داکتر خاکستر
بخت اسکندری
در حاشیه نشست هامبورگ
در هامبورگ
هامبورگ ظاهرا میزبان اجماح "چپ فروریخته افغانی " بود ،سیاسیون و ارتشیان بلند منصب و امرای ملکی سر جایش ، منی عمید با اینهمه " روزگار لقه " نیز فرصت حضور یابیده بودم ، در جنب آنانیکه دست نیابیدنی بودند،کسانیکه در گذشته شانه به شانه ،کوشیدند از دو دولت پسین حزب ،رخنمای دلفریبی بیرون دهند که نشد ویاکه شد و ما ، آگه نگشتیم .واما بعد ها در غربت ،شانه بر افروختند و ابرو درهم کشیدند و به مرز زایی دست یازیدند و به افتراق اندر شدند و اما " کار بی مزد " این کمسیون تفاهم هامبورگ ،شگفتی آور بود ، اینهمه " مدعی " را گرد هم نشاندن ،اینهمه در خود پیچیده و غریب با همدگر را ، کنار هم قرار دادن ، " بخت سکندری "منیخواهد و " صبر ایوب " .می اندیشم و با خودم ، رستاخیزی اگر نه ، تکانه ای نیست برای آغاز دگر ؟ و اما بسیارند کسانی که ، بی باور اند به انجام آن ، چرا که آنان فراموشکار نیند ، گفتار و رفتار آن" جماعت خواص " مگر جا برای "خوشبینی " گذاشته است ؟ که نه . من یکی از آنانی ام که چیزی را از یاد نبرده ام .اگر همه را از یاد برم ،تبار گرایی پایانه روز های حاکمان ، از لوح ذهنم زدودنی نیست وهیچ منطقی برای آن نمیابم. جماعت دستور پذیر کجا و آن جماعت خواص کجا ؟ ،نسل دوم و نیز سوم ،کمترین هنرش "تساهل و گفتمان " است و این چیزی نیست جز " عبارت معنا و عمل" .
هیچ کس گذشته را نقد نکرد
چهار سخنرانی با دایره محتوایی گسترده ،درونمایه نشست دو روزه را ،سمت و سوی بخشید:گفتار مختصر و اما با افاده های صریح و بی مدارا و اندک تند خویانه ای " بشیر پیوستون " ،خوانش بیشتر تحلیلی و مفصل " نایبی " ، گفتار داود رزمیار با آن زبان آرام و جذاب وبا افاده های از حضور یک حزب یکپارچه و انهم بیشتر با عزم و احتیاط ،که مبادا درشتی زا گردد و اسباب رنجش دگران و صحبت کوتاه جناب " ودان " که در تقابل با زبان درشت " دشنه های سرخ " ،مرا به شگفتی واداشت وچه آشتی جویانه بود و درگریز از محاقه و طحنه وبا واژه گزینی های زیبا .واما پرسشی دارم و به کرات از خودم پرسیدم و پاسخی نیابیدم :چراهیچ کس گذشته را نقد نکرد ؟ مگر میشود بی سنجش رفتار سیاسی گذشته ،آینده را پی ریخت ؟ هر چند ، " نایبی" به کژپنداری و رفتار بسا مرگ زای سیاستگران ، اشاراتی کرد و اما چرا مختصر و در هاله ای از ابهام؟. یاد ما نرود ،مردم ما ، نه آنهمه "فراز ها " را از یاد میبرند و نه آنهمه " فرود های رفتاری" را .بی روشنگری و سنجش بی رحمانه گذشته ،چگونه میشود رفتار گذشته را ، توجیه کرد ؟ .چقدر دلم میخواست نبشته ای آخرین " فیاض نجیمی " را ،با جهر ،باز خوانی کنم .و" ادا " را با خود داشته باشیم .مگر این " ادا " نیست که ، نقش دست عاشقان را ،تسبیح میکند ؟
بانایبی
نخستین بار نیست که پشیمانم از نبشتن و به نشر سپردن آن ، آه که چه بسا پشیمانی ها وحرمان کشیده ام ،و باز گرفتن آن طنین های کلفت ، چه ناممکن بوده است. نیاز به عجز نکنم و از آن نقشبند روز ،اگرنقشی را بازگو کنم ،بی گمان گفتار و رفتار "نایبی " است با آن ادا و صدای آرام و لب پرخنده ،منکه بار با ر و آنهم چه ناشیانه ،" ایدیالوژی گرا و پراگماتیک گریز" ش خطاب کرده بودم ،پس از سخنرانی پر مایه او ، " مصالحه یکسر با صالحان می کوثر "۱ کردم و نادم شدم از سنجش ناشیانه وآنهمه مبالات گریزی های خودم .او خوب میداند که "من خارج نغمه ام ،و این ساز سخن صد زیر و بم دارد۲." من "نایبی شاعر " را ،چه زود شناخته بودم و " نایبی سیاستگرا " را چه دیر .در پسین شب که فرصت نشست و گفتار با چند تنی و نیز او ، دست داد ،بی رعایت پاره ای ملاحظه و اعمال ،از او و دگران ،چه صمیمانه شنیدیم و چه بسیار خندیدیم بر آنچه که برسم شوخی برگذار کردم و کردند، چنان چون " سبک باران ساحلها " .
از جنرال لودین
جنرال سه ستاره ارتش ،چنان است که بود :همان چهره فاتح جنگ جلال آباد ،صریح گفتار و جذبه زا.هر چند در غربت و بی همه چیز و اماگفتاری داشت سرشار از لطف و در باب گذشته مشترک و آنهمه آشنایی و رفاقت.با خودم گفتم: اینست بدیل مطلق آنهمه " قوماندان جهادی" که بی بهره مندی از الفبای جنگ ، در چهار سوی شهر ،.کاخ ها پی افگنده اند و نمیدانم چرا به جناب "ودان"و به "جنرال سه ستاره " بار بار نگریستم "و به "دشنه های سرخ " اندیشیدم و در پی باز یابی حقیقت شدم ؟ چنین است که گاهگاهی ، تداعی ذهنی ، به اجباری مبدل میگردد. فرصتی اگر بود و امکانی ، آیا خواهم توانست " روایت واقع " را از آنچه گذشته است ، بیرون دهم ؟ .نمی دانم ،مگر اینرا میدانم که ، مه آلوده گی بسیار در آنچه واقع شده است و زدودن آن ، اگر دشوار نباشد اما پذیرش یکسان بدست نمی دهد و اما روشنی زا است و تاریخ همین است و جز این نیست.
جای خالی زنان
جای زنان خالی بود ،خالی خالی . نمی دانم چرا ؟ .مگرزنان سیاستگر را ، در گستره چپ نداریم ؟ که داریم . رفتار مردانه اینهمه سیاستگر مرد و تصمیم گیری های " حوزه های مردانه" ، مجال حضور نمی دهد و یا که " حوزه های زنانه " ،ضعیف عمل میکنند ؟ میپرسم از خود . گفتار گله آمیز "نجیبه هوتکی " و " امیلیا اسپارتک " ، انطباحی اگر داشت ، چه زود گذر بود ،من د لواپس رفتار کمرنگ این جماعت " رنگ حنایی " هستم ،وقتی مجال حضور است ، چرا مدارا و عزلت گزینی ؟ .تربیون همین و فرصت همین ، " راتب زاد " اگر فرصت ارایه را ،پی گذاشت و با تاریخ عجین شد ، شما کجایید ؟ .هیاهو کردن ،دادستانی نیست ،فرصت تباه کردن است ،بازشناسایی گزینه ها ،دشوار نیست ،راز نهان نیز نیست ، اندیشیدن و حرکت ، مگر دنبال فرصت ناب میگردد ؟ . نفی مردان ،حضور زنان را دلیل نمی شود و اما حضور پر قدرت زنان ،رفتار متوازی و اغلبا پیشرونده را ،سبب میگردد،حضور ناچیز زنان ، اگر اندکی عطف به " حوزه حزبی مردان " گردد ،ریشه ها را در کجا یابیم ؟ در حرکت " لاک پشتی " و متن گریز خود این غایب جمعیت رنگ حنایی .
کنم مصالحه یکسر بصالحان می کوثر . بګمانم از یغمای جندقی
تو خارج نغمهاي ، ساز سخن صد زير و بم دارد از بیدل
توصیف" روزگار لقه " را جایی خوانده ام ، نمی دانم کجا.