مهرالدین مشید

 

استراتیژی رویارویی با القاعده و موج خطرناک آینده

 

امریکا پس از حادثۀ یاردهم سپتمبر در نتیجۀ کوبیدن چهار طیاره بر برج تجارتی جهان بوسیلۀ 19       جنگجوی القاعده که 12 تن آنها شهروند سعودی و حسارات ناشی از آن در حدود 555 ملیارد دالر دست به تصمیم عجولانه و به تعبیری از پیش  سنجیده شده زد و با لشکر کشی های ناعاقبت اندیشانه به افغانستان در سال 2001 و تجاوزآشکار به عراق در سال 2002  اوضاع جهان را به  آشوب کشاند . امریکا بدنبال انتقام از عاملین این حادثه 5.1  ملیون عراقی را کشته یا زخمی ، و اضافه تر از 4 ملیون عراقی را آواره و هزاران افغان کشته و زخمی شده و صد ها افغان هم در زندان های مخوف و حشتناک امریکا در گوانتامو ، بگرام و کشور های دیگر اروپایی  بسر می برند و هر روز حادثۀ سپتمبر در این کشور ها تکرار میگردد.

در عقب این حادثه رویایی بلند پروازی های امریکا  برای اشغال جهان به هدف تاسیس امپراتوری سرمایه داری در زیر چتر دموکراسی خون آشام غرب آنهم در سرزمین های اشغالی بر فراز خون و آتش ،  یکباره برانگیخته شد تا باشد که فرمانروایان بیرحم و سنگدل قصر سفید با به تماشا گرفتن موج خونینی از وحشت و دهشت بویژه در سرزمین های محوری خلیج فارس و آسیای مرکزی عطش انتقام جویی های صهیونیزم جهانی به سردمداری امریکا اندکی سیراب گردد .

پس از این امریکا تمامی نیروی انسانی ، مالی و اقتصادی خود را برای انتقامگیری از عاملین این حادثه به کار بست . گرچه عاملین اصلی این حادثه بیشتر شهروندان سعودی و شماری هم از کشور های دیگر عربی و تعدادی هم از پاکستان بودند که در این میان چند تن آنان شهروندان بریتانیایی عرب تبار بودند که همگی در وزیرستان شمالی (1)آموزش های اولیۀ جنگ های گوریلایی را فرا گرفه بودند که آموزش های تخنیکی خویش را در کشور هایی  مانند آلمان و کشور های دیگر غربی سپری نموده بودند ؛  اما امریکا به بهانۀ اسامه افغانستان را هدف تهاجم خود قرار داد . در حالیکه حملات 11 سپتمبر نه در افغانستان بلکه در هامبورگ  آلمان  ونیز فلوریدا یا مالیزیا که سازمان سی آی ای دو تن از طیاره ربایان را از همکاران شناخته شدۀ القاعده را در آنجا ها رد یابی کرده بودند . هردو در فهرست های تحت نظارت قرار داشتند . هردو  ویزای ورود به امریکا داشته و سی آی ای  تصمیم گرفت که وزارت خارجه و وزارت مهاجرت یا اف بی آی را مطلع ننماید. پس  حملات اصلی بر امریکا از داخل خاک امریکا آغاز شد .(2). گرچه امریکا دلیل تهاجم خویش به افغانستان را موجودیت اسامه در این کشور در رکاب ملاعمر عنوان کرد که ملا عمر به دلیل برادری مومنانه  از تحویلی او برای امریکا خود داری نمود و شاید اگر در آنزمان طالبان حاضر به تحویلی اسامه  به  امریکا می شدند ، تراژیدی  آفرینی های امریکا به نحو دیگری در  منطقه ادامه پیدا میکرد و بهانه های دیگری برای توجیۀ تهاجم خود جستجو مینمود ؛ زیرا هوای داشاقولی جهان بعد از فروپاشی شوروی سابق بر قلمرو ذهن کاخ نشیان سفید بیشتر از هر زمانی سایه افگنده بود . بنا براین امریکا برای  رسیدن به اهداف ا سترتیژیک خود ناگزیر بود که بهانه ییرا برای فاجعه آفرینی در منطقه جعل و تزویر نماید . چنانیکه تزویر امریکا برای حمله به عراق به بهانۀ داشتن سلاح هسته یی بر همگان آفتابی است .

امریکا بعد از رخداد نامیمون سپتمبر که به قولی دست مقامات کاخ  سفید (3)در تبانی با صهیونیزم جهانی در آن دراز تر از القاعده است و از همین رو  به اساس شماری ازتحقیقات در داخل امریکا (4)و بیرون از آن کشور بیشتر بازی هالیودی خوانده شده است تا سناریوی بن لادن ؛ زیرا این سناریو گره ناگسستنی با پروژۀ قرن جدید امریکا (5) خورده است که بوش (6) قهرمان این بازی خونین نامیده شده است .

امریکا در زیر چتر این حادثه هیاهوی تبلیغاتی هراس انگیز و دهشت بار را برای بسیج قدرت های اهریمنی در سراسر جهان به راه افگند و تمامی امکانات اقتصادی ، تسلیحاتی ، استخباراتی و فن آوری خویش را صرف سر و ساماندهی استراتیژی مبارزه با تروریزم نموده است . مبارزِه بی سرانجامی که در موجی از استراتیژی های شکننده هر روز شکننده تر و آسیب پذیر تر میگردد . امریکا هر زمانیکه برای رهایی از چنگال سلطان بی  تخت و تاج القاعده به بن بست کشانده شد و کارگاۀ جنگی و تسلیحاتی اش کارآیی خود را از دست داد ، بدنبال طرح تازه و استرتیژی جدیدی رفت ؛ اما از فرایند طرح های دراز مدت امریکا  در مبارزه با تروریزم  آشکار می شود که طرح های امریکا زیر نام استراتیژیک در اصل محدود و غیر استرتیژیک را افاده مینماید . امریکا زیر چتر این مقوله های سیاسی- استراتیژیک اهداف اصلی و درراز مدت خود را که در واقع اهداف اصلی و "استراتیژیک" امریکا را در بر دارند ، پنهان نموده است .

امریکا در طی این مدت راهکار های گوناگونی را برای سرکوبی القاعده و طالبان به کار برده  اما نتایج آن معکوس شده و به عوض محوو سرکوبی به نیرومندی و توسعۀ زمامرویی مریی و نامریی  روز افزون آنها افزوده است .  دلیل اصلی آن بی توجهی امریکا به این مقوله است " سربازی که برای مردن راهی سنگر میگردد ، شکست آن ناممکن وحتا محال است " . گریم پذیرفته شود که امریکا  در این جنگ برحق بوده و برای رهایی ملت های مظلوم افغانستان و عراق به این دو کشور رو آورده و آرزومند است که با پیاده ساختن دموکراسی در این دوکشور رویا های به خون خفتۀ این دو ملت بیچاره را به واقعیت مبدل میسازد ؛  اما با تاسف که  همه چیز وارونه به اثبات رسید . علت اصلی شکست امریکا در این دو کشور بی توجهی به سخن بالا است که امریکا ارادۀ آهنین ملت ها را به هیچ گرفته و با ناباوری های آزمندانه به حماسۀ غلبۀ خون بر شمشیر و به عوضی گرفتن معنای ذاتی اسارت بجای آزادی ، بازی خطرناکی را با باور ها و احساسات میهن دوستانۀ مردمان این دو  خطه به راه افگنده است . بدون شک هر  جنبشی که کمترین رنگی از اسارت زدایی داشته و دست کمی از مایه های آزادی پروری را در خود بارور میگرداند ؛ ولو که از وابستگی های دردناک استخباراتی ، مالی و اقتصادی هم رنج ببرد و قد رسای قیامش به زمین خمیده گردد ؛ اما باز هم انرژی پایایی برای مبارزه بر ضد ارتش مهاجم دارد . افغانستان و عراق نمونه های موجود این رویارویی ها هستند . در حالیکه هر دو کشور یکی از حاکمیت پولیسی طالبانی و دیگری از حاکمیت استبدادی حزب بعثی رنج های بزرگی را به جان پذیرا شده اند و هنوز هم زخم های دردناک آن دوران بر پشت و پهلوی شان سنگینی میدارند ؛ اما با آنهم از حاکمیت های اسارت بار امریکایی در کشور های شان راضی نیستند .

از همه مهمتر این که  امروز امریکا بیشتر آماج خشم و انزجار ملت های خط اول مبارزه با تروریزم مانند افغانستان ،  عراق و پاکستان قرار گرفته اند و گراف این نفرت میل به بالا رفتن دارد ؛ زیرا امریکایی ها دست  کمی از   وعده های پر زرق و برق شان را هم در  کشور های یاد شده نه تنها به سر نرسانده است ؛ بلکه مصایب و درد های بیشماری دیگری را نیر بر آنها روا داشته است .

 احساسات ضد امریکایی را میتوان نه تنها در وجود مخالفان دولت افغانستان ؛ بلکه این مایه های وطن دوستی و بیگانه ستیزی را میتوان در زمامداران تحت سیطرۀ امریکا در افغانستان و عراق نیز مشاهده کرد . واکنش های تند   کرزی در برابر عملیات کور و کشتار بیرحمانۀ مردمان بیدفاع افغان از همین منبع آب می خورد . دولتمردان در این کشور ها علت اصلی و اساسی فساد ، ناتوانی مدیریت و عدم توسعۀ لازم اقتصادی را در کشور های شان آبشخور سیاست های نظامیگرانه و سلطه گرانۀ امریکا و غرب دانسته اند . 

این احساسات ضد امریکایی حتا در منطقه در حال اوجگیری بوده و کمتر کشور های منطقه مانند روسیه ، چین ، ایران ، هند و ...حاضر به همکاری صادقانه با امریکا و غرب در مبارزه با تروریزم هستند ؛ زیرا اکثر این کشور ها نسبت به سیاست های امریکا پیرامون کشو رهای منطقه به دیدۀ شک می بینند . این شک انگاری های روزافزون مقامات غربی را وادشته است که با فراخوانی بار بار توجۀ آنان برای سهمگیری وسیعتر در این مبارزه جلب نمایند . چنانیکه راسموسن سرمنشی ناتو (7)در مراسم پایانی چهلمین نشست مونیخ یا مونشن خواستار همکاری با روسیه ،  چین و هند شد . وی افزود که در صورت توسعه و سهم گیری این کشور ها در مبارزه با تروریزم  اعتماد و تفاهم مشترک میان ناتو و این کشور ها ایجاد خواهد شد و سؤ تفاهم هم رفع خواهد شد .

امریکا در این زمینه با نزدیکترین کشور های هم پیمان خود مانند پاکستان نیز مشکلاتی دارد که تا حال نتوانسته است ، تلاش های صادقانۀ پاکستان را در مبارزه با تروریزم به خود جلب نماید . از فحوای آخرین گزارش سندی تایمز (8) می توان سکوت امریکا در مورد پاکستان را به مثابۀ رویداد قبل از توفان تلقی کرد . این روزنامه از تشدید نگرانی ها در خصوص حملۀ مخفی امریکا به پاکستان خبرداد و از افزایش  این نگرانی ها بدنبال شناسایی سه سرباز کدر عملیاتی امریکایی درمیان اجساد قربانیان عملیات انتحاری سخن گفته است . این روزنامه با نقل قول از  این گفتۀ محمود قریشی وزیر خارجۀ پاکستان که گفت : نیرو های امریکایی اردوی پاکستان را آموزش میدهند . این حرف او به نحوی معنای "یک تیر و دوفاخته" را میرساند که با وجود اختلافات شدید وزارت خارجۀ پاکستان واستخبارات این کشور بر سر مبارزه با تروریزم ، وزارت خارجۀ پاکستان نسبت به این نبرد وفادار و هم وی خواسته است که با چراغ سبز نشان دادن به کاخ سفید ، از برانگیختن احساسات مردم پاکستان بر ضد امریکا جلوگیری نموده باشد .

وی در حالی این سخنان را می گوید مقامات نظامی امریکا نسبت به سیاست های پاکستان گیچ    مانده اند . چنانیکه ریچارد واکر روزنامه نگار امیریکن فری پرس (9) نوشت : امریکا قادر نیست، ارتش پاکستان را با خود همراه نماید واشنگتن نمی تواند اردو و استخبارات پاکستان را باپرداخت چند ملیارددالر تطمیع کند تا طبق خواسته های امریکایی ها عمل کند . افزوده است،  اردوی پاکستان و آی  اس آی باور دارند که مشارکت درعملیات نظامی وسیع برضد جنگجویان حاضر در پاکستان اقدامی نابخردانه است . به ادامه نوشته است ، امریکا دربدل بیش از 20 ملیارد دالر رشوه به دولت پاکستان منافع بسیار اندکی را دریافت کرده است  ؛ زیرا ارتش این کشور میلی برای سرکوب انقلابیون عرب نداشته و هم  نمی خواهد با لشکر کشی های پیهم قبایل را از دست بدهد . البته به دلیل اینکه با خروج نظامیان خارجی از افغانستان ارتش پاکستان به  حمایت قبایلی ها برای امنیت آن کشور نیاز دارد . برای پاکستان استفادۀ ارتش از مردان قبایلی بویژه نیروی طالبان در جنگ باهند یک امرمهم است  .

امریکایی ها نیز به این موضوع پی برده و تلاش های زیاد سیاسی را برای خاموش گردانیدن هند بویژه بعد از حادثۀ ممبی به خرچ داده اند تا فضای سیاسی میان دو کشور متورمتر نگردد . مقامات در واشنگتن دریافته اند که بدون نقش کارای پاکستان در مبارزه با تروریزم این جنگ پایانی نداشته و هم دانسته اند که راۀ صلح در افغانستان از کشمیر میگذرد . کشمیری که صحنۀ رقابت لشکر کشی های هند و پاکستان است . مایک مولین لوی درستیز امریکا (10)در گفت و گو با واشنگتن پست گفت : موفقیت درافغانستان بدون کمک پاکستان ناممکن است . وی افزود که کلید این حل در دهلی نهفته است و علاوه کرد که هند می تواند برای پاکستان اطمینان بدهد که این کشور از فشار اردوی هند در امان خواهد بود . این در حالی است که بعد از حادثۀ ممبی برای اولین بار هند خواهان مذاکره با پاکستان شده است . هند هنوز 7 تن را که مرتبط یه حادثۀ ممبی دستگیر کرده و به محاکمه نکشانده است  . دلیل آن فشار امریکا است  تا زمینه برای مذاکرات میان دو کشور را فراهم نماید . از همین رو تحلیلگر هندی ارشاد محمود  می گوید که صلح در افغانستان از کشمیر میگذرد . هند هرگز حاضر نیست تا از منافع خود در افغانستان بگذرد .

تنها پاکستان در قبال جنگ نوین امریکا شک و تردید ندارد ؛ بلکه کشور های متحد امریکا در این نبرد بی معنا مانند ترکیه نیز به گونه یی در این زمینه نگران بوده و سرنوشت این جنگ را در زیر سیاست های مجهول امریکا مبهم تلقی میدارند . چنانکه رییس جمهور ترکیه (11) ضمن انتقاد از نیرو های ایتلاف گفت غرب نباید افغانستان ویران را برای افغان ها باقی بگذارد . افغانستان مربوط به مردم افغانستان است و مسایل این کشور نمی تواند صرف از طریق استرتیژِی های نظامی حل و فصل شود .

هر گاه روی اختلافات ایران کشور قدرتمند منطقه با امریکا و صحبت شود ، یا روی تردید ها  واختلافات روسیه و چین با امریکا به بحث گرفته شود ، افزونتر از مثنوی هفت منی خواهد شد و بالاخره  سر نخ این بحث به گرۀ  کوری پیوند می خورد که گشودن آن از توان امریکا بالا بوده وجز نمایانگر روحیۀ ضد جنگ امریکایی زیرنام "مبارزه با تروریزم" در سراسر منطقه پیام دیگری ندارد . پس زمان آن فرا رسیده است که امریکا با توجه به آشتی ناپذیری اسارت با آزادی و درک واقعی نیاز های فطری ملت ها برای زنده گی مستقل بدور از اسارت بیگانگان راهکار جدیدی را در قبال اوضاع کشور های منطقه بویژه کشور های خط مقدم مبارزه با تروریزم  در پیش بگیرد . بعد از این در شان امریکا زیبا نخواهد نمود که به برای ادامۀ جنگ دنبال "استرتیژی جنگی" برود ، منطقی خواهد بود که بعد از این امریکا در پی استراتیژی باز دارندۀ رویارویی با القاعده و  طالبان باشد . زور آزمایی های مرموز ، پیچیده  و مبهم امریکا با القاعده و طالبان در هشت سال گذشته به گونۀ رسا  باز گو کنندۀ شکست امریکا و متحدینش در این جنگ بوده و بصورت صریح پیام بازگشت امریکا را به زاویۀ 180 درجه از موضع قبلی اش داده و به مراتب قویتر از آخرین  پیام مک کرستال (12)فرماندۀ نیرو های امریکایی در افغانستان باشد که عملیات مارجه را پیام نیرومند برای شکست مخالفانش خواند . پیام اولی نمایانگر برگشت امریکا از منطقه و پیام دومی از  هر چه بیشتر زمینگیر شدن نیرو های امریکای درافغانستان خبر میدهد .  گوش فرادادن امریکا به پیام اولی رهایی آن کشور را از باطلاق جنگی تضمین مینماید که قبرستان امپراتوری ها خوانده شده است که  هزینه های جنگی آن پرحجم تراز جنگ ویتنام (13)رفته است . جنگی که به نسبت بی مفهوم بودنش برای کشتار (14)صد ها انسان بیکناۀ ملکی امریکا را تا سرحد حماقت (15) کشانده است . امریکا اگر آرزو دارد که برای همیش از این جنگ ویرانگر رهایی یابد . مصالحه با دشمنان اصلی خود را که القاعده و بعد طالبان است آغاز نماید . تهاجم کینه توزانه و لشکر کشی های ظالمانۀ امریکا به افغانستان و عراق و کشتار های  بیرحمانۀ هزاران انسان بیگناه در کشور های یاد شده هر روز شانس پیروزی امریکا را کمتر و بر میزان خشم و نفرت مردم برضد امریکا می افزاید که سبب فشرده شدن  صفوف القاعده  و طالبان میگردد . در کنار این ها سیاست های اقتصادی غلط  امریکا در کشور های تحت تهاجم درزیر چتر حکومت های فاسد و ناتوان سکوی خیز و محل سربازگیری برای حریانهای ضد امریکایی در منطقه بوده که لبۀ ترازو را به ضرر امریکاسنگین میسازد . از سوی دیگر خواست های القاعده و فراخوان آن برای خروج نیرو های امریکایی از منطقه به مثابۀ چراغی بر فرا راۀ مردمان منطقه جلوه مینماید که در دراز مدت به ضرر امریکا و نفع مخالفان آن است . بدون شک رقابت های بین المللی یین امریکا و روسیه ، چین و ایران از یکسو و رقابت های منطقه یی میان کشور های همسایۀ افغانستان از سویی دیگر زمینه هایی اند که القاعده و طالبان ازآنها تغذیه مینمایند . 

از این بررسی کلی میتوان نتیجه گرفت که در دراز مدت جو سیاسی و نظامی به نفع مخالفان امریکا در حال تغییر است و در هر تحولی که پیشرو است ، امریکا در آن بازنده تر از هر کدام است .  با آنهم امریکا چنان در لجاجت های بلند پروازانه غرق است که شاید کمتر  نصایح گرباچوف (16) ها هم گوش ناشنوای  اورا نوازش بدهد . امریکا بصورت آشکار میداند که تمامی مخالفت ها به سوی امریکا به نحوی از بستر جنبش القاعده آبیاری می شوند و تا زمانیکه اختلافات امریکا با القاعده حل نشود ، هرگونه راۀ حلی جز این ضیاع وقت است . طرح کنون درلت کابل به حمایت امریکا زیرنام  آشتی ملی میان تهی تر از آن است که رویش فکر کرد ؛ زیرا در این  طرح از  تاکتیکی سخن زده می شود که پیش از رسیدن به استراتیژی اساسی عقیم میگردد . در این طرح حکومت کابل به پیروی از سیاست های دنباله روانۀ امریکا راۀ خطایی را طی مینماید که امریکا آنرا در رابطه با القاعده می پیماید .

از برنامه های کوتاه مدت امریکا بر می آید که آن کشور اهداف صادقانه ییرا در قبال افغانستان دنبال نمی کند و به گونه یی خود را "شیر و غلط " میزند . در حالیکه امریکا میداند با به حاشیه کشاندن رهبر القاعده و رهبر طالبان در هر طرحی ممکن نیست که کوچکترین راهی را به سوی صلح واقعی در افغانستان باز نمود ؛ اما با آنهم بر پیاده شدن طرح های غیر عملی اصرار می  ورزد و این اصرار ورزی ها بوضوح نشان میدهد که زیر کاسه نیم کاسه است . آنچه در ظاهر سپری می شود جدا از آن است که در عقب پرده صورت میگیرد و هیاهوی تبلیغاتی مصروف نگاهدارنده چیز دیگری نیست .

بجا خواهد بود که امریکا بعد از این تمامی انرژی نظامی ، اقتصادی و مالی خود را برای راهکاری راه اندازی نماید که از رویارویی ها با القاعده بکاهد  و زمینه ساز صلح دراز مدت در منطقه باشد . غرب باید بداند که قادر بر سرکوب قطعی جریان القاعده  و طالبان نبوده و شاید با استفاده از اخرین توانایی های نظامی واقتصادی حرکت و  خیزش جریان های یادشده را در برهه هایی  بطی بسازد ؛  اما بزودی سروسامان نیرومندتری خواهند یافت . تجربۀ سرکوب این  گروه ها بعد از سال 2001 بوسیلۀ امریکا نشان داد که این ها چگونه به احیای سریع دوبارۀ خود پرداختند .  بویژه که این جریان ها توانسته اند ، باوجو فشار های شدید نظامی ، سیاسی و امنیتی در سراسر جهان ریشه دوانده و در هر گوشه یی از جهان توانایی تهدید امریکا و متحدین او را پیدا کرده اند . سراسر جهان به قلمرو ترکتازی های اسامه ، سلطان بی تخت و تاج تبدیل شده و در هر گوشه یی از جهان می تواند ، برضد امریکا به مانور پرداخته و منافع آن را به خطر مواجه بسازد . بنا بر این اگر امریکا بصورت واقعی در اندیشۀ جهان امن است .  به تعبیری "یک جو " از بلند پروازی های تجاوز بار کاسته و برای جلوگیری از تداوم رویارویی با القاعده چارۀ منطقی تر غیر از جنگ را جستجو نماید .

در این شکی نیست که در این رویکرد امریکا زیان اقتصای هنگفتی را متقبل گردد و هزینه های نظامی 1486 ملیارد دالری را که از سال 2001 بدینسو در جنگ عراق و افغانستان در  کنار بحران های خطرناک مالی و اقتصادی پذیرا شده است ، دوباره بدست نیاورد ؛ اما به یک چیز مهم دست خواهد یافت که  همانا صلح و امنیت امریکا و مردم امریکا و سراسر جهان است . این در صورت ممکن است که حلقه های خاص نفع گیرنده در کاخ سفید اندکی به منافع مردم خود و بعد به منافع جهانیان اندیشیده و رفاۀ انسان را بالاتر از هر چیزی بقبولند . امریکا برای طرح  و پیاده کردن آشتی با القاعده یه هزینۀ به مراتب کمتر از جنگ نیاز دارد . در هر حالی استرتیژی جنگ هزینه بردار و استرتیژی  صلح هزینه برانداز است . به باور اغلب  دنبال کردن  طرح هایی زیر نام " آشتی با طالبان میانه رو و بیکار " کوچۀ بی اتنها را ماند که هر گز امریکا به آخرآن دست نخواهد یافت و حرف های دیویدریچاردزقوماندان (17) سابق نیروهای ناتودرافغانستان مبنی بر طالبان نسل تازه برآمده رجز خوانی یی بیش نباشد .   شاید حامد کرزی بتواند در زیر هیاهوی آن اذهان مردم را از فساد گستردۀ نسبت به حکومتش به سوی دیگری بکشاند و بدون آنکه بروی مردم افغانستان نسیم صلح بوزد ، مدتی دیگربه حاکمیت فاسد و ناتوان خود ادامه بدهد ؛  اما همچو روند های میان تهی و غیر عملی هرگز نه تنها کرزی ها ؛ بلکه اوباما ها را هم برای رسیدن به کعبۀ مراد رهنمون بسازد .

امریکا برای پرداختن به خواست القاعده شاید کمتر متضرر (18)گردد ودر آخرین تحلیل شاید با خروج نیرو هایش از منطقه بینجامد که اندکی آزرده گی اسراییل را هم در برداشته باشد ؛ اما در دراز مدت برای امریکا سود آور خواهد بود . امریکا با برقراری مناسبات سیاسی و اقتصادی نیک با کشور های منطقه می تواند ، نقش پر اهمیتی را برای توسعۀ اقتصادی آنها بازی نماید که سود حاصله از آن برای امریکا در شرایط صلح به مراتب کلانتر از زیان هایی است که امریکا در شرایط جنگ آنرا می خواهد . درگیری های امریکا در عراق وافغانستان وتنش های موجوده اش با ایران و تنش های در حال رویش آن با کشور هایی مانند چین و روسیه همه به نحوی ریشه های لشکرکشی های امریکا به  بیرون از سرحداتش دارد که نگرانی های بزرگی را درمیان کشور ها بوجود آورده است که شک بی باورانه (19) ییرا در اذهان مردمان منطقه نسبت به سیاست های امریکا برانگیخته است  ؛ زیرا دیپلوماسی امریکا در جهان بعد از حادثۀ یازدهم سپتمبر دیپلوماسی سرشار از سؤ تدبیر، تصوراتی نابجا و اشتباه وتبعاتی فاجعه باری است که غرور بیجا و منحصر به فرد امریکاییان  را به آتش آن دامن میزند . در صورت پایان این درگیری ها اوضاع بصورت کلی دگرگون خواهد شد که در طول و عرض این دگرگونی امریکا با اقتصاد نیرومندش برنده تر از سایرین خواهدبود .

نگرانی های امریکا در یک مورد شاید ناموجه نباشد که با خروج نیرو هایش نقطۀ پایانی بر ادامۀ حکمروایی زمامداران مزدورش در منطقه بگذارد و بقای کشور های همپیمان استرتیژیک خود مانند اسراییل را تا سرحد سقوط در مخاطره ببیند و با سقوط نظام های مزدورش در منطقه فصل سیاسی دیگری در منطقه بروید که توان چانه زنی های نیرومند را با امریکا دارا باشند ؛ اما هرچه باشد تا رسیدن کشور های منطقه به سیاست یکدست و هماهنگ فاصلۀ های زمانی زیادی موجود است و در چنین مدتی برنده گی های اقتصادی امریکا در منطقه به مراتب پررنگتر از حالت کنونی آمیخته با درگیری ها باشد . از سویی دیگر باخروج نیرو های خارجی ازمنطقه خود به خود پروسۀ مبارزه با تروریزم رنگ دیگری گرفته و اوضاع منطقه چنان دگرگون شود که بسیاری از نگرانی های موجود امریکا در آن حل شده باشند . گیریم که بعد از خروج نیرو های خارجی از منطقه بعد از مدتی خیزش های ملی و میهنی اوضاع سیاسی را متحول بسازند که امریکا با روی کار آمدن آنها منافع خود را در خطر جدی و غیر قابل براورده شدن بپندارد ؛ اما باز هم شانس امریکا باقی خواهد بود که با خروجش از  منطقه بار حسن نیت پایایی را بر گردن مردمان منطقه بگذارد که در نتیجۀ جان گیری روحیۀ برگشت ناپذیری نظامی امریکا در اذهان مردمان منطقه ، باز هم در تب و تاب اوضاع پیش آمده امریکا برنده تر خواهد بود و زمینه برای سهمگیری های پر رنگتر آن در عرصۀ اقتصادی کشور های منطقه بویژه درحوزۀ نفت و گاز میسر خواهد گردید .  در  آنصورت دیگر نیازی برای تلاش های  حکومت براندازانۀ بوش ها و خانم رایز (20)ها احساس نخواهد شد و حتا از این هم بیشتر امریکا شانس های بهتر چانه زنی های بهترسیاسی و اقتصادی را با کشور های منطقه خواهد یاف  ؛ زیرا در فضای حسن نیت کشور های دارای اقتصاد نیرومند امکانات بهره برداری های اقتصادی بیشتر را در راستای توسعۀ اقتصادی مستقل دارند . از اینکه در آنزمان از استعمار کهنه و نو خبری نخواهد بود و اگر باشد هم خیلی کمرنگ که سایۀ سنگیینی بر روابط اقتصادی غبر استعماری آنزمان افگنده نخواهند توانست . بعید نیست که استعمار در آنزمان به شکل دیگری ظهور نماید که از نگاۀ مضمون و محتوا به گونۀ دیگری باشد ؛ اما هر چه باشد کم خطر تر از امروز خواهد بود . خطر استعمار درهر زمانی ابعاد سطره جویانۀ آن است و زمانیکه باز معنایی استعمار از این واژه تهی شود ، در آنصورت خطر کمتری از آن متصور است .

از آنچه ذکر شد ، اتخاذ استرتیژی های جنگی نه تنها برای امریکا پر مخاطره است و هزینه های گزافی را در بخش های نظامی می طلبد و در دور  مدت هم جریان وسیع ضد امریکایی را بر می انگیزد که در آخرین تحلیل باز هم امریکایی ها بازنده خواهند بود . گرچه امریکا برای دسترسی به اهداف دراز مدت خویش در منطقه تلاش میکند که ناآرامی ها درافغانستان را به القاعده ارتباط بدهد . در حالیکه ناآرامی ها در افغانستان بیشتر به خاطر اعتراض برضد نیروهای خارجی و کمتربخاطر موجودیت القاعده بوده و امریکا برای تحریف اذهان مردم از آن سود سیاسی می برد . رویداد های هشت سال گذشته نشان داده که ادامۀ استرتیژی جنگی امریکا در افغانستان پایان میمونی نداشته و ادامۀ آن اوضاع را پیچیده تر می کند . پس معقول خواهد بود که امریکا بجای استرتیژی مبارزه با تروریزم ، استراتیژی بازدارنده را با آنها مورد مداقه قرار بدهد . گرچه کشمکش های بزرگ جهانی نشان میدهد که بالاخره سرنوشت ملت های مظلوم را قدرت های بزرگ رقم میزنند که رمزاین نامرادی ها و ناشاد کامی های ملت های مظلوم در وابستگی های سیاسی و اقتصادی شان به قدرت های اهریمنی نهفته است که با همه توانایی های انسانی و منابع سرشار طبیعی از حق مسلم خود محروم گردانیده شده اند . با آنکه بعد از جنگ سرد شیوه های مرسوم استعماری دگرگون شد و تقسیم بندی های  جهان به بلاک های مختلف شرق وغرب از  هم پاشید و با فروپاشی شوروی سابق و پیمان وارسا بسیاری از معادلات سیاسی و نظامی جهان متحول گردید . با انفجار اطلاعات و تسریع روند جهانی شدن در حوزه های اقتصاد ، ارتباطات ، فرهنگ و مدنیت ها مناسبات تازه یی در جهان بوجود آمد که گفتمان های جدیدی در عرصۀ فرهنگ و تمدن ، سیاست و اقتصاد پدید آمد .  این پیشامد ها برای انسان امروز زنده گی نوید بخشی را الهام میداد ؛ اما بی خبر از آنکه این همه تحولات بار شوم دوران جنگ سرد ،  مناسبات استعماری کلاسیک و دشمنی های آن دوران را به نحو مرموزی با خود انتقال داد وامروز به گونۀ دیگری در نزاع های بین المللی و مطقه یی و ملی کشور ها رخ مینمایند . از همین رو است که موج تازه یی در جهان در حال شکل گیری است و هرگاه این موج جدید در بستر گفتمان های سیاسی متوازن سمت و سوی درستی پیدا نکنند و به همین گونه ادامه  یابند ، آشکار است که پی آمد ناگوارتری را در قبال خواهد داشته و جهان را به سوی تنش های خطرناکتر خواهد کشاند ؛ زیرا جریان های کلاسیک زمان جنگ سرد به شکل مهندسی شدۀ آن شکل گرفته و در حال تکوین اند و خطر موج مهندسی شده به مراتب خطرناکتر است . این درحالی است که اهداف قدرت های بزرگ پیرامون اوضاع کشور های فقیر، کمتر انکشاف یافته بویژه کشور های در حال آشوب هر روز مغشوش تر ، مبهمتر و غیر شفافتر می شوند . اما قدرت های بزرگی مانند امریکا باید بداند ، به هر میزانی که برای به ابهام کساندن سرنوشت ملت های مظلوم و بازی با سرنوشت آنان را تسریع ببخشند به همان اندازه سرنوشت مردم خود را به بازی گرفته اند و آینده های بحران زا و بن بست های خطرناک اقتصادی ،  اجتماعی و نظامی را فرا راۀ آنان خواهند گذاشت ؛ زیرا آنانیکه در طول تاریخ سرنوشت ملت ها را به بازی گرفته اند ، سرنوشت دردناکتر از آنها به سراغ شان آمده است .  چنانیکه هتلر ها ، موسولینی ها ، بریژنف ها زهر آنرا چشیدند و بعید نیست که به بسیار زودی این کشنده را بوش ها ، اوباما ها ، گوردون براون ها ، سارکوزی ها و ... نیز بچشند  .  پی آمد برخورد های ماجرا  جویانۀ امریکا و متحدانش در جهان بالاخره موج سنگین و وحشتناکی را خطرناکتر از جنگ گرم و سرد گذشته به دنبال خواهد داشت که فاجعۀ آن پرحجم تر ، عمیق تر و گسترده تر خواهد بود .

 

یاد داشت ها :

 

1 - روزنامۀ نیوزویک اززبان رابرت گیتس در مطلبی زیر عنوان "حل اساسی افغانستان چهارکلیددارد" چنین نوشته است :  آفریننده گان حادثه یازدهم سپتمبرپاکستان بود . پس برپاکستان است که ازگروه های تروریسیتی دست برداردوبرای این کاربایداردوی این کشوردوباره به صورت اساسی بازسازی شودوتغییرات کلی درآن رونماگرددتازمانیکه مشکل پاکشتان حل نشود، مشکل افغانستان نیزحل نمی شود . رادیوآزادی ، 3فبروری ، نشرات صبح ؛ روزنامۀ گاردین : اردوی پاکستان از قریۀ شلواتر وزیرستان جنوبی پاسپورت هایی را یافته است که حاکی از پیوند داشتن سازماندهنده گان حادثۀ یازدهم سپتمبر در آنها است  و نشاندهندۀ این است که طراح اصلی حادثۀ سپتمبر در مناطق سرحدی پاکستان زنده گی داشته  است و این حادثه در این منطقه پیریزی شده بود  . یکی از پاسپورت های مهم مربوط به بهاجی تروریست آلمانی است که عضو هستۀ مهم هامبورگ و هماهنگ کنندۀ اصلی حملات سپتمبر است . ملت ، شمارۀ 209  ، اول نوومبر

2 - جرمی هاموند ، فارن پالیسی ژورنال ، شرکت کاندولیزارایس "  و پایب لین نفت و گاز افغانستان ، ویسا ، شمارۀ 1129 ، 20 دلو ، 9 فبروری

3 - سیاستهای امریکانسبت به مبارزه باترودیزم آنقدرمشکوک است که شمارزیادی ازتحلیلگران این حادثۀ راساخته وپرداختۀ زمامدارن کاخ سفیدبه تیپ "فلمهای هالیود" میدانند. به گمان اغلب این حادثه سناریوی شگفت آورزمامداران کاخ سفید بود، برای سرکوبی القاعده وبدنام کردن اسلام درسراسر جهان تلقی کرده اند . اکثرمردم جهان این حادثه را بنابردلایلی چون آماده گی های قبلی برای عکاسی کامل ازاین رخداد، عدم حضوریهودیهادرروزحادثه درمرکزتجارت جهانی نیویارک وبمباردمان بیرحمانۀ شهرهای یوریشیماوناگاساکی  جاپان راازطرف امریکا ودخالتهای امریکادرتمام کودتاهای دنیابه نفع طرفدارانش ساخته وپرداختۀ زمامداران کاخ سفیدمیدانند. 5-  شهریاررادپور ، چراایالات متحدۀ امریکامنفورترین کشورجهان است  ،  روزنامۀ چراغ  ، شمارۀ 858

4- اولیوروا" دانشمندفرانسه یی که سالهای زیادی رابه مطالعه وتحقیق پیرامون ساختارفرهنگی وسیاست افغانستان گذرانده است ومطالعات خویش رادرحوزه هایی چون اسلام سیاسی وخاورمیانه وآسیای مرکزی ادامه داده است . وی دراین زمینه کتابهایی چون "افغانستان ؛ اسلام ونوگرایی" ، "اسلام درآسیای جنوبی دیدگاه های منطقه یی" درموردایران وبالاخره "افغانستان ؛ جنگ دهقانان خرده پا"ومقالاتی دیگروهمچنان درموردروابط خارجی ایران نیزمقالات زیادی نوشته است . وی دربخش جدیدی ازیافته های خوددرموردالقاعده وطالبان مجموعه ییراانتشارداده است. وی دراین بررسی جدید خودبه نکاتی پیرامون نیروهایی  پرداخته است که ازپشب پرده برای قدرت یابی طالبان والقاعده نقش بازی کرده اند. وی درقسمتی ازاین مقاله نوشته است :"امریکایی هاهیچگاهی تقاضای بازگردانی بن لادن را ازدولت سودان نکردند؛ درحالیکه سودان برای بازگردانی اوآماده بودوحتاسودان میخواست لادن رابه مقامات سعودی بسپارد ؛ ولی سعودیهافریبکاری کردند. وی توانست که بدون تعقیب وتهدید دولت امریکاوسعودی سودان رابه قصدافغانستان ترک کندوبه بسیج نیروهایش درداخل افغانستان بپردازد."(1) -  اولیویه روا  ،  القاعده وطالبان دوجریان افراطی  ، منبع لوموندفرانسه  ،   روزنامۀ چراغ ، شمارۀ 870

5 - درهمین زمان بودکه "پروژۀ قرن جدید امریکا" درسال1997 به وسیلۀ "کرستول"و"کاگان" پس ازنشرمقاله یی زیرعنوان " به پیش به سوی یک سیاست خارجی نومحافظه کارانه " بسریع بیشتریافت . این پروژه تاسالهای 2001 شکل نمایشی راداشت تاآنکه مدیرهای این پروژه نامه ییرابه تاریخ 20 سپتمبرسال 2001منتشرکردندکه  سرنگونی طالبان درافغانستان ، جنگ تمام عیاربه ضدتروریزم وسقوط دولت عرفات ، نابودی جنبش حزب الله لبنان و تهدیدسوریه ، عراق وایران رادربرداشت که شامل تلاشی سازمان یافته برای سرنگونی صدام حسین بود. جیم – لوب  ، عکس العمل جهان دربرابرپروژۀ قرن جدیدامریکایی ، روزنامۀ چراغ ، شمارۀ 870

هفت ماه بعدتراین گروه نامۀ دیگری راپخش کردکه درآن ازبوش تقاضاشده بودتابرای جنگ عراق مقدمات خوبتری فراهم نمایدودرآن به قطع رابطه باحکومت عرفات وحمایت "آریل شارون" صدراعظم اسراییل برای نابودی انتفاضۀ مردم فلسطین تاکیدبه عمل آمده بود. درجایی ازآن نامه آمده بود:"جنگ اسراییل به ضدتروریزم جنگ مااست لذاپیروزی اسراییل پیروزی ماخواهدبود." دوماه بعدازاین بوش طی سخنرانی  یی گفت " بنابه دلایل اخلاقی وراهبردی مانیازمندهمراهی بااسراییل درجنگ به ضدتروریزم هستیم " . درآن دوره ازتاریخ 20سپتمبرسال2001 تاجنوری سال 2003 باشروع جنگ عراق نقش " پروژۀ قرن جدیدامریکایی" کارسازومحسوس شده بود. (10)

6 - "خانم جولیاتسوایک" در کتاب "آتش خودی" برای امریکاگوشزدمینمایدومیگویدکه  امریکا  برای عوض کردن نظردنیانسبت به سیاستهای کنونی این کشور بایدبه  تغییرات اساسی درسیاست های خوداقدام نماید واین تغییرات راتجدیدنظردربرنامه های سیاسی امریکامیداند. وی الگوی کاردردورۀ ریاست جمهوری بوش راخودخواهی وخشونت عنوان کرده است وبه ادامه پیرامون سیاستگذاری های تردید آمیزکاخ سفید چنین نوشته است  :" تردیدبه اینکه شایدازابتداراهمان اشتباه بودوقبول این واقعیت که باسرعت وسهولت هم جبران پذیرنیست وبه گذشت یک نسل نیازخواهدداشت ." (5) وی سرنوشت جنگ جدیدامریکارابیشترازآنچه تصورمیرود، مبهم خوانده است. 5-  شهریاررادپور ، چراایالات متحدۀ امریکامنفورترین کشورجهان است  ،  روزنامۀ چراغ  ، شمارۀ 858

 

سیاستهای امریکانسبت به مبارزه باترودیزم آنقدرمشکوک است که شمارزیادی ازتحلیلگران این حادثۀ راساخته وپرداختۀ زمامدارن کاخ سفیدبه تیپ "فلمهای هالیود" میدانند. به گمان اغلب این حادثه سناریوی شگفت آورزمامداران کاخ سفید بود، برای سرکوبی القاعده وبدنام کردن آن درسراسر جهان . اکثرمردم جهان این حادثه را بنابردلایلی چون آماده گی های قبلی برای عکاسی کامل ازاین رخداد، عدم حضوریهودیهادرروزحادثه درمرکزتجارت جهانی نیویارک وبمباردمان بیرحمانۀ شهرهای یوریشیماوناگاساکی  جاپان راازطرف امریکا ودخالتهای امریکادرتمام کودتاهای دنیابه نفع طرفدارانش ساخته وپرداختۀ زمامداران کاخ سفیدمیدانند.

7 - ملت ، شمارۀ 288 ، 19 دلو ،      8    فبروری 

8 - اراده ، شمارۀ 1770 ، 19 دلو 

9 - ملت ، شمارۀ 287 ، 7 فبروری ؛  ویسا، شمارۀ 1127

10 - رادیو آزادی ، اخبار  صبح ، 8  فبروری

11 - ویسا، شمارۀ 1127 ، 18 دلو

12 - رادیو آزادی ، اخبار  صبح ، 8  فبروری

 

9-  جیم – لوب  ، عکس العمل جهان دربرابرپروژۀ قرن جدیدامریکایی ، روزنامۀ چراغ ، شمارۀ 870

10-        "          ،            "                                                       ،          "        ،      

 

13- کامر فورد رییس موسسۀ تحقیقات اقتصاد سیاسی امریکا :   هزینۀ جنگ امریکا درافغانستان سالانه معادل پنج برابر تولید ناخالص داخلی افغانستان است یه 3 هزار و 622 دالر برای هر  افغان . در سال 2010 هزینه های جنگ افغانستان به 325  ملیارد دالر رسیده است که معادل به هزینه های سالیانه نظامی بریتانیا ، چین ، فرانسه ،  آلمان ، جاپان ، روسیه و عربستان   است . وی هزینه های جنگ عراق  و افغانستان را یک تبریلیون دالر حساب کرده است که 300 ملیون دالر کمتر از هزینه های جنگ ویتنام بوده و هزینۀ جنگ ویتنام 709.9 ملیارد دالر بود .  جنگ افغانستان در هر دقیقه 57 هزار و 77 دالر هزینه بر میدارد . مجاهد ، شمارۀ 44 ، 12 دلو 1388

14 - نشریۀ امریکایی پولیتیکل افیر : امریکا اشتباهی را که در جنگ ویتنام مرتکب شد در جنگ افغانستان نیز مرتکب شده است . این روزنامه در آخر نوشته است : همین حالا به جنگ افغانستان پایان دهید .  . 45 سال پیش جانسون رییس جمهور امریکا می خواست امریکا را از فقر بیرون نماید ، تصمیم های اشتباهی گرفت که سبب کشته شدن هزاران جوان امریکایی و حدود سه ملیون ویتنامی شد . وقتی مقاومت ویتنام در برابر امریکا افزایش یافت ، امریکا شروع به کشتار جمعی روستاییان ویتنامی کرد تا بالاخره امید و رویای ایجاد یک امریکای بهتر در جنگل های ویتنام آتش گرفت . فرانسیس  بویل استاد پوهنتون و وکیل بین المللی در سال 2002 مقاله یی نوشت که امریکا هرگز نباید جنگ افغانستان را آغاز میکرد وی در آخر نوشت : از اکتبر 2001 بدینسو هیچ مدرکی که جنگ امریکا علیۀ افغانستان را توجیه نماید ، وجود نداشته است  . مارک پیلیسوک روانشناس اجتماعی در مورد جنگ ویتنام می گوید : ترس ازاعتراف به اشتباه موجب شده بود یکی پس از دیگری از تاکتیک های مختلفی استفاده کنیم  . وقتی روش های نظامی در جنگل های ویتنام با شکست مواجه شدند . ما به بمباران روستا ها ،شکنجه کردن دهقانان  برای کسب اطلاعات و ایجاد دولت های دست نشانده رو آوردیم ... تلاش برای به دست آوردن قلب و مغز مردم به دلیل خشونت های نظامی تضعیف شدند . وی نرنامه ریزی برای بازسازی افغانستان در پنتاگون مانن بی توجهی به عوامل تاریخی و فرهنگی در ویتنام است . حال باید  چه کنیم ؟ تام هایدن در سپتامبر سال 2009 دادخواستی را برای جمع آوری امضا ی کسانی که خواستار پایان دادن به جنگ افغانستان هستند ،  جمع  آوری نمود  . وی نوعی استرتیژی خروج از افغانستان را پیشنهاد کرد . وی گفت و گورا اساسی برای پایان دادن به جنگ افغانستان دانسته و بمباران روستاهای افغانستان و پاکستان که مانند آتش زدن انبار های کاه برای پیدا کردن سوزن های تروریست است ، باید به پایان برسد . وی گفت : به اجرا در آوردن درخواست مک کرستال و دیوید پترائوس به فلاکت و بدبختی منجر خواهد شد . همین حالا به جنگ افغانستان پایان دهید ، وچراغ ، شمارۀ 1420  ، 27  اکتبر 

15 - شرق الاوسط : سیمورهارش روزنامه نگاربرجستۀ امریکایی که درسال 1969 باپردده برداری ازقتل عام مردم مای لای ویتنام به وسیلۀ سربازان امریکایی  ، توانست تادرسال 1970 حایزۀ بین المللی پولیتزرراازآن خودنمودواولین کسی که افتصاح زندان ابوغریب رابه جهانیان افشاکرد

وی جنگ امریکادرویتنام رایک اشتباۀ تاکتیکی ودرنهایت جنگی نامیدکه فقط به جنایت وقتل عام ختم شدوکشتارمردم بیگناۀ ویتنام رااحمقانه خواند؛ ولی جنگ عراق راجنگ استراتیژیک عنوان نمودکه امریکاناخواسته دربرابرآن قرارگرفت ومسلمانان ومردمان منطقه حق دارندازامریکامنتفرباشندوافزودکه رفتارهای بیرحمانۀ سربازان امریکایی  درزندانهای ابوغریب عراق ، گوانتاناموامریکا، بگرام افغانستان وجاهای دیگرجهان سبب شدتااین مردمان بادشمنی های بیشتری برضدامریکاییهاسوق شوندواقدامات تروریستی جوانان عرب ودیگرکشورهادربرابرامریکاییهاامری متوقع است ، نه خلاف انتظار . 8 صبح ، شمارۀ 483  ؛ ویسا، شمارۀ 80

16 - گور باچوف در گفت و گو با نیویارک تایمز زیر عنوان "درس های شوروی از افغانستان"   گفت :  کنترول دولت افغانستان در ولایات این کشور کمتر شده و تچارت مواد مخدر از سرحدات این کشور بیرون و به همسایگان آن رسیده است . شوروی هم به عنوان کمک به کشور دوست لشکر کشی کرد که بعد ها نشان داد که اشتباه بود . درنتیجه  سبب  رشد بنیاد گرا ها در  این کشور گردید . اکنون امریکا که طرح صلح را برای مخالفان دولتش پیشنهاد کرده  ، در این طرح کوشش شود تا از تجارب  گذشته استفاده شود و به نتیجه برسد . رادیو آزادی ، اخبار صبح ، 17 دلو

17 - دیویدریچاردزقوماندان سابق نیروهای ناتودرافغانستان وکارشناسان دیګر : برای شکست طالبان به بیش از400هزارسربازنیازاست ؛ زیراامریکابعدازسال 2003 متوجه جنگ عراق نمودوحتادرفکرکاهش نیروهای 18000نفری خوددرسال 2004 درافغانستان بود. طالبان بااستفاده ازاین فرصت به اندازۀ کافی نیرومند شدندوتا15 کیلومتری اطراف کابل نفوذ قوی دارند، دربسیاری جاها ازخودوالی ، حکمران وولسوال هادارند وازمردم مالیات وعورض سرک اخذمینمایند. این درحالی است که طالبان تغییرات زیادی کرده وبه مثابۀ نسل تازه یی  درآمده اندودرهمه گوشه های کشورازحمایت مردم برخورداراند وشکست دادن آنهاغیرممکن شده است . پس درچنین حالی تغییراسترتیژی امریکادرافغانستان بسیاردیرهنگام وحتابی معنااست. برای شکست طالبان به بیش از400هزارسربازنیازاست، ویسا، شمارۀ 790

18 - کریشاینس مانیتورنوشت که سیاست اوبامادرافغانستان نقش سه جانبه رابازی مینماید که درآخربرای وی هشداردادتا مبادا حملۀ دیگری شبۀ یازدهم سپتمبردرامریکاصورت نگیرد. رادیوآزادی ، اول فبروری ؛ لاس انجلس تایمزبه نوشتۀ سباستین روتلا  مقاپله باشبکه های افراطی رابه مثابۀ  جنگ سوم پیش روی اوبامادانسته است . این روزنامه نبردمخفی برضدشبکه های آوارۀ افراطی راخطرناک خوادنده وافزوده است که کلنتن بارسیدن به کاخ سفید بابمب گذاری درساختمان مرکزتجارت جهانی (دبلیو تی سی) وبوش دریازدهم سپتمبردربرابرحملات تاریخ سازالقاعده قرارگرفت.  مقاپله باشبکه های افراطی ؛ جنگ سوم پیش روی اوباما،  ویسا، شمارۀ 768

 

19 - آصف علی زرداری در  گفت و گو با شبکۀ تلویزیونی ان بی دی در یک میز گرد گفت : حکومت پاکستان چند روز بعد از حادثۀ یازدهم سپتمبر اسامه بن لادن  را به امریکا تحویل داد ؛ ولی امریکایی ها بعد تر اعلام کردند که او در توره بوره مفقود  گردید . وی افزود که امریکا می خواهد با زنده نشاندادن اسامه بقیه برنامه های خود را پیاده نماید . هفت سال میشود که از  اسامه خبری نیست . اسامه موژوندی نیولی و خو امریکا بیرته پریشود ، ویسا ، شمارۀ 918 ؛ حمیدگل درمصاحبه باروزنامۀ ندای ملت : بعد ازیازدهم سپتمبر امریکا نیروهای خاص رادرقبایل ایجادکرده است که همۀ آنهادرلباس محلی اند. وی به نقل ازخبرنیویارک تایمزگفت که امریکابیشترازپنجاگروپ رادرقبایل پاکستان جابجاکرده است. وی درپاسخ سوالی گفت که بیت الله مسعود، دروزیرستان جنوبی ، مولوی نذیر، گل بهادرطالبان اصلی اند؛ ولی طالبان هستندکه روزانه جوال جوال پول برای شان میرسد، سلاح برای آنهامیرسدوهلیکوپترهابرای آنهامی آید. شماری طالبان راستین اند، شماری امریکای که هلیکوپترهابرای آنهاسلاح می آورند. ویسا، شمارۀ 801

 

20 - جرمی هاموند در فارن پالیسی ژورنال در مطلبی زیر عنوان" اکنون شرکت تحت مالیکیت کاندولیزارایس وزیر خارجۀ پیشین امریکا اجرای پایپ لین نفت و گاز افغانسان را بر عهده گرفته است " نوشته است :  خلیل زاد پیش از  انتصابش بحیث سفیر افغانستان تحلیل خطری برای unlocal انجام داد . شرکتی که سعی در ترغیب طالبان برای به عهده گرفتن هدایت کنسرسیوم ساخت خط لوله در افغانستان را داشت تا اینکه در سال 1998 جان مارسکا مدیر عامل آن به کمیتۀ روابط بین المللی مجلس گفت تا زمانی که رژیم افغانستان تغییر نکند ، امکان ساخت این خط لوله ناممکن است . بعد ها شرکت cheveron که متعلق یه کاندولیزورایس مشاور امنیت ملی بود، به سرمایه گذاری های زیادی در منطقه پرداخت و   شرکت unlocal را خرید . در آن زمان دیگ چپینی معاون رییس جمهور نیز بصورت شخصی در امور منطقه مشارکت داشت  . وی عضو هیأت شرکت مشاورۀ نفت قزاقستان بود . جرمی هاموند ، فارن پالیسی ژورنال ، شرکت کاندولیزارایس "  و پایب لین نفت و گاز افغانستان ، ویسا ، شمارۀ 1129 ، 20 دلو ، 9 فبروری

 

 

 


بالا
 
بازگشت