داکتر خاکستر
باز تعریف گذ شته وآشنایی ها
پس از نشست هامبورگ
گسست از گذشته ناممکن است و اما درهم آمیزی با گذشته و بدون برجسته سازی " مرز روشن " میان آنان ،چیزی بیرون نمی دهد جز تداوم تصویر مکدر آن حزب ، در "چپ تازه پیریخته شده " ، حزبی که در توازی با اسلامگرایان سیاسی ، ارزش های اجتماعی دیر بافت را، با عملکرد ظاهرا برنامه ریزی شده و استوار بر ایدیالوگی ، از ریشه دگرگون کرد . ومن تا اکنون کمتر " مرز روشنی" دیده ام ،چرا که " نقد یکسره گذشته " تابو انگاشته میشود و اما "چپ تازه پیریخته شده " به روشنگری این مامول ، نیاز دارد.
چرا نتوانیم پرسش کنیم و چرا نتوانیم پاسخ دهیم ؟
گسست از گذشته ، گسست از رهبری گذشته را در پی دارد ، و طبعیتا بار عاطفی و احساسی رابطه ها و ایراشی نا نبشته و اما پذیرفته شده میان حزبی ها ، بسان یک مانع واقعی وعامل باز دارنده ، عمل میکند که در نشست هامبورگ پی به آن پی بردم ، و اما سنجش رفتاری و ذهنی آنان ،هم امکان پذیر است و هم کمک میکند به دست یابی مرز روشنی بین چپ فروریخته و و چپ در حال شکل پذیری و این زمینه می دهد تا فونکسیونرهای نسل نو ،چه در سواحل گرم و چه در " سزرمین خون و آتش " با دست بازتر عمل کنند .شکل گیری دوباره چپ ، در سرزمین " آتش و خون " بی تفسیر این مولفه ،اگر ناممکن نباشد ،اما با تیره گی ها همراه است.نبشته های پر بار فیاض نجیمی ،نبی عظیمی ،قدوس زریر ،نایبی ،نجیب روشن "۱" ،غفار عریف ،حمیدالله روغ ، داکتر اسپنتا ۲ ، یاسین بیدار و چند تن دیگرو انهم بی ذکر " خال و خط و زلف یار " هر چند درشت نما جلوه میکند اما پر ده برا نداختن است ازروی یاری که به اغراقش به ماه مانند کرده بودند ، ماه انجم ! و هنوز که هنوز است و آبها از آسیاب ها ، ته فتاده و گندم ها کوبیده شده ، به آفتابش مانند می کنند ،به آفتاب جهانتاب !
در گریز از اندیشه پایه
" نقیضه در اندیشه و رفتار سیاسی " به عنوان یک مسله ضد ارزشی ،شبه نمی گذارد که ،دامنگیر بسا فونکسیونر های جایگه بلند چپ فروریخته بود :پی ریختن برنامه عمل در سایه " مارکس " و اما در دوری گزینی از" مارکس " و نتیجتا بر گزینی رفتار ماراتونی . گریز از نهاد های پایه ای باورمندی " چپ " و پیوستن به اسلامگرایان سیاسی و حتی بازوی نظامی آنان و یا تقریر و انشا به قصد مجامله با آنان به عنوان "نقیضه در اندیشه و رفتار " نمیتواند ،بی تاثیر بر چپ آینده باشد که باید روشنگری گردد و نیز باز نگری ،گسستن و باز پیوستن اندیشوی و گاهگا هی باور مندی همزمانی ، بسا فونکسیونر ها ی جایگه بلند گذشته ،که با ضریحی از پارادوکس ،به مجوعه از اضداد مبدل گشته اند نیزبه تفسیر و باز خوانی نیاز دارد..همدمی بی حصر آنان با ایدیالوگی ، به "خواب غنچه و گل "۳ مانند بود و اما تغافل ، کناره روی ، منزه نمایی ،انکار وچپ جلوه گری اینزمانی آنانرا ، به چه مانند کنم ؟ بیدلی باید که این افسون را " شرح واقع " دهد ،چنان چون " صبح کشور میوات "۴ و با گریز از دید مداخله گرانه وبا ایستادن در بیرون تاریخ و با دید متغیر چند سویه ،نقیضه رفتاری ــ اندیشوی سالهای اقتدار، میتوان بالا بلندان را از قد کوتا ه ها ،سوا کرد .ادامه را در تاریخ برخوانید.
تبار گرایی جايگه بلندان
زبان گرایی جایگه بلندان
سمت گرایی جایگه بلندان
تبارگرایی نیمه روشن رهبران حزب در سالیان اقتدار، بسا کمتر و در پایانه روز های سقوط ، بسا افزون و به گونه روشن ،چیزی افاده نمی کرد جز اینکه ،قریب به اکثریت آنان ،به ارزش های فکری چپ باور مند نبودند و دید پیشا مدرنیستی بر آنان حاکم بوده است . "مشروعییت تباری سیاسیون چپ " به عنوان امتیاز در بسا موارد ،سبب شد ،کرسی دولتی و حزبی ،به مصلحت گذاشته شود و" اصل " قرار گیرد و خدمت به مردم به عنوان " فرع ". وامروز نیز با کمی کنکاش درمیابیم که در رهبری سازمان های ظاهرا چپ افغانی در همین اروپا ، که دید مدرنیستی بر آن حاکم است و با آن نفس میکشند ،افرادی اند ،تبارگرا ،سمت گرا و زبان گرا و نه پنهان که آشکار ، برای این "زشت نمایه " خامه سیاه میکنند و بار بار و با تاکید بسیار مینویسند وهمزمان مشخصه از " چپ نوین " را گوشزد . .روشنگری و نه البته بزرگ نمایی این " نقیضه " با شایستگی و زبان معهود و پذیرفته شده ،تا هنوز که هنوز است ، انجام نیابیده است ،چرا که تابو پنداشته میشود . کانالیزه کردن تبار گرایی که ریشه در خصلت شرقی دارد ، با آسیب شناختی و مقایسه تقابلی آن ، مرز گذشته و امروز را ، برجسته میکند.چپ تازه پیریخته شده ، به روشنگری این مامول نیاز دارد.چین بر پیشانی اگر فگندند چه باک ؟ " باد بهار را بگو ،پی به خیال من برد ".مطلق سازی تفکرات سنتی ، ارزانی شان باد ، حاصلی بر نمی دهد.
ارثیه ها و تجربه ها
جایگه بلندان چپ فرو ریخته دو چیز از خود بجا گذاشتند : ارثیه ها و تجربه ها .اگر قرار باشد نخست " ارثیه " جایگه بلندان را با هم قسمت کنیم ،چی خواهیم یابید؟ " دستان پاک و جیب تهی " . این " ارزش بکر" آفتابی است و ملاکی برای تشخیص تفریقی با الیگارشیون دولت کرزی ، که کاخ ها برافروختند و دم آسوده را ، برابر به قیمت آدمی اندازه گرفتند و اما تجربه :آدمی رفتار یکسان ندارد و نشاید که ، مطلق پاک انگاشته گردد.اکثریت به قریب آنان ،الگو های رفتاری گونه گون داشتند ،آلگو های قاطع گرا ،برخی با رفتارسنتی بسان رهبران قومی ،الگو های رفتاری محافظه کار و تابعیت طلب ، یکی دو الگو انارشی گرا و ماجرا زای و نیز خصیصه های رفتار های " نمونه " که انطباع مثبت در جامعه از خود بجا گذاشت.روشنگری نمونه های فکری ــــرفتاری آنان ،در آینده زیستن را ،ساده میسازد.با بر شماری خطا های اندیشوی و نیز رفتار های اجتماعی فونکسیونران چپ فروریخته ،چیزی از دست نمی رود ،شاید " رابطه " و یکمقدار آشنایی ها لکه پذیر گردد و اما " ضابطه " ها ،صیقل میابد و اصول پابر جا وچپ آینده ،با با زتعریف گذشته و آشنایی ها ،آینده را تعریف خواهد کرد.
رویکرد ها :
۱:من زبان درشت خویانه جناب روشن را نمی پسندم .
۲:داکتر دادفر سپنتا ،در گفت و شنود بی همتایی ،شکل گیری ،دنباله روی و عدم تولید فکر نو را در طیف های مختلف افغانی چپ ،روشنگری کرده است
۳:تعبیری از بیدل
۴:میوات ناحیه در جنب پاکستانی کشمیر که بیدل در صبح فتح آن ،وصفش کرده است.
۵:بتی از واقف لاهوری