نصيرندا
ابتذال
چون غبار تیره بر گر دون شدم
سر گران و بی خود مجنون شدم
پر تلاظم همچو موج بی کران
سر بسنگم خاک را مدیون شدم
گشتهام عا مل بتز ویر وجدال
جسته ام تقدیررا مغبون شدم
مثل ذره در تنی تو فان با د
عا ملی مرگی به آنها مون شدم
در مسیر پر تلاش عضر ها
من بزیر با ره ها مسکون شدم
چون درخت خشک در ضحرای عمر
بی ز شاخ و بر گها وارون شدم
ار سبک ساری شدم با زیجه ای
طفلکان دهر را مصمون شدم
من بسوی حق نکر دم راه باز
را هبان دهر را ملعون شدم
بسملم دائم بجنگی ابتذا ل
در بقا یم من بخود طا عون شدم
کی به عقل ویا خرد دادم کواه
جعل را من آلتی میمون شدم
هر جه کردم بر خلاف عهد خویش
بر وفای عشق خود مد یون شدم
جو لای 2010