مهرالدین مشید
دستگیری رهبران طالبان سناریوی پاکستان یا امریکا ویا هردو !؟
افغانستان پیکرۀ زخم خورده وخون چکان چون ذورقی شکسته افتاده در امواج توفانی حوادث بدون رسیدن به ساحل آرام سرگردان و لالهان است . شگفت آورتر اینکه در عرشۀ این کشتی مظلومترین مردم جهان تحت فاسد ترین حاکمیت و مفسد ترین زمامروایان در زیر آتش سنگین ترین تجاوز نیرو های شیطانی در خرگاۀ خاکستری نشسته اند که شعله های جانسوز از آن فواره میکند و هر لهیبش مظلومترین و در ضمن جسور ترین انسان های روی زمین را به قربانی می گیرد . متجاوزین به این هم بسنده نکرده ، هر روز با فاجعه آفرینی های تازه و ترفند های دیگر با دامن زدن جنگ های خانمانسوز سرنوشت شان را هر چه بیشتر به خون و آتش میکشانند . متجاوزان چنان بازی خطرناک را با این کشتی شکسته وناخدای بیمارش آغاز کرده اند که هر روز با آفریدن رخداد جدیدی زند گی شان را به کابوس وحشتناکی مبدل کرده است . در این کابوس آفرینی ها تنها دستان شیطانی از کاخ سفید ، لندن ، پاریس و ... دراز نه ؛ بلکه دستان شیطانی تر دیگری از نزدیکترین مرز هایش ، بویژه همسایۀ شرقی اش یعنی پاکستان دراز تر از آنها است . اولی با تهاجم و آتش افروزی های پیهم و مرگبار و دومی با فتنه انگیزی ها و دامن زدن به این آتش سالهای زیادی است که تیغ از دمار ملت ما بیرون کرده اند .
دراین روز ها همزمان با آغاز جنگ مارجه رسانه ها ازدستگیری ملا عبدالغنی مشهور به ملا برادر خبر دادند. دستگیری ملا برادر را چنان رسانه های داخلی و خارجی پوشش خبری گسترده دادند که حتا رویداد های جنگ مارجه را تحت شعاع در آورد . گرچه امریکا این جنگ را خیلی بزرگ تر از آنچه است ، جلوه داده و دیوید پترائوس فرماندۀ نیرو های امریکایی آنرا آغاز استرتیژی جدید امریکا توصیف کرد و از آن بحیث برنامۀ 18 ماهۀ مک کرستال فرماندۀ ارشد امریکای درافغانستان یاد کرد که طی مذاکرات طولانی با مردم این کشور طرحریزی شده است . با آنکه این جنگ در میان هیاهوی تبلیغاتی شدیدی آغاز شد ؛ اما دستگیری ملا برادر گویی آبی بود که بر روی این جنگ پاشیده شد و رخداد های آنرا فروکش گردانید . گرفتاری ملابرادر از سوی نظامیان پاکستان و تحویلی آن برای امریکا سوال ها و گمانه زنیهای زیادی را در افکارعامه برانگیخته است که چگونه شده است که نظامیان پاکستان درچنین زمانی دست به این کار زده اند . این عمل پاکستان این گمانه زنی ها را تقویه کرده است که سرپیچی هر طالب از امر آی اس آی معنای مهرۀ سوخته را دارد . هر زمانی که استخبارات پاکستان تمایلی را خلاف برنامه های آی اس آی در طالبان احساس نماید ، بصورت فوری او را از بین میبرد . ملابرادر و مولوی کبیر هم مانند مولوی عبیدالله از جمله مهره های سوختۀ استخبارات پاکستان هستند که در زمان سفر دیگ چینی (1)در سال 2007 دستگیر و برای امریکا تحویل داد . چنانکه محمد موسی هوتک (2)معیین وزارت پلان طالبان گفت : مولوی کبیر به دلیل تمایلش به مصالحه با دولت افغانستان از سوی پاکستان دستگیرگردید .
ملا برادر رهبر شورای طالبان که ازضربات شدید دولت پاکستان به پیکرۀ جنبش طالبان از زمان حملۀ امریکا به افغانستان آگاه است و میداند که پاکستانی هر زمانی برای تامین منافع خود از وجود طالبان به نفع امریکا بهرۀ سیاسی و اقتصادی میگیرند . او از همین رو نسبت به دولت پاکستان مظنون بوده و در جستجوی استقلال مالی و سیاسی طالبان از پاکستان بود .
طراحی حکومت موازی با دولت کابل را از سوی طالبان به ملابرادر نسبت میدهند . وی رهبری شورای 19 عضوی طالبان را به عهده داشت که تا حال شش عضو آن کشته و زندانی شده اند . ملاعمر او را بعد از حملات امریکایی ها در یازدهم سپتمبر ملابرادر را بحیث فرماندۀ نیرو های طالبان در سمت شمال گماشت که گروۀ وسیعی جنگجویان عرب و خارجی را رهبری مینمود .
در نوامبر 2001 زمانیکه نیرو های طالبان بعد از مداخلۀ نظامی امریکا شکست خوردند ، ملابرادر و شماری از رهبران ارشد نظامی توسط ملیشه های افغان که متحد امریکا بودند ، اسیر شدند ؛ اما یظر به گفتۀ یک مقام ارشد ایتلاف شمال ، گروۀ متحد با امریکا در جنگ علیه طالبان – ملابرادر و دیگر رهبران طالبان بعد از مداخلۀ ماموران اوپراتیفی استخباراتی پاکستان رها شدند . گرچه او در سال های اخیر در گفت وگو با نیوزویک ار عدم تماس مداوم با ملاعمر سخن گفته بود ؛ اما افزوده بود که از رهبر روحانی طالبان در موارد مهم مشورت دریافت میدارد . (3)
بعید نیست که تمایلات بعدی ملابرادر یکی از دلایل تحویلی او برای مقامات امریکایی باشد که به گفتۀ رسانه ها نزدیکی او با ایران و جلب کمک های نظامی این کشور برای طالبان به مثابۀ خار چشمی برای نظامیان پاکستان تلقی گردید . از سویی هم نظامیان پاکستان هرگز تمایلی برای پایان جنگ در افغانستان نداشته و جنگ افغانستان رانه تنها سکوی پرشی برای رسیدن به اهداف سیاسی ، اقتصادی و در مجموع آرزو های دیر پای جیواسترتیژیک و جیو ایکونومیک خود تلقی مینمایند ؛ بلکه با ادعای عمق استراتیژی بدون تفسیرش در افغانستان در صورت درگیری های تازه با هند ، امید وار است که با عقب نشینی در شرقی ترین کوهستان های عریض افغانستان از تیر رس هند در امان بماند . درست دستگیری ملابرادر زمانی صورت گرفت که شایعاتی مبنی بر مذاکرات میان او و کای آیده نمایندۀ خاص سازمان ملل در امور افغانستان در دوبی بوقوع پیوست . گرچه هردو طرف چنین مذاکرات رد کردند ؛ اما گزارش های در مطبوعاتی حاکی ار گفت و گوهایی میان این دو بود . چنانکه روزنامۀ بوستون گلوب(4) به ارتباط دستگیری ملابرادر نوشت که به نحوی پرده از ترفند نظامیان پاکستان برداشته است . این روزنامه بعد از آنکه برخورد های موسمی و مقطعی پاکستان را در قبال طالبان به ارزیابی گرفته است . در ادامه در مورد رابطۀ برادر کرزی با ملابرادر سخن گفته و ازتمایل او برای مذاکره با دولت کابل سخن گفته است .
این مذاکرات علیرغم بی نتیجه بودنش دست کم چراغ سبزی را برای آشتی ملی درافغانستان نمایان گردانید که شاید در دراز مدت برای تغییر ارادۀ جنگ به ارادۀ صلح موثر باشد . طبیعی است که چنین رویکرد های صلح خواهانه از سوی طالبان نه تنها برای پاکستانی ها خوش آیند نیست ؛ بلکه خشم و انزجار آنان را نیزنسبت به طالبان برانگیزنده است که ملابرادر و رفقای تحریکش در جنبش طالبان از جمله قربانیان این گونه رویکرد های طالبان هستند . پاکستان با دستگیری ملابرادر چرغ سرخ هشدار را فرا راۀ دیگر طالبان روشن نمود تا آگاه باشند که در تصمیم گیری های شان مستقلانه عمل کرده نمی توانند و هرگاه به چنین کاری دست یازند . به سرنوشت ملابرادر ویارانش دچار خواهند شد .
پاکستان بعد از سقوط طالبان در افغانستان با تحویلی شماری از اعضای القاعده وطالبان توانست گوشۀ چشم لطف آمیز امریکا را نسبت به خود جلب و کمک های چندین ملیارد دالری امریکا را بدست آورد . مشرف که سخت مورد تهدید بوش قرار گرفته بود ، خواست با این تحویلی ها صداقت خود را در مبارزه با تروریزم با امریکا اثبات نماید و در ضمن برای تامین اهداف استرتیژیک خود به گونۀ مخفی به تمویل ، تجهیز و آموزش آن طالبانی بپردازد که از تیر رس امریکایی ها بدور مانده بودند . بدون شک در آنزمان ملا برادر نقش تعیین کننده و سازنده ییرا در احیای دوبارۀ طالبان داشت که سیاست های خصمانۀ پاکستان را پیرامون افغانستان نیز مهمیر می نمود . حالا که او نسبت به سیاستهای پاکستان سر عصیان گذاشته و اختلافاتی را میان او و نظامیان پاکستان برانگیخته . این اختلاف به مثابۀ طعمۀ چرب و گرمی برای نظامیان پاکستان واقع شد و درست زمانی این عمل بوقوع پیوسته است که پاکستان زیر فشار شدید امریکا بوده و بازی های مرموز پاکستانی ها در مبارزه با تروریزم صبر امریکایی ها را لبریز نموده و سبب قطع کمک های مالی به گونۀ چک سفید به این کشور شده است . چنانکه اوباما وعدۀ یک ونیم ملیارد دالر کمک های مالی را به پاکستان در بدل ارایۀ پروژه های عام المنفعه نمود که این تصمیم امریکا دست نظامی گران پاکستان را برای استفاده جویی های مالی از عقب بست . بنا براین پاکستان ناگزیر به نشان دادن چراغ سبزی به امریکا بود که پی آمد آن هم فروش ملابرادر به امریکا بود . چنانکه سندی تایمز (5)نوشته است : هدف از دستگیری ملابرادر نجات او است ؛ زیرا وی طرفدار صلح با دولت کابل بوده و شاید از سوی طالبان به قتل میرسید و این روزنامه به ادامه نوشته است که پاکستان با دستگیری او به نحوی خواسته همسویی و همکاری خود را در مبارزه با تروریزم ابراز بدارد . این کشور به بحران شدید اقتصادی مواجه بود و امریکا 1.3 ملیارد دالری که برایش وعده نموده ، هنور آنرا برای این کشور نپرداخته است که با گرفتاری ملا برادر از امریکا 349 ملیون دالر این پول را بدست خواهد آورد . گزارش های هم حاکی از مخالت ملابرادر با پاکستانی ها ذکر شده است و هم گفه شده که او از سوی پاکستان به دلیل ارتباط داشتن با ایران دستگیر شده است و باز داشت او را ضربه به صلح دانسته است ؛ زیرا او تمایل به مذاکره با دولت کابل داشت . به ادامه نوشته است که نطامیان پاکستان چندان علاقه به تامین صلح در افغانستان ندارند و جنگ افغانستان را منبعی برای اخذ پول از امریکا میدانند . پاکستان که در شرایط حساسی قرار دارد جز این راۀ دیگری برای دل بدست آوردن امریکایی ها در پیش نداشت و در این حالت مفلسی گرانبها تر از ملابردر هم در اختیار نداشت که سخاوتمندانه نثار امریکایی ها می نمود . تحویلی او را امریکایی بالاتر از تحفۀ برگ سبز دانسته واین برخورد پاکستان را بدون هر گونه شایبه خوانده اند . چنانکه نیویارک تایمز از زباناوباما (6)گفت : کاخ سفید هیچ دلیلی را نمی بیند که فکر کند ، کسی در مساعدت با بازداشت ملا برادر معاملۀ دو رویۀ نموده باشد .
امریکا درحالی این تحویلی را صادقانه عنوان کرده است که نیویارک تایمز(7) از قول ریدل مقام اسبق سازمان سیا نوشت که وی در بارۀ بازداشت ملابرادر نشنیده بود . او زمانی از این مطلب آگاه شد که نیویارک تایمز با او تماس گرفت و روز نامۀ نیویارک تایمز (8)در شماره های اخیر خود نوشت : امریکایی ها شکایت کرده اند که آنها به ماموران اوپراتیفی " آی اس آی" موقعیت های دقیق رهبران طالبان را سپرده اند ؛ اما پاکستانی ها بصورت معمولی از آن سر باز زده اند . به ادامه افزوده است که امریکایی ها مدعی اند که مقامات استخباراتی پاکستان در تضاد با اطلاعات استخباراتی "سی آی ای" قرار گرفته اند وبا اظهار این که معلومات ارایه شده منسوخ و کهنه است ویا اکثر اطلاعات ناقص توسط خدمات استخباراتی افغانستان به امریکا تسلیم داده شده است ، تقاضای امریکا را جدی نگرفته اند . این گزارش ها زمانی منتشر شد که پیش از آن استفتن کاپیز معاون استخبارات امریکا (9)به پاکستان سفر کرد و رابطۀ تنگناتنگ استخبارات پاکستان را با حقانی مطرح کرده وخواهان دستگیری او شده بود . پیش از وی رابرت گیتس هم چنین تقاضایی را از پاکستان به عمل آورده بود .
این در حالی صورت گرفته است که به همگان آشکار است و میدانند ، تمامی رهبران و اعضای طالبان در تیر رس نزدیک و تحت حمایت جدی نظامیان پاکستانی قرار داشته ، سایه وار آنان را تعقیب مینماید و هرزمانی که خواسته باشد ، هر کدام آنان را قربانی امیال خود مینماید . چنانکه در گزارش ها آمده است که نظامیان پاکستان ملابرادر را از یک مدرسه در کراچی دستگیر کردند . این دستگیری نشان میدهد که به چه میزانی رهبران طالبان از امنیت عام و تام در پاکستان برخوردار هستند و هم از دقت داشتن معلومات نظامیان این کشور نسبت به رهبران طالبان پرده برمیدارد که در گذشته هم بخشی از اعضای القاعده و طالبان را در سال 2001 به امریکا سپرد و پول های زبادی از تحویلی آنان بدست آورد و بعد از این هم چنین خواهد کرد .
بعید نیست که دستگیری ملابرادر از سوی پاکستان در تبانی نزدیک وتفاهم به نتیجه رسیدۀ مشترک هر دو گشور بعد از نه سال جنگ خونین افغانستان باشد . ملا برادر در حالی گرفتار می شود که حامد کرزی لیست مکمل مخفیگاه های رهبران طالبان را در کویته ، پشاور و اسلام آباد برای پرویز مشرف در زمان زمامداری اش تحویل نموده بود. هدف از افشای مخفیگاه های طالبان در پاکستان از سوی مقامات افغان دستگیری آنان از سوی نظامیان پاکسان بود که نه تنها به این درخواست وقعی ننهادند ؛ بلکه اتهاماتی را هم بر دولت افغانستان مبنی بر مداخله در امور کشور خود نیز خواندند . در حالیکه امریکا در جریان این تبادلۀ اطلاعاتی میان افغانستان و پاکستان قرار داشت . پس از آن که مقامات پاکستانی هرگز اعتنایی به درخواست دولت افغانستان ندادند ، امریکایی ها هم لب به سکوت نهاده و واکنشی هم در برابر بی تفاوتی های مقامات پاکستان نشان ندادند . این نشانگر هماهنگی های سیاست های پیدا و پنهان امریکا و پاکستان در قبال اوضاع افغانستان است .
دستگیری ملا برادر به گونه یی از به نتیجه رسیدن چانه زنیهای پاکستان با امریکا نیز حکایت میکند . در حالیکه پیش از این شاهد ده ها گزارش از سوی روزنامه های امریکایی ، بریتانیایی و آلمانی بوده ایم که حاکی از موجودیت رهبران طالبان در شهر های مختلف پاکستان بودند . امریکا با وجود این همه اطلاعات گام جدی یی برای دست گیری آنان ننمود . درحالیکه روزنامه های غربی تمامی اطلاعات خود را از منابع استخباراتی کشور های شان بدست می آورند و استخبارات کشور هایی مانند " سی آی ای" بنا بر نفوذ محلی اش در بدست آوردن این گونه اطلاعات دست بالایی دارد . چند سال پیش جنرال اسلم بیگ از موجودیت نیرو هایی در کنار طالبان در وزیرستان و جا های دیگر سخن گفت که نقش امریکا را برای تجهیز و تمویل گروهی از طالبان برجسته گردانید . پس نهایت خوش باوری نخواهد بود که بازی اخیر پاکستان را بیرابطه با امریکا دانست ، دست امریکا را در این بازی کمرنگ گرفت و قبول کرد که پاکستانی ها یک شبه تصمیم برای دستگیری ملابرادر نمودند . چنانکه روزنامۀ باستون گلوب (10)نوشت : گرفتاری ملابرادر از سوی پاکستان به همکاری امریکا نشان دهندۀ این است که طالبان از گذشته ها بدین سو در خاک پاکستان زنده گی داشته و عملیات های تروریستی در افغانستان را رهبری میکردند . دولت پاکستان بویژه اردوی این کشور علیرغم درخواست های مکرر امریکا تمایلی برای دستگیری رهبران طالبان نشان نمی دادند . گرفتاری اخیر نشاندهندۀ چرخش سیاسی وهمکاری های بیشتر نظامای میان پاکستان وامریکا است . پیش از گرفتار ملابرادر ، مایک مولن رییس عمومی ستاد ارتش امریکا و هالبروگ نمایندۀ خاص امریکا در امور افغانستان و پاکستان سفر هایی به هند داشتند و طی ملاقات شان با مقامات هندی روی حل موضوع افغانستان بر نقش پاکستان تاکید کردند و افزودند که بدون همکاری پاکستان هر گونه صلحی در افغانستان ناممکن است و مایک مولن با همتاهان هندی خود گفت :
: کلید امنیت در کابل از اسلام آباد میگذرد . وی مقامات هندی را برای ملاقات با مقامات پاکستان ترغیب نمود . قراربر آن شد که ملاقاتی میان مقامات این دو کشور صورت گیرد ، از سوی پاکستان ریاض محمد خان وزیر امور خارجۀ پاکستان و از سوی هند" اس کی لمباج" این مذاکرات را رهبری خواهند نمود . مذاکرات سال 2007 به رهبری ریاض محمد خان میان این دو کشور توانست آرامش نسبی را بین دو کشور ایجاد نماید . بعد از این مذاکرات بود که پاکستان صد هزار نیرو های خود را از مرزش با هند بیرون و به مرزهای شرقی اش با افغانستان جابجا نمود و هندهم 30 هزار سرباز خود را از قسمت های جمو و کشمیر بیرون نمود .
بعد تر زوزنامۀ واشنگتن پست از زبان مایک مولین(11) : موفقیت درافغانستان را بدون کمک پاکستان ناممکن دانسته و افزوده ، کلید حل اوضاع افغانستان دردهلی دهلی نهفته است و علاوه کرده است که هند می تواند برای پاکستان اطمینان بدهد که این کشور از فشار اردوی هند در امان خواهد بود . به همین گونه هالبروگ (12)هم در ملاقاتش با مقامات هندی به نقش پاکستان در مورد مسایل افغانستان تاکید کرده بود . چنانکه گفت : بدون همکاری پاکستان صلح در افغانستان تامین شده نمی تواند . وی افزود هر دولت امریکا و افغانستان باید در مورد نقش پاکستان تصمیم بگیرند ؛ زیرا این کشور در منطقه نفوذ امنیتی مشروع دارد . این بیانات مقامات امریکایی به نوعی از سروسامان دهی و هماهنگ گردانیدن سیاست های دو کشور در مورد افغانستان است . امریکایی ها در تلاش اند تا به نگرانی های پاکستان از سوی هند خاتمه داده و با حل موضوع کشمیر برگ برنده ییرا از هند بوسیلۀ امریکا بدست آورد . امریکایی ها می خواهند با امتیازدهی هایی به پاکستانی ها از هند وافغانستان و با دادن سرنوشت افغان ها باز هم برای پاکستان به نوعی به معضلۀ افغانستان نقطۀ پایان بگذارند . از بازی های پشت پردۀ امریکایی ها پیدا است که این کشور آمادۀ معاملۀ جدیدی بر سر موضوع افغانستان با کشور های هند و پاکستان و از سویی هم با کشور های آسیای میانه شده است . سفر های هالبروگ بعد از هند به کشور های آسیای میانه و تاکید او بر نقش قزاقستان در مسآلۀ افغانستان همه گواه بر آن است که راۀ صلح افغانستان تنها از دهلی نه ؛ بلکه پر رنگتر از اسلام آباد و کمرنگتر از تفلیس ، باکو ، الماتا و دوشنبه نیز عبور مینماید .
چنانکه روزنامه های امریکایی اکزیمایر و واشنگتن پست (13)در مورد سفر هالبروگ به کشور های آسیای میانه نوشته و اهمیت سفر وی را در رابطه به حساس بودن این کشور ها پیرامون اوضاع افغانستان مورد بررسی قرار داده اند و به ادامه نقش این کشور ها را برای اکمالات نیرو های ناتو پراهمیت خوانده و رابطۀ اقتصادی کشور های یاد شده را با هند و پاکستان مهم دانسته اند و افزوده اند که با توسعۀ شبکه های برق قزاقستان و به بهره گیری برق 1000 اومیگا وات تاجکستان نیاز صدور برق این کشور ها به کشور های هند و پاکستان بیشتر می شود . آنچه بیشتر سفر هالبروگ را پراهمیت گردانیده ، تلاش های او برای علاقمند ساختن هرچه بیشتر کشور های آسیای میانه به اوضاع افغانستان است که برای دلگرمی آنها موضوع امنیت در افغانستان را برای صدور برق وسایر مواد خام این کشور ها به هند ، پاکستان و حتا اروپا با آنها مطرح بحث قرار داده است . چیز دیگری که در سفر او چشمگیر تر است ، او خواسته است تا از نگرانی های این کشور ها پیرامون اختلافات هند و پاکستان بکاهد . چیزی که هند هم در مورد آیندۀ ازآن نگران است . سفر هالبروگ به این کشور ها بعد از سفرش به هند اهمیت ویژه یی به این موضوع داده است .
وعده های دلگرم کنندۀ هالبروگ (14)به کشور های آسیای میانه به گونه یی یک سلسله تهدید ها رانیز بدنبال داشت که برای آنان گفت : القاعده قصد دارد تا به آسیای میانه نفوذ کند .
این حرف او شاید تعبیر های گوناگونی را بدنبال داشته باشد که گویا با افتادن خط فاصل میان القاعده و طالبان شکستن قلمرو های طالبان در جنوب القاعده به شمال می رود . ممکن او با ابراز این حرفها کشور های آسیای میانه را ناگزیر برای پیوستن بیشتر به سیاست های امریکا نموده باشد که برش های نسبی سیاسی این کشور ها را با روسیه در بر دارد . این کشور ها که به سیاست های امریکا در منطقه مشکوک و نگران کننده نگاه مینمایند و کمتر تمایلی برای بریدن از همکار عنعنه یی خود یعینی روسیه دارند و از سویی هم دراز راۀ صلح را در چنبرۀ سیاست های آهنین امریکا دشوار ارزیابی داشته و خیلی نگران هستند که امریکایی ها در این دراز راۀ صلح چه مصیبتی را برای افغانستان روا خواهد داشت ؛ اما این گمانه زنیها را نمی توان دست کم گرفت که امریکا برای رسیدن به اهداف بزرگترش در کشور های یاد شده حاضر به فروگذاری بارافغانستان پر هزینه از شانه هایش است ؛ زیرا نگران از آن است که خرچ بیشتر بر سر افغانستان به تعبیری "آفتابه خرچ لیم " نشود .
اکنون که چنین معاملۀ کلانی بر سر مسآلۀ افغانستان در راه است . این ساخت و ساز ها پیام های ناخوشایند تری را برای مردم افغانستان در برخواهند داشت که مبادا در عقب خوشی های دستگیری ملابرادر ، بازی خطرناکی دیگری در کار باشد که به مراتب پر حجم تر از فاجعۀ امروزی باشد . دستگیری ملابرادر را که روزنامۀ نیویارک تایمز (15)خیر مقدم و خوشی آفرین تعبیر کرده و در مطلبی زیر عنوان "ملا وجنگ مارجه" چنین نوشته است : خبر های خوشی از پاکستان میرسد . به ادامه نوشته است که دستگیری ملابرادر نشاندهندۀ ثمردهی سرمایه گذاری های اوباما در پاکستان است و همکاری های مشترک استخباراتی این دو کشور را به نمایش گذاشته است . این روزنامه دستگیری ملابرادر را با حمله به مارجه پیوند داده و به ادامه از دستگیری ملا برادر همراه با دو تن از رهبران دیگر طالبان ملا عبدالسلام و ملا محمد والی های یکی والی کندوز ودیگری والی بغلان اشاره نموده و این انکشافات جدید را چرخش جدیدی در سیاست های پاکستان نسبت به طالبان ارزیابی کرده و این را دلیل همسویی های بیشتر پاکستان با امریکا خوانده است که گواۀ روشنی بر همکاری بیشتر میان این دو کشور است . بازی های پشت پردۀ امریکا در مورد افغانستان آنقدر پیچیده و مشکل فهم است و فراتر از آن رقابت های امریکا و بریتانیا را در این ولایت به نمایش میگذارد که پرده برداشتن از آن امر ساده یی نیست ودستگیری ملابرادر همزمان با جنگ مارجه همراه با تبلیغات بزرگی بازی یی در عقب هفت دیوار مرموز به حساب میرود که شاید باز شدن سر کلافۀ آن بزودی ممکن نباشد و بسیاری معما ها در این مورد در آینده روشن خواهد شد . گذشته از این که امریکایی ها این جنگ را چنان بزرگ نشان دادن که شاید از جنگ های بزرگ جهانی هم خرچ اش بیشتر بوده باشد . امریکایی ها با پانزده هزار سرباز همراه ساز وبرگ نظامی پیشرفته در این جنگ بدنبال چند طالبی رفتند که سلاح دست داشتۀ شان به مراتب عقب مانده تر از نیرو های خارجی است . شاید امریکایی ها با این مانور نظامی خودخواشتند تا زیر پوشش سرکوب طالبان روحیۀ سلحشوری و عصیانگری افغان ها را بکوبند که برای سال های زیاد دیگر جرئت رویارویی با متجاوزان انگلیسی و امریکایی را از دست داده باشند . امریکایی ها در این جنگ خود را برنده حساب کرده و نمی خواهند از روی وقایعی که در مارج میگذرد ، پرده بردارند ؛ اما شورای ولسوالی قومی مارجه (16)میگوید : در مارجه کربلایی بوجود آمده که بد تر از محشر است . در این جنگ خانه های مردم تخریب ، حیوانات شان نابود گردیده است ، صد ها خانواده بی سرپناه و بدون داشتن مواد غذایی در هوای سرد زمستان آواره به سر میبرند . با آنهم طالبان هنوز اطراف این ولسوالی را دراختیار دارند . امریکا می خواهد بصورت خاموشانه روحیۀ این مردم را سرکوب نماید ؛ زیرا امریکا تجاربی که از سایر کشور های مهاجم دارد ، میداند که سرکوبی یک ملت بویژه اقوام سلحشور آن ریشه های مقاومت را دربرابر مهاجمین برای سال های طولانی خشک میگرداند . چنانکه بریتانیا بعد از سرکوب دو قوم نیرومند هند یعنی سکه ها و مرهته ها بوسیلۀ احمد شاه بابا توانستند با تلفات کم این کشور را اشغال نمایند و این اشغال را کمپنی هند شرقی زمینه سازی کرد .
امریکا که این بازی خطرناک را با همکاری بریتانیا به کونه یی در تبانی با پاکستان آغازکرده است ، نمی توان به آن چشمداشتی خوب داشت ؛ زیرا این سه کشور طی سال های متمادی یویژه از هشت سال بدینسو سرنوشت مردم را به بازی گرفته اند . بویژه موقف آزمندانۀ پاکستان و همزبانی امریکا با آن دردسر آفرینتر از هر زمانی برای افغانستان است که هر گونه برخورد پاکستان را در رابطه به افغانستان سوال برانگیز جلوه میدهد و این حرف احمد رشید (17)که بعد ازگرفتاری ملابرادر چنین گفت : پاکستان در قبال تحویلی رهبران طالبان اهداف مشخص خویش را دنبال مینماید . مصداق روشنی بر سیاست های پاکستان در مورد افغانستان داشته و گرۀ ناگسستنی سیاست های هماهنگ امریکا با این کشور هر چه بیشترگرۀ سیاست های امریکا را هم کورتر و کلافۀ سردر گم میسازد . این بازی های مرموز و پوشیدۀ هر دو کشور دولت افغانستان را نیز سخت به چالش کشیده و طالبان را در سر در گمی عجیبی قرارداده است .
حالا در این آشفته بازار بازی های خطرناک سیاسی بر رهبران طالبان است که خود را بیشتر جمع و جورنموده و در صدد استقلال کامل سیاسی ، اقتصادی و تسلیحاتی از پاکستان شوند تا مبادا مانند ملابرادر و یارانش از افتادن در تور نظامیان پاکستانی در امان باشند . طالبان باید از وابستگی های نظامی ، سیاسی ومالی جهاد افغانستان با پاکستان در زمان تجاوز شوروی سابق عبرت بگیرند که چگونه نظامیان پاکستانی دستاورد های عظیم جهاد ملت افغانستان را به بازی گرفتند و بروی خون ملیون ها شهید و مجاهد افغان پا گذاشته و خون و شهادت آزادی خواهانه و عدالت طبانۀ مردم افغان را قربانی امیال هژمونیستی و استرتیژیک خود نمودند . گرچه طالبان پروردۀ این فاجعه بودند و به همکاری نزدیک نظامیان پاکستان مانند کرنیل امام ها و کمک های تجهیزاتی امریکا و سعودی پا به عرصۀ وجود نهادند ؛ اما باید توجه کنند که به گونۀ فصلی از بازی های سیاسی پاکستان دربستر بازی های استرتیژیک این کشور قرار دارند. برخورد نظامیان پاکستان نسبت به اوضاع افغانستان صبغۀ پروژه یی را دارد که برای هر پروژۀ سیاسی و اقتصادی خود با راهکار تازه رهبر و رییسی و کارمندان و بسر رساننده گان خاصی را به پیش می کشاند . معاملۀ آن با کارگذاران این پروژه ها حیثیت معامله گرانۀ سیاسی بده و بستان را دارد که گویا هرکدام برای پیش برد بخش معینی از پروژۀ کلان پاکستان در افغانستان توظیف شده وتوظیف می شوند . پاکستان برای پوشاندن اهداف واقعی اش در افغانستان درامه ها و سناریو های عجیبی را پیریزی می کند که در هر سناریو به گونه یی ماهری پای امریکا را میکشاند و از شیخ های خلیح حق میگیرد . از همین رو است که پاکستان به نحوی از انحا در تمامی سناریو های خونین در افغانستان به گونۀ بازی با خون و آتش دست دراز داشته و حتا دست بریتاینایی های پدر شیطان و وارثان امریکایی آنانرا یعنی شیطان بزرگ را نیز از پشت بسته اند .
محمد موسی هوتک (18) معیین وزارت پلان طالبان گفت : مولوی کبیر به دلیل تمایلش به مصالحه با دولت افغانستان از سوی پاکستان دستگیرگردید .
سرپیچی هر طالب از امر آی اس آی معنای مهرۀ سوخته را دارد . هر زمانی که استخبارات پاکستان تمایلی را خلاف برنامه های آی اس آی در طالبان احساس نماید ، بصورت فوری او را از بین میبرد . ملابرادر و مولوی کبیر هم مانند مولوی عبیدالله از جمله مهره های سوختۀ استخبارات پاکستان هستند که در زمان سفر دیگ چینی در سال 2007 دستگیر و برای امریکا تحویل داد .
سیاست های پاکستان در مورد افغانستان آنقدر مرموز ، چند پهلو و ناصادقانه است که حتا در محور گرفتاری ها طالبان نیت نیکی هم داشته باشد ، در هالۀ سیاست های مبهم این کشور در مورد افغانستان ناروشن مینماید . اگر گفته شود که این دستگیری ها برای تحمیل نوع فشار از سوی پاکستان برای کشاندن طالبان به میز مذاکره با دولت افغانستان صورت گرفته باشد ؛ اما این سوال باقی میماند که آیا پاکستان توانسته است ، در عقب این چرخش منافع مشروع خویش به تعبیر نظامیان این کشور عمق استرتیژی خویش را در افغانستان براورده شده ببیند . نه تنها این ، اما های زیادی از این دست وجود دارند که در محور خط موهومی دیورند دلمشغولی های استرتیژیک را برای سیاستمداران و نظامیگران پاکستان بوجود آورده است .
پاکستان انتظار دارد که بالاخره امریکا سرنوشت افغانستان را بوسیلۀ طالبان بدست این کشور می سپارد . پاکستان به انتظار چنین سنارویوی تمایل ندارد از اهداف جیواسترتیژیک خود در افغانستان عقب نشینی نماید ؛ اما بازی های نظامیان پاکستان منافع امریکا را به خطر مواجه کرده و این تضاد منافع سناریوی دیگری را شکل میدهد . گمانه زنیهایی وجود دارد که جنگ مارجه سرآغاز تشکل یک سناریوی تازه است که امریکا زیر نام "عملیات مشترک" برای سرکوبی طالبان به راه افگنده است که حرف های "گرت پورتر" ژورنالیست امریکایی را از دقت بیشتری بهره مند میسازد که در گفت و گو با شبکۀ تلویزیونی روسی راشا تودی (19)چنین گفت : عملیات در هلمند توجیۀ حضور دراز مدت امریکا در افغانستان است . وی افزود که امریکا با بیش از پانزده هزار نیروی مسلح به منطقه یی حمله کرد که در مجموع پنجا هزار نفوذ دارد . این حمله در حالی صورت گرفته که تهدیدات ادعا شده بوسیلۀ مقامات امریکایی در مارجه در مقایسه با تهدیدات کندهار بسیار اندک است ؛ اما با آنهم به ساده گی نمی توان روی شکل گیری سناریوی جدید حرف آخری را گفت و ممکن هم سناریوی دیگری در حال شکل گیری باشد که با موج جدیدی از دسگیری رهبران طالبان از سوی پاکستان و تحویلی آنان به امریکا به بهای معامله با منافع ملی افغانستان و برآورندۀ منافع امریکا و پاکستان باشد . آنچه مسلم است این که پاکستان به مثابه کشور بازیگر قدرتمند منطقه بازی های ناشناخته ییرا در چنتۀ سیاست های نظامی گرانۀ خود دارد که حتا چند گام پیشتر از برنامه های سیاسی امریکا و افغانستان میگذارد . چنانکه گرفتار ملا برادر همزمان با بالا گرفتن سرو صدا های آشتی ملی گمانه زنیهاییرا نیز تقویه نمود که شاید سپردن او به دولت افغانستان از سوی دولت پاکستان سبب رهایی او شده و زمینه برای او فراهم شود تا در روند آشتی ملی سهم بگیرد ؛ اما فیصلۀ محکمۀ لاهور مبنی بر عدم تحویلی او به افغانستان بر این حدث و گمان های خاک پاشید . بازهم گیریم معامعله یی در کار باشد ، ولی چیزی که مسلم است آن اینکه شاید این بازی پاکستان باز هم شانس های اندک صلح دولت افغانستان با طالبان را به کلی از میان برده باشد ؛ زیرا ملابرادر دیگر آن مرد قدرتمند نبوده و نزد طالبان اعتبار خود را از دست داده است . این بازی پاکستان باز هم مقولۀ مهرۀ سوختۀ استخبارات این کشور را در قبال طالبان به نمایش گذاشته که در هر پرشی تر دستانه تر از گذشته به بازی تازه ادامه میدهد . هنوز بعید است که پاکستان از موضع خصمانۀ خود در رابطه به افغانستان به این زودی ها عقب نشینی نماید و نشانی از پایانی سیاست های مرموز و پشت پردۀ مشترک و هماهنگ امریکا و پاکستان در مورد افغانستان تلقی شود .
لشکر کشی امریکا به مارجه تحت نظارت شدید اوباما همزمان با طرح آشتی ملی دولت افغانستان سوال های زیادی را در اذهان مردم برانگیخته است . از یکسو حرف بر سر مصالحه ، از سویی تهاجم به مارجه ، لحن تند کرزی در پارلمان بر ضد طالبان (20) ، بمباردمان خانه های مردم (21)به رغم تبلیغات نیرو های خارجی برای خود داری از بمباردمان و پاسخ این بمباردمانها حمله طالبان بر ستی سنتر در شهرنو همه نشاندهندۀ یک تعامل متضاد و ناهمگون است که بازی های چند پهلو را بوسیلۀ امریکایی ها در نماد ناروشنی از چکش و سندان در افغانستان به نمایش می گذارد که سر نخ اصلی آن درکاخ سفید بوده که حامد کرزی به دنبال آن ناشیانه کشانده می شود .
یاد داشت ها :
1 - اراده ، شمارۀ 1782 ، 5 حوت ، 24 فبروری
2 - ماندگار ، شمارۀ 258 ، 5 حوت
3 - یورش به محل اقامت ملا برادر ؛ تغییر چشمگیری در رفتار پاکستان ، آرمان ملی ، شمارۀ 1704 ، 23 فبروری
4 - رادیو آشنا ، اخبار صبح ، 23 فبروری
5 - رادیوآزادی ، اخبارصبح ، 3دلو ، 22فبروری
6 - آرمان ملی ، شمارۀ 1704 ، 23 فبروری
7 - آرمان ملی ، شمارۀ 1704 ، 23 فبروری
8 - آرمان ملی ، شمارۀ 1704 ، 23 فبروری
9 - راۀ نجات ، شمارۀ ، 1392 ، 6 حوت
10 - رادیو آزادی ، اخبار صبح ، 18 فبرو.ری
11 - رادیو آزادی ، اخبار صبح ، 8 فبروری
12 - ویسا ، شمارۀ 1137 ، 20 فبروری
13 - رادیو آشنا ، اخبار صبح ، 23 فبروری
14 - آرمان ملی ، شمارۀ 1705 ، 22 فبروری
15 - رادیو آزادی ، اخبار صبح ، 19 فبروری ، 30 دلو
16 - ویسا ، شما رۀ 1139 ، 22 فبروری ، 3 حوت
17
18 - ماندگار ، شمارۀ 258 ، 5 حوت
19- ویسا ، شمارۀ 1142 ، 25 فبروری
20 - کرزی در پارلمان تصویر دختر 12 ساله ییرا به نمایش گذاشت که تمامی اعضای فامیلش را امریکایی ها در مارجه به شهادت رسانده بودند ؛ اما او با لحن شدیدی مسؤلیت این قتل را بدوش طالبان افگند.
21– تلویزیون طلوع در برنامۀ خبری صبح خود روز جمعه مصاحبه ییرا با چند تن از باشنده گان مارجه به نشر سپرد که از ویرانی های خانه های خود بوسیلۀ بمباردمان نیرو های خارجی در مارجه شکایت کردند .