داکتر سخی اشرف زی سید کاغذ

 

بررسی ریشه عمیق تعصب درافغانستان

 

تعصب روش تبعیضی , عصبیت قومی ویا یک حسادت اجتماعی پدیده  ایست که به طرز یک حرکت خشونت  آمیز مقابل یک کتله ویا گروپی که از نگاه رنگ جلدوطرز ساختمان فزیکی نسبت به گروپ دیگر متمایز باشد بوجود میایدوتعصب به انواع واقسام مختلف در یک جامعه وقوم نظر به شرایط محیطی وپدیده های اجتماعی بروز میکند.بطور مثال احساس منفی که یک گروپ وکتله خاص در مقابل گروپ دیگری که از نگاه مذهب ,  زبان  کلتور , عقیده وعنعنات متفاوت باشد وحتی داشتن یک موقف خاص اجتماعی نیز احساسات گروپ متخاصم را بر انگیخته در صدداز بین بردن این تفاوت ها میشود ولو اگر منجر به اقدام ناسالم مانند جنگ , قتل , تبعید

وتاراج گردد وعموماٌ تبعیض از جانب گروپ قوی به گروپ ضعیف تحمیل میشود.

 

حسادت ویا تنگ نظری از قدیم الیام وحتی در دوره حجر در بین جامعه بشری موجود بود وانسان های بدوی نیز بقای حیات خویش را روی احتیاجات اولیه زندگی که تهیه مسکن وغذا بود به گروپ متخاصم حمله وتوسط قتل وغارت یکدیگر را ازبین میبردند ولی با انکشاف تدریجی جامعه انسانی البته اهداف تبعیضی تغیر شکل داد ولی تعصب واحساس منفی به نوع از انواع بحال خود باقی مانده است وتا امروز از آن به حیث یک حربه خطرناک سیاسی در جهان استفاده میشود که مثال آنرا میتوان جنایت بشری هیتلر مقابل یهود, استالین , پالپات وهمچنان دراین اواخر جنایت بشری سرب ها مقابل مسلمانان بوزنیاو کشتار دستجمعی هزاره های افغانستان توسط  طالبان , کشتار کوزورو( یوگوسلوایای سابق ) وکشتار دسته جمعی توسط قوم  توتسی در مقابل اوتو درافریقا را در اینجا ذکرنمود .

احساسات نا سالم وتعصب در اثر تکامل تدریجی سطح دانش وارتقاه سویه تعلیمی وپیشرفت های اقتصادی واجتماعی کشور های جهان بطور قابل ملاحظه کاهش یافته است ولی هنوزهم حتی در بعضی ممالک پیشرفته جهان بشکل پوشیده وغیر مستقیم موجود است ولی این مشکل را جوامع پیشرفته درک نموده وسعی بلیغ دارند که در اثر تبلیغات وروشن ساختن ذهنیت مردم این نقیضه اجتماعی را تقلیل دهند.درادیان ومذاهب نیز روش تبعیضی به حیث یک عمل زشت وغیر انسانی مذمت شده است وبخصوص دردین اسلام تبعیض به مقابل بشر را منسوخ وهمیش در قرآن مسلمان ها را به برادری وبرابری دعوت نموده است .

رویدات های اخیر جنایت بشری درافغانستان که عامل عمده آن  تعصبات قومی ومذهبی بود ودراثر آن تعداد زیاد مردم بیگناه که منسوب به یک قوم خاص ومذهب بودندبه وضع فجیع جان خودرا ازدست دادند فرصت آنرا برای ما افغان ها  میسر میسازد که در مورد تعصبات قومی ومذهبی توجه جدی مبذول داشته وبائیست تحلیل نمود که چه عوامل باعث این ذهنیت منفی واحساسات تبعیضی وتعصب مذهبی در افغانستان گردیده وبعد چاره جوی های که چطورمیتوان با این مریضی خطرناک اجتماعی مجادله شود روی بحث کشیده شود.

اول بائیست سوالی را مطرح نمود که آیا تعصب بخصوص درافغانستان ارثی است ویا کسبی ؟

ارثی به هیچ صورت شده نمی تواند برای آنکه یک طفل نوزاد از بطن مادر متعصب تولد نمی شود پس تعصب یک روش کسبی است واینکه در جامعه ما تعصبات قومی وزبانی چرااینقدر شدت عمل اختیار کرده علل مختلف دارد ولی ما در این نوشته صرف چهار عامل عمده را که باعث ایجاد وتشدد احساسات تبعیضی در کشور شده تذکر میدهیم .

 

اول : محیط فامیلی :

هرطفل که از بطن مادر بدنیا میاید موجود ناتوان ومعصوم است که به مرور زمان حرف زدن وبپاروان شدن وطرز لباس پوشیدن  را از والدین واعضای فامیل میاموزد پس طفل نوزاد پشتون , تاجک , هزاره واوزبیک در آوان تولد همه یکسان است واین کودکان نوزاد در اثر پرورش فامیل نشو نما میکند واگر به فامیل پشتون بدنیا آمده به زبان پشتو واگر در فامیل اوزبک به زبان اوزبکی ودرفامیل هزاره به زبان محلی پدرو مادرش صحبت میکندوهمچنان عادات ورسم ورواج فامیل را میاموزدویا بهتر بگوئیم کسب میکند. صفاتی که فامیل واعضای خانواده دارد عین ارزش ها را طفل نیز اخذ میکند وبرای وی تمیز ان نیست که صفات متذکره مثبت است ویا منفی البته روش های که فامیل در پیش دارد روش سالم ویا ناسالم اجتماعی است آموزش در محیط فامیل که یک مرحله حساس زندگی برای هرطفل است تاثیر مهم در انکشاف فکری وی دارد اگر فامیل طفل روش تبعیضی وتفوق طلبی قوم ویا تعصب مذهبی وزبانی دارد وآنرا به طفل خویش از آوان طفولیت تزریق میکند که این احساس نادرست در خاطره طفل باقی میماندویک شستو شوی مغزی میشود.

 

دوم : مدارس , مکاتب وکانون های علمی وفرهنگی :

طفل برای اولین بار از محیط فامیل وماحول خویش یک قدم فراتر گذاشته در خارج از محیط خانه به مدرسه با چهره های متفاوت ولباس های مختلف ولهجه های کودکان دیگر آشنا میشود. ومکاتب بهترین محیطی است که بالای نظریات وافکار جوانان نورس تاثیر واردمیکند واینجاست که افق نظر پسر بچه ها ودختران در اثر تدریس وتعلیم تغیروارد میشود وتنگ نظری ها وروش های متفاوت که در فامیل کسب نموده بودند توسط تعلیم وتحصیل بتدریج ازبین میرود ودراثر کسب معلومات واطلاعات بیشتر رسم ورواج های اقوام دیگر مورد تائید قرار میگیرد.

ولی باتاسف عمیق که درمدارس ومکاتب افغانستان همزیستی مسالمت آمیز, برادری وبرابری اقوام در گذشته نتنها تدریس نگردید بل از پالیسی های خاص گروپ بر سر اقتدار که زمام امور سیاسی مملکت را بعهده داشتند در دستگاه تعلیمی نیز عملی وتطبیق میشدوتبعیضات بصورت مستقیم وغیر مستقیم در مدارس موجود بود وطفلی که در محیط خانواده درس ابتدائی تفوق قومی ولسانی را آموخته بود در مکاتب نیز این نظریات سوء  تقویه ومحکم بندی شدوحتی در پوهنتونها ومراکز عملی افغانستان این تبعیضات بطور پوشیده وآشکار مشهود بود واحترام به حقوق فردی وآزادی عقاید ومذهب محدود بود, گرچه طبقه روشنفکر مابه ظاهر روش تبعیضی را نفی میکردند ولی از خلال گفتار وکردار شان روش تبعیضی مشهود بود وفعلاٌ هم است . اکثر این روشنفکران وصاحب نظران خود ساخته که بحران کشور را پشت سر گذاشته وفعلا با خاطر آرام در اروپا وامریکاه زندگی دارند بازهم نظر به همان احساس تبعیضی که از محیط ومدرسه کسب نموده هنوز هم در نهادشان زنده است وبنابر ارتباط قومی ومذهبی چندین قطبی شده هریک از روش های تفوق طلبی قوم خود با یک دیده درائی خاص دفاع میکنند. از این پدیده منفی مردم رنج دیده افغانستان بارها اظهار تاسف نموده واز اینکه روزی افغان های مقیم اروپا وامریکاه در حل پروبلم های سیاسی افغانستان رول مثبت بازی کرده بتوانند نا امید اند.

 

سوم : محیط کار وپالیسی دستگاه اداری دولت:

دستگاه اداری دولت در گذشته پالیسی تفوق طلبی را توسط مطبوعات ودستگاه نشراتی تحت کنترول تبلیغ مینمودودر ترفیعات وانتصابات پست های دولتی دانش وتجربه کار مطرح نبودبلکه صرف شرایط قومی در نظر گرفته میشد وپست های وزرات دفاع و وزارت خارجه برای یک گروپ مخصوص ریزرف بود.

رژیم بر سر اقتدار سیاسی بقای خودرا به این میدانست که تفاوت های قومی وزبانی را ایجاد واقوام دیگر را که نظر به چهره متمایض بودند ویابه زبان دیگری صحبت میکردند به حیث اقلیت های ملی ومذهبی معرفی مینمود وحتی دسته های افراطی اقوام دیگر "اقلیت " ها را افغان نشمرده وقابل اعتماددردستگاه دولتی نمی دانستند.

واین سیاست های خام باعث آن شد که مردم ازروش ها ی ناسالم سیاسی حکومات آن وقت عقده گرفته به مقاومت پسیف شروع کردند.

 

چهارم : سهم رهبران دینی ومذهبی در تشدیدتبعیض قومی ومذهبی :

روحانیون نام نهاد ورهبران خود ساخته دینی در افغانستان سهم بزرگ در ترویج , توسعه تبعیض قومی ومذهبی در افغانستان داشتند ومتاسفانه هنوز هم ملاها از روش تبعیضی در افغانستان وپاکستان استفاده واقوام را بجان یکدیگر انداخته وبنام قوم ومذهب دها هزار مردم بیگنابه قتل میر سد وملا های دیوبندی  وهابی مذهب وفرصت طلب پاکستان که  از یک سو با دستگاه  جاسوسی پاکستان ارتباط نزدیک برقرارواز طرف دیگر با طالبان به حیث همدست وشریک در جنایت بشری افغانستان سهیم شدند  وکشور مارا به پرتگاه نیستی سوق داده ونزدیک بودکه   استقلال وخود اردیت وتمامیت ارضی کشور را به نفع پاکستان ازدست بدهیم .

مسئولیت این تبعیضات درکشور که ما امروز به حیث  یک ملت نمی توانیم یکدیگر خودرا تحمل کنیم متوجه همین رهبران دینی ومذهبی ما است که به اساس شعار دین اسلام که همه مومنین باهم برادر وبرابر اندبه مردمان بیچاه کم سواد وبی سواد ما تفهیم نکردند.بائیست کشورما این مشکل حاد  ملی واجتماعی را درک نموده توسط پالیسی وپروگرام های  وسیع اجتماعی و سیاسی طرح وملت را عملا براصل واساس برادری وبرابری اقوام دعوت واز سیاسیت تبعیضی اجتناب کند واین سرزمین  به همه طبقات نژادی و لسانی  تعلق دارد وملت افغان با دشوارترین شرایط  زندگی دوبدوش به حیث یک ملت واحد وتحت پر چم اسلام برای استرداد استقلال وحاکمیت ملی خوددفاع نموده ودراه آزادی وطن از زیر یوغ استعمار غرب وشرق که  به قیمت جان ملیون ها جوان پشتون , تاجک ,وهزاره واوزبک تمام شد واز جانب دیگر این را هم بخاطر داشت که این جنگ ها گرچه مملکت را از هم پاشید لیکن مردم مارا ازنگاه سیاسی ونظامی رسانید وهدف ملت ما اینست که همه در سرنوشت آینده مملکت سهیم وحکومتی که در آینده تشکیل میشود تحت انحصار یک قوم بخصوص نبوده وبائیست نمایندگی ار هرقوم ونژادمملکت کندواعضای حکومت به اساس لیاقت وکفایت بائیست انتتخاب گردد.  وحکومت مردمی درس تحمل , بردباری , رواداری بریکدیگر وبالاخره مسامحه رادربین مردم  تشویق نماید .

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت