به مناسبت بزرگداشت از مقام ادبی
عبدالباری جهانی
اقدام نیک انجمن قلم سویدن به
مناسبت بزرگداشت از مقام ادبی عبدالباری جهانی شاعر با استعداد و با درد
وطن اقدامی ستودنی و قابل قدر است. تجلیل از شاعر،نویسنده،ادیب و دانشمند
در زمان حیاتش سنت پسندیده ایست که از یک جانب جامعه بیشتر و بهتر با
شاعر،نویسنده،ادیب و دانشمند آشنا می گردد و از جانبی شاعر و نویسنده را در
خلق اثر بهتر توانایی می بخشد.
وقتیکه اطلاعیه انجمن قلم را بدین مناسبت در صحفه وزین فردا دیدم، چهره
جوان بیست ،بیست و دو ساله متبسم و خنده رو در ذهنم متجسم شد. جوانی ظریف و
نکته سنج ،خوش لباس و با وقار که در پوهنحی ادبیات و علوم بشری چهار سال
کامل همدرس و همصنف بودیم.
با یاد عبدالباری جهانی شهر قندهار با همه تضاد ها و تناقضاتش در ذهنم مجسم
میشود.
شهری که از یک جانب میرویس نیکه و احمد شاه ابدالی را در دامان خود تربیت
کرده است و از جانبی اشخاصی چون ملا عمر،متوکل،ملا برادر و ده ها چهره دیگر
ازین قماش منسوب به آن سر زمین اند.
قندهاری که مولوی عبدلروف،مولوی عبدلرب،کاکا سید احمد لودین،محمد ایوب
پوپلزایی،مولوی محمد سرور واصف و عبدلرحمن لودین را در تاریخ جا داده است و
کاکو هایی که به پای لوچ بودن افتخار می کنند.شهری که در سلحشوری و جنگجویی
شهره آفاق است و در ادب و دانش نیز علامه یی چون عبدلحی حبیبی تقدیم داشته
است.شهر علم و ادب و شعر که در عین حال جنگ و ستیز جز کرکتر مردمان آنست.
آری! زمانیکه عبدالباری جهانی را بیاد می آورم شهر شگفتی ها با مردان نامور
و میوه های لذیذ و گوناگون با آب های روان در ذهن مجسم می شود.
در چنین شهری باری جهانی را می بینم که با الهام ازین شگفتی ها غزل می
سراید و قصیده میگوید.او که از آوان جوانی به شعر گفتن پرداخته اینک شهرت
ملی و جهانی دارد و یکی از شاعران مطرح در ادبیات پشتو است. من با آنکه از
شعر چندان سر در نمی آورم و زبان پشتو را در حد محاوره روزانه بلدم اما از
اشعار باری جهانی لذت می برم و اشعار وی را انعکاس درد ها و رنج های توده
های ملیونی کشور می دانم.
وقتیکه باری با صدای رسای خود می گوید (نا بللی بیگانه د کور خان دی) و یا
صدا در می آورد که (پشتنو ژغ می اوری بیری دوبیژی)عمق درد و رنج را می توان
درین صدا و درین کلمات دریافت و با شاعر همصدا شد که آری کشتی در حالت غرق
شدن است.!
باری جهانی با ترسیم قصه های کوچک در شعر نه تنها در قلب آگاهان جا باز
نموده، بلکه هموطن نا آشنا با رمز شعر و حتی بیگانه با خط و قلم را نیز
گرویده خود می سازد. وقتیکه او (وطن کمال) را با آن همه خر ها (خر مامور،خر
قاضی،خر وزیر،خر وکیل.....) تمثیل می کند در حقیقت بدبختی های امروز و
دیروز وطن را فریاد می کشد.
باری جهانی در قصه شیخ نصرالدین از یک طرف مفت خوری ارباب عبا و قبا را
آشکار می سازد و از جانبی به حال هموطن ساده یی که در دام چنین شیاطین
گرفتار است می گرید.
شعر (کندهاره درواری سم) آینه تمام نمای قندهار امروز است.قندهار مجروح و
زخمی از درد های کینه،عداوت و دشمنی،شهری پر آشوب که در هر قدم مرگ در کمین
نشسته است.
درپارچه زیبایی (ملا،جنت،دوزخ او پشتون) چه خوب می سراید
(دا جنت یا د ملا یا د میرزا د ی
یا چه نلری غیرت د هغه چا دی
پشتانه خدای پیدا کری په بدی کی
ورور له ورور سره او سیژی په گوندی کی
حوک اصیل حوک پیدا شوی کم اصلان دی
وایه حنگه په جنت کی په یو شان دی
چه د ورور او تربور وینی نه تویژی
پشتانه په دی جنت کی نه ز ایژی)
عبد الباری جهانی در اشعارش درد وها و رنج های زمانه خود را فریاد می کشد،
جهل و نادانی را محکوم می کند و می خواهد هموطن فریب خورده و ساده دل خود
را از خواب سنگین بیدار نماید.او رسالت خود می داند تا از روشنایی و نور در
برابر ظلمت و تاریکی دفاع نماید،سنگر علم و دانش را بر ضد جهل و نادانی
تقویت نماید.او فریاد ملیون ها هموطن مظلوم خود را می خواهد به گوش جهانیان
برساند و جهان را از فاجعه بزرگ جنگ آگاه سازد.
برای عبدالباری جهانی این فرهیخته مرد فرهنگ و ادب که آشنایی مان اینک
چندین دهه را پشت سر گذاشته است عمر طولانی و دستاورد های بارهم بیشتر ادبی
آرزومندم .
قلمش توانا تر و صدایش رساتر باد!
نوت، نسبت عدم دسترسی به حروف پشتو نا گزیر در کلمات پشتو از حروف عربی
استفاده شد