حکمت همت

برداشت آزاد!

شورای علماء یا یورش علماء؟؟؟

«علماء وارثین انبیاء اند » این جمله را شاید که نه بلکه حتمن در دوران زندگی و عمرتان بارها چه از زبان خود این مبارکان و چه از زبان عوام و خواص شنیده باشید که علماء پس از انبیاء نقش وارثین آنها را داشته و به تعبیری دیگر ادامه دهنده راه انبیاء و رهبری امت اسلامی را بدوش داشته و دارند و این امری است که باید و شاید چه دلتان خواسته باشد و چه دلتان نخواسته باشد از این مبارکان تبعیت نموده و گوش بسته و چشم بسته به حرف ها و اوامر ایشان گوش کرده و در هر راهی که ایشان راهنمائی مینمایند پای گذاشته و این جمله را هم مثل آذانی که معنایش را در روز های آغازین تولد نمیدانی و به گوشت میخوانند، مکلفن و مجبورن آویزه گوش خود نمائید.

در این مبحث در ابتدا میخواهم مقدمه ای به شناخت واژه علماء ازدید جامعه افغانی داشته باشم و بعدن به آن موردی خواهم پرداخت که چرا دلیل نوشتن این حرف های گزاف من شده است.

در جامعه امروزی افغانی ما هر آنکس که عمامه سفید بر سر ،محاسن سفید و جامعه سفید بر تن داشت به دید بیشترین عالم و یا ملای دین و وارث انبیاء و رهرو دین و مذهب خدایی پنداشته شده و خطاب میشود و از پیر و جوان و خورد و بزرگ هم باید بدون استثناء احترام مرسومه و لازمه را بجا نموده و در انجام وظایفی که از سوی این بزرگواران دین توصیه میشود چه دانسته و چه ندانسته از هیچ گونه سعی و تلاشی دریغ نورزند ، حال آنکه میخواهد به نفع ایشان باشد و یا هم به ضرر ایشان و این امریست که باید چشم و گوش بسته قبول کنید.

به اضافه گفته های بالا در مورد نشانه های علماء و شناخت آنها، برداشت دیگری را هم میتوان از دید جامعه افغانی برای شناخت آنها و متمایز کردن آنهااز سایر اقشار جامعه ،پیدا نمود و آن اینکه علماء کسانی هستند که از دانش و علم فراوان چه در زمینه دین و چه در زمینه مسایل اجتماعی برخواردار بوده و تمام اندوخته های دینی و علمی آنها بر اساس کتاب و حدیث و مدارک اسلامی باقی مانده از هزار چند سال پیش است و نیز از هرگونه خلاء اندیشه و فکر و دانش هم مبرا بوده و باید گفت،قشری هستند که برای خدمت برای جامعه اسلامی و امت اسلامی کمر همت بسته و از سیاست و بازی های کور آن نیز دور بوده و هیچگاه به آن اهمیت نداده و خود را درگیر مسایل سیاسی ننموده و فقط نقش رهبری امت و جامعه اسلامی را بدوش داشته و بس! که من به کلی مخالف این گفته بزرگواران هستم و آنرا در دلایل بعدی که گفته خواهد شد واضح خواهم ساخت.

علماء این وارثین بر حق انبیاء در جامعه امروزی و چه دیروزی افغانی نقش برجسته ای را داشته و حکومت های مختلف هم با احترام به این قشر نگریسته اما این احترام برای مقاصد حکومت و برای ایجاد یک نوع ارتباط حکومتی – دینی و توده ای برای اهداف مشخصی به کار رفته و تا اندازه ای حال  قدرتی چه نمایشی و چه غیر نمایشی  برای این گروه از جامعه داده شده تا نقش خود را در مواقع لازم و ضروری به سود دولت و دولتمردان انجام دهند.

شورای عالی علماء و روحانیون در مرکزکشور و شورای های کوچک در ولایات مختلف با تجمع در مساجد بزرگ و یا مکان های مشخص شده برای اجتماع ، هرازگاهی اقدام به برگزاری  جلسات اضطراری و غیره نموده و روی مسایل گوناگون اعم از دینی و اجتماعی و اخلاقی بحث نموده و در اخیر بدون نظر خواهی از توده مردم و شرایط و اوضاع جامعه که آیا برای تصمیم گیری های آنها موافق و آماده بوده و شرایط پذیرش آنرا دارند یا خیر ؟ فتوا صادر نموده و بعدن هم آن کاغذ دست به دست از دستان بزرگواران گذشته و به امضاء رسیده و در دم در رسانه ملی یا دولتی به نشر رسیده و همه مکلف به تعقیب و اجرای احکام صادر شده هستند!

من به خوب و بد این فتوا ها کاری ندارم سوال من اینجاست که آیا علمای دین و وارثین انبیاء نقش خود را توانسته اند به شکل برجسته و حائز اهمیت در جامعه ایفاء نمایند و آنچه خوب و بد قضیه را تشخیص میدهند به نتیجه ای مطلوب هم رسیده باشند؟ و روی افکار عمومی جامعه تاثیر گذارباشند؟  آیا توانسته اند به راستی نقش خود را به عنوان وارث بجای بیاورند؟آیا توانسته اند بدعت ها  و رسم و رسوم ناپسند را از چهره جامعه افغانی بردارند؟ آیا توانسته اند با پند و اندرزها و فتوای های خود از قتل ، دزدی و انتحاری و کشتن اطفال و زنان ومردم بیگناه جلوگیری کنند؟ آیا توانستند از احقاق حقوق حقه ملت مسلمان و رنجدیده و رنجکشیده افغان دفاع کنند؟آیا توانسته اند از خودسوزی زنان توسط شوهرانشان جلوگیری کنند؟ آیا توانسته اند از عقد دختران زیر سن برای افراد بالای هفتاد سال جلوگیری کنند؟

آیا توانسته اند از ابتذال و گمراهمی مردم جلوگیری کنند؟ آیا توانسته اند از منکرات جلوگیری کنند؟ آیا توانسته اند با انتقاد های مکرر و تشکیل شورا های اضطراری بیشمار از نشر و پخش برنامه و سریال های تلویزیونی به تعبیر آنها مبتذل جلوگیری کنند؟آیا توانسته اند با استفاده از حق وراثت انبیاء پیام آور صلح و آشتی ملت های آنزمان را برای این زمان به ارمغان بیاورند؟آیا توانسته اند ازگسترش روز افزون تبعیض نژدای ،قومی،مذهبی، زبانی و منطقوی در کشور جلوگیری کنند؟ آیا توانسته اند از فاصله طبقاتی مردم افغانستان جلوگیری کنند؟آیا توانسته اند رشوه و رشوه ستانی و فساد اداری که گناهی بزرگ است جلوگیری کنند؟ آیا توانسته اند از فحشا جلوگیری کنند؟آیا توانسته اند امنیت ، آسایش و آرامش را به مردم باز گردانند؟ آیا توانسته اند...................... و هزار ها آیای دیگر.

اگر توانسته اند در کجا و در کدام زمان ؟ چگونه ؟ و تبعات آن چه بوده است ؟ و اگر نتوانسته اند چرا؟ و به کدامین دلیل؟ پس چرا از ادعای وراثت انبیاء سوءاستفاده میشود؟ قدرت این علمای ما در کجا و در چه مواردی متمرکز است؟

بحث و سوال من اینجاست که خوب اگر توانسته اند چگونه ؟ و اگر نتوانسته اند خوب پس چرا در تمامی موارد نامبرده شده از خود کنش نشاند داده و تشکیل شورا و تجمع و فیصله و فتوا میدهند؟ و چرا حرف اول و آخر را برای رعایت امور از زبان اینها باید شنیده شود؟ من مخالف با تشکیل شورا و فتوا های اسلامی و شرعی این بزرگان دین نیستم و در اصل عمل ایشان زیر سوال نیست و آنچه دردناکست نشست و جلسات بی فایده و بحث روی مسایل بسیار پیش پا افتاده جامعه است و از اصل درد و رنج و غم مردم بدور رفته اند، و هر روز هم در نماز های جمعه که اکثریت امت اسلامی در آن حضور دارند فقط از قهر خدا و آتش جهنم و گناه و عذاب قبر دیگر حرفی برای گفتن ندارند و از مهر و محبت خدا و از بخشودگی خدا و از بهشت خدا و بزرگی خدا چیزی به میان نمیآید ، چرا راه های جلوگیری و وقایه اعمال بد و ناپسند گفته نمیشود و فقط تمرکز بر روی اعمال انجام داده شده است که انجام پذیرفته و دیگر قابل تغییر نیست؟

شاید در جواب علمای گرامی ما بگویند که ما قوه اجرایی نداریم و از زور بازو و زور نظامی هم خبری نیست! آیا انبیاء که شما وارثین آنها هستید همگی با زور شمشیر و لشکر کشی و قتل و کشتار و قوه اجرایی مردم را به راه خدا و خود خدا آشنا ساختند و خوب و بد را معرفی کردند و از منکرات بازداشتند؟ آیا در همه موارد زور شمشیر بوده است؟

باز هم تاکید میکنم که علماء و وارثین انبیاء به قید اینکه واقعن عالم باشند و ره رو راه راستین آنها ، نقش عمده و بسزایی در جامعه دارند و قشری هستند قابل احترام و با ارزش و اما اگر به بیراهه رفته باشند؟( کفر اگر از کعبه خیزد کجا ماند مسلمانی؟)

موضوعی دیگر را میخواهم مطرح کنم که شاید بی ربط با این گفته ها و مسایل نباشد و بر میگردم به چند سال پیش در دوران سیاه ،تاریک و وحشت طالبانی:

اگر یادتان باشد در دوران این جانیان وحشت زا و وحشت ناک تمام دروازه های مدارس دخترانه و دانشگاه های دخترانه بروی این قشر همیشه آسیب پذیر جامعه ، بسته شد و هیچ دختری حق تعلیم را چه در مدارس دولتی چه خصوصی و چه مساجد خانگی نداشت و محروم از تمام امتیازات انسانی، حتی حق گشت و گذار را هم در شهر به سختی و مشکلات زیاد ، و هزار ها مشکل دیگر....... در آنزمان فتوایی  از سوی شورای علماء با همین تشکیلات کنونی صادر شد که خلاف فرموده پیامبر بود ( طلب علم بر هر مرد و زن مسلمان فرض است) و این فتوا در کاغذی بلند و بالا نوشته و در پائین آنهم از سوی شمار زیادی از علمای دین و بزرگان به امضاء رسید و در دروازه های ورودی مساجد جامع و مدرسه ها و دانشگاه ها نصب شد و از سوی رادیو و روزنامه ملی  تنها رسانه های دسترس آنزمان به پخش و نشر رسید! آیا در آنزمان گفته پیامبر خدا تغییر کرده بود؟ آیا گفته پیامبر خدا که علمای کرام و امضاء کننده گان فتوا آنرا فراموش کرده بودند ، رنگ و بوی دیگری یافته بود؟ آیا این علماء رسالت و شجاعت انبیایی را به خاطر دفاع و حرمت گذاشتن و به اجرا گذاشتن سخن و فرموده پیامبررا از دست داده بودند و فراموش کرده بودند؟ آیا وارثین انبیاء که به خاطر سخن ، راه و روش پیامبرانشان در آنزمان از جان و مال خود مایه میگذاشتند و شجاعانه در برابر زور و ظلمت می ایستادند و دفاع میکردند با این وارثین امروز انبیاء تفاوت دارند؟ که  بدون شک بله ، به این دلیل اینکه آنها از جان و مال خود در راه خدا و پیامبرشان دریغ نمیکردند و ترس از دست دادن جان و مال را نداشتند و زندگی آزاد و را بر زندگی خفت بار و توهین آمیز ترجیح میدادند و به فکر زر اندوزی و مال و منال و کسب رتبه و مقام نبوده اند و این بوده است که واقعن رشد و ترقی اسلام در آنزمان به اوج خود رسیده بود و اما امروز امت اسلامی و ممالک اسلامی در چه روز و حالی هستند ؟ که خود نظاره گر اوضاع و احوال هستید.

متأسفانه امروزه برخی از علمای گرامی ما از این نام یا به عنوان حرفه و شغل استفاده میکنند و یا به عنوان قدرتی نمایشی در برابر مردم و حکومت و یا به عنوان شغلی برای کسب معاش و مایحتاج زندگی روزمره خود و دور از اینکه پی برده باشند این عنوان داشتن عالم به دین و وارثین انبیاء چه مسئولیتی بس خطیر بوده و چه نامی مبارک و قابل احترام.

امروزه شیخ ، ملا و آخند های زیادی را میتوانی در گوشه و کنار شهر خود یافت که فقط به در آمد این شغل تحت عنوان عالم دین و با خبر از همه چیز فکرمیکنند و با شیوهای مختلف از مردم برای خود سود مالی میجویند. و حال آنکه خواسته باشی از این مبارکان یک سوال دینی و یا پرسشی که به ذهن هر انسانی پیرامون خودش و دنیایش میگذرد داشته باشد در قدم اول که به تکفیر کشیده خواهی شد و در قدم دوم پاسخ کوتاه و به اصطلاح خودشان جامع برایت میدهند که دیگر مجالی برای پرسش بعدی برایت باقی نخواهد ماند، به طور نمونه اگر خواسته باشی در مورد قضا و قدر پرسشی داشته باشی در جوابت میگویند : به این مسایل نپرداز و اصلن فکر هم نکن و اصلن به تو مربوط نیست و تو زنده گی ات را بکن و هرچه شد همان خواهد شد و این سوالاتی هست که ما هیچ وقت به آن نخواهیم رسید و نباید هم رسید!!!

این برخورد تعدادی از علمای دین با پرسش کننده گان که بیشترین آنها را قشر جوان تشکیل میدهد ،چنان تاثیر منفی بر روی آنها بر جای گذاشته است که دیگر جرأت پرسشی هر چند  ساده را هم از آنها صلب کرده و در عالم بی خبری خود فرو رفته و گاهی هم منجر به روگشتاندن آنها از دین شده و اینجاست که فاجعه ای بس بزرگ پدید آمد ه و عامل ببار آوردن این نوع مشکلات هم بی خبری و تمرکز علماء و روحانیون روی مسایل کلی دین بوده و جزئیات آن یا همان فرع را به گوشه ای گذاشته و به کل پرداخته که در نتیجه ناآگاهی را برای افراد جامعه ببار آورده است.

آنچه میتواند نقش علمای دین را برجسته ساخته و قوه تاثیر آنها را بر روی افکار عمومی جامعه قوی ساخت میتوان از دید روشنگرانه علمای دین با مسایل اجتماعی و اخلاقی دانست و با دید بازو فکری روشن به قضایا نگریسته و به مسایلی بپردازند که به نفع تمامی جامعه بوده واز وقوع حادثه از قبل جلوگیری کنند و برای همه، زمینه را طوری آماده سازند تا پرسش خود را آزادانه مطرح ساخته و پاسخی قانع کننده نیز برای پرسش های گوناگون داشته باشند و در بالا بردن سطح آگاهی و دانش مردم به زبان مردم و زمان حال صحبت نموده و مردم را از حقوق و امتیازات شرعی و قانونی شان آگاه ساخته و دیگر پرسشی برای اینکه آیا توانسته اند این کار و یا آن کار بکنند باقی نماند.

هدف من از انتخاب عنوان این یاداشت زیر نام ( شورای علما ء و یا یورش علماء ) خدا نخواسته توهین و یا بد گفتن به این نام و این قشر نبوده و نخواهد بود و منظور از یورش علماء تعبیری از یورش نظامی نبوده بلکه یورش افرادی ناآگاه و بی دانش و زنبوران بی عسلی بوده که در جمع علمای متعهد و دانشمند و روشنفکر و واقعن خدمت گذار به دین و امت اسلامی بوده که متأسفانه روز به روز هم بر تعداد شان افزوده شده و این امر سبب دوری مردم از علماء و روحانیون و دلسرد شدنشان از امور دینی و توجه به آن و همچنین باعث ضعیف شدن نقش آنها در جامعه شده است.

امیدوارم علمای واقعی و روحانیون واقعی و وارثین بر حق انبیاء با در نظر داشت این همه پرسش ها و با درک اوضاع و احوال جامعه برای احیای مجدد قوت دینی خود، با اندیشه و تفکر باز و سالم برای دین و امت اسلامی خدمت واقعی و بدون در نظرداشت کدام چشم داشتی نموده و برای تقویت دین اسلام  آگاهانه عمل نمایند.

به امید آنروز که دیر یا زودش را خدای متعال میداند.

 

 


بالا
 
بازگشت