داشت وبه خاطر صداقت وپاکی اش او را «فرشته » میگفتند. واما مرگ چه حادثه دردناک است که تمام هست وبود آدمی را با خود می برد، با این همه روح انسان های معتهد پیوسته جاودان است ودر برهه های زمان خاموش نمیگردد،که به باور من خاطرات زنده یاد بشرمل تا دیرها در قلوب یاران ورفقایش فراموش نا شدنی است .

 

زنده گی صحنه یکتای هنرمندی ماست

هرکسی نغمه خود خواند وازصحنه رود

صحنه پیوسته به جاست

خرم آن نغمه که مردم بسپارد به یاد

 

روحش شاد باد

 

 

 


بالا
 
بازگشت