فریدون لالاکوهی
متن سخنرانی یک کفتار به استقبال از «مصالحه ملی»
من یک کفتارم از جنس گوشت خوران و از رده ای آدم خواران. هفت پشتم سلسله به سلسله به درنده خوی ترین حیوانات می رسد. هر چند شبیه به سگ دیوانه ام ولی به خانواده شغال های لاشخوار نزدیکی دارم. به شکل گروهی گاه در غار ها، گاه در قصر ها زندگی می کنم.
از لاشخوران حرفه ای هستم و گاه طمعه ام را دیگران بدون زحمت برایم تهیه می کنند و گاه خودم شکار می کنم و یا لاشه مرداری را در کام سیرناشدنی ام تخته می کنم. در حرص مقام، در پی زراندوزی از بسیاری حیوانات وحشی دیگر دست بالا تری دارم. در طول عمر، رسیدن به مقصدم مهم تر از قیمتی بوده است که مردم افغانستان همواره در طول 40 سال حضور لشکری ام، پرداخته اند. مردم سزاوار گوشت دم توپ اند و این امر را به وجهه حسنه ای بجا آوردم.
در جنگل توحش ایجاد می کنم. این توحش از ذات وحشی من سرچشمه می گیرد. بدین سبب است که با همه بد سرشتی ام همواره در پناه دولت پاکستان، دولت ایران، عربستان ، امریکا و سر انجام سیستم سرمایه حفظ شده ام و حیات بسر برده ام. این هم بدلیل اینکه همان قدر که آنها به توحش من ضرورت دارند،همان قدر من به زور گوئی شان محتاجم. ما لازم و ملزوم یکدیگر بوده ایم. این توحش در بازار پول و قدرت خرید زیادی دارد. روح سیستم حاکم در عرصه جهان از آن صیقل می خورد.
من در اصل یک رهبرم. رهبری را مفت بدست نیاوردم. سازمان جاسوسی بی گناه پاکستان، دولت عادل و دیموکرات عربستان و سیا امریکا و حزب الله ایران مددگار همیشگی ما، به پایم زحمات شایانی کشیده اند. اصلا هستی یم را می باید مدیون آنها بدانم و سماجت در کار هایم. سماجت در خونریزی ! بیاد آورید : تعداد راکت های که به کابل زدم از دانه های تسبیح تمامی مریدانم افزون تر اند. تعداد کسانیکه به امر من جان باخته اند، خلقی پرچمی ها را شرمسار می کند.
من یک جنگ سالارم – مجاهدم . لشکریانم هر دم شهیدانی اند که برای شان کلید درب بهشت را وعده کرده ام. بیشه ام کشتن است و کینه ورزی با مردم. به تمامی آهوان، پرندگان، انسان ها و سر انجام هر چیز خوب و پاک است، دشمنی دارم. این دشمنی در من غریزیست که در تصاحب قلمروهای بیشتری هر موجودی را می دررانم. حتی وحشیان رده ای خود ما از دستم در امان نیستند.
جنگ گروهی با وحشیانیکه از رسته ای خود مان هستند در خصلت ذاتی من نهفته است. یکی از خونبار ترین این جنگ ها جنگ داخلی در افغانستان بود که مدت چند سال طول کشید. جنگی که تا بحال کسی جرئت بیلان اش را نکرده است. این جنگ منجر به قتل هزار ها بیگناه و گناه دار تمام شد. منظورم از بی گناه مرگ وحشیان فرقه ی خود ما است و منظور از گناه دار مردم افغانستان است.
من از روشن فکر و دیگر اندیش هراس دارم. فتواح قتل شان را در هر جماعت صادر کرده ام. شاعران را دوست ندارم، هر شاعر را به دار می زنم تا شعر در نطفه خفه شود. فیلسوفان، پژوهشگران را دوست ندارم، نظم را بر هم می زنند. هر مخالف، هر مکب رو از هر کیش و مسلکی که باشد واجب القتل است.
مدیحه سرایان از هر جنسی که باشند در حرام سرای سیاست و قدرت ما محوای دارند. از پیام محترم سپنتا وزیر دیروز و فردای خارجه استقبال کردم : « محترم انجینر و مجاهد صاحب! در کابینه آینده زیر رهبری شما. بحیث وزیر شما، آرزوی اطاعت و خدمت به ملت افغان را دارم ». و یا جناب قانونی :« به جمع ما خوش آمدید. هر چه نباشه بلاخره ما از مجاهدین سابق ایم و جناب شما بنیان گزار اخوان المسلمین اند». و آقای کرزی: « جناب شما از یاد نبرند که ما از یک مادر شیر خورده ایم، پس با هم برادر هستم». و چندین پیام دیگردر جهت تحقق«مصالحه ملی» که نه تنها قوت دل کفتاران است، که باعث خوشنودی تمامی درنده خویان می باشد.
ما کفتاران خصلت های فراوانی داریم از جمله: علیه حق و حقونان زنان ایم. تعلیمات در هر ساحه برای زنان ممنوع است. خداوند زنان را شیطان آفریده و در امور کشوری آنان را حق مداخله نیست. بدین جهت اولین اقدام دولت مجاهدین وقت ( تحویل قدرت از نجیب به مجاهدین) جواب دادن زنان از ادرات دولتی بود. حجاب، نقاب و پوشش برای زنان اجباری است و برقه لباس ملی زنان افغانستان اعلام شده است. زنان افغانستان مال ما کفتاران است و کسی حق به مال ما ندارد. من چندین زوجه ام . زوج آخری ام چند دهه از من تفاوت سنی دارد.
ما مخالف خوشی و موسیقی ایم. اولین اقدام ما در زمان حاکمیت کفتاران انفجار و تخریب قبر احمد ظاهر و سرآهنگ بود. ما و برادران درنده خوی ما هزاران کاست، رادیو، آلات ثبت و صوت را سر هر چهار راه به دار آویختیم، تا ماتمسرا گسترش پیدا کند و مردم از عاقیبت و آخرت بترسند. موسیقی به دیگران نا رواست. فقط به ما کفتاران جایز است.
نام مستعار، پیش نام و پس نام زیاد دارم. نامها معمولا ریشه به سلیقه و ذوق سیاست بازان، حاکمان و محکومان دارد : انجینر، امیر،مجاهد، دزد، آدم کش، پروفیسر، ویرانگر شهر کابل، نوکرپاکستان و ایران، جاسوس، صدراعظم سابق افغانستان،امرالمومنین، تربیه شده ی آیاسآی، قاتل روشن فکران در پاکستان، همتای اسامه بن لادن، همسنگر طالبان،همپیمان خلقی ها، کودتا چی، جانی، تروریست، مرتکب جنایات جنگی، دشمن زندگی و دیگراندیشی و....
نام معمولی ام گلبدین است که کس اجازه ندارد بدون پسوند و پیشوند استعمال کند. مرا حکمتیارو بیشتر راکتیار نیز می گویند. از برکت «مصالحه ملی» و لطف دولت مسلمان افغانستان درین اواخر بجای تروریست مرا صدراعظم سابق، محترم انجینر حکمتیار و رهبر مینامند.
همان طور که گفتم، قبل از همه من یک رهبرم. رهبر حزب اسلامی افغانستان و انشالله حزب اسلامی جهان. چون من به فتوحات اعتقاد دارم. من رهبر گله ای هستم که که بی شعوری در قاموس شان برای همیش نقش بسته است؛ به آنچه باور دارند، خدشه نا پذیر است. به گفته ی خلق خدا: مرغ شان یک لنگ دارد. تفکر درامکان شان نیست. هفته ای چند بار شستوشوی مغزی می شوند و برای جهاد و شهادت هر دم آماده اند. خودم جانم را دوست دارم و شهادت را برای دیگران توصیه می کنم. شهادت فرض است، منتها به دیگران.
کسانیکه با من مذاکره را پیش گرفتند از شعور بیشتری برخوردارند. آنها می دانند که بلاخره ریشه های همیگی ما از یکجا آب میخورد. خوشبختانه مردم نمی دانند که کرزی و مشاورین چپ و راست اش آنچه در بالا رقم خورده، می باید تحقق بخشند. ازینرو تعجب نکنید که دیرور در لیست سیاه بودم، امروز با دولت مذاکره می کنم و فردا حاکم افغانستان خواهم بود. خدمتگارجهان سرمایه، جنگ، سود، و قدرت. همان طور که عرض کردم من گلبدین حکمتیارم، کفتاری از رسته ی آدم خوران و جانیان!
***** ****** ****** ****** ****
از تمامی انسان های حیوان دوست ایکه فکر می کنند درین نوشته به کفتاران وادی های افریقا، آسیا و.....توهین شده است؛ پوزش می طلبم.