بیان
یادی از شاعر گرانمایه
" محمد عاقل بیرنگ کوهدامنی "
بنــازم آن کوهـدامن وکـوهدامنی هایش
ببالم بآن فـرزند شاعر و نغمه سـرایش
بنازم بکوه های سـر برفلک کـشیده او
پرغرور و مرد خیز است آن دره هایش
مـرا یادی زآن مـرحـوم کـوهـدامنی آمـد
به ســینـه می تپــد هـــردم دل بـرایــش
آن بلبل شـرین سخـن فرهیخته شاعرما
بسـا خـوش سـروده شعـر وغـزل هایش
ز آزاده گی و تعـالی وطــن هـمی گــفـت
بلند آوازه بود هـر سو شور وغـوغایش
آن فـرهـیخته شاعـر ادیـب و اهـل دانش
زبان قــلم خُشکــید ز دردِ ســینـه هایش
بـرومـندی بــُود انــدر دل کـوهـدامنی ها
به آسـمان ها مـیرســد شـعـر ومعـنایش
یکـی بــود فـرزند پر دردی از میهن ما
که پیــداست درد مـردم درسـروده هایش
هـمی نالـید ز درد ملت و مـیهـن خویش
که درد هـجرت هـــم رسـید نا گه برایش
نداشــت صـبر و قــراری ازعـشق میهن
کاین درد بغُـربت هم نکـرد هـیچ رهایش
دریغا ! دســت فـلـک و قــضای روزگــار
چه زود از او گــرفـت آهـنگ و صدایش
یاد ان " بیـرنگ کوهـدامنی" گرامی بادا
که میرسـد هردم بگـوشـم شـورو نوایش
بیان استدعای مغّـفـرت وتعـالی دارد بدو
جـنت مکانش باد و بهـشت برین جایـش
بیان
۱۹ / ۱۱ / ۲۰۱۰
دنمارک