صالحه رشيدی
تهیه و ترتیب از صالحه رشیدی
از احزاب با رهبری مستبد تا احزاب با عضویت توده ای
احزای سیاسی ، در صورتیکه خود شان به شکل دموکراتیک سازماندهی شده باشند ، نیروی محرک و مهترین ابزار برای یک جامعه دموکراتیک بشمار ميرود. مخصوصاً در جوامع در حال گذار ، جاییکه قبل از رسیدن به دموکراسی ، رهبری مستبد حزب برای مدت طولانی بر جامعه حکم فرما بوده و درمراحل اولیه حرکت بسوی دموکراسی قرار دارند.
متن حاضر وضعیت دموکراسی دورن حزبی و مسیر منتهی به آن را شرح میدهند . برنامه اساسی حزب ومخصوصا روند های توسعه آن ، نقشی ویژه ای در این راستا ایفا میکند . یک قانون احزاب مناسب که ارزشهای اساسی دموکراسی درآن گنجانيده شده باشد و تحقق آن را تصمین نمايد ، میتواند کلید رسیدن به یک دموکراسی درون حزبی موفق باشد .
1 ـ نياز ديموکراسی به احزاب
در نتیجه نا راضایتی به دلیل فقدان دموکراسی درون حزبی ، مخصوصاتوقعات مستبدانه در عرصه عمومی و زندگی اجتماعی ، غالبآ این ادعا مطرح میشود که احزاب باید کاملاً ازاجتماع سیاسی کنار زده شوند ، زیرا دموکراسی به هیچ حزبی نیاز ندارد. دعوت به دموکراسی تودهای از این تجربه ناشی میشود که نهاد ها و نماینده گان سیاسی از جمله احزاب ، دولت و پارلمان حداقل تمایل به مستقل شدن از جامعه و انتخاب کننده گان را تبارز میدهند . احزاب خود شان موجویت خود را تعیین مينمايند ، منافع آنها برای شان نقش بيشتری را بازی کرده و در نتيجه تدریجآ از منافع و نظريات کسانی که قرار است حزب از آنها نماینده گی کند ، فاصله میگیرند . یک دموکرات تودهای رادیکال مبتنی بر این نظر است که انتخاب حکومت بطورمستقیم توسط افراد تحت حاکمیت ، قادر به تحقق مقتضیات دموکراسی خواهدبود . تصامیم دموکراتیک بایددر هر جایی که شهروندان زنده گی میکنند جهت تعیین وضعیت شان صورت گیرد . با توجه به این مفهوم دموکراسی باید مستقيما در گردهم آیی های شهری و اجتماعات و در سطح وسیعی بدون نهاد ها و سازمان های مصالحه گر صورت گیرد . هر گاه که شهروندان بخواهند در مورد وضعیت شان تصمیم بگیرند ، دريک گردهمآيی، با حقوق مساوی ، مسائل را مستقیمآ مورد بحث قرار داده تصمیم گیری نموده و اين تصمیمات را در سطح جامعه عملی نمايند . “ جامعه مدنی ؛ شبکه ای از شهروندان است که بدون تشکل سازمانی به گونه فعال مشارکت داشته و به این دلیل تنها حوزه سیاسی شایسته در تصمیم گیری و اقدام های عملی قابل پرسش باشد. بر اساس این مدل ، اراده مردم در دموکراسی مستقیم به شکل کامل ، مستقیم و بدون هیچ تعییری در قالب تصمیمات عملی سیاسی ارائه میگردد .
این مدل ممکن است گمراه کنند باشد . دموکراسی مستقیم تنها در صورتی میتواند موفق باشد که در بر گیرنده یک اجتماع سیاسی کوچک و قابل مشاهده بوده و بیش از چند هزار شهروند نداشته باشد . دموکراسی مستقیم برای اجتماعات بزرگ که میلیونها شهروند در آن پراگنده میباشد مناسب نیست . درست وقتی که پرسش های عمده سیاسی، منطقه ای ، ملی یا حتی جهانی مطرح گردد ، عملکرد شایسته دموکراسی ، نیازمند احزاب سیاسی خواهد بود . عناصر دموکراسی مستقیم میتواند مکمل احزاب در موارد منفرد باشد اما هیچگاه نمیتواند جایگزین آنها گردد .
دموکراسی بدون تداخل نهاد های نماینده که تابع کنترول نمایندگی دموکراتیک هستند ، قابل تحقق در کشور های با جمعیت بسیار بالا و مخصوصآ در جامعه جهانی نمی باشد .
احزاب سیاسی ، اشکال سازمانی دموکراسی مدرن هستند بنابر این خود باید پیرو هنجار های دموکراسی باشند .
نهایتآ هر انتقاد معقول از ساختار سازمانی و روش کار احزاب سیاسی مزیتی بر دمو کراسی خواهد بود ، زیرا منجر به اصلاح دمواتیک خواهد شد ، دموکراسی به خاطر کار آمد شدن نیازی به رهبران مستبد و خود کامه احزاب نداشته بلکه نیازمند احزاب با عضویت تودهای میباشند .
2 ـ ديموکراسی مشارکتی احزاب
فرض مدل های دموکراتیک حد اقل این است که به منظور انجام مهمترین وظایف دموکراتیک ، رقابت دو یا چند حزب برای قدرت کافی بوده و در پایان رأی دهنده گان تصمیم خواهند گرفت که کنترول دولت را به چه کسی بسپارند . در این مدل ، جامعه از اعمال کنترول و مشارکت مستمر در قدرت محروم شده و نمیتواند بر اتفاقاتی که در خلال انتخابات میافتد تأثیر گذارد ، انتظار تا انتخابات بعدی برای مشارکت در تصمیم گیری های مهم نیز از نظر فاصله زمانی مناسب نیست .
علاوه بر این شهروندان یا به عباره دیگر کسانی که مساعدت سیاسی شان محدود به شرکت در انتخابات است ، عمومآ آگاهی اندکی در مورد موضوعات مهم داشته و در نتیجه امکان دموکراتیک آنها برای اقدام عملی نیز محدود میگردد . عدم اعتماد به احزاب نیز غالبآ توجیه شده و غلبه بر آن کار دشواری است .
شرایط دمواکرسی واقعی در مطابقت کامل با دموکراسی مشارکتی است که با مساعدت همیشگی بسیاری از شهروندان در تصمیم گیری های سیاسی همراه میباشد .
مهترین ابزار های دموکراسی مشارکتی عبارتند ا ز:
. حوزه عمومی کار آمد ، مستقل و منتقد
. جامعه مدنی فعال
. احزاب دموکراتیک با عضویت تودهای و در دسترس جامعه
دموکراسی حزبی کثرت گرا میتواند کار آیی و مشارکت سیاسی را با یک دیگر ترکیب کند . در دموکراسی چند حزبی ، احزاب مختلف با یکدیگر برای قدرت ، تأثیر گذاری و شکل دهی شرایط جامعه رقابت میکنند . از یک طرف ، احزاب سازمان هایی بزرگ با میزان مشخصی از تمرکز و حضور در سراسر کشور هستند و در صورتی که به خوبی سازمان دهی شده باشند ، قادر به ترکیب توسعه اهداف سیاسی با یک روند تصمیم گیری در اجتماعات ، شهر ها و روستا ها هستند که در تمام سطوح سازمان های سیاسی از دولت های فدرال گرفته تا سطح ملی مورد پذیرش هستند . دموکراسی های حزبی کار آمد در سطح توده ها دریک جامعه مدنی فعال و وسیع ایجاد میگردد .
احزاب فقط در صورتی در جامعه به مشارکت دموکراتیک کنترول قدرت و یک پارچگی سیاسی دست می یابند که عملکرد درونی خود شان دموکراتیک باشد .
از طرف دیگر احزاب دمو کراتیک میتواند به گونه مؤثر تمامی سطوح سیاستها را ازطریق اقدام یکپارچه ، هم آهنگ سازند . از این رو احزاب میتوانند کل اجتماع را بر اساس اهداف مورد نظرشان شکل دهند ، آنها میتوانند مشارکت فعال تعداد بسیار زیاد از مردم را در تمام سطوح تصمیم گیری و روند های اجرایی سازمان دهی کنند به شرط اینکه مردم خود از درون به گونه دموکراتیک سازمان دهی شده باشند ، نهایتآ اینکه احزاب بیانگر بک رابط مستمرو زنده بین جامعه مدنی و نهاد های دولتی هستند . نظریات علایق و ارزشها ، اندیشه ها، امید هایی که از جامعه مدنی سرچشمه میگیرند در احزاب گردهم آمده ،انسجام یافته و در برنامههای سیاسی متمرکز میشوند . بدین ترتیب این اندیشهها در صورت موفقیت انتخاباتی ، قابل تبدیل به اقدامها سیاسی پارلمانی و دولتی خواهند بود .
رقابت در میان احزاب مختلف ، نقد مؤثر و نظاممند از سیاست دولترا در هر زمان ممکن ساخته وفرصت پیشنهاد سیاستهای جایگزین را فراهم میآورد . این امر چارچوبی برای مباحث انتقادی در حوزه عمومی را به دست داده و امکان تصمیم گیری شهروندان در مورد سیاستهای جایگزین و انتخاب مناسب را فراهم میسازد .
بنابر این ، یک دموکراسی کار آمد میتواند به گونه مناسب رقابت سیاسی موجود را از طریق بحث در مورد برنامههای سیاسی ، در راستای نفع عمومی و مشارکت شهروندان علاقهمند به روند های سیاسی هدایت کرده و بدین ترتیب ، اهداف سیاسی دموکراتیک را در دو بعد کارایی و مشارکت بهبود بخشد .
چنین عملکردی نه تنها نیازمند نهاد های شایسته است بلکه به یک فر هنگ سیاسی دموکراتیک مشترک که در ذهن و قلب شهروندان جای گرفته باشد ، نیز نیاز دارد . هر کسی باید به مشروعیت جانب دیگر در عرصه سیاسی باور داشته و کشمکش های جاری را به حداقل برساند تا از این طریق نفس دموکراسی با خطر مواجه نگردد . دموکراسی درون حزبی نیز نباید به عنوان ضعف بلکه به عنوان قوت و توانایی یک حزب برای اقدام عملی مد نظر قرار گیرد .
3 ـ وظيفهً احزاب ديموکراتيک
برای اینکه دموکراسی های مدرن قادر به کار باشند ، احزاب سیاسی باید وظایف خاصی یا به عباره دیگر خدماتی را برای دموکراسی انجام دهند . برای انجام مناسب این وظایف احزاب نیازمند بک تشکیل درونی برای خود شان هستند .
اگر احزاب وظایف اصلی شان را برای مدتی طولانی انجام ندهند ، احترام و حمایت خودو در نهایت مشروعیت اجتماعی شان را از دست داده ( همانطور که در بسیاری از مثالها گذشته و حال دیده شده است ) و هدف حمله جنبش های مخالف از جمله جنبش های معترض ، اپوزیسیون خارج از پارلمان ، یا حتی چنبش های مخالف نظامی قرار خواهند گرفت . بنابر این انجام وظایف دموکراتیک لازم ، همان قدر که به نفع احزاب است به نفع دموکراسی کشور نیز خواهد بود .
مهمترین این وظایف عبارتند از :
____یکجا کردن ارزشها و منافع جامعه به گونهای که امکان بوجود آمدن پروژه های اکثریت فراهم آید .
__ ارائه خط مشی و بر نامه انتخاباتی که امکانات جدیدی در امر شکل دهی به مسائل اقتصاد ، دولت و جامعه فراهم میکند
___ مساعدت به شکل دهی اهداف توسعه سیاسی در جامعه از طریق ارائه نظریات ، ارزیابی اهداف و اقدامها جاگزین برای مشکلات سیاسی جامعه .
__ جامعه پذیری سیاسی و تربیت اعضای احزاب از طریق فراهم آوری امکان مشارکت مستمر سیاسی و آموزش مسوولیت و رهبری از طریق دفاتر دولتی .
__ آموزش نامزد ها در مورد امور دولتی و نظارت مؤثر بر آنها در طول خدمت دولتی .
__ فراهم آوری امکان مشارکت مستمر بخشهایی از جامعه که آماده فعالیتهای سیاسی هستند ( در فاصله بین انتخابات ها ) و سایر بخشها
بدیهی است که این وظایف مهم دموکراتیک فقط وقتی توسط احزاب تحقق خواهند یافت که خود احزاب به عنوان احزاب با عضویت تودهای سازمان دهی شده باشند .
4 ـ انواع سه گانه احزاب
در آغاز توسعه دموکراتیک یک کشور غالبآ انواع مختلفی از احزاب برای مدتی طولانی ، حتی اگر تهدید یا مانعی برای توسعه دموکراسی تلقی شوند ، وجود خواهند داشت. احزاب سیاسی در سه نوع متفاوت مدنظر گرفته و اشکال مشخص آنها در کشور ها و قاره های مختلف در تاریخ قرن بیستم قابل مشاهده است .
1 ـ حزب با رهبری مستبد
2 ـ حزب با محوريت افراد سرشناس
3 ـ حزب با عضويت توده ای
حزب با رهبری مستبد : احزابی شامل این دسته میگردد که بر محور رهبری یک شخصیت مستبد و گروه وابسته به او سازماندهی شده باشند . احزاب غالبآ توسط رهبر بوجود آمده ، پذیرش اعضا و تعیین وظایف آن نیز توسط رهبر انجام میشود . بنا براین حزب از دیدگاه رهبر یک دارایی شخصی تلقی میشود . هواداران حزب در قبال رهبر پاسخگو بوده و اعضای حزب مبنای دموکراتیک حزب را بوجود نمیآورد بلکه حزب حزب ، مبتنی بر هواداران وابسته به رهبری میباشد . انسجام این نوع احزاب از طریق روابط نا برابرو بر اساس فریب شکل میگیرد . حمایت کننده گاننیز ، در قبال حمایت بدون قید و شرطو پیروی بدون انتقاد از رهبر، به صورت فردی از مزایائیحزب بر خوردار میشوند . احزاب یا رهبری مستبد ممکن است به میزان مشخصی در یک مدت زمانی معیین در دموکراسیها به موفقیت دست یابد و خواستههای اعضای خود را برای بیان نظریات شان را محدود کنند این امر تا زمانی مقدور است که حزب از نظر سیاسی یا به عباره دیگر ازطریق مشارکتدر دولت مرکزی موفق باشد . مزایائی از قبیل مناصب یا معاشات دولتیو به همان اندازه شان و منزلت اجتماعی نیز بر خلاف اصول یک دولت دموکراتیککه حاکمیت ، قانون را ارج میگذارد ، به هواداران حزب داده میشود . مزایائی شخصی نیز در قبال چشمپوشی از ابراز نظر سیاسی مخالف به هواداران تعلق میگیرد .
2 ـ حزب با محوريت افراد سرشناس
این دسته احزاب شامل تشکیلاتی میشود که در آن چند یا تعداد زیادیاز افراد سرشناس که از مناصب افتخاری بر جسته در حوزه اقتصاد ، دولت و جامعه بر خوردار اند ، رهبری جمعی را بوجود میآورند . غالبآ همانطور که در سنت اروپایی عمل میشود احزاب با محوریت افراد سرشناس ، لیبرال سازی ودموکراتیزه کردن را زا مراحل اولیه ، وقتی دنبال نماینده گی سیاسی در جامعه هستند آغاز میکنند اما یک مشارکت گسترده ای تودهای در جامعه هیچگاه جنبه عملی نمی یابد . رابط بین افراد سرشناس و اعضای حزب بر اساس اعتماد در دو جنبه شکل میگیرد اعضا به کمالات اخلاقی
افراد سر شناس اعتماد کرده و بر این باور اند که آنها میتوانند منافع جمعی شان را با توجه به بر خورد داری از منزلت اجتماعی و حمایت گروهها به عنوان نخبه گان جامعه ، تآمین کنند. اعضا همچنین بر این باور اند که افراد سرشناس با توجه به برخور داری از مهارت های ویژه حضور در شبکههای اجتماعی میتوانند بسیار بیشتر از خود آنها که مهارت و روابط محدودی دارند ، موفقیت آفرین باشند . در موفقیت احزاب با محوریت افراد سرشناس ، این نکته اهمیت دارد که بخش عمدهای از جامعه ، افراد سرشناس را به عنوان نماینده خود بپذیرند و بر این باور باشند که آنها تآثیرقدرتمندی بر توسعه بر نامههای دولت دارند . افراد سرشناس در این احزاب معمولاً استادان بر جسته دانشگاه ، اعضای خانوادههای تآثیر گذار ، یا زارعین بزرگ منطقه هستند . احزاب با محوریت افراد سرشناس پدیده خاص گذار از جوامع استبدای به جوامع دموکراتیک و راوبط سیاسی هستند . آنها بواسط تعلق به صلاحیت های دودمانی که از طریق قدرت دولتی و سنتها مشروعیت مییابد و از طرف دیگر به عنوان گام اول به سوی مشارکت کثرت گرا ، بیانگر فرهنگ سیاسی جامعه قدیم میباشند .
3 ـ حزب با عضويت توده ای
این احزاب بر اصول سازمانی عضویت تودهای استوار بوده و مهمترین تصمامیم در مورد اعضا و سیاستها از طریق انتخابات درون حزبی صورت میگیرد .
این نوع حزب در چشم انداز احزاب اروپایی به یک معیار بدل شده و به تدریج خود را در روند دموکراتیک بسیاری از جوامع در حال تغییر تثبیت کرده است . مبدا و تشکیلات حزب با عضویت تودهای بر این اصل استواراست که تمامی حوزه های جامعه باید از نماینده گان بخش بزرگی از جامعه هستند در احزاب رقابت کننده مختلف ، متناسب با علاقه و ارزشهای سیاسی شان فعال شده و در مورد اقدامها سیاسی و پروژه ها از طریق بحث و تبادل نظر آزاد فعالیت میکنند . شخصیتهای رهبری منتخب بوده و خط مشی حزب را به وضاحت و روشنی برای عامه مردم بیان میکنند . آنها قادر اند تا اهداف حزب را به بهترین نحو ممکن در نهاد های سیاسی مثل پارلمان و دولت تحقق بخشند . احزاب با عضویت تودهای نیازمند شخصیتهای مدبر و متقاعد کننده هستند . تا زمانیکه رهبر منتخب برای رسیدن به سبک رهبری مبتنی بر دموکراسی مشارکتی تلاش میکنند تسلط و نفوذ یک فرد بر جسته نباید مانع اصل عضویت تودهای حزب گردد . تصدی دراز مدت ریاست حزب توسط ویلی برندیت در دمو کراسی اجتماعی آلمانی ، مثالی از این مورد میتواند باشد . او با استفاده از روش رهبری یکپارچه ساز و روش شامل سازی تعدادی زیادی از اعضا و نماینده گان شان در مباحثات و تصمیم گیری ها ، نه تنها جهت اصلی سیاستهای حزب را تعیین میکرد بلکه اصل دموکراسی درون حزبی را همواره در مرکز تصمیم گیری هایش مد نظر قرار میداد .
5 ـ ديموکراسی درون حزبی
واضع است که احزاب سیاسی فقط میتوانند وظایف دموکراتیک شان را در دولت تحقق بخشند . شرط تحقق این امر این است که آنها خود را از ساختاری دموکراتیک برخوردار باشند .
دموکراسی درون حزبی جاگزین واقعی حزب با رهبری مستبد است زیرا در آن کنترول رهبری ، انتخابی بودن رهبر ، و مشار کت اعضا در تصمیم گیری ها تضمین میشود .
فقط از طریق دموکراسی درون حزبی است که میتوان تآثیر جامعه بر احزاب و انجام مؤثر وظایف دموکراتیک احزاب را تضمین کرد . تنها دموکراسی دورن حزبی ، تضمین کنند عدم سو استفاده احزاب از موقعیت شان بوده و بعد از دست یابی به قدرت به دلیل انتخابات دموکراتیک ، دموکراسی را محدود نکرده و از مسیر آن منحرف نمیشوند . بنا براین دموکراسی درون حزبی تمام احزاب بخشی از سیستم محافظت کننده دموکراسی در برابر نیروی مخرب درونی میباشد . در دموکراسی های مستحکم دموکراسی درون حزبی درحیط صلاحیت رهبری حزب قرار نمیگیرد همانطور که در بسیاری کشور ها از جمله آلمان دیده میشود ، دموکراسی درون حزبی باید بواسطه قوانین مصوب – از طریق اعضا ، یا دولت – در برابر اراده رهبری حزب به هنگام لزوم محافظت گردد .
دموکراسی دورن حزبی کار آمد ، نیازمند اقدامها احتیاطی سازمانی ذیل است که باید ضمانت قانونی داشته و در شرایط خاص از نظر قضایی قابل اجرا باشد .
بحث آزاد و بدون مانع توسط اعضای حزب در مورد خط مشی حزب ، در مورد پرسش های مختلف مربوط به تصمیم گیری و سیاست رهبری
انتخابات آزاد درون حزبی برای تمامی مناصب دولتی که مربوط به حزب میباشد
گردهم آیی های منظم حزبی ، حداقل هر دوسال یکبار ، با انتخاب رهبری جدید و تصمیم گیر در مورد سیاستها حزب
نامزدی چند فرد برای یک منصب حزبی باید توسط همه به عنوان ویژگی اساسی حیات دموکراتیک حزب پذیرفته شود
اجتناب از این امر که کار گزاران حزب پس از انتخاب شدن سعی بر به دست گرفتن کامل قدرت به منظور افزایش عمر حیات سیاسی شان داشته باشند ، کاردشواری اشت
به منظور محدود کردن این تمایل ، بحث آزاد در موردخط مشی رهبری در حزب ابزاری ضروری برای حفاظت از معیار های دموکراسی درون حزبی میباشد
وجود یک مرکز قضاوت و داوری که در مورد تنبیه یا حتی در موقعیکه شیوه عملکرد عضو به زیان حزب است. محاکم داوری که در مورد اخراج عضو تصمیم میگیرند، فقط در برابر گردهمایی عمومی حزب پاسخگو بوده و توسط آن انتخاب میگردند. انتخابات باید به گونه تنطیم گردد که برای هر عضو امکان سهم گیری وجود داشته و رهبری ، تأثیر مستقیم بر عملکرد و تصمیمات هیئت منتخب نداشته باشد.
قانون حزب: این نکته نیز بسیار مهم است که محاکم عادی یک کشور بتوانند به موضوعات مربوط به اصول دموکراسی درون حزبی و انجام درست آن اصول رسیدگی کنند. بخ منظور ممکن ساختن این امر در مرحله اول حزب نیازمند قانون است، قانونی که مقررات اساسی در آن به وضاحت و به شیوه ای مشروع بیان شده استو در موارد منازعه، اعضاء و محاکم عادی میتوانند با مراجعه به قانون تصمیمات لازم الاجرا اتخاذ کنند.
البته این مقررات از یک کشور به کشور دیگر متناسب با سنتهای اجتماعی و فرهنگی متفاوت میباشند. هر چند مقررات اساسی بخش ضروری دموکراسی نیز بوده و تابع مذاکره و معامله نمی باشد.
یکی از معیارهای مهم دموکراسی درون حزبی در سراسر جهان این است که حزب وجود گرایشات و جریانات متفاوت را تحمل کند زیرا فقط از این طریق روند برنامهریزی و تعیین اهداف در حزب میتواند به گونه مؤثر صورت گرفته انتقادات سازنده ارائه شده و انتخاب نامزدها برای مناصب عالیرتبه دولتی به درستی صورت گیرد.
با توجه به گفتههای فوق این خطر وجود دارد که گرایشات متفاوت تدریجا مستقل شده و انسجام درون حزب تضعیف گردد.البته این خطر الزاماً وجود نداشته اما در صورتی که رهبری حزب از انتقادات جلوگیری کرده مانع ارائه نظرات متفاوت شده و در مباحث درون سازمان را شدیداً کنترل کند احتمال آن بالا میرود.
در صورتی که انتفاد اصوال کثرت گرای حزبی و آزادی جز و عملکرد همیشگی یک حزب گردد میتوان با قاطعیت انتطار داشت که تمامی اعضای حزب در عرصه عمومی از اهداف و تصامیم صرفنظر ار انگیزه شحصی شان دفاع کنند احتمال این امر در مواقعی که تصامیم حزبی توسط رهبری بر اعضای حزب تحمیل شود و اعضا احساس کنند که محکوم به پذیرش آن بوده و پیشنهادها و نظراتشان هیچ نقشی در تعیین اهداف ندارد بسیار اندک است.
در مورد خود دموکراسی هم میزان مشخصی از کثرت گرایی نه علامت ضعف بلکه علامت قوت بوده و نه تنها توانایی کار را کاهش نداده بلکه موجب افزایش آن میگردد.
دموکراسی درون حزبی و نظم بیرونی ، پیشفرض و مکمل یکدیگر در یک حزب دموکراتیک با عضویت تودهای هستند
برخلاف سو تفاهمی که در سطح گسترده وجود دارد ، چند جنبه بودن و وجود تنش هایدرونی یک حزب به هیچ وجه نشان عدم کار آریی حزب نمیباشد . مخالفت ها ، تضاد ها و تفاوتهای مربوط به نظریات و منافع از طریق افزایش یک پارچگی متناسب با ظرفیت ساختار درونی یک حزب ، برای یک پارچگی منصفانه و توجه به مواضع متفاوت ، باعث افزایش کارآیی حزب خواهد شد .
در یک دموکراسی ، همیشه موقعیت تنش بین منطق انتخابات و منطق اعضای حزب وجود دارد . اعضای حزب همیشه علاقمند اند که علایق و دیدگاههای خود را مطرح کنند ف در حالیکه نامزد های پارلمان و دفاتر دولتی باید طیف وسیعی از منافع و دیدگاههای اجتماعی را به منظور موفقیت در انتخابات مدنظر قراردهند . رسیدن به یک توازن معقول بین این دو دیدگاه حزبی و انتخاباتی همیشه عملکردی زیرکانه در حیات احزاب سیاسی میباشد .
6 ـ رهبری و ديموکراسی حزبی
فهم آرمان گرا و مبالغه آمیز از دموکراسی ، غالبآ این دیدگاه را اشاعه میدهد که دموکراسی و رهبری اصولآ ناسازگاز هستند . این نگرش فهم نادرست از دموکراسی را نشان داده و این حقیقت را انکار میکنند که رهبری سیاسی انواع بسیار متفاوتی دارد ، که برخی از آنهاحقیقتآ با اصول دموکراتیک ناسازگار بوده و درعین حال انواع دیگر متضمن موفقیت آن هستند .
رهبری دموکراتیک ، مشارکتی و همآهنگ کننده میباشد ، این رهبری دیدگاههای متفاوت و نظرات سیاسی را متحد کرده و نظر بخش عمدهای از رأی دهند گان و اعضای حزب را به خود جلب میکند . رهبریبا همآهنگ سازی علابق متفاوت به گونهای عمل میکندکه همه برای خود نقشی در تصمیم گیری احساس میکنند . این رهبری دموکراتیک هنرمندانه که تحمیل گر و مستبد نبوده بلکه به گونه مسوولانه دیدگاهها ارائه شده را همآهنگ میسازد ، امری بسیار ضروری برای احزاب سیاسی به حساب آمده و به دنبال مشارکت اعضای خود میباشد نه دفع آنها . رهبری خردمندانه ، باثبات و کار آمد به این معنی است که حد اکثر همآهنگی ممکن بین سیاستها ، رهبری و اعضا بوجود آمده است . این امر وقتی به بهترین نحو ممکن اتفاق میافتد که اعضا احساس کنند که نظریات شان به خوبی توسط رهبری مشروع انجام میشود .
رهبری دموکراتیک به این معنی نیز میتواند باشد که ریس حزب سعی کند تا برای یک دیدگاه منفرد که حمایت اکثریت را به همراه ندارد ، جلب حمایت کند ؛ بدین ترتیب ریس حزب با دلایل کافی در جهت منافع کشور جلب حمایت میکند . میزان موفقیت این روش را نهایتآ نتایج انتخابات بعدی ریاست حزب نشان خواهد داد. بینش و این احساس که ریس حزب چه زمانی و تا چه حدی میتواند مواضع جدید و توقعات مشروعی داشته باشد که اکثریت از آن حمایت کنند ، از ویژگیهای خاص بک ریس موفق است زیرا الزامات مشترک در مورد همه یکسان است .
رهبری دموکراتیک به معنای اعمال مستبدانه قدرت تصمیم گیری نیست ، بلکه به معنای همآهنگ سازی نظریات مختلف به نحوی که اکثریت را متقاعد کند ، میباشد .
خط مشی نافذ حزب که به یک اندازه برای رهبری و اعضا معتبر است ، مبنایی است که براساس آن رهبری دموکراتیک میتواند وجود داشته باشد . ویژگی دموکراتیک رهبری حزب در برنامهریزی اساسی توسط اعضای حزب نمایان است .
7 ـ بسوی حرب مبتنی برخط مشی
احزاب با عضویت تودهای نیازمند یک برنامه اساسی هستند که به دلایل مشخص برای همه معتبر باشد ، این برنامه باید به طریق دموکراتیک آماده شده و برای همه صرف نظر از جایگاه شان معتبر باشد و چارچوبی که درون آن انتقاد از سیاست رهبری و اعضای حزب مشروع و به نفع حزب تلقی میشود را تعیی میکند . از این رو ، ایجاد و مدیریت این برنامه اساسی در دگرگونی از رهبری مستبد به حزب با عضویت تودهای ، اهمیت اساسی دارد .
یکی از موثرترین استراتژی های برای ایجاد شرایط حزب با عضویت تودهای واقعی ، روند ایجاد دموکراتیک یک برنامه اساسی مشترک میباشد .
برنامه اساسی برای احزاب سیاسی ، که در آن هویت سیاسی و منافع مشترک توسط همه اعضا پذیرفته میشود ، باید به صراحت و روشنی بیان شود نه اینکه صرف به عنوان یک مکتوب با آن بر خورد شود . روند طراحی این برنامه بسیار مهم بوده و شاید اهمیت آن از خود برنامه بیشتر باشد .
ایجاد یک برنامه اساسی به هیچ وجه تنها کار نخبگان نقشی قاطع و سازنده خواهند داشت ، اما همیشه این نقش محدود است . نکتهای که اهمیت دارد این است که همه اعضای حزب در روند ایجاد برنامه حضور فعال داشته باشند . این امر به شیوههای مختلف ممکن بوده و به شرایط خاص کشور مورد نظر، سنتهای فرهنگی ، سابقه احزاب سیاسی ، وتا حدی به سازمان هایی که گرد هم میآیند بستگی دارد .
روند دموکراتیک کار برای ایجاد یک خط مشی حزبی به هیچ وجه به معانی فقدان رهبری نیست . رهبری یک نقش سازمانی مبتکر و تنظیم کننده دارد که موفقیت کل روند به آن بستگی خواهد داشت رهبری پیشنهاداتی در مورد محتوا و شکل کار ارائه کرده و رابط کل پروژه با حوزه عمومی را بر قرار میکند .
هدف از تعیین خط مشی حزب القای این احساس در اعضامی باشد که هویت سیاسی حزب که در نهایت به صورت مکتوب در میآید ، تویط اعضا شکل داده شده و مورد تائید آنها میباشد . البته ، این بدین معنی نیست که توقعات و خواستههای تک تک اعضای سازمان در برنامه اساسی نوشته خواهد شد . بنابراین ، گزنیش یک سطح میانجی برای تعیین اصول و مسیر حرکت کلی حزب که از صلاحیت کافی برای انجام اقدامها مقتضی برخوردار است ، بسیار مهم میباشد . ارزشهای بنیادی حزب باید درمرکز توجه قرار گرفته و بر داشت از آزادی ، عدالت ، و همبستگی و نقش آنها در شکل دهی اقتصاد ، دولت و جامعه به روشنی مشخص گردد . شروع شکلگیری برنامه اساسی چه از پایین یا به عبارت دیگر از ابتکارات ، خواستهها ، توقعات و اهداف تودهای بوده یا بالا از طریق طرح های رهبری یا حتی دستور العمل های مکتوب باشد ، نقشی تعیین کننده در موفقیت برنامه ندارد . در صورتکه رهبری پیشنهادها خود را به صورت مکتوب برای بحث ارائه کند ، باید مطمین شد که نماینده گان طیف های مختلف حزب ، در روند تصمیم گیری و استدلال حضور داشته باشند .
چگونگی آغاز روند ایجاد یک برنامه هرگونه که باشد ، مسوولیت رهبری برای تضمین حضور اعضا حزب ، و در صورت امکان اعضای جامعه در طراحی برنامه مهم است . در این مورد اقدامها مختلفی از جمله موارد ذیل را میتوان انجام داد .
__ ایجاد یک کمیسیون برای برنامهها که از نماینده گان ، بر مبنای جنسیت ، منطقه ، گرایش سیاسی ، بخشهای جامعه ، وظیفه حزبی و غبره تشکیل شده است . این کمیسیون روند طراحی برنامه را همآهنگ کرده مسوول یکپارچه سازی طرح ها میباشد .
_____تدویر میز گرد های عمومی که در آن رهبری حزب ، اعضا و نماینده گان جامعه در مورد ارزشهای بنیادی و اهداف با یک دیگر بحث و تبادل نظر میکنند .
___ کنفراس ها و میز گرد های منطقه ای که در آن اعضای مربوط به یک منطقه خاص ، فرصت آشنایی با جزئیات پیش نویس برنامه و مراحل مختلف آن را پیدا کرده ، با نظریات رهبری حزب مورد پرسش های افراد آشنا شده و خود فرصت مشارکت فعالانه می یابند .
____ مباحثات در نشرات بحث در نشرات حزب و در صورت امکان در نشرات عمومی در مورد پرسش های افراد و مواضع بخث بر انگیز و استفاده از نظریات کارشناسان خارجی .
__ کار گروهی در سطح محلی و در سطوح بالاتر ، که در آن پرسش های افراد مفصلاً مورد بحث قرار میگیرد
__ مباحثات انترنتی .
__ تحقیقات اعضا .
روند ایجاد خط مشی ، هو یتی مشترک بوجود میآورد که تأثیری سه گانه به دنبال دارد . رهبری به دلیل مکلفیت در مورد ارائه توضیح و توجیه اقداماتی که روی دست دارد ، باید بر اساس خط مشی حرکت کند . وظایف اعضا نیز با خط مشی گره میخورد زیرا اقدامها آنها نیز در معرض قضاوت جامعه قرار میگیرد و باید مطابق با هویت سیاسی برنامه باشد . حزب به عنوان یک کل ، نیز وابسته به روند ، ایجاد برنامه میباشد . زیرا باید برای معتبر ماندن و جلب حمایت ، بر اساس دستور العمل های خط مشی حرکت کند .
برنامه اساسی که توسط همه ایجاد شده باشد پیوند دموکراتیکی است که عضویت تودهای را حفظ کرده و هویت خارجی آن تعیین میکند .
این تأثیر ات سه گانه پیش نیاز احزاب با عضویت تودهای خاص است و اعضا را بواسط یک هویت سیاسی مشترک پذیرفته شده ، متحد میکند . این تأثیرات اعضا را قادر میسازد تا کنترول فعال و هدفمند بر رهبری داشته باشند ، و آنها را در راستای تبعیت از سیاستهای تعیین شده در جامعه و دیگر نهاد های سیاسی پاسخگو بسازند .
در ایجاد برنامه اساسی یک حزب با عضویت تودهای باید وظایف مهمی را همیشه به خاطر داشت .
__ تعیین هویت سیاسی حزب .
__ جهت دهی کار رهبری در عرصه عمومی و نهاد های سیاسی کشور .
__ اجتماعی سازی اعضای فعلی و جدید .
__ فراهم آوری اطلاعات و اشاعه اهداف حزب در عرصه عمومی .
تمامی اهداف به یک میزان معتبر بوده و باید به وضاحت در محتوا و متن مورد موافقت گنجانیده شود .
8 ـ فرهنگ سياسی وسازمان حزبی
از نظرتجربی ، گستردگی رهبران مستبد بیشتر در کشور های سنتی و یا دموکراسی های نوپا قابل فهم است . اين امر غالبآ به مراحل مشخص توسعه در فرهنگ سیاسی یک کشور مربوط میشود . ساختار های فئودال در جامعه در ترکیب با نظام های سیاسی سلطنتی منجر به فرهنگ سیاسی استبدادی و رابط ارباب و رعیتی میگردد . این امر نتیجه اقدامها مبتنی بر تجارب روز مره سیاسی است که به شدت در جامعه ریشه دوانیده است .
فرهنگ سیاسی ارباب و رعیتی مبتنی بر این نظر است که سیاست الزاماً از طریق دادو گرفت نا برابر به وجود میآید این داد و گرفت ، که با مرحله توسعه ساختار های سیاسی قبل از دموکراسی مرتبط است ،
شامل انتظارات از رهبران برای تآمین امنیت ، منابع ، و در صورت امکان بهبود وضعیت و در عوض ، حمایت و وفاداری مردم میشود . این نوع رابط ارباب و رعیتی شدیدآ در بر گیرنده خدمات بوده و مشارکت در آن نقشی ندارد . تا زمانی که رهبران قادر به فراهم آوری خدمات مادی از قبیل کمک هزینه ، در آمد و فرصت های بیشتر برای عده قابل توجهی از هواداران شان باشند ، وفا داری و حمایت هوا داران از رهبری مستبد ادامه خواهد یافت . این نوع رابط در مورد مساعدت ها یا مشاره برای خدمات محافظتی یا استراتژی هایی که رهبری برای فراهم آوری منابع استفاده میکند ، چیزی نمیدانئ و صرفآ مبتنی بر داد و گرفت _ وفا داری در برابر خدمات – دوجانبه میباشد .
یکی از شرایط فرهنگی که مشترکا توسط همه مشارکت کننده گان ایجاد و پذیرفته شده است ، این است که تنها چیزی که مانع کار مؤثر رهبری میشود مشارکت هوا داران در تصمیم گیری ها است ، این امر ممکن است به خاطر دسترسی ممتاز رهبری به منابع به دلیل موروثی ، مشروعیت ، یا دانش برتر سیاسی و فرهنگی وی در مورد چگونگی انجام کار باشد . بر اساس این شرایط ، ایجاد مانع برای رهبری نهایت به ضرر همه خواهد بود .
تا زمانیکه هوا داران ،زارعین فقیر یا کارگران روزمزد باشند ، که از تحصیلات رسمی بر خوردار نیستند این مدل به خاطر فرض محدودیت فرصت ها و تواناییها پذیرفته میشود و رابط استبدادی داد و گرفت توسط هواداران کاملاً مشروع تلقی شده و به هیچ وجه به عنوان یک مکانیزم نا کار آمد که نیازمند اصلاح است ، قلمداد نمیشود .
رابط ارباب و رعیتی در صورتی که نظام سیاسی کشور به طور کلی بواسطه روند های تصمیم گیری دموکراتیک شکل گرفته باشد ، مانع توسعه میشود یکی از مشکلات توسعه سیاسی برای بسیار از کشور ها اشاعه یک فرهنگ دموکراتیک مناسب است که غالبآ از ایجاد نهاد های دموکراتیک عقب میماند .
در این حالت نهاد های دموکراتیکی که بطور رسمی ایجاد شدهاند غالبآ برای مدتی طولانی در میان فرهنگ ارباب رعیتی که مخالف با نهاد های دموکراتیک هستند ، عمل میکنند و تمایل به رفتار ارباب رعیتی افزایش مییابد . مثالی از این حالت محروم شدن نهاد های دموکراتیک از پیگیری ادعا های مشروع شان توسط فرهنگ سیاسی غالب است .
نهاد های موجود ، مخصوصاً احزاب سیاسی ، از بیرون نهاد هایی دموکراتیک به نظر آمده در حالیکه در اصل مطابق با معیار های فرهنگ قدیمی قبل از دموکراسی عمل میکنند .
دشواری خاص برای کار حزب در شرایط دموکراتیک این است که غالبآ تعداد زیادی از اعضای حزب هنوز بر این باور اند که رابط ارباب رعیتی مشروعیت دارد ، در حالیکه فعالان دمو کراتیک در این نظام رنج برده و دایمآ برای رسیدن به فرهنگ مشارکتی دموکراتیک تلاش میکنند . این ناساز گاری ها عمومآ منجر به بی ثباتی احزاب مربوط و کاهش قدرت و فعالیت آنها میگردد .
بر خورد هوشمندانه برای مشروعیت بخشیدن به احزاب دموکراتیک ایجاد دموکراسی درون حزبی است که در مشارکت محوریت داشته و رهبران حزب آماده همکاری با فعالان دموکراتیک هستند ، این امر وقتی صورت میگیرد که اهداف واضع و مشخص باشد و انرژی در روند کار تلف نشود . هر چند ، مراحل لازم برای این کار باید مؤثر و قابل اعتبار بوده ، بر خاسته از اصلاح دموکراتیک یک فرد باشد و مورد سو تفاهم قرار نگیرد .
9 ـ احزاب و جامعه مدنی
اعضای حزب ، رابط بین جامعه مدنی و تشکیلات حزبی در نظام سیاسی هستند ، لذا وظایف و کار کرد هایی دارند که متوجه هر دو طرف میشود متوجه مرکزیت احزاب در نظام سیاسی و متوجه مدنی این اعضای احزاب هسنتد که میتوانند سه وظیفه جدایی ناپذیر دموکراسی در فرهنگ رسانههای گروهی را انجام دهند بواسط این وظایف جامعه آزادانه و به شکل سازنده به نظام سیاسی متصل میگردد.
1: آنها باید در موضعی باشند تا فرصت ها را برای ارتباط اجتماعی در میان مردم در زندگی روزمره دز محل کار و در خانه در جلسات تبادل نظر در جامعه مدنی سازماندگی کرده و در این مناسبات سهم فعال بگیرند.
2: آنها کسانی هسنتد که میتوانند حضور نمادین و واقعی حزب در زندگی روزمره و جامعه مدنی را فراهم آورده و از این طریق این نکته را بیان کنند که احزاب بخشی از زندگی اجتماعی بوده و عنصری از یک نظام سیاسی که از زندگی شهروندان مجزا باشد نمی باشد فقط از این طریق میتوان از خود بیگانگی فزاینده بین احزاب و جامعه را مهمار کرد.
3: تنوع اجتماعی اعضای حزب بهترین ضمانت برای تنوع ارزشها علایق تجارب توقعات و سبک های زندگی اجتماعی حاضر در حزب بوده و بیانگر این امر است که حزب میتواند با مباحثات فعالیتهای سیاسی اشکال مختلف ارتباطی فعالیتهای نمادین و خلاقیت خود از کل جامعه نمانیدگی کند.
ندون طیف وسیعی از اعضای فعال و شایسته احزاب به توانایی بسیج داشته و نه قادر به حفظ رابطه با روند توسعه و نو آوری در جامعه به شکل پایدار و معتبر خواهند بود.
یک جامعه مدنی زنده و با نشاط بهترین ضمانت برای دموکراسی مشارکتی زنده و توسعه دموکراسی درون حزبی میباشد.ویژگی دموکراسی فعالیت داوطلبانه و خودانگیخته شهروندان در جهت منافع عمومی است در این روند جامعه مدنی به هیچ و جه نمیتواند جایگزین نهادهای دولتی گردد بلکه وظیفه آن از بین بردن از خود بیگانگی و عدم کنترل میباشد جامعه مدنی نیازمند شرایط بسیاری است که باید توسط دولت تحقق یابت این دلیل از نقطه نظر نیازهای سیاسی برای تنظم همه ابعاد جامعه محدود میماند.
فعالیتهای جامعه مدنی بواسط عوامل ذیل تعیین میشوند:
سهم گیری داوطلبانه.
خود سازمان دهی.
توجه اساسی به منافع عمومی.
متناسب با وضعیتی که مردم خود و حوزه مورد نظرشان را میبینند شش وظیفه اجتماعی و سیاسی متصور است که در قالبهای مختلف امکانات سیاسی و پیامدهای فعالیت دز جامعه مدنی را بیان میکند:
خود یاری اجتماعی مشترک
توسعه و باز تولید همبستگی و سرمایه اجتماعی
اعمال فشار شهروندان بر نهادها و نظام سیاسی (وظیفه مداخله لیبرال -دموکراتیک)
خود گردانی سیاسی جامعه (وظیفه خود گردانی دموکراتیک- جمهوری خواه)
کفتگوی سیاسی برای درک بهتر مردم از خود مشورت
ااجتماعی سازی سیاسی شهروندان
اگر اجتماعی سازی سیاسی شهروندان و بازتولید تمایل به تبارز همبستگی صرفاً پیامدهای فعالیت دز جامعه مدنی میباشند موارد مذکور در مقاسیه با نظام آموزشی طبقاای که مشخصاً در این مورد کار میکنند به نحو قابل اعتمادتر و پایدازتری تحقق مییابد به همین دلیل است که فعالیت در جامعه مدنی برای خط مشی دموکراتیک ضروری است.
احزاب باید مشارکت دموکراتیک را در هر موقعیت که مناسب و ضروری است تقویت و حمایت کنند این امر قبل از هر چیز به این معنی است که آنها ساختار حربی خودشان را به عنوان یک محل تبادل نظر جامعه مدنی سازماندهی کنند تا سهم گیری شهروندان در روندهای سیاسی ممکن گردد به علاوه احزاب میتوانند تشکیلات حزبی منطقه ای و محلی و اعضای فعال آنها زا جهت انجام وظیفه تبادل نظر و دیگر نیازمندی های دموکراسی اجتماعی در جامعه مدنی توانمند سازند.
بدین ترتیب احزاب سیاسی باید اعضا و سهم گیری آنها در تصمیم گیری را به گونهای سازماندهی کنند که آنها بتوانند به گونه مؤثر به یک نقطه آغاز در جامعه مدنی بدل شده و در عین حال پلی بین جامعه مدنی و نظام سیاسی باشند به منظور انجام این وظایف به گونه مناسب و مؤثر احزاب نیازمند اصلاحات از نقطه نظر شیوه کار درک اجتماعی و فعالیتهای اعضای حزب می باشند.
در صورتی که احزاب سیاسی به گونه دموکراتیک سازماندهی شده و در جامعه مدنی جای گرفته باشند مهمترین عناصر دموکراسی بوده و مهمترین موضع را در میان سایر تشکیلات سیاسی خواهند داشت اول ار همه احزاب به این دلیل اهمیت می یابند که کار ایجاد خط مشی حزبی را بعهده دارند وظیفهای که شامل منافع و ارزشهای جامعه مدنی و بسیار گروهها با منافع خاص میباشد از یک طرف اجتماع باید مورد نظر گرفته شود و از طرف دیگر بیشترین تعداد ممکن از سازمان ها باید قادر به درک منافع خود باشند در حقیقت این کار یکبارچگی سیاسی است احزاب سیاسی در روند میانجیگری بین منافع اجتماعی و عملکرد دولت نیز از اهمیت بر خوردارند زیرا از یک طرف در زندگی جامعه مدنی و از طرف دیگر در نهادهای دولتی مثل پارلمان و دولت حضور دارند بر خلاف احزاب دولتی که وظایفی مشخص دارند احزاب دولتی که وظایفی مشخص دارند احزاب سیاسی قادر به اقدام در هر موردی که جامعه تقاضا کند میباشند.
احزاب هر چه بیشتر در درون خود به شکل دموکراتیک سازماندهی شده باشند این وظایف را بهتر انجام خواهند داد دموکراسی حزبی و اقدامها یکسان به هیچ وجه در تضار با یکدیگر نیستند.اگر روند تصمیم گیری به شیوه دموکراتیک سازماندهی شده باشد اعضا میتوانند به گونه مؤثر متوفع باشند که تصامیم صورت گرفته به نحو درست در اختیار عموم قرار گیرد. رهبری و دموکراسی نیز با یکد یگرمخالفتی ندارند زیرا رهبری خوب مواضع متفاوت را یکپارچه ساخته و از کنترول اعضا و مسوولین حزبی سر باز نمیزند .
هواداران جدی حزب که در اطراف یک شخصیت مستبد رهبری کننده جمع شده و توسط گروههای کوچک تأثیر گذار محافظت و حمایت میشوند به سختی میتوانند در زنده گی اجتماعی ریشه بدوانند . اگر احزاب آزاد باشد ، به بهترین نحو از طریق میانجیگری بین سیاست و جامعه نقش یکپارچه سازی دموکراتیک را انجام خواند داد . “ آزاد به معانی آزاد بودن برای طیف وسیعی از مردم با جهان بینی ها ، سابقه اجتماعی ، و قومیت های متفاوت میباشند . که مایل به حمایت از اصول روشن و اهداف سیاسی حزب باشند این احزاب غالبآ برای مردم و در درون خود آزاد میباشند ، دموکراسی به معانی همکاری و یکپارچگی نیز میباشد و این اصول و مواردی چون خود آگاهی ، وفرهنگ سیاسی احزاب در دموکراسی ها نیز باید در تشکیلات حزبی منعکس شود .
نقش محوری احزاب : احزاب همیشه خود شان را از دیگر سازمان ها و ابتکاراتی که در جامعه مدنی صورت میگیرد ، متما یز میدانند . تنها احزاب برای پارلمان فعالیت میکنند و بنا بر این میتوانند در قدرت دولت متناسب با موفقیت شان در انتخابات سهم بگیرند . آنها در عین زمان بخشی از دولت هستند و این امر آنها را در رابط با دیگر نهاد های سیاسی اهمیت میبخشد . به دلیل این اهمیت است که دیگر سازمان های علاقهمند به همکاری با احزاب سیاسی هستند ، زیرا فقط از این طریق میتوانند به اهداف عمده سیاسی خود دست یابند . احزاب باید در مواقعیکه جامعه مدنی خود را مستقل از احزاب میدانند ، از جامعه مدنی فعال استقبال کنند زیرا جامعه مدنی مهترین منبع انرژی برای دموکراسی و زمینه مساعد برای احزاب سیاسی میباشد .
همکاری مثبت بین جامعه مدنی و احزاب سیاسی پیش نیازی مهم برای رشد دموکراسی در کشور و در درون احزاب سیاسی میباشد .
نتيجه
دموکراسی مدرن
تودهای نمیتواند بدون احزاب
سیاسی سازماندهی شود
.
احزاب به
منظور انجام وظایف اجتماعی و
دموکراتیک شان ، باید خود از درون
دمواکرتیک باشند
.
یک قانون مؤثر
حزبی ، که ارزشها و معیار های
بنیادی حزب را تعیین میکند
میتواند کمک بزرگی باشد
.
دموکراسی درون
حزبی تنها در صورتی میتواند زنده
و با نشاط باشد که تعداد زیادی از
اعضای فعال و کار آمد حزب متوجه
خطرات قابل وقوع در کار روز مره
شان برای حزب باشند
بالا
بازگشت