سیدهمایون شاه عالمی
خشونت علیه زنان
آنچه من در اطراف و اکناف کشورم میبینم تراوزی عدالت از هر لحاظ از تامین حقوق زنان عاجز است، تا حال ندانسته ام که این فرهنگ فرسوده ی خشونت و ظلم از کجا آمده است.
زنان در قرات و قصبات نه تنها مسئول کار های داخل خانه اند بلکه باید عملاً بر مزارع رفته کار بکنند، از کوه هیزم آورده به تنور بریزند، اطفال و مواشی را نیز مواظبت کنند و حق سخن گفتن و نظر دادن را نیز نداشته باشند.
بچشم خودم دیدم که خانمی بسته ی از خار به سرش داشت یک طفل در بغلش و دست طفل دومی را گرفته بود و از تپه بطرف پائین میآمد، اما پیشاپیش او مردی جسیمی در حالیکه لباسش نیز تمیز تر و ریش خویش را حنا زده و خرامان میرفت.
پرسیدمش آیا نمیتوانی با خانمت کمک کنی؟
تبسم تمسخر آمیزی برویم پاشیده و گفت رواج ما نیست که زن باشد و مرد کار کند.
زن ِ بیچاره با کفش های پلاستیکی پاره پاره و پا های ترکیده همچون حیوان مورد استفاده آن مرد قرار گرفته بود که اصلاً شعور و فرهنگ انصاف و عدالت را بلد نبود.
در وصف زن
عشق از چشمه ی شفاف ِ گلستان ِ زن است
مهر از میکده ی عطف ِ نیستان ِ زن است
حسن از مشعل ِ رخشان ِ کواکب میگفت
وصل از صورت ِ آئینه ی ایمان ِ زن است
صبر در منزلتش گشته به تسلیم خجل
طفل در امن به دانشگه ی دامان ِ زن است
ابر، در مرتبتش رحمت ِ باران آرد
عطر،آن رایحه ی مهر ز ریحان ِ زن است
مرد، هر چند چو پولاد بجنگد به ظلام
در مصیبت بنگر بنده به فرمان ِ زن است
شور ِ احساس که خود گوهر ِ انسانی بوَد
بر سر ِ خوان ِ محبت شده مهمان زن است
اثر ِ رحم و مروت ز تب و تاب ِ نَفَس
پرتو ِ تابش ِ آن مهر ِ درخشان زن است
غرش ِ آدمی از نعمت و دولت به زمین
حاصل زحمت پر درد ز احسان زن است
عالِم آن فیض ز انفاس ِ حریمش آموخت
عالم آباد از آن رنج ِ فراوان ِ زن است
دستی گهواره بجنباند دگر دست جهان
ثروت و دانش ِ هر مرد گروگان زن است
تلخی ِ صبر به مادر بنمود ست چو شهد
روز ِ روشن اثر ِ صبر ِ شبستان زن است
در وفا راز ِ محبت ز گذرگاه ِ شعور
شاهد ِ حوصله ی لشکر ِ حرمان زن است
تیز بین است عقابش به نگهداری ِ طفل
گویی ِعشق بسر خورده زچوگان زن است
گر درشتی بدر آید ز سخن های ِ نهان
اعتدال ِ سخن از طبع سخندان زن است
عدل و انصاف ز تاثیر دعایش بر جاست
مستجاب آمده از عرش زعرفان زن است
بسکه بی عدلی بدیدست (همایون) در دیر
هر طرف مینگرد بیش پریشان زن است
سید همایون شاه (عالمی)
5 مارچ 2010م
وزیر اکبر خان مینه
کابل- افغانستان