نامهء تعدادی از شخصيت های شناخته شده، محاسن سفيدان وجوانان اوزبيک تبار
جمهوری اسلامی افغانستان به رييس جمهوری کشور برادر اوزبکستان اسلام کريموف
جلالتمآب اسلام کريموف رييس جمهوری کشور به ما عزيز و برادر جمهوری ازبکستان!
سی سال می شود که کشور عزيز ما افغانستان رنج می کشد، اين بدبختی را بر سر ما دشمنان بيرونی و مهمترينش روس ها آوردند. آنها بر سر ملت فقير، اما آسوده و صلح پرور افغان بار مرگ ريختند. در افغانستان پشتون و تاجک، اوزبيک و هزاره، بلوچ و نورستانی، ترکمن و پشه يی و ديگر اقوام (32 قوم با 17 زبان مختلف) زير يک پرچم چون برادر و خواهر به نام افغان زندگی آسوده می کردند و از اين افتخار هم داشتند.
شما که يک اقتصاد دان دانشمند و سالها خادم برجستة دولتی هستيد، ميدانيد که افغانستان تا رسيدن قدم نامبارک روسها، در جهان دومين کشور از جهت پرورش و صدور گوسفند بعد از آستراليا بود، و اولين کشور در استحصال قالين قيمت بهای دستی در جهان به شمار می رفت. اما قدم نامبارک دشمنان به جای منفعت و پيشرفت اقتصادی به ما مصيبت ها باقی گذاشت. مليونها دختر و پسر به عروسی و دامادی نارسيده زير چرخ تانک و هدف تير اين دنياطلبان جام شهادت نوشيدند.
امروز هم به افغانستان آنها با لباس ديگر و لحجة ديگر آمدند، به همان مقصدی که پيشينه هاشان آمده بودند. اينها هم نه به قرآن ما احترام دارند و نه جلال الدين محمد بلخی و امير علی شير نوايی مي شناسند و شناختن می خواهند. اينها در افغانستان به کانهای معدن، به منابع اقتصادی زير زمينی ما عاشق اند.
حوادث امروزين قرغيزيستان هم دوام همان خونخواری و جاه طلبی آنهاست، که شما در سخنرانی (برامد) خود در بخارای شريف هنگام زيارت بزرگان اين شهر مقدس ايراد نموديد. اين دست همان هايی است که اول به دست زرخريدان خود آشوب مياندازند و بعد به حيث "جام صلح" مثل افغانستان داخل آن کشور می گردند.
ولی نبايد ما در همة اين حوادث و جريانات نابهنگام فقط دشمن را مقصر بدانيم و بس، زيرا زمانيکه آنها در پشت گپ می زيستند. گذشته گان با وقار ما خيام و الغ بيک، فارابی و ابوعلی سينا شعر می نوشتند، ستاره ها را تحقيق می کردند، علم رياضی را ايجاد نموده، انسانها را طبابت کرده و از مرگ نجات ميدادند. به ما نواده های اين بزرگمردان چه شده است، ما خودمان را نشناخته ايم، همين است که بيگانگان به قولی برايمان "آشپزی" آمدند و می آيند.
مستمليکه دار روس و انگليس "برادر"؛ اما، تاجيک و اوزبيک خويش و تبار دشمن!!!...
جلالتمآب رييس جمهور کشور برادر اوزبکستان اسلام کريموف!
مردم تاجک و اوزبيک که به نسبت مشترکات دينی، مذهبی، زبانی، هويتی و رابطه های خونی (خويش و تباری) با هم يکی هستند، و قبل از مرز بندی روس و انگليس به عنوان يک جغرافيای بزرگ به نام های ماورالنهر، خراسان و... زندگی داشتند، بعد از مرزبندی های مغرضانه و تقسيمات تحميلی بر وفق مراد کشورهای جاه طلب مانند روسيه و انگليس، هنوز به نام مهاجر ياد می گردند و از زمان شاهی تا امروز در افغانستان زندگی تلخی نصيب شان بوده است. روابط و مناسبات مليون ها نفر که با هم پيوند خونی و خويش و تباری داشتيم، بعد از اشغال بخارا و سمرقند، فرغانه و حصار، دوشنبه و کولاب توسط حکومت بلشويکی، اين روابط و پيوندهای خويشاوندی از هم پاشيد و بيشتر از هفتاد سال را در دو طرف مرزهای تحميلی بدون تأمين روابط بسر می بريم. پدر و باباهاي مان از اين جدايي خوشحال نبودند، اما اين يک جبر زمانه بود.
اوزبيک ها و تاجيک های اين سه کشور اوزبکستان، افغانستان و تاجکستان مردمی بودند که به پيمانة خود هر کدام دارايی و کارآيی داشتند. يکی يوغ و اسپار و دهقانی داشت، ديگری دانشمند بود و سومی غيرت مقاومت با اشغالگران را داشت، به همين گونه آنها از امکانات علمی، تجاری و احساس مقاومت و صلح پروری محروم نگهداشته شدند.
طی هفتاد سال گذشته گان ما از هر سه جانب اوزبکستان، تاجکستان و افغانستان، به دريای آمو نگريسته آه می کشيدند و حقوق ديدار خويش و تبار و نزديکان خود را نداشتند، و با همين غربت همه از دنيا گذشتند...
فروپاشی شوروی عيدی حقيقی مردم از هم پاشيدة تاجکستان، اوزبيکستان و افغانستان بود. در يک مدت کوتاه استقلاليت تاجکستان و اوزبکستان هزاران نفر به ديدن نزديکان خود که در تاجکستان و اوزبکستان زندگی دارند رسيديم...
متأسفانه جنگ شهروندی در تاجکستان برادر در سال 1992 و گريزه شدن زياده از صدهزار همزبانان و هم مذهبان تاجک و اوزبيک ما از اين کشور مثل حادثة امروزة قرغيزيستان ما را خيلی مأيوس کرد. ولی تمامی مردم با آبرو و ناموس ولايت های هم مرز تاجکستان و اوزبکستان يکجا شده به رهبری شخصيت شناخته شدة افغانستان جنرال عبدالرشيد دوستم اين مردم بی سرپناه مانده را زير ساية خود گرفتند، برايشان نان و مکان تهيه می کردند. جنرال دوستم و ديگر مسئولين منطقوی ولايات هم مرز (تخار، کندز، بغلان، بدخشان، سمنگان و مزار شريف) آنها را کمک نمودند تا به کشور خود برگردند، با هم صلح بندند. اين کار را با شرفانه انجام دادند. اين نيکی ما را تا امروز برادران تاجک فراموش نمی کنند. چنانيکه می شنويم بسياری از اين به وطن برگشته گان تاجک تصوير عبدالرشيد دوستم را چون رمز احترام و خاطره در خانه های خود نگاه ميدارند. زيرا ما نگذاشتيم يک ملت مسلمان و به ما هم پيوند تقديرش مثل افغانستان گردد.
کشور برادر تاجکستان بعداً به نا امنی افغانستان نگاه نکرده پنج پُل خورد و بزرگ در مرزهای ما باز نمود. بازارچه های ميان مرزی ايجاد کرد تا به زندگی مشقت بار تاجيکان و اوزبيک های مناطق روستايی بدخشان و تخار و کندز سهولت ايجاد گردد.
سپاس بيکران که بعدی به استفاده دادن پل شيرخان بندر، مخصوصاً به زندگی ما اوزبيک های ولايت های بدخشان و قطغن زمين (تخار، کندز و بغلان) و سمنگان تغييرات مثبت و سُبُکی وارد شد. روزهای اول فعاليت پل شيرخان بندر هر شبانه روز 200 – 250 وسايط باری مورد نياز مردم به افغانستان وارد می گرديد، که اين قيمت کالا را در بازارهای شمالی افغانستان خيلی ارزان نمود. کشور تاجکستان از ما از هر تن بار فقط دو دالر باج گمرکی می گيرد، که گذشت و برادری از اين بيشتر نمی شود.
علاوه بر اين کشور تاجکستان به مشکلات اقتصادی خود نگاه نکرده به زياده از يک مليون ساکنان ولايت های هم مرز که اکثريت آن اوزبيک ها می باشند، برق ارزان ارسال می نمايد.
چناچه ميشنويم دو قوم با هم برادر، خويش و تبار و مسلمان تاجک و اوزبيک در يک قلمروی مشترک از هم ويزه طلب می کنند. از فروپاشی شوروی اوزبکستان طيارة تاجکستان را در خاک تاشکند فرود آمدن نمی مانند و در نهايت مرز دو ملت برادر را جانب اوزبکستان ماين گذاری نموده است (گوييا بين کشورها جنگ باشد)، که اين ماين ها سبب هلاکت صدها انسان آسايشته و بی دست و پا گرديدن زنان و کودکان هم قوم ما و شما در دو طرف مرز تاجکستان و اوزبکستان گرديده است، مأيوس می شويم. چنگ و غبار اين «گير و دارهای نامفهوم» روزگاری ما مردم اذيت کشيدة شمال افغانستان را نيز فرا گرفت.
بعد از تحريم های اقتصادی اوزبکستان به نسبت ساختمان نيروگاه "راغون" قيمت مواد سوختی و ديگر کالاهای مورد نياز مردم ده ها برابر بالا رفت، که اين مردم را باز هم قشاقتر نموده است.
تحريم های مال و کالای تاجکستان از جانب کشور همزبان و هم دين ما اوزبکستان حتی قريب به مانند جبر طالبان به ما اوزبيک های افغانستان نيز گران تمام شده است.
جلالتمآب اسلام کريموف، تا جاييکه خود شما اظهار کرديد و ما هم از رسانه ها خبر داريم «در شريان شما هم خون تاجکی وجود دارد». شما اهل سمرقند هستيد، که ما همه تاجک و اوزبيک ها از اين گهوارة تمدن افتخار داريم. آنرا بزرگان ما و شما دست بدست بنياد کرده و به ما و شما به يادگار گذاشته اند. اگر از ايجادگريی بزرگمردان سمرقند و بخارا مطالعه نماييد باوری حاصل می شود که بی شبهه عقل انسانی از همين جا ظهور نموده است. اين نقطه را مخصوصاً عالمان اهل اسلام بسيار ذکر می کنند و خود همين طور هست.
خداوند "رحمان" و "کريم" از لطف و کرم خود هيچکدام ما را بی نصيب نمانده است. به کشوری نفت و گاز را ارزانی داشته است، به ديگری انگشت و چوب را، به برخی زمين های فراخ و کشت باب را، و آنها صاحب اين ثروت ها اند، و از آنها استفاده مي برند و پيشرفت دارند.
به تاجکستان و افغانستان خداوند آب داده است، منفعت اين آب در اين دو کشور اذيت کشيده فقط يک چيز است: خراب نمودن ساحل ها، از بين بردن زمين های کشتزار.
کشور تاجکستان و افغانستان جنگ زده فقط همين سال جاری از خرابی سيلاب ها پنجاه مليون دالر ضرر اقتصادی ديدند، ضرر جانی اش را شما از طريق رسانه ها ديديد و شنيديد. شما گاز را که آنهم نعمت خداداد است به فتوای «ملاهای خودی» از خود ميدانيد و آب را مال همه!!!
تحليلگران می گويند که انسان در دنيای پر فتنه همگی هژده هزار شبانه روز عمر می بينيد. پيغمبر بزرگ ما و شما حضرت محمد «ص» فرموده اند: «بهترين سواد عقل است». و در فرمودة اين بزرگمرد گفتنی ايم که ريشة عقل علم منطق است.
تا جاييکه ما خبر داريم شما برای آن پايتان را در گلوی تاجکستان گذاشته ايد که نيروگاه راغون را نسازد. شما برق اين کشور را از طريق ترکمنستان در فصل زمستان می آمد در خنکترين روزهای سرما قطع می کنيد. رسانه ها خبر دادند که در بيمارستان دوشنبه هنگام تولد، نورس ها از سردی در تولد خانه وفات کردند، که آنجا بی شبهه کودکان اوزبيک هم بودند...
با وصف اين همه مشکلات که ديده می آييم، و حق مسلم استفاده از منابع آبی که کشور تاجکستان دارد، روی هم رفته شما می گوييد که: «راغون را نساز!؟...»
در فصل سرما هفتاد درصد اهالی اين کشور رنج سردی و تاريکی را می کشند. ببخشيد، باری از تلويزيون شنيده بوديم که می گفت: «اسرايل غاصب فقط سه روز نوار غزه را در فلسطين بدون نيروی برق نگاه داشت!...» پس اسرايل از ما مسلمان ها که شعار دين و مذهب مان «مومن برادر مومن» است، با شفقت تر بوده است. آخر اينجا مسلمان ها از جبر هم ديگر تمام سال اين رنج را می کشند...
تمام عالمان جهان امروز به نتيجه رسيده اند که سيارة زمين به گرما رو آورده است. سبب آن استفادة بيش از حد کارخانه ها و نيروگاهای نفت و گاز بوده است.
اين خلاصة عالمان را امروزه شاهد هستيم. فصل های سال ... همديگر را گرفته ايستاده اند. در همين راستا مگر هرچه بيشتر روی آوردن به نيروی برق ارزان و فايده آور برای عدم نگرانی (بی خوفی) سياره مان خوب نيست؟!...
خداوند طرفدار برادری و برابری است. پس بياييد شما هم گاز و برق فراوان تان را به اين ملت های هم دين تان به قيمت کشورهای اروپا نفروشيد و از آبی که آفريدگار به آنها داده است همانگونه استفاده بريد، که اين از روی انصاف خواهد بود.
قانوندان های که ثروت های زير زمينی را مال خود و آب را ثروت همه ميدانند آنرا به «عقل جنگلی» ترتيب داده اند. می گويند در جنگل های افريقا قبيله های قوی تری هست که درخت های سير ميوه مال آنهاست و ديگر همة جنگل از هم جنس هايشان.
اگر علم داروين راست باشد، آخر ما مليون ها سال از آنها پيشرفته ايم؟!... نبايد تا امروز با کلة آنها قانون تهيه کرد. آنها شايد وحشی ها نباشند، ولی يقينن دشمنان ما و شما مسلمان ها اند.
رييس جمهور کشور برادر اوزبکستان جلالتمآب اسلام اکه کريموف!
ما اوزبيک های افغانستان افتخار آنرا داريم که جمهوری اوزبکستان در آسيايی مرکزی يکی از کشورهای پيشرفته ترين به حساب می رود. اين از بسيار جهت به عقل و ذکاوت شما همچون رهبر عاقل وابستگی دارد. ما از شما توقع داريم و "عذر می پرسيم"، زيرا نامة ما به شما يک نامة همچون گيلايه از دوست نيز می باشد.
تقدير سی سالة افغانستان حاجت به يگان شرح و بيان ندارد. اين همانيست که ديروز در قرغيزيستان روی داد. خداوند شما مردم هم قوم ما را از اين مصيبت های سی سالة ما نگاه دارد که مليون ها تاجک و اوزبيک افغانستان را شهيد کرد.
خِرَد و دانش سياسی شما اسلام اکه، آسيای مرکزی را از افغانستان دوم شدن نگاه داشت. انشا الله ما باوری و يقين داريم که حل مشکل اوزبکستان و تاجکستان برای شما يک سياستمدار توانايی عالم اسلام در مقايسه با حوادث و واقعيات قرغيزيستان هيچ مشکلی ندارد.
به اميد آنروز خوشی که خداوند شما و رييس جمهوری تاجکستان را در راه نجات دو ملتی برادر به يکديگرفهمی برساند.
با عرض احترام
از جانب اوزبيک تباران ولايت های تخار، بغلان، کندز و بدخشان جمهوری اسلامی افغانستان
دستخط تأييدی تعدادی از روشنفکران، علما، محاسن سفيدان و جوانان ولايات شمالشرقی افغانستان:
نوت: در اوراق جداگانه دستخط ها ضميمه هست.