مهرالدین مشید
کنفرانس ها برای صلح ! یا بقای نیرو های خارجی
مردم افغانستان بیشتر از سه دهه بدین سو بار سنگین جنگ مرگبار و ویرانگر را ناگزیرانه بدوش می کشند . در این مدت تراژیدی های غم بار وگلوگیر را پشت سر گذاشته و سناریو های گوناگون سیاسی و نظامی را به بهای مرگ به استقبال گرفته اند . گاهی در برابر تهاجم از شرق ، زمانی هم در برابر جنگ های تحمیلی تنظیمی و گروهی در سایۀ مداخلات مستقیم و غیر مستقیم استخبارات کشور های جهان و منطقه و زمانی هم در مقابل تجاوز نرم و مخملین غرب به بهانۀ "مبارزه با تروریزم" قرار گرفته اند . با تاسف که سناریوی اخیر با آرایش تازه تر و با خیمه شب بازی های مزورانه تر ادامه دارد .
مردم ما در این مدت طولانی شاهد کنفرانس ها ، نشست ها و طرح های گوناگونی از طرح "پنج فقره یی" کوردویز در ژنیوا برای تاسیس حکومت تنظیمی برای ایجاد دولتی بیطرف بعد از خروج شوروی از افغانستان تا طرح برنامۀ صلح فارغ تنظیمی فاقد تقسیم گروهی دومی "کوردویز" در اواخر رژیم نجیب ، طرح بنین سوان برای تاسیس یک دولت تنظیمی به اشتراک نیرو های جهادی ( این طرح در واقع طرح صلح کوردویز را سرچپه گردانید و فاجعه های بعدی در افغانستان دنبالۀ این طرح نامیمون است)، طرح جبل السراج (1) (که طرح بنین سوان را به خون و خاکستر مبدل گردانید و سر نخ فاجعۀ امروزی در واقع از آن کلافۀ سر در گم بیرون شده است) می توان یاد آور شد . بعد از آن به معاهدۀ بگرام (میان حکمتیار و محمود مسعود با پا در میانی اعجاز الحق فرزند ضیاالحق ) و معاهدۀ سوروبی (میان حکمتیار و مسعود) و کنفرانس هایی مانند قبرس( به رهبری همایون جریر) و روم (به رهبری محمد ظاهرپادشاۀ سابق) و معاهدۀ بن و کنفرانس هایی در توکیو 21 جنوری 2002 ، برلین 31 مارچ 2004 ، لندن اول فبروی 2066 ، روم جولای 2007 ، پاریس(2) 16 جون 2008 و حالا هم کنفرانس اخیر در لندن در 28 جنوری 2009 می شود اشاره نمود .
معاهده ها و کنفرانس های بالا پیرامون حل اوضاع سیاسی و تامین کمک های مالی برای افغانستان یکی پی دیگر بعد از 1987 تا کنون در کشور های گوناگون و در زمان های مختلف دایر شده اند . طوریکه اجندای معاهده ها و کنفرانس های یاد شده با توجه به شرایط زمانی ، اوضاع سیاسی و نظامی و صف آرایی های سیاسی و نظامی در افغانستان متفاوت بوده ، به همین گونه نقش کشور های مختلف و سهم گیری آنها در راه اندازی آن گوناگون بوده است . هر کشوری به این معاهده ها و کنفرانس ها از عینک منافع جیوپولیتیک ، جیو ایکونومیک و جیواستراتیژیک خویش در قبال افغانستان نگاه نموده است و اهداف خاصی را دنبال کرده است . عنصری که در تمام این معاهده ها و کنفرانس ها خیلی ضعیف و ناتعیین کننده بوده است ؛ همانا نقش اساسی مردم افغانستان است که در هر کدام این کنفرانس ها به نحوی سرنوشت شان به بازی گرفته شده است . بصورت کل گفته می توان که کنفرانس های یاد شده بیرون از دیالوگ بین الافغانی بوده که در سایۀ نبود گفتمان ملی رنج برده اند . افغان ها در این کنفرانس ها نه بحیث تصمیم گیرندۀ اصلی ؛ بلکه بحیث کسانی حصه گرفته اند که دست و پا بین دیگران بوده و انتظار داشتند که دیگران چه گونه تصمیمی بر سر سرنوشت آنان اخذ میدارند .
مردم ما با پشت سر گذاشتن این قدر معاهده ها و کنفرانس های بی نتیجه و ناتمام ، چند روز پیش شاهد برگزاری کنفرانسی پیرامون اوضاع افغانستان در لندن بودند . این کنفرانس که به ابتکار گوردون براون نخست وزیر بریتانیا برگزار و رییس جمهور افغانستان و نخست وزیر بریتانیا گردانندۀ این کنفرانس بودند . پیش از برگزاری این کنفرانس سخنگوی دولت(3)گفت : دولت افغانستان با داشتن پنج طرح مشخص در عرصه های توسعۀ اقتصادی ، تامین بهتر امنیت ، حکومت قانون ، مبارزه با فساد اداری و مبارزه با مواد مخدر در این کنفرانس اشتراک خواهد کرد ؛ اما وی افزود که طرح مذاکره با جنگجویان در صدر برنامه های دولت افغانستان در لندن قرار خواهد داشت . دولت افغانستان از آماده گی های زیادی برای اشتراک در این کنفرانس سخن گفتند . چند روز بعد از اظهارات سخنگوی دولت اشرف غنی احمد زی (4)گفت : طرحی را برای دولت ارایه داده ام که در نشست انسجام و نظارت ارایه گردید و روی آن بحث صورت گرفت . وی افرود که قرار است ، مسودۀ نهایی آن ترتیب و به گوش تمامی مردم افغانستان رسانده شده و بعد از آن در کنفرانس لندن ارایه خواهد شد . وی از جزییات این طرح چیزی نگفت ؛ اما دولت هم جزییات این طرح را به مردم افغانستان ارایه نداد .
از فحوای پاسخ او به رادیو آزادی فهمیده میشد که چهارچوب اساسی طرح او را مبارزه با فساد تشکیل میداد . چنانیکه او در برابر این پرسش که آیا برای اجرای این طرح کمک جامعۀ جهانی نیاز است و یا خیر ؟ وی پاسخ داد : جامعۀ بین المللی خود فساد دارد . وی بدنبال سخنانش شیوه های قرار دادی موجود سازمان های بین االمللی را مورد انتقاد قرار داده و تاکید کرد که باید روی این قرار داد ها تجدید نظر شود . وی به ادامه افزود که بحث ها در این زمینه ادامه دارد تا به نتیجۀ نهایی برسد که تا زمان اشتراک حامد کرزی در نشست لندن نتیجۀ نهایی آن برای مردم افغانستان آشکار نگردید .
در اظهار نظر ها ، تصمیم گیری ها و و تبصره های رسمی مقامات دولتی مسآلۀ آشتی با طالبان پر رنگ تر جلوه می نمود . چنانیکه در چهارمین نشست ترکیه میان رهبران کشور های ترکیه ، افغانستان و پاکستان که هیآت های بلند پایه از 22 کشور شامل کشور های ازبکستان ، ترکمنستان ، تاجکستان و... و نمایاینده گان سازمان ملل ، اتحادیۀ اروپا ، کشور های اسلامی و دیگر نهاد های بین المللی نیز در آن اشتراک کرده بودند .
در پایان این گردهمایی اعلام گردید که این کنفرانس (5) با حمایت از طرح آشتی با طالبان پایان یافت . حامد کرزی گفت که جامعۀ جهانی دولت افغانستان را برای مذاکره با طالبان حمایت میکند . زرداری هم ابراز آماده گی خود را برای تسریع این روند اعلام نموده و گفت که کشورش هیچگاهی از گفت وگو های موثر با طالبان انکار نخواهد کرد . پیش از این هم وزارت خارجۀ پاکستان (6) اعلام کرده بود که دولت این کشور در نظر دارد تا به منظور پیشبرد آشتی در افغانستان با سران و رهبران طالبان ارتباط برقرار کند . عبدالباسط سخنگوی وزارت خارجۀ پاکستان گفت : "ما اکنون قصد نداریم ، در بارۀ جزییات صحبت کنیم ؛ اما تلاش می کنیم که با رهبران طالبان افغان در تمام سطوح تماس بگیریم ". رابطۀ استخبارات پاکستان با طالبان آنقدر آفتابی است که کارشناسان سیاسی مستقل پاکستان بار ها از این رابطه پرده برداشته اند . چنانیکه
احمد رشید (7)روزنامه نگار پاکستانی در اواخر گفت : طالبان برای مذاکرات با دولت کابل از موقعیت و فرصت خوب بهره مند هستند . وی افزود که مذاکرات رسمی با طالبان بستگی به شبکۀ استخبارات پاکستان دارد و استخبارات پاکستان مجبور است تا موقف خویش را در قبال اوضاع افغانستان تغییر داده و مذاکرات میان طالبان و دولت افغانستان را میانجیگری نماید . در این شکی نیست که توده های پاکستانی جدا از استخبارات این کشور سخت علاقمند حل اوضاع عمومی منطقه بوده و میدانند که هرگونه حل سیاسی منطقه یی بویژه میان افغانستان و پاکستان بسته به قطع همکاری های استخبارات پاکستان با گروۀ طالبان دارد . این در حالی است استخبارات این کشور منافع استرتیژیک خویش را در رقابت با هند در وجود طالبان دیده و امید وار اند که در هرگونه درگیری یی در آینده با هند که بیشتر نظامیان این کشور از آن نفع میبرند ، از وجود طالبان بهره بگیرند . اما آنچه که مسلم است ، برای حل اساسی افغانستان به یک چرخش سیاسی جدی در پاکستان نیاز است و هنوز آشکار نیست که نطامیان پاکستانی حاضر شده اند تا از منافع خود گذشته و با ترجیح دادن صلح در داخل این کشور و در منطقه از حمایت طالبان دست بردارند ؛ زیرا در این کشور حرف اول را در این مورد بیشتر نظامیان میزنند وتصمیم میگیرند تا وزارت خارجۀ این کشور . با این حال نمی توان که به وعده های زرداری مطمین بود و شاید هم از اثر فشاری که از سوی غرب بر وی در حال افزایش است ، ناگزیر است تا بازی سیاسی نموده و مدتی از بار فشار بر سر خود بکاهد ؛ زیرا او میداند که سرمایه گزاری غرب در جنگ با طالبان خیلی بلند رفته و از سویی هم از حوصلۀ آنان برای ادامۀ این جنگ کاسته شده و در حال عقب روی از این معرکه هستند . بنا براین با خروج نظامیان خارجی از افغانستان ، پاکستان خود را در رویارویی حتمی با هند دیده و در آنزمان طالبان را ابزار خوبی برای حفظ منافع جیوپولیتیک و جیوایکونومیک خود میداند که با این حال سر جنبانی های زرداری در برابر تقاضای جهانیان برای دست برداری از طالبان و همکاری صادقانه برای آشتی دولت افغانستان با آنان اضافه تر از چراغ سبز نشان دادن به غرب و یک بازی گاز انبری یا به اصطلاح "دم راستی"برای جستن های تازه نیست .
افغانستان دشواری هاییکه با کشور پاکستان پیرامون جنگ با تروریزم دارد ، فراتر از آن است که برگزاری کنفرانس هایی در لندن از عهدۀ آن بیرون شود و این حرف های خوش بینانۀ مقامات غربی مانند
ریچارد بارانس جنرال ارشد (8)بریتانیایی را که می گوید: فرماندهان طالبان باید در دولت افغانستان حضور یابند . به جنگجویان طالبان که با دولت افغانستان آشتی کرده اند ، باید اجاره داده شوند تا به نیرو های پولیس یا اردو بپیوندند ، می توان حلال مشکلات اصلی اوضاع افغانستان پذیرفت و
ویا روی این اظهارات کای آیده (9) و هالبروگ(10) حساب کرد که اولی گفت : "سامان ملل از طرح صلح با طالبان حمایت می کند . این سازمان از طرح بازنگری لست سیاه در مورد طالبان پشیتیبانی کرده و از شورای سازمان امنیت می خواهد که این لیست را بازنگری نماید" و دومی چنین ابراز نمود : حامد کرزی در کنفرانس لندن برنامۀ بز رگی را اعلام خواهد کرد که به اساس آن طالبانیکه قانون اساسی افغانستان را قبول ، از القاعده حمایت نکرده و سلاح خویش را به زمین می گذارند ، شامل روند آشتی می شوند و جامعۀ جهانی از این طرح حمایت خواهد کرد .
اما جان سخن را می توان دراین تبصرۀ هفته نامۀ اشپیگل چاپ آلمان (11) در یافت که در شمارۀ هفتۀ گذشتۀ خود زیر عتوان "آیا راهی برای خروج از قبرستان امپراطوری ها وجود دارد و یاخیر ؟" چنین نوشته است : کرزی و زرداری هر دو در موقف های مشابهی فرار دارند و نقطۀ مشترک هر دو ضعف آنان است که هر دو در کشور های شان در حال از دست دادن حامیان خویش هستند . به ثمر رسیدن نتیجۀ این کنفرانس را تحت رهبری و قیادت رهبر ضعیفی مانند حامد کرزی در کابل که کمتر علاقمند بیرون شدن از کالونی قدرت خود در کابل بوده ، بعید است . این روزنامه رمز یپروزی خروج از قبرستان امپراطوری ها را ، در همکاری نزدیک با پاکستان دانسته است ؛ کشوریکه اسکان قدرتش زیر سیطرۀ استخبارات مرکزی این کشور بوده ، با طالبان رابطۀ تنگا داشته و چنان دست دراز و نقش تاثیر گذار را در خم وپیچ نمودن آنان دارد که دست ززداری به همان اندازه کوتاه تر از آن است . با آنکه او در کنار این دشواری ها با مشکلات زیادی با مخالفان حکومتش در داخل پاکستان روبروبوده و لغو حکم دوسیه های فساد و تعقیب قضایی دوبارۀ مفسدین که زرداری هم شامل آن است ، پایگاۀ قدرت شکنندۀ او را بیشتر از گذشته شکننده گردانیده است .
مشکلات داخلی حامد کرزی اعم از بد امنی های سراسری در کشور بنا بر مقاومت طالبان دربرابر نیرو های خارجی از جمله بزرگترین دشواری ، مدیریت ضعیف ، نبود قدرت مرکزی ، فساد اداری ، قاچاق مواد مخدر ، کندی انکشاف اقتصادی ، توسعۀ اجتماعی و... کمتر از زرداری نبوده و هر طرح او بویژه طرح مذاکره با "طالبان سخت وابسته به استخبارات پاکستان" او را برای تحکیم ثبات و استقرار صلح سراسری در افغانستان به چالش کشانده است . عده یی هم که خویش را مخالفان سیاسی دولت خوانده و در چهار چوب گروه های سیاسی و جوامع مدنی در داخل کشور فعال هستند . پیرامون استقرار صلح در کشور برای آشتی با طالبان نظر های دیگری جدا از نظر حامد کرزی دارند . نه تنها گروه های سیاسی و جوامع مدنی در داخل افغانستان خویش را از جزییات طرح دولت برای آشتی با مخالفان نا آگاه و بی خبر میدانند ؛ بلکه پارلمان افغانستان هم شکوه از حامد کرزی دارد که او طرح خویش را به خانۀ ملت ارایه نداد . این ها که نسبت به پیروزی طرح او چندان باور ندارند و حتا شماری روزنامه ها نوشتند : "نشست لندن ؛ گفتمان تکمیل دایرۀ جنایت کاران" و "بایسته های فراموش شدۀ کنفرانس لندن" . این روزنامه ها با چاپ مقالاتی زیر عناوین یاد شده خواستند ، مخالفت شدید خود را نسبت به طرح آشتی ملی او ابراز کرند .
در کنار این بد بینی ها شماری از کارشناسان سیاسی و مردم کابل نسبت به کنفرانس لندن نظر خوشبینانه داشته و از این کنفرانس درخواست کردند ، باید برای سهمدهی مخالفان در دولت کار بیشتری شود تا راهی برای پایان جنگ در افغانستان بوجود بیاید ؛ زیرا افغانستان کشوری جنگ زده است و به صلح بیشتر از هرچیزی نیاز دارند . چنین گرد همایی هایی در ولایت های کشور نیز صورت گرفت و خواهان عملی شدن و تسریع روند آشتی در کشور شدند . روزنامه هایی هم هستند که با نوشتن عنوان هایی چون " کنفرانس لندن آخرین فرصت و آخرین امید " به این کنفرانس چشم امید دوخته و ابراز امید واری کردند که سیاستمداران افغان این بار بتوانند از این کنفرانس به نفع کشور خود استفاده نمایند ؛ زیرا در گذشته ها برگزاری چنین کنفرانس ها کمتر به نفع مردم و بیشتر به نفع خارجی ها و شرکای افغانی آنان تمام شده است ؛ اما هنوز معلوم نیست که گرداننده گان اصلی کنفرانس لندن چه اهدافی را دنبال مینمایند . این ها دنبال اهدف خویش اند و یا اینکه از پلۀ خواست های خود اندکی فرود آمده و تلاش های جدی را در راس برنامه های کاری خود برای تامین صلح و ثبات در افغانستان اتخاذ میمایند .
در رابطه به تحکیم صلح در افغانستان تنها مشکل افغانستان با پاکشتان نه ؛ بلکه این کشور با دشواری های دیگری نیز روبرو است که ناشی از اهداف پراکنده و گوناگون کشور های غربی درافغانستان است . آشتی ملی در افغانستان بیشتر تختۀ شطرنج بازی کشور های غربی بویژه امریکا و بریتانیا است که برگزاری کنفرانس در لندن خود برنامه یی برای پیاده شدن اهداف خاص بریتانیا و امتیاز گیری براون تلقی شده است . مواضع ناهمگون و منافع محورانۀ کشور های غربی در قبال اوضاع افغانستان سبب شده که دولت افغانستان تا اکنون نتوانسته با مخالفان مسلح خود از در مدارا پیش آید ، لیست سیاۀ امریکایی شورای امنیت یکی از این ها است . چشم بینی های دولت نسبت به خارجی ها سبب شده که تا اکنون نتوانسته است ، طرح حامع و کامل را برای آشتی با مخالفانش ارایه نماید . طرح کنونی هم که زیر نظر خارجی ها شکل گرفته و طرح دمبریده یی را ماند که امکان پیروزی آن خیلی اندک است . در این طرح همان ترفندی به کار رفته که از سال های دوری بدینسو غرب از آن بحیث ابزاری بر ضد مردم افغانستان استفاده کرده است . دیروز امریکا بعد از وارد کردن اتهاماتی مانند باغیان ، شورشیان ، آزادی خواهان ، مجاهدین ، بنیاد گراه ها ، قاچاقبران مواد مخدر وبالاخره تروریست ها اهداف خودش در قبال اوضاع افغانستان دنبال کرده و بسیاری از آنانی که حالا از نظر امریکا تروریست هستند ، دیروز از حمایت امریکا برخوردار بودند . این بدین معتان است که امریکا گروه های هوا دار خویش را چه بنیادگرا و میانه از هر قماشی که باشند ، گروۀ ایده آل خودش به تعبیر امریکایی آن "میانه رو" خوانده و گروه های مخالف خود را با القابی مانند تند رو و ، بنیاد گرا و تروریست خوانده است .
امریکا امروز هم این حربۀ کهنه را ترک نکرده و باز هم از آن بهره میگیرد ؛ البته این بار با عنوان کردن طالبان میانه رو ، طالبان بیکار ، طالبان قاچاقبر ، طالبان مواد مخدر و در جناحی دیگر طالبان تروریست و حامی القاعده و چیز های دیگر . تاکید دولت برای فاصله گرفتن طالبان از القاعده هم ادامۀ برنامۀ امریکا و غرب است که آنها با القاعده دشمنی شخصی دارند . هر گاه امریکا و غرب خواهان حل واقعی اوضاع افغانستان و منطقه است . بهتر خواهد بود که طرح بزرگتر و منطقی یی را برای حل معضلۀ افغانستان روی دست گیرد که القاعده را هم در بر بگیرد . خروج نیرو های خارجی از افغانستان بخشی از خواست های القاعده در برابر امریکا است و در صورتیکه امریکا نیرو های خویش را از منطقه بویژه کشور های اسلامی بیرون نماید . بر بخش عظیمی از اختلافاتش با القاعده پایان خواهد داد . در این صورت گفته می توان که به تدریج و شاید هم به سرعت آرامش سراسری در منطقه باز خواهد گشت . در صورتی که نیرو های امریکایی از منطقه خارج گردند و باز هم کمک های اقتصادی این کشور به کشور های منطقه ادامه بیابد . در انزمان پرده از نیات واقعی امریکا در قبال کشور های منطقه بر آورده خواهد شد . بصورت قطع همه چیز در آنزما برعکس خواهد بود .
با تاسف که طرح دولت افغانستان برای آشتی با مخالفانش از سیاست های هدف محورانۀ امریکا تغذیه گردیده و از همین رو یک جانبه ، میان تهی ، خام و ناکارا است . از نظر امریکا طالبان میانه رو به دسته های اولی تعلق دارند که می شود آنان را به پول خرید . برای خرید آنان بریتانیا و جاپان در حدود یک ملیارد دالر را تهیه کرده و این پروژه را تمویل مینمایند . بزرگترین مشکل غرب این است که به جنگ افغانستان به دید مادی نگریسته و پایگاۀ ایده ئولوژیک و اعتقادی آنرا نادیده گرفته است و خامی های طرح امریکا در قبال صلح در افغانستان از همین دیدگاه های آب می خورد . در حالیکه طالبان و رهبری آنان از یک باور نیرومند اسلامی تغذیه شده و در شور شگفت آوری خود را قربانی آن مینمایند . مشکلاتی که دولت دارد با همین سربه داران نترس و بی باک است ، نه با آنانیکه غم زنده گی دارند و برای زنده ماندن از هیچ کاری دریغ نمی نمایند . گذشته ازاین طالبان دارای رهبری منضبط و محکمی هستند که نمی توان نقش قدرتمند روحانی رهبر شان را در روحیۀ اعضای آن نادیده گرفت . شاید شماری ها در صفوف طالبان باشند که به هوای نام و نان در برابر دولت بجنگند که شمار شان اندک خواهد بود و به این مقدار پولی که غرب برای خرید آنان تهیه دیده ، نمی ارزند . چنانیکه مولوی متوکل (12)وززیرخارجۀ سابق طالبان گفت : "در هر جریانی افرادی وجود دارد که بین شان تفاوت فکری وجود دارد ، اما چیزی را به نام میانه رو و تند رو نمی شناسیم" . بنا بر این طرح میدان استفاده جویی ها را برای شماری از استفاده جو ها و مفسدین زمینه ساز خواهد گردانید که چون گذشته ملیون ها دالررا زیر نام خریدن طالبان به جیب های خود بیفگنند . با پیاده شدن این طرح "دوکان" دیگری برای آن خارجی ها وداخلی ها باز خواهد شد که تا کنون ملیون های دالر را به نام پروژه های بازسازی و پروژه های مصالحۀ ملی به تاراج برده اند و اکنون به نام پروژۀ آشتی ملی . در حالیکه به همه گان آشکار است سه شورای موجود در کویته ، کراچی ، وزیرستان و شرق افغانستان به رهبری ملاعمر آخند زاده ، سراج الدین حقانی و انجنیر حکمتیار هر کدام دارای تشکیلات منظم بوده و نیرو های هریک در ولایت های جنوبی ، دیگری در شرق وسومی هم شمال شرقی و مرکزی در برابر نیرو های خارجی می جنگند . پس در صورت موجودیت چنین رهبری یکدست و یک پارچه و با داشتن اعضای وفادار به رهبری بحیث رهبر روحانی خوش باوری خواهد بود که با پول این جریان ها را از پا افگند و خفه کرد .
راۀ اساسی برای تامین صلح در کشور باز کردن گفت و گو های بدون قید و شرط با مخالفان و اتخاذ طرحی روشمند لازم است . طرح های دولت تاکنون بیشتر شکل تلقینی را داشته که از سوی خارجی ها برایش القا شده است . این ناروشمندی ها محتوای آنرا نیز تخریب کرده و عناصر اساسی و پیش زمینه های اصلی مصالحه را نیز آسیب پذیر گردانیده است . دولت تا کنون تلاش کرده که شرایط خود را بر مخالفان خود تحمیل نماید . در حالیکه هر نوع پیش شرطی از سوی یک طرف فضای مذاکره را تحت شعاع قرار داده و زمینه های رسیدن به توافق نهایی را محدود میگرداند . یه گونۀ مثال با آنکه بر فراز طرح کنونی مبالغی از رشوه دهی سایه افگنده است . این طرح از ارایۀ پیش شرط هایی مانند پذیرش قانون اساسی از سوی طالبان به بهانۀ دفاع از دستاورد های هشت ساله به تعبیر غربی ها در افغانستان ، پذیرش دربست نظام کنونی با چهار چوبه های موجودش و شرایطی دیگر از این قبیل ، هنوز هم رنج میبرد که کمترین امکان پیروزی در آن متصور است . در کنار این دشواری ها ارایۀ پیش شرط های بی محتوایی چون میانه رو، تند رو و طرفدار القاعده و غیره خود به خود به گونۀ دیواری در برابر تامین صلح درکشور ایستاد می گردد . این گونه تبلیغات نه تنها راۀ صلح را درکشور کوتاه ؛ بلکه درازتر گردانیده و دشواری های دیگری را می آفریند که در آینده ها روند صلح سراسری در کشور را بیشتر به مخاطره مبدل مینماید . این در صورتی ممکن است که دولت افغانستان جدا از برنامۀ خارجی ها در قبال افغانستان ، برنامۀ مستقلی را در پیش گرفته و به خواست های معقول مخالفان تا سرحد بیرون رفتن نیرو های خارجی از افغانستان پاسخ مثبت بدهد . طرح اخیر حزب اسلامی به رهبری حکمتیار که در چند روز پیش از سوی سخنگویان این حزب اعلام شد ، نمایانگر نرمش هایی در میان مخالفان دولت بوده و نشاندهندۀ این حقیقت است که بیرون از مداخلۀ وامر ونهی خارجی ها و خروج نیرو هایشان از این کشور تامین صلح و ثبات دراین کشور ممکن است . یکی از دلایلی که تا کنون معاهده ها و کنفرانس ها پبرامون اوضاع افغانستان به نتیجۀ قطعی و نهایی نرسیده است ، به علت وابستگی آنها به خارجی ها و نقش تعیین کننده نداشتن رای مردم افغانستان در آنها بوده است . در این کنفرانس ها ومعاهده ها بیشتر دیگران بر سر سرنوشت مردم افغانستان تصمیم گرفته و بعد تر مردم افغانستان در معرض یک عمل انجام شده قرار گرفته اند .
از سویی دیگر این مصالحه خیلی ضعیف مطرح شده ، از پایگاۀ نیرومندی برخوردارنیست ، رهبران طالبان بصورت شدید آنرا رد کرده اند و در ضمن از نبود یک استرتیژی دقیق ، کلی و همه شمول نیز رنج میبرد . در طرح جدید چیزی وجود ندارد که دلالت به بعد ابتکاری آن نماید ؛ بلکه همان حرف هایی است که در گذشته ها مقامات غربی از آن سخن گفته اند که بریتانیایی ها انرا بصورت عملی در هلمند تجربه کرده اند . عدم اشتراک ایران در این کنفرانس بحیث یک شریک نیرومند باز سازی افغانستان تصمیم گیری های کاغذی این کنفرانس را زیر سوال برد و از بار عملی آن کاست . در حالیکه هر طرح صلحی در مورد افغانستان بدون سهم گیری کشور های همسایۀ آن مانند ، ایران ، هند ، روسیه ، چین ، پاکستان و کشور های آسیای مرکزی ناقص و حتا ناممکن است . این طرح از مخاطبان اصلی اش بیگانه بوده و به شدت از طرف آنان رد شده است . درست تر بود اگر درآغاز اجندای این طرح مذاکره با رهبران مخالفان جا میداشت ، شاید این راهبرد دریچه ییرا به سوی آشتی می گشود . چنانیکه متوکل (13)وزیر خارجۀ سابق طالبان ، یگانه راه برای آشتی را مذاکره با رهبر طالبان دانست . پس از طرحی که حتی طالبان به ظاهر پیوسته به دولت از آن حمایت نمی کنند ، چگونه میتوان انتظار موفقیت آنرا پیش بین بود .
اظهارات هالبروگ نمایندۀ امریکا در امور افغانستان و پاکستان بعد از کنفرانس لندن شگفت آور تر است که گفت : "امریکا هر گز با ملا عمر مذاکره نمی کند . هدف از طرح یاد شده کشاندن رده های پایین اعضای طالبان است" . مگرهالبروگ نمیداند که طالبان برای یک ایده ئولوژی می جنگند یا برای پول و کار یا اینکه امریکا با این برنامۀ خود آشتی ملی در افغانستان را به استهزا می گیرد . بعید نیست که شکمبو هایی در افغانستان باشند که برای پول بجنگند و با گرفتن پول از جنگ دست بردارند ؛ اما به مشکل می توان این قماش معامله گران را در میان طالبان سراغ نمود ، بویژه طالبانی که در یک رابطۀ تنگاتنگ روحانی با رهبر شان قرار دارند ، در کنار این از کمک های مالی و لوژیستیکی فراوان پاکستان و کشور های خلیج برخوردار بوده اند ، برای خرید آنها یک ملیارد دالر چه که یک تریلیون دالر هم پول ناچیزی است . بدور نیست که اختصاص دادن یک ملیارد دالر برای خرید طالبان حامیان طالبان را برای اعطای کمک های بیشتر برای آنان برانگیخته و یک نوع رقابت تسلیحاتی را به گونۀ دیگری دامن بزند . با آنکه هدف اصلی از داردنده گان کمپنی های اسلحه سازی و سایر جنگ افروزان امریکایی که منافع شان را در شعله ور شدن جنگ میدانند ، هر چه مشتعل شدن جنگ است ؛ اما باز هم در نتیجۀ فشار های شدید مالی و اقتصادی بالاخره این تجربه هم به موزۀ تجارب امریکا و بریتانیا سپرده خواهد شد .
شاید ابراز این گونه سخن های حامد کرزی در لندن که گفت "رهبری افغانی و ملکیت افغانی " چندان چنگ زنند ه به دل طالبان نباشد و کمتر برای گشودن دراز راۀ مصالحه در افغانستان موثر واقع گردد . اما اینکه در عقب این طرح برنامۀ مخفی یی بدور از انظار کارشناسان و رسانه ها وجود داشته باشد که در سر وساماندهی آن دست استخبارات پاکستان ، بریتانیا و امریکا دراز است و استخبارات افغانستان هم در حاشیۀ آن به مانور می پردازد . این بحثی دیگر است که بیرون از کنفرانس هایی مانند لندن شکل میگیرد و شاید هم بتوان گفت که کنفرانس لندن جاده صافکن این گونه مذاکرات باشد و در اینصورت باز هم سرنخ اصل واقع در جای دیگری و بدستان دیگری است که زمامداران کابل در حاشیۀ رویداد های آن قرار دارند . چنانیکه یک روز بعد از نشست لندن یک مقام سازمان ملل گفت (14)که کای ایده در 8 جنوری در دوبی با شورای کویتۀ طالبان ملاقات کرد . اما کای آیده مذاکرات با طالبان را در روز یادشده رد کرد ؛ اما افزود که اگر ملاقاتی هم صورت گرفته باشد ، در آنروز صورت نگرفته است . همزمان با اظهارات کای آیده سخنگوی طالبان از این مذاکرات ابراز بی خبری کرده و گفت که در نزدیکی ها رهبر طالبان فیصله یی صادر خواهد نمود . یک روز بعد تر رهبری طالبان(15)هر گونه ملاقات با مقامات سازمان ملل را رد نمودند . طالبان دراین اظهارات خود باز هم از کلمۀ مهاجم ذکر کردند که این واژه قابل دقت است و مسآلۀ اصلی و علت و انگیزۀ واقعی جنگ در افغانستان هم همین است ؛ اما علیرغم اهم بودن این موضوع امریکایی ها کمتر حاضر می شوند تا استقرار صلح درافغانستان را خروج نیرو های خود معامله نمایند . شاید هم یکی از دلایل عدم اشتراک ایران در این کنفرانس به نحوی مخالفت آن کشور با اجندا های بریتانیا و امریکا دراین کنفرانس بوده است . این معنای آنرا د ارد که امریکایی ها نسبت به حل ملی افغانستان در چهار چوب یک ایتلاف ملی چندان رغبت واقعی ندارند . این در صورتی ممکن است که این طرح ها از نگاۀ شکل و محتوا دگرگون شده با شکسته شدن فورم های قرار دادی و محتوا های دیکتی شده اش ممکن است که راهی به سوی صلح نقب زده شود . در حالیکه طرح های کنونی مصداق این حرف "میم زبرما تول زما " است و این باز گوکنندۀ این است که امریکا در هر عقب هر کنفرانس در زیر پوشش هر طرح بدنبال اهداف خود است که همانا بقای حضور نظامیانش در افغانستان است و تنها با بازی های سیاسی مشروعیت حضور نیرو های خود را در این کشور توجیه مینماید .
از این گفته ها آشکار می گردد که هر چه در مورد اوضاع افغانستان شکل میگیرد ، باز هم در پشت حوادث ظاهری و مریی در کشور صورت می پذیرد که بالاتر از تصمیم گیری های کنفرانس لندن است ؛ اما با آن هم کنفرانس لندن با هیاهوی زیاد تبلیغاتی به راه انداخته شد و پول های زیادی روی آن خرچ گردید . نتیجۀ نهایی وموفقانه انجام شدۀ آن به قول اتمر وزیر داخلۀ حامد کرزی بحث ها روی امنیت ، ادغام طالبان به حاکمیت دولتی ، بازسازی ، مبارزه با مواد مخدر و فساد گستردۀ اداری برای حکومت داری خوب بود که از سوی جامعۀ جهانی پذیرفته شد و این آقا بعد از بازگشت از لندن به اجرای عملی اش می پردازد . در حالیکه فضای این کنفرانس را طرح آشتی با طالبان پر کرده بود و از هشت سال بدین سو دولت کابل با ارایۀ طرح های گوناگون اذهان مردم افغانسان را تخدیر کرده و هر روز با تلقین خارجی ها طرحی میریزد و با ناتمام گذاشتن آن طرح دیگری ریخته و تا اکنون بار گرانسنگی از طرح های ناتمام را بر دوش مردم ما تحمیل کرده است و بس . با تاسف که هیچ کدام از این طرح ها پایگاۀ ملی و بین الافغانی نداشته ، هرکدام بیرون از انظار مردم ما بوسیلۀ خارجی ها ساخته شده اند که با تشدید بحران و افزایش خونریزی ها زیر پوشش حاکمیت نهایت فاسد کابل به اجرای آن برآمده اند .
از گزارش های رسانه ها داخلی و بین المللی هم پیدا است که این طرح نه تنها عنصری تازه یی را در بر نداشت ؛ بلکه همان گفته هایی بود که حامد کرزی سالها قبل آنرا به نحوی از طریق کمیسیون مصالحۀ ملی به اجرا گذاشته است و بصورت رسمی تکرار همان حرف هایی بود که در مراسم تحلیف خود یاد آور شده بود . دیدگاه ها در مورد این طرح به ظاهر تازه چندان خوش بینانه نبود و حتا ترس آن میرود که این طرح دشمنی ها در داخل کشور را دامن زده و عده یی اشخاص حرفه یی و تاراجگران سر گردنه آغاز به روند طالب سازی کرده و با گرفتن پول های زیاد از صندوق وجهی پروژۀ طالبان به فروش گروه های مسلح به اصطلاح طالبان شروع نمایند که فصل جدیدی از فاجعه ها را در افغانستان در پی خواهد داشت .
به مشکل می توان خوش بین بود که چنین طرح ها بزودی ارادۀ جنگ را در کشور به ارادۀ صلح مبدل نماید و بتواند به این زودی ها مسیر خیلی دشوار در کشور را با چنین طرح های کند و به بن بست رسیده دست کم به سوی جریان درستی سمت و سؤ بدهد و تا بتواند کشتی توفان زدۀ افغانستان را در بحر متلاطم تجاوز امریکا و دخالت همسایه های آزمند به ساحل رهایی بکشاند . برای رسیدن به چنین آرزویی رهبری قوی و با اراده و مستقل نیاز است که با تفکیک منافع ملی از منافع خارجی ها حرئت چانه زنی های سیاسی را داشته باشد . از همه مهمتر این که برای ترجیح دادن منافع ملی روشمندانه دست به تهور زده و با اتخاذ تصامیم آزادانه و بدوت قید و شرط حتا تا پذیرش از دست دادن تخت و تاج کابل باب ناگشودۀ آشتی را در کشور بگشاید که ایثار گری ها ترک خود محوری ها و بیگانه محوری ها ، اتکا به خود ارادیت ، پاسداری از استقلال و احترام به اصل آزادی کمتری پیش زمینه های مصالحۀ ملی به شمار میرود .
یاد داشت ها :
1- طرح جبل السراج از سوی مرحوم احمد شاه مسعود فرماندۀ ارشد جمعیت اسلامی ، جنرال دوستم مشهور به گلیم جمع فرماندۀ قومی ازبک ها و عبدالعلی مزاری رهبر حزب وحدت اسلامی به امضا رسید . گفته می شود که در این معاهده حزب پرچم هم نقش داشت . گفتنی است که دوستم عضو کمیتۀ مرکزی حزب خلق با این فرماندهان دولت نجیب در شمال کشور رابطۀ نزدیک داشت .
فرقه قومی مردم اسماعیلیه به قوماندانی جنرال سید جعفر نواسۀ سید کیان
یک غند قومی از در زبان ها ولایت تازه تشکیل شدۀ سرپل تحت فرماندهی جنرال مومن
یک غند از پشتو زبان ها در ولایت بلخ (مزا ر شریف) به فرماندهی جمعه اسک
به گفتۀ حسن شرق قبل از این معاهده . *
*- تجویز تجزیۀ افغانستان به شمال و جنوب در سال 1366 هجری شمسی ، داکتر حسن شرق ، قسمت چهارم ، افغان جرگه ، شمارۀ 30
2- در کنفرانس پاریس دولت افغانستان خواهان کمک 50 ملیارد دالر برای بازسازی پنج سالۀ افغانستان شده بود . در این کنفرانس کشور های کمک کننده برای افغانستان وعده سپردند که وعده های پولی کنفرانس لندن را دو برابر خواهند گردانید . کمک های جامعۀ جهانی برای افغانستان از 2001 تا کنون 42 ملیارد دالرتخمین شده است .
3 - ویسا ، شمارۀ 1094 ، 30 دسمبر
4 - رادیو آشنا، اخبار شب ، 21 جنوری
5 - ویسا ، شمارۀ 1117 ، 26 جنوری
6- ویسا ، شمارۀ 1115 ، 24 جنوری
7 - ویسا ، شمارۀ 1116 ، 25 جنوری
8 - ویسا ، شمارۀ 1098 ، 4 جنوری
9 - 8صبح ، شمارۀ 782 ، 25 جنوری
10 - رادیو آزادی ، اخبار صبح ، 28 جنوری
11 - رادیو آزادی ، اخبارصبح ، 28 جنوری
12 – ماندگار ، شمارۀ 237 ، 28 جنوری
13 - رادیوآشنا ، اخبار شب ، 29 جنوری
14 - رادیو آشنا ، اخبار شب ، 29 جنوری
15 – رادیوآزادی ، اخبارعصر ، 30 جنوری