غزل
حـُسن و جمال دختر افغان بود غزل
مهر و وفای عاشق نادان بود غزل
در لابلای شاخهٔ پر رنگ و بوی گل
شور و نوای بلبل خوشخوان بود غزل
غم میرود به خندۀ طفلان ز دل بدور
نغزء صدای خندۀ طفلان بود غزل
رقصیدن شبانهٔ پروانهٔ قشنـگ
برگردء نورء شمع فروزان بود غزل
باشد گهی فراق وگه وصلت نصیب زعشق
فصل خزان و دورء بهاران بود غزل
برروی برگ و سبزه و سنگفرش جاده ها
آهنگ دانه دانهٔ باران بود غزل
توأم به ناز و عشوه و پنهان ز دیگران
راز و نیاز ز دیدۀ جانان بود غزل
دل میخورد ز قصهٔ مکروریا به هم
افسانهٔ صداقت انسان بود غزل
مارا وطن چو نغمهٔ زیباست در این جهان
در این میانه ساحهٔ پغمان بود غزل
سر می نهم به عشق و ز عشق میزنم سخن
"خارکش" مرا زمذهب و ایمان بود غزل
زمستان 99
سروده های خارکش
حيف
عید ٔ ما
عید آمد و به هرحصه شادیست رقم رقم
در ملک ماست که غم بسی جاریست رقم رقم
نه میل به رفت و آمد و نه بر شناخت ٔ نو
بـرعکس دیــگر ســخن ز جــدائیست رقم رقم
گاه از بد ٔ طبیعت و گاه هم ز دست ٔ خویش
مــــا را جــهان دچــار ٔ تـبـائــیســت رقم رقم
کمتر به فکر ٔ دیگر و بیشتر به فکر ٔ خویش
بس این شعار ز روی خودخوائیست رقم رقم
در یک طرف جهانی تمام است بدست ٔ چند
در یک طــرف جـهـان ٔ گــدائیســت رقم رقم
از اعتماد به مردم سیاه رو و شب پرست
مــا را به ســاحه رنگ ً ســیائیســت رقم رقم
تا ظالمان به مسند ٔ قدرت نشسته اند
عــیــد و برات یک حرف هوائیست رقم رقم
یک فاجعه ز پیش و یکی حادثه زپی
گــویی کــه جـمـله قــهر ٔ خــدائیست رقم رقم
برآن امید که عید شود روزی واقعا"
مــا را بـدیـده خــواب ً طــلائیســت رقم رقم
ما هم به عشق همیشه وفادار چو" خارکشیم"
هرچند نصیب همیش بی وفائـیسـت رقم رقم