غبار،فریادی ازظلمتکده تاریخ
(بمناسبت یکصدودوازدهمین سالزاد وسی ودومین سالروزخاموشی زنده یادمیر غلام محمد غبار، مورخ شهیرافغانستان)
دکترصاحبنظر مرادی
روزپنجم فبروری 2010یکصدودوازدهمین سال ازتولدمیرغلام محمد غبار،و32سال ازوفات آن مرحوم سپری میگردد.میرغلام محمد غبارنام آشنا برای شیفتگان وراهیان تاریخ وفرهنگ درافغانستان بوده واستاد توانمندیست که درسده روان هجری تمام پژوهشگران عرصه تاریخ را درکشورمابا روش علمی تاریخ نگاری اشنا ساخته است.
دانشمندی گفته است، شاعرمیتواند با انشای مصرعی شاعرباشد وباداشتن دیوانی نه. هرچند ره آورد کارفکری ومعنوی غبار کم نیستند، اما این استاد مسلم روزگارما که روشنفکریست با رسالت ومسئولیت، با تدوین "افغانستان درمسیر تاریخ" بخصوص جلددوم آن فریاد مردم افغانستان راازظلم آباد زمان خود بگوش تاریخ رسانیده است.
غبارزمانی قلم بدست گرفت وبه تدوین گاهنامه های ازهم گسیخته آریاناوخراسان بزرگ همت گماشت که افغانستان با پیروزی درجنگهای دوم وسوم با انگلیس وحصول استقلال1919 برهبری شاه امان الله خان، انگیزه های برای تلاش واندیشه نسل آنروزی کشورایجاد گردیده، وزمان آبستن تحولات نوین سیاسی، فرهنگی واجتماعی درافغانستان بود. تشکیل حلقه های ادبی وروشنفکری، نشرجراید،گشایش کتابخانه ها ودانشگاههادرشهرکابل منجربه تحرک وجهش سیاسی وفکری روشنفکران درکشور میگردید، تادرجهت دستیابی به رهنما وشیوه های توصل به برپایی جامعه آزاد ونظام سیاسی متناسب به ضرورتهای عصروزمان توفیق یابند.
بانظرداشت تحولات منطقوی وبین المللی پیرامون افغانستان وتسلط دوره"استبدادکبیر آسیایی"خانواده آل یحی درکشورکه عرصه های مختلف حیات اجتماعی جامعه رادچاربحران اجتماعی وفساد بیروکراتیک دولتی نموده بود، غبار نمیتوانست مثل خیلی ازمعاصرینش ازتوصل به سیاست امتناع ورزد. بناٍءً اودرمقام روزنامه نگارتوانمند، مبلغ با فصاحت، نویسنده پویا ومورخ موشگاف دست به نگارش مقالات تحلیلی وتحقیقی زدکه پرده ازروی کتمانکاریهاومظالم حکومت بر میداشت، غبارخود میدانست که درنظام دیکتاتوری نادرشاهی جایی برای انتقاد، اصلاح پذیری، وسلامت اندیشی وجودندارد، اما به فرجام سودمند کارهایش یقین داشت. غبارشرایط اختناق باررژیم راخود اینطور تصویر میکند:"پس ازاستقرارسلطنت نادرشاه درافغانستان، مبارزات سیاسی ضد ستم وازتجاع این رژیم فیودالی آغاز یافت، مردم درشمال ومشرق کشور به قیامهای مسلح پرداختند وروشنفکران، نادرشاه وبرادرش رابا سه نفر اعضای سفارت انگلیس بکشتند. البته خانوادهء حکمران این قیامها ومبارزات را با وحشت قساوت فجیعی خاموش نموده وحکومت محمد هاشم خان صدراعظم، افغانستان رابرای سیزده سال دیگربیک محبس ومسلخ عمومی مبدل کرده، درظلمت وحشتناکی خفه وساکت نگهداشت".(ج2ص227)
باجریان اعمال خشونتبار رژیم عکس العملهای درمیان مردم وقشر روشنفکربوقوع می پیوست.
رژیم شاهی بعد ازجنگ دوم جهانی(1945)درک نمودکه جهان دچارخیزشهای نوین سیاسی وفرهنگی گردیده وبروزاین حالت در افغانستان نیز اجتناب ناپذیرمیباشد، بناءًچاره کار را درآن دید تا فعالیتهای سیاسی حلقات وگروهای نوپا وجدید التشکل رابواسیله گماشتگان خود تحت نظرداشته باشد.
حکومت بمنظور اغفال این جنبشها بجای اعلام دموکراسی وقوانین دموکراتیک، یکدوره اصلاحات امتحانی رادرراه اندازی انتخابات بلدیه ها وشورای ملی به نمایش گذاشت. سلطنت میخواست ازین تشکلات سیاسی بمنظور کسب وجهه واعتبار خود در نزد ملت وجامعه جهانی سود جوید. در غیر اینحالت این جنبشهارا سرکوب یا دچار انحرافات ذهنی نماید. درین راستا حزب فرمایشی را بمنظور گمراه نمودن افکارآزادیخواهان بنام "حزب دموکرات ملی" بوجودآورد، که مستقیماً با جازه کتبی شاه ازطرف سردار محمد داودخان وزیرحربیه، وعبدالمجید خان زابلی سرمایداروتاجر بزرگ و وزیر اقتصاد، سردار فیض محمد خان ذکریا ممثل اریستوکراسی و وزیر معارف، علی محمد خان بدخشانی سمبول محافظه کاری ومعاون صدر اعظم فعالیت میکردند(ص242). رویهمرفته درین اوضاع احزاب جدیدی بوجود آمدند، که برای تشکیل سیاسی واستقامت بخشی جامعه، تعمیم آزادی، دموکراسی وعدالت اجتماعی ومبارزه علیه امتیازات انحصاری دستگاه حاکم و وابستگان آن کمابیش متحدانه مبارزه کردند، که تاثیراتی را درذهنیت اجتماعی مردم افغانستان وارتقای بینش سیاسی روشنفکران بوجود آوردند. با اینحال انتخابات بلدیه ها وشورایملی واصلاحات نامنهاد(امتحانی!)با اقدامات نهادهای دولتی از بین برده شد. ویکدوره ده ساله اختناق سیاسی مجدداً کشور را در غبار تاثر واندوه فروبرد.بنا به نوشته غبار، عمده ترین تشکیلاتهای سیاسی این دوره عبارت بودند از:
- حزب ویش زلمیان: درگروه رهبری این حزب "عبدالروف بینوا، گل پاچا الفت، فیض محمد انگار، نور محمد تره کی، غلام حسین صافی، محمد رسول پشتون، عبدالشکوررشاد، عبدالهادی توخی و...."سایر روشنفکران پشتون حضور داشتند.
- حزب وطن: این حزب بوسیله شخص میر غلام محمد غبارو همکاری"سرورجویا، میر محمد صدیق فرهنگ، فتح محمد میرزاد، نورالحق هیرمند، براتعلی تاج، عبدالحی عزیز" ومحمدآصف آهنگ درسال 1950درشهر کابل تاسیس شد وبرنامه خودرا بر موازین تعمیم اصول دموکراسی در کلیه شئون اجتماعی مملکت منتشر ساخت.
- حزب خلق: درسال 1950 همزمان با "حزب وطن" تاسیس گردید، دررهبری این حزب داکتر عبدالرحمن محمودی، ودرترکیب رهبری آن ذوات آتی اشتراک داشتند: محمدنعیم شایان، مولانا خال محمد خسته، مولانا فضل ربی، عبدالحمیدمبارز، داکترعبدالله واحدی، محمد یوسف آیینه، نورعلم مظلومیار، غلام احمد رحمانی، محمد طاهر محسنی، عبدالرحیم غفوری ومحمد یونس مهدی زاده. این حزب برنامه خود را بر مبنای تعهدات برموازین دموکراسی انتشارداد. این جوشش رو به تصاعد به زودی ازسوی حکومت شاه محمود خان خاموش ساخته شد، ودوره معروف"دهه رکود"براوضاع سیاسی کشورمسلط گردید.
غلام محمد غبار با سایر همرزمانش هر چند فعالیت علنی خود را از دست دادند، اما احساس او در جهت زنده نگهداشتن صدای دموکراسی، عدالت اجتماعی و آزادی بیان خاموش نگردیده و در پایان همین دهه با عده دیگری از روشنفکران کشور در کار کمیته تدارک "کنگره جمعیت دموکراتیک خلق" دراول جنیوری سال1965 درکابل نقشی بدوش داشته است. دستگیر پنجشیری که از اشتراک کننده گان کنگره اول جمعیت دموکراتیک بود مینویسد: "کهنسالترین عضو کمیته تدارک جمعیت دموکراتیک میر غلام محمد غباردارای حدود هفتاد سال و جوان ترین آن محمد طاهر بدخشی دارای سی سال عمر بود". اما اسناد بجا مانده از اشتراک غبار در کنگره دموکراتیک شهادت نمیدهند، که علت آنرا اختلاف غبار با ببرک کارمل وانمود کرده است، کسان دیگری هم ازحضورغباردرکمیته تدارک خبرداده اند، اما غباربدلیلی که بیان شد ازادامه کاردرجمعیت نامبرده اباء ورزید.
محمد طاهر بدخشی در دفتر خاطرات خود تذکر داده است که، بعد تاسیس جمعیت دموکراتیک که به موجودیت روان قبیله پرستی در پاره ای از اختلافات اصولی بلافاصله دچار انشعاب گردید، با میر غلام محمد غبار، میر محمد صدیق فرهنگ مولانا خال محمد خسته، عبدالرحمن محمودی و محمد کریم نزیهی جلوه بر سر تشکیل جبهه وسیع سیاسی تماسهای روزمره داشته اند.
غبار در هنگام دور دوم "دموکراسی از بالا" درزمان صدارت محمد داودخان میخواست بحیث وکیل مردم شهر کابل انتخاب شود، اما با موانع عمال وگماشته گان حکومت مواجه شد. او از تربیون انتخابات در خطاب به موکلین خویش با صراحت بیان نمود که "به دولت افغانستان چلنج میدهد که اگرکوچکترین پرزه از من مبنی بر سازش و تسلیمی به حکومت در طول حیات سیاسی ام داشته باشم عرضه کنند، تا همه آگاه شوند، اینست حس اعتماد به نفس و نیروی غلبه بر وسوسه جاذبیت قدرت، که غبار رادر خود پرورده است. غبار که از تدوین تاریخهای فرمایشی با توصل به جعل در خط "گسست هویت" ومحکومیت حقایق تاریخی بخوبی مردم آگاه بود، تصمیم گرفت تا تاریخ واقعی کشور را بنویسد و به تحقیق "افغانستان در مسیر تاریخ" پرداخت.
سلطنت محمد ظاهر شاه وحکومت محمد داود خان با آگاهی از اراده حقیقت گرایی غبار در جهت منصرف نمودن او از نگارش تاریخ کشور، از او دعوت کردند تا با اشغال پست و تصدی دولتی، فرصتی برای اجرای این کار نداشته باشد، اما غبار این دعوت رابه مصلحت مردم افغانستان وامورفردی خویش سازگار ندانست و آنرا رد کرد. طبیعیست که این پیرخردمند باز هم زندان، تبعید، نظر بند و حتی مرگ را انتظاروازنظردور نداشت، اما آگانه پذیرای آن گردید.
غبار توام با مبارزه سیاسی علیه مظالم روزگار در جاده معرفت و پژوهشهای گسترده اجتماعی نیز قلم و قدم زد، تا گاهنامه های پیوند گسیخته و نامدون تاریخ کشور را تدوین نماید، و در این ساحه کارهای فراوانی را انجام داد، که به عمده ترین آنها میتوان چنین پرداخت.
- افغانستان در مسیر تاریخ جلد یکم: پیش از تالیف این اثر تاریخ افغانستان در هاله ای از اغراض و جعل نگارشگران رسمی وکشورهای همسایه بگونه ای مغشوش مانده، وحلقات تاریخ نگاری رسمی مشغول رنگ و لعاب دادن به تاریخ دو صد سال اخیر کشور(افغانستان) بودند، و در مکاتب و دانشگاهها آنرا تدریس میکردند.
غبار با تدوین این اثر ارزشمند نقیصه بزرگی راکه درکارتاریخ نگاری وجودداشت برهم زد، و آثاری که پس ازنگارش افغانستان درمسیر تاریخ درداخل وخارج کشوردرباب تاریخ افغانستان نوشته اند، عمدتاً بعد از این کتاب وبااستفاده ازآن همچو موخذ معتبر نگاشته شده اند. اثر نامبرده در سال 1346 (1967) در مطبعه علمی کابل به چاپ رسید، اما از سوی دولت توقیف گردید و بعد از 7 ثور 1356 آزاد وتوزیع گردید، و در اولین روزها از بازارکتاب ناپدید شد. بعدها چندین بار به تعداد بیشتر از 15 هزار جلد در کشور های همسایه تجدید چاپ یافت. اخیراً دور ششم آن با ضمیمه جلد دوم به تیراژ 3000 نسخه در تهران به چاپ رسیده است. کتاب"افغانستان در مسیر تاریخ" در حقیقت گاهنامه ارزشمندی آریانای کهن، خراسان تاریخی و افغانستان امروزیست که از آغاز دوره تاریخی تا ربع دوم قرن بیستم حوادث و رویدادهای تاریخی وفرهنگی منطقه را به شیوه علمی تدقیق نموده و از اعتبار لازم علمی و مراجعت اهل تحقیق بهره مند است.
- جلد دوم افغانستان در مسیر تاریخ: در سال 1973 مصادف به کودتای سردار محمد داود تالیف گردیده، اما با نظرداشت اینکه در مذمت وقایع و فاجعه های دوران حکومت محمد نادرشاه به تحلیل و بررسی پرداخته است، درداخل کشوراقبال چاپ نیافت. چاپ اول این کتاب در حجم 285 صفحه در سال 1999 از طرف حشمت خیل غبار فرزند مورخ کشور در ویرجینای امریکا به تیراژ 5 هزار نسخه و چاپ دوم آن در تهران به تیراژ 3 هزار نسخه صورت گرفته است. خوانش این کتاب برای علاقمندان تاریخ معاصرافغانستان و تحلیلگران امور سیاست افغانستان بسیار ضرور و مهم است.
- افغانستان و نگاهی به تاریخ آن: این کتاب تحت عنوان "جغرافیای تاریخی افغانستان" با تعلیق و تحشیه از سوی پژوهشگر توانمند کشور فرید بیژند در سال 1369 در کابل بچاپ رسیده است، و در نوع خود نخستین اثری میباشد که به توضیحات معلوماتهای هرچند مختصر در مورد شهرهای تاریخی افغانستان وتوضیح مقوله ها و مفاهیم مهم تاریخی وفرهنگی پرداخته است.
- افغانستان و هندوستان: در سال 1311 از شماره 1 الی 9 مجله کابل بچاپ رسیده و شامل مطالب مبسوط نفوذ سیاسی خراسان (افغانستان) در هندوستان میباشد.
- تاریخچه مختصر افغانستان: شامل موضوعات تاریخی در عهد افغانستان تا قرن بیستم میباشد، و در نخستین سالنامه کابل با ضمیمه فهرستی از شهرهای قدیم کشوردر مطبعه کابل بچاپ رسیده است.
- تاریخ "احمدشاه بابا" شامل حوادث قرن 18 افغانستان بوده که غبار این کتاب را در هنگام تبعید بودنش در قندهار نوشته است، و در سال 1332 بصورت مصور در کابل بچاپ رسیده است. حشمت خلیل غبار تذکر میدهد که پدرش پیش از چاپ این کتاب "قسمتی از مفردات نسخه خطی آنرا بدسترس عبدالحی حبیبی گذاشته بود... عبدالحی حبیبی از کابل به قندهار آمد و مقدمه مفصلی بر دیوان احمد شاه نوشت و بچاپ رساند، و در قسمتی از عناوین و مطالب اثر غبار را در مورد تاریخ تولد، مسقط الراس، عمر، جلوس، تغیرات، نشان وتشکیلات اداری احمد شاه وغیره رادرین مقدمه گنجانیده ودرسال1919 درکابل چاپ کرده است، اما نه تنها درین اقتباس خود از اثر غبار چیزی نگفه بود، بلکه طی نظریه تحریری اش بحیث معاون مطبوعات طبع کتاب غباررا مخالف منافع افغانستان خواند".(ص279) غبار زمانی که از تبعید به کابل آمد این موضوع را هنگام چاپ درمقدمه کتاب خود ذکرکرد.
- رساله خراسان: تحقیق است درمورد پیشینه نام خراسان طی 1500 سال برجغرافیای امروزی کشورماکه درسال1326 درکابل بچاپ رسیده است. بنا به نوشته محمد طاهربدخشی این رساله پاسخیست دربرابرکسانیکه درموردتاریخ خراسان به جعل وهویت زدایی پرداخته اند.
- رساله امرای محلی افغانستان: درشماره های11-12 سال اول وسوم-7 سال دوم مجله آریانا سال1312 درکابل بچاپ رسیده است.
- تاریخ ظهور اسلام ونفوذ عرب درافغانستان: درجلد سوم تاریخ افغانستان سال1326 درکابل بچاپ رسیده است.
- تاریخ قرون اولیه: بغرض تدریس درصنف یازده مکاتب درسال1326 درکابل طبع گردیده است.
- افغانستان بیک نظر: درسال 1326 با تصرف مخصوصی از سوی سردار نجیب الله تورویانا، درکابل چاپ شده است.
- ادبیات دوره محمد زایی: سلسله ای از مقالات تاریخی، اجتماعی، سیاسی وترجمه های غبار نیز حایز اهمیت اند، که درجریده هفته وار"ستاره افغان وجریده هفته واروطن" بخصوص مقاله معروف او بنام "اقتصاد ما" که در شماره 51 مورخ 16 میزان1325 درروزنامه اصلاح بچاپ رسیده است، که نقش بزرگی را در بیداری ذهنیت جامعه افغانستان داشته اند.
باین سیر شتابنده درآثار واحوال میر غلام محمد غبار، میتوان به حق اوراموجد افکار ونظریات سیاسی، تاریخی، وطندوست پرشور، محقیق واقع بین وشیفته تاریخ وفرهنگ راستین ملی وهویت فرهنگ گستر خراسانیان دانست، وبا نظرداشت آثارگرانسنگ این روشنفکر مبارز وفرهنگ پسند درپیشگاه روان اوبر تعظیم نشست ویادش راهمواره گرامی داشت. آنچه بمناسبت گرامیداشت ازنام وآثارگرانقدرغباردرین لحظه حایزیادکرد است این که، درکشوریکه کتاب وفرهنگ متاسفانه خاروحقیرداشته میشود، کس رادرمقامات تصدیهای فرهنگ براحوال فرزانه گانی چون غباراهتمام نیست. علی ای حال هرآنگاهی که گذارم برگورستان شهدای صالحین می افتد وبرزیارت غبارمینگرم، بیادم می آید که چگونه کشورهای همسایه ازمورخین وفرهنگمداران خود درگورستانهای ویژه با اعماروتزیین آرامگاههای آنهاقدروشکرگذاری میکنند. غبارهم برما حق دارد تااگربنامش دانشگاه ودانشکده ای رانامگذاشتن مستحیل مینماید، مزاراوراازهجوم سیل برف وباران برهانیم. هرچندغباردرآثارگرانسنگ خود زنده است ونبود زیارتگاه چیزی ازمقام معنوی اونمیکاهد.