محمد عوض نبی زاده
شهید مزاری مبتکروسمبول کثرت گرائی درافغانستان
ندانم كدامين سخن گويمت كه والاترى زآنچه من گويمت
پا نزده سا ل قبل ازامروز؛راد مرد استوار کشورزمین سوختهء ازجهل واستبداد رااعتبارمی بخشید ونسل جوینده آزادی را رهنمون گردید.که اندیشه ها وباورهایش باتکیه بردردها ومحرومیتهای تاریخی مردم کشوربه بالندگی رسید ودرحساسترین مقطع زمانی به باروثمرنشست که این اسطوره شهامت پرچمدارمقاومتهای قهرمانانه ورهبرجریان فکری وسیاسی.شهیدعبدالعلی مزاری بودکه درافغانستان به نام جنبش عدالتخواهی معروف است.جنبش عدالتخواهی اوازمبارزه با تفکرانحصارسیاسی واستبداد قومی آغازشد.جنبش عدالتخواهی اومتعلق به تمام کسانی است که٬برای تحقق عدالت اجتماعی وتامین حقوق اقوام برادرافغانستان مبارزه میکنند.فرقی نمیکندکه این افراد وجریانها متعلق به کدام قوم باشد٬درامروزویا فردا بسربرند٬ ودرداخل و یا خارج ازکشورزندگی ومبارزه کنند.شهید مزاري،ميخواست همه مردم افغانستان ازصلح وامنيت بيشتري برخوردارشوندوزندگي مناسبات اجتماعي برموازين استوارعدالت عيارگردد که تعلقات اتنيکي،گرايشات فکري وتفاوتهاي مذهبي،منشأ تبعيض حقوقي دربين مردم کشورنگردد.الگوی تکثر گرایی قومی مذهبی مبنی برپذیرش تعدد و تنوع فرهنگی، قومی ومذهبی درچارچوب کلان ملی است که پذیرش تعدد و تنوع فرهنگی در چارچوب ارزشهای ملی درواقع یک نوع هم پذیری را در حوزه فرهنگ به وجود میآورد که این امر نقطه مقابل حذف و تحمیل فرهنگی بوده و جامعه ما را به هویت ملی نزدیک میسازد.پلورالیزم قومی میتواند روحیه ی هم پذیری قومی را میان اقوام مختلف در افغانستان بالا برده و منتج به ملت سازی گردد، زیرا در این حالت روحیه برتری قومی دریک قوم نسبت به اقوام دیگررنگ باخته وهویت ملی شکل خواهد گرفت.پلورالیزم مذهبی که اکثراً به عنوان پلورالیزم درون دینی در حوزه تفکر مطرح است، یکی ازراه حل های مهم درعرصه تعارضات مذهبی به حساب میآید.با توجه به تعدد مذهبی درافغانستان ا که دیگرشیعه ازنظراهل تسنن کافر تلقی نگردد وهمین طورتسنن از نظر اهل تشیع.مگر نخبگان سیاسی،همیشه تلاش کردند تا با دامن زدن به شگاف های قومی وترویج برتری خواهی قومی درافغانستان ،مردم را درخدمت خود بگیرند.تا فرایند شکلگیری هویت ملی به کندی مواجه تا نظام ها کمتربتواندازهمه ظرفیتهای با القوه همه اقوام درجهت ساختارملت سازی درکشوراستفاده کند.ازآنجائیکه ؛ زندگی آدم درزمین بیانگرچهره های پنهان و آشکار تاریخ است که نه گفتن به سنت دیرینه تاریخ یعنی مبارزه وجدال خیربرعلیه شرکه بنیادی ترین مبارزه تاریخ بشریت را میسازد.، در نماد ها، اسطوره ها وباورها، با نام های گوناگون خدا - بت، ،آدم وشیطان،ها بیل وقا بیل، ابراهیم و نمرود،موسی وفر عون،اهورا مزدا واهریمن، پیامبر وابو سفیان وامیه وابی لهب وتمام داردستۀ شرک آنان خیر وشر،علم وجهل، معصوم وجنایتکار وبا الآخره شهید مزاری وملا عمر درآن،عینیت مییابند ونورو ظلمت واقعی به فعلیت قابل لمس میشود که ترسیمی است ازدو گا نگی ادوارزنده گی انسان،هرفردی میتواند ازین دو امکان یکی را انتخاب کند، اما دربرابر این انتخاب مسوول است.در جا معه افغا نستان خیردرسیمای شهید مزاری وشر در قیافه ملا عمر و مبارزه میان خیر وشر درین دو چهره تبارز یا فته بود درسیمای این دو میتوان ادوارمختلف مبارزه انسان را ترسیم کرد مبارزه میان استاد مزاری وملا عمر تجلی دو ساخت از سر نوشت آدمی ودر درون هر کسی در جنگ است.آنچه مفقود نمیشود فضیلت درخشان عدالت خواهی بابه مزاری میباشد. او، با خواسته های روشن وساده، مقدم بر همه به هدف برپائی عدا لت درسراسرکشور بود.گرچه میتوان نور وظلمت را یکجا ویا درتقابل آندو را مشاهده کرد که گاهی ظلمت در برابر نور پیروز است زیرا برخی اوقات شریعت با چاقوی شریعت ذبح شرعی می شود.که خانۀ نوربه کاشانۀ ظلمت وبه تلاش برای حذف مردم تبدیل میشود. پیامبر زمانی فریاد عدالت خواهی برآورد که جامعۀ اورا ظلمت فراگرفته بود. درجامعۀ که پیامبردرآن مسئولیت پیامبری یافت که ظلمت تصورنوررا محال ساخته بود.درچنین جامعه پیامبر تمام بت های جوروستم زمانه اش را با آوردن نورترس ووحشت را درهم میشکند.شهیدمزاری نیز در زمانی که اختناق همه ء جامعه را فراگرفته بود و جرئت ایستادگی در برابر این اختناق ازهمه سلب شده بود تولد یافت وبربیعدالتی فریاد برآورد.ودرشرایطی که مردم بجزپرستش بتهای زمانۀ خویشراهی دیگریرا فراروی خود نمیدیدند اوگفت.تاریخ چیزی نیست بجز رویاروئی ظلمت ونور که تمامی آن کسانی که دربرابر استبداد وتبعیض ایستاده اند وازکسانیکه عامل این خشونت هاوستم ها بوده اند. درافغانستان طی سه دهه جنگ وبحران به ساختارهای دهقانی، قبايلی، شهری، نيمه شهری و مختلط ضربه ء شدیدی وارد شده است.بحران هويتی،اعتماد وگريزازهمديگر، بحران سياسی، اقتصادی واجتماعی درجامعه شيوع يافته است.زيرا درساختارمختلط و پراکنده جامعه افغانستان قابليت اجرائيوی وتطابقی بوقت زياد وکار طولانی نیازدارد . برای شناخت ازشخصيتهای کليدی ونيروهـای فعـال انسانی می بايست بتاريخ زندگی وعملکرد آنها پيش از تکيه زدن به قدرت سياسی به مطالعه پرداخت که،تأثیرگذاری حوادث و پدیده های پیرامونی وانطباق روزافزون شهید مزاری را با این عینیتها، ازاو بعنوان یک استوره تاریخی جامعه کشور و بخصوص مردم هزاره ساخت و، دلایل که برایش ارائه میدهد،همگی ازرهبری نمودن حیرت ا نگیز مقاومت مردم هزاره ء شهر کابل هستند. مزاری بزرگ میگفت که من همیشه حق را به مردم میدهم و تنها با قرارگرفتن دررهبریت مبارزین درکنارمردم است که آنان را از مشروعیت و حقانیت برخوردار میسازد همه درکنارهم وبا قبول موجودیت همدیگر و احترام گذاشتن به حقوق وحیثیت ملی وانسانی همدیگررا برای ایجاد شرایط ملت واحد وازطریق نمایندگی واقعی آن،دولت واحد ملی هموارساخته میتوانند.شهید مزاری درمورد وحدت ملی میگوید که ما درافغانستان هیچ نژادی را نمیخواهیم نفی کنیم. ترکمن، هزاره ،تاجیک ،پشتون، ایماق, ازبک, نورستانی ,پشه ای, بلوچ و دیگر اقوام با هم برادرهستند.همه آنها باید برادروار زندگی کنند وهرکس به حقوق شان برسند و هر کس دربارهای سرنوشت خودش تصمیم بگیرد. شهید مزاري که خود درمتن نابرابريها، و تبعيض بزرگ شده بود، تأمين آزادي، عدالت و برابري را در پرتو قوانين عادلانه و انساني، براي نجات مردم افغانستان از فقر، عقب ماندگي، ظلم و استبداد سياسي، ضروري و اجتناب ناپذير مي دانست .صداقت،سادگي، روحيه خدمتگذاري وابتکاري، او را به يک رهبروشخصيت برجسته و بي بديل سياسي و اجتماعي تبديل نمود و عشق او را در دل هزاران انسان فداکارو وطندوست جاي داد.روایت های شان از هرگونه دستبرد و پنهان کاری، بدورخواهد بود، چون ایشان علاوه براینکه درمتن حوادث حضور داشتند،توصیف واقعیتهای به ظاهر ساده و همه کس فهم،چنان مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد شاید بعد ا زیک ونیم دهه درباره عهد شکنی گروه مزدورطالبان این پرسش پیدا شودکه خلق کنندگان این فاجعه ها چه کسانی بودند؟ که مبادا روزی این چهره ها واین داستان ها ی خونین درپس معامله گری تاریخ، گم شوند و یا چهره های خود را در پشت دنیایی از افتخارات پنهان سازند و در برابرروشنگری ها سدی از ذرایع بنا نماید. ولی مردم صدمه دیده ازین حوادث خونبار،روایتگر تاریخ کتمان شده یک نسل به خون خفته، و حکایت گر عقده های فرو خورده، رنج های به جا مانده از زمانه های دوراست تنها چهره ملا عمر رهبر گروه طالبان به عنوان شاخص ترین چهره ها که در متن رویدادهای تلخ دهه نود میلادی، مطرح هستند . که چگونه به مردم کشور وخاصتا جامعه هزاره تراژیدی مزار شریف- بامیان - یکاولنگ شمال کابل تخار- جوزجان ومیمنه داد، تراژیدی که میتواند شاهکار همه ویرانیها و قساوتهای صورت گرفته است؟ملاعمراین چهرهءمنفورترورووحشت که با پیمان شکنی سبب شهادت استاد مزاری ویارانش وباعث نسلکشی هزاران انسان بیگناه و زمین سوخته درین سرزمین بلاکشده شده است که نمیتوان نقش این چهره رادرآن رویدادهای فاجعه بارنادیده گرفت با گذشت بیش ازیک ونیم دهه وتحو لات فا جعه بار که درطی اینمدت درکشور پدید آ مد، برهمگان ثا بت کرد که قدرت سیاسی باید، ممثل اراده ملی باشد ومشروعیت خود را ازاراده آزاد مردم بگیرد، صلح وثبات، وفاق وهمگرائی ملی، استقلال وآ بادانی کشور،آرمانی تحقق نیا فتنی نخواهد بود وآن آرزوها حتمأ به واقعیت خواهد پیوست.بازخوانی اندیشه های شهید مزاری بعد ازیک ونیم دهه به این دلیل اهمیت پیدا میکند که درفرهنگ ازهم گسیخته کشور، باردیگردر برخی ازساحات زندگی سیاسی افغانستان رویکردهای قوم گرایانه و انحصارجویانه رخنه کرده و دستاوردهای سیاسی مردم افغانستان را مورد تهدید قرارداده است. در پرتو اهداف و آرمانهای عدالتخواهانه و انسانی او افق رو شنی را برای کشور ترسیم نموده و از صداقت وعظمت آن روح بزرگ برای ادامه راه آن شهید استمدادمی طلبیم .گرچه برخی ازرهبران ونخبگان گروه ها واحزاب سیاسی اقوام حاکم وانحصارگرقدرت همواره شعارملی واسلامی را میدهند ولی دراقدامات روزمره ءشان علایم قومی وگروهی بمشاهده میرسند وآنان سعی دارند که علایق قومی وگروهی خود ها را زیر نقاب مقوله های ملی و اسلامی پنهان نمایند تا دیگران را فریب دهند. چنانچه به ترکیب کابینه جدیدآقای کرزی دقت کنید که اکثر وزرای انتخابی از یک قوم خاص هستند این درحالی است که افغانستان مجموعه ای از اقوام متنوع است ومشارکت همه آنان درقدرت تضمین کننده امنیت ملی افغانستان خواهد بود. بخصوص در شرایطی که دولت مولود ناقص یک انتخابات جنجالی است حداقل تدبیرسیاسی ایجاب میکرد که آقای کرزی درانتخاب همکاران خود دردولت دقت بیشتری میکرد. مردم افغانستان میدانند که حکومت افغانستان هیچگاه خود را زحمت نخواهد داد تا برای مردم سرزمین شان تلاش نمایند.پارسال طالب های کوچی نما که ازپشت مرزهای کشور داخل وطن شدند و با پشت سرگزاردن چند ولایت با بار وحمل اسلحه های سنگین وسبک خود را بجان مردم ساکن درنواحی ولسوالی بهسود ولایت میدان رساندن بیش ازده ها تن ازمردم ساکن وبیگنا ه را به خاک و خون کشیدند وبیرقهای سفید سرخانه هایکه خود سوزانده بود نصب ودولت منتخب با کمک اردو به اصطلاح ملی کوچیهای طا لب مسلح را بیگنا ه دانسته وهیچ اقدام علیه این خونریزی انجام نداده بلکه کوچیها اسلحه های شانرا دوباره به شترها بسته برای سال جاری به سراغ مردم این مناطق که حامی دموکراسی است واسلحه های شانرا در پروسه دایاک برای اولین بارتسلیم دادند بیایند. تا وقتیکه عدالت اجتماعی وحقوق ملیتهای ساکن درافغانستان مساوی وعادلانه سنجیده نشود وجلوخونریزی وکشتاردربرخی از نقاط وطن گرفته نشود که نه تنها آرامش وصلح و ثبات درو طن نخواهد آمد موقعيت ژئوپلتيك افغانستان زماني قابل درك است كه نگاهي به كشورهاي همجواربا اين سرزمين اندازيم.در شمال اين کشورآسياي ميانه قراردارد كه ازآن به حيات خلوت روسيه ياد ميشود.آسياي ميانه در ديپلماسي غرب بخصوص آمريكا در دهههاي اخيرازجايگاه ويژهاي برخوردار بوده است.درحال حاضرنیزتلاش كاخ سفيد نفوذ درآسياي ميانه براي رقابت با روسيه است. روسيه هم به كشورهاي آسياي ميانه به عنوان شريكان استراتژيك و سنتي خود نگاه ميكند و تمايل چنداني به باز شدن پاي ابرقدرتهاي فرامنطقهاي در اين ساحه ندارد. افراطگرايي هم به عنوان يك بازوي كمكي ميتواند مستمسك خوبي براي غرب و آمريكا به حساب آيد تا ازموج بيداري كشورهاي مسلمان آسياي ميانه جلوگيري كند.افغانستان ازغرب نيزبا جمهوري اسلامي ايران هم مرزاست كه دشمني ديرينه آمريكا باجمهوري اسلامي ايران برهيچكس پوشيده نيست.افراطگرايي وطالبان در منطقه بهانه خوبي براي آمريكا وهم پيمانانش به شمار ميرود تا درنزديك مرزهاي شرقي جمهوري اسلامي ايران د ر افغانستان حضور داشته باشند وگروههاي تروريستي مانند جندالله را تغذيه نمایند وبه حمايت ازمخالفین جمهوري اسلامي ايران بپردازند. ودرشرق افغانستان كشورهند با ظرفيتهاي رو به رشد اقتصادی قرار دارد كه در سالهاي اخيربه يكي از قدرتهاي بزرگ اقتصادی جهان تبديل شده است. اين وضعيت براي آمريكا كه داعيه یگانه ابرقدرتي جهان را دارد گران است كه درسطح بينالمللی رقيب جديدي در منطقه برایش پيدا كند. به همين دليل بهترين راه براي مشغول نگه داشتن هند تا مسائل في مابين اسلامآباد و دهلي نو لاينحل باقي بماند وهرازچند گاهي اين دوكشورمهم شبهقاره رجزخوانيهايي عليه همديگر داشته باشند.طوریکه وزیرخارجه هند گفته است. که از دیدگاه هند، اصلاً طالبان خوب وجود ندارد، زیرا ، این گروه به کمک اداره استخبارات پاکستان ایجاد شد و اسلام آباد از آن برای انجام حمله علیه هند، استفاده کرده است. اما، واشنگتن از منفعت های هند برای افغانستان کاملا آگاهی دارد.ولی از اینکه هند را به حیث یکشریک درپهلوی خود دارد،نگران است آمریکا به این باور است که دادن نقش بیشتر به هند در افغانستان، شاید تنشهای منطقوی را افزایش دهد و پاکستان را به اقدامات متقابل در افغانستان و هند وادار سازد. چين هم به عنوان یکی از ابرقدرتهای رو به گسترش قاره كهن آسیا، در شرق افغانستان موقعيت دارد که در رقابت جدی با غرب در مسایل افغانستان قرا د اشته است. درطی مدت سه دهه جنگ درافغانستان نقش پاکستان و استخبارات نظامی آنکشوربرای تضعیف حکومتها و تبدیلی مهره های قدرت درافغانستان خیلیها تعین کننده بوده و میباشد. که ريشه ء تمامی بحران ، خشونت ، ترورو نا آرامیها در جهان ومنطقه ازهمين مکاتب بنيادگرايی و تروريستی نام نهاد اسلامی پاکستان سرچشمه میگیرند.پاکستان توانست ازلحاظ تسليحاتی خودرا به.قدرت اتومی مبدل ودوستي سخاوتمندانه غربرا به دست آورد هدف ستراتیژیک سیاست نو پاکستان نسبت به طالبان،اشکارا، تجدید بنیادی هسته رهبری کننده طالبان با پیشکش نمودن طالبان نو است.که ادارات استخباراتی پاکستان جستجوی هدفمند رهبری نظامی- سیاسی طالبان را اغازنموده اند.؛ تصفیه های کادری نسبت به ان فرکسیونهای طالبان که با الکل ازکنترول ادارات استخباراتی پاکستان خارج شده اند؛دستگیری، حد اقل، چهارتن ازفعالین بسیار مهم جنبش طالبان را درخاک پاکستان وچرخشهای سیاسی جدید بیانگراغاز بازی نو درمنطقه سرحدی افغانستان پاکستان میباشند،هدف ستراتیژیک سیاست نو افغانی اسلام اباد درحال حاضراماده نمودن وبردن رهبران جدید طالبان به پشت پرده سیاسی میباشد.اسلام اباد درچنین اوضاع به« طالبان نو»رهبران دیگراپوزیسیون مسلح ضرورت دارد که ازاوامرافسران ادارات استخباراتی پاکستان اطاعت نمایند .
عربستان سعودی نیزکشورمهم اسلامی درجهان به شمارمیرود اما درموضوع افغانستان میتواند نقش آفرینی، وغیر سازنده داشته باشد.بدلیل اینکه حلقه ریاض لندن اسلام آباد سالهاست که از افغانستان استفاده کرده تا جریان افراط را ازکشورهای خود به سمت اینسرزمین سوق دهد.جریان افراط سالهای طولانی است که همچون برگی برای بازی درعرصه دیپلماسی عربستان سعودی مورد استفاده قرار میگیرد.جریان طالبان یا القاعده مدتهای طولانی ا ست که ازکمک مالی عربستان سعودی برخورداربوده وتوانسته که این همه سال دوام بیاوردبا درنظر گرفتن این نظریات نمیتوان امید بست که عربستان برای مهارطالبان کمک جدی ای به جامعه بین الملل وافغانستان انجام دهد .بهترين بهانه كه ميتواند حضورغرب و آمريكا در افغانستان را توجيه كند، داعيهي مبارزه با تروريسم است.انگلیس وهلند که مشغول حل مشکلات داخلی هستند .اروپا ازجنگ درافغانستان خسته شده است.هلند با ترک کردن افغانستان راهی برای دیگر اعضای اروپایی ناتو باز میکند که دیگران نیزمانند هالند میتوانند به طرف کلمه سبز خروج" بروند زماني غرب تمام توان خود را صرف شكل گيري و احياي گروه هايي به نام القاعده و طالبان در سرزمينهاي اسلامي و افغانستان مي كرد. با اين نگاه است كه ميتوان گفت تا زمانيكه مطامع و بازی سیاسی غرب به رهبري آمريكا در قبال كشورهاي منطقه از جمله ايران، روسيه، هند، پاكستان و چين وجود داشته باشد، بازي مبارزه با تروريسم نيز پایانی ندارد كه گاهي در اين بازي غرب با آنها ميجنگند و اسامي سركردگان آنها را به عنوان عوامل خطرناك براي صلح جهاني در ليست سياه ميگنجانند و گاهي هم گناهشان را بخشنده و نام آنها را از ليست سياه خارج ميكنند و جبران خسارات ميكنند. شهید مزاری داعیه دار برابری حقوق اقوام محروم کشور بود ودر مبارزات دادخواهانه جهت تحقق آرمانهای مردم زحمت کش افغانستان دو دهه پیش بازی های سیاسی کشور های ذیدخل در باره افغانستان را در آن زمان افشا می نمود که صدمات زیادی را درین باره متحل شد ه تا باالاخره جان شیرینش را درین راه مقدس از دست داد که همه ساله مردم حق شناس کشورسالروز شهادت این منادی عدالت را تجلیل و گرامی میدارند.
درود به به روان پاک شهید مزاری وهمهء رهروان راه ء عدالت و آزادی !
مستحکم باد وحدت مبارزاتی مردمان محروم افغانستان
- 7 - ماه -مارچ – سال – 2010 – میلادی -