سنجرغفاری
وحشت بنام وحدت
تعریف جنک و مصیبت ها در افغانستان برای مردمانش هویدآ است . مگر از نظر مردمان جهان تعریف واقعی این مصیبت بزرگ تفاوت های عجیبی دارد . شکل ها و رنگ های مختلف ، استراتیژی ها و تاکتیک های ناهمگون سیاسی ، نظامی ، اقتصادی مسیر حرکت ملی و آسایش همگانی را در افغانستان و منطقه از میان برداشت . آغاز هر حرکت و تغیر در حیات عمومی کشور ما بنام وحدت ملی و اتحاد همگانی انجام پذیرفته است . این سناریو الی امروز ادامه داشته همه دارو ندار مردم مارا بلعیده است . سر آغاز تراژیدی های کشوری ما به این گونه دست خوش اغیار گردیده است . بد بختانه روشنفکران کشور ما را فشار های تعصب آمیز و افکار تندروانه متعصبان ، افراط گرایان مذهبی در میان اقشار مختلف جامعه افغانی جرئت این را نمیدهند تاآزادانه روی حل این بحران کار وپیکار صادقانه در جهت تحکیم وحدت و اتحاد همگانی را انجام بدهند . این معمول است که در میان توده های ناتوان از لحاظ سواد ، تحصیل ، اقتصاد در کشور ما روحانیون نفوذ بیشتر خویش را دارند . از و جود ناتوانائی و کم سوادی مردم ما استفاده های نا معقول به نفع خویش و بیگانه هارا در طول تاریخ کشور ما انجام داده و میدهند . این تفاوت و حقیقت یابی هارا میتوان در تشکیل و هسته گذاری احزاب سیاسی و تنظیم های جهادی در کشور ما مورد توجه خویش قرار داد. احزاب سیاسی را بنام هسته کفر و کمونیست خطاب نمودند به منظور این که روشنفکر و تحصیل یافته کشور در پیشاپیش یک تعهد ملی و کشوری قرار گرفته است . مگر در مورد تشکیلات تنظیمی باید سکوت در لب داشت . تصورچنین نباشد که همه اعضای تشکیلات تنظیمی در کشور ما خدای ناخواسته افراد محترم و ملی نمی باشند نخیر . پاک نیت ترین افراد کشور ما با یک احساس واقعآ ملی و اسلامی منجمله مردمان نادار و کم سواد نه بنام سمت و ملیت و قوم بلکه بنام رضای خداوند و آسایش ملی و همگانی به دور رهبران تنظیمی جمع گردیدند و قربانی ها دادند . همچنان روشنفکران به رهبران احزاب مختلف شان صادقانه پیمان ملی بستند و قربانی دادند . امروز برای ما ملت ضرور است تا بدانیم که نتیجه این صداقت ها و قربانی های ملی فرزندان خانه مشترک ما همین بی باوری های موجوده و ادامه وحشت و تراژیدی همگانی در نبود یک اطمینان و باور به همه و بالای همدیگر بنام وحدت تا کدام وقت دیگر ادامه خواهد یافت . ؟ چندین دهه میشود که پیوسته باخت از مردم بیچاره و در گرو ،شامل منورین پاک سیرت ، روشنفکران و روحانیونی که بافت سیاسی و اقتصادی با اغیار و همدستان در ظاهر مترقی ندارند میباشد. اگر توجه عمیق به جریانات پس از سقوط رژیم قانون دوره امان افغان الی سقوط مرحله دوم حاکمیت قانون در تاریخ سیاسی و دولت داری افغانستان در سال 1992 و حوادث بعد از سقوط الی ظهور طالبان، و خواب های پریشان جامعه جهانی برای مردم وکشور افغانها که منجر به حضور نظامی شان در کشور ما ومنطقه گردیده است همه و همه با شعار وحدت و اضافه شدن جملات و اصطلاحات سیاسی و فریبنده (برگشت صلح وثبات ) بالای کشور ومردم ما تحمیل گردیده است . با وجود فشار و دشواری های جنگ تحمیلی و از قبل اعلام ناشده بر کشور ومردم ما یک دهه دیگر افغانستان و مردمش با قبول همه نابسامانی های تحمیلی اجانب قربانی دادند تا بسوی محو کامل وحدت ملی کشانیده نشوند ، مگر دشمنان سعادت ملی ما هرگز نمی خواهند که این مردم و این آب و خاک باهم دریک پیوند مشترک انسانی آنهم بنام یک افغان واحد زیست همگانی داشته باشند و از صبور بودن مردمان این کشور نامردانه و غیر قابل تصور آن استفاده های شان را نموده ومینمایند . ده سال تمام جنگ و پیامد های ناگوار آن درب خانه هر افغان را دق الباب نموده و بنام وحدت ملی وحشت بالای ما تحمیل گرد ید. این دشمنان مردم ما هستند که فیصدی ملیت و درجه بندی های قومیت و مرتبه گذاری ها را میان فرزندان خانه مشترک ما به محاسبه خویش می گیرند . تا خود زر و زور مندی خویش را توسعه بخشیده و بالای چشمه های درخشش و جوشش ملی و همگانی ما آتش و نفت را در جریان بگذارند . جنگ ها در شرق و غرب کشور ما وگسترش ناامنی ها بسوی شمال به وسیله این خفاشان و لاش خوران ارتجاع سیاه تاریخ کشور ما در جریان افتیده و تلاش دارند به این ناباوری ها رنگ و شکل قومی و لسانی بدهند . همه میدانند که در هلمند و پینجشیر ، در میمنه و خوست ، در بامیان و ننگرهار ، در غزنی ووردک همه برادران و ملیت های مختلف باهم دوست و همکار بوده در غم واندوه شریک بوده وهستند . به همین ترتیب در صفوف احزاب و تنظیم ها همه فرزندان با احساس و افغانستان دوست با یک هدف ملی قربانی دادند و اماده فداکاری ها شدند نه بنام ملیت و قوم . یک مشت فروخته شده و معلوم بود که آتش کدورت و جنگ های ملی را در خانه ما پس از سقوط رژیم در سال 1992 افروختند . مگر همه را نباید به چشم و عملکرد های یک چند نفر محدود محاسبه نمود . نباید دیگر در عقب این افراد معلوم الحویه صف بندی و هویت طلبی نمود . نماینده ها و رهبران واقعی و حقیقی ملیت های باهم برادر و ساکن در کشور ما برای اشخاصی میتوان خطاب نمود و به دنبال شان رفت که خود از بامیان باشد ودر خوست با برادران خوستی خویش همکاری و معاونت داشته به همین ترتیب یک افغان بدخشانی ما هیچگاهی نگوید که من پشتون نیستم ویا افغان قندهاری ما نگوید که من دوست و خدمتگار برادر و افغان هراتی خویش نمی باشم . فراموش ننمایم که ما افغان هستیم به دلیل این که هرکی از افغانستان است افغان است . هر شخص و هرکشوری که ما افغانان را بنام ازبک ، تاجک ، هزاره و پشتون و غیره می شناسند و بنام یک افغان در گام نخست نمی شناسند دوست ما نی بلکه دشمن همگانی ما محسوب میگردد چه خاصآ اگر تبعه کشور ماباشد خوب بدتر از همه دانسته شود . روی این اصل موجوده پرابلم های فعلی چه در پارلمان و چه در امورات ساختار دولتی و نظام کشور ناشی ازاین است که بنام وحدت وحشت را بوجود آورده ایم و با شمار فیصدی های ناهمگون و ارائه ارقام های زهر مانند تلاش های ناکام برای از میان برداشتن روحیه اعتماد ملی به شکلی میان روشنفکران ، روحانیون و مردم عادی کشور در همه محیط های کاری و اجتماعات افغانان در داخل و خارج از کشور گردیده منفعت برای اغیار به وسیله ما بیشترشده به دوام نا باوری ها میان همه برادران افغان ما میگردد. پس نفرین نمایم آغاز و ادامه چنین امراض محلک را و ریشه کن بنمایم این سرطان مزمن را در میان برادری و افغا نی بودن خویش . نابود باد دشمنان وحدت ملی و همگانی مردم افغان و فرزندان خانه مشترک ما افغانستان . به این وحشت هرچه عاجل باید خاتمه داد. و بسوی وحدت همگانی شتافت . این است اصل ما .
سنجر غفاری