ا.پولاد
شبحی فضای زمین را پوشانده است
ایکاچ(1) توان آن داشتمی که جهان را تغیر دادمی! ایکاچ چنین نیم بند و نامفهوم جهان را نشناختمی ! ایکاچ در همان طفلی نیست شدمی! ایکاچ اصلا" به جهان نیامدمی! آیا فضای جهان به همین شیوه امروز با چنین شبهی پوشیده بوده است؟ تاریخ غیر ازین را برای ما بازگو نمیکند. آیا به همین مقدار جهان با شبهی از دروغ ، ریا، فریب ، سنگدلی وو حشت آلوده بوده و امروز هم است؟ اگر همه این سوالات را ذهن شما صحه میگذارد پس سر بگریبان کرده بگوئید که کرامت انسانی ، انسانیت و این همه لاف هائی که ما وشما ازشرف، داد ، عدل ، انصاف، مروت، یا به اصطلاح عربی صلات رحم را به زبان میآوریم به کدام حالات بشر و یا کدام عمل بشر اشاره میکند؟ آیا مگر این اصطلاحات در زبانها کیفی جا بجا شده است؟ یا اینکه انسانهای قلدر(2) و زورگو این نامها را برای روند زندگی خود ها و آرامش کاذب خود سر هم بندی کرده اند؟ همانطوریکه حق حاکمیت مرد را بر زن با زور کاذب خود ازتقریبا" دو هزار سال بدینسو پیش میبرند و نام آنرا نیز ننگ و نام گذاشته اند؟ با شرف زن است که با تمام قوت و قدرت نهفته خود جهانی بدین قلدر مآبی را تحمل میکند و بازهم مردانی چون من و تو کودن را بجهان عرضه میدارند تا همان قلدری را برایشان نگه دارد و هزاران نا برابری را بنام افتخار وشرف با دروغ و ریا حفظ و ادامه دهد. صاحب شرف گاو، شیر، پلنگ و حیوانات درنده دیگر است، زیرا تا این سرحد که من و تو شرف، اخلاق ، داد، عدل، انصاف، مروت و مساوات را برزبان میآوریم مستقیم یا غیر مستقیم نه تنها بر علیه آن ایستاده ایم بلکه همیشه با آنها در جنگ و جدلیم ، تا از سربه نیست کردن آن شرف و آبرو را بدست آریم. ای الاغ تو از ما انسانها با شرف تری! کاش ترا اشرف مخلوقات نام میگذاشتند زیر ا همه خدمات را انجام میدهی و یکبار هم نام از شرف، اخلاق، عدل، داد ، انصاف، مروت، مساوات وغیره نمیگیری. حتی تحمل و برده باری تو هم بر شرافت انسانی وزنه دارتراست. آری باور کن ای الاغ گزافه نمیگویم و دیوانه هم نیستم. چشمانت را باز کن و ببن که انسانها یکدیگر را میخورند، به هلاکت میرسانند، شکنجه میدهند، دروغ میگویند، توطئه های ناجوانمردانه میکنند،(3) برای نفع خود هزاران انسان را میکشند و یا برای سیری شکم خود هزاران انسان دیگری را ولو طفل باشد یا پیر ، توان کار را داشته باشد یا خیر به گرسنگی و فلاکت میبرد که نمونه آن هموطنان ما و بخصوص مردم قاره های افریقا ، امریکای جنوبی و امریکای مرکزی است. اما تو ازین همه نا صداقتی ها و فریب ها مبرائی، زیرا توان مغزی تو کمتر است. چه خوب بود انسان مثل تو حیوان بی ضرر میبود. این درک، شعور، مغز و زبان بعوض بلند بردن انسان بسوی اشرفیت آنرا بسوی بیراهه کشانده است. برشرف میبالند وروی آنرا کثافت میمالند. پس تو برخودبیال که الاغی .
بعد این همه صفات انسانی که با شما درد دل کردم به ادامه عنوان خود می پردازم که : شبهی ازدروغ ریا، فریب، سنگدلی ووحشت جهان مارا احاطه کرده است. صداقت، راستی، درستی، شفقت و آرامش در فضای شبه حاکم درجهان معنی و مفهوم خود را نه تنها باخته است بلکه چنان باهم مرج شده است که راه صداقت ها به میدان فریب ووحشت میرسد. نه به حقیقت انسان و انسانیت. طراحان حق وحقیقت ، صداقت و راستی درمانده وحیران اند که با این کلمات نا باب که خود یک وسیله برای دروغ ، ریا و فریب شده اند چه کنند. زیرا طرحهای شان بهترین وسیله است برای ریا کاران و منفعت جویان. شناخت به باد فنا و شک فرو رفته است. باور اصلا" ازین جهان رخت بسته و یا اصلا" بجز کلمه ازان چیزی باقی نمانده است. درچنین فضائی و چنین خندق ایستاده آب کثیف شده ای جام های آب صاف و زلال حقیقت و راستی نمیدرخشد، بلکه خود دران کثافت خود را گم میکند. من خوب درست نفهمیده ام و امید وارم صاحبان علم و علمای دینی این حقیقت را بر ما یکبار صادقانه بازگو کنند که خداوند واقعا" جهان را در شش روز آفرید و روز هفتم را استراحت کرد؟ اگر چنین باشد واقعا" که چنین جهانی باید به همین غرقاب برود. زیرا با چنین وقت کمی چنین عظمتی را خلق کردن بدون کمی و کاستی نمیباشد. پس باید جهان چنین باشد. راستی نفهمیدم که مقصد تورات، انجیل و فرقان ازخلق جهان در شش روز همین زمین را مقصد دارد و یا همه کائنات را؟ چه ساده آدمی هستم ! خودم بین راست و دروغ در تمام زندگی ام فرق کرده درین زمین نتوانسته ام. حال اگر آنها یک دروغ دیگر را سر هم بندی کنند و بخوردم بدهند با ز چه؟ کدام محک است که بگویم ، برادر! تو خو سابق چنین نمیگفتی حالا این حرف ها را از کجا پیدا کرده ای؟ اگر بگویند که این آیت شریف از جانب خداوند متعال آمده و چنین گفته است باز چه میتوانم بگویم. زبانم لال میشود و چشمم کور. تنها گوشم میماند که بشنوم و دم نزنم. خوب گیرم که شندم و دم نزدم، باز این پشتاره گره شده مغز وقلبم را برای که بکشایم و بگویم که آی مردم این جهانی را که با این دو چشمان لق لق خود میبینیم تنها همین زمین نیست. آسمان ها هم از زمرد و مرجان و دانه های قیمتی ساخته نشده بلکه همه آن مثل همین زمین از خاک، سنگ و بعضی احجار دیگر غیر از احجار زمین ساخته شده وبنا به دوری و نزدیکی خود از ستاره ای که دورش میچرخند متاثر ، تنظیم و تکامل یافته اند. کاش به همین جا خاتمه می یافت اینطور هم نیست. کائنات پر از سیاره هائی است که هر کدام آن در کهکشانی قرار دارد. به ملیون ها کهکشان را امروز انسان توانسته کشف کند و در هر کهکشان به صد ها و ملیون ها آفتاب وجود دارد که هر کدام از این افتاب ما به مراتب بزرکتر است. و قمری که ما به آن سوگند میخوریم یک سیاره کوچکی است که مربوط به زمین میباشد و در هر سال یکبار زمین را طواف میکند. درحالیکه زمین با همین پشتاره خود یعنی مهتاب در هر یک سال گرد آفتابی که میبینیم میچرخد. به این اساس من با آیه کریمه (والشمس والقمر ینبغی لها آن تدرک القمر ولالیل سابق النهار ) چه کنم؟ با (بنینا فوقکم شدادا" و جعلنا سراجا" وهاجا ... یا والجبال اوتادا" ) را با این کائنائی که در تنظیم مقناطیسی خود بقای ملیارد سالی خود را تضمین میکنند چطور به نظاره بنشینم. ازهمه مهمتر اینکه بخوانم ( لو انزلنا هذالفرآن علی جبل الرایته خاشعا" متصدعا" من خشیت الله) چطور به بزرگی آن ذات کبریائی که خالق همه این عالم هستی بیکران است باورکنم و قبول کنم که او با آن همه عظمت مصروف رو وموی زن است که دیده نشود و برجستگی های بدنش دیده نشود، زیرا برای مرد ها حرکت بوجود میاورد. اگر طبیعت این کار را کرده پس بسیار ظلم کرده و اگر خداوند متعال این برجستگی ها را روی اندام زن با آن زیبائی جا داده است. حتما" حکمتی دران نهفته است. و ان حکمت را من چنین ارزیابی میکنم که به آن سبب زیبا و تحریک کننده آفریده شده که مرد را تحریک کند تا بقای نسل را تضمین کند آنهم نسلی که با جبر و زور نه بلکه با اختیار و ازادی باید تضمین شود، زیرا کار با جبر وزور نسل را از رشد اساسی طبیعی دور نگه میدارد. از جانب دیگر همین انسان صدها هزار سال بدون هیچگونه قانونی بین هم زندگی کرده اند و نسل را تا سرحد ما رسانده اند. مگر آنوقت ها خدائی نعوذباله وجود نداشت. یا آنوقت خبر نداشت، که این خود یک کفر عمدی است. به این اساس ما بر چه باورکنیم ؟ آن زمان یا این زمان. درحالیکه خدا لازمان(خارج زمان) است همانطوریکه لامکان است (4). پس ای برادر خدایی که حق چنین پرستش را دریافته و خود ما هم میگوئیم که بزرگی و عظمت او چنان است که در فهم ما نمیگنجد و در وهم ما تصورش هم ممکن نیست. پس چرا نسبت اورا در یک چنین تفکر کوچک و بجه گانه که من درآورده من و تو است قالب میزنیم و بیشرمانه همه را بنام او ختم کرده و به گردن او میاندازیم. خوب دقت کن که من و تو چقدر دروغ شاخدار و تهمت بزرگی را به کسی نسبت میدهیم که اورا پرستش میکنیم. خوب اگر دقت کنید تناقض در گفتار و عمل مان همان مقدار است که هزاران بار بیشتر آن تناقض بین گفتن و عقیده ما. خدا را به آن بزرگی یاد میکنیم و به آن رفعت و بلندی میرسانیم و از آن بلندی و رفعت یکبار روی مو و سینه های یک زن مانند چادر سقوط میدهیم. تارموی زن کجا و عظمت قاب قوسین (5) خدا و خدائیش در کجا؟ بنا بران یا حقیقت را ندانسته و یا وارونه میدانیم یا اینکه صاف و ساده دروغ میگوئیم. که اولی ان خاصه عوام و اشاره دومی خاصه علمای دین میتواند باشد. به همین تر تیب آیه مبارکه (ا لم ُ ذالک الکتاب لاریب فیهُُ)به معنی اینکه سه حرف اول یعنی ا-ل-م ازحروف منقطعات است که به معنی او کسی نمیداند وبعد اشاره شده است به این کتاب یعنی قرآن شریف ( این کتابی است که دران شک و شبهه وجود ندارد.) اما ما با تمام دانستن همین آیه شریفه تعاریفی از آیه های مبارکه دیگر میدهیم که شک را دامن میزند. آیا این شک در قرآن کریم است ویا شک را ما دانسته یا نادانسته در خورد مردم میدهیم. مگر این تحریف خود نمیرساند که یا ما قرآن وعظمت خدای بزرک تفسیر شده در قرآن کریم را ندانسته ایم و یا بنا بر اغراض شخصی و منفعتی خود آنرا تفسیر کرده ایم. در هر دو صورت ما گنه کاریم. آیه مبارکه(... انت مولانا فانصرنا علی القوم الکافرین ُُ) این دعا از جانب خداوند به عنوان چه کسی صادر شده است که میگوید:(... تو مولا یعنی بزرک و رهنمای مائی پس نصرت ده ما را بر قوم کافران.) که مشرکین هم نیست. پس خدا به بندگان خود درین آیه شریقه می آموزد که در مجادله با کفار از خدای خود یعنی (خود خداوند) بخواهید که شما را بالای کافران کامیابی عطا فرماید. این کامیابی تنها درجنگ نیست بلکه این بالائی و بهتری را کسب کردن در امور زندگی و همچنان موفقیت در کسب علم و صحنه نبرد است. اما ما تنها آنرا در صحنه نبرد خلاصه کرده و از حد هم پیش رفته برادران مسلمان خود را به قتل و بنا به ننگ و غیرت جهالت زن ها و دختر هارا نه تنها لت و کوب بلکه بدون هیچکونه دلیلی که موجه و شرعی باشد به درختان بسته و از بین دونیم مینمائیم. این است اسلامیت و انسانیت ما. پس خوب بدانید که شما نه به امر خدا باور دارید و نه احترامی به قرآن کریم. شما متاع تجارتی هستید که در بازار سیاست به بیع وشرا(6) گذاشته شده اید. ازین جهت است که مردم شما را به چشم جهادیان نه بلکه جنگ سالاران میبینند. اینکه در جای دیگر قرآن کریم از کلمات (اّ قتل المشرکین ُُ) کار گرفته شده است. آنهم درصورت نپذیرفتن جزیه و ادامه به جنگ علیه حق مشروعیت دارد. درحالیکه یک زن یا دختر هیچکاهی درمقابله جنگی با شما نبوده است. پس شما کی هستید و این جواز قتل و غارت را از کدام سیاست مدار مستعمره چی با کدام مقدار دالر، پوند یا کلدار گرفته اید؟ (ان المبذرین کانو اخوان الشیا طین.) به درستی که از حد در گذرندگان برادران شیطان اند. دلایل شما بر علیه این آیات مبارکه چیست؟ اگر دلیلی ندارید پس برادران شیطانید و نام مجاهد برشما نهادن به معنی برعلیه قرآن و احادیث نبوی عمل کردن و رفتن است. اینجاست که انسانیت و کرمنای بنی آدمّ که خداوند به بشر منصوب کرده است با وجود خواندن کلیمه طیبه از طینت و روان خود شسته اید. اینجاست که شما را من دروغگو و جاهل خطاب میکنم. به هیچ یک از گفتار و رفتار شما که به شریعت نسبت داده میشود باور ندارم. همانطورکه به سرو صدا های جهان مستعمره چی و اغوا گر بنام دموکراسی، حقوق بشر، انسانیت و آزادی باور ندارم . شما ها دو روی یک سکه بدلی هستید که فقط به نفع خودتان میخورید. این قصر را ببینید. شاید فکر کنید هوتل و یا قصر سلطنتی است که برای مسابقه با قصر سفید بنا شده و روی قصر سفید را هم سیاه کرده است. این قصر از یکنفر شیخ عربی است که ماشاآله مسلمان دو آتشه و خود را جانشین حضرت پیغمبر حساب میکند و من و تو بحیث یک عجمی قابل توجه هم نیستیم. و آن موتر ها که اکثریت آن یا حد اقل یکی آن به اساس نوشته خبر نگار یا ژورنالیست که درحقیقت یک فوتو راپورتر است سرا پا از نقره خالص ساخته شده است. من هم نمیدانم که نقره خالص را مقاومت چطور داده اند، زیرا نقره خالص نرم و با دست انحنا پذیر است. لطفا" به اين عکس ها نگاه کنید و آنرا سر تا آخر ببینید تا جهان خودرا دریابید.(7).
و به اينجا کليک کنيد
این بود روی یک صفحه زندگی که با دین ،کتاب و عقیده سرو کار داشت . یعنی ما وشما با دین و عقاید هم راستکار و صادق نیستیم. هر آنچه منافع شخصی ما حکم میکند بر آن پا فشاری نموده و با تمسک به همنوا ساختن آن با دین و مذهب در اختیار خود درمی آوریم. ورنه جهان خدا از کسی بصورت شخصی نیست این همه هستی برای همه بشر است نه برای چند شیخ، ملا ، آخند، سرمایدار، ملک و ارباب بیخبر از همه روابط وراز های انسانی . این قسمت از نوشته خود را با شعر با متن ، محتوی، ساده و محکم سعدی رحمت اله علیه به پایان میرسانم و در هفته بعد روی زمان و ضرورت آن میخواهم بنویسم . خواندن و تحلیل و تفسیر آن را بشما میگذارم تا من بیچاره را اگر اشتباهی کرده باشم رهنمائی واگرغلطی گرده باشم سرزنش کنید. ایمیل من در اختیار شما است. من را رهنمائی کنید.
بنی آدم اعضای یک دیگرند که در آفرینش زیک جو هر اند .
چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار .
تو کز محنت دیگران بیغمی نشاید که نامت نهند آدمی.
آدرس نامه برقی یا (ایمیل ) من این است: .
eepolad@hotmail.com
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاورقی جهت توضیح بعضی کلمات :
(1)-ایکاش = ایکاچ ریشه این کلمه دری است و در فارسی دری با هردو صورت نوشتاری بکار گرفته شده است. اما نوشتن آن با حرف (چ) بخوبی فرق آنرا با کلمات عربی روشن میسازد. زیرا (ش) حرف عربی و (چ) حرف فارسی دری است . .
(2)- قـــلــدر: کلمه ترکی است بمعنی زورگو ، دکتاتور و خود خواه که هرآنچه نفس خودش بخواهد آنرا بجای احکام و قوانین جا میزند.
(3) توطئه کلمه عربی است و به معنی کستردن و هموار کردن یا مقدمه چیدن آمده است. بنا بران توطئه میتواند مثبت باشد میتواند هم منفی بنابران من کلمه نا جوانمردانه را برآن افزودم زیرا توطئه با اینکه هیچکاهی درشکل مفید آن استعمال نشده است اماامکان آنرا دارد.
(4) – به اساس صفات تعریف شده از خدا در دین لامکان بودن آنرا توضیح نموده که به این اساس در زمان هم نمی کنجد، بنا بران لا زمان هم است. این لازمانی را در نوشته بعدی توضیح خواهم داد. اما چون با این توضیح در یک بحث فلسفی داخل میشویم امید وارم
بتوانم با این توان کم معلوماتی آن بحث را بشما قابل فهم ساخته و ارائه کنم .
(5) – قاب قوسین همان محلی است که محمد(ص) در شب معراج در آنجا با خدا ملاقات نموده است. ودراصطلاح به معننی قرب یعنی نزدیکی وقوسین به معنی مقابل نشینی دو دوست . این اصطلاح را در اسلام برای آن آورده اند تا نزدیکی پیعمبرش را با خدا نشان دهند.
(6)- بیع و شرا یعنی به خرید و فروش . ازینکه بیع و شرا یک اصطلاح شرعی در اصول دین است من آنرا در نوشته فارسی خود بکار برده ام. (7) . این مجموعه ای است از پانزده عکس از خارج و داخل یک ویلای شیخ عرب که خودرا پیرو محمد و وارث تاریخ و فرهنگ اسلام هستند.این پانزده منظره عبارت اند از 1-دورنمای قصرازنزدیک 2- دورنمای قصر از دو 3- منظره قصر 4- سالون داخل قصر 5- منظره دهلیز قصر 6- تشناب قصر7- جمام قصر 8- سالون مطابعه اما بدون کتاب 9- تشناب خاص 10 – اتاق کار 11- اتاق ملاقات 12- حوض آببازی داخل حیاط قصر 13 منظره موتر یا ماشین های فامیلی 14 توضیحات راجع به موترها که همه ازنقره ناب هستند. 15- توضیحات راجع به شکل پذیرائی از رفت وآمد شیح در خانه و خصوصیات ماشین سواری او.این همه جاه وجلال برای تنها شش نفر اعضای فامیل شیخ است. . حال روی دیگر زندگی را ورق میزنیم درینجا هشت فوتو یا عکس است که امید وارم حالت شما برهم نخورد 1- انسان وزندگی 2- احتیاج 3- حالت جانکندن یا در آستانه مرگ 4- حالت تضرع و ودغ از رنج زندگی 5- عطش گرسنگی 6- محرومیت طبیعی 7- محرومیت طبیعی بشکل دوم آن. 8- در انتظار مرک و ادامه حیات. یعنی طفل گرسنه، بیکس ، گرسنه ووامانده در انتظار مرک و پرنده به انتظار خوردن قربانی. .این منظره ها را فوتو راپورتر اخذ وبا نظاره این همه تفاوت ها و نابسامانی ها توان زنده ماندن را در خود نیافت. بنابران خود کشی کرد و این مجموعه را منیحث میرات تمدن بش مدعی به انسانیت، صداقت و نوع پرستی به من و تو به میراث گذاشت تا آنرا دیده و در راه این بی عدالتی ها مبارزه کنیم. راه ازبین بردن این بی عدالتی ها چیست و چطور است؟ این را دیگر من و تو باید دریابیم . ..