خوشه چین
شکست خوردۀ سیاسی
قسمت دوم:
مشروعیت یک دولت زمانی مطرح میباشد که ملت خودرا بیمه کرده بتواند.
دولت جناب آقای کرزی ازهمان آغازکنفرانس بن مشروعیت نداشته .کنون هم ازمشروعیت برخوردارنیست.
سوال پیش می آید که درنمازهای جمعه وعید وبرات خطبه بنام کی خوانده میشود. درصورت که امرونهی کشوربدست بیگانگان باشد.
منطق زمان فریاد میزند که برای فرزندم گهواره اش را واپس آورید.
تا که مادرش به آن للو للو بگوید.
برخوردبا هرگونه تفكربيگانه پرستي،جدايي خواهي ،استقلال خواهي کهنۀ استعمارجهان((انگلستان)) بمثابۀ معاملۀ کشور به نفع بیگانگان است.كشوروخاك افغا نستان متعلق به همه ملت افغان است وهيچ شهرومنطقه اي حق خودمختاري ندارد.توطئه خودمختاری ویا فدرالیزم به شیوۀ قدیمی که انگلیس ها مهندسی کرده اند اندیشه ای خام و درجهت منافع روس وانگلستان است که هرگز درافغانستان یکپارچه عملی نخواهد شد .ايستادگي در برابر متجاوزين تاريخي كشورافغانستا (( ابرقدرتها ونوکرانشان)) وحفظ كامل استقلال ملی امرضروری است.درچنین یک وضعیت سیاسی انگلستان وامریکا بزرگترین دشمن افغا نستان میباشد که با سیاستهای استعماری ومتجاوزانه خود لکه ننگینی درتاریخ سیصد سال اخیر ما محسوب می شوند.درکشورهای که حاکمیت ملی تثبیت است عیبی وجود ندارد که اداره های خود گردان محلی، با اطاعت از قوانین مرکزی خود برای پیشرفت وترقی وانکشاف متوازن درسطح کشورهویت خودرا تثبیت نماید. چنانچه که دربعضی ازکشورهای پیشرفتۀ جهان مروج است.
درخانوادۀ همه اطفال ازیک پدرومادرمعیوب((ازیک چشم کور)) به دنیا می آمدند.طبعاً که فهمیدن بیولوژی((ژنتیک)) سوال را حل مینماید.درکشوریکه آزادی وا ستقلالیتش هنوززیرسوال است.هزاران نفربه خاطر آزادی جان میدهند هزاران نفردیگر بخاطرحفظ ونگه داشت نیروهای بیرونی تلاش دارند.تا ازخائنین بوطن حمایت نمایند.کشورهای همسایه وهکذا کشورهای منطقوی وفرا منطقوی سرتقسیم نعمات به نتیجه نرسیده اند.
یعنی که اشتباهات پی درپی جنبش چپ را ازنظر گذرانید درسیاستها تجدید نظرصورت گیرد ، ازخیرات خوران دوردیگ امپریالیزم که با طبقهای خالی برگشت کرده اند،پرسیده شود که چرا خود سرانه؟؟؟ درسیاست های موجود اصلاحات صورت بگیرد با عاملینش محاسبۀ سیاسی کرد.
منطق زمان فریاد میزند که برای فرزندم گهواره اش را واپس آورید.
تا که مادرش به آن للو للو بگوید.
تکری«بقه»یا سبد«صلح»
رفتم به پــــــای دمنـــــــــه و کلیلـــــــــــــه
میـــــــان جنــــگل چه جشن و میلـــــــــــــه
آنــــــــجا به تمـــــــاشــــــا گرفتـــــــــــم که
اســــلام دروغیــــن وفاشیســـم قبــــــیلـــــه
گردن به گردن درحــــــال تنبـــه وتــــــــیله
مه راضی توراضی چه حــــــــــاجت به قاضی
حق به حق دار،دیگرجا،ندارد شکوه وگیـــــله
منصوربه فریب گول انداخت درتکری منـــفور
شیربالای خــرغضب،شـــد ندرسوا وخیلــــــه
منصور(( ملا اخترمحمد منصور)) منفور استخبارات لندن
اگرامروزروسیه بعد ازهفتاد سال اعتراف مینماید که مسؤل کشتار 22000هزارسربازپولندی درجنگل« کاتین» دولت وقت اتحاد شوروی سابق بوده است نه آلمان نازی.
کی اعتراف مینماید که مسؤلیت تمامی بی نظمی ها (( جنگ سرد)) سراسر ویرانی افغانستان وتلفات ناشی ازین دوران زیاده از پنج ملیون انسان افغان به گردن من است.؟
درسطح بین المللی
1-قصر کرملن2- قصر سفید3- بریتانیا4- اتحادیۀ اروپا
ازدید ایدیولوژیک
1- اسلام سیاسی که آب ازمنبع واشنگتن می نوشید
2- ما ویزم که آب ازمنبع پیکنگ می نوشید(( سیاست ازلولۀ تفنگ بیرون میشود)) انقلاب فرهنگی
3- سویتیزم که آب ازمنبع ماسکاو می نوشید
درسطح ملی
حزب دموکراتیک خلق ویا احزاب اسلامی
دروجود شخصیتها
اعضای دفترسیاسی کسی حق نداردکه بگویدمن نبودم، بنده بی دخل است((اقلیت تابع اکثریت)) سکوت موجب رضا است.معاش خوده میگرفت درصورت مخالفت استعفا میداد.
یا رهبران تنظیمهای جهادی
آیامیتوان بعضاً رهبران جهادی وطالبان را علاوه بر فاجعه آفرینان بشری فاجعه آفرینان علم ومعرفت گفته میتوانیم؟آیا گفته میتوانیم که اینها دشمنان صلح و برادری اند؟ آیا گفته میتوانیم که زیربناهای اقتصادی،سیاسی ونظامی راهمین ها خراب کرده اندآیا بالای اینها میتوان بالای اینها نام ((علم برداران)) شیاطین واقعی ومردم افغانستان گذاشت.؟ درین مورد ما چیزی نمیگوییم بگذار که خود اعتراف نمایند.
بناً هیچ کسی حاضر نیست که اعتراف نماید
درک حقیقت این است که گفته شود آدرس میدهد به وطن دوستان ووطن پرستان که میگویند ((خود آگاهی ملی)) درسطح خیلیها نازل باعث همه بدبختی شده است که دزد وطرار،خائن وطن فروش، به اتفاق هم به سرزمین ما آمدند ویرانه بجا ماندند ورفتند. اگر انتقاد نمایی همه به مانند تابۀ ماهی پزی شعله ورو داغ میشوند.
بناًگفته شودکه منظرۀ عمل کردساختار موجود نظامی وسیاسی کشورمان(( تحت اشغال)) افتخارنه بلکه ننگ تاریخی است برملت شریف ونجیب افغانستان. تکرار احسن عروسک دست نشاندۀ خودمحمد نادرخان رابابرادرانش برای سرکوب آزادیهاخواهان واقوام مظلوم روان کرد.این سرکوب خونین چندین سال ادامه یافت وآهسته آهسته تابه آن مرحلۀ رسیدکه جوسیاسی وانکشافات حوادث ورقا بتهای جهانی در جهان دیگرجایی برای دیکتاتوری شاهی مطلقه باقی نماند.به استثنای کشورهای عرب تحت امرامریکا وانگلیس،به خواسته های مشروطه خواهان ماجواب مثبت دادمشروطه خواهانیکه که باچکیده های قطرات خودآیندۀ تاریک راخط روشن گذاشتند.
بیان تکراراحسن عبارت از نتیجۀ است که مشروطه میشناسیم بناً نظام مشروطیت یک ارزش بود که صدها روشن فکربا ایمان، باوجدان ووطن دوست معارف پرور درین راه خون های خودرا ریختاندند. بوجود آمدن نظام شاهی مشروطه درحقیت انقلاب حقیقی بود که ازبطن شاهی مطلقه سربیرون آورد.درین جا بحث ما ازایجاد شاهی مشروطه نیست بلکه گذارش وتبصره روی مرحلۀ است که گفته میشود مرحلۀ ایجاد بحرانهای موجود بوده است که تهداب ازهمین جا کج نهاده شد((نویسندگان محترم ما نوشتۀ هذارا بخوانند لطف نمایند. هرکس طبق رشته ومسلکش،سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی، جامعه شناسی، اقتصادی نه ازلحاظ نظری بلکه حقیقت هارا زیرفوکس وزره بینی خود قراردهند،بعد ازان گفته خواهد شد که
((قبل ازتهیه شدن لباس نو نزد خیاط اگرلباس کهنه ازتن کشیده شود چه میشود؟))
طبعا کهً مرحلۀ نظام مشروطیت فازی بود منحیث پل ارتباطی بین قرنها سیستم سیاسی استبدادی وخشن ورفتن به سوی آموزش وخود آگاهی ملی ووفق جامعه با معیارها ارزشهای دموکراسی وعدالت، آزادی خواهی وآزاد زیستن.
نخبگان روشن فکران ودانشمندان آن وقت هکذا نظام شاهی آن زمان،نزاکت های ملی وبین المللی را میدانستند علی الخصوص اگر دولت وقت هوشیار می بود،آنزمان دموکراسی را که آزادی خواهان ودگراندیشان مطمع نظرشان بود، اعلان کرده بود،به نشر جراید واخبار اجازه داده بودبه احزاب سیاسی با توجه با مواد مندرج قانون اساسی آن زمان که دارای برنامه واساس نامه بودند،رسماً اجازۀ فعالیت میداد. احزاب را تحت مراقبت ومواظبت خود قرارمیداد.دولت وقت این مسئله را درک میکرد که احزاب دروجود روشن فکران موتوری برای جلوراندن جامعه به سوی شاهراه ترقی است این احزاب دروجود هزاران جوان آماده به فعالیت سیاسی دموکراسی را تمرین می کردند،ذهناً به ماهیت دموکراسی ازلحاظ عملی آماده میگردیدند درین دوره بود که پختگی سیاسی ازاقدامات قهرآمیزو نظامی همه را پرهیزمی داشت،همه میدانستند که اقدام محبت آمیز کام دوستی به بار می آورد.هرگونه حرکت نظامی ثمره اش تلخ است اصلاحات درنظام سیاسی ازطریق مظاهرات صلح آمیزوانتقادات قانون مند بهترتراست تا سقوت نظام. گناه ازآسیاب بود((بدبختانه که گندم تربود وآسیاب کند)) درمجموع احزاب درچوکات دفاع ازمنافع ملی دریک رقابت مشروع سوق داده می شد،یعنی که دولت وقت هم میدانست پایه های ارتقای جامعه هم همین احزاب اند، یعنی احزاب دست آموزدولت ملی میگشت تا اینکه بیگانگان دست از آستین به سوی وطن مان دراز نمایند وسربازگیری کنند.دولت بنا به ضعفی که داشت نیم آزادی که برای مردم داده شده بود. (( نشر جراید)) بعد ازچند شماره دوباره مستردشد. نشرات منع قرارداده شد. همین چند شماره جراید «خلق» و« پرچم» و«شعلۀ جاوید»و«مساوات» ووو وغیره قطرات بارانی بود که درکورۀ ذوب آهن ریخت وبخاراتش ازفضا به گونۀ بارانهای بهاری ذهن وخرد تشنه به اندیشه های سیاسی را یک اندازه سبزساخت.
صاحب قلم مینویسد:ماهی دردنیای که برایش آفریده شده است خوب شناوربوده وهمه کاره است.اگرتوجه کرده باشید در پروگرام تلویزیونی جهان حیوانات.زمانیکه ماهی مغرور وازخود راضی برخلاف جریان آب پروازمینماید.راساً لقمۀ دهن خرس درکمین استاده میگردد.گفته می شد که آب را خط کن ماهی بگیر، خانه ما درلب دریای غوربند است هرروز می رفتم آب دریارا خط میکردم که ماهی بگیرم سودی نه بخشید.یکی ازروزها در فراز سلسله کوه هندوکش رعدوبرق وصدا های مهیب ازبرخورد دوجبهه متضاد سردوگرم تولید شد. فردا صبح وقت ازخواب برخاستم دیدم که هرکسی سبد در دست ماهی درمیان آن به طرف خانه های خود می آیند. دانستم که آب خط کردن کاریک آدم نیست بلکه کار شبکۀ استخباراتی جهانی است بخاطرمقاصد شوم خودشان دریک کشورسازمان دهی میگردد.
عدم پختگی درسیاست: اندیشه های انسانی مقدس بود درجامعۀ انسانی افغانی با معنی های((خدا،پیغمبر،اطاعت وعبادت، پیشرفت،ترقی، انکشاف، دفاع ازقشرمحروم، جسارت، دلاوری، شهامت، ایمان داری،احترام به بزرگان، شفقت به خوردان، وجدان، صداقت، امانت داری، اخوت وبرادری،صلۀ رحمی)) وغیره وغیره کلماتی که هرانسان رسالتمند را به خود جلب می کرد.
این ماهیان عشق به خردوانسانیت ازبحروجدان وشرافت جامعۀ ما به شکلی از اشکال دزدیده شدند. هریکی را درحوضچه های، ماسکاو، پیکنگ، ریاض، مصر، معصومۀ قم، وسایر پایتختهای جهان بردند،تربیت کردند تاازگوشت ماهی خاویار دروقت ضرورت استفاده نمایند. ازتبصرۀ اضافی که بگذریم.
اولین دشمن افغانها عدم درک ازخود آگاهی ملی است.
درجنگ بین دوقچ پای میش((تودها)) میشکند
این سیلاب مدهش از اثررعد وبرق جبهات سرد وگرم درفرازسلسله کوه هندوکش،ویران کرد زخمی ساخت لکه دار ساخت سرانجام همه را لوشید وبرد.
اگرخود آگاهی ملی را به بحرتشبه نماییم، تعریف انگلس که گفته بود ماهی های بحر قبل ازرسیدن موج طوفان آگاهی حاصل نموده ازمنطقۀ خطرفرارمینمایند.تاکه سطح مدوجذربحرآرامش خودرا بیابد.گرچه که عنوان شکست خوردۀ سیاسی به گونۀ پاشیدن نمک درزخم کارگرمی افتد وخوشه چین بی رحمانه مینویسد.مگرنیات دشمنی ندارد ومیگوید شکستی که خورده ایم پیامی برای حیات مجدد است. اندیشۀ انسان دوستی ما ازذهن ما بدر نشده است تعهد ما پا برجا است ازین شکستن تلخ جانگداز هنرشکست دادن را فرا گرفته ایم. ازین خاطر است که به مانند سیم های باریک کیبل باهم تاب میخوریم وباهم می پیچیم چنان قوت ونیرومیشویم که ملیونها تن را برداشت نماییم.
اوباشان سیاسی را باحفظ سابقۀ کاری شان،با شخصیتهای سیاسی حقیقی وبا ناموس کشوربه مقایسه میگیریم.
میرویم درمیدان سیاست سازنده گی،تاکه وطن راآباد نماییم برای خوشبختی ملت. نه اینکه برای خود مان چهرۀ کاذبانه بدهیم برای بدبختی ملت.
++++++++++++++++++++++++++++++++
والله که باختم.چی ره؟ عزت وآبروخوده.درکجا؟درمیدان سیاست. مه میگویم که چه ره باختی این باختنها خوخصلت توهست بگوکه توکی نباختی. بناًتوباید که ازصنوف سیاست خارج شوی توناکام دوساله نه بلکه ناکام مادام العمردرسیاست میباشی.
شکست خوردۀ سیاســــــــی به خود بــــــیـــــا
مغزگرم قلب سرد دست وپای ضعیف روی سیا
دیده درایی هـــــم از خود حـــــدو اندازۀ دارد
حرفم بشنوتکیه به جلــــوکمکی شرم وحیا
«خوشه چین»
آن دورسپـــــــــــــــــــــــــــری شد که می گفتی!
حرفت را من می زنم
فاشیسم می
گوید: رفیق نانت را من می خورم،
حرفت را
هم من میزنم.
تو برایم
کف بزن
اسلام
حقیقی می گوید: نانت را خودت بخور،
حرفت را
هم خودت بزن
و من برای
اینم که تو به این حق برسی
اسلام
دروغین می گوید: تو نانت را بیاور به ما بده
وما قسمی
از آن را جلوی تو می اندازیم
اماّ حرفی
را که ما می گوییم بزن
علی
شریعتی
"ننگ برمن باد!"
"نفرین برمن باد!"
"اگر از شما چیزی بخواهم"
"تنها خواهشی که دارم اینست"
"که به روسپیان سیاسی نیز"
"قر ص ضد حامله گی بدهید"
"تا نسل بی شرفان افزونی نیابد"
صد بار مرگ ازان به که رهبر گدایی کند
ستیزه ممنوع که رابر سرما پادشاهی کند
بادزد شب جــــــــوال را ازدهـــــــن گیـــــرد
گریه روزحلال شب خیله خندی ورسوایی کند
«خوشه چین»
چون چرخ بکام يک خردمند نگشت
خواهی تو فلک هفت شمُر خواهی هشت
چون بايد مرد و آرزوها همه هِشت
چو مور خورد به گور و چه گرگ به دشت
«خیام»
یگانه راهی میتواند شکست خورده گان سیاسی را ازراه برغلط رفته تغیرجهت دهدهماناغسل تعمید است درآزمونگاه، انسان ((به حیث پایه واصل))ووجدان وصداقت.بعد ازمطالعۀ ما نفست عیاران انقلابی،مکثی برمراحل پیچیدۀ خطاها و اشتباهات سیاسی گردن نهاده شود وراهی درپیش گرفت که آیندگان ازین بهترقربانی ندهند.
درینجا انقلاب به آن معنی نیست که مردم تصورش را داشته باشند گویا که! گروه تفنگ بدست برای کشتارگروه دیگری کمرهمت بسته اند بازهم خانواده ها درماتم غم زانومیزنند،شهرها به ویرانه مبدل می گردد،مال ومتاع مردم به یغما برده میشود، بالای ناموس مردم تجاوز صورت میگیرد، انسانهای آزاد اندیش تعدادی از تیغ کشیده میشود متباقی بخاطر نجات خودش کشوررا ترک میگوید.
انقلاب «عیاران» همانگونه که موسم بها ران گام انقلابی درپیش می گیرد.طبعیت مرده وبیجان را ازچنگال وحشت سرمای زمستان نجات میدهد.زمینه سازحیات بهتر طبعیت زنده می گردد.عیاران انقلابی با پیش کشیدن اصطلاحات ،وجدان، صداقت،پاس آب ونمک،هوشیاری بیداری، خود آگاهی ملی وخردورزی، نگرشهای های عمیقاً به معیارها وارزشها ی ملی وتاریخی، رشد ،توسعه وانکشاف آن زمینه را چنان مهیا می گرداند که همه درک کنند ما برآن خلق نشده ایم که نا دانسته ونا فهمیده حاکم شویم.
ای مُرغک خُرد،زآشیانه تا کی حرکات کودکانه؟
رام
تو نمی شود زمانه مندیش که دام هست یا نه
شو
روز به فکر آب و دانه پرواز کن و پریدن آموز
در
باغ و چمن چمیدن آموز رام ازچه شدی؟رمیدن آموز
بر
مردم چشم ، دیدن آموز هنگام شب آرمیدن آموز
«پروین اعتصامی»
بلکه حرکت کنیم، بیاموزیم بآفرینیم ،ایجاد نماییم نوع آوری کنیم ،ازهم شویم، باهم شویم، خیراست اگریکدم مشکل است. قدم به قدم رفیق همدم شویم برای حفظ ونگهداشت، بقا،رشد وانکشاف وطن، ازجمع نسل نوبالنده، محافظین و پاسداران واقعی خانه مان بیافرینیم و انتخاب نماییم این را میگویند که انقلاب ازلای وجدان انسانی برگ وگل وپندک میوه می آفریند برای زندگی بهتر ازفضای وحشت حیوانی فاصله میگیرد عیاران انقلابی جهان انسانی محیط نمکین می آفریند. مانفست عیاران انقلابی
مروروي براهداف اساسی ملي تاريخی مردم افغانستان
دادن آگاهي هاي تاريخي وفرهنگي وشناساندن فرهنگ وآداب ورسوم اقوام وسرزمينهاي افغانستان.
حفظ تماميت ارضي افغانستان ومقابله به مثل دربرابرهركشور،گروه يا حزبي كه برضد سرزمين كوشش ميكند.
كوشش براي حفظ آثارباستاني آفغانستان كه بیان گرهویت ملي كشوراست.
كوشش براي جذب همه اقوام افغانستان براي لغوهرگونه قراردادهاي ننگين واستعماری.
شناساندن، فرهنگ،تاریخ وتمدن جهانی((آریانای کبیرخراسان پهناوروافغانستان معاصر)) .
درخواست ازدولت قانونی که باید ایجاد شود.وهمه اقوام افغانی براي گسترش و پرورش زبانها ی اقوام ساکن درکشور كه به عنوان ريشه هاي هويت ملي افغانی محسوب ميشوند وتشكيل گروه تحقیقاتی وفرهنگستان علوم اجتماعی وملحقات آن.
برقراري انسان «پایه واصل» درافغا نستان و زنده کردن فرهنگ اصیل آریایی :
کردار نیک ، گفتار نیک ، پندار نیک
برخورد با هرگونه تفكر بيگانه پرستي ، جدايي خواهي ، استقلال خواهي کهنۀ استعمار جهان، انگلستان.كشوروخاك افغا نستان متعلق به همه ملت افغان است وهيچ شهرومنطقه اي حق خودمختاري ندارد. توطئه خودمختاری ویا فدرالیزم اندیشه ای خام و درجهت منافع روس وانگلستان است که هرگز درافغانستان یکپارچه عملی نخواهد شد .ايستادگي در برابر متجاوزين تاريخي كشورافغانستا (( ابرقدرتها ونوکرانشان)) وحفظ كامل استقلال ملی .انگلستان وامریکا بزرگترین دشمن افغا نستان میباشد که با سیاستهای استعماری و متجاوزانه خود لکه ننگینی در تاریخ سیصد سال اخیر ما محسوب می شوند . اسلام سیاسی دشمنان بی خرد وبی فرهنگ ما محسوب می شوند که امروزه عروسکی دردستان بیگانگان بر ضد افغانستان هستند. روسها را نمیتوان ازمتجاوزین مجزا ساخت همیشه دستی ازآستین ازجانب شمال به سوی کشورما دراز داشته است.گسترش و زنده کردن هویت ملی افغان که درطی سه دهه اخیر ضربه دیده است ( گسترش موسيقي غنی و معنوی جهانی افغانستان , صنايع دستي ارزشمند ، لباسهاي محلي ، ادبيات ، فرهنگ ، هنر و . . . . ) با ايجاد گروه تحقیقاتی درهمه رشته ها، تاریخ وادبیات وغیره.رسيدگي و گسترش هرچه بيشتر امكانات به شهرهايي كه به دليل موقيعت كوهستاني ، دوردست بودن ازپايتخت، ويراني هاي پس ازجنگ ویا کوتاهی مسئولان دولتی ازحقوق وامکانات زندگی مناسب محروم هستند.این امربا شناخت این مناطق،تاریخ وفرهنگ شان ومکانهای باستانی آنان ممکن است. جلب توریست ودرخواست ازدولت(( قانون مند)) که بعداً شکل خواهد گرفت برای آباد کردن ومدرن سازی این شهرها بخشی ازاهداف ما میباشد.حذف اصطلاحات اقليت واكثريت واکثریت واقلیت ازجامعه کهن ویکپارچۀ((آریانا،خراسان، افغانستان معاصر)). برطبق باورنياكان بزرگ ما هرافغان با هردين، فرهنگ وزباني افغانی محسوب ميشود وهيچ اكثريتي برهيچ اقليتي وهیچ اقلیتی برهیچ اکثریتی برتري ندارد. حتي يك نفربا يك باور خاص درافغانستان شاید باید با ديگرافرادجامعه كه ضرري به منافع ملي نمي رساند انسان ساکن درافغانستان با حقوق برابرشناخته میشود.احترام به اديان،مسلكها،باورهاي مذهبي وقومي هرمنطقه ودرصورت نداشتن ضديت با منافع ملي همگان در باورشان آزاد باشند.آزادي واحترام برای همه ادیان، باورها ومسلکها. درنتیجه فرهنگ سازی درجهت احترام به عقاید اقوام، مسلک ها، باورهای قومی ومنطقه ای افغانستان جنگ زده.گسترش وورشد فرهنگ افغانی درموازات رشد وانکشاف علوم مثبته درمناطق اقوام متولد وساکن درافغا نستان: وتعین رنگ بیرق که بیانگرهویت حقیقی(( آریانا؛خراسان، افغانستان باشد)).
بازهم صدای عیارکه که به مانند مشت کوبنده بردروازۀ خطا رفته ها ی به خواب رفته میخورد.واضح میسازد که برخیز زجا این کثافتی را که به جا ماندۀ پاکش بکن،برای عیارعذرخواهی بکن بگوکه مرا ببخش رها میشوی.عیارمیگوید چرا؟به چراها پاسخ داده نمیشود.چرا؟ برای دریافت پاسخ به چرا؟ به خود نمی آیید ونمی گویید که چه باید کرد؟برای رهایی یافتن ازپاسخ چه باید کرد. چرا کلاه خودرا درپیش روی خود نمی گذارید برای حل مشکل بازنگری به خطاها واشتباهات نمی کنید. بازهم درهمان راهی میروید که دیروزرفته بودید.درگذشته ها حمل و نقل بوسیلۀ کاروان ها صورت می پذیرفت.با آنکه شترانتقال دهندۀ بارزیاد است و دردم خربسته میشود. اگر بسته نشود با گردن درازی که داردهم ازجانب راست میخورد وهم ازجانب چپ، به این خاطربه دم خربسته بود که صفررا به منزل مقصود به درازامی کشاند منطقاً ازدید استراتیژستها حق پیش قراول بودن را نداشت.
صدای عیار انقلابی صدای ملت است
صدای سیاست مدارهای کنونی اغلباً خواهی نخواهی صدای یکی ازکشورهای متجاوز است
هرکه با عیاراست خودرا آزاد درملت می یابد
هرکه با سیاست بازاست خودرا اسیر دردام دشمن می یابد
ازدیدعیاران انقلابی هرگونه حرکت سیاسی که برای تباهی ملت قصداً ویا سهواًسبب سازواقع شده قابل بازنگری وبازپرس است بخاطریکه درحرکتهای سیاسی سرنوشت انسان گره خورده میباشد بی تفاوت بودن به حیات انسان رسالت مندان رادرسطح؟؟سقوت میدهد.
بعضاً تحلیل گران سیاسی به عمق متوجه نمیشوند. مانند خبرسازان وخبرنگاران فقط چیزی را به نشر میرسانند که برای شان قصه میکنند. زیبا فلم برداری مینمایند،چهرهای ظاهری قضایارا درفلم عیبهایش را با پنسل نرم عکاسی روتش مینمایند، تاسایه های که ازتابش روشنائی بر جدارهای چملکی عیوب افتیده است برداشته شود.
خوشه چین عکاس روتیشروفلم پردازمیداند چهره های تصنعی وساختگی را برجسته می سازد به مانند متخصصین کرمنال تخنیک حادثه هارا ریشه یابی مینماید. وبیان میدارد که ما سیاست را ازآن زمان غلط آموختیم که بعضاً رهبران تازه وجوان علیه سیاست گذاریهای میرغلام محمدغبارومحمودی قدعلم کردند بیراهه به راه افتادندبه نسلهای بعدی سیاست را غلط آموختاندند.اعمارجامعۀ سالم ازهمان تهداب اولی باید که به منزل اول ودوم....... بالا می گردید.
اگرتهداب عمیق وعریض مخلوط با سنگ ریزه وکانکریت سیخ گول وغیره با شناخت مقاومت خاک وعلوم ساختمانی اززیرنظر انجنیر ساختمانی گذشته مهرتأیید گذاشته شود. میتواند آسمان خراش ها را حفظ ونگه داری نماید.
عیارانقلابی که هرگز آرزوی نشستن به کرسی را ندارد ولی میخواهد درجمع گرداننده گان حقایق سازنده میزگردی باشد که همۀ باوجدانها وانسانهای پاک نهادودانشمندان نستوه اطراف این میزبنشینند.
زمانیکه این چنین شخصیتها به جاهای خود اخذ موقع کردند با این پندارخوشبختی خودرا درخوشبختی ملت یافته میتوانند. جمعاً آغازمینمایند درامورسازماندهی.
1- قوت خودرا به حساب میگیرند2-خلاهاوکمبودیهای خودرا پرمینمایند3-موقع شناس بوده فرصتها را از دست نمی دهند4- درجهت رفع خطر قبل ازوقوع حادثه آگاهی داشته باشند.
بلآخره شکست خوردۀ سیاسی ازجمع شکست خورده ها اخلاق را پیشه کرد.خطا های را که ما درزنده گی سیاسی انجام داده ایم شما انجام ندهید. بگفت این مطلب را شکست خوردۀ سیاسی به نسل نوکه درصحنۀ سیاسی قدم برداشته اند. شکست خوردۀ سیاسی گفت که با حفظ اندیشه وتعهدی که برای ملت داده بودیم همان تعهد اخلاقی پا برجا مانده است. انسان نوین جامعۀ نوین،محوهرگونه روشهای ظالمانه ، آزادی وعدالت، ارمانهای ملیون ها زحمت کش وانسان با دیانت بوده از نسلی به نسلی انتقال می یابد. شکست سیاسی به معنی شکست ارمان نیست خواهی نه خواهی ارمانها از لای سینه ها به آواز بلند برمی آیند.
بلی! دلایل شکست ما درعدم پختگی سیاسی ما بوده است. بلی ازهمان وحلۀ آغازین رفتن درمیدان سیاست بعضاً پیش قراولان حتی واژۀ سیاسی را یاد نداشتند.ما اقرارمینمائیم،ازهمان آغازندانسته با پاهای برهنه دربالای کوغ آتش درحرکت افتادیم به خود می بالیدیم که به ما به حیث یک انسان سیاسی خطاب مینمایند بدون اینکه شمۀ از آگاهی سیاسی در ذهن ما رخنه کرده باشد.آن دایه های شیرین ترازمادرهرچه که برای میگفتند قابل قبول بود.
غافل ازانکه پس پرده چیزی جریان داشت که مارا ازان خبری نبود.اماروی صحنه سازنوای جامعۀ مدرن بدون طبقات انسان طرازنوین همه را به گونۀ پروانه به دورشمع الله اکبرسوختاند وبه خاکستر تبدیلش کردوخاکستریکه به حیث مواد عضوی درریشۀ بیگانه باثمرافتید.کدام شمع الله اکبر؟نه آن الله اکبری که صبحگاهان اعذان ملای مسجد به گوش ما میرسید! نه آن الله اکبریکه ازاوان طفولیت طبعی میراث معنویت پدری طی مدت تقریباً 1400سال نسل اندرنسل درجادۀ برادری صلح دوستی همسایگی نیک،حق بزرگان،شفقت به کودکان دستگیری ازبینوایان فقراومساکین، صدقۀ وخیرات.ازین قبیل مطالب بیشمارانسانی که بیانگرسجایای اخلاقی بوده وهست. تحت لوای این الله واکبرهمه خودرا امن وآرام احساس می کردند.داشتن چنان یک جامعۀ سنتی داشت که آهسته آهسته قانون مند موازی با انکشافات علوم مسیر انکشافی را طی وطریق نماید.حق طبعی وقانونی افغانها بودکه باید حفظ می گردید.گفتیم که کدام شمع الله اکبر؟((خط سبز برید ژنسکی یا اسلام سیاسی)) درتصادم با خط سرخ مارکسست لیننستی که به تباهی جامعۀ آرام وبدون درد سرما تمام شد. پی آمدهای این تصادمات درکشورما خیلی ها مضرتمام شد.طرفین حق خود میدانستند ازکشورما برای اهداف درازمدت وکوتاه مدت خود سربازگیری نمایند.درکشور باشندۀ ملت رنجدیده وستم دیده که سالها مورد تهاجم کشور کشایان قرارگرفت ملیونها انسان کشته داد گنجینه های فرهنگی همه به خاکستر مبدل گشت.
درچشم کور این ملت بیچاره روشنی آفتاب یک بارنه چندین تابیده که بگویند. بارسنگین 300ساله حاکمیت تک قومی کمرنهضتها(( اخوان اول،اخوان دوم، اخوان سوم،ویش زلمیان،مشروطه خواهان اول ودوم ووووو...)) و آزادیخواهان وترقیخواهان کشوررا میده کرد اقوام دیگررا بلعید ودرکام خود فروبرد.شاهانیکه درزمان زمام داری خود داخل ارگ سلطنتی (( نخاش زنانه)) را برای عیاشی خود تهیه میدیدند. این شاهان تک قبیلۀ مستبد خون خوار ظالم خدا ناترس(( امیردوست محمد خان،امیرعبد الرحمن خان، شاشجاع،محمد نادرشاه، سردارمحمد هاشم خان)) این کورنمکان دوردسترخوا ن ملت ملتی که سه بارجنبشهای رهایی بخش ملی را ساختند دشمن را ازبوم درخود راندند.این خائنین بوطن ازدروازۀ دیگری دشمن را داخل کشورساختند.قشرروشن فکرآزادی خواه را ازتیغ کشیدند.
گفتیم که عدم پختگی سیاسی درسیاست بی سواد بودن وکم تجربگی درمدیرت ورهبری کشورداری و عدم حفظ توازن قوا درسطح ملی وبین المللی،درسطح ملی،باید که همه اقوام ملیت ها، مذاهب فرقه ها((مستعد ترین)) ازمنبع آگاهی خردورزی واداره رهبری کشوری یکسان بهره گیرند.درشیوه اداره معیارها وارزشهارا کم بها دادند عاقبت چنان شدکه حاکمیت ها چپه گردید.چنان دولتی باثبات می بود که درسطح بین المللی قدرتها کشورهای همسایه منافع خودرا طبق تعهدات ذات البینی همبستگی یافته بتوانند.نداشتن دولت باثبات به معنی عدم پختگی درسیاست بوده است.
گیریم که تمامی برفهای بام هارا بالای بام یک اقلیت شاهان خاین به وطن وپایه های حمایتی اش روحانیت روحانیتی که امروزیک ظالم را سایۀ خدا معرفی میدارد فردا بنام ظالم دیگری خطبه می خوانند.انداختیم، ازظلم وجنایات خیانت ووفاداری شان به بیگانه پرده برداشتیم. درصفحۀ تاریخ به تماشا گذاشته شده اند.
کارگران ودهاقین شلاق خورده وروشن فکران به کنارگذاشته که صدای تان را خفه ساخته اندوبلند نمیشود.این جرم شما نبوده که با علاقه مندی خاص با دلهای پرازامید وایمان به خالق بی نیاز به حرفهای معامله گران سیاسی گوش دادید. بلکه یک آموزش وعبرت است برای نسل آینده تابه دنبال یک عده حلقاتی که تنها میگفتند درپشت سرما اتحاد شوروی بزرگ است نروند. وهکذا مسلمانان دروغین و خدا پرستان دروغین که همین اکنون ماشین جنگی دشمنان سعادت وخو شبختی مرد م افانستان را به چرخ آورده اند نروند. پهلوان خوشه چین عیاردرین روزها با یک تعداد ازین قماش شکست خورده های سیاسی درحال تمرین است هریک شان ازخط دائرۀ تمرین فرارمی کنند. بلی پهلوان خوشه چین عیارعادت دارد که حریف را تنها نمی خواباند انقدرمی تپاند تا که بشارد وحل ومل شود تا باردیگرازکنارمیدان پهلوانی عبورنکند. ودیگرازجلب وجذب با پرداخت الفاظ انقلابی به گونۀ رشوت به صف انقلابی های کاذب پرهیزنمایند. زمانیکه پهلوان شاریدۀ سیاست سرحال آمد.میگوید که واقعاً به بلندای سلسله کوه هندوکش بالا شدن کاریک کوه نوردعیاراست.باپذیرش رسک وخطردرآنجا خودرا می رساند.
اشک ازقلم جاری شد. قطرات اشک ریخته درصفحۀ کاغذ جملات را نقش بندی میکند به این مضمون که عیاران هرهفته درمقابل فیصله ها وتصامیم اشغال گرانه درکشور ازخود عکس العمل های سیاسی واجتماعی نشان میدهند وراها ی حل مشکل را به روشن فکران مطرح میسازند. ولی احزاب تحت حاکمیت اشغال گران، موضع گیری خودرا اعلان نمی کنند.گویا! احزاب نفس ندارند.هیچ نوع عکس العملی از خود نشان نمی دهند.
بعد ازپایانی جنگ اول جهانی وپیروزی انقلاب اکتوبرخواست نهانی توده ها مبنی برآزادی خواهی ازعمق به سطح آمد اعلان آزادی خواهی ازافغا نستان آغاز نفوذ انگلیس ازساحۀ استعماریش محدود میگردد. وافغانستان دارای استقلال وعام تام میشود. گفتیم که بیسوادی درسیاست وکم تجربگی دراداره به شیوۀ نوین زمینه را برای شکست سرعت می بخشد.
پهلوانی ازخودارزشها ومعیارهای دارد.عیاری باشد که پهلوانی کند.
بلی گفتیم پهلوانی معیارهای دارد.پهلوان به ظاهر انسان آرام خون سردکم گووحرف شنو میباشد.هنگام پهلوانی کسی حق حرف زدن بیجا را ندارد.مردی که درمیدان پهلوانی برای تمرین حاضر میشود.حتماً باید که ناخون دستانش گرفته باشد. تا مبادا حریف مقابل روویا دست وپایش خراشیده شود.وهم چنان لباس مخصوصی که برای یک پهلوان حساب شده است باید به تن داشته باشد درغیرآن درمیدان پهلوانی حق داخل شدن را ندارد.
پهلوان روز ازمایش درصحنۀ مسابقه کسی میباشد که تمامی چال وتخنیک درآمد وبرآمد حریف را هنگام بازی میداند. واین را هم میداند که ازکدام نقطۀ ضعیف حریف استفاده نماید تا که اورا چک برزمین زند وقهرمان زمان شود.
پهلوان دلیلی برای بندگی کردن نمی بیند اوهرچه دارد به نیروی دست است
وتکیه بریزدان. مدیون کسی نیست.زیربارمنت کسی نیست.
کجا گرد کردم به نیروی دست.
نترسم زکس جززیزدان پاک
تواندرجهان خود زمن زنده ای
چو خشم آورم شاه کاوس کیست
چه کاوس پیشم چه یک مشت خاک
مرا زوروپیروزی ازداورست
نه ازپادشاه و نه از لشگرست
سرنیزه وگرزیارمنند
دوبازوودل شهریارمنند
چو آزادم ازاونه من بنده ام
یکی بنده آفریننده ام
دلیران به شاهی مرا خواستند
همان گاه وافسربیاراستند
سوی تخت شاهی نکردم نگاه
نگهداشتم رسم و آئین و راه
اگر من پذیرفتمی تاج و تخت
نبودی ترا این بزرگی و بخت
بلی شاه امان الله به زورملت پهلوان زمان گشت. ولی نداسته بودکه دشمن را چگونه ازکمرشکست،دشمنی که درکمین نشسته همه خلاها وکمبودیهارا ازمدت ها قبل تحت نظر داشت(( افغانها را میتوان اجاره گرفت مگر نمیتوان خرید)) ویا (( افغانهارا با زور تفنگ نمیتواند چپه کرد اما به زورپول شهزادۀ را علیه شهزادۀ دیگرمیتوان خرید)) ونقاط ضعیف دیگر. دشمن درکمین نشسته توانست که حکم تکفیر شاه امان الله را ازمجاری پاکستان موجود صادرنماید.سرانجام گدیگک ساخت خودرا بعد از سلسله مراتب براریکۀ قدرت بنشاند.
یعنی شاه امان الله پهلوانی بود که مرحلۀ شاگردی را سپری نا کرده درمیدان پهلوانی درآمد. ذهنیت توده هارا از راه آموزش و پرورش برای پیشرفت آماده نگردانیده بود.مسئله روی لوچی زنهارا درپیش گرفت سؤ قصدی که انگلیس بعد ازحصول استقلال علیه مردم افغانستان داشت. به مراد دلش کارگرافتاد.ذریعۀ یک عده ملاهای خریده شده خانهاومتنفذین قبایل لروبر به بهانۀ اینکه امان الله خان کافرشده است.حاکمیت متمایل به سمت ترقی را درنطفه خنثی کردند.
خوب راخوب باید شناخت بدرابد بخاطریک بدهمه خوبها را نباید تحقیروتوهین کرد(( اگرچنان باشد گفته شود به پدرش میشنود جواب میدهد به هفتادپشت پدرش))فرهنگی است که دلالت مینماید به محلۀ وحشت سرا.
امیرحبیب الله خادم دین رسول الله کسی نبود که امیری بخواهد موقف آن مرحوم گره می خورد به تاج پوشی وتاپه گذاشتن به قرآن پاک ذریعۀ دو شخصیت ازخانوادۀ مجددیها،اولی به ارادۀ مردم آن زمان گردن نهاد.دیگرش نیات شوم نادرخان را عملی کرد. آیا جا دارد که به تحقیرو توهین قشرزحمتکش پرداخته شود. نوک قلم از خردمندان نستوه وشاعران با وجدان گله مند است. نباید خردمندان نستوه وشاعران پیغمبر صفتان درسطح محل سقوط نمایند. محیط خانه ومحله برای شان کوچک است آنها متعلق به اقوام ملل مربوط میبا شند.به حیث انسانها ی ایجاد گرنقش تربیتی بازی نمایند. نباید سخن گوی شیطان وابلیس شوند.
{{امیرحبیب الله خادم دین دین رسول الله به حیث شخصیت محوری وتاریخی حادثۀ وقت حق دارد که گفته شود درحق اوو یارانش خیانتهای ملی وبین المللی((چنانچه که مرحوم داکترصاحب نجیب الله))صورت گرفته است علیه قشرش وخا نوا ده ومحله اش ازلای مطبوعات تحقیروتوهین صورت گرفته است تفصیلش درین جا گنجایش ندارد.جا دارد که درآینده به دفاع ازحق امیر حبیب لله کلکانی دریک حرکت سیاسی به دفاع برخاست این وظیفه ووجیبۀ عیاران وعلاقه مندان سلک عیاران است که بگویند تاریخ دان هم حق دارد که بگوید یک مرحلۀ تاریخی نباید تاریک وگنگ باشد چرا که آینده گان هم تاریخ خودرا بر بنیاد تاریخ گذشته میسازند تهداب تاریخ را باید که محکم گذاشت. تاریخ درسی مکاتب را تغیر داد((وزیرصاحب معارف))مییت اورا به خانواده اش سپرد((وزیرصاحب داخله)) تا دریکی ازنکات برجستۀ شهرکابل به حیث امیرالمؤ منین افغانستان آرام گاهی داشته باشد.
عروسک دست نشاندۀ خودمحمد نادرخان رابابرادرانش برای سرکوب آزادیهاخواهان واقوام مظلوم روان کرد.این سرکوب خونین چندین سال ادامه یافت وآهسته آهسته تابه آن مرحلۀ رسیدکه جوسیاسی وانکشافات حوادث ورقابتهای جهانی در جهان دیگرجایی برای دیکتاتوری شاهی مطلقه باقی نماند.به استثنای کشورهای عرب تحت امرامریکا وانگلیس،به خواسته های مشروطه خواهان ماجواب مثبت دادمشروطه خواهانیکه که باچکیده های قطرات خودآیندۀ تاریک راخط روشن گذاشتند.
باقی دارد.