دوکتور عبدالرحمن ریان
فراخوان ملی یکی از طرق معضلهء افغانستان
باابرازتمنیا ت نیک وموفقیت های بی پایان وتوام با درودبه دست اندر کاران سایت "آریائی".
با حضورداشت لشکر عظیم صاحب نظران ,پژوهشگران ونخبگان در صحنهء پهناورمطبوعات,برایم مشکل خواهد بود که در مورد چنین سوژهءمهم اظهارنظرنمایم.ولی پیشنهاد هاوگزینه های پر محتوی آنهاست که بمن جرات میدهد تا نظر خویش
را ارایه بدارم.
سیریال تراژیدی - کمیدی ایکه اینک مدت سی سال واندی از پیش چشم ما عبور میکند وبرقلب های جریحه دار همه نمک میپاشد همچنان ادامه دارد وپایانش نا معلوم.
قسمت مطلق تراژیدی آن که ازهفت ثور 1357 آغاز شد,چنین شکل گرفت,که یک عده عناصر خوش باور ونا عاقبت اندیش دریک کشور سنت گرا,مذهبی و سطح پائین سواد ,بکمک یک ابر قدرت جهانی ( لامذهب ) مملکت را فر وختند وخانه
وکاشانهء مشترک همه ملیت ها را ویران وبخاک یکسان کردند واز هیچ جنایتی دریغ ننمودند وعطش شان هم فرو ننشست تا بالآخره بمقاومت مردم دچار وبا فضیحت ورسوائی دوستان معدود خارجی شان بگودا ل تاریخ سرنگون شد ند. بزودی
مرحلهءغم انگیز وفاجعه بار تری,باصطلاح حکومت اسلامی مجاهدین با جلوه های نا میمون خا ص مختص بخودشان به همیاری گروپ شکست خوردهء اولی ومددگاری عوامل بیکانه سالهای چندی,جنایت ها وخیانتهای ناگفتنی راتحت پوشش
نام اسلام بر مردم تحمیل نمودند ودیری نگذشت که به اثر بی اتفاقی وتبعیضات نژادی,زبانی,سمتی وبد ست آوردن غنیمت از دارائی مسلمین دیگر بجان هم افتادند وکابل را که پای تخت شان بود با اقلا" ( پنجاه هزار) انسا ن مظلوم وبی گناه بخاک
وخون کشانیدند وبه قبرستان تبدیل نمودند.درگرما گرم زد وخورد چند گروه دزدوغارتگر بود که دزدسوم خرشانرا زد وبرد.
درنتیجهء این بی اتفاقی گروه بی هویت ومتحجر دیگری بکمک سارمان استخبارات پاکستان به سردمداری ( ارواح ناشاد ) نصیرالله با بر وجنرال حمید گل وتعدادی از مرتجعین تاریخ زدهء فرصت طلب قدرت راغصب نمودند وبا بربریت تما م و
بدون ترحم به هیچ موجودی, اکثر قصبات آبا د وسر سبزوطن را با تا ک وجنگل مکتب ومد رسه به آتش کشیدند وخاکستر تاکها را طبق فرمایش پاکستان به (I S I ) تحویل دادند وبعد توجه خویش را به مسایل داخلی مبذول وباندازه کردن ریشهای
مردم پرداختند زیرا نداشتن ریش هتک حرمت دین شمرده میشد ومیتوان گفت که این سیاه ترین برهه (ولو کوتاه) در تاریخ ثبت خواهد شد.
اینها که میگفتند:ما اسلام میخواهیم نه قدرت,بمجرد حاکم شدن در قدرت بکمک بیگانگان, به پیروی از آخندهای اختناق گر وقاتل ایران قدرت را بکس ندادند وشروع به مکیدن خون مردم کردند.ازدست آوردهای عمدهء آنها میتوان ازمیخ کوب کردن
درواره های مکاتب ومددرسهء ذکور واناث ومحبوس کردن نیمی از جامعهء افغان رادر چهار دیواری منزل نام برد .
درین مرحله بود که دعای مردم مستجاب وحادثهء یازدهم سپتمبر ( 2001) بوقوع پیوست واین بهانه ای برای سرنگون شدن به اصطلاح امارت اسلامی شان گردید وبه غضب تاریخ گرفتار شدند وارمان بدل, دوست ودشمن ماند که روی
امیرالمومنین پاکستانی خود را ندیدند .
سرانجام مفکورهصلح وکنفرانس ( بن)بمیان آمد وبسیار عاجل وعجولانه منعقد وبه تعقیب آن حکومت موقت بدون اشتراک همه طرفهای درگیر با خوشباوری تمام آقای حامد کرزی با طمطراق از راه هوا به قصر ریاست جمهوری پرتاب شد.واین
آغازی بود برای ممزوج شدن بخش کمیدی سیریال با قسمت تراژیدی آن.درین مرحله باز هم بازیگران اصلی لباس عوض نموده وشروع به تمثیل نقشهای مضحک نمودند که تا هنوز ادامه دارد.
آیا این تراژیدی - کمیدی نیست؟ که بازیگران با همه جنایات وویرانگریهای که انجام دادند,هیچ یک از آنها,نه صحنهء جنگ رادید,نه کشته شد, نه کلک یکی شان خون شد ونه هم از اندوخته های که غصب کرده بودندکاسته شد,زیرا درهر مقطع زمان این فروخته شدکان مزورانه نقش بازی کردند,بادزد دهن جوال را گرفتند وبا قاضی ومفتی فتوی صادر نمودند.بهر اندازه که مردم دچار فقر,تنگدستی وبد بختی شدند ,به همان اندازه این موجودات ناشکن ,سروت مند تر ,فربه تر گردیدند وازبهای خون مردم وغارت دارائی آنها در داخل وخارج ,قصر,ویلا,موترهای آخرین مدل وحتی طیاره ها خریدند(مگر تراژیدی -کمیدی) شاخ دارد یا دم؟؟؟.
از طرف دیگردرین مدت سی سال فاجعه زا,بودند بزرگوارانیکه درین آتش شعله ورمظلومانه سوختند,بجرم لبیک نگفتن به جنایات, کشته شدند,حبس وزنددان را به جان خریدند,مجبور به ترک وطن گردیدند,ولی دست از سر جنا یتکاران حرفه ئی برنداشتند وهمیشه با توانائی اندیشه ونوک خنجر مانند قلم های شان ا ذ ها ن مردم را روشن و چهره ها ی کثیف این جباران را افشاء وخواب را از چشم غاصبین وآدم کشان ربودند.پس به این ارتباط که شیرازه های اجتماعی,اقتصادی وتاسیسات زیر بنائی وطن نابود شده باید کارها انجام شود.روی این منظور ,ازطرف محققان ونخبکان کشور در داخل وخارج نظریات وپیشنهادات ارزشمندی برای خروج ازین معضله ارایه داده اند که از جمله دوگزینه قابل غور ومداقه است.یکی تشکیل حکومت موقت که از طرف آقای عباسی وآقای رمضان بشر دوست تحت مراقبت ملل متحد ود یگری (فراخوان ملی) ازطرف آقای نبیل مسکینیار پیشنهاد شده.ودها صاحب نظر دیگر بدون تردیدبااین نظرها موافق اند.ممکن گفته شود که دیدگاه های این اشخاص مختلف است.بلی چنین است ولی باید بخاطر داشت که این آغاز کار است وفقط بعد از گرد هم آئی میتوان درین مورد اظهار نظر وقضاوت نمود .لیکن باید باور داشت که از فشرده وشیرهء افکار همهء اینها ود ها بزرگوار دیگر میتوان معجونی حاصل نمود که درد وطن را درمان باشد.
لطفا" بیائید قبل ازگرد هم آئی وشور,فتوی صادر نکنیم .اول نشستی داشته باشیم,باهم محترمانه تبادل افکار نمائیم وراه های شروع کار راجستجونمائیم.
هموطنان! دوستداران افغانستان! محققان! پژوهشگران! سیا ستمداران!
بیائید بپاس ارج گذاری خونهای بهدر ریخته شده,بپاس اشک خونین یتیمان گرسنه وبرهنه,بپاس بزرگداشت بیشتر از( یک ملیون شهید,یک ملیون معیوب,یک ملیون بیوه زن,بپاس زبان حال ویرانیهای وطن وبالآخره بپاس احترام بمقام والای انسان(اشرف المخلوقات)از خواب غفلت بیدار شویم,دستها را بسوی هم دراز نموده یکدیگر را در آغوش بگیریم ودشمنان واقعی خویش راکه عبارت اند از:عظمت طلبی,خود بزرگ بینی گرایش های سمتی,تعصبات مذهبی,نژادی,قومی,بی اعتمادی,نفاق,گرایش های خودستیزی وبیکانه پرستی و و و.را بشناسیم
وبرای محو آنها مبارزهء بی امان نمائیم وهمه را کنار بگذاریم.بصداهای رسای آنانیکه مارا به صراط المستقیم وجستجوی طرق دستیابی به قطع ( جنگ,خونریزی وو یرانگری)دعوت مینمایند لبیک بگوئیم.لبیک از صمیم قلب وصادقانه.نه اینکه به پیشگاه خدا وپیغمبر ودر قلب کعبه تعهد نمائیم وچندی بعد همه را بباد فراموشی بسپاریم ودست به قبضهءراکت ببریم.
بیائیدتجدید تعهد نمائیم که اینبارمانند دفعات گذشته پیمان شکنی نکنیم و به کردار نیک اسلاف خویش نظری عمیق بیاندازیم وراه روشن را به اخلاف خودبنمایانیم وثبوت کنیم که توانائی گذشت و آشتی ملی ,توانمندی اعمار وباز سازی و قد رت
همزیستی مسالمت آمیز را داریم .امید چهرهء کریه را که از ما بجهانیان ترسیم شده سیقل دهیم .
بیائید بقول شاعری که میگوید(تخم دیگر بکف آریم وبکاریم زنو - کانچه کاشتیم زخجلت نتوان کرد درو)عمل نمائیم.
بیائید ارزشها ومنا فع کشور را که تنها به یمن وحدت ملی ویگانگی همه ملیت ها میسر است ما فوق منافع شخصی وهر چیزدیگر قرار دهیم.
ودر نهایت امر بیائیدبا حفظ دست آورد های موجود بسوی حل مشکل همگانی رهسپار شویم وبه دست آورد های بیشتری نایل شویم واز خداوند بزرگ با خشوع وخضوع تمنا نمائیم تا همت را بدرقهءراه مان کند زیرا رهی مقصد بس دراز وما
نوسفریم.