صبورالله سـیاه سنگ

hajarulaswad@yahoo.com

 

 

یاد دوست

 

درست بیسـت سـال پیش، مـریم محمـود افتخار خـواندن ســـروده های چاپ نشده اش را به من (ســیاه سنگ) که همکار بخش هنر و ادبیات ماهنامه "ســباوون" و "اخبار هفته"/ کابل بودم، داد.

چـندی پس از رفتن به درون آن کتابها، یادداشـتی نوشــتم با سرنامه "هــزار یلدا" و به گمان آنروزی خودم "نقد ادبی" برای صفحه "گوشواره های طلایی" اخبار هفته.

احمد ضیا دســتور، گــرداننده نشــریه "قلم" که برای گفت و شنود ویژه با ماهنامه "سباوون" گذری به مکروریان داشت، نخسـتین خــواننده "هــزار یلدا"  بود. او گفت: میشـود این نوشـته را به جای "اخبار هفته" به "قـلم" بدهی؟ و پیش از آنکه پاسخم را بشنود، افزود: جایش "قـلم" است. برای "اخبار هفته" میتوانی چیز دیگری تهیه کنی.

"نه" گفتن به آن دوست گرامی را گناه میدانستم. ستونهای تایپ شده را به دستور دادم و متن نوشتاری را نگهداشـتم. نامبرده برای بهبود کارها دگرگونیهای نازکی در دو سه جای "هــزار یلدا" آورد و در کنارش نوشت: "نقد عمودی سروده های مریم محمود"

اینهم آنچه خود گفته بودم با نگهداشت شیوه نگارش روزگارانی که "زندگی" را "زنده گی" مینوشتم و "مینوشتم" را "می نوشتم"، بدون آنکه از خود یا دیگری پرسیده باشم: چرا اینگونه؟...

 

[][]

ریجاینا/ کانادا

نزدهم مارچ 2010

 

 

هــــزار یلـدا

 

"قلم"/ نشریه انجمن نویسنده گان افغانستان

شماره چهارم، سال نخست، پانزدهم اسد سال 1369

[ششم اگست 1980]

 

صبورالله سیاه سنگ

 

هنر، این همزاد و همسفر جاودانه آدمیان که در تداوم زمانه ها، پیوسته در تاک زنده گی انگور گشته، گاهی شستوگر سجاده زاهدان ریا کار در باغ بوده و گاه چونان ارثیه زیوری امانت ها، پله به پله از باستان زمان تا اکنون و اکنونیان رسیده و زینت بزم ها شده است.

سخن از گزیده های چاپ نشده شعری "مریم محمود" دانشجوی دانشکده زبان و ادبیات به نام های "واژه ها" در برگیرنده سی پارچه شعر و "قرآن، آب و آیینه" شامل سی و پنج پارچه شعر است. شاعر آن ها را در اختیار صفحه اختصاصی "گوشواره های طلایی" قرار داده است.

او که به گفته خودش از سال 1362 به این سو شعر می سراید، سه مرحله در کارهایش را نمایش می دهد و سر انجام راه خود را می یابد:

یک) آغاز: کارکردها و خامه پردازی های اولیه یا مجموعه تمرین های فکری و زبانی برای یافتن راه همه پیما و متعادل معرفت های ضروری شعر و شاعری که با آویختن "فانوس مرده"، (آخرین شعر سال 1362) و "غوغای بهار" (نخستین قطعه سال 1364) پایان می پذیرد.

دو) پرکاری:  مریم محمود پس از "غوغای بهار" تا پایان 1364 بیست و چهار پارچه شعر دارد. این مرحله دنباله همان دلتنگی های رمانتیک است، با بیان خوش آهنگ تر و تکنیک خوب تر.

سه) آفرینش: شاعر در سال 1365 از دلتنگی های عاطفی رمانتیک نخست به اتمسفیر لطیف و ظریف هوای رمانتیک گذار کرده و آرام آرام با قطعه "در جستجوی ستاره" اصلاً به جستجوی افق های تازه می رود. این مرحله که از حساسترین موقعیتهای هنری مریم محمود است، اندکی بیشتر از یک سال را در بر گرفته و سرانجام در اواسط سال 1365 او را به سوی ریالیزم و نمادسازی رهنمون میشود.

پس از این بخش زندگی هنری، سروده های وی ویژه گیهایی می یابد:

مریم محمود غالباً به کمک استعاره های بسیار زیبا در تصویر پردازی نوجویی کرده و وقتی به مسـایل اجتماعی می پردازد، به راحتی از عهده پرداخت و بیان، بدون ابهام، موفقانه بیرون می آید، به ویژه در قطعات "پاره آرزوها" و "شهر بیمار من". او در گزینش سمبول ها همواره مبتکر و خلاق است و هرگز تقلید نمی کند.

در اشعار روایی توصیف بیشتر جنبه آرایشی می گیرد. این شیوه نمایانگر ذوق و حساسیت دخترانه اوست و لذا عاطفی و حسی جلوه می کند.

خوبترین برازنده گی در اشعار مریم محمود این است که در یکی از مراحل یاد شده نیز شعر پایین ندارد. حتا از تمرینهای اولیه و اشعار سال 1364 او می توان با اطمینان خاطر این نمونه های زیبا و جالب را بیرون کشید: "افق"، "نگاه"، "غریب"، "سبد نور من"، "با نیاز"، "باور"، "صفای باور"، "واژه های طاوسی" و مانند آنها

مریم محمود بسیار زود _در حدود یک سال_ توانست به اساسات درست تکنیک اکتسابی و تجربی دست یابد. او با مراعات امانتدارانه اوزان عروضی کلاسیک، وزن نیمایی و ریتم کلام در پرتو دریافت های حسی، از آنجایی که ذهن شاعرانه دارد، موفق شد تکنیک خوب را در خدمت محتوای خوب قرار دهد،  مانند نمونه های ذیل: "واژه ها"، "تشنه"، "جفت یا طاق" و "دختر کوچی شب"

شاعر گاهی با کاربرد یکی دو پارامتر هنری در چند مصراع تک افتاده به شعرهایش ترنم شورانگیزی داده است، مانند "شیشه عطر تهی" و "پرنده های من" که به هر حال زیبایی دارند.

ایماژها بیشــتر به کمک ظرافت های پرداخت به قله می رسـند، مثلاً: در قطعه های "دامن سرخ"، "من رها شدم" و "تولد".

آنچه در اشعار مریم محمود قابل چشم پوشی نیست، سیر متعالی دریافتها و بینش متکامل اوست، زیرا از لحاظ محتوا، به استثنای محدودی از سروده ها، آهسته و پیوسته مدارج کمال را پیموده است. اشعار دارای محتوای اجتماعی می تواند از سطح بلند آگاهی او نماینده گی کنند.

سروده های گزینه دوم که هم از لحاظ فورم و هم از نظر مضمون در سطح بهتری قرار دارند، دارای پاره های بلند و قابل توجه اند. به طور مثال می شود از قطعات "تلاش"، "دریا"، "نزد من رمزیست"، "قرآن"، "آب"، "آیینه"، "انگور شعر من"، "سر پناه" و "زنده گی" نام برد. اینها در هر دو قالب (اوزان کلاسیک عروضی و آزاد نیمایی) سروده شده اند.

بیمورد نخواهد بود اگر به شماری از کمداشت ها و کاستی ها که به سوی کاستی گرفتن می روند، نیز اشاراتی شود:

1)  در پاره یی از اشعار که بیشتر مربوط به گزینه "واژه ها" می شوند، شاعر دچار نارسایی بیان است. گفته ها بدون آنکه به گرداب ابهام بیفتند، نمی توانند خواسته ها را افاده کنند. به گونه مثال پارچه های "خرمن در چشم"، "بهشت نور" و "مقیاس فاصله ها"

2) گاهی شاعر با واژه هایی که می توانند حامل ظرافت های بیشتری باشند، به جای آنکه اشعار عمیق تر را روی صفحه ریزد، شعر لحظه ها را می آفریند. این پارچه ها که صرف زیبایی صوری دارند، می توانستند ژرف نیز باشند. مانند" قلب تو شیشه پاکی است" و  "حیرت انگور"

3) مریم محمود در چند مورد محدود، تکنیک زبانی فروغ فرخزاد را به کار گرفته است. این کار را نمی توان تحت تاثیر بودن شمرد. او استعداد بلندی دارد و می تواند زبان خاص خود را که نشانه های زیادی بشارتگر بافت آن است، بیابد.

مریم محمود شاعر محتواگراست و از لحاظ بر خورد با اشیا و پدیده ها در شعر آینده های فروغناک دارد. اگر پویایی سال های 1363 تا 1365 را دو باره در شعرهایش بیدار کند، دور نخواهد بود روزی که از بلندی ها موفقانه بالا رود.

برای حسن ختام این نبشته را با آوردن پاره کوتاهی از او پایان می دهم:

 

برای چشم تو باید هزار یلدا را

به همدگر پیوست

و آن زمان

به نگاهت

عمیق اندیشید  

 

[][]

کابل/ حمل 1369 [مـارچ 1980]

 

 

 


بالا
 
بازگشت