بومان علی قاسمی
افشار یادگار خون و آتش
فاجعه افشار یک فاجعه ملی برای مردم ما است و این فاجعه از یاد ما و از یاد مردم ما نمیرود و نباید برود .
بازهم بیست و دوم دلو فرا رسیده و یکبار دیگر ملت ما جامه سیاه برتن کرده است .
هفده سال پیش در همین روز ها قسمتی از شهر کابل مظلوم در آتش خشم دونان عصر سوخت و اهالی مظلوم ان در مسلخ های انسان کشی جلادان سر بریده شدند.
آری این قسمت جز افشار خونین جای دیگری نبود .
افشار و اهالی مظلوم و بی دفاع آن در آتش خشم جباران زمان می سوخت و زمام داران وقت بر تپه های مشرف از دور، بر دود و آتش خشم شان نظاره گر بودند و سوختن و کشتن و خون و آتش را به همدیگر تهنیت میگفتند.
شبانگاه بیست و دوم و بیست سوم دلو شام خونی نی بر مردم افشار بود .
فریاد و ناله های مظلوم ترین انسانها به عرش الهی میرسید و فضای افشار در میان خون و آتش و دود و خاکستر همچون کوره آهنگری میماند .
افشار درآن شب به میدان کربلا تبدیل شده بود ویزید زمان آنرا در گرداب خون وآتش فروبرده بود.
آری افشار سوخت و اهالی ان به قربان گاه رفتند، از افشار جز ویرانه و دیوار های نیم سوخته چیزی برجای نماند و بدن های سر بریده و پاره پاره یی اهالی افشار را کوه افشار همچون مادری برای همیش در دامن خود جا داد .
اسرای اهالی افشار تا دامنه های تپه های ارغندی و بلندی های پغمان به کشتارگاه ها فراخوانده شدند و مسلخ های خونی نی از آنان در کنار ساقه های درختان به یاد گار ماندند.
دیری نگذشت که دوباره زمان تغییر کرد و با فروریختن حکمرانی جابر ترین حکومت های معاصر در کشور، بازمانده گان افشار به خانه های شان برگشتند و افشار را دوباره احیا و آباد ساختند .
افشار آباد شد و ده ها پرچم بر مزار شهدای افشار فرسوده شدند و پرچم های دیگر جایگزین آنها شدند .
نسل جدید افشار هر ساله عزاداران راستین و واقعی پدران و برادران شهید شان هستند . آری بالاخره خون شهدای افشار به تاریخ مبدل شد و حماسه ماندگاری بر صفحات خونین مردم ما اضافه شد .
افشار دیگر ان افشار بیست سال پیشتر نیست ، بلکه افشار پس از تطهیر با خون اهالی شهید شده خود ، به کربلای کابل تبدیل شده است .
یاد آوری از افشار فریضه هر هزاره و شیعه آزاده است .
چرا که فاجعه افشارجنگ یک حزب در مقابل حزب دیگر و جنگ یک جبهه در مقابل جبهه دیگر نبود .
بلکه اگربرحقایق تاریخی و وقایع قبل و بعد از فاجعه عمیق نظر انداخته شود، میتوان دریافت که فاجعه ئی که بر مردم افشار تحمیل شد ، یک جنگ با تمام معنی رهبری شده و از قبل طرح ریزی شده قوای نظامی یک دولت و همپیمانانش با حمایت کامل سازمان های استخباراتی و شیطانی کشورهای منطقه علیه یک مشت مردم غریب ، بی دفاع و مظلومی بود که هیچ گونه قدرت و نیروی دفاعی در اختیار نداشتند. و تنها جرم شان همکاری با حزب و مردمشان بود .
فاجعه افشار جنگ دو جبهه نبرد علیه همدیگر نبود، بلکه تجاوز، کشتار، قتل عام و درنهایت تاراج هستی و دارائی اهالی قسمتی از شهر کابل توسط زمامداران حکومت اسلامی و لشکریانش بنام مجاهد بود که ادعای سالها جهاد را در مقابل متجاوزین داشتند و شماری از آنان همچون لشکریان نهروان عالم و یاحافظین قرآن بودند.
رهبران این لشکرهرکدام در رشته های شرعیات ، دین داری و قوانین اسلامی ادعای پروفیسری را داشتند. و هر کدام در زمانش خود را فتوای دهنده و رهبر مسلمانان میدانستند.
رهبران جنگ افروز هیچ دلیلی برای کشتن و قتل عام مردم بی دفاع افشار نداشتند، و به ناچار از برانگیختن تعصبات مذهبی و قومی به خاطر کشتار اهالی و تاراج افشار استفاده نمودند و با نیرنگ شیطان صفتانه شان تسنن را درمقابل تشیع و پشتون وتاجک را در مقابل هزاره صف آرا ساختند و خودها از قله های کوه های سیلو و تلویزیون تماشاگر نتیجه برنامه های شیطانی شان بودند.
آری افشار بعد از یک شبانه روز موشک و راکت باران به خرابهء مبدل شد و هزاران انسان بیگناه ساکن این قصبه به خون غرق شده به جرم هزاره و شیعه بودن ، توسط لشکریان یزید زمان ازدم تیغ گذشتند و تمام دارایی هستی و اموال خانه های افشار توسط همین نیروهای به اصطلاح دولت اسلامی به تاراج رفت .
ظاهرأ مردم افشار شکست خوردند و فاتحین کاذب افشار و قاتلین یک مشت انسان بی گناه همایش بزرگی را ترتیب دادند و این پیروزی ظاهرأ بزرگ را بر همدیگر تبریک گفتند.
اما لکه های خونی که بردامان این دونان از آن تاریخ بجا ماند تا ابد پاک نخواهند شد.
و نام افشار ، و شهدای افشار ثبت اوراق زرین تاریخ مردم ما شد .
درود بر روح پاک و مطهر شهدای گلگون کفن افشار.
فلمی از جنايات افشار