فضل الله زرکوب
چتر فتنه
پیاله معـبد می، می دعای دست پیاله
در این میانه لبت ساقی ألست پیاله
کجایی ای همه ام، ای عروج خواب و خیالم
که بی تو این دل تنهااست پایبست پیاله
حلول سحر کلامم در آبگینۀ روحت
رسالتی است ز درگاه سرپرست پیاله
اشاره داشت به تحریم ما گمان کنم آن شب
رییس دفتر چشم تو در نشست پیاله
مباد اسارت هردم شهید موج نگاهت
به دست فوج قسم خوردۀ گسست پیاله
بیا که خم به سران زیر چتر فتنه نشستند
نفس شمار و کمر بسته بر شکست پیاله
چه باک؛ ـ رگ رگ مفتی زخون خلق چو سرخ است ـ
صدا کنندم اگر: ای سیاه مست پیاله
زهی به همت شیخی که در رساله نویسد
چو جیب خرقۀ ما باد! کوچک است پیاله
گمان کنم ره آزار و فتنه را زده دیوار
خدای میکده در لحظه های هست پیاله
هزار مرتبه شکر ایزدا! ـ اگر چه حرام است ـ
که با دو شیشه ز تعزیر شحنه رست پیاله
فضل الله زرکوب
ویرایش نهایی: شنبه بیست و سوم آبانماه 1388
+++++++++++++++++++++++
دل.....
دل مثل آب و آینه
صاف است و بی ریا
این بی ریای صاف
گر افسرد یا شکست
هر پاره اش برنده تر از نوک خنجراست
فضل الله زرکوب
اردیبهشت 1389
+++++++++++++++++++++++++
سجده های رنگ شده
دلم برای وطن تنگِ تنگِ تنگ شده
بر این غریب که تاراج نام و ننگ شده
چکاد؛ زیر پرش سایه ای محقر بود
فرشته ای که زمینگیر دیو جنگ شده
چو آفتاب؛ دلم گرم مهربانی اواست
اگر چه واژۀ چون موم مهر؛ سنگ شده
مگر نمانده در این کوهپایه شاهینی
که غوکِ برکه خروشانتر از نهنگ شده؟
ز هفتخوان بگذر گرز و تیغ را بگذار
که رخش پیلتن از دست و پای؛ لنگ شده
چو مو بر آتشم از آهوان این صحرا
تمام گردنه ها بیشۀ پلنگ شده
چه جای بحث محبت بود به مدرسه ای
که جانشین قلم برچۀ تفنگ شده
به شیخ ما برسان ــ گرچه نیک می داند ــ
که سُبحه چُتکه و دستار ها تبنگ شده
پناه می برم ای ایزدی که بی رنگی
به بارگاه تو زین سجده های رنگ شده
فضل الله زرکوب
باز نگری نهایی
شنبه هشتم آبانماه 1389 خورشیدی