هارون یوسفی
تتله
شنیدم طاهر تتله زپروان
نوشته نامه ای به یاسمین جان
که دوریی تو بیمارم نموده
فراقت زا زا زا زارم نموده
ترا در خواب بینم شه شه شبانه
سحر می می می میخوانم ترانه
اس ام اس کن برای من عزیزم
ز عشق تومه مه مه مه مریضم
نه ایمی می می میلی نی پیامی
نه از ما میبری نا نا نا نامی
بیا یا یا یا یاد بینوا کن
مرا از غه غه غه غمها جدا کن
هنوز بو بوی تو از بستر آید
به دل می می می مهر تو فزاید
گرفتار تو ای نا نازنینم
گهی در عرش گاهی در زمینم
++++++++++++++++++++++++++++++++
چک چک
هر کی رهبر شد، ما چک چک کدیم
بی صدا و با صدا چک چک کدیم
هرکجا با نام حزب و انقلاب
شیشته و ایستاده پا چک چک کدیم
با رفیقان وبرادر های خود
در عروسی و عزا چک چک کدیم
عاقلان بالای چوب دار رفت
بر سر دیوانه ها چک چک کدیم
چون که طالب بر در کابل رسید
شکر کردیم از خدا، چک چک کدیم
کرزی آمد همره ایزار خود
خشتکش دیدیم ما، چک چک کدیم
پای ناتو تا به ملک ما رسید
از هری تا پکتییا چک چک کدیم
تا که بشنیدیم ناتو میرود
خوش شده بی انتها چک چک کدیم
هر کی طنزی گفت اگر خوب و خراب
ما شنیدیم، ازحیا چک چک کدیم
هارون یوسفی
++++++++++++++++++++++++++
ری نزن
ری نزن این گدودی آخر به پایان میرسد
چون زمستان میرود فصل بهاران میرسد
سیب سرخ از چاردهی و گندنه از تالقان
از مزار خربوزه و لعل از بدخشان میرسد
کشمش وبادام ز پروان و انار از قندهار
نرگس از لغمان و زرد آلو ز پغمان میرسد
کیسه از غورات و از خواجه سیاران سنگ پا
بند تنبان از فراه،زردک ز خنجان میرسد
پسته از هرات وبادام وقروتی از قلات
برق ما از نغلو و گاز از شبرغان میرسد
چارتراش از پکتیا و مرچ سرخ از چاریکار
اکثرن انگور ومرچ یکجا ز پروان میرسد
گر فشار گشنگی«آبت کند مسکین مشو»
آشک از فرخار و منتو از سمنگان میرسد
روغن از کندز نیامد ای برادر غم مخور
روغن زرد عنقریب از راه شغنان میرسد
گر زننگرهار وماهی از سروبی و فراه
پالگ از گردیزو شلغم از ارزگان میرسد
گر نخوردی توت پنجشیر را تو در فصل بهار
در خران تلخان آن از راه پروان میرسد
ساز فیض آباد هارون را به رقص آورده است
نالهء غیچک ز اطراف بدخشان میرسد
هارون یوسفی