پوهندوی محمد عابد حیدری
عوامل اضمحلال وفتور غزنویها
(به پیشواز سمینار«غزنه و غزنویان»منعقده کابل )
هدف از تحریر مقالت را مرور مختصربر عوامل انحطاط سلطنت بزرګ غزنویان تشکیل میدهد۰
این یک حقیقت کاملآ مسلم است که عوامل و دلایل انقراض سلطنتهای افغانی تقریبآ یکسان بوده،پروسه انحطاط شانرا موضوعات از قبیل اختلافات درونی، جنګهای خانواده ګی بخاطر رسیدن بقدرت،بغاوت امرا و نظامیان بلند رتبه در ساحات مختلفه سلطنت مرکزی، کثرت فرزندان که نتیجه تعدد زوجات سلاطین بوده،از یکطرف واز جانب دیګر حملات بیګانګان و سلاله های جدید التاسیس، نقش اساسی داشته است۰در پروسه اضمحلال از ضعف نقش رهبری کننده ای زمامدار نیز باید یاد آوری کرد۰
زیرا عدم کفایت و شایستګی سلطان در امورات اداری- نظامی،پروسه انحطاط را سریع ساخته، زمینه فروپاشی را آماده میګرداند۰ در مقاله تحت مطاله تان این موضوع بوضاحت برملا خواهد شد۰ در مورد عوامل اضمحلال امپراتوری غزنویان،دلایلیکه در فوق از آن یاد آوری ګردید،به بررسی ګرفته میشود۰
سلطنت بزرګ غزنویان که در نتیجه ای تلاشهای شاهنشاه معروف سلطان محمود غزنوی تاسیس و تکمیل ګردیده بود،بقول صاحب طبقات ناصری علاقه های مهم عجم(خراسان،خوارزم،طبرستان و عراق)علاقه های نیمروز،فارس،علاقه کوهستانی غور و ترکستان را تمامآ تحت سلطه و کنترول خویش قرار داده و به این ترتیب دامنه ای قلمرو سلطنت غزنویان از کرانه های ری و سپاهیان تا ګنګا توسعه یافت۰(۱)
طوریکه از نوشته های جوزجانی و سایر مورخین بر ملا میګردد،حدود جغرافیایی امپراتوری غزنویها نهایت وسیع بوده،از جملهُ امپراتوریهای بزرګ شرق محسوب میګردیده است۰ اما این همه جلال و شوکت بعد از وفات سلطان
محمود در سال ۴۲۱ هه ق به انحطاط میګراید۰بعد از مرګ او،پسرش سلطان مسعود بقدرت رسید اما مذکور نه تنها نتوانست قلمرو امپراتوری پدرشرا اداره نموده و انتظام بخشد،بلکه درصدد از بین بردن و خلع قدرت کردن امرای
دوران پدرش و سلب اعتماد سران لشکر محمودی برآمد که این عمل او اصلآ اسباب انحطاط اشرا رویکار آورد۰
اولین انحطاط امپراتوری غزنویان در نتیجه تهاجم ترکان سلجوقی ، که در وقت سلطان محمود غزنوی در خراسان راه یافته بودند، تحقق یافت۰ ګر چه با کشته شدن مسعود غزنوی در سال ۴۳۲ ق ، سلاطین غزنه تلاش زیاد بخرچ دادند تا اګر ممکن باشد اشتباهات و غلطی های ګذشته را تلافی نموده، عظمت ګذشته ای سلطنت محمودی را تجدید نمایند، اما موفق نشدند۰وضع به همان منوال ادامه پیدا کرد۰ تا بلاخره با سهو بزرګ دیګری که از طرف بهرامشاه غزنوی در مورد کشتن شهزاده غور در حالیکه طور مهمان بدربار او زنده ګی میکرد، سرزد و این کارسبب شد تا اقوام غور را نیز از کوهپایه های باستانی آندیار ، جانب غزنی بحرکت و لشکر کشی وادارد۰ به این ترتیب عوامل انحطاط و فتور سلطنت غزنویان که از دیر باز فراهم ګردیده بود، با لشکر کشی انتقام جویانه شهزادهُ تازه به قدرت رسیده ای غور ، علاوالدین حسین غوری تکمیل شده ، قلمرو غزنویها تحت تسلط غوریها در آمد۰(۲)
ګرچه در مورد عوامل اضمحلال و فتور سلطنت غزنویان که روز ګاری از جمله دولتهای با عظمت مشرق زمین بوده ،طوریکه لازم است ګذارش نګردیده۰ مورخانیکه در اراضی مرکزی اسلامی،تاریخ عمومی و یا تاریخ
دودمانی مینوشتند ،به آن چندان توجه نکرده اند۰ با آنهم باید به ګذارشات ابن الاثیر و منهاج السراج جوزجانی که در مورد افغانستان امروزی و شمال هند مطالبی را اراُیه میدارند، متکی شویم۰ مورخین معاصر غزنوی ها طوریکه
لازم است در مورد ضعف و بعدآ سقوط سلطنت غزنوی مطالب دقیق در قید تحریر نیاورده اند۰ با آنهم تلاش
میشود از لابلای دوره زمامداری سلاطین غزنه و بخصوص آخرین شخصیت های این خاندان که علاوه براختلافات داخلی وخانواده ګی بین وارثین متعدد ،مورد حملات همسایګان دور و نزدیک و سلاله هایکه بفکر تحکیم قدرت بودند
قرار ګرفتند۰تلاش در آنست تا عوامل این اضمحلال در ابعاد مختلفه ایکه در آغاز مبحث خاطر نشان شد،استخراج و برشتهُ تحریر آورده شود۰
نخست در مورد اختلافات و جنګهای فامیلی سلاطین غزنه که پایه های اصلی امپراتوری را تضعیف نموده، زمینه مداخلهُ بیګانګان را مهیا ساخت ، مختصرآ تذکار بعمل می آید۰صاحب روضته الصفا در مورد جنګ بین سلطان مودود بن سلطان مسعود وکاکایش محمد بن سلطان محمود و تصاحب قدرت از طریق جنګ و زور توسط مودود بن مسعود چنین مینګارد: (چون خبر مرګ مسعود به پسرش مودود رسید از ظاهر بلخ کوچ کرده،متوجه غزنین شد و محمد بن محمود نیز از نواحی سند به حدود غزنین آمده،هر دو لشکر صف بیاراستند و مودود غالب ګشته،محمد را با پسران انوشتګین بلخی که مادهُ فتنه و فساد بود و پسر علی خویشاوند را بدست آورده،مجموع ایشانرا بقتل رسانید۰) (۳)
طوریکه همه مدانند و تجربه هم نشان داده،قتل ها و کشتار ها سبب بروز نفاق بیشتر در دستګاه سلطنتی و خاندان شاهی میګردید۰ پوهاند عبدالحی حبیبی در مورد جنګها و اختلافات درون فامیلی که زمینهُ مداخله بیګانګان وسقوط شاهنشاهی غزنویها را مهیا میګرداند،مینګارد:بعدازآنکه سلطان ابراهیم غزنوی در حدود سال (۵۰۹) هجری قمری مطابق ۱۱۱۵ میلادی چشم از جهان پوشید،پسرش ارسلانشاه تاج وتخت را در غزنه تصاحب نموده،عاجل برادرش شیرزاد را که حریف قدرت خود فکر میکرد،دستګیر و بقتل رسانید۰برادر دیګرش بهرامشاه از غزنی جانب در بار سلطان سنجر فرار کرد۰سنجر بهرامشاه را کمک نمود تا غزنی را بتصرف خود درآورد۰درنتیجهُ حملهُ او بر غزنی ارسلانشاه شکست خورده،جانب هندوستان متواری ګردید۰تا اینکه در سال ۵۱۱ قمری در آنجا از جهان رفت۰بهرامشاه تحت حمایت سنجر بجای ارسلانشاه بر تخت غزنی تکیه زده و نام سلطان سنجر را در سکه خود بزد۰(۴) به همین ترتیب در ارتباط به جنګهای خانواده ګی بین غزنویان متاُخر داکتر سرهنګ مینګارد که: (پس از مرګ سلطان مودود جنګهای خانواده ګی بین مدعیان تاج و تخت آغاز ګردید۰آخرالامر عبدالرشید بن سلطان محمود بر دیګران غالب آمده، بر تخت نشست۰امیر عبدالرشید نیز درګیر تجاوزات سلجوقیان بود۰۰۰ ۰)) (۵)
مطلب فوق بوضاحت میرساند که اختلافات داخلی چګونه زمینه مداخلهُ بیګانه ها را مساعد میسازد۰ضبط نام سلطان سنجر در سکه های دوره بهرامشاه غزنوی که به پاس همکاری نظامی اش به سلطان غزنه صورت ګرفته بود،در حقیقت تحت الحمایګی بهرامشاه را نسبت به سلطان سنجر میرساند۰این وضع نتیجهُ اختلافات خانواده ګی آنها بود۰چنین موارد در تاریخ دودمان غزنوی فراوان بملاحظه میرسد۰با تذکار یک مطلب دیګر درین مورد بسنده میګردد۰سلطان محمود غزنوی هفت پسر بنامهای محمد،نصر،مسعود، اسمعیل،محمود،ابراهیم وعبدالرشید داشت۰بعد از وفات او سلطنت غزنه بین دو پسرش شهزاده مسعود و شهزاده محمد مورد نزاع قرار ګرفت۰ګرچه سلطان محمود غزنوی وصیت کرده بود تا پسر بزرګش شهزاده محمد بحیث جانشین او به سلطنت برسد۰اما شهزاده مسعود در سال ۴۲۱ هجری قمری لشکر کشیده و برادرش محمد را از قدرت خلع نموده،خودش تاج و تخت را تصاحب نمود۰
به شهادت تاریخ،عدم وحدت عمل و یکپارچګی در دستګاه دولت زمینه شورشهای ضد دولتی را مهیا ګردانیده، اراکین قدرتمند و بالا رتبه دولت به عدم اطاعت روی می آورند۰قدرت و عظمت دولت غزنویان هم بعد از مرګ سلطان کبیر محمود غزنوی(۱۰۳۰- م)رو به تنزل نهاد۰در نتیجه ضعف اداره مسعود بن محمود حاکمان محلی دست به غارت مردم زده،بر اخذ مالیات افزودند۰در نتیجه مملکت را آشوب فرا ګرفت که این امر حکومت مرکزی را تضعیف ګردانیده،تمایل ګریز ازمرکز را زیاد ساخت۰جنګها و شورشهای دوامدار داخلی وضعیت را خرابتر میساخت که مقدم بر همه دهاقین وپیشه وران ازین وضع صدمه میدیدند۰اکثریت نواحی آباد کشور به مخروبه تبدیل شده و انهار اکثرآ ویران ګردیدند۰اقتصاد دولت روبه ضعف نهاد۰این همه باعث آن ګردید تا یک سلسله شورشها وقیامهای ضد دولتی عرض اندام نماید که از جمله میتوان قیام سال ۱۰۳۴ – م در طوس را نام برد۰
بعد از مرګ مسعود(۱۰۴۰- م)«البته در جنګ علیه سلجوقیان کشته شد» پسرش سلطان مودود تلاش نمود حکومت را حتی المقدور استحکام بخشد، ولی این کوشش موصوف بجای نرسید۰در دوره سلطنت وارثان سلطان مودود پروسه اضمحلال سلطنت غزنویان تسریع شده،مناطق قلمرو آن یکی بعد دیګری مستقل ګردیده،فقط شهر غزنی و شمال هندوستان در اختیار شان باقیماند۰مبارزه بیشتر از صد سالهُ غزنویان علیه سلجوقیان به نفع سلاجقه انجامید۰سلجوقیان تا سالهای سی ام قرن دوازدهم میلادی خراسان ، بلخ وهرات را بتصرف خود در آوردند۰در سال
۱۱۵۱ – میلادی قشون دولت غوریها شهر غزنه را فتح نمودند۰بقایای دولت غزنویان به هندوستان ګریخته،شهرلاهور را پایتخت خود قرار دادند۰سرانجام در سال ۱۱۸۶-م بعد از تسخیر شهر لاهور بدست غوریها،دولت غزنویان ازبین رفت۰(۶)
در پهلوی کشمکشهای خانواده ګی که زمینه مداخلات بیګانګان را مساعد میساخت،بیشترین ضربات نظامی ایکه زمینه متلاشی شدن امپراتوری غزنویان را بمیان آورد ،از جانب غوریها صورت ګرفت و دلیل عمده آن بود که دو تن از شاهان غور بدست شاهان غزنه بقتل رسیده بودند۰در نتیجه اقدامات خونخواهانهُ غوریها،مناسبات سلاطین غزنه و غور که زمانی صمیمی بود، به جنګ وجدل مبدل ګشته و تا بالاخره نتیجه این همه محاربات چنانچه می دانیم منجر به انقراض شاهنشاهی غزنویها ګردید وغوریها در داخل و خارج مملکت تاج و تخت غزنویان را تصاحب کردند۰(۷) نویسنده کتاب غزنویان متاخر مینګارد که: چون غوریها بفکر تصرف کامل قلمرو سلطنت غزنویها بودند،بنا برآن بمنظور اختتام کامل حاکمیت غزنویها بسوی هند لشکر کشیده،شهر لاهور را که آخرین پایتخت سلاطین غزنه بود در سال (۵۸۲) هه ق بدست آوردند۰۰۰سر انجام ساطنت باستانی غزنه به نفع غوریها پایان یافت۰(۸)
عده یی از مورخین در پهلوی عوامل ذکر شده،موضوع عیاشی در بین عده ای از سلاطین متآخر غزنه را نیز یکی از جملهُ عوامل اضمحلال سلطنت آنها میدانند۰از جمله مولف کتاب روضته الصفا مینګارد که : (خسرو ملک۰۰۰در لاهور بر تخت حکومت نشست۰او پادشاه بود موصوف به حلم و حیا۰در عشرت و طرب افراط مینمود۰بدین سبب فتور تمام بملک راه یافت۰امراُ وارکان دولت از وی آزرده شدند۰عورات وخادمان در زمان او به رتبه فرماندهی رسیدند۰در آن ایام سلطان غیاث الدین محمد سام غوری غزنین را تختګاه ساخته،هر سال لشکر به حدود هندوستان میکشید۰در سال ۵۸۲ قمری به لاهور رفت وبر آن مملکت استیلا یافت۰۰۰وخاندان سبکتګین مندرس ګشت و ازآن پادشاهان ذو شوکت به جز حکایت چیزی در میان نماند۰۰۰ ۰) (۹)
بعنوان نتیجه به اختصار میتوان نوشت که : اختلافات و جنګهای داخلی(خانواده ګی)، تعرضات بیګانګان و همسایګان،بی بند وباری در دستګاه سلطنتی ،عدم کفایت سلاطین متآخر غزنوی ،بغاوت افسران بلند رتبه و سران اقوام ، فشار های ګونه ګون بر رعایا ، ادامهُ دشمنی بین سلاطین غور و غزنه ، عیاشی وخوشګذارنی عده ای از سلاطین غزنوی ۰۰۰ وغیره همه عواملی بودند که زمینه اضمحلال و فتور سلطنت بزرګ غزنه را فراهم ساخت و آن همه عظمت امپراتوری غزنه یکباره به حافظه تاریخ سپرده شد۰
منابع و مآخذ
۱- منهاج السراج، جوزجانی۰طبقات ناصری۰جلد اول، ص ۲۳۱
۲- علی احمد، جلالی۰مطالعه تاریخ افغانستان از نګاه عسکری۰جلد اول،ص ۳۰۸
۳- میر خواند۰ روضته الصفا۰جلد چهارم،ص ۱۳۲
۴- عبدالحی، حبیبی۰تاریخ مختصر افغانستان۰جلد اول، ص ۱۴۷
۵- پاینده محمد،سرهنګ۰تاریخ افغانستان از لشکر کشیهای اعراب تا ترکتازی سلجوقیان۰ص ۱۰۱
۶- ۰ افغانستان در دایره المعارف تاجک۰ص۱۴۳
۷- عتیق الله،پژواک ۰غوریان۰ ص۱۲۳
۸- کلیفرد ادموند،بورس ورث ۰غزنویان متآخر۰ ترجمه عبدالوهاب فنایی،ص۲۰۱
۹- میر خواند۰روضته الصفا۰ جلد چهارم ،۱۳۵
نومبر۲۰۰۹- م مطابق عقرب ۱۳۸۸- ش ( اسلو – ناروی )