همراز کابلی
به مناسبت سی و یک ومین سالروز عرس صوفی عشقری
عشقری الماسی بر رواق فرهنگ ما
نویسنده: الحاج همراز کابلی
عشقری آنچه که از خم و پیچ روزگار آموخت چون آموزگار مهربان به دیگران عرضه کرد تا عصائی برای راهیان قافلۀ هستی باشد نبوغش چرخ ادبیات کشور را بدون تزلزل بهتر از گذشته چرخانید و مشعلی بر فرازها شد چهره اش آفتابی کلامش نصایح و نامش در کوه پایه های ادبیات کشور حک و جاویدان ماند.
صوفی غلام نبی عشقری زیبا ترین جواهرات ادبی را از لا بلای ادبیات زبان فارسی برگزید و مبتکر دوران شد.
الحق اگرژرف بنگریم همانا حضرت ابوالمعانی بیدل رح را که با سرودن خامه های گهربار زبان فارسی بگونۀ غامص بی رقیب و بدیل است در چکیده های عشقری نیز چنان درایت را در می یابیم که درعام فهمی و ساده نویسی همتای نداشته سامعین و خواننده گانش را محتاج آموزگار نمیسازد هرکسی که در بحر ادبی صوفی غواص شود نیاز به دست پا زدن ندارد زیرا هر کلام جناب صوفی صاحب عشقری خود معنی های دارد و راهگشای راهیان می باشد صوفی ما در هر فرصت صد فوار گوهری ناب آفرید اگر برچکیده هایش درنگ شود جواهرات آفریده شده هایش را رخشانتر از الماس می یابیم .
حضرت عشقری بزرگ با تعلقات دنیا وداع کرد فقط قیس شد و دنبال لیلا راگرفت .
ذال دنیا را چه خوش گفت عشقری
یک طلاق دو طلاق و سه طلاق
جناب عشقری صاحب همه بنده گان خداوند مهربان را یکسان می دید شرق وغربی را نمی پذیرفت.
ازشرق تا به غرب دیار محمد است
درشش جهت نسیم بهار محمد است
حضرت صوفی عشقری به بنده گان پروردگار توصیه میکند تا دل بستۀ ماد زمان نباشند زیرا درهرقدم رفتن و رفتن است.
برخود چون نظر می فگنم مرگ قرین است
آن مرکب چوبین من آماده بزین است
یک پا به رکاب آمده و یک پا بزمین است
نه حاصل دنیا و نه سرمایۀ دین است
داغی که بدل می برم امروز همین است
سرزد زمنی گمشده بسیار خیانت
برامر خداوند نکردیم اطاعت
یکجو که بگوئی ننمودیم زراعت
درنامۀ ما یکسر مو نیست سعادت
احوال تباۀ منی سرگشته چنین است
باشد اگرت جوهر مردی و شجاعت
پایت به رۀ نیک و دودستت به ........سخاوت
پرهیزاگر داری تو از کذب و خیانت
باشی مقر آمدن روز قیامت
خوش باش که جای تو بفردوس برین است
امروز که درروی جهان صاحب جاهی
با تاج و نگین باکمر و کرچ و کلاهی
مغرور به هستی نشوی رشتۀ آهی
هشدارکه آخر به حساب پرکاهی
آرامگاۀ آخریت زیر زمین است
نفس تو بود یار مگر یار منافق
درشرع نبی خواهش او نیست موافق
ازوی نزند سر سرمو کردۀ لایق
همراهی وی هست بتو حکمت خالق
گفتم که خبر باشی عدویت بکمین است
سرمایۀ عمرت به تک و پوی نبازی
ازحرص به هر کوچه وبازار نتازی
گر سوی نشیب آمده ای پا بفرازی
ایدوست شکر گفته بهر حال بسازی
گرنعمت برلذت ویا نان جوین است
هشدارباین هستی موهوم نتازی
از طول امل بنگله و قصر نسازی
درراۀ هوس عمر گرانمایه نبازی
تاکی تو زغفلت به چپ وراست بتازی
ازهرچه به پیش نظرت مرگ قرین است
درصحبت جاهل ننشینی بگریزی
گرزشت ودرشتی بتو گوید نه ستیزی
ازمجلس آن دم نزده زود بخیزی
گفتم بتو این پند چو برمن تو عزیزی
درخاطر خود دار که تاکید و تعین است
دل را تو قوی دار مرو درپی وسواس
همراهی مکن یک قدمی با همرۀ خناس
بشنو سخنم هستی اگر آدم حساس
میساز دراین دهر تو با جامۀ کرباس
لاحول ولا دافع شیطان لعین است
سرکن به گریبان نگر آخر تو چه چیزی
بسیار بلند رتبه و بسیارعزیزی
آب رخ خود مفت بهر کوچه نریزی
مغزسخن این است اگر اهل تمیزی
این دل که تو داری ببرت عرش برین است
در هر نفس از کردۀ خود باش خبردار
هوش آر بسر میروی چون درپی هرکار
فرزند بنی آدمی آداب نگهدار
هرجا که توئی می نگرد حضرت ستار
یعنی که به حال همه بینا ومبین است
گم کرده یهودی روش حضرت موسا
بگذشت نصاری زره ورسم مسیحا
داودی اگر جوئی ندارد درک اصلا
هندو نکند پیروی هرگز به برهما
برمومن و کافر نگری منقلبین است
دروزن کلام تو سرموخللی نیست
یعنی بسخن ها ی تو هرگزذللی نیست
تقریر تو خوب است ولیکن عملی نیست
ای عشقری از وعظ تو خالی محلی نیست
گفتارتو سرتابه قدم از روی یقین است
ای عشقری بس کن زسخن باش تو خاموش
چون کرم پله، درسرهرکوچۀ مخروش
بیگانه نمایند همه بیخردو هوش
کی دارد اثر وعظ ونصیحت برخرگوش
اندرز حکیمانه برمستمعین است .
آن طوریکه از هیا هوی شفاف حضرت صوفی عشقری در مخمس بالائی اش هویدا است وی نه تنها یک شاعر و علمبردار فرهنگ کشورما بود بل دررمز ، راز و طریقه های بهزیستی ناصح بزرگ و منتقد شیوا بود با شیوه های نابش آب را از شیر جدا میساخت وجایگاۀ ابدی آدمی را با نصایح سود مندش منور میساخت .
صوفی صاحب غلام نبی عشقری در سال ۱۲۷۱ آفتابی در چهلتن پغمان دیده به جهان گشود تا روز گار واپسین زنده گی اش نهم سرطان ۱۳۵۸ درحدود هفتاد هزار پارچه های الماس را در خامه هایش ریخت آنچه که گفت عمل کرد کمر به درتاجداران خم نساخت.
در فرجام از جناب محترم حاجی صاحب محمد احسان صیقل ، جناب عبدالحکیم جان و سایر اهل دل که همه ساله عرس این تاجدار اوراق فرهنگ کشوررا باشکوه وجلال برگزار میدارند تشکر میکنم برای صوفی صاحب بهشت برین و به خدمتگذاران این مرد راسخ از خداوند متعال سعادت می خواهم .