قیوم بشیر
+++++++++++++++++++++++++++
عاشق رؤیائی
با نگهش صنم ِ غمزده ویرانم کرد
ناله های دل من بی سر و سامانم کرد
در سکوت شب ظلمانی و بیداد زمان
آنقدر سوخت مرا طعمه ی طوفانم کرد
با دو زلفیکه دلآویز دل یار من است
حلقه بر جان و دل افتاده پریشانم کرد
چقدر گریه کنم ، آه کشم ، ناله زنم؟
چونکه آن عاشق رؤیائی پشیمانم کرد
ناله ها در دل شب دارم و طوفان زده ام
بسکه این دردِ دل افسرده گی حیرانم کرد
با خبر باش « بشیر» سیل بلا آمده است!
زان نگاهی که نظر بردل و برجانم کرد
قیوم بشیر
ملبورن – آسترالیا
28 می 2010
خبر عاجل
یکدم ز روی لطف بسوی دلم ببین
یک لحظه از برای حلِ مشکلم ببین
از سالیان ِ سال دلم مبتلا بتوست
گرعاقلی به گلشنِ بی حاصلم ببین
طوفان عشق تو بشکست زورق مرا
طوفان زده است بردل بی ساحلم ببین
بیتابم از برای وصال تو ماه جبین
ای سرو ناز بیا بدل مایلم ببین
خوابم ربوده ای گل ِ نیلوفرِ دلم
در بزم دل بیا و به این محفلم ببین
بنشسته است« بشیر»به تمنای دیدنت
ای دلبرم به این خبر عاجلم ببین
قیوم بشیر
ملبورن – استرالیا
29 می 2010