خوشه چین

 

شناخت بدون ارزش

فرد«نظام» راازپا درمی آورد

                     «گاندی»

قسمت دوم:

ازگوشه تاریکی خانه سری زدم درکتاب خانۀ انترنت ملازم این کتاب خانه گفت فکر میکنم که ازبازار معرفت سوغاتی بخری به هموطنانت وروان کنی، خیراین بسته سوغات را که درسرآغازنقش گردیده است ببر.

خوب است که بدانیم چرا فقیرهستیم؟

ودرپایانش خواهی خواند که

فقر ، همه جا سر میكشد ........

فقر ، شب را " بی غذا " سر كردن نیست ..

فقر ، روز را " بی اندیشه" سر كردن است

 خوب است که بدانیم چرا فقیر هستیم ؟

خوب است که بدانیم!؟ شاید كه عمل كنیم!!!

تفاوت كشورهای ثروتمند و فقیر، تفاوت قدمت آنها نیست

برای مثال كشور مصر بیش از 3000 سال تاریخ مكتوب دارد و فقیر است !

اما كشورهای جدیدی مانند كانادا، نیوزیلند، استرالیا كه 150 سال پیش

وضعیت قابل توجهی نداشتند، اكنون كشورهایی توسعه یافته و ثروتمند هستند تفاوت كشورهای فقیر و ثروتمند در میزان منابع طبیعی قابل استحصال آنها هم نیست .

ژاپن كشوری است كه سرزمین بسیار محدودی دارد كه 80 درصد آن كوههایی است كه مناسب كشاورزی و دامداری نیست اما دومین اقتصاد قدرتمند جهان پس از آمریكا را دارد. این كشور مانند یك كارخانه پهناور و شناوری میباشد كه مواد خام را از همه جهان وارد كرده و به صورت محصولات پیشرفته صادر میكند

مثال بعدی سویس است. كشوری كه اصلاً كاكائو در آن به عمل نمیآید اما بهترین شكلاتهای جهان را تولید و صادر میكند. در سرزمین كوچك و سرد سویس كه تنها در چهار ماه سال میتوان كشاورزی و دامداری انجام داد، بهترین لبنیات (پنیر) دنیا تولید میشود . سویس كشوری است كه به امنیت، نظم و سختكوشی مشهور است و به همین خاطر به گاوصندوق دنیا مشهور شده است بانكهای سویس

افراد تحصیلکرده ای كه از كشورهای ثروتمند با همتایان خود در كشورهای فقیر برخورد دارند برای ما مشخص میكنند كه سطح هوش و فهم نیز تفاوت قابل توجهی در این میان ندارد .

نژاد و رنگ پوست نیز مهم نیستند.. زیرا مهاجرانی كه دركشورخود برچسب تنبلی میگیرند، در كشورهای اروپایی به نیروهای مولد تبدیل میشوند .

پس تفاوت در چیست؟

تفاوت در رفتارهای است كه در طول سالها فرهنگ و دانش نام گرفته است .

وقتی كه رفتارهای مردم كشورهای پیشرفته و ثروتمند را تحلیل میكنیم، متوجه میشویم كه اكثریت غالب آنها از اصول زیر در زندگی خود پیروی میكنند:

1 - اخلاق به عنوان اصل پایه

2 - وحدت

3 - مسئولیت پذیری

4 - احترام به قانون و مقررات

5- احترام به حقوق شهروندان دیگر

6 - عشق به كار

7 - تحمل سختیها به منظور سرمایه گذاری روی آینده

8 - میل به ارائه كارهای برتر و فوق العاده

9 - نظم پذیریی

اما در كشورهای فقیر، عده قلیلی از مردم از این اصول پیروی میكنند .

ما  افغانها فقیر هستیم نه به این خاطر كه منابع طبیعی نداریم یا اینكه طبیعت نسبت به ما بیرحم بوده است

ما فقیر هستیم برای اینكه رفتارمان چنین سبب شده است.

ما برای آموختن و رعایت اصول فوق كه (توسط كشورهای پیشرفته شناسایی شده است) فاقد اهتمام لازم هستیم ...

اگر شما این نامه را برای دیگران نفرستید:

اتفاقی برای شما نمیافتد،

گربه شما نمیمیرد،

از محل كارتان اخراج نمیشوید،

هفت سال بدبختی بر سرتان آوار نمیشود

و مریض هم نخواهید شد .

اما اگر میهن خود را دوست دارید،

این پیغام را به گردش بیاندازید تا شاید تعداد بیشتری از هموطنانمان مانند شما آن را بفهمند، تغییر كرده و .....

فقر

میخواهم بگویم ......

فقر همه جا سر میكشد .......

فقر ، گرسنگی نیست .....

فقر ، عریانی هم نیست ......

فقر ، گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان میكند .........

فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا

نیست .......

نیست .......

فقر ، ذهن ها را مبتلا میكند .....

فقر ، بشكه های نفت را در عربستان ، تا ته سر میكشد .....

فقر ، همان گرد و خاكی است كه بر كتابهای فروش نرفتهء یك كتابفروشی می

نشیند ......

فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ كه روزنامه های برگشتی را

خرد میكند ......

فقر ، كتیبهء سه هزار ساله ای است كه روی آن یادگاری نوشته اند .....

فقر ، پوست موزی است كه از پنجره یك اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....

فقر ، كتیبهء سه هزار ساله ای است كه روی آن یادگاری نوشته اند .....

فقر ، پوست موزی است كه از پنجره یك اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....

فقر ، همه جا سر میكشد ........

فقر ، شب را " بی غذا " سر كردن نیست ..

فقر ، روز را " بی اندیشه" سر كردن است

عدالت«مشکوک» ازروی سنجش درصفحۀ ترازو«حققیت» خودرا می یابد

«خوشه چین»

کلیدموفقیت

هیچ«عیاری»پولدارنیست مگرهر«عیار»ثروت بی نظیرکشوراست

چنانچه که روشنائی آفتاب برای درک وشناخت حقایق

هر«عیار»میگوید که کلیدموفقیت دردستان توانای من است.

موفقیت هرگزپایان نمی پذیرد
کلید موفقیت دردستان شماست.
 ای افغان بی وطن وستم دیده شیاطین لعین تورا آن قدرحقیروضعیف ساخته اند که دیگرتوان تعین سرنوشت خودرا خود نداری با لای سرتوکسان دیگری را که به مزدوری گرفته اندحاکم مقررمینمایند.   سیاست بازان تو آنقدرضعیف وناتوان گشته اند پیش دشمن تضرع مینمایندخودروی لاشهای گنده درجان هم افیده اند. این حرفهارا کی نوشت؟ خوشه چین نوشت:غریب ترین انسان وبا مورا ل ترین انسان. ا نسا نیکه همیشه با غربت خود ساخته وبا همت خود بالیده است.

 انسان وطن،افغان وطن

برای تومیگویم هرجاکه هستی این مطلب را تــکرارکن بگوکه

                                         من هرروز ازهرلحاظ بهتروبهترخواهـــــم شد.
                                                          پیروزی ازآن من است

من باید که پــیروز شوم

 من  توانا هستم

من بندۀ خدا هستم

خدا خالق من است

من از اوامر خدا اطاعت میکنم

خدا مرا نگه دار است

تیکه داران جنت شمشیر بدست راکت به شانه

 بندگان خدارا از خدا میترسانند

جا نشین خدا شده اند

خدا هرگزدشمن مخلوق خود نمی با شد

تکرار اشتباه را گناه می پذیرم

  باید که جزای آنرا ببینم

به هیچ کس اجازه نمی دهم که

 مرا ازخدای خودم بترساند

سلام دادی جوابش را علیک میشنوی، کاریست اولین مرتبه ازجانب خردمندان صورت میگیرد.جانب مقابل اگرخورد است ویا بزرگ،شنیدن سلام آهنگ محبت است،ازمحبت عشق زاییده میشود که میگوید وعَلَیکُم به سلام.

بهار محبت میبخشد

طبعیت زنده عشق می آفریند

ازمیان خاک سیاه سبزه ها قد میکشند تا که حقیقت سرخ را ازآغوش خود به نمایش بگذارد.

شمع و پروانه گل وبلبل، جوش وخروش را سروسامان می بخشند.

 آموخته بودیم که نظافت جزایمان است.هرانسان خدا جوصبح وقت که ازخواب برمی خیزد. وضو میگرد. دست ورودهن ودندان خودرا میشوید.با ادا کردن الله اکبرمسایل دنیوی را پشت سرمی گذارد«معناً» خودرا،رودررودرمقابل خدا ظاهراحساس میکند . تعهد می سپارد. آن اوامریکه برایم فرض گردانیدۀ ادا مینمایم. درجملۀ ادا کردن فرضیات،برای بنده گان خدا دروغ نمیگویم، امانت مردم را خیانت نمی کنم، به ناموس ومال مردم با چشم بد وطمع نمی نگرم، با بندگان خدا دردل کینه نمیگیرم، برای هرفرد ازخورد تا به بزرگ محبت را روا میدارم، شیطنت نمیکنم ،خبرکشی که باعث نا اتفاقی اقوام وخانواده ها میگردد به کرکترخود مبدل نمی گردانم،میگوید که معنویت اسلام را یکی از وسایل پاکیزه نگه داشتن دلها ازکثافت، درعقول وقلوب خود جا میدهم. رذالت، ضناعت، پستی، تن دادن به حقارت ونوکری به کفر، دست بردن به سلاح را برای گرفتن قدرت تحت نظارت بیگانگان(( کفر)) جرم عظیم می پندارم وبعد درخدمت کفر دیگری قرار دادن وآنرا توجه دادن بنام جهاد گناه عظیم ترازگناه ها حساب مینمایم.  بعد درحالات فوق العاده ازدشمن مسلط براوضاع شکوه سرنمی دهم که مجاهدرا میخواهند ازقدرت برکنارنمایند گناه نا بخشیدنی حساب مینمایم.

به عقیدۀ نگارنده: جهاد عبارت است دفاع برحق از تمامیت ارضی ملت مسلمان درمقابل تجاوز وتعرض تکیه به ایمان واراده بالفعل مردم است. تخریب، دردادن، سوزاندن، ازمیان بردن قتل بیگناهان، طفل پیر،جوان بی خبر ازما جراها، قطا ع الطریقی، زراندوزی وسؤاستفاده ازموقف اسلام گناه نا بخشیدنی است ملت مظلوم افغانستان به همت ویاری«عیاران» عیاران حق خودرا می بخشند با حفظ اینکه عدالت« مشکوک» ازروی سنجش در کفۀ  ترازوحققیت خودرا می یابد.  با اینگونه افراد حق محاسبه را دارد.

مطالب ذیل ازحضرت علی شیر خدا را به حافظه بسپارید
ازحضرت علی((رض)) پرسيدند عدل يا بخشش ، كدام يك برتر است ، فرمود:)
عدالت هر چيزى را درجاى خود مى نهد، در حالى كه بخشش آن را از جایش خارج مى سازد، عدالت تدبيرعمومى مردم است، درحالى كه بخشش گروه خاصى را شامل است.

پس عدالت شريف تروبرتراست.

درزمان امیرمعاویه به جمع مردم فرموده بود

آيا به من دستور مى دهيد كه با ستم پيروزى را به دست آورم ؟.

حَضرَت عَلی رَحمت الله عَلیهِ

هیچ گاهی نمیخواست که پیروزی را زراه ستم حاصل نماید.

مفاهیم شناخت وارزش را خود از محتوی مطالب زیرین یافته میتوانیم.

آتش غرب را همراه باران شرق خاموش کرد

درین قسمت مقاله نگارنده را به اعما ل فردی، گروهی،حزبی، گذشته وموجود دخلی وغرضی نیست. حرف ازامروز است برای فردا. بادرک ازعنوان فوق مینویسم به این شرحه

نظامی که متعهد به مردم است.

درمجموع مسؤلین آن شخصیت های اند که دررأس همچون یک نظام برگزیده میشوند، درمجموع دارای ابعاد وجودی یک انسان کامل میباشند. این چنین یک نظام میتواندهمه دردها ورنجهای بیکران ملت را که دراثراعمال خصمانه ومستبدانه وبی توجوهی حاکمان گذشته میراثهای ضد انسانی را به جا گذاشته اند.مداوا اندوشفا بخش.این گونه نظام دروجوانسانهای کامل.دولتی است برای آموزش وپرورش انسان درخدمت انسان.چنین یک نظام بسترجامعۀ انسانی را هموارمینمایند، وبعد بسوی آینده به جلومیراند جوامع نورا میرویاندوملتها را میسازد.درفراسوی مراحل بعدی ازتکامل نظم اجتماعی دانشمندان،فیلسوفان جدید می آفریند، سیاست شناسان ومحققین جدیدزاییده میشوند.غورمیکنند وتحققیق، درصدد راه بهترترازگذشته برمی خیزند. ازنتایج تحقیقات راهای خوبی را برای زنده گی معنوی ومادی روشن میسازندوخوشبختانه که روند انکشاف،چنین یک گنجینه را دارابوده توقف را به خود نپذیرد درمسیرتکاملی چند بعدی  به راه خویش ادامه میدهد .درپیشاپیش این حرکت وقت به وقت مطابق خواست ونیاززمان رهبران زاییده میشوند که درهرمرحله، انقالابات جدید را برای آگاهی بهتر به دنبال صلح وعدالت انسانی، دروجود روشنفکران وابسته به نسل نوین به حیث یک انسان کامل می آفریندوبیان میداردکه الگو پذیری دیگرزمانش سپری گردیده است.بدلیل اینکه نظم فعل وانفعال بشریت کرۀ زمین کنون دردستان توانمند امواج نوری گره خورده است. تغیرات وحوادث به سرعت نورمی آیند مطالب نومیدهند.کهنه راباهمان سرعت ازنظرها وازخاطره ها دورمیسازندوبیان میدارد.                                                                              

وطن شخصیتها نیک نام وخوش نام خودرا دریک زمان طبق نیاز مندی اش می پذیرد زمانیکه اصطحلاک شد درزمان دیگری شخصیت نوی را برای خودش می آ فریند.

آگر سلسله کوه هندوکش است.آبهای منرالی خودرا به چهار اطراف جاری میسازد. تا فرزندان نمکین،شخصیتهای با تمکین، ازکرانۀ دجله تا به کناره چین زاده شوند.آبهای رود خانه همیش میروند. رود خانه ها بجایش باقی، دیوارهای رود خانه را اباد کرد تا رودخانه ها ماهیتش تغیرنکند.

دروطن ما امانت داری (( امانت را خاک خیانت نمی کند)) یکی از برجسته ترین صفات عیاران است.

عیاران وارثان حقیقی جغرافیاسیاسی کشور خوداند به خود اجازه میدهند که جملۀ زیرین را بنویسند.

جنبش «عیاران» دراهداف استرا تیژی خود قید میگرداند. تمامی پولها دارائیها ی مربوط افراد واشخاص که ازآغازجنگهای تحمیلی وکمکهای بشردوستانۀ جامعه ملل،به حساب افراددرهرکجای دنیا«بانگها» منقول وغیرمنقول قید است

خونبهای ملت شناخته

آنرا قابل بازگشت بخاطربهبودوضع،صحی،تعلیمی وتربیتی معارف،صحت عامه ومؤسسات عالی واکادمیک میداند.

شخصیتها آنها نیستند که من پاردیده ام

موج خروشی که درپارک زرنگار دیده ام

عدۀ داعیۀ اجل را لبیک گفته اندعدۀ زنده

شَل وشُل«نه همه»

 یگان را زیرلحاف بیماردیده ام

این طرف جنبش عیاران را

حلقۀ باوجدان وغم خواردیده ام

بلی گفتیم که الگوپذیری دیگرزمانش سپری شده است.کدام الگو؟الگوی که بیان گرشخصیت نگری وشخصیت سازی بوده باشد. یعنی تمامی نظام کائنات به محور فرد وحلقۀ مربوط به اودرچرخش آید. سیاست وحکومت فرآورده های زهنی آنها معرفی گردد یک ونیم سطرمکمل تنها بیان القاب باشد ونطاق درادای این کلمات دوبارنفس تازه نماید، اصول ادارۀ کشوررا ازخورد ظابط تا رئیس جمهور حزبی خودشان شرح دهند و به صفت نطاق وسخن وربلاک شرق معرفی گردند((سرجل حمایل گل)) جانشین حاکمان ظالم وستمگرگردند. بجای آنکه آرامش سیاسی و اجتماعی کشوررا با پخته ترین عبارات و لطیف ترین کلمات وزیبا ترین ادبیات، ادبیات که ارائه دهندۀ محبت به انسان بوده باشد، درعوض به تحقیر وتوهین، دسیسه، قتل گروگان گیری شخصیت ها و گروها وحلقات دست بزنند.

خوشه چین گفت:

شغال آ مده سر بام

    موش رفته در گدام   

همه بی راه شده اند

چه کسی

 اعتماد کند به کدام؟

تنها ابله و احمق

یکی دروغ میگوید

دیگری شده است نمام

به گفته خو شه چین

اولی در لباس مارکس

دومی در لباس امام

آن آفتاب غروب کرد.

شب آمد بسترسیاه را روی کرۀ زمین هموارنمود.آن آفتاب ازسمت شرق به رخ فردا زمان دیگری بر می تابد.خدا را شکرکه درچشم کورمن نورآفتاب تابید، گفت این سخن را فردا.فردا؟ بلی فردا


فردا 
امروز اگر تنها، همخانه با غمها
فرداي ما نوري، پايان دهد شب را
فرداي روياها، امروز در راه است
اين انتظار اما، بس سخت و جانكاه است
كي مي شود فردا؟ كي مي رود غمها؟
تا كي بسازم من با اين زمان دردا؟
من مي روم اينك، خلوت كنم با خود
باور كنم يا نه؟ نوبت فردا شد؟
فرداي زيبايي، سرشار از پاكيست
آري برو امروز، اين قلب من شاكيست
حالا كه مي آيي، من منتظر مانم
با خويش خويش اما، عهدي دگر خوانم
امروز خواهد رفت، فردا رسد از راه
من شاد و سرمستم، پايان آن غمها
«پرهام مانا»

بلی پایان غمها: غمهای وارد شده بالای مردم ما، نتیجۀ عمل کرد نا بخردانۀ یک اقلیت ماکیا والستهای ملی و بین الملی بوده که اصلاً به مقام انسان توجه ندارند. فقط میخواهند زنده گی پرزرق وبرق خودرا روی کشتی شناوردربحرخون بشریت به تما شا بگیرند.

درین باره خوشه چین مینویسد.

احمق و ابله رفقای همدیگراند

یک مرا تبه به خاطر می آورد که سعدی شیرازی گفته بود

ابله را درسخن توان دانست

احمق را ستایش خو ش است

جای دیگر گفته بود که

من نه آن مورم که درپایم بمالند

نه آن زنبورم که ازنیشم بنالند

کجا خود شکر این نعمت گزارم

که زور مردم آزاری ندارم

پیش میرود و میگوید

به چه کار آ یدت زگل طبقی؟

زگلستان«عیار» ببر ورقی

گل همین پنج روز شش باشد

وین گلستان همیش باشد

شخصیتها یکی پی دیگر زمان به زمان، درمحدودۀ نظام سیاسی آمدندو می آیند، میروند می آیندومیروند می آیند ومیروند.مگرحوزۀ سیاسی است که هست وهست ومیباشد.خوشا به آن ملتی که میداند ومیفهمد، وقت به وقت آنرانومیسازد،نومیسازد نومیسازد.

 

 

 +++++++++++++++++++

 

بخوانید این مقالۀ طولانی درازرا درچند قسمت بخوانید که شکایت دارد وروشن میسازد جنبشهای چپ وراست درموجودیت چنان حاکمیتهای غیرمسؤل، کج وپلیچ، بی بندوبار،سادیست، فاشست، فریبکار دروغ گووماجراجو رشد کرد. کنون بقا یای همان جنبشهای راست وچپ با روحیۀ اصلاح نا پذیری که به خصلت شان مبدل گشته است، درشکل گیری جنبش آزادی خواهی مانع واقع میشوند. دروازه های پایتختهارا دق الباب مینمایند میگویند.

    نــــوکـــــــربـــــــاتــجربـــــــه((خودکش بیـــــگـــانه پرور))کــــارداریــــــــــــد.

یکی از تعریف بنیادی سیاست عبارت ازحاکمیت برجغرافیای سیاسی است.

حاکمیت بردرس معرفی کنندۀ معلم خوب است.

حاکمیت بر طبابت معرفی کنندۀ داکترخوب است.

حاکمیت برقطعۀ نظامی معرفی کنندۀ افسرنظامی خوب است.

حاکمیت برزمین وبرباغ معرفی کنندۀ دهقان وباغبان خوب است.

حاکمیت برنظام (( قانون اساسی))خدمت گذار واقعی مرد م ا ست.

حاکمیت برکشورمدافع ننگ وناموس وطن است

به تو چه؟

 

موسفیدی دربرآفتاب نشسته بود جوان بچه گکی برای مو سفید گفت کاکا می بینی گفت چه ره گفت که آن دخترک در پطنوس پوشیده از تکه خامک دوزی  بدست چیزی را می آورد. گفت که به مه چه؟ جوان بچه گک گفت به خانۀ شما می برد گفت که به تو چی؟

با خدا دادگان ستیزه مکن که خدا داده را خدا داده است. خدا به کسیکه لایق دید میدهد وازکسیکه لایق دید پس میگیرد.

قدرت مندان روی منافع خودشان با حفظ ملاحظات منطقوی و مطالعات خود شان فیگورهای را درزمانی طورمؤقت انتخاب مینمایند که پاسخ گوی نیازمندی های خودشان بوده باشد.تغیر نظام ازلحاظ ایدیولوژیک در اتحاد شوروی سابق، تأثیرات خودرا با لای سیستم سیاسی افغانستان نقشۀ را درجهت منفی نقطه گذاری کرد.

سیلاب که آمد خوب وبد پاکستان را با خود برد.

اطاعت ازاوامرضروراست.

(( داوودخان، امین وتره کی))

 ورنه زبان سرخ سرسبز میدهد برباد؟؟

چارۀ جز ازین نبود

تصمیم واگذاری قدرت سیاسی به جانب مخالف ازصلاحیت مرحوم ببرک کارمل بود

دیگران اطاعت ازرهبرسیاسی خود را عهده دارشده بودند.

نشان دادن فلم ویدویی درد را دوا نمی کند

سفر به سوی آینده را طولانی میسازد

این همه ویرانی دربه دری خاک به سری که نه آغازش معلوم بودونه انجامش میشودکه بنام اسهال سیاسی نام گذاری شود.

  چنانچه که امروز ایالات متحدۀ امریکا.با اجرای سیاست های ما جرا جویانه وضد انسانی اش که آغازکرده پایانش نامعلوم است ازین خاطرپا به فرارمانده است. 

 شکل وضمون جنگ تغیریافته است «جنگ کفربا اسلام» کنون جنگ خاکسترسردبا مجاهدین، طالب والقاعده نیست مجاهدین و طالبان وبعضاً چپیهای دیروز،مبدل به جنس مخلوط مرکب شده اند.اکثراًازلب آبخورامریکائیها ریسمان کش مینمایند.امروزه روزگویا! جنگ القاعده با امریکا است ویا اینکه بهانۀ خوبی است برای توسعه طلبی، اگر چنان بهانۀ باشد.درین توسعه طلبی، مورچه ها پا مال میگردند.

           الماس کوه نورملکیت هند بود مگرشاه شجاع به انگلیس بخشش کرد.

تعریف امروزه برحاکمیت سیاسی افغا نستان عبارت است. به جزاز تسلط ایالات متحدۀ امریکا چیز دیگری نمیتواند باشد.

هرنوع تشکیل حزب،سازمان سیاسی، تشکیل حکومت، پارلمان، سارنوالی، محاکم با آنکه مشروعیت از« کنفرانس بن » گرفته است بیان به رسمیت شناختن اشغال کشور توسط امریکا است.

گفته اند سنگی را که نمیتوانی ازجایش برداری بهتراست که به آن بوسه زنی وبجایش بگذاری. نه خیر بخاطر بلند کردن سنگ نیا مده ام برای شوردادن سنگ آمده ام تا که برای برداشتن آماده شود.  چراکه برای برداشتن این سنگ بزرگ قاطبۀ ملت متحدانه دست به عمل میشوند.   دانسته شده که گفته های دانشمندان، نغزوپرمغزاست، تحلیل وتفصیرگفته های، پیغمبران، ولیان، فیلسوفان، دانشمندان چون گاندی،انشتین بوعلی سینای بلخی..... درهرزمان تازه گی دارد.

چون تیغ به دست آرى مردم نتوان کشت

 نزدیک خدواند بدى نیست فرامشت

این تیغ نه از بهر ستمکاران کردند

 انگور نه از بهر نبیذ است به چرخشت

عیسى به رهى دید یکى کشته فتاده

حیران شد و بگرفت به دندان سر انگشت

گفتا که که را کشتى تا کشته شدى زار

 تا با ز کجا کشته شود آن که تو را کشت

انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس

 تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت

 

عاقبت گرگ زاده گرگ شود                                                                                       گرچه با آدمی بزرگ شود

دشمن دانا بلندت می کند           بر زمینت میزند نا دان دوست

ازیک شمع روشن میتوانی هزاران شمع را روشن بسازی بدون آنکه از روشنی آن چیزی کاسته شود

ازتاریکی هیچ گاهی تنفر نداشته باش، چراغ را روشن بساز تا که روشنی جا نشین تاریکی شود.

خوشه چین میگوید که خردمندان درختان پربار جامعه اند مربوط میشود به اینکه باغبان((دولت ها)) چگونه ازدرختان خود مراقبت کرده اند.

موش وتلک

موشکی ره به جوال گندم داشت
چشم خود را به مال مردم داشت
روزکی در خیال حلوا شد
سر کندوی آرد بالا شد
در تلک تنتلی قروت بدید
رنگش از ترس جان سفید پرید
گفت هر گز نمی روم سویش
لیکن از دور می کنم بویش
روی گشتاند موشک حیران
تا شود سوی غار خویش روان
لیک بوی قروت روغن دار
ماند پاهای موشک از رفتار
باز بر گشته و بروتک زد
دلش از شوق آن قروتک زد
گفت از دور می کنم بویش
میزنم بوسه بر سر و رویش
دور دور قروت می گردید
دلش ازشوق و ترس می لرزید
نا گهان پای موشک نادان
خورد بر گوشه تلک لرزان
خیز از جا نمود آن بی جان
بر گرفت حلق موشک نادان
در تلک زار زار می نالید
روی خود بر قروت می مالید
موش در ساعتی که جان میداد
گفت بر نفس فتنه لعنت باد


ببینم که «استاد محمد آصف مایل» چه میراث گرانبها به کشورمانده است که هنوزتازگی دارد(( محتوای)) شعرش به تفسیروسیع همه جانبه نیازدارد.ا گرچه این مطلب را درکتاب زبان دری صنف دوم خوانده بودیم خوب یادش نگرفته بودیم معلمی وجود نداشت که خوب بیاموزاند.باید که سیاست بازان ما آنرا در شرایط امروزی به تحلیل بگیرندو متوجه ماجرا جوییهای سیاسی ملی و بین المللی شوند که گردن شان اگردیروز در درتلک خرس(( شانده شده ازجانب امریکا)) افتید امروز برعکس آن نگردد.  وقابل پندگیری وآموزش است برای نسلهای بعدی. ودولت مردان سه دهه اخیر چه بدبختیهارا نصیب ملت بیچاره گردانیده اند. تفسیر وتوضیح شعرفوق واقعاً انسان را به ماهیت بعضاً شخصیتها ودولتهای گذشته وموجودآشنا میسازد.

شکارچی های ماهر کوهستان زمین وسیدخیل جبل السراج وبگرام میدانند که، بازرا ، عقاب را ، باشه را، مرغابی را گنجشک را بودنه را قره قش و انواع پرنده های مهاجر را چگونه ذریعۀ کدام وسیله درکدام موسم، درکجا، درخت، زمین «نَور& دندآب» میان آب چطوربه منظورچی؟؟؟؟؟؟؟ شکارنمایند.

 درک وفهمیدن گفته های پرمغز دانشمندان انسان را درزندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به شیوۀ درست تنظیم مینماید بدین اساس انسان کوشش مینماید که  درعمل به خود هیچ گونه اشتباهی را را ه ندهد.گفته های نغزوپرمغزوبا معنی دانشمندان گویی که چشمۀ آب است برای شست وشوی امراض جلدی ونوشیدن آن بخاطرمحلولی سرشار ازمواد معدنی «منرالها» به صحت فایده مند است. با این مفیدیت که دارد.خواستم که بازبان ساده و کلمات قابل فهم برای همه تعریفی ازشناخت بیان نمایم ترسیدم که مبدا خطاها ی ازم سرنزند. بناً اکتفا کردم براینکه هنوزازکوه اندیشه وخرد نیچه ومارکس کاسته نشده است. بناً دستی برآستین کهکشان انترنت فروکردم گویا که کمرۀ فوری بوده باشد.کهکشان ا زکرم وسخاوت خویش تعاریف را برایم معرفی کرد ومن آنچه را که فهمیدم ذیلاً با زبان ساده وعام فهم به رشتۀ تحریر گذاشتم.                                                                

 انسان میخواهد که بشناسد. چیزی را که به آن نیازداردویا ازچیزی که برایش مضرتمام میشود دوری جوید.میخواهد بشناسد بوسیلۀ حرکت وعمل، حرکت وعمل مایه می گیرد ازاستعداد بلفعل، یا نیروی ذخیروی که شعورنا خود آگاه اورا وادار به عمل میسازد.شناخت پی شناخت درتوالی شناخت تابه شناخت انسان ازهستی جهان است.بخاطرتسلط انسان دردرون خورد ترین ذره ازآن میان تا به جهان کیهانی درجهان به منظوررفع ضرورتها.یعنی ضرورتها است که انسان را قادربه شناخت میسازد.

همینکه طبعیت درتغیر وتحول است شناختها هم به مرورزمان تغیر می یابند. مثلاً شناخت یک طفل در سه ماهگی باهمان رفتار،ژست وحرکاتش تابه سن پنج سالگی با ژست وحرکات ورفتارش ونیازش نسبت به سه ماهگی تغیر می یابد. بعد ازان طفل سه ساله که به سن بلوغ میرسد شناخت اوردرزمان دیگری مطابق به نیازوخواستش تغیر می یابد.یعنی که شناختها مؤقتی وگذرا میباشند.

بی مناسبت نخواهد بود که اگرگفته شود، آموزش وتجربۀ پیهم سنگ بنای مستحکمی است برای شناختهای که هنوزانسان تا به آن مرحله نرسیده است.

شناخت انسان ازجهان طبعی وهستی مادی به سه شکل صورت میگیرد.

1- تصویری2- صوتی3- درک واحساس

الف- شناخت تصویری: خوراکه باب، پوشاکه باب، هنگام گرسنگی زمانیکه دیده شد انسان را به سوی خود می کشاند. دیدن موتر، طیاره ترن کشتی، تداعی دهندۀ مسافرت از یک محل به محل دیگری است. دیدن لباسهای نازک انسان را به روزهای گرم تا بستانی آشنا میسازد.پوستینچه ولباس پشمی،سردی هواره معرفی میدارد.دیدن، شیر،گرگ، پلنگ، به معنی فرارازخطر است      

ب- شناخت صوتی: استعارات و نامگذاریها بالای اشیا عبارت میباشداز قرارداد اجتماعی که انسانها بین خود با لای اشیا مسمی  میسازند. مثلاً سنگ، چوب، کلوخ، تفنگ، یوغ ،اسپار،چرمینه، کتاب، وغیره. مثلاً طفلی ، درخانوادۀ به دنیا می آید، طفل هنوزازجهان آگاهی ندارد. والدینش با یک مراسم خاص بعد ازروز سوم زمانیکه درگوش طفلش ملای افغانی آزان میدهد. ازجمله نامهای طرف قبول یکی را برای طفل  انتخاب مینمایند. این طفل همیش با نام که با لایش مانده شده است طرف مخاطب قرار میگیرد. ازینجا است که طفل با شنیدن نام خود خودرا میشناسد. 

 ج- شناخت به حساب درک و احساس: خلیدن خاربه پا، گرمی، سردی، شنیدن صدا ی آشنا، اعضای خانواده، خنده و گریه   خواندنهای عاشقانه و میهنی شنیدن صدای حیوانات و پرنده ها ، انفجاربمها، راکتها،وغیره نوع ازشناخت به حساب احساس ودرک است. ازینکه انسانها موجود اجتماعی میباشند. درمناسبات باهمی یکی از دیگر آموخته اند ودرمورد شناخت مجموع ژستها وحرکات مجموع فعالیتهای اجتماعی، تولیدی، ایجادگری نوآوری به همدیگر ممد واقع شده اند. هکذا انواع فجایع ، جنایات را در طول تاریخ به چشم مشاهده کرده اند. بناً مجموع این همه روی کردها درفعالیتهای اجتماعی شناختها را در رابطه به فعالیتهای انسانها، کشورها ، احزاب از پیش تعین شده دورنماهارا بیان میدارند، عواقب مثبت و منفی را به سنجش میگیرند.برای قناعت طرفین واثبات دلایل خود، اززبان بلبل ، گل وپروانه،اززبان کوه ودره، آب وابحارسخن میگوییم. این همه مطالبی که توضح گردید، حرفهای روشنگرانه است که با الهام ازخرمن پربار آگاهان امورخوشه،خوشه به تحلیل گرفته میشود:                                                                                                                          

تابه اینجا کم و تُم به معنی شناخت پی بردیم میرویم به سراغ معنی ارزش.

خوشه چین ازهمان مهمان نوازهای است که اگردرخانه چیزخوب نداشت برای عزت مهمان خود ازهمسایه ها قرض میگیرد. درینجا تعریف ارزش را ازجهان ((گوگل)) به غنیمت گرفته  نثارخوانندگان محترم خود میسازد.

ارزش: کلمۀ ارزش در زبان فارسي دری اسم مصدر ارزيدن و داراي معاني زير است: قدر،مرتبه،استحقاق،لياقت، شايستگي، زيبندگي، برازندگي، قابليت.در زبان انگليسي معادل valeur به معني رتبه ،ارز قدر،گرامي داشتن،اهميت دادن و در زبان فرانسه برابر valeur به معني قيمت،قدر مقدارو ارزاست. در اصطلاح جامعه شناسي ارزش اجتماعي (social norms )عبارت از چيزي است كه موضوع پذيرش همگان است.ارزش اجتماعي واقعيتها و اموري را تشكيل مي دهد كه مطلوبيت دارند و مورد خواست و آرزوي اكثريت افراد جامعه است.ارزش اجتماعي يكي از مفاهيم اساسي جامعه شناسي است و جامعه شناسان درباره آن نظريه هاي گوناگوني عنوان كرده اند. آگ برن(ogbrn) و نيم كف(nim koff) مي گويند:ارزش اجتماعي واقعه يا امري است كه مورد اعتناي جامعه قرار دارد.ارزش اجتماعي ،انگيزه گرايشهاي اجتماعي مي شود و گرايشهاي اجتماعي تمايلاتي كلي هستند كه در فرد بوجود مي آيند و ادراكات،عواطف و افعال او را درجهت هاي معيني به جريان مي اندازند.

 اين گرايش بر حسب شخصيت افراد متفاوت است و بصورت شخصيت هاي قدرت گرا،دانش گرا،احترام گرا و غيره تجلي مي كند.

ژان كازنو(jean cazneuve )مي نويسد:عقايد ،هنجارها،شناسائي ها،فنون و اشياء مادي كه افكار و گرايشها در پيرامون آن شكل گرفته و به تجربه رسيده اند،ارزشهاي اجتماعي يك گروه را تشكيل مي دهند.  ارزش اجتماعي به عنوان پديده برتردرفرد وبه عنوان چيزي بديهي و مطلق كه عالي تركردن آن ممكن ولي انكاركردن آن ناممكن است به افراد تحميل مي شود.

ارزش اجتماعي شامل همه چيزهايي است مطلوب يا نامطلوب كه مورد علاقه انسان است ،هر امري مادي يا معنوي كه در جامعه داراي قدر و قيمت باشد و نيازهاي مادي و معنوي انسان را برآورده كند،يا هر چيز گرانبها و سودمندي ،از جمله ارزشهاي اجتماعي است.وقتي به كودك ياد مي دهيم به بزرگتر از خود احترام بگذارد و به او سلام كند ،حرف پدر و مادر را گوش كند و به آنها احترام و اطاعت كند،در واقع ارزشهاي اجتماعي را در ذهن او جاي مي دهيم.

ماگ دوگال(m.daugal) و لاسول(d.lasswell) معتقدند كه افراد براي رسيدن به هدف يعني ارزشهاي اجتماعي از وسايل موجود بهره مي گيرند .ليكن شكل و زمان ارضاء خواستها تنها در چهارچوب فرهنگ و سازمان اجتماعي و شرايط و محدوديتهايي كه در جامعه وجود دارد صورت مي گيرد.انسان براي دستيابي به ارزش اجتماعي از منابع موجود استفاده مي كند و اين استفاده در جهت و از طريق نهادهاي اجتماعي انجام مي پذيرد. ارزشهاي اجتماعي ممكن است متكي بر اصول و پديده هايي باشد كه مصالح و مفاسد اجتماعي را در بر داشته باشد .به همين جهت قابل تبيين است و مي توان از طريق تحقيق واستدلال علل پيدايي آنها را توجيه كرد و نشان داد كه چگونه پاره اي از ارزشهاي اجتماعي جديد با ارزشهاي قديمي مغايرت پيدا مي كند و تضاد دارد و با توجيه علل اين تضادها و شناخت مسايل ناشي از آنها زمينه اجتماعي مساعدي جهت پذيرش ارزشهاي جديدي به وجود آورد.

تکراراحسن! شناختها مؤقتی وگذرامیباشند به بیان نگارنده ارزش:عطرآن است که خود بوید نه آنکه عطار گوید. آفتاب ازمنبع خود حقیقت خودرا به ما معرفی میدارد.اینجا است که ما بعداً ارزش آفتاب را درحیات ممات جهان به محاسبه میگیریم ، اگر آفتابی نیست حیاتی هم وجوندارد.

آگاهی وفهم یک حقیقت است

 بر زمين گـــــــر نيم گز راهي بُود  ..  آدمي بي تـــــــــرس ايمن مـــيرود

بر سر ِ ديوار خالي گـــــــر رويي  ..  گر دو گز عرضش بُود كج ميشوي

بلكه مي افتي ز ترس دل به وهم  ..  ترس وهمي را نيكو بنگر به فــــهم

                                                                      مولانا

نزدهرکس کسی محترم است باید آن کس را احترام کنی تا که احترامت کنند

از محبت تلخ ها شيرين شود   از محبت مس ها زرين شــود

از محبت دُرد ها صافي شـود   وز محبت دَرد ها شافي شــود

از محبت خار ها گل ميشــود   وز محبت سركه ها مُل ميشود

                                                                     مولانا

  درپهلوی شناخت و انواع شناختها ایجاب مینماید که حساسیت شناس هم باشیم تا ارزش حساسیت هارا به محاسبه گرفته بتوانیم. چرا؟ درحساسیت شناسی در پیشگیری از توطئه ازجانب توطئه گرا ن ملی و بین المللی جان سالم به در می آوریم. بیگانگان هرگونه نام را را بالای ما گذاشتند. زیر این توطئه و دسیسه بجان هم انداختند کشتند و از بین بردند.وازان برای بهره برداری سیاسی و اقتصادی خویش کارگرفتند.بالاخره گذشت زمان آنچه که وا قعیت سرزمین ما بوده به حقیقت می پیوندد.

نادیده گرفتن اعتقادات،رسوم وعنعنات پسندیده درجامعه دست باز را برای توطئه گران بین المللی میدهد که به میل خودش کارسازی نماید. علی الخصوص به اثر بی توجۀ دست اندرکاران ملی وبین المللی درخصوص رعایت ازسنن پر افتخار ملت افغان بی بکانه و غیر مسؤلانه عمل صورت گرفت ا زین خاطر است که بنیاد گرائی ریشه درخاک نرم افغا نستان ومنطقه بدواند.               

 نگارنده را عقیده برآن است که شناخت ما درک ما ازهمان آغازتولد رنگ ومایه میگیرد از دیدن وزند گی، درمحیط خانه ،کوچه ، گذر،بازار، قریه قصبه، ده، کوه دره، وادی، آسمان، ابر،آفتاب، باران، سیلاب، سوختن، افتیدن، برخاستن، گرمی، سردی، گزیدن مار، گژدم، دیدن حیوانات درنده، مسجد،مکتب، فاکولته، قطعه عسکری، مراکز تجمع، انواع جنگها، جنگهای سرد و جنگهای گرم که بنیاد اقتصتادی داشت (( عمومی اول وعمومی دوم)) جهانی، جنگ قدرت، جنگ قوم به قوم جنگ سمت باسمت، جنگهای مذهبی، جنگهای ایدیولوژی، ایدیولوژی که ریشه درمنافع اقتصادی وسیاسی دارد. رادیو تلویزیون بالاخره انترنت.... وغیره. معرفی این همه حرفها شناختاندنش با این گزوپل کارتاریخ است ونادیده گرفتن ارزشهای است که جنایات انجام یافته ناگذیر درپای هومانیزم سربه سجده می برد. ازین بیشتر تشریحات را طور جزوار میگذاریم هرکسی  را طبق رشته ومسلکش.

آتش غرب را همراه باران شرق خاموش کرد

                                                           «خوشه چین»

ازینکه سروکارمابا سیاست است.سیاستی که ازان آب ونمک می چکد،انسان طرف توجه اش قراردارد، وجدان را بحیث محورتمام فعالیتش قرارمیدهد.

نگارنده قطعه تمامی قطه بازان را (( احزاب اسلامی و احزاب غیر اسلامی)) میدانم که ازکدامش چند خال ازکدامش سه جیک بی پایه است ، از کدامش صاف است.

تنها قطعۀ سیا ست سازان آگاهان ملی را به حیث قطعه برنده اعلان میدارم. 

 نهال توت زمانیکه شانده میشود بعد از یکی دوسه سال باید که توت ازنسل پرکوک پیوند شود. ورنه بدون پیوند همان توت دانه دارغیر قابل استفاده ثمرمیدهد. همینکه گفته میشود شناختها وآموزشها درحال انکشاف و پیشرفت است، بیجا نگفته ام، حرفی را که کنون مینویسم دهسال قبل نمی دانستم، ونمیتوانستم علت ها را بگویم تغیرمحیط انکشافات اوضاع واحوال، دسترسی به امکانات بهترمرا واداشت که عمیق شوم به مسایل نیازکنونی را به گونۀ امروزبنویسم برای مردم وجامعۀ ما،درپیوند با مناسبات بین المللی حرف بزنم یگان برداشتهای زهنی خودرا باهمفکران وهم اندیشان خودشریک بسازم. درکشورهای با ثبات چون اروپا چهارچوکات دولتهارا احزاب سیاسی تشکیل میدهد. دولتهای با ثبات تحلیل کرده اند که سیاست را نخبگان میدانند پیش بینی مینمایند به تحلیل میگیرند ازبروزحوادث اطلاعات جمع آوری مینمایند ودرمعرض اجرا قرار میدهند. نزد آنها حاکم بودن بر دولت مطرح نیست، عمده این است که چگونه دربهترسازی دولت که سازنده گان اصلی آن خود مردم است سهیم شوند، میدانند قانون است که اداره به موازات آن طی طریق مینماید.فقط فردی را دررأس اداره میگمارند.تا ازقانون حفاظت نماید وازاجرأت قانونی آگاهی حاصل نماید وازعمل کردهای دولت طبق قانون به مردم خود گذارش دهد.   دراینجاست که آسیه به اثر فشارآب از سرکوب به چرخ می آید و آسیابان طبق نوبت گندم را به دهل انداخته گندم دانه دانه به اثر اشارۀ، لَخک بسته به کچکول روی سنگ آسیا، میان دوسنگ قرارمیگرد درآسیاب سرسنگ وزیرسنگ به اتفاق هم آرد تولید مینمایند. آسیاب آرد میدهد.

نه آنطوریکه بلتون به مانند خروسان صبح گاهان میسراید. خواندن بلتون برای انسان آزادی را نوید میدهد.

آسمان بالای سردارم زمین در زیر پا

مثال خوشۀ گندم میان آ سیا افتیده ام

سرایش بلتون انسانها ی باوجدان وطن پرست را به آرشیف تاریخ آدرس میدهد.

  وطن ناله میکشد شما وطن پرستان که آتش غرب را با باران شرق باید خاموش کرد.

مه می گویم که ازآسیه آمده ام تومیگوئی دهل خالی بود

این ضرب المثل قدیمی دلالت به اثبات حقیقت  میکند.

ازاروپا قصه کردیم ازنقش احزاب در اروپا نوشته کردیم بیایید که نقش احزاب را درکشور خویش از آغاز دهه دموکراسی به این طرف مورد بررسی قرار میدهیم به اثبات میرسانم که سیاست وسیاست گذاری درافغا نستان کاملاًخلاف نورم های قانونمندیها روند تکاملی  جنبشهای روشنفکری به جهت منفی رشد کرد چنان رشد کردکه خودآگاهی ملی را قربانی شعارهای خشک بی معنی انترناسیو نالیزم پرولیتری وپان اسلا میزم سیاسی گردانید.

دولت وقت با ید به نکته حساس متوجه میگردید. با آنکه آماده گردید. شاهی مطلقه را تعویض به شاهی مشروطه نم نماید درین رابطه قربانی های اخوان اول دوم ، ویش زلمیان و قربانیهای شخصیتهای ملی که بخاطر نظام مشروطیت نا دیده گرفته نمیتوانیم.  

  کاری بود خیلی عاقلانه وخردمندانه، درپهلوی کارعاقلانه وخردمندانه کاردیگری که کمتر از تعویض شاهی مطلقه نبود. آن عبارت بود ازمجوز فعالیت احزاب سیاسی که باید قید قانون اساسی میگردید. گرچه موقتاً احزاب چپ وراست اجازۀ فعالیت یافتند،صاحب جراید واخبار شدند. دیری نگذشت که دولت وقت به اصطلاح جوانان کوچه وبازار دولت وقت تف خودرا پس لشت. وطن پرستان تشنه به فعالیت های سیاسی ازخورد ترین منفذ استفاده بردند حقی برای شان داده شده بود ازدست ندادند، با حفظ این حق گفته میتوانیم که فضای آشفته ازحوادث ازبطن آسمان حامله چنین طفلی را برای روشن فکران تولد کرد. بدبختانه دولت وقت استعداد حفظ وتوانمندی بکارگیری همچویک نیروی به انکشاف جامعه را درخود دیده نتوانست،ورنه باید که دست پروردۀ دولت وقت میگردید. نمی گذاشت که دست پرورده بیگانگان میشدند. اما به دست کسان دیگری غلط خورد. ماویزم، سویتیزم(( بنیادگرایی اسلامیسزم& سی،آی، ای)). اگردولت وقت ازانکشافات شناخت مکمل میداشت، به ازاد اندیشان ارزش قایل میگردید. همه وطن پرستان به جای انتر نا سیو نا لیزم  به خود آگاهی ملی رغبتد پیدا میکردند. خود آگاهی ملی بعد ها ارزش انتر ناسیو نا لیزم با حفظ منافع کشوربه محاسبه می گرفت. نگرف که نگرفت.

جنبش ازهمان خشت اول کج به ثریا ارتفاع پیدا کرد.

ملخ ملخ است چه سبزاست چه خاکستری وچه آبی،ملخ نظر به محیط برای خود رنگ وقواره میگیرد. ملخ شالی،سبزاست، ملخ زمین پنبه زار، خاکستری است ملخ میان سنگهای دریائی ازرنگ دریا رنگ میگیرد ملخ کوهی ازرنگ کوه.

جنگ ما ویزم و سویتیزم وجنگ هردو با اخوا نیزم حاصل همه دربه دری وخاک به سری به نفع کسیکه ما دشمن می خوانیمش آب می خورد.

 جریانات وابسته به اندیشه های ما وستی وسویتستی همزبان با اکسترمیستهای ساخت برید زنسکی،رنگهای ملخی و خصلتهای ملخی را ازپیکنگ،ماسکاو،((قاهره& واشنگتن))باخودبه همراه آوردند که نتائج آنرازجریان خلاص می مینماییم.

آب مطابق به ظرفیت کانال جریان داشته باشد.پیرامون محیطش کاملاً سرسبزوشاداب میوه های سردرختی وزیردرختی حبوبات وغله جات در بازارفراوان میباشد.

اگرظرفیت کانال به اثررویش وخوابیدن ریگ و گِل ولای، خورد گردد،سطح جریان آب با لا آمده جریان آب را دیگری  از مسیراصلی دریافت مینماید. درینجا است که ویرانی به بار می آورد.

آگرآگاهی ملی درسطح داخل کشوربه حد نارملش درزهن وخرد این اندیشه های ملخ گونه راه می یافت هرگز مزارع خرد وجدان حیثیت شرف وناموس وطن به این پیمانه متضررنمی گردید.

سرانجام لکه های لای ولوش این همه سیل بردگی درسروروی دولت ساخت ((بن)) تپه نمی گردید.

درقسمت اول این مقال تذکر یافته بود با این محتوی.                                                            درپهلوی شناخت و انواع شناختها ایجاب مینماید که حساسیت شناس هم باشیم تا ارزش حساسیت هارا به محاسبه گرفته بتوانیم. چرا؟ درحساسیت شناسی در پیشگیری از توطئه ازجانب توطئه گرا ن ملی و بین المللی جان سالم به در می آوریم. بیگانگان هرگونه نام را بالای ما گذاشتند. زیر این توطئه و دسیسه بجان هم انداختند کشتند و از بین بردند.وازان برای بهره برداری سیاسی و اقتصادی خویش کارگرفتند.بالاخره گذشت زمان آنچه که وا قعیت سرزمین ما بوده به حقیقت می پیوندد.

نادیده گرفتن اعتقادات،رسوم وعنعنات پسندیده درجامعه دست باز را برای توطئه گران بین المللی میدهد که به میل خودش کارسازی نماید. علی الخصوص به اثر بی توجۀ دست اندرکاران ملی وبین المللی درخصوص رعایت ازسنن پر افتخار ملت افغان بی بکانه و غیر مسؤلانه عمل صورت گرفت ا زین خاطر است که بنیاد گرائی توانست ریشه درخاک نرم افغا نستان ومنطقه بدواند.

وآ لۀ شود دردست سی آی ای.

 


بالا
 
بازگشت