کتابخــانه ها در افغانســــتان

 

 

Nancy Hatch Dupree

صبورالله سـیاه سنگ

hajarulaswad@yahoo.com

(بخش پنجم)

 

شاخه کانون: پروژه توانا (ARIC Outreach: ABLE Project)

 

تاریخ مینمایاند که پیش از جنگ، دستگاه کتابخانه ها بسیار گسترده و گوناگون بودند. این دستگاهها بیشتر به گلهای سر سبد شهرها پیشکش میشدند و به باشندگان روستاها نمیرسیدند. بسیاری از روستاییان خواندن و نوشتن نمیدانستند و با آنکه به کتاب و کتابخوانی حرمت میگذاشتند، نه تنها به باسوادهای آزاداندیش روی خوش چندانی نشان نمیدادند، بلکه سرسختانه دشمن شان هم بودند.

بیزاری از دستگاههای آموزش شیوه نوین (مدرن) پس از 1978 که روسها دستگاه را کاملاً "شورویانه" (Sovietized) ساختند، چند چندان شد. بسیاری از سه ملیون آواره افغان که به پاکستان رو آورده اند، گفتند که زور و فشار چپیها برای پیاده کردن بیچون و چرای آموزش کودکان و بزرگان بزرگترین انگیزه برون شدن از کشور بود.

به پندار بخش زیادی از آوارگان افغان، آموزش بیرون از مسجد و مدرسه، راه را برای کمونیزم و پیامدهای تباهکن آن هموار میسازد.

اندیشه افغانها در سالهای بلند آوارگی در پاکستان آرام آرام دگرگونی گرفت و آنان خوبیهای آموزش را دریافتند. پس از برگشت به کشور، افغانها خواستار داشتن آموزشگاه شدند و به جستجوی مواد خواندنی پرداختند.

گروه امدادگران نیز خوب میدانند که اثر تلاشهای بازسازی چندین رخه شان زودگذرتر از نقش روی آب است. برنامه های آموزش کودکان و بزرگان که با شور فراوان از سوی امدادگران راه اندازی شده بودند، یکی از نمونه هاست. همچو برنامه های ارزان، از چهارچوبهای کوته_دامنه فراتر نمیروند و اگر راست گفته شود، بیهوده اند؛ زیرا به فارغ شدگان چیزی برای خواندن و استوار نگهداشتن مهارتهای فراگرفته داده نمیشود.

اینجا دو نیروی همسو در کنار هم پیش میروند و آرزومندی چنین است: مواد خواندنی آگاهی دهنده و سرگرم کننده بایستی کارهای بازسازی را هم استوار سازد و هم پاینده نگهدارد.

پویایی این پیوند دوگانه بیشتر نادیده گرفته شده و نقشی که مواد خواندنی میتوانند در تازه نگهداری مهارتها و برانگیختن خوانندگان در راه کشف افقهای بازتر داشته باشند، درست دانسته نمیشود.  

از سوی دیگر مواد خواندنی که شمار آن خیلی اندک است، از چاپخانه بیرون میشوند، ولی فراتر از سایه تنگ و کوچک پروژه نمیروند. برای چاره یافتن به این دشواری، در سپتمبر 1996 کانون به یاری همکاران سازمانهای غیرحکومتی و ملل متحد، پروژه "قفسه شاخه کتابها" به نام "توانا" (ABLE) را رویدست گرفت. گردانندگی و پیشبرد بسیاری از سازمانهای غیرحکومتی به دست افغانهاست. وزارت اطلاعات و فرهنگ و موسسه هلال احمر [سره میاشت] نیز همکار اند.

هر "قفسه"، بکس آهنی زیبای 60x48x30 سانتیمتر دارای دو قفسچه پر از کمابیش 200 کتاب دری و پشتو، و شماری از مجله ها، برگپاره ها و پوسترها است و به درازا باز میشود. موضوعات زیرین در آنها یافت میشوند: اسلام، تاریخ، ادبیات، افسانه های مردمی، داستانهای کودکان، سرگرمیها و ساختن بازیچه ها، مسایل اداره، کاشتکاری، بهزیستی مادر و کودک، شیوه های خوب نگهداری چارپایان، نجاری، گلکاری، دوزندگی، حلبی سازی و ترمیم تراکتور.

پروژه یاد شده هدف دوگانه دارد: فراهم آوردن مواد رهنمود دهنده و پراگندن این سخن که خواندن خوشایند است.

در آغاز 1999، سی کتابخانه گردنده (mobile libraries) در 22 (از 32) ولایت بیشتر از 330 عنوان یا 9236 کتاب و مجله به گردش انداخته شدند. هر بار 150 تا 200 کتاب نو به شیوه "تازه سازی" به داشته های پیشین افزوده شده میروند.

قفسه های یادشده در جاهای گوناگونی چون آموزشگاهها، کلینیکها، مراکز اجتماعی، کتابخانه های عامه، کارگاههای تازه پا، یتیمخانه ها، مسجدها و دکانهای شهر به دسترس مردم گذاشته میشوند.

گردانندگان قفسه ها نیز آدمهای تازه کار اند. سازمانگران پروژه "توانا" به این نو_کتابداران خم و پیچ راجستر سازی و گزارش_نویسی را یاد میدهند.

راجستر شده ها خوب نگهداری میشوند، ولی برای رسیدن به گزارش_نویسی هنوز راه درازی در پیش است. آشنا شدن با رنگ و رخ دیوانسالاری نه تنها برای کتابداران پدیده تازه است، بلکه گفت و شنود با دوردستهای افغانستان در روزگار آرامش [سیاسی] دشوار است، چه رسد به روزهای آشفته کنونی.

برخی از این قفسه پر از کتابها در جاهای دورادوری چون بدخشان، نیمروز و غور پخش میشوند، و شماری از آنها در میدان جنگ مانند بامیان و جوزجان گیر مانده اند.

گزارشها میگویند: کتابها دستکم 22074 بار گرفته شده و واپس آورده شده اند. با این سنجه میتوان شمار خوانندگان را نزدیک پنجاه هزار دانست. گزارشهای 1998 هنوز به ما نرسیده اند.

کتابخانه های پروژه "توانا" امانت_دهنده اند. اینکه کتاب امانت گرفته شده از سوی چند تن برای بیسوادها (در یک خانواده) خوانده شده باشد، روشن نیست. گاه چنان شده که یک تن، ده پانزده کتاب را گرفته و به جاهای دورتر برده، و خود نقش "شاخه گردنده کتابخانه" را داشته است. کتابهایی که شاگردان به خانه میبرند، از سوی پدران/ مادران شان نیز خوانده میشوند.

یک تن از همکاران اندیشه تازه یی را با ما در میان نهاد: قفسه ها گذاشته شده اند در جاهایی که زنان، به خاطر سختگیریهای پذیرانده شده کنونی به فرمان طالبان، نمیتوانند بروند. بهتر است، لستی از کتابها به دسترس مردم گذاشته شود و زنها آنها را ببینند. آنگاه کتابهای نشانی شده، به دست مردان یا پسران به دخترها و زنهای میان خانه فرستاده شوند. به اینگونه نیز میتوان دانست که چند کتاب به خانواده ها سپرده شده، ولی شمار خوانندگان دختر یا زن دانستنی نیست.

بسیاری از گیرندگان کتاب، شاگردها و آموزگارها اند. یگان بار، کسانی چون رانندگان تراکتور، دکاندارها، و کاشتکاران و همچنان کارکنان دولت و کارمندان سازمانهای غیرحکومتی در لیست دیده میشوند.

کارشناسان (professionals) که برای دوری جستن از دشواریهای فزاینده ناگوار روزگار شهری، به روستاهای شان برمیگردند، از کمبود کتاب و خواندنیهای دیگر رنج میبرند. آنها پروژه "توانا" را از دل و جان میستایند.

گوناگونی دامنه خوانندگان و گستردگی لایه های خوانش [از روی بازتاب "توانا"] آشکار است. شور گرایش به "موضوع اثر" طبعاً در شهرها و روستا یکسان نیست. مجله ها در همه جا خواهنده و خواننده زیاد دارند. داستانهای کوتاه، سرودها و پدیده های دیگر ادبی در بالای لست به چشم میخورند. پس از آن اسلامشناسی، کاشتکاری، بهداشت، خوراکه، مرغداری، زنبورداری، مهارتهای پیشه ورانه، رهنمای خانواده، آشپزی، دوزندگی، و انگلیسی می آیند.

کتابها برای پروژه "توانا" یا از بازار خریداری میشوند، یا از سازمانهای غیرحکومتی و دفترهای سازمان ملل به دست می آیند، یا از میان کلکسیون "کانون" فوتوکاپی میگردند. یافتن آثار مناسب دشوار است.

گرچه قلقله در پیرامون "ضرورت تولید مواد برای مطالعه" همیشه در سیمینارها و کنفرانسها تا بخواهی بلند است، ولی دنباله و پیامد این سخنهای هوایی نومید کننده است. از همین رو، پروژه "توانا"، برای پاسداری از اصل کتاب و کتابخوانی، با فریاد یورشگرانه به گرده سازمانها و امدادگران سیخک میزند تا مواد بیشتر فراهم آورند.

برنامه پاسداری از پروژه "توانا" میخواهد دیگران را باورمند سازد که به جای واژه های قلمبه سلمبه که سالهای سال بیهوده هر سو باد میشوند، به آراستن نشریه های خوشایند بپردازند. خوانندگان زیادی روش کنونی ما را پسندیده اند.

با آنکه، مقامات طالبان مانند همیشه ناهمگون اند، گذشته از یکی دو جا پا واپس کشیدن، کلکسیونهای پروژه "توانا" را بدون سانسور به خوشرویی پذیرفتند و اجازه پخش دادند.

همکاران ما با دودلی پیشبینی کردند که روند راه اندازی اینگونه کتابخانه ها [در میان مردم] بیچون و چرا روزگار سراپا باخت در پیش خواهد داشت و پروژه "توانا" پس از گم و دور شدن کتابهایش بیچاره خواهد شد. تا کنون یکی از این دو پیشبینی درست نیفتاده است.

در برگه "آگاهی به خواننده" پیوست هر کتاب آمده است: "این کتاب بخشی از دارایی مردم است. باید در نگهداری و واپس آوردن به هنگامش کوشا باشید، تا دیگری بتواند از آن بهره برد." این برگه تا کنون کارآیی خوبی داشته است.

البته در واپس آوردن بیست و چند کتاب خیلی دیر شده است، زیرا دروازه کانونهای آموزش خانگی که کتابخانه ها در آن جا داشتند، از سوی مقامات بسته گردیدند. شماری از کتابداران میگویند رساندن این پیام که کارکنان دولتی نیز باید کتابهای خوانده شده را واپس بفرستند، آسان نیست. شمار اینگونه زیانها، اگر سخن فرجامین از دست دادن کتابها باشد، از پنجاه بالاتر نمیرود.

چگونگی نگهداری و برخورد با کتاب، نمایانگر ارجگزاری به کتابخانه و حرمت به گذاشتن به کتاب است. برای آنکه کتابخانه های "توانا" پیوند خوبی با مردم داشته باشند، از همه خواهش میشود موضوعهای مورد نیاز خود را به آگاهی گردانندگان برسانند. اگر آن کتابها پیدا نشوند، "توانا" به نویسندگان و نگارگران رو خواهد آورد تا گرهی از کار بگشاید.

این بخش در 1998 آغاز به کار کرده و کتابهایی در این گستره ها را رویدست دارد: جغرافیا، ساختمانهای تاریخی، آشپزی، بازیها، چگونگی خوانش، دشواریهای زندگی و ...

گروه ویراستاران دیدبان کارها اند و میخواهند نوشته ها دارای شیوه شایسته برای هر گروه خوانندگان باشند.

کانون "توانا" کارمند، پول و جای بیشتر برای گسترش بیشتر از سی قفسه کنونی ندارد. گام دیگر چنین است: بررسی پژوهشگرانه خوانندگان کتاب و شیوه های رهبری/ رهمنود و کمک به آنانی که میخواهد "کانون" را الگوی کارهای خویش سازند. چنان مینماید که کارها پیروزمندانه پیش میروند.

در سالهای پسین، گرایش به خواندن کتاب در میان افغانهای آواره بیشتر شده است. بخش "خدمات اجتماعی" کمیشنری عالی سازمان ملل در امور مهاجرین (UNHCR) گزارش میدهد که بسیاری از اردوگاه_نشینان به ساختن کتابخانه ها آغاز کرده اند.

سازمان غیرحکومتی "آموزش نخستین برای آوارگان افغان" (BEFARe) در اردوگاههای دور و پیش پشاور شش "کتابخانه گردنده" دارد و میخواهد شمار آنها را به 26 رساند.

"برنامه نگهداری از کودک" (SCF-US) و "برنامه انکشافی خدمات پروژه سازمان ملل" (UNOPS) با تلاشهای همآهنگ بر آنند که تا پایان 1999، یکصدوبیست قفسه کتابخانه برای اردوگاههای آوارگان افغان در پاکستان، و به کمک شبکه درونمرزی بخش سازمان ملل در افغانستان برپا سازند.

این تکاپوها جو آموزش را بهبود خواهد بخشید و در روزگار آرامش آینده، تهداب شبکه ملی آگاهی را پیریزی خواهد کرد. افغانها در این راستا واکنش ارزشمندی نشان داده اند. نباید آنها را ناامید سازیم.

 

[][]

 

آویزه ها

 

01) Agency Coordinating Body for Afghanistan (ACBAR)

02) ACBAR Resource and Information Centre (ARIC)

03) ARIC Box Library Extension (ABLE)

04) Delegation Archeologique Francaise en Afghanistan (DAFA)

05) Basic Education for Afghan Refugees (BEFARe)

06) United Nations High Commission for Refugees (UNHCR)

07) United National Development Programme Office for Project Services

08) Save the Children United Sates of America (SCF US)

09) Instituto Italiano per il Medio ed Estermo Oriente (IsMEO)

10) Italian Archaeological Mission in Afghanistan (IsMEO)

11) Writers Union of Free Afghanistan (WUFA)

12) Sanayee Institute of Education and Learning (SIEAL)

13) Programme Information System (ProMIS)

14) United States Information Service (USIS)

 

15) "کتابشناسی" به مفهوم متعارف (Bibliography) گرفته شده است.

16) کاربرد واژه "دریDari /" به جای "فارسی" در این نوشته از نویسنده است. 

17) نامهایی چون "بچه سقو"، "مجاهدین"، "تحویلدار" و ... که از سوی نویسنده در متن انگلیسی به کار رفته بودند، بدون دگرگونی و برگردان همانگونه آورده شده اند.

18) کوتاهه ARIC چنانی که از واگشایی آن در شماره "02" بالا برمی آید، "کانون آگاهی و سرچشمه های ACBAR" است و ACBAR خود کوتاهه "اداره هماهنگ سازی کمکها برای افغانستان". به اینگونه، ARIC میشود "کانون آگاهی و سرچشمه های اداره هماهنگ سازی کمکها برای افغانستان". نانسی دوپری در گفته هایش به فارسی آن را "کانون آگاهی و سرچشمه های افغانستان" میخواند.

 19) گزینش هنرمندانه نام  ARIC Box Library Extension (ABLE)نیز از نوآوریهای شگفت همین بانوی اندیشمند است. چنانی که دیده میشود، چهار حرف ABLE افزون بر اینکه کوتاهه انگلیسی آن پروژه بزرگ است، به فارسی میشود "توانا".

20) فلم (negative) عکسهای گرفته شده از سوی Prof. Louise Dupree در ایالات متحده امریکاست و فوتوکاپی فشرده بخشی از کتلاک آن در اینجا:

The KES Collection of Vintage Photographs Khalilulah Enayat Seraj/ Nancy Hatch Dupree, Occasional Paper No. 17, Afghanistan Council, The Asia Society, NY, 1979

21) اکادمی پشتو روز پانزدهم اکتوبر 1967 پایه گذاری گردید و دارای بخشهای زیرین است: انجمن تاریخ، ریاست دایرة المعارف آریانا، اداره چاپ کتاب (د کتاب چاپولو موسسه)، ریاست کتابخانه های عامه، و دفتر جوایز مطبوعاتی. اکادمی پشتو در سایه وزارت اطلاعات و فرهنگ می آید."

22) تا یافتن برابرنهادهای رساتر، این واژه ها را پیشنهاد مینکم:

 

_ سیاهه برداری : Inventory

_ بارگاه : Headquarters

_ زمان فرسود : expireE

_ برگپاره : Ephemera

_ چهارچوبهای کوته_دامنه : Short time-frames

_ دستگاه گرمادهی و تازه سازی هوا : Central heating & Air-condition

_ گنجینه آگاهی همگانی سازمانیافته دستگاه کمپیوتری : Common database

 

صیغه همواره چندگانه Headquarters (HQ) ریشه در ارتشواژه ها دارد و بیشتر به پایگاه کارکردهای بنیادی و بزرگ ارتش و دستگاههای فراگیر و گسترده گفته میشود. در نوشته کنونی "بارگاه" در نقش نزدیکترین برابرنهاد آن پیشنهاد میشود.

23) زبانزدهای مردمی "تولکی" یا "کیلویی" در این برگردان برای فروش کتابها و کاغذها بر پایه سنگینی آنها در کفه ترازو به کار برده شده است.

24) "کتابخانه ها در افغانستان" روز پانزدهم جنوری 1999 در پشاور پاکستان نوشته شد و روز هژدهم جنوری 1999 برای "انجمن حفظ میراث فرهنگی افغانستان" Society for the Preservation of Afghanistan's Cultural Heritage (SPACH) برگردان گردید.

 

[][]

اسلام آباد/ پاکستان

جنوری 1999

 [][]

دنباله در شماره آینده

 

 

++++++++++++++++++++++++++++++

 

(بخش چهارم)

کتابخانه های افغان در پشاور (پاکستان)

 

در جریان سالهای جنگ، گردآوری، چاپ و پخش آگاهیهای بیش از اندازه، در پاکستان رونق گرفت. هر حزب سیاسی دفترهای "روابط عامه" شلوغی داشتند، ولی شمار کمی دارای کتابخانه بودند. آنها حتا نخواستند رونوشت (ریکارد) ساده یی از آنچه چاپ میکردند، نگهداری گردد.

1) "شورای فرهنگی جنبش مقاومت افغانستان" در اسلام آباد که از پشتیبانی بسیار نیرومند پولی حکومت ایالات متحده امریکا برخوردار بود، کلکسیون بزرگی از آثار چاپی تنظیمی، و انبوهی از انتشارات خودش را داشت.

در 1986، شورای نامبرده "کتابشناسی" را نیز به چاپ رساند. کارکردهای "شورای فرهنگی جنبش مقاومت افغانســتان" پس از چیره شـدن مجـاهـدین (mujahideen) بر کابل در 1992 پایان یافت و داشـته هایش به "کانون آگاهی و فرهنگی عرفان" آورده شدند. این کانون که خود سازمان غیرحکومتی افغانی است، در پشاور کار میکند و کمابیش ششهزار کتاب دارد.

2) "انجمن نویسندگان افغانستان آزاد" (WUFA) در 1990 لستی از انتشارات جهادی را به چاپ سپرد، و ARIC بخش زیادی از روزنامه ها، ماهنامه ها/ گاهنامه ها و پوسترهای حزبی را خریداری کرد.

3) همه سـازمانهای غیرحکومتی پشـاور_آشـیان و دفترهای سـازمان ملل در اسـلام آباد [پاکســتان] کتابخانه های خود شان را دارند.

 دیریست (ARIC) میکوشد گنجینه آگاهی همگانی سازمانیافته دستگاه کمپیوتری (common database) را برپا دارد. این کار دشوار و وقت_گیرنده است، زیرا نهادهای دیگر در فراهم آوردن و سپردن آگاهیها و اسناد خواسته شده، نه تنها کندی میکنند، بلکه گرایش چندانی نشان نمیدهند.

4) شاید پویاترین و پر بیننده ترین کتابخانه در پشاور، کتابسرای "انستیتیوت آموزش و فراگیری سنایی" (SIEAL) باشـد. "کانون آمـوزش زبان انگلیسی" (نام کوتاه: Kabul Centre) وابسته به این انستیتیوت با داشتن 1700 شاگرد (350 دختر) خیلی شلوغ بوده، و تا کنون [جنوری 1999] کار آموزش 4330 شاگرد (970 دختر/ زن) را به پایان رسانده است.

کتابخانه های بخش پسران "انستیتیوت آموزش و فراگیری سنایی" دارای 2600 جلد، و بخش دختران آن دارای 3000 جلد کتاب بوده و تازگیها پول خوبی برای خریداری کتابهای بشتر به دست آورده اند.

این انستیتیوت کتابخانه یی در روستای "رامک" غزنی نیز ساخته است. سیاهه برداری کنونی نشان میدهد که آنجا 600 کتاب دارد.

5) "کانون فرهنگی_اسلامی افغان" که در 1990 پایه گذاری گردیده و با "اخوان المسلمین" (برادری اسلامی) پیوند مییابد، دارای ششهزار سند در زمینه های اسلام، تاریخ، ادبیات و سروده ها به زبانهای دری، پشتو، عربی و اندکی انگلیسی است.

6) کتابسراهای ویژه دیگری مانند "کتابخانه فیضانی" که به پاس گرامیداشت علامه فیضانی برپا گردیده، نیز دیده میشوند. کلکسیونی از پنجهزار اثر دری، پشتو، عربی و انگلیسی به نوشته های علامه فیضانی و مضامین مذهبی وقف شده است. (نامبرده در 1979 در زندان ناپدید شد.)

7) "کانون آسیای میانه" Area Study Centre (Central Asia) در پشاور، کلکسیون نفیسی از 13500 کتاب و 60 گاهنامه که بیشتر آنها به افغانستان میپردازند، دارد. به ویژه، کلکسیون روزنامه هایی از افغانستان خیلی چشمگیر است.

بدون شک، چند کتابخانه دیگر (چه شخصی و چه وابسته به نهادها) نیز در پشاور استند. لست کنونی به نام گرفتن از کارکرد کتابخانه ها در میان افغانهای باشنده تبعید [پشاور] بسنده میکند.

 

کانون آگاهی و سرچشمه های افغانستان (ARIC)

"کانون آگاهی و سرچشمه های اداره هماهنگ سازی کمکها برای افغانستان" (نام کوتاه: "کانون")، گسترده ترین و دارای سازمانیافته ترین دستگاه کمپیوتری (common database) از آثار چاپ شده در پیرامون افغانستان در پشاور/ پاکستان است. این کانون در 1989 پایه گذاری گردید و اینک به کمک پنج کارمند و یک کاریار/مشاور راه اندازی و گردانندگی میشود.

"کانون" به گردآوری و پخش اسناد تهیه شده از سوی همه سازمانهای امدادگر به افغانستان، افغانهای آواره در پاکستان، و کارکنان بخشهای گوناگون سازمان ملل در افغانستان میپردازد.

"آگاهینامه کانون" (ARIC Bulletin) که فرآورده های ماهانه را بازتاب میدهد به کتابخانه های سکاندیناویا، ایالات متحده و آسترالیا پخش میشود.

کلکسیون "کانون" در برگیرنده کتابها، گزارشها، روزنامه ها، گاهنامه، نشریه های چاپ تنظمیهای مجاهدین، نقشه ها، پوسترها، برگپاره ها مانند سالنامه های افغانی بود، و بخش "ریفرنس" هم داشت.

شمارش ماه جنوری 1999، مینماید که کلکسیون "کانون" دارای 7739 عنوان اثر با سنجه های زیرین است: 4237 گزینه انگلیسی، 2387 دری، 905 پشتو، و 210 به زبانهای دیگر مانند فرانسوی، جرمنی، سویدی و نارویژی. سیستم کتلاک اینجا بر بنیاد و در سازگاری با عناوین مضمونی "کتابخانه کانگرس" استوار است.

رونوشتهای کتلاک در دسترس کسانی که کمیپوتر ندارند، گذاشته میشوند. گنجینه آگاهی سازمانیافته کمپیوتری کتابشناسی "کانون" (ARIC Bibliographic Database) در سی دی نگهداشته شده و آماده پیاده شدن روی سایت انترنت است. دو بخش USIS و ProMIS یا دستگاه آگاهی و رهبری برنامه در نقش اداره اطلاعات و ابزار همآهنگی کمکها از سوی سازمان ملل برای همین کار پیریزی شده اند.

"کانون" کورسهای کوتاهی برای سازمانهای غیرحکومتی و بخشهایی از سازمان ملل راه می اندازد و میخواهد دستگاهی از هر نگاه معیاری را رویدست گیرد. این دستگاه باید برای کاربران سازمانهای غیرحکومتی و سازمان ملل، شاگردان و پژوهشگران پاکستانی، اندیشمندان، گزارشگران و همه افغانهای بازدیدکننده دسترس پذیر باشد.

 

 

++++++++++++++++++++++++++

 

(بخش ســوم)

کتابخانه های نهادها (موسسات) و وزارتها

 

نهادها و همه وزارتها کتابخانه داشتند. کتابخانه موزیم کابل به گونه شگفتی دست نخورده مانده و کتابها با دقت بایسته در الماریهای شیشه دار دیواری نگهداشته شده بودند. داشته های این کتابخانه که در مقایسه با بدترین درهم/ برهمیهای بخشهای دیگر موزیم به آشیانه دست نخورده میماند، اینک در بسته های بهتر جا داده شده و در وزارت اطلاعات و فرهنگ نگهداری میشوند. در آغاز، بسته ها یکایک با سیاهه برداری دستنویس شده همگذاری گردیدند، سپس در سپتمبر 1996 به هوتل کابل، و از آنجا به زودی به وزارت پیشگفته برده شدند. (در هوتل کابل، دو جا برای داشته های موزیم و کتابخانه برگزیده شده بودند. البته از جای پیشبینی شده برای کتابخانه هرگز کار گرفته نشد.)

بیشترین بخش این کتابها ماهنامه ها و گاهنامه های فارسی و انگلیسی در افغانستان چاپ شده بودند و از باستانشناسی، ادبیات، هنرهای مردمی و تاریخ میگفتند. کتابها و پایاننامه هایی که به باستانشناسی هندوستان و ایران میپرداختند نیز همینجا بودند. شمار زیادی از گزارشهای "نمایندگان باستانشناسی فرانسه در افغانستان" (DAFA) و انستیتیوت باستانشناسی ایتالیا در افغانستان" (IsMEO) و اندکی از گزارشها و پایاننامه ها در زمینه کاوشهای [باستانشناسی] افغانستان به چشم میخوردند.

از آنجایی که انستیتیوت باستانشناسی [در کابل] تاراج شد، کتابخانه اش هم برباد رفت.

موزیم هرات در جایگاه تازه اش (میان حویلی بزرگ دامنه بالاحصار که در نیمه پیسین 1970 و نیمه نخست 1980 از سوی UNESCO بازسـازی شـده بود) در 1994 گشایش یافت.

دریافتهای سرسری اگست 1994 نشان داد که بیشتر از 100 دستنویس به نمایش گذاشته شده بودند. برخی از اینها دارای نگاره های مینیاتوری بودند و شمار دیگر زرنوشت و چند جلد قرآن [مجید]. در آنجا تومار چرمی دستنویس تورات (در میان پوش) نیز دیده میشد. پوپنک، نم و لکه های آب دستنویسهای یادشده را آسیب رسانده اند.

نه از آگاهان [در کار کتابداری] کسی را یافتیم و نه نشانی از سیاهه برداری رسمی را. کار نگهداشت (محافظت) آثار اینجا از بایدهای درنگ ناپذیر است.

"انجمن تاریخ" در کابل، افزون بر کارکردهای دیگر، به چاپ دو نشریه بسیار ارزشمند دست یازید: "آریانا" (پشتو و دری) و "افغانستان" (انگلیسی و فرانسوی). کتابشناسی کتابهای چاپ شده به زبان دری نیز دستاور همین انجمن است. در گذشته، انجمن تاریخ کتابخانه بیهمتایی پر از کلکسیونهای دری/پشتو و انگلیسی داشت، مانند کتابخانه عامه و کتابخانه های دیگر. بسیاری از آثار خارجی "انجمن تاریخ" با داشتن روز و ماه و سال مشخص ساخته شده بودند. شمارگان چاپ نخست (first edition) آغاز سده بیست ارزش ویژه داشتند.

 ساختمان "اکادمی پشتو" (در کابل) که از 1967 به اینسو بخشی از "اکادمی علوم افغانستان" شده، در آتش راکت خاکستر گردید. با آنکه اکادمی پشتو در دفترهای دور و پیش جا گرفته و بازآبادانی کتابخانه ریفرنس را رویدست دارد، ولی نداشتن پول سد راه کارهاست. انبوهی از کتابشناسیها از سوی سازمانهای عضو اکادمی، گردآوری شده بودند.

 در 1993، کتابخانه انسـتیتیوت تربیه معلم جلال آباد، در میان چهـار کتابخانه دیگر این شهر و کتابخانه های فاکولته طب ننگرهار و وزارت اطلاعات و فرهنگ، بهترین بود. ارزشمندترین کتابهایی که بیشترین شان در دهه 1960 از سوی بنیاد آسیا (Asia Foundation) فراهم آمده بودند، در همین کتابخانه پیدا میشدند. اکنون همه آنها زمان_فرسود شده اند.

کتابخانه پیشگفته به تاراج نرفته بود و گرداننده جوان و تازه کاری داشت. این مرد دلبسته به کارها، بیشتر از گردانندگان دیگر، گرایش خوبی به فراگیری آموزش و پرورش (training) داشت و از سوی ARIC به کورس یکماهه پذیرفته شد. با آمدن طالبان در 1996، این جوان نیز مانند همه آموزش_دیدگان، از کار برکنار گردید.

هر وزارت در کابل کتابخانه دارای اسناد بینهایت مهم خود را داشت. همه آنها بدترین آسیبها را دیده اند. در دست به دست شدنهای حکومت، هنگامی که تفنگداران جسته و گریخته وزارتخانه ها را میگرفتند، همین اسناد را هیزم اجاق و بخاری میساختند، زیرا چوب دسترس نبود. اسناد دیگر بسته بسته، به شیوه "تولکی/ کیلویی"، برای ساختن خریطه به دکاندارهای شهر فرخته شدند. شماری از کتابهای تاراج شده به همان شیوه و به همان هدف، برگ برگ پاره گردیدند.

"د بیقهی د کتاب چاپولو موسسه" (بنگاه چاپ کتاب بیقهی)، چاپخانه های وزارت و مطابع دولتی قربانی همین کارزار گردیدند. صدهاهزار کتاب درسی از میان چاپخانه وزارت معارف و انبارهای آن بیرون کشیده شدند. گزارشها میگویند نهاد بیهقی که بزرگترین چاپگاه دولتی است، بیشتر از 1500 عنوان کتاب را از دست داده است.

 

کتابخانه های شخصی

برخی از شهروندان کتابخانه های ظریفی در شهر کابل داشتند. پس از کودتای 1978 [هفت ثور سیزده پنجاه و هفت] برخی از آنها ضبط گردیدند و به جاهای گوناگونی، مانند آرشیف ملی فرستاده شدند. یگان یگان چنین کتابخانه ها که هنوز هم در کابل مانده اند، با پشتکار زیاد در میان خانه نگهبانی میشوند. شمار دیگر یا از سوی دارندگان شان به برونمرزها برده شده، یا دزدی گردیده و دانه دانه به فروشندگان بزرگ در برابر پول آب شده اند.

فروشنده یی در پشاور، انبار بزرگی از کتاب در خانه اش دارد. کتابها چون گدامهای بزرگی به او رسانده شده اند. ARIC بخشی از کتابها، به ویژه آثار نایاب نویسندگان افغان را از او خریداری کرده است.

در فرجام این کتابها در کنار داشته های دیگر ARIC  به افغانستان واپس داده خواهند شد. البته ARIC توان پولی برای خریدن کتابهای گرانتر ندارد. این کتابها با شتاب ناپدید میشوند، زیرا خریداران برونمرزی مانند [نمایندگان] کتابخانه کانگرس و کانون فرهنگی ایران آنها را زیاد زیاد میبرند.

همه کتابهایی که نزد فروشندگان در بازار دیده میشوند، مال دزدی نیستند. بخش زیاد آنها به شیوه قانونی از خانواده های تنگدست خریداری شده اند.

شمار زیادی از مامورین دولت برای پیشبرد زندگی خانوادگی، روزانه پس از کار رسمی، در پیاده روها "ترکاری فروشی" میکنند، زیرا خریدنیها بسیار زیاد گران اند و تنخواه دولتی بسی ناچیز. ناچیز بودنش یکسو، درآمدی به نام تنخواه که باید در پایان هر سی روز پرداخته شود، "ماهانه" نیست و پس از چندین سی روز به دست میرسد.

خانواده ها هم ناگزیر بوده اند، زیورهای بانوان، قالین/گلیم و مرده ریگ و یادگار نیاکان شان را به فروش رسانند. کتابها نیز یا در برابر پشیزی یا به "لیلامی فروشان" داده میشوند یا در پیاده روهای کابل، هرات، مزار و جلال آباد هموار میگردند.

طالبان میکوشند برون رفتن کتاب از افغانستان را جلوگیری کنند. انبوهی از کتابهایی که به سوی پاکستان برده میشدند، در مرز افغانستان/ پاکستان ضبط شدند. گزارشهایی نیز میرسانند که طالبان کتابخانه ها را دگرگونه پاکسازی (تطهیر) کرده اند. آنها کتابهای مذهبی چاپ پاکستان، ایران و عربستان سعودی را به جای داشته های پیشین در قفسه ها چیده اند.

در نوامبر 1997، سفیر ایران و نماینده ویژه آن کشور به سازمان آموزش/ آگاهی و فرهنگ ملل متحد (UNESCO) به طالبان برچسپ سوزاندن پنجاه و پنجهزار جلد کتاب و دستنویسهای نایاب در پلخمری (شهرک صنعتی در پای کوه هندوکش) را زدند. گرداننده UNESCO با بیاننامه محکوم کننده یی به آن رویداد واکنش نشان داد.

پرس و جوهای نخستین نشان دادند که در میان ساختمان سوازنده شده "کانون فرهنگی حکیم ناصر خسرو" چاپخانه یی نیز جا داشت. در کتابخانه کوچک آنجا نشانی از آتش دیده نمیشد، ولی قفسه ها تهی بودند و کتابها که انتشارات ایرانی و بیشتر شان برای کودکان بودند، در روی زمین به چشم میخوردند.

واقعیت اینکه پلخمری بارگاه پیشوای فرقه اسماعیلیه، و او همپیمان دشمنان [طالبان] است، آشکارا مینمایاند که تکانه ویرانسازی بسی فراتر از نشانه گرفتن زبان فارسی و کین داشتن در برابر کتابخانه هاست.

روشن است که هر دوی این جایگاهها بیشتر از دو سال آزگار در دل میدان جنگ نشسته اند؛ نگهداشتن آنگونه دستنویسهای نایاب در گوشه آنچنان آسیب پذیر، چندان هوشمندانه نبود. [به گمان زیاد، آماج Nancy Dupree از "جای دوم" شبرغان است، بدون آنکه نامش را بنویسد. س س]

رویداد پیشگفته دستمایه جانانه یی شد برای کوبندگان طالبان و سرزنش کردنهای بعدی. افزون بر اینها، افسانه های همسانی از سوزاندن کتابخانه ها در شبرغان (بارگاه رهبر برجسته دیگر مخالف طالبان) همه جا پخش شدند. هرچه این داستانها بیشتر زبان به زبان میگشتند، به همان اندازه آشفتگی میپاشیدند و دانستن مرز میان "راستی" و "آوازه" دشوار میگردید.

پرس و جوی درست از سوی کارشناسان برای دانستن اینکه بر کتابخانه های سراسر افغانستان چه رفته است، نیاز راستین و چون و چرا ناپذیر است.

[][]

 

 

++++++++++++++++++

(بخش دوم)

 

 

آرشیف ملی

 

آرشیف ملی با داشتن کلکسیونی از هزاران سند، روز دوازدهم سپتمبر 1974 در کتابخانه عامه کابل رسماً گشایش یافت. پس از چندی، اسناد پیشگفته به جایگاه دایمی شان در کاخ بازسازی شده در حدود 1890 به فرمان شهزاده حبیب الله برده شدند. (نامبرده از 1901 تا 1919، امیر حبیب الله شد.)

 ساختمان کاخ سلیقه گزینشی خوشایند شهزاده را به نمایش میگذاشت: آمیزه دلچسپ ساختاری گنبدنما به شیوه خانه های آسیای میانه و بامهای قله مانند (کوتی) با دودکشهای بلند باریک شونده به شیوه هند مستعمراتی.

این ساختمان که سقفهای چوبین دارای نقش و نگارهای زیبا داشت، پیش از بازسازی برای آرشیف ملی خیلی خراب شده بود، زیرا سالها جایگاه اکادمی ارتش و سفارت ایتالیا بود تا اینکه گارنیزیون پلیس حتا از شکست و ریخت ویرانه اش در نقش پایگاه کار کشید.

کار بازآبادانی آرشیف ملی روز پنجم نومبر 1994 رسماً آغاز شد و تازه پایان مییافت که کودتای 1978 [سیزده پنجاه و هفت] آمد. گزینش این ساختمان تاریخی، پیوندش با کتابخانه های عامه و پالیسی پاسداری از ساختارهای تاریخی به شیوه پیشین دنبال گردید.

نمای آرشیف ملی خوب است. پس از فرود آمدن راکتی که اندک آسیبی بار آورد، داشته هایش به تاراج نرفت. کلکسیون ظریف بیست هزار اثر (تا 1978) دستنویس تذهیب شده آن، یادگار سده های شانزدهم و هفدهم است. البته هزار سند نخستین که "جان" اصلی این کلکسیون پنداشته میشود، در موزیم کابل نگهداری میگردیدند.

انتقال اجباری اسناد به آرشیف ملی در 1974، چالشهای زیادی را برانگیخت. موزیم به واگذاری صلاحیت پاسداری فرمانها، پیمانهای صلح و نامه های روزگار احمد شاه درانی (1747_1772) بنیانگذار امپراتوری درانی روی خوش نشان نمیداد. اسناد روزگار امیر دوست محمد خان (میانه سده نزدهم) ارزش ویژه تاریخی دارند.

به دنبال کودتای هفت ثور، شمار زیادی از کتابهای برداشته شده از رهایشگاههای خانواده شاهی پیشین در آرشیف ملی نگهداری میگردیدند. کلکسیون دستنویسهای شخصی محمد ظاهر به گمان زیاد در 1981 به اینجا آورده شدند.

آرشیف ملی دارای امکانات مایکروفیلم نیز بود. پیشرفت کارها به کجا رسیده باشد؟ سرنوشت کنونی مایکروفیلم چگونه است؟ چه کسی میداند؟

 چند ماه پیش از کودتای هفت ثور، آرشیف ملی برای خریداری کلکسیون عکسهای تاریخی سردار خلیل الله عنایت سراج قرارداد بسته بود. آن کلکسیون از روزگار امیر عبدالرحمان (1880) تا شاه امان الله و بچه سقو [با آنکه نام حبیب الله نباید اینگونه گفته شود، در متن اصلی انگلیسی چنین آمده است:  Bacha Saqqao] که او را در 1929 برانداخت، سه هزار قطعه عکس داشت.

هر چهره در عکسهای کلکسیون سردار عنایت سراج شناسایی و کتلاک گردیده بود. آن آلبوم، در کنار کتابها و دستنویسهای برگرفته از میان دارایی خانواده شاهی برای گروه پژوهشگران اهمیت و ارزش ویژه داشت.

 در نومبر 1978، یک اتاق آرشیف ملی سراپا با همین آلبومها پر شده بود. البته شمار کمی از چهره ها شناسایی گردیده بودند.

عکسهای اصلی کلکسیون سردار خلیل الله عنایت سراج هنگام رویداد کودتای هفت ثور به آرشیف واگذار نشده بودند. سرنوشت عکسها به کجا رسیده باشد؟ کسی نمیداند، زیرا نامبرده روز پنجم سپتمبر 1978 از جهان رفت.

درب آرشیف ملی از 1993 تا کنون [جنوری 1999] مهر و موم شده است. سرنوشت دستنویسها روشن نیست. آنچه به نمایش گذاشته شده، دستچین فوتوکاپی آنهاست. گفته میشود که اصل آنها در زیرزمینی نگهداری میشوند. البته ابزار کنترول گرما/سرما در زیرمینی سالها پیش از کار افتاده بود. آوازه های سر چوک میگویند بخش زیادی از آن کلکسیون ناپدید شده اند.

چندین جلد کتابشناسی که فهرستی از اسناد تاریخی (1985)، دستنویسهای پشتو (1986)، چند جلد قرآن مجید (1987) و دستنویسهای عام (1988) را نیز در برمیگرفتند، چاپ شده بودند. پس از آنکه مهر و موم دروازه ها برداشته شوند، میتوان دستکم نگاه بررسی کننده یی به آنجا انداخت.

پیشنهاد دریافت کمکهای جهانی برای ارزیابی چگونگی دستنویسها به جایی نرسید. ترس از اینکه مبادا بازگشایی دروازه، آغاز گم و دور شدن کلکسیونها گردد، فراگیر بود. نبود دستگاه تازه سازی هوا (تهویه)، خزندگان و نمناکی یکایک از تهدیدها به شمار میروند.

 

کتابخانه های دانشگاه

افغانستان در 1995 شش دانشگاه فعال داشت. آنها کتابخانه ها شان را از گذشته ها نگهمیداشتند، ولی از نگاه پولی ناتوان بودند. کتابها همه "زمان_فرسود" شده بودند. با آنکه در آن میان، یگان یگان کتابدار آموزش_دیده نیز به چشم میخوردند، کسی که میتوانست شاگردان را حتا در زمینه آثار "زمان_فرسود" نیز رهنمایی کند، نبود.

انبوه کتابها مانند خشت و گل بر روی میزها و فرشها در میان گرد و خاک تلمبار شده بودند و هنگامی که در قفسه گذاشته میشدند، از آنهم بدتر: واژگون، پشت و رو، میان شکسته و کج و کوله، و مانند کتابهای کتابخانه عامه کابل.

کتابخانه کابل بدترین ناگواریها را دیده بود. یکی از کارشناسانی که از سالهای پیش از جنگ به اینسو، به کتابداری میپردازد، چنین برآورد میکند: %50 کتابهای اینجا یا دزدی شده یا با آتش راکت سوخته و خاکستر گردیده اند.

برخی گزارشها از نابودی یکصدوپنجاه هزار کتاب و ششهزار نشریه سخن میرانند. تنها بخش "مطالعات افغانستان" دارای شانزده هزار عنوان کتاب بود. اینک بخش بزرگی از آنها ناپدید است. بیشترین کتابهای فارسی و پشتو به تاراج رفته، ولی کتابهای روسی دست نخورده مانده اند.

"شــعبه ریفرنس" که در گذشته خیلی پر رونق بود، در 1995 از داشته هایش تهی گردید. "شعبه نشریه ها" نیز به همان سرنوشت دچار گردید. البته، چند بسته بزرگ مجله های رویهم ریخته اینجا و آنجا افتاده اند. لاریهایی که از سوی ارتش برای نگهداری آثار فرمان گرفته بودند، برگشتند و کوهی از کتابها را دم دروازه بزرگ کتابخانه ریختند.

بخشهای زیرین ویران و بیکاره افتاده اند: "کانون شنیداری_دیداری" (سمعی/ بصری) با همه افزارهای بسیار زیاد پیشرفته اش، "لابراتوار عکسها" و دفتر "کتلاک و صحافت". دستگاههای گرمادهی/ هوای تازه و بهداشتی، میز و چوکی، الماریهای اسناد، ابزار میان آشپزخانه، چراغها و حتا پله های آهنی زینه ها خیلی آگاهانه و نقشه مندانه از میان برده شده اند.

نیازی به گفتن ندارد که بخشهای برازنده "انتشارات" و "کانون پژوهش" از کار مانده اند. انبوهی از کتابشناسیهای چاپ شده در کابل دارای این سرمایه ها بودند:

 

_ کتابشناسی ملی (1973)

_ رهنمای مجله ها و روزنامه های افغان (1977)

_ چندین اثر دیگر بر بنیاد فهرستهای اختصاصی برای کنفرانسهای جهانی در کابل

(کنفرانسها به گرامیداشت سیماهای نامور و تاریخی افغانستان، در دهه 1970، برگزار میشدند.)

آنچه به اندازه تباهی کابل دلگداز مینماید و نمیشود آن را با بدبختی دیگری همانند کرد، ویران شدن انستیتیوت پولی تخنیک کابل است. این کانون که به پشتیبانی شورویها در ماه می 1969 گشایش یافته بود، کتابخانه یی با 68000 عنوان کتاب داشت.

در 1993، از میان هفت هزار کتاب کتابخانه فاکولته طب جلال آباد، تنها دو هزار عنوان اثر، و آنهم به بدترین شیوه نومید سازنده بر جا مانده بودند. بسیاری از این کتابها انگلیسی اند.

شاگردان میگفتند یافتن کتابها از میان آنهمه آشفته سامانی ناممکن است. آنها برای امانت گرفتن کتاب به پشاور میرفتند.

برای گردانندگان [کتابخانه فاکولته طب جلال آباد] کورس یکماهه از سوی ARIC سازماندهی گردید. مقامات حاکمیت به بازسازی پرهزینه ساختمان کتابخانه بیشتر گرایش داشتند. البته، این خواهش آنها از سوی عربها برآورده شد.

پس از گذشت یک سال، آنجا کتابخانه تازه یی که هر بخش آن فرشهای زیبا، میز و چوکیهای نو و پاک، کمپیوترها و قفسه هایی پر از تازه ترین کتابهای سنگین و بزرگ طبی (به زبان انگلیسی) داشت، دیده میشد. البته، کتابداران آموزش_یافته ناپدید شده بودند.

کتابخانه اسلامی ننگرهار (نام پیشین: کتابخانه ننگرهار) هژده هزار کتاب و پایاننامه دکترا (مونوگراف) و هشت هزار شماره از نشریه های دیگر داشت. این کتابخانه در دهه 1960 از پشتیبانی بیدریغ پولی ایالات متحده امریکا برخوردار بود.

در 1955، هنوز انبوهی از کتابهای گرانبهای علمی/ درسی همچنان پاکیزه، خیلی خوب چیده شده و هرگز دست نخورده بودند. کتابهای نوشته شده به زبان روسی نیز همینگونه پاک و خوب به چشم میخوردند.

چندین (در برخی از موارد نزدیک به بیست) نسخه از کتابها که باید میان کارمندان و شاگردان فاکولته دست به دست میگشتند، "حسودانه" در تحویلخانه نگهداری میشدند. ("عقده تحویلداری" از همان گذشته ها در دستگاه حکومت مانده است. حتا تحویلدارهایی که در هوتلها کار میکنند، کمتر میخواهند سری به تحویلخانه خود بزنند و رویجایی و دستپاک را به مهمانان هوتل بدهند.)

برنامه های داد و ستد فرهنگی میان کتابسراهای جهانی مانند کتابخانه های کانگرس، لیننگراد، تهران، جمهوری مردم چین، "خدمات اطلاعاتی ایالات متحده" (USIS)، "بنیاد آسیا" (Asia Foundation)، و "انجمن بریتانیا" (British Council) خیلی سودبخش بودند. این برنامه ها دیگر نیستند.

آوردن و تازه ساختن داشته های همه کتابخانه ها به ویژه در دانشگاهها از بایدهای شماره یک است. شیوه های پیشین نه تنها بسنده نخواهند بود، بلکه از نگاه پولی نیز خیلی گران خواهند افتاد. سرانجام بایست "پیشرفته ترین شیوه های الکترونیک داد و گرفت آگاهی" در سراسر این دستگاه پیاده ساخته شوند. البته برای رسیدن نقشه مندانه به آنجاها راه درازی در پیش است.

باید به "نبود کارشناسان" در نقش بزرگترین و ناگوارترین دشواری نیز پرداخت. در گذشته ها، شمار کمی از کتابداران در برونمرزها آموزش دیده بودند. نیز انگشت شمار کورسهای آشنایی ساده با کتابداری در "اکادمی تربیه معلم" در کابل برگزار شده بودند. بسیاری از کاشناسان یا نیمه کارشناسان بخش کتابداری در سالهای جنگ کار یا کشور را رها کردند و رفتند. نبود کارشناسان در سراسر این دستگاه دریغ بزرگی به شمار میرود. راه اندازی برنامه های آموزشی از نیازمندیهای درنگ ناپذیر است.

[][]

 

 

 +++++++++++++++++++++++++++++++++++++

(بخش نخست)

 

رسانه های جهانی امروزین به نبود حاکمیت کارآ و ویرانی شبکه های خدماتی در سرتاسر افغانستان میپردازند. این تصویرهای تاریک سبب گردیده که پیشرفتهای رخشان، آنچه از سوی سازمانهای کمک کننده نیز گزارش نیافته و به کنج فراموشی نگهداشته شده، نادیده گرفته شوند.

در این میان، نشانه های فراوانی از دلبستگی مردم به کتابخوانی، نه تنها در شهرها بل در روستاها نیز به چشم میخورند. چنین چشمداشتی از شهرنشینان به جاست، ولی آگاهی یافتیم که 1500 شماره یک مجله در یک روز در قشلاق کوچکی (بخش شمالی افغانستان) به فروش رفته اند. جان سخن در اینجا واژه "فروش" است نه پخش "رایگان". ببینید: به فروش رفته اند.

این جرقه کنجکای برانگیز، ما را به "کانون آگاهی و سرچشمه های افغانستان" (ARIC) که بخشی از "سازمان همآهنگ سازنده کمکها برای افغانستان" (ACBAR) است، رهنمون گردید تا نگاه ژرفتری به مایه های دسترس و خواندنی داشته باشیم. آنگاه چندین نکته ارزشمند هم پدیدار شدند.

1) شبکه کتابخانه های پیش از جنگ با آنکه به گونه بدی از کتاب تهی شده اند، هنوز در برخی از جاها کار میدهند.

2) باشندگان جاهایی که پیش از جنگ، نظام تعلیمی رسمی را ندیده بودند، اینک آموزشگاه و کتاب میخواهند. شمار کمی از کتابهای درسی برجا مانده و خواندنیهای کمکی کمیابتر از پیش اند.

3) نه فراهم آوری و نه پخش مواد خواندنی چنانی که شاید و باید جلب توجه میکنند. روشن است که به جستجوی راهکارهای تازه نیاز داشتیم.

افزون بر دریافتها و برداشتهای خودم در دو دهه 1960 و 1970 در کابل و سالهای پس از 1978 در پشاور، آگاهیهای تاریخی نهفته در این نوشته از گفت و شنود با کارشناسان نستوه افغان در رشته کتابخانه ها به دست آمده اند. پروژه های پژوهشی/ شناسایی (Assessment Missions) از 1993 تا 1998 برای چندین بخش سازمان ملل و نیز شاخه آموزشی ACBAR رویدست گرفته شده بودند.

با دریغ، نوشته کنونی ناجور است، زیرا کتابخانه نخستین آماج دید و بازدیدها نبود، با آنهم چگونگی و چون و چند آنچه که پیش از 1978 برجا بودند و سپس هرآنچه تا کنون رخ داده اند، در اینجا نمایش داده میشوند. آگاهیهای تازه، از راه اندازی کتابخانه گردنده (سیار) ARIC و رخدادهای پس از 1996 برگرفته شده اند.

گرچه افغانستان دارای پایینترین گراف خواندن و نوشتن در آسیا است، افغانها از کتابخانه های سترگی که روزگاری در دربار سامانیها (بلخ، سده نهم)، غزنویها (غزنه، سده یازدهم)، تیموریها (هرات، سده پانزدهم) و کاخ نارنج (کندهار، سده هژده) در اوج شگوفایی بودند، با ارج فراوان یاد میکنند. 

در خم و پیچ تاریخ آشفته افغانستان، گنجینه های پیشگفته یکی یکی دستخوش ویرانیها و دست درازیها شده اند. ناگفته نماند که ارجگذاری به کتاب، چونان مرده ریگ گرانقدر، در میان افغانها همچنان برجاست.

 

چشم انداز تازه در افغانستان

کتابخانه های عامه

نخستین کتابخانه عامه به نام "کتابخانه ملی" در 1924 [در کابل] پایه گذاری گردید و در آن دستنویسهای تذهیب داری که از سوی شهزاده نصرالله برادر شاه امان الله (1919_1929) گردآوری شده بود، به دسترس مردم گذاشته شد.

شهزاده نصرالله پیش از آنکه کتابهایش نخست به کاخ باغ بالا و سپس به دلایل امنیتی به آرامگاه امیر عبدالرحمان (1880_1921) در دل شهر برده شوند؛ در زندان جان سپرده بود.

در گرماگرم جنگهای درونی که به برافتادن شاه امان الله از تخت در 1929 انجامید، کتابخانه ملی به تاراج رفت و شماری از ظریفترین داشته هایش نابود ساخته شدند.

کتابخانه تازه در 1933 از سوی "وزارت مطبوعات و اطلاعات" گشایش یافت. در درازنای 45 سال دیگر، کمابیش سی کتابخانه ولایتی از سوی ریاست کتابخانه ها ساخته شدند. کتابخانه های ولایتی از هر نگاه گوناگون بودند، تنها در شهرهای بزرگ، روزنامه ها، مجله ها، نشریه های دیگر و چند جلد کتاب در آنها یافت میشدند. (وزارت مطبوعات و اطلاعات در 1985 وزارت اطلاعات و کلتور خوانده شد.)

ریاست کتابخانه ها به مدارس دینی و سازمانهای غیردولتی نیز کمک میکردند تا هر یک کتابخانه های خود شان را برپا سازد.

بزرگترین کتابخانه عامه اینک در دل شهر کابل و نه چندان دور از آرامگاه عبدالرحمان که چندی "کتابخانه ملی" را در خود گنجانده بود، جا دارد.

روز هفدهم جولای 1973 شیوه فرمانروایی افغانستان جمهوری گردید و در پرتو آن، نقشه آبادانی کتابخانه تازه نیز در پلان انکشافی هفت ساله جا گرفت.

پارچه زمینی که امیرعبدالرحمان روی آن کاخی به نام شهرآرا ساخته بود، از سوی محمد داوود به کتابخانه عامه بخشیده شد. برج قرمز با آرایه های گچی ویژه که حاکمیت میخواست آن را به نام "پاسداری از یادگارهای فرهنگی" نگهدارد، برای بخش گسترش یابنده کتابخانه گزیده شده بود.

 با کشته شدن محمد داوود به فرمان پایه گذاران جمهوری دموکراتیک چپ در 1978، این نقشه نیز به خاک یکسان گردید.

در 1978 همه کتابخانه های عامه، کتابخانه های "خلقی" نامیده شدند و در نقش پایگاههای "تبلیغ و ترویج" گسترده اندیشه های فرمانروایان نوین درآمدند.

افزون بر این، کمابیش ده هزار کتاب از فرزندان خانواده شاهی و وابستگان شان و هزاران کتاب ضبط شده از سوی گمرکهای کابل و هرات به کتابخانه های پایتخت و ولایات برده شدند. شمار کتابخانه ها فزونی گرفت و مجله "کتاب" که بار نخست در 1974 چاپ شده بود، در 1979 از سر گرفته شد و تا 1986 دنبال یافت. این نیکوکاری دلگرم کننده نیز با از دست دادن کنترول حاکمیت بر بخشهایی از کشور آرام آرام رنگ باخت.

آشوبهای فزاینده جنگی سبب گردید که بسیاری از کتابخانه های ولایتی یا بسته شوند یا کارآیی نه چندان چشمگیری داشته باشند.

در [اپریل] 1992، جنبش مقاومت "مجاهدین" در شهر کابل بر فرمانروایان چپ چیره شد و در اگست 1996 طالبان به حکومت رسیدند. گرچه یکی از آنها برای نقش فزاینده کتابخانه ها برنامه نداشتند، ریاست کتابخانه ها همچنان سرگرم کار خود ماند.

در 1993، از میان پنج نمایندگی پایتخت، دروازه های دو کتابخانه قفل شدند و سه کتابخانه دیگر در سراشیب تباهی نشستند.

دستیار گرداننده کتابخانه عامه کابل چنین برآورده کرده است: "در جریان پانزده سال جنگ و یک سال رژیم مجاهدین، از سی هزار کتاب، هشت هزار عنوان آن ناپدید شده اند."

بسیاری از این گم و دور شدنها پیامد غارتگری نیستند. در روزهای دست به دست شدن تخت و پایتخت در اپریل 1992، کتابخانه عامه سنگر تفنگداران گشته بود. گرچه شاید برخی از داشته های گرانبها آگاهانه دزدی شده باشند، بسیاری از کتابها برای گرم نگهداشتن اتاقها و اجاقها نقش هیزمی  داشتند. قفسه های کتلاک پر از کارتهای اصلی دری/ پشتو در دهلیزها افگنده شده بودند. گویا کسی به آنها و به کتلاک کارتهای انگلیسی دلبستگی نداشت.

در 1993، اتاق بزرگ رویکردها (Reference) رونق شگفتی داشت. هشت میز فراخ و چندین چوکی برای خوانندگان، زیر چشم پیرمردی که از روزگار پیش از جنگها آنجا مینشست، دیده میشد. او میدانست که روزانه چهار تا پنج خواننده خواهد داشت.

این کتابدار نمیتوانست بگوید که نگهدارنده چه اندازه کتاب است، ولی گمان میبرد که چندین هزار بوده باشند. بخش چشمگیری از آنها ویژه کارهای فارسی و عربی بود. در میان آثار روسی آنجا، دایرة المعارف روسی سال 1895، و در بخش انگلیسی، Encyclopaedia Britannica از 1937 تا 1958، سالنامه سازمان ملل میان 1946 و 1954/1953، ریکارد کنگره ایالات متحده 1951، کتابسرای جهانی ادبیات پرآوازه 1900، و بسیاری از قفسه هایی که بخش کمی از آنها امروزین بودند، به چشم میخورند 

در بخش سترگ مطالعات افغانی، اندکی آنسوتر از اتاق رویکردها در منزل دوم، چهار تن زیباروی جوانی که پیشینه آموزش و آگاهی کارشناسانه از کتابخانه ها نداشتند، کار میکردند. کتابهای فراوانی به روی میز میانی پرتاب گردیده، و برخی از آنها به گونه درهم برهم و کج و پیچ در قفسه ها چپانده شده بودند. لایه خاک بر همه چیز و همه جا نشسته بود، زیرا کلکینها شیشه نداشتند.

وضع کتابها نگران کنند بوده، زیرا آثار کمیاب زیرین را در خود داشتند:

 

Sir Alexander Burnes (1842)

Lt Vincent Eyre (1843)

Joshua Duke (1883)

Dr John Gray (1901)

Field-Marshal Lord Roberts (1921)

Atchinson (1842) "سلسله انتشارات"

 

آثار یادشده آنجا بودند. کتابهای گرانبهای دیگر این مجموعه چه شده اند؟ بانوان کارمند کتابخانه گفتند که آگاهی ندارند، زیرا آنها نمیتوانستند انگلیسی بخوانند؛ لست [سیاهه نام] کتابها را هم نداشتند. روزانه از خوانندگان کسی آنجا سر نمیزد.

اتاق گاهنامه ها [از روزنامه تا سالنامه ها] در گوشه دیگری که رهایشگاه یکتن از خانواده شاهی بود، دیده میشد. میزهای پر از روزنامه ها و مجله های گردآلود رویهم انباشته شده بودند. چهار دفتر ثبت دستنویس، هر یک به پهنا و درازای روزنامه، فهرست کامل داراییهای پیشین [کتابخانه] را در خود داشتند. کارمندان با پذیرش هر گونه دشواری یکایک داشته های آنروزی را با داراییهای پیشتر، از روی لست میسنجیدند.

سه ساله شماره های روزنامه "امان افغان" (دهه 1920) ناپدید شده بودند، ولی هفت سال و ششماهه شماره های "سراج الاخبار" (1911_1929) دست نخورده مانده بودند. گفته میشد که این بخش روزانه بیست تا بیست و پنج خواننده داشت.

کتابخانه کودکان/ نوجوانان در منزل پایین ساختمان اصلی، جای "اتاق گاهنامه ها" را گرفته بود. کتابها به هر کنج و کنار، در قفسه ها چپانده شده و روی میز میانی آن اتاق کوچک افگنده شده بودند. سیاهه برداری برای دانستن اینکه چه چیزهایی از دست رفته باشند، شدنی نبود.

در سالهای نسبتاً صلح آمیز پس از آمدن طالبان به کابل در 1996، آرام آرام هنجارمندی فرامیرسید. نبود کارمندان کارآزموده و کمبود پول بایسته هر گونه بهبود در کارها را مهار میکردند.

سرنوشت ولایتها وابسته بود به مجاهدین فرمانروای شان. در اگست 1994، کتابخانه عامه هرات پیش از چاشتها برای زنان و پس از آن برای مردان باز میبود. این کتابخانه با داشتن پنج بانوی کتابدار، از سازماندهی و کتاب_چینی بهتر و پاکیزگی بیشتر بهره مند بود. از کتلاک و سیاهه برداری نشانی نبود و آن بانوان آموزش ندیده در رشته کتابداری، به گمان زیاد از داشته های میان کلکسیونها، کوچکترین آگاهی نداشتند.

در اتاق بخش انگلیسی یک جلد Encyclopedia Americana - 1962، چند کتاب وترنری در پهلوی Moby Dick و شمار کمی از ناولهای زیرین دیده میشدند:

 

Green Hills of Africa (1935): Hemingway

The Talisman (1832): Sir Walter Scott

Sparkling Romance (1950) Georgette Heyer

The Grand Sophy (1960):Georgette Heyer

 

کتابخانه عامه جلال آباد که در 1993 و 1994 چندین بار بازدید شده، روزگار خیلی غم_انگیزی داشت: کلکینها بدون شیشه بودند و کتابهای پر از گرد و خاک برروی میزها انباشته شده. نزدیک به هزار جلد کتاب کهن دری و پشتو، کلکسیونهای صحافی شده روزنامه ها، و یک کلکسیون گرانبها از روزنامه های روزگاران کهن بر جا بودند. اینها باید شور شگفتی را در دل دانشمندان بیندازند ولی خواننده عام را به سوی خود نمیکشیدند.

در زیرزمینی کتابخانه ماشین چاپ خیلی کهنه که مال موزیم است، به چشم میخورد. همه اسناد رسمی و روزنامه ها از همین ماشین "ارجناک و گرامی" با دست بیرون کشیده میشدند.

 در نوامبر 1994، سخن گهرباری از گرداننده این کتابخانه شنیده شد: "میخواهم مردم را دلگرم سازم تا به جای تفنگ، کتاب در دست گیرند."

او یک اندازه پول را از اینجا و آنجا برای بازسازی کتابخانه گردآورده بود، ولی کمبودهای دیگری داشت: میزها زیاد، چوکی هیچ. اینگونه کمکهای "الله توکلی"، چه در گذشته ها و چه اکنون، روشنترین نماد دشواریهای دلآزار کتابخانه ها بوده اند.

چرخ روزگار گشت و همه کارمندان کتابخانه با رسیدن طالبان در 1996 دیگر شدند. طالبان با داشتن کمترین پشتوانه، کتابخانه را باز نگهداشتند.

 

 


بالا
 
بازگشت