مهرالدین مشید

 

حامد کرزی در کوچۀ بن بست گزینش ها

 

در این شکی نیست که علت اصلی فساد اداری در افغانستان بی کفایتی ها ، بی تفاوتی ها و بی تدبیری های حامد کرزی  است که با چرب زبانی هایی منافع مردم را قربانی منفعت گروپ خاص و شرکای نزدیک  به  حلقۀ قدرت خود گردانیده  است  . ازاین بیشتر ساده لوحانه  نخواهد بود که در کشوری فساد اداری به اوجش برسد و مردم با چشمان خود مشاهده نمایند که مقامات ارشد دولتی با وجود ارتکاب خیانت و اختلاس بجای مجازات ، مکافات شوند  و رییس دولت هم باخاک زدن به چشم مردم این مقامات را از یک مقام به مقام دیگری تعویض نماید  . با چنین رویکرد رییس دولت  باز هم مردم بپذیرند که زعیم دولت در چنین جفای آشکار به حق مردم دست ندارد . زیرا که اشتباۀ هر شخص بویژه یک زعیم کشور زمانی قابل اهمال است که کاری از او برای یک بار بصورت اشتباه سر بزند و هرگاه چنین عملی باز هم تکرار شود ، شاید به دلایلی قابل بخشش پنداشته شود ؛ اما هیچگاهی عقل سلیم نمی پذیرد که رییس دولتی بار بار مرتکب خطا شود و بار بار بر پیشانی تمامی خطا های او مهراشتباه زد و او را بری ذمه دانست . در حالیکه چشم پوشی از جرم و خطای آشکار  بوسیلۀ  رییس دولت نه تنها جفا ؛ بلکه معنای یاری با مجرم و دست مجرمی را برای جرم تازه فشردن مفهومی بیش ندارد .

چگونه می توان باورکرد که وزیری ده ها ملیون را رشوه بگیرد و غاصبی ده ها جریب زمین شخصی و دولتی را نماید ، رییس دولت با وجود آگاهی از این جرم ها نه تنها او را مجازات ننموده  ؛ بلکه برای او مقامی کمتر از وزیر مشاور نیز عطا نکرده است . از همین رو اکنون شمار وزیران جناب کرزی به ده ها تن رسیده است که بیشتر شان بصورت مخفی و علنی دوسیه های ضخیمی از اختلاس دارایی های عامه را دارند . هرگاه بر تارک این همه سازش ها مهر شرایط جنگی را زد و با  بهانه آوردن حالت اضطرار از آنها چشم پوشی کرد ؛ چگونه ممکن است ، این حرف مولانا مودودی رهبر جماعت اسلامی پاکستان را نادیده گرفت که او در ملاقات با جمعی از اعضای رهبری این حزب در رابطه به شخصیت ضیاالحق که گویا خودش آدم خوب است ؛ اما اطرافیان او انسان های بدی هستند ،  گفت : اضافه تر در این مورد صحبت نمی کنم ، تنها همین قدر میگویم که پشه ها در اطراف چه جمع می شوند . آری پاسخ او برای مصالحه با ضیاالحق که خودش همراه با شرکای قدرتش در فساد  غرق بود ، پاسخ منطقی یی بود ؛ زیرا در اطراف زمامدار فاسد ، افراد فاسد و در اطراف زعیم پرهیزگار و صادق به میهن و مردم آدم های با شخصیت ،  پاک و داری صفات عالی انسانی جمع می گردند . شاید ورود  استثنایی شماری انسان های محدود را در ارکان قدرت زعیم با تقوا بتوان خالی از اشتباه دانست ؛ ولی هیچگاهی ورود کثیری از انسان های آزمون شده را در حلقۀ قدرت خلاف در نظرگیری این مقوله "آزموده را آزمودن خطا است" اشتباه تلقی کرد و چنین اشتباهی به قول معروف دلالت به نهایت ساده گی می نماید ، ساده گی ییکه مواد فاصلۀ عقل خوانده شده است .

این در حالی است که میران برتری و درایت یک زمامدار در کشوری مانند افغانستان دردمند ، درگزینش شخصیت های کار آگاه و دلسوز و در ضمن صادق و پرهیزگار به مقام های ارشد دولتی است تا او با توجه به شرایط دشوار و پیچیدۀ افغانستان به مثابۀ حکاکی که دانه ها و جواهر قیمتی را با مهارت تام بروی دستبند ها  و گلوبند ها  حک مینماید و می چیند ،  دقیق ترو زیرکانه تر از حکاک در جابجایی اشخاص وتوظیف آنان در پست های بلند دولتی توجه نماید .  با تاسف که همه چیز در افغانستان برعکش میگذرد . زعیم کنونی این کشوردر گذشته در بسیاری موارد چنان در تقرری ها و باز تقرری های شماری  اشخاص زیاد چنان سهل انگارانه و  مصلحت  اندیشانه عمل کرده که شاید نظیرش را کمتر در دولتی سراغ نمود ؛ بویژه در تقرری آنانی که در پست قبلی خویش بدتر از رهزنان عمل کرده اند و این بدان معنا است که زعیمی در این مورد مهم کمتر از رهزنانی که برای انتخاب "دهن جوال گیران" عطف توجه میکنند ، توجه کرده است . در حالیکه جناب کرزی خوب میداند و آگاه است که وزیران ، معینان ، والیان ، ولسوالیان و قوماندانان پولیس مقام های خود را در بدل پول معینی زیرا نام سرقفلی بدست آورده اند و تنها در برابر کسی خود را مسؤول میدانند که با او معامله دارند نه در برابر مردم . از همین رو است که مقامات دولت کرزی از آغازتا امروز خیره سرانه تر از  گذشته عمل کرده و هر گز خود را پاسخگو در برابر مردم ندانسته وهرچه در توان داشته اند ، برای تاراج دارایی های مردم و خلاف کاری های بالاتر از آن دریغ نکرده اند و زمانی که  افشا شده و رسوایی شان به اوج رسیده  است ، جناب کرزی به سرعت به یاری آنان شتافته و با برکناری آنان از یک مقام و ابقای آنان در مقام دیگرمجدانه تر عمل کرده است  .

در حالیکه قدرت بر شخصیت انسان تاثیر گذار بوده ؛ ولی این تاثیر گذاری را نمی توان نامحدود دانست که هر شخصی با دست یافتن به مقام  بصورت کامل از خود بیگانه شود . در هر حالی که باشد ، قدرت برشخصیت انسان تاثیر وارد مینماید ، در شماری شخصیت های ضعیف و بی متانت  بیشتر و در شماری شخصیت های باورمند و با ثبات  کمتر تاثیر می گذارد ؛ اما در شخصیت هایی که ار لحاظ فکری و باور های اعتقادی جدی تر اند و روی این ارزش ها خیلی اساسی می اندیشند ، کمتر تاثیر گذار است ؛ زیرا خون این گونه اشخاص با یک نوع  باور ها و ارزش های عجین شده که در ظرف فنان ناپذیر عشق پرورده شده اند و آشکار است که دست پروردۀ عشق ، خو یش  و بیگانه را نمی شناسد .  این خویشتن بینی ها و بیگانه بینی ها برایش در سکوی قدرت هم منزل پایدار و ناشکننده یی  نداشته و هر زمان که خواسته باشد ، آنرا می شکند . برای اینگونه شخصیت ها قدرت حیثیت تابویی خود را از دست میدهد . در شخثیصیت های دست اول قدرت فساد آورتر و در شخصیت های دست دوم قدرت کمتر فساد آور است ؛ زیرا قدرت چنان این اشخاص را در چنبرۀ خود میگیرد که بصورت کامل از خود بیگانه اش گردانیده و او را به کلی فارغ ازدغدغۀ خویش و بیگانه میسازد . قدرت به مثابۀ "تابو" چنان هوش و احساس این گونه شخثصیت ها را می رباید که در قدرت محو شده همه ارزش ها را به باد فراموشی گذاشته و مقوله هایی چون منافع ملی ، حاکمیت ملی و وحدت ملی را خالی از بار  فرهنگی و تاریخی کشور خود تلقی مینمایند . 

 گروۀ دست اول که گویا کرسی ها را به حراج گرفته اند و با منتهای عدم مسؤولیت پذیری ها شکم ها را یک متر پیشتر از گذشته بروی کرسی ها گسترده ، گویا ناف ها را بر گلوی بانکنوتهای دالری نشان گرفته ، با خور و فش های بیش از افزون و دستان تا آرنج در خون مردم غوطه ور شده ، حتی از یزیدیان تاریخ حق میگیرند و با پرداختن حق سکوت به فرعونیان تاریخ دست حسینیان زمان را از پشت می بندند . این ها هستند که با مافیای ملی و بین المللی از یک یخن سر می کشند ،  برمظومان تاریخ نیشخند زده و دست داد را بزنجیر بیداد می بندند . این ها اند که در کمین قافله سالاران آزادی و آزاده گی ها نشسته و قامت برافراشتۀ سربداران داعیان رستگاری انسانیت را از پشت ناجوانمردانه نشانه میگیرند . این بومان شب ستا پیکره های به خون خفتۀ وارستگی ها و مدافعان آگاهی و عدالت را به دار بسته و در برابر این عمل شنیع انتظار پاداش از طاغوت را دارند و ... 

حالا که جفا های زیر دستان آقای کرزی مانند آفتاب می تابند و فساد اداری آنان درخشش جهانی یافته است . آیا او اکنون دریافته است که زیر دستانش فاسد هستند ، هرگز نه او هنوزهم شک دارد وحتی برایش باور کردنی نیست  ، باوجودیکه وزیرش با پشتاره به کناۀ رشوت دستگیر شود و او جرئت امر دستگیری او را بدهد . چنانکه رسانه ها حاکی است که او تاکنون امر دستگیری پنج وزیر را که از سوی مدعی العموم دولت افغانستان تقاضا گردیده ، صادر ننموده است .  در حالیکه نه تنها اکنون ؛ بلکه در گذشته بهتر میدانسته و میداند که حاجب ، پرده دار ، قاضی ، مفتی ، دربان و وزیر ، والی ، فرمانده و ... همه مرتشی اند و مانند عقاب های تیز چنگ بانکنوت ها را در جیب های مردم شکار نموده و حتی با تر دستی تمام تنگۀ کابل را به مرمی میزنند ؛ اما او در برابر این همه سکوت اختیار کرده است . بیانات هشدار دهنده و عقده شکن گذشته اش گویای چنین ادعا است  .

بعید نیست که جناب شان باز هم با توجه به این همه کارنامه های سیاۀ زیر دستانش ، حالا هم چون گذشته چند شعار میداد . بازهم جناب شان چشمان را در برابر اختلاس ها و رشوه  های کلان وزرای محترم شان بویژه  شماری ها مانند چکری سرپرست کنونی وزارت حج و اوقاف ، ابراهیم عادل سرپرست کنونی وزارت معادن و شماری دیگری  شامل ده وزیر سابقه و پنج وزیر برحال که به گفتۀ معاون سارنوال افغانستان دوسیه های شان زیر کار است ، پنهان میکردند ،  با سر فرو گذاشتن از یاد می بردند و بالاخره  به گفتن حرف های تند تر از گذشته برای فساد در موجی از تهدید های غیر عملی اکتفا مینمودند که این گونه تهدید های قانون شکنانه به   جرئت  اختلاس گران ، رشوه خواران و سایر مفسدان دولتی و غیر دولتی افزوده و در نتیجه آنان را برای تاراج های بیشتر یاغی تر مینماید ، پیامد دیگری نخواهد داشت ؛ اما آنچه که اکنون با گذشته تفاوت فاحش دارد همانا فشار های تهدید بار جامعۀ جهانی بویژه امریکا ، بریتانیا و فرانسه است دست کم از یاد فراموشی های حامدکرزی کاسته و حافظۀ او را شوک داده اند تا اندکی از یاد فراموشی های او کاسته شود . این بار مهم هم است ؛ زیرا بقای قدرت او مطرح است ، بویژه اکنون که اوباما در کنفرانس ویدویی (1)برای کرزی  گفت : "حالا دورۀ چک های سفید و عدم بازخواست تیر شده " و زمان حساب و کتاب است . ممکن از این هم بیشتر شوکه شود ، زمانیکه دریافت امریکا با افزایش 30 هزار نیروی تازه بعد از نیمۀ  2010 ، بعد از جولای 2011 قصد خروج تدریجی نیرو های خود را از افغانستان دارد و از سویی هم ناتو به استثنای بریتانیا تصمیمی برای افزایش نیرو هایشان ندارند و چشمدات اوباما به کشور های  اروپای شرقی مانند پولیند برای اعزام نیرو های بیشتر شاید چندان به ثمر ننشیند . وی حالا که مقامش را  به  خطر دیده و دانسته است که مقامش به خطر قمار خارجی ها بیشتر از گذشته افتاده و هشدار های آنان کمر قدرتش را به شکستن زود  هنگام تهدید می کند .  بویژه اینکه گوردون براون صدراعظم برنبانیا برایش شش ماه فرصت داده  تا هر چه زود تر جلو فساد را در افغانستان بگیرد ، دست دزدان حلقۀ قدرتش را از یخن مردم کوتاه نماید . با توجه به عدم جدیت گذشته اش  شاید تدابیر و راهکار های گوردون براون هم برایش چندان کارکن و مفید واقع نشود . چنانکه او (2)گفت : برنامه های خوب برای حکومت کرزی در نظر دارم . در عرض شش ماه ستراتیژی جدید را در افغانستان آغاز کرده و سپردن کنترو ل امنیت این کشور را به مردم آن آغاز می کنیم  . در این مدت در حدود چهارصد ولسوال تازه مقرر خواهد شد تا در تامین امنیت سهم فعال بگیرند. این در حالی است که مک کرستال (3)فرماندۀ نیرو های امریکایی در افغانستان خروج نیرو های امریکایی و ناتو را از افغانستان در  2013 پیش بینی کرده است . عدم جدیت حامدکرزی در موجی از سازش های مرگبار از گذشته تا حال برای محو فساد  که  بر روی هر گونه امید واری مردم افغانستان برای رسیدن به چنین مامولی خاک یاس پاشیده است . در کنار این دشواری ها وعده و وعید های حامد کرزی در زمان مبارزات انتخاباتی اش است که با تغییر شرایط بویژه فشار جامعۀ جهانی برای محو فساد و ایجاد حکومت داری بهتر ،  اکنون برای تعمیل  آنها چندان دست باز نداشته و تجدید تصمیم او را در قبال این وعده ها می طلبد که بازگو کنندۀ جامۀ عمل نپوشیدن وعدهای قبلی او  است . بصورت عموم گفته میتوان که این دشواری های گوناگون که به مثابۀ گرانسگی فرا راۀ او قرار دارند . او را به گونه یی در کوچۀ بن ست گزینش ها یعنی دشواری  انتخابش قرار داده است .

آنچه مسلم است اینکه شاید این دشواری ها  چندان دغدغه یی برایش ایجاد نکند ؛ ولی  با لبریز شدن صبر امریکا و هم پیمانانش دیگ خشم او شاید کمی به جوش بیاید و اکنون مانند سابق از فیر نمودن تفنگ های "بی ساچمه" بصورت جدی خود داری نماید ؛ زیرا که حفظ قدرت و بقای آن برایش مهمتر از هر چیزی است و این رگ غیرت و جرئت او را بیشتر از گذشته به پریدن واداشته است ، گرچه هنوز آشکار نیست که آیا این پرش ها برایند مقطعی خواهند داشت و مانند خاک افگندن بر چشمان اوباما و براون ، با غافیل گیر نمودن آنان ، با یاران تازه به میدان رسیده اش به  صید های تازه یی رو خواهد  آورد ؟ اما نه این بار خارجی ها خیلی بجان آمده و گزانسنگی از شرط ها را برسینۀ قدرتش گذاشته اند . بنا بر این مسأله به اینجا پایان نمی یابد ، بویژه حالا که او میداند ، آب بحران مالی و اقتصادی در امریکا تا گلو اقتصاد این کشور را تهدید مینماید و دشواری های اقتصادی آنان را وادار خواهند نمود تا در گلوی قدرت خود ساختۀ خود درکابل پا بگذارند و حالا که جناب کرزی بسیاری چانس های استفاده از فرصت را از دست داده ، جبران همه برایش به این سرعت ناممکن است . باز هم او ناگزیر است تا گامی بردارد و کاری نماید و این رویکرد او خالی از دو حالت نخواهد بود . یا تهوری از خود نشان داده ودست به عمل اصلاحی و سازنده برای حکومت داری خوب بزند که داخلی ها وخارجی ها انگشت حیرت بر لب ها گذاشته و در میان شگفتی های ناباورانه چنین زمزمه کنند : "ما را از این گیاۀ ضعیف این گمان نبود " ؛ زیرا جناب شان میداند که این بار امریکا و ناتو تیغ ها را آب دار تر از گذشته ازنیام کشیده اند و لبۀ زهر دار آنرا به سوی کرزی نشانه گرفته اند . "تابو" ییکه جناب شان در هشت سال گذشته مجاور گوش به فرمان آن بوده و کسی را کمتر مجال داده تا به حریم آن نزدیک شوند و چه رسد به اینکه دست نامحرمی به شاخۀ تابویی آن برسد . او تمایل بیش از حد به این تابو دارد و هرگز میل ندارد که حتی نسیمی که از او برمیخیزد ، برشانه های شخص بیرون از  حلقۀ قدرت و گروپ نامحرم بوزد تا مبادا ستارۀ اقبال او را به چالش بکشد و خدای نخواسته این نسیم توفانی گردد و قدرت او را به گونۀ "انگشتر سلیمانی" به کلک دیگری داخل نماید .

در هر حال اکنون که او دریافته است غرب را بحران شدید مالی و اقتصادی فرا گرفته است و این بحران کم سابقه باد تندی را بر پیکرۀ نظام  مالی واقتصادی وارد کرده و بنیاد های اقتصادی و صنعتی امریکا (4)را که اکنون  زیر بار 1400 ملیارد دالر کسر بودیچه سخت ضجه میکشد ، به لرزه در آورده است و حتی خطر از هم پاشیده گی امریکا را تهدید منینماید . از همین رو است که اوباما وادار به دهن کجی هایی در برابر زعمای چین ، هند  و روسیه این سه غول اقتصادی معاصر شده است . ورنه اوباما هم خلف همان بوش مغرور و خیره سر است که برای رسیدن به هدف هیچ حریمی را مقدس ندانسته و عبور نمودن از تمای خط های قرمز را برای خود مجاز میداند  و با لشکرکشی های شتاب آلود ، عقده یی و احساساتی اش به افغانستان و عراق خشم ناحساب شدۀ به اصطلاح یک کشور متمدن را بر ضد دو کشور آزاد دنیا زیر نام "مبارزه با تروریزم" به نمایش گذاشت . جنگ با مقوله یی که هنوز تفسیرش به اجماع نرسیده و مشروعیت اجماع جهانی را کسب نکرده است و در زیر بار بی  تفسیری ها و بی تعریفی ها به مثابۀ حیوان هار شده به بهانۀ "منافع استرتیژیک" به هر سو پا می کشد ، نه مرزی را می شناسد ، نه ملتی و  نه کشوری و حتی گذشتن از هر حریم فرهنگی را برای رسیدن به آرزوی خود مشروع دانسته است ، هرچه که پیش گام های بیاید ، به سرعت آنرا لگد مال کرده وبا یه رخ کشاندن سرانگشت " اوکی"  به بهانۀ اسامه بر ریش اسلام نیشخند میزند .  سرباز اوباما هم همان سرباز اردوی بوش است که حتی فرماندهی آن هم تغییر نکرده است . بنا بر این جناب شان دانسته اند که امریکا و ناتو برای او جدی تر از گذشته لحظه شماری مینمایند ، گویی او را در چنگ و دندان آزمون دشواری قرار داده و از هر سویی باد تند برحریم قدرت (تابویی) اش می وزد که حتی فرو ریزی دستمال های به قدسیت رسیده در  شاخ های آنرا حتمی گردانیده و بیانگر نزول قدرتش تا مرز سقوط حتمی  شده است . از اینرو او ناچار است تا حربۀ شتاب و غیرت را سریعتر از قبل به پیش اندازد و با به نمایش گذاشتن جوهر مردانگی  بر فارغ بالی (آسوده خاطر) های سالهای گذشته پایان داده و با اثبات شجاع ها ، برگ و بار شهامت های انسانی را برای ساختن یک حکومت کارا ، صادق و با کفایت بارور بگرداند تا بتواند به قول اوباما "   افغانسنان از دست نرفته و به عقب رفته را" از این فاجعه رهایی ببخشد . 

این در حالی است که او خوب میداند که معاملۀ سیاسی و کارزار جنگی امریکا و ناتو پیرامون اوضاع  افغانستان وارد فصل تازه یی شده ،  در قوس و قزح دیگری حرکت کرده و معادلات جدیدی را به حال توزین گذاشته است . با این حال پرامتر های برای تکمیل معادلات سیاسی و نطامی بهم گره میزند که حتی در شماری موارد آقای کرزی خود را در این معادلات به نحوی نایافته می بیند . با ابراز این حرف نباید شماری ها به این  گفتۀ هیلری کلنتن خوش بینانه نگاه نماید که در گفت و گو با  مجلۀ اشپیگل آلمان (5)گفت : کاخ سفید عبدالله عبدالله را رییس جمهور منتخب واقعی می داند . وی به ادامه گفت : ما تشکیل حکومت کار آمد را درترکیب دولت مرکزی دنبال نمی کنیم ؛ بلکه در چینش والیان و فرمانداران در سراسر کشو نیز آن راپیگیری می کنیم . گویا او با با این برنامه با تضعیف دولت مرکزی افغانستان راه را برای پیاده شدن طرح ریچارد هالبروک نمایندۀ امریکا در امور افغانستان و امریکا هموار میسازد که در از رابطه روزنامۀ گاردین (6)نوشت : ریچارد هالبروگ نمایندۀ امریکا درامور افغانستان و پاکستان در نظر دارد تا مقامی را زیر عنوان " نمایندۀ عالی" بوجود آورد که موازی با ریاست جپمهوری افغانستان خواهد بود  و  این پیشنهاد را با وجود اختلاف میان امریکا و متحدانش در افغانستان ارایه داده  است .  در حالیکه این حرف ها به مثابۀ داروی مسکن بازی های زیرکانۀ مقامات کاخ سفید را نشان میدهد که هدفش هر چه خاموش گردانیدن فریاد های در گلوشکستگان تاریخ بوده و  جزمعنای چیزی را نوشتن و آنرا در معرض آفتاب گذاشتن  معنای دیگری ندارد که به گونۀ دیگری بازی خطرناک کاخ سفید را با سرنوشت ملت های مظلوم مینمایاند . 

حامد کرزی با این همه مانور های سیاسی و نظامی که از سوی امریکا و ناتو فرا رویش قرار دارد . بازهم عربده های سیاسی را کنار نگذاشته است . در حالیکه او میداند ، زمان خم و چم سیاسی حال اندکی گذشته است و فضای سیاسی و نظامی کشور به مراتب جدی تر از گذشته شده است . از اینرو او ناگزیر است تا به سراغ ابزار های جدید برودکه با کاربرد آن در جنگ و رویارویی با رقبای داخلی و خارجی خود فایق آید و با مهارت خاصی تیغ یقین را بر ناف اوباما ها ، براون ها و دیگران بگذارد. او که در این کار مهارت ویژه یی دارد و برای شکستن حریفان حتی چالاک و تیز چنگال خود متاع زیادی از این دست در چنتۀ چانه زنیهای سیاسی  دارد که از پا افتادن حریفان و رقبای سیاسی اش را بدنبال دارد .  گویی او "خرمهره" متاعی بوقلمون و موجودی هزار سر و پا را در اختیار دارد و بزود ترین فرصت کمر منتقدین آتشین مزاج و رقبای تسلیم ناپذیر خود را می شکند  و نه تنها پشت ، حتی روی شان را نیز بر زمین میزند و با بلند کردن شان از زمین با نثار مقامی به نوازش آنان می پردازد . چنان مهار شان مینماید و به سرعت به شکار آنان می پردازد که فرصت "آخ" گفتن را هم از آنان میگیرد . هراس از آن است که در این تار عنکبوتی او اوباما و براون برابر نشوند . بویژه که او حالا میداند، بازی  امریکا در افغانستان به گونۀ دیگری آغاز یافته و این بازی تر دستانه تر از گذشت به راه افتاده است که بازیگران ماهری را می طلبد تا با درایت بیشترچشم و هوش را بر تختۀ شطرنج تازۀ امریکا بدوزند . بازی ییکه با ستراتیژی خروج به جای گذار آغاز یافته است . در حالیکه میدانیم  امریکا اکنون در 137 کشور  جهان پایگاه  های نظامی دارد و در حدود 2 ملیون نفر از طریق این پایگاه ها با این کشور همکاری می کنند . هر چند امریکا سخن خروج از افغانستان و عراق را مطرح کرده است ؛ اما ایجاد سفارتخانه یی در عراق با هزینۀ یک ملیارد و 800 ملیون دالر باظرفیت 10 هزار نیرو و ایجاد بزرگترین مرکز استخباراتی در افغانستان و پایگاه های مهم نظامی و ایجاد زندان بگرام همگی نشان میدهند که این کشور عملیات های خود را در این دو کشور کاهش میدهد ؛ اما حضور دراز مدت خود را در این دو کشور حفظ خواهدکرد . حرف های اخیر هیلری کلنتن (7)وزیر خارجۀ امریکا هم گویای چنین ادعا است که گفت  : هرگاه افغانستان به یک کشور ناکام مبدل شود . در اینصورت امنیت امریکا به خطر مواجه میگردد که خروج نیرو های امریکایی از این کشور زیانبار خواهد بود .. گرچه کای آیده طرح جدید امریکا را ستراتیژی خروج به عوض ستراتیژی گذار تعبیر کرده است . 8 صبح ، شمارۀ 738 ، 3 دسمبر که این  حرف ها شاید بیشتر جنبۀ احساسات شکن را داشته باشد و به خاطر ثبات سترتیژی جدید امریکا و پیدا کردن جای پای آن در افغانستان گفته شده  باشد . کای آیده دانسته است که مردم افغانستان از سترتیژی خروج و تقویۀ نیرو های افغان حمایت میکنند.

اکنون که این بازی به مراتب از گذشته پیچیده تر شده و بازیگران تازه و قاطع را می طلبد که درعین داشتن مهارت ها برای چانه زنیهای سیاسی از داشتن جرئت و تقوای سیاسی نیر بهره مند  باشد ؛  اما با توجه به کارنامه های هشت سالۀ جناب کرزی کمتر می توان امید وار بود که بار این بازی بزرگ را به پیش ببرد ؛ زیرا عرادۀ سیاست خارجی او را حلقه یی به پیش میراند که بیشتر دنبال منافع شخصی و گروهی خود بوده تا دنبال منافع ملی و کشوری . شکست بزرگ کرزی طی هشت سال گذشته اعتماد نادرست او به گروهی از مشاوران و کارشناسان متملق و شکمبو بوده که به قول خلیل رومان (8) هر روز از بسته های صد ها دالری پول های باد آورده در ادارۀ امور و دفتر ریاست جمهوری برخوردار می شوند و بس . چمیدن وخمیدن های آنان به اطراف کرزی هم ناشی از دل بستگی به این بسته های پولی است نه به هدف حمایت نظام و خدمت به مردم .

هر بازی یکه در پیش باشد ، در این بازی تنها بازنده مردم مظلوم افغانستان هستند . در حالیکه بیشترین بارمالی و اقتصادی (9) این بازی را  مردم افغانستان بدوش میکشند ؛ اما با این همه قربانی ها حتی در آخرین صف  امتیازات هم قرار ندارند و با چشمان باز مشاهده میکنند که چگونه شماری انسان های معلوم الحال دستان خود را بر گوشت و پوست آنان چسپانده ، بیرحمانه از هر زمانی سرنوشت شان را به بازی   گرفته است و ساده ترین آرزو های آنان را در تختۀ شطرنج بیگانه ها افگنده اند و به بهانۀ آزادی تامین آزادی های انسانی و رفاه مادی مردم ، بزرگترین ارزش های مادی و معنوی کشور را به پاس ارجگذاری ها به پیش قدم های بیگانه ها افگنده  اند . با چنین رویکردی مصیبت بزرگی را در افغانستان دامن زده و دردناکترین فاجعه را آفریده اند که شاید خون و آتش آن بصورت فراگیر تر از امروز نسل های پیاپی را خواسته و ناخواسته به آغوش خشن خود بکشاند . 

از سویی دیگر با ورود نیرو های خارجی در افغانستان ، این کشور از لحاظ اقتصادی و سیاسی آسیب پذیر گردیده واستعمال سلاح های مختلف افغانستان را به لابراتواری تبدیل کرده است که آزمایش های سلاح های گوناگون در آن صورت میگیرد . گزارش هایی حاکی از آن است که به دلیل استفاده از سلاح های گوناگون در این کشور مردم افغانستان به شماری از امراض روانی و سرطانی مصاب شده اند .

با ورود شماری خارجی زیر نام مشاور به ادارات دولتی افغانستان اندیشۀ دست نگری و بیگانه نگری در افغان ها بوجود آمد که گویا کاری از دست افغان ها ساخته نیست ، هر کاری را باید خارجی ها برای آنها انجام بدهد که این در واقع آغازی بود اعتماد به نفس زدایی و خود مدیریتی که مرگ به نحوی پیام آور مرگ فرهنگی بوده  که بالنده گی های فرهنگی را نابود و راه را برای انحطاط  و عقب روی های اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی فراهم مینماید . این ها گوشه یی از مصایب و دشوای هایی است که بعد از تهاجم امریکا بر سر و گردن مردم ما سنگینی می کند و با خروج نیرو های خارجی به مثابۀ بلایی فاجعه آفرین سرنوشت مردم ما را به قربانی خواهد گرفت  . 

 

 

یاد داشت ها :

 

1 - رادیو آزادی ، اخبار صبح ، 2 دسمبر  ؛ ویسا ، شمارۀ 1071 ، 2 دسمبر

2 - ویسا ، شمارۀ 1069 ، 30 نوومبر

3 -  مک کرستال : به اساس ارزیابی های من ناتو و امریکا تا سال 2013 خروج نیرو های شان  را از افغانستان  آغاز خواهند کرد . شاید اوباما در استرتیژی جدیدش 30 هزار سرباز را بصورت تدریجی در افغانستان جابجا نماید که بخشی از این ها شامل هزار افسر مسؤولیت آموزش نیرو های افغان را به عهد خواهند داشت . "مایک کافمن" عضو مجلس نماینده گان امریکا می گوید که او از کرستال خواهد پرسید که آیا او نیروها را دریافت خواهد کرد و چه زمانی خروج تدریجی آنها را از افغانستان آغاز خواهد نمود  . راۀ نجات ، شمارۀ 1320 ، 30 نوومبر

4 - رادیو آشنا ، اخبار صبح ، 27 نوومبر

5 - ماندگار ،   شمارۀ 190 ، 2 نوومبر

6 - ماندگار ،   شمارۀ 190 ، 2 نوومبر

7 – رادیو آزادی ، اخبار صبح ، 3 دسمبر

8 -  خلیل رومان در یک نوشتۀ خود که از زد و بند های درونی دستگاۀ ریاست جمهوری اندکی پرده برداشته بود به این گونه بسته های پولی اشاره کرده است . وی مدتی در دفتر ریاست جمهوری مصروف  وظیفه بود  .

9 – از جمله کمک های جامعۀ جهانی که به گفتۀ مقامات وزارت مالیۀ افغانستان به بیشتر از32ملیارد دالر میرسد . بخش زیاد این پول ها از جمله قرضه های دراز مدت است که بر دوش مردم افغانستان سنگینی دارند. در حالیکه این پول های همه حیف و میل شده   و به  جیب شماری مافیای داخلی و خارجی افتاده  اند .

 وزارت مالیه : از جملۀ 32  ملیارد دالری که به افغانستان کمک شده تنها 8 ملیارد دالر آن از طریق دولت افغانستان به مصرف رسیده است . رادیوآزادی ، اخبار صبح ، 24 نوومبر

 

 

 


بالا
 
بازگشت