خوشه چین
تجارت بدون اخلاق
فرد« نظام» راازپا در می آورد
«گاندی»
معلم اخلاق
معلم اخلاق میگوید
((عجیب است که گوش بشر درمقابل نصیحت کرشود ولی نسبت چا پلوسی شنوا))
عاقبت گرگ زاده گرشود
گرچه که با آدمی بزرگ شود
سعدی
ذات نایافته ازهستی بخـــــــــــــــش
کی تواند که شود هستی بخـــــــش
مولوی
ذوقی چنان ندارد بی دوست زند گانی
دودم به سر برآید زین آتش نهانی
سعدی
ذوق پاکان زخمر ومستی نیســت
جاه نیکان به کبرهستی نیســــت
اوحدی
حامد کرزی گریه میکند
هوشیارخبردار
وطن فروش به ارث نمی رسد D,N,Aروح آزاد منشی باردیگر از
مگرآنکه«عیار»نبا شد
من آن نیم که سالهای پار بوده ام
آدم گنگ و بی زبان و کم گفتاربوده ام
فرزند رنج ومحنت نشسته خلوت درگوشۀ
گرسنه بدون کلاه ولنگی،پیزاربوده ام
جوش خون ، موج پرتلا تم دارد دل من
با قوت قلب می تپد،ازکله با ابتکاربوده ام
سنگ بالشتم شد زمین دوشکم آسمان لحاف
با عطــــارد، زهـــره وماه هم گفتــاربوده ام
چرخ برین شنوا«خوشه چین» شا کی ازستم گرشد
با این همت ای محـــرومان همرازپروردگــاربوده ام
زندگی نوع ازتجارت است که انسانها درمناسبات انسانی مطرح مینمایند. مثلاً شخصی از استعدا د خاص برخورداراست. تنها راه آموزش را پیشه مینمایند. رفیقش چراغ ، انیسش کتاب قرارمیگیرد، قلم وکاغذرا یاران همسفرش انتخاب، درجهان تخیلی باخود میبرد، تا مبادا الهامی برایش پیش آید. ذریعۀ قلم درروی کاغذ آن را یادداشت مینماید. بالآخره اینگونه انسانها به جای میرسند که بگونۀ سعدی شیرازی ازفاصلۀ هشتصدسال قبل به این طرف هنوزازمسند رهبری انسانیت فرمان میراند. قیمتش تثبیت است وخریدارانش فراوان. یعنی که سعدی شیرازی به صفت معلم اخلاق تاریخ بشریت شناخته شده است.
انسان بداخلاق وبدکُنشت
سیاست نوع ازتجارت است که بنام تجارت سیاسی یاد می گردد.ازنظر نگارنده بد ترین تجارت، تجارت سیاسی است که دران تمامی شیرازۀ حقوق انسانی وکرامت انسانی به حساب ((من زنده جهان زنده)) پامال میگردد.درخصوص این مطلب گفته میتوانیم.
درین دنیا هرکس پی مطلب خود دلبری کند.
ببینیم نظربه تعریف فوق، ازسیاست گذاران دست اول وبا صلاحیت پریروز چپ که درحاکمیت بودند وسیاست گذاران دست اول دیروزوامروزوسیاست گذاران جبهات مخالف چه کسی ثبوت کرده میتواندکه بگویددرحلقۀ بد اخلاقان سیاسی جایگاه من نیست.
اگر کسانی ازین سوال جواب درست بدست آورند.
ازملا متی تاریخ جان سالم بدر می آورند.
"بد خواه کسان هیچ به مقصد نرسد"
"یک بد نکند تا به خودش صد نرسد"
"من نیک تو خواهم تو بدخواه منی"
حاصل عمرم سه سخن بیش نیست
خام بدم،پخته شدم، سوختم
«مولانا»
معنی بلند من فهم تند می خواهد
سیر فکرم آسان نیست،کوهم کتل دارم
« بیدل»
«مُلِی»
نمونه ویا دام برای شکار
شکارچیان ماهر ازچوب شکل مرغابی را میسازندازموی سروپشم گوسفند سیاه، شکل از قره قش را میسازند. مرغابی را درآب، قره قش را بالای شاخ درخت نصب مینمایند. قزلاق را بالای درقفس اویزان مینمایند. تا که پرنده های مهاجربه زمین وآب فرود آیند. ودردام شکارچیان گیرآید.
یک حرف دیگرکه یاد مان نرود دراطراف رواج است.
شنیده بودم مگر ندیده بودم نه مرغی داشتیم نه مرغانچی که میگفتند،.ماده مرغیکه که نوسرتخم می آمد برای اینکه تخمش را به جای بیگانه نماند. درمحل مناسب خانم که وظیفه اش مرغداری است.تخم را درنقش«مُلِی» میگذاشت ومرغ تازه سرتخم آمده را بالای آن تخم می نشاندند.این ما ده مرغ تمامی 21 تخمی را باید که بگذارد بیجا نمی ساخت.
چقدرظالمانه است که دانه ازیک خانۀ خودبخورد تخم را درخانۀ دیگربگذارد! برای پرورش مرغ خانکی خانم کیوانودرکار است.
ای شاهان محمد زائی که وطن ما را یکی پی دیگر برباد دادید.
سیاست بازی نوع ازتجارت است برای فریب واغوا وغافل گیرساختن،مردم به مقصدحصول امتیازات، بعضاً احزاب برخاسته اززیرآوار شکسته وریختۀ حزب دموکراتیک خلق افغا نستان سعی برآن دارند. آنچنانکه ازوجود رهبرشان که حمایت بین المللی را باخود داشت. وازامتیازات مادی ومعنوی برخورداربود.درنقش حاتم طائی ازخوان مهمان فرمان میراند.
بیاد همان روزهای طلایی خدا داد.ازرهبرمتوفی ومرحوم خود بت تراشیده اند آنرا بی نفس پیش قراول میدان کرده اند به مانند سیدجان ملنگ بالکه های دورپیش حق هومیگویند.کنون روح مرحوم تنها وتنها دعای خیرازشان تقاضا مینماید که مرا ازخیرت تیرمگرشرمرسان،من درجوانی مربوط یک دورۀ خاص بودم،مسؤلیت یک بعد زمانی درحوزۀ سیاست بدوشم گذاشته شده بود،آنچه درتوانم بود دریغ نکردم.
اختیارخود به بیگانه سپردن عاقبت چنین کاریست که حلق آویزش شده اید.
ازخلاهای خود مان سود جستند، چهارمغز را بالای چهارمغز گذاشتند. با کف دست درفرق چهارمغز فوقانی زدند.چهارمغز تحتانی را شکستاندند وقص علی لهذا ادامه یافت.
درزمان حیات من باید که تقوا را پیشه میکردید تا هورا گفتن را.با این حساب هورا گفتن دامن مارا برچید. تقوا باعث نجات مردم بیچاره میگردید.
برای تان وظیفه میدهم آن زمان که از انرژی کامل برخوردار بودید، صحت مند بودید((عقل سلیم دربدن سالم است))
با چهره های بشاش، وامکانات نظامی ولوژیستیکی که در اختیا رداشتید. برای سازنده گی نه بلکه برای بازنده گی دوستان رفقا هم اندیشان، هم نظران وطن دوستان شریف ونجیب را ، به اثر توطئه دسیسه و غیره وغیره .... ازکنارخود راندید وخودرا در نقش مرکز نظام شمس قراردادید خواستید که، زمین، مهتاب، عطارد زهره ومریح ونپتون .... وغیره وغیره شمارا تعقیب نماید. حال آنکه درنقش کلولۀ یخبندان ازوجود شما به جزاز سردی ذرۀ ازمحبت وانسان دوستی به همطرازان وهم قطاران تان نشأت نمی کرد.
خوشه چین گفت:با این وضع وحال
درنتیـــــــجۀ اختــــــــــلافات
نـــــه کل مانـــــــد نه کـــــدو
پیراهــــن ازمـــه پاره گشت
گـــــریــبــــان ازیــــکی ودو
پوچاق خربوزه وتربوز درخاک
مالیـــــده وبعـــــد خـــورده شد
بوی کثافات بر دماغ جهان زد
ســــرانـــجـــام فهمیده شد که
درکـــوچه و پس کــوچه ازنسل
خـــــربی دم توده کـــرد ه، لــــدو
ازین بیش روح مارا نارام نسازید که رنج دیده وزجردیده ها هنوز دلهای شان ازعمل کردهای ما ناشاد اند، برای ما دشنام میدهند. بروید ازین گونه تجارتهای که خود منشۀ بد اخلاقی است صرف نظرکنید.
متحدانه با جهش انقلابی نه به گونه کودتا ها درمقابل مزخرفات برخیزید.
منظرۀ حاکمیت موجود سیاسی افغانستان که بعضاً ازطریق وسایل اطلاعات جمعی به نظرمیرسد. خودش بیان مینماید هنوز راه دراز درپیش است وتارسیدن درحاکمیت ویا شرکت درحاکمیت. چنانچه که اروپای قرن دوازده عیسویت را ازموقف گردا نندگی نظام سیاسی به پا ئین کشید.راه انکشاف جامعه را ازحالت رکود به سوی جامعۀ مدرن تنظیم نمود.اروپای عقب مانده ازآسیای پیشرفته و مترقی سبقت جست کنون دستهای آسیا را ازپشت سر بسته سر به سجده درپیش پای اروپا گوش به آواز میخواهند بشنود که چه امرمیشود.
حامد کرزی گریه میکند
وطن فروش به ارث نمی رسد.D,N,Aروح آزاد منشی باردیگر از
مگرآنکه«عیار»نبا شد
دوستان محترم درمصاحبه های تلویزیون آریانا همیش حرف سر تعریف دشمن ردوبدل میگردد. تا به الحال کسی نتوانسته ویا ازترس نخواسته است که درسیاستهای موجود افغا نستان تعریف مشخص ازدشمن برسرزبان بیاورد.
نگارنده تعریف میکند: دشمن کسی است که حیات تورا می گیرد.دشمن فوق تمام دشمن های جهان بشریت اندیشه های بنیادین است که درنقش انسان اعمال جنایت کارانه و فاجعه آفرین انجام میدهند.ازین تعریف تمامی دست اندرکاران سیاست گذاران دست اول دیروزی وامروزی افغانستان. تحت امرمتجاوزین ایدیولوژی، اتحاد شوروی سابق وایالات متحدۀ امریکا(( کمربند سبز)) آگاهی دارند ازین خاطراست که گفته میشود حیوانات گوشت خورنسبت به گوشت تازه به گوشت بوی گرفته علاقه نشان میدهند.ببینیم زنبورعسل با لای گل های تازه می نشیند.بلبل بالای شاخۀ درخت به حضور شادابی درختان سبز گلهای امید به آینده غزل میسرایند.اما مگسان روی کثافات ومواد فاضله دیده میشوند. عقابان را دربلندای کوه وبوم را بالای قبرستان ها به تماشا میگیریم.
1- آفات زراعتی،برای تو خوراک نمی ماند. تو باید گرسنه بمانی وبمیری.
2- ملخ بر مزارع زراعتی حمله می آورد.هست وبود روی زمین را می بلعد. تاکه توبه خوراکه باب دسترسی نداشته باشی.تا آن مرحلۀ از گرسنگی بلاخره بمیری.
3-سیلاب ازبالای کوها سرازیرمیشود.خانه زمین حاصلات زراعتی راهمه لوش.تاکه توغذایی نداشته باشی بالاخره بمیری.
4- زلزله وسونامی ظالمانه می آیند یکدم انبوه ازبشریت را زلزله زیرآواروسونامی طعمۀ خود میسازد ومیرود.
5- انواع جنگها درطول تاریخ بوقوع پیوستند آمدند بشریت را خوردند وبلعیدند ورفتند،درگوشۀ تاریخ خودرا پنهان ساختند
5-1-جنگ افغان با افغان، زیرعنوان جنگ کفربا مسلمان، جنگ افغان با افغان زیر عنوان شیعه وسونی، جنگ افغان با فغان، زیرعنوان حملۀ پاکستان درپیشا پیش آن نسل افغان علیه برادران همدین هم آئین شان.
5-2 زمانیکه عقاید زمین گیربه سیاست شد((وسیلۀ برای تجارت درحوزۀ ضد اخلاقی)) اینجاست که برای تصاحب منا بع اقتصادی ومنافع اقتصادی،انسانیت موقف خودراحقیرشناخت دین را وسیله سا ختند،وسیله های جانبی وعقبی را درخود جمع نمود، همه باهم به منظورسود فراوان برای پیشرفت.دست به حملات زده شد.(( جنگهای سلیبی وجنگ فاشیزم هتلری درمقابل یهودیزم)) بشریت را درخود فروبرد وبلعید. این پیروان موسی وعیسی بودند. که کشتاروفاجعۀ بشری را به منظور دستیابی به منابع مهم اقتصادی تا سرحد محونسلها(( امریکا وانگلیس وبعضاً کشورهای اروپای غربی)) وسرخ پوستان آسترلیا دریغ نکردند.
بلی این ستاره های درخشان آریانای کبیربودند که از ازمدارکهکشان خرد فرهنگ سقوط کردند درسیاره های دیگرروشنائی انداختند درپرتواین روشنائی بودکه. درخت پرمیوۀ بهاران خرد، دهن به شکوه بازنمود که اوتبردسته ات اگر جنس من نمی بود توقادربه بریدن تن من نبودی. این اعراب دشمن عجم تمامی خدمات، سلمان فارس، امیر ابو مسلم خراسانی و یعقوب لیس صفاررا نا دیده گرفتند. به تباهی نسل عجم دست یازیدند، مدنیتها را ازبین بردند فرهنگهارا ازمیان بردند. اگر اینها نبودند. در سرزمین ما اصلاً کلمۀ به غنیمت گرفتن رواج نمی یافت. این مسئله وقت به وقت ثُمَ به ثُمَ رواج پیدا کرد. بعدش سرزمین ما ازین فرهنگ بی تأثیرنماند. با حفظ مقام جلا ل وشکوه، تعداد ادبا شعراء ونویسندگان دورۀ غزنویان ((12مرتبه حملۀ سلطان محمود و8مرتبه حملۀ احمدشاه بابا)) نزد افغانها دلاوری وشهامت وغیرت بوده ولی هندی ها آنرا حمله به سرزمین آبائیشان می پندارند.هیومانیزم این گونه حملات را غنیمت، باج گیری وقتل عام توام با فاجعۀ مردم هند می پندارد.
خوشه چین گفت:
دوستان محترم قصه ازده و قریه آغازمیگردد،بخاطریکه انسانیت یکجا با نعمات مادی، ازدهات وقصبات بطرف شهرها میرود، تراکم محبتهای مردم قراء وقصبات درزنده گی باهمی دریک مرکز محبت وزنده گی مردم ساکن درشهررا میسازد ،همه میگویند شهرما. مردم شهرها با مردم شهرها درمناسبات تجاری باهم درتبادلۀ اخلاق انسانی ملت را میسازند. ملت به زورتفنگ ساخته نمیشود. نهال درپهلوی نهال....... ونهالها خیابان میشود. خیابان جمع خیابان ...... وخیابانها جنگل میشود. خرده نگیرید که مفاهیم کلی تجارت واخلاق ازمتن همین نوشته قابل فهم وهضم است.بلی وحشیهای زمانه ها ملتها وفرهنگهارا ازمیان بردند.اما میگویند که سرمایۀ جهان خور زنده گی قبایلی را بازورسرنیزه دریک شبانه روز به سوی ملت رهنمون میسازد حال آنکه تاریخ در مناسبات اقتصاد رشد یافته وتکامل یابنده جاده را برای ملت سازی اسفلت میسازد.
زندۀ آزادی فروش را لعنت بفرست
مردۀ آزادی پسند را حمد وثنا بگو
کبل ضعیف ونا توان کانکریت را می پراند.
کبلی که اورا مور می خوردوگاووگوسفند که با لایش می چرند، میگوید که برای همین خلق شده ام، آزاد باشم،رشد کنم نمو نمایم قد وشاخ وبرگ بکشم طبعیت را زیبا بسازم ، مورو حیوانات چهار پارا غذا شوم، اگرموری برای بقای خود استفاده مینماید وگاوگوسفند وسائرچهارپایان عیبی ندارد حق شان است. سرشتم همین است.
زورقالب ندارد.
برای بیان شعر
جهان چون مرزاغالب ندارد
بشریت روی زمین
دشمن برای خود
مانند امریکا وطالب ندارد
کبل ضعیف گفت.اگرکانکریت آزادی من را می خواهد سلب نماید. اینه ببینید دراتفاق هم به توته ها تقسیمش کرد یم. خوشه چین از کبل ضعیف پرسید که اعتبارم نمی آید. کبل گفت نشنیدۀ که گفته اند.آه بی گناهان سخت گیرد. بسی کس را زتخت وبخت گیرد.ظلم بی حدی که از اثر فشار این کانکریت ظالم خدا نا ترس با لای ما وارد میشود.آه سرد توام با هزاران امید یکی پی دیگر از قلب سوزان ما بیرون میشود. این همه آه وناله وزجه وزاری متفقاً راهی را برای خود، دریافت مینمایند تا که ازین تنگنای وحشت ناک بیرون آیند. اینجاست که مجموع گازات باهم قوت خودرا ترکیب مینمایند. با یک هجوم برق آسا این کانکریت مغرور از خود راضی را تکه تکه پارچه پارچه میسازند آزادی خود را بدست می آورند. اینه درگوشه ببین کبل پیروزمند مست و مغرور وشاداب منظره را زیبا ساخته است. آنطرف ببین کانکریت شکسته وریخته منظره را کثیف ساخته است مسؤلین حفظ ومراقبت زمان باید که این همه ویرانه هارا ازوجود این کانکریت تاریخ زده پاک نمایند. کنون باید برویم که بین تجارت واخلاق چه ارتبا طاتی وجودادرد.
تجارت به معنی خرید وفروش به مقصد فایده است.درتجارت عموماً جگله وچنه بیع وبا ع به منزلۀ«روح» معامله وجود دارد تا که طرفین فروشنده وخریدار هردوبه موافقه برسند.
مثلاً شخصی گوسفندی دارد. آدم دیگر نذرویا صدقه رد بلا در گردن گرفته است گفته است اگر نزاع که بین این قوم درگرفته است بتوانم این نزاع را خاموش نمایم یک گوسفند قربانی میدهم ویا دوشخصیت که دربین این قوم به حیث دوعنصرکلیدی درمقابل هم قرا گرفته اند این قوم بی خبرازدنیا طرفین دردفاع این ویا آن قربانی مید هند را خاموش بسازم گوسفندچاق قربانی می کنم.
سرانجام انسا ن خیراندیش کاکۀ کابلی موفق میشود، نزاع را خاموش میسازد. میرود درنخاش ده افغا نان کابل گوسفند ترکی با لنگهای بلند ودنبۀ فربه، چاری ویا کرومال، درحدود شش و نیم هفت سیرروغن همانقدرگوشت حاصل دارد. بعد ازیک ساعت جگله وبیع وباع به نتیجه میرسند. گوسفندرا خریداری کرده، دیگ پلوبارمینماید مردم محل را دعوت میدهد. قبل ازینکه مهمانان به خوردن خیرات اقدام نمایند یکی ازصاحبان نظر درقریه صدا میزند که این خیرات به خاطر چه است. خیرات اصل ماجرا را معرفی میدارد. ومیگوید که اگر وضع برای به همین منوال حفظ میگردید اثرات منفی آن بالای نسل آینده نتیجۀ خراب بجا میگذاشت به همین مناسبت ازملای محل دعوت میدهد که چند آیۀ از کلا م لله قرأت نماید. بعد ازختم قرا ئت هردو طرف دعوا اشتی مینمایند روهای همدیگررا می بوسند. اتحاد قوم بوجود می آید، خیرات درفضای کاملاً انسانی نوش جان می گردد.
میتوانیم تجارت را هم به معنی روابط نیک انسانها براساس رفع احتیاجات متقابله(( منافع متقابلاً مفید)) بین افراد گروهها اقوام، کشورها، تعریف نماییم.
کسی که مصمم ومتین ازجا برخاست به فاصله های دوررفته میتواند. این گفته درهمه امور زنده گی صدق میکند. مسئله ازحالت ساده به طرف مغلق پیش میبریم.
حرف ازتجارت است برای زنده گی بهتر بین انسانها. آب روان درپهلوی آب روان، زمین فراوان، مالک زمین نیرومند جوان ، کمر بسته با جوره گاوان، زمین را شخم میزند .ازبالا روبه پایان، درماه خزان، دران تخم گندم میریزد به نرخ ارزان، فصل کهن میرود به گورستان بهارنومیرسد به دوران.
كارهرخرنيست خرمن كوفتن
گاونر مي خواهد و مرد كهن
دروگر داس را ازکوره آهنگر می خرد. خوشه چین خوشه چینی میکند مردکهن با جوره گاهای خود گندمی را که خرمن کرده است می کوبد. بعد ازان شما ل نرم ملایم سالنگ به وزیدن آغازمینماید. مردم محل هرکس با شاخیهای دست داشته خود به کار حشر می آیند.دانه گندم ازکاه جدا میگردد.ازاینجا است که هر کس به اساس قراردادی که با دهقان بسته اند. برای گرفتن حق خود ازدهقان می آیند.
1- ملا دعوا میکند که پنج وقت می آیم برای شما نمازمیدهم (( حق الله میگیرد))
2- نجار میگوید که من برای تو اسپار یوغ دستۀ بیل ودستۀ تبر تیار مینمایم(( حق مره بده))
3- سلمان محل میگوید که همیش می آیم سروریش تورا اصلاح مینمایم، فرزندان شما را ختنه میسازم، درمحافل عروسی شما پلوپخته میکنم سازوسرود مینوازیم، یکی ما دهل میکوبیم دیگرما سرنا سرمیدهیم، دندان های درد شما را می کشیم.
4 - میر می آید که میگوید که ازجملۀ اولادۀ یاران حضرت محمد«ص» پیغمبر اسلام میباشم من شمارا دامن کشان دربهشت میبرم(( حق مه کجا است؟))
5- میرآب باشیمی آیدمیگوید سال تمام آ ب روانی میکنم که مزارع شما خشک نماند. حق بنده کجا است.
6- کلا ل تغاره دیگ وتنورساخته به حساب تجارت جنس به جنس درمقابل یک تغارۀ قروتی حد اقل یک سیرگندم میگیرد. دهقان مجبور است که برای طفلک خود آفتابه گک وتُنگک درمقابل حد اقل یک چارک گندم بخرد.ناگفته نباید گذشت که تجارت ها توام با اخلاق وضد اخلاق درمراحل مختلف از انکشافات برمبنای بنیۀ اقتصادی شکل میگیرند. زمانیکه برق ماشین غول پیکر را به چرخ آورد، وسایل تولید مدرنیزه شدند. داد وستد ومعاملات تجاری هم تغیر شکل می یابند.ببینیم درین دوره، میرومیربازی در بعضی محلات کاملاً ازذهن مردم برداشته میشود.
تنها درجا هایکه هنوز قبیله نقش مسلط را بازی مینماید.
علم وظیفه سلمان را به داکترطب می سپارد. آهنگر، نجار، میرآّب، کلال دیگرازجمله فروشنده های سیار نیستند. نقش حمل ونقل اموال ازبازارذریعۀ حیوان بارکش کم میشود، موتور نقش اساسی را دارا میشود.که در پشت اشترنگ کارگر با اندیشۀ ماشینی ومتحول ودگر اندیشی وباز نگری جایگاه خودرا می یابد.
درشرکتها سرمایه داری،دراتحاد احزاب، اگر یکی ازاعضای شرکت پول فراوان داشته باشد. درآنوقت نظریات شرکارا احترام نگذارد.سرانجام شرکای خورد وکوچک ازان صلب اعتماد مینمایند. سرمایه داربزرگ به سقوت نزدیک میشود. اگرحزب دموکراتیک خلق افغانستان شخصیتهای متکبر مغرور ازخود راضی را درخود نمی داشت، بعضاً اعضا ازتحقیر وتوهین دیگران به حساب اینکه گویا معتبر وخان وشهری بوده دیگران بله حساب گیری ازاوشان به ظاهررفیق انقلابی کا که جوان مرد میدان سؤ استفاده نمی نمودند.
هرگزسقوت نمیکرد وکنون بعضیها,زیرضربات پیوستۀ پاشنۀ عیارا ن قرارنمیگرفت.
به امید آن روزیکه نسل نوصلاحیت وروحیۀ بدست گرفتن حرکت جنبش سیاسی پیش رو انقلابی روبه جلورا پیدا نمایند.