اعمال خشونت نشانه ی روشن کوتاهی در استدلال وتربیت اخلاقی
تنبیه بدنی واهانت لفظی نخستین کنش هاییست که در اکثر مواقع نشانه ی کوتاهی در استدلال ومنطق ونبود تربیت سالم را گواهی داده به اثبات میرساند .
برخوردی این چنین را در بسیاری موارد و در همه جا میتوان شاهد بود وناممکن است که منحصر به منطقه وکشوری دانست، ولی در افغانستان توهین نمودن جانب مقابل با استفاده از الفاظ رکیک ونامناسب تقریبأ شکل عام را به خود گرفته است؛ به ویژه آنهاییکه قدرت مالی بیشتری دارند،به این تصور اند که گویا حق مالکیت کل را بر همه از جانب الهی گرفته اند.
درضمن اگر این قدرت نمایی با جلوه نمودن های زیر پوشش فرد متدین نیز آمیزش یابد، دین فروشان دیگر حتی حس خدایی مینمایند ودر برابر آیاتی که برای بشرِ زیر دست خودایشان نازل مینمایند هرگونه واکنشی از جانب دگراندیشان را به مثابه ارتداد والحاد تلقی مینمایند.
این مذهب فروشان ووکلای دین بر این امر واقف اند که با استفاده ی سوء از باور های ساده ی مردم به دین، میتوانند تا دیر هاخون آنان را به مکیدن بگیرند.
درد آور اما اینست که چه نوع قدرتی باید داشت که در برابر چنین جنایت کارانی ساکت ماند؟
در این شکی نیست ، آنهاییکه در اروپا وکشور های امن دیگر جهان زیست دارند با هیولای تحجر ارتباطی تنگاتنگی ندارند ولی آیا میشود هم مهینان خودرا وخواهران خودرا در چنین وضعی تنها گذاشت وحمایت نکرد؟
اعتراض های روز چهارشنبه پانزدهم ماه اپریل سال روان میلادی ِ بانوان در شهر کابل ، نشانه ی آنست که هنوز هم قلب روشنایی وزندگی در این شهر زخمی می تپد و هنوز هم انسانیت را میشود لمس کرد.
جمعیت بانوان ایکه روز چهارشنبه فریاد برابری را در جاده ها بلند نمودند همه و همه قابل تحسین اند، به ویژه اینکه در برابر خشونت لفظی وعملی قرار داشتند وپاسخ آنان را مشت های تحجر وسیه اندیشی با مهر ناتوانی عقلانی ومنطقی خویش میدادند.
باید لحظه مکث نمود ودقت کرد.
چرا مردان افغانستان مشت گره کرده ی آماده دارند وچرا سربریدن نوجوانان به شیوه ی طالبانی را در برابر منطق ترجیح میدهند.
پاسخ روشن است حرفی را گفته اند ...عملی را انجام داده اند... ولی خود مدلل اند که حرف آنان وحکم آنان از ریشه و منطق ضعیفی برخوردار است.
ریشه ی بیمار وضعیفی که توان چسپیدن به هیچ خاکی را ندارد بناءَ تنها راهی که باقی می ماند اعمال خشونت وتوسل به زور بازو وتفنگ خواهد بود.
مردم افغانستان کله منار ها را تجربه دارند،نسل کشی ها را میشناسند وقتل عام هم فقط چند سال پیش در دستور روزعده ی بود و اعمال ظلم بر مردمان ملکی وغیر مسلح از جانب تحجرگرایان افراطی طالب که تا امروز همچنان دامنه ی خونین آن ادامه دارد برای مردم افغانستان امری نیست نا آشنا وبه دور از تصور.
مذهب فروشان خوب میدانند که مردم افغانستان باور های دینی محکمی دارندواینرا هم میدانند که بنابر نداشتن سواد ونفهمیدن اوامر دینی، از احساسات آنان میشود به سادگی استفاده برد چنانچه از ورای تاریخ میدانیم که توسل به این گونه اعمال هم کم نبوده است .
واما...
آنهاییکه در تظاهرات روز چهارشنبه، تحجر اندیشه های خویش را پس پرده ی چرکین دشنام ،اهانت ،مشت ولگد پنهان نموده بودند وشنیع تر از همه پرتاب "تف" یا لعاب دهن بهتن پاک دیگران که خیلی هم تهوع آور است، تنها مردان سیه اندیش نبودند بلکه زنانی هم بودند که با بردگی واسارات مشکلی نداشتند ندارند وشاید هم ترجیح میدهند اسیری باشند که مرد هرگاهی بخواهد بر کشتزار خویش که" همین زنان باشند" بتازد واز هر گوشه وکناری که میل داشت لذت ببرد...
زنان ایکه از دوران درازی مورد شکنجه قرار گرفته اند،از کمترین حق انسانی که تحصیل وانتخاب همسر هست برخوردار نبوده اند ،با ازدواج اجباری تمام عمر مورد تجاوزقرار گرفته اند وآهی هم نکشیده اند، حتی درردیف جنس دوم هم قرار نداشتندوندارند،زنانیکه مؤظف به حفظ آبروی مردان اند آنهم آبرویی که فقط با شمال وبادی فرومیریزدوزندان های متحرکی بنام" چادری " جلو روشنی دید را از آنان میگیرد به این امر کاملأواقف اند که بدون تردید تجویز قانونی توهین وتجاوززیرنام چنین قوانینی وجهه مثبتی برای آنان ندارد، به استثنای رضایت مردان وهمسران متحجر ایشان که آنهم مقید به زمان خواهد بود .
نکته نیاز مند دقت در این باب تداوم تفکر قرون اوسطی ایست که به گونه ی بیماری مزمنی روز تاروز زمینه ی وسعت یابی آن در افغانستان با ترویج خرافات وپدیده های برخاسته از سنت های کهنه گسترش میابد ومسلمأ زنان نیز از ابتلا به ویروس های این بیماری درامان نمی مانند .
اینست که رعایت ارزش های برابری وقانون برای آنها پدیده ی میشود بیگانه ؛ در برابر، کنش های قرون اوسطی در میان این گونه جمعیت ها عادتی میشود فراگیر .
درنهایت عادت نمودن به زور گویی ومعمول شناختن پدیده ی توهین به دیگران زمینه ی میشود برای تداوم زیست آنان هرچند طفیلی وبی برگ وبار.
با آنکه تا حال فقط شماری از مردان واپسگرا از چنین کنش هایی نفع برداشته اند،اما زنان وابسته به این گروه ها همچنان واقف اند که حمایت از تفکر عقب گرای مردان ایشان زمینه ایست برای زندگی آنان در تمول وآرامش کامل.
بنابرین همبستگی بازنان دیگر وفهم اندیشه های انسانهای غیر از حلقه ی خود ایشان سدی میشود برای رسیدن آنان به امیال وخواهشاتی که در غیر آن برای ایشان ناممکن خواهد بود.
درست شبیه شماری از مردانیکه برای نوشیدن خون همدیگرِ ایشان زیر القاب گوناگون آماده اند وتا حال باربار هم ثابت شده است.
اما به قول معروف که هر شب تاریکی صبح زیبا وروشنی را در دامن دارد، زنان روشنفکر وآزاد منش افغانستان نیز اینرا میدانند که راه دشواری در جلو دارند اما استقامت آنان خود دلیلی بر حتمی بودن پیروزی آنان است، چنانچه در اعتراض ها وتظاهرات روز چهار شنبه درشهر کابل با متانت چشمگیری ثابت نمودند که اندیشه وتفکر را با هیچ وسیله ی نمیتوان زندانی نمود وکشت.
زنان افغانستان اکنون به این امر مدلل و آگاه اند که جسم ،احساس واندیشه ی آنان ارزش هایی اند که بالاتر از هرنوع رابطه ی قرار میگیرند ومتاعی نیست تاهرکی به زعم خودش به بازار عرضه نماید.
تلاش های زنان در تعدیل وتغییر آوری در قوانین ورسیدن به برابری جنسیتی نخستین نشانه هایش را در اعتراض های زنان کابل نشان داد وادامه ی آن نهضت فراگیر زنان در کل افغانستان خواهد بود.
برابری حق ماست وبه عنوان نیمی از شهروندان افغانستان صلاحیت هرگونه تغییر آوری در قوانین انسان ستیز را از آن خود میدانیم.
نادیه فضل: 28 حمل 1388