بصیرکامجــو

 

پادشاهان آریایی

 

دکترانت بصیرکامجــــــو

آلمان دسمبر ــ 2009 م .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ازاندیشه های هویت شناسی

مبنی برتغییر نام افغانستان

         به خراسان

قسمت دوم

 

در کشوری که من زاده شده ام  استعمار پیر واجیران وابسته به آنها در سده اخیر اسمش را افغانستان گذاشته اند . نامی که با تاریخ و فرهنگ پرعظمت گذشته های دور این سرزمین ماد ها , هخامنشی ها , ساسانی ها , سامانی ها و غزنوی ها و غوری ها کدام پیوند وآمیختگی ای تاریخی و فرهنگیی ندارد. وزیاده تراز 70 در صد  شهروندان چندین ملیتی این کشور نیزدر تحت این نام تثبیت هویت نمی شـــوند .

نام گذاری این سرزمین تمدن ساز از خراسان به ( اوغا نستان ) ازطرف انگلیسها در حقیقت تسجیل این کشور به نام یک قوم اقلیت  بوده است .

بگونه مثال حامد کرزی که گویا نمایندگی ازاین قوم ( اوغان ) مینماید وبا دستاویز و اعتبارهمین سجل خط  انگلیس بود که توانست بدون اینکه در انتخاباتی شرکت کند و مشروعیت حکومت خود را از آراء مردم اخذ  نماید  مانند اسلاف خویش به حمایت زنگ تلفن صدر اعظم انگلیس و رئیس جمهوی آمریکا خود را رئیس جمهور اعلام کرد .

ولی چنین کاری را یک زعیم ملی هزاره تبار ویا ازبک تبار  و یا هندو تبار ویا تاجیک تبار ...  کشور ما کرده نمی تواند . زیرا این سجل خط استعمار در دست تبار حامد کرزی است . به این اساس وی وهمتبارانش خود را اجازه میدهند که صاحب این کشور بنامند .

 با تأسف و درد که رهبران سیاسی دیگر ملیت های تحت ستم ساکن این کشور این حالت ووضع نامتعادل  سیاسی و اقتصادی و حقوقی  را در همه سطوح زیست حیات اجتماعی سالیان متمادی است که مشاهده می کنند ولی  با حس دنیا پرستی وتمایل به آلودگی های مادی وقدرت وشهوتی که دارند  از حق ابراز وجود و حق خواهی  کنار آمده , زبان مشترک , هویت ,  اصالت و نجابت فرهنگ باستانی وهمگانی این وطن را رضاکارانه در گرو شؤونیزم خشونت پرور قبیله قرار میدهند .

اگر حرف چنین نیست ؟ چرا  ! همین اکنون همه رهبران سیاسی وجهادی متمایل به حاکمیت , خود را صاحب آب و خاک این کشور نمیدانند . همه منحیث یک بیگــــانه  دست به الاشــــه ( فک )  نشسته منتظر اند که چه وقت توسط امضای حامد کرزی( مرد  صاحب خانه )  به کدام سمتی انتصاب بشوند. اینست تأثیر گذاری داشت هویت ملی اوغانی حامد کرزی و آنهم  تأثیر گذاری موقف بی هویتی شهروندان درجه دوم غیر اوغانی . 

 هموطنان گرامی وعزیز ! حرف حیاتی و سرنوشت ساز حرف  حل معضله هویت و حـــرف « حل اساسی مسأله ملی » در کشور ما  است . باید از این اصل مهم چشم پوشی ننمائید . زیرا تازمانیکه نام اوغانستان به خراسان تبدیل نگردد . و مردم ما تحت این  نام مبارک خراسان تثبیت هویت ملی  خراسانی نشوند و سرنوشت هویت آنها بدور از مناسبات اتنیکی عادلانه و عاقلانه حل نگردد .

مشکل بی هویتی میان شهروندان غیر اوغان ما همیشه  منحیث عامل ومنبع بی عدالتی در خدمت شؤونیزم  تمامیت خواه باقی خواهد ماند ومقام و جایگاه اخلاف  این ملیت های تحت ستم در ساختار حیات اجتماعی تا آینده های دورِ  دور , بدوراز حاکمیت وقدرت سیاسی  بوده و  جز اجرای وظایف : مزدوری , پیش خدمتی ,  حمالی , آشپزی , رنگ ریزی وندافی ، چبز دیگری را نصیب نخواهند شد .

یکی از گزینه  های سیاسی و فرهنگی ای که بتواند روند جنبش ابراز وجود و حق خواهی را در میان مردم ما تسلیح وتا سرحد همبستگی ملی تقویه وبسوی کمال رهنمایی کند ! پذیرش اسلوب فرهنگ جدید برخورد به وضع سیاسی حاکم ــ وشناسایی دقیق از تاریخ , فرهنگ و علم و معرفت باستانی این سرزمین است .

ما بتکامل وروند روشنگری و پویایی شعور وآگاهی  نسل نوین اعتقاد کامل داریم . وباورمندیم که روزی فرا برسد که جوانان آریایی و خراسانی پی ببرند به افتخارات بلندمرتبه  نیاکانشان که این سرزمین را به کانون حوزۀ تمدنی فروزش و افروزش فرهنگ و دانش بشری در آورده بودند . واز هزاران سال به این سو به آفاق جهان دانش و فرهنگ , علم و معرفت صادر میکردند و جهان بشریت  همه در مراتب مختلف دانش مرهون حرمت شناختی نیاکان ما وسایر ملیت های باستانی این سرزمین هستند. ما باید از انقراض تمدن  آریائیان و خراسانیان درهر کجای دنیا که هستیم جلو گیری کنیم . نگذاریم که تند باد های دورانی مصنوعی  نیرو های عقب گرا , قوت روشنایی این چراغ فروزان تمدن ساز را کم نور سازد .      

 اگر همه آریائیان و خراسانیان در اتکاء به قوۀ تفکر وتجارب تاریخی وداشته های ناب معنوی ، ازشناخت مقام و اصالت شامخ نیاکان خویش واقف ومفتخر بشوند و مشعل دانش را به دست گیرند. بی تردید بار دیگرعلمبردار صلح و امنیت وآزادی در منطقه و جهان خواهند شد.

 به این مناسبت معرفی دست آورد های تاریخی و فرهنگی قدیم آریائیان و خراسانیان که بدون شک مایه افتخار همه شهروندان حوزه تمدنی آسیا و جهان بشریت است , برحق که قطب نمایست در رسیدن به قله های امنیت و صلح , همبستگی ملی  و آزادی , در میهن  ما ومنطقه و جهان . و ضربه نابود کننده ایست بر پیکره نیمه جان ظاهرفریب شؤونیزم قبیله و عقب گرایان بیگانه پرست منطقه.

 

 

شاهنشاهی هخامنشی

( دوران 220 سال )

 

شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان می‌دانند . مؤسس این سلسه کوروش بزرگ از اعقاب هخامنش (1)  است .  طبق نوشته‌های هرودوت، دودمان هخامنشیان از طایفه پاسارگادیان آریایی تبار بوده‌اند که در پارس سرزمین آریائیان  اقامت داشته‌اند . بقدرت رسیدن سلسه ای هخامنشیان (550 ـ 330 پیش از میلاد ) یکی از وقایع مهم تاریخ قدیم سرزمین ما  است که  در کتیبه های آشوری از سده نهم پیش از میلاد مسیح نام این اقوام ذکرشده است این دومین دولت بزرگ و جهان گیر نظیر دولت آشوری ها بود . اینان دولتی را اساس گذاشتند که  کشور های قدیم شرق را به استثنای دو سوم یونان تحت تسلط خود در آوردند.

 


              

 

 

                                        

 

 

 

 

 فروهر، نشان شاهنشاهی هخامنشی

 

 

 

 

 

                               

 

 

 


                                  قلمرو امپراتوری هخامنشیهای آریایی

 

 

 

 

 

پاد شاهان هخامنشی آریایی عبارت اند از :

1 ـ کوروش بزرگ

2 ـ کمبوجیه

3 ـ داریوش اول

4 ـ خشایارشای اول

5 ـ ارد شیر اول

6 ـ خشایارشای دوم

7 ـ سغدیان

8 ـ داریوش دوم

9 ـ اردشیر دوم

10 ـ ارد شیر سوم

11 ـ داریوش سوم (2)  می باشد . وما در این مبحث بخاطر جلوگیری از به درازا کشیدن کلام بذکرپنج شاهنشاهان هخامنشی اکتفاء می کنیم .

 

اول ـ پادشاهی کوروش بزرگ

 

کوروش بزرگ مؤسس سلسله هخامنشی  ( 559 ــ  529 پیش از میلاد )  پسر حکمران انشان، کمبوجیه دوم و مادر او ماندانا دختر ایشتوویگو پادشاه ماد از خاندان هخامنشی آریایی


بود . 

 

 

 

 

        

 

 

کوروش بزرگ شاه آریایی

 

کوروش بزرگ  بر آخرین پاد شاه ماد موسوم به « ایشتو ویگو »  خروج کرد وبر این اساس شاهنشاهی بزرگ ماد طوریکه در قسمت اول این بحث تذکر یافت بعد از یکصد و پنجاه و هشت سال واندی جای خود رابه شاهنشاهی هخامنشیها  سپرد. (3)

وی " ارمنستان ، بابل (4)  , سوریه , لیدی (5)  ,  وفریگیا ( فریجیه (6) را ضمیمه آریانا کرد. واز شمال خاور تا سیحون واز خاور و جنوب تا سند تاخت . کوروش بزرگ در بهارسال 539   پیش از میلاد  قصد تسخیر بابل کرد واز رود دجله گذشته وارد بهرالنهرین گردید . وی نبونید پادشاه بابل  و سپاه اورا درهم شکست . ونبونید مجبور به تسلیم شد وشهر بابل بزرگترین مرکز قدرت آن زمان بدست آریائیان  افتاد .

کوروش پس از تسخیر بابل با مردم به مهربانی رفتار کرد واسرای یهود را که بخت نصر پاد شاه سابق بابل از فلسطین به آن شهر آورده بود آزاد کرد و اجازه داد به فلسطین بازگردند . وفرمانی صادر کرد تا معبد اورشلیم ( تخت حضرت سلیمان )   را که « بخت نصر » ویران کرده بود ازخزانۀ هخامنشی ها بسازند ." (7)

 وی زمانیکه بر کل امپراتوری بابل تسلط یافت  و منشور تاریخی صلخواهانه خود را که امروز از آن به عنوان نخستین منشور حقوق بشر یاد می شود روی  استوانه  سفالین ، حک کرد.

 


                              استوانه سفالین کوروش بزرگ (8) 

 

 

 

 

 

 

به هنگام کاوش‌های باستان‌ شناسی دربابل (1882- 1879 میلادی )   از سوی هورمزد رسام، باستان‌شناس بریتانیایی آسوری‌تبار، به ‌دست آمد و پس از آن برای نگه‌ داری به بخش«ایران باستان» موزه بریتانیا سپرده شد.

, این استوانه سفالین ــ خبری از خط مشی کوروش بزرگ درباره اسرای بابل می دهد . متن منشور از این قرار است  :

" منم کوروش, شاه جهان, شاه بزرگ, شاه دادگر, شاه بابل, شاه سومر و اکد , شاه جهان. پسرکمبوجیه, شاه بزرگ. آن گاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم ,همه ی مردم گام های مرابا شادمانی پذیرفتند.

در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم , مردوک(مردوخ = خدای بابلیان) دل های پاک مردم بابل را متوجه من کرد. ... زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم . 

ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد.نگذاشتم رنج وآزاری به مردم این شهر و سرزمین وارد آید. آن ها را از زیر یوغ اسارت خارج ساختم , به بدبختی های آنان پایان بخشیدم. ...من فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند وکسی آنان را نیازارد. خدای بزرگ از کردار من خشنود شد...او برکت و مهربانیش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم...من همه ی شهرهایی را که ویران شده بود را از نو ساختم . فرمان دادم تمام نیایشگاههایی را که بسته شده بود, بگشایند.همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند را به سرزمین خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم ، باشد که دل ها شاد گردد و هر روز در پیشگاه خدای بزرگ ، برایم زندگانی بلند خواستار باشند...من برای همه مردم ، جامعه ای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم .چو اریانا نباشد تن من مباد... "  (9)

یادآوری این نکته ضروری است که بسیاری از موارد اعلامیه جهانی حقوق بشر که درمنشور کوروش آمده, ریشه در فرهنگ آریایی دارد.و این سند ِ نخستین حقوق بشر، در سال 1971 میلادی توسط سازمان ملل به زبانهای گوناگون ترجمه و منتشر شد. 

از این باعث است که مهر کورش بزرگ در قلب هر انسان  بشر دوست منزلگه جاویدان پیدا می کند.

وی سياست ظالمانه پادشاهان سابق و بخصوص سلاطين آشور و بابل را به سياست مدارا تبديل کرد. رفتار دادگرانه ای اودر مشرق زمین بی سابقه بوده است . در فتوحات کوروش بزرگ نه تنها پاد شاهان و شازادگان مغلوب کشته نمی شدند بلکه شهروندان دهات , شهر ها و استان ها نیز از گزند تعرض محفوظ می ماندند .

کوروش در بيانيه ها و فرمانهای خود از مقدسات ملل به احترام و تکريم نام می برد. آنچه را از ملل مغلوب ربوده اند، پس می دهد و ازجمله برطبق مندرجات تورات 5400 ظرف طلا و نقره به بنی اسرائيل رد می کند .(10)

از داوريهای مورخان و مدلول اسناد و مدارک تاريخی چنين برمی آيد که کوروش سردار دلير و کاردان و سياستمدار بزرگ و مهربان بود. اراده قوی و عزم راسخ داشت . بيشتر به عقل متوسل می شد تا به شمشير.

رفتار وسلوک اخلاقی کوروش با مردم مغلوب ، دوره جديد  همآیشی و همزیستی مسالمت آمیزی را در تاريخ مشرق زمين باستان گشود که تا حمله اسکندرمقدونی در آریانای بزرگ ادامه يافت و آن رامیتوان از دوره های طلایی  تاریخ آریائیان بشمار آورد .

 

 

دوم ـ پاد شاهی کمبوجیه  

 

پس از کشته شدن کوروش، کمبوجیه سوم شاهنشاه شد .  کمبوجیه پسر کوروش بزرگ دومین پاد شاه هخامنشی ( جلوس : 529 ـ فوت 522  پیش از میلاد) وی حکومت خوارزم وباختر و پارت و کرمان را رهبری می کرد . ... سه سال پس از مرگ پدر بمطیع کردن ایالات پرداخت ودر سال 526 پیش از میلاد عازم تسخیر دوبارۀ مصر شد .

لشکر نیرومند  کمبوجیه که بقول  هرودت تشکلی از  آریایی ها و سربازانی ازکشورهای پیرو هخامنشیان، بود . ( 11)  از غزه ( در ساحل دریای مغرب ) داخل کویرشدند ودر مدت سه روز آنرا با کمک اعراب طی کردند . مقارن این احوال «  آمازیس » فرعون مصرفوت کرد و« بسامتیک ( فسمتیخ ) »  سوم جانشین او شد. سپاهیان آریا از کویر گذشته به « پلوزیوم » که بر مصب اول شعبۀ نیل ازطرف مشرق واقع بود ـ رسیدند وبا سپاهیان مصر در نبرد شدند و آنان را شکست دادند .  

          کمبوجیه

شاه آریایی

 

 

 

 

 

 

کمبوجیه را می‌توان بنیادگذار نیروی دریایی  آریایی ها دانست. این ناوگان، نخست از مردان و ابزاری پدید آمده بود که از آسیای کوچک و فنیقیه گرفته شده بود، قبرس نیز به  آریانا پیوست که در لشکرکشی به مصر کشتی‌هایی فرستاد. در دریای کاسپین نیز نیروی دریایی پدید آمد تا از تاخت و تاز مردم دشت نشین فرای دریا به سرزمین‌های هخامنشی جلوگیری شود که درآنجا ساختاریی آریایی  داشت.

هرودت می‌نویسد  : ( 12) که آیین شاهنشاهان  آریایی در همه جا چنین بود که شاه شکست خورده را یا یکی از فرزندان یا نزدیکان وی را به فرمانروایی آنجا می‌گماردند، و کمبوجیه فرعون را نزد خود نگاه داشت تا فرمانروایی مصر را به او بازگرداند. کمبوجیه گنجینهٔ فرعون را ضبط کرد. بسیاری از اموال توقیف شدهٔ فرعون را در گنجینهٔ تخت جمشید یافته‌اند. با فرارسیدن تابستان همهٔ مصر به پیروی کمبوجیه درآمد. در اسناد مصری کمبوجیه بنیادگذار دودمان بیست و هفتم مصر برشمرده‌اند و برپایهٔ این اسناد وی پیروزی خود را گونه‌ای یگانگی مشروع با مصر برشمرده‌است. مردم لیبی و تونس خود به پیروی آریائیان درآمدند.

کمبوجیه به همراهی بخشی از ارتش به نیمروز(جنوب) مصر رفته و پایتخت مصر بالا، تبس را نیز گرفت. بخشی از ارتش در راستای رود نیل به سوی نیمروز تا ژرفای آفریقا پیشروی کردند. همچنین پیکی برای تبعیت « نوبیا یا حبشهٔ » کنونی به آنجا فرستاده شد و از آن پس « حبشیان » به دولت  بزرگ هخامنشیان خراج می‌پرداختند.  

از سندهای دیوانی سال نخست فرمانروایی کمبوجیه در مصر برمی آید که اقتصاد کشور کم ترین آسیبی ندیده‌است. کمبوجیه به پیروی از پدر، مصریان را در انجام آیین‌های دینی خود آزاد گذارد و به فرهنگ کهن سال آنان خدشه‌ای وارد نیاورد. در پایان شاهنشاهی کمبوجیه، فرمانروایی هخامنشی همهٔ پادشاهیهای جهان آن روز را در بر می‌گرفت و مرزهای  آریانای بزرگ از یک سو در خاور، به هند می‌رسید و از سوی دیگر شهرهای یونانی را در همسایگی داشت. در روزگار داریوش شاهنشاهی هخامنشیان آریایی، همهٔ جهان با فرهنگ باستان را کمابیش در بر می‌گرفت.

 

سوم ـ پاد شاهی داریوش اول

 

نام و نسب این شاه ( داریوش بزرگ ) را در کتیبه های هخامنشی , در کتیبه های مصریان ودر کتاب مقدس تورات , در زبان و اسناد بابلی , و مورخین یونانی ودرپهلوی و کتب مورخین اسلامی با کمی تفاوت داریوش ویا داریوس نوشته اند .

 

 

 

 


  

             

 

داریوش اول شاه آریایی

              نقش برجسته در بیستون

                             

داريوش اول ( 549 ـ 486 پ . م ) خلف هشتم هخامنش است . ويشتاسپ پدر او در زمان کوروش والی  فارس بود. داريوش در آغاز پادشاهی با مشکلات بسياری روبرو شد.

زیرا بنسبت اینکه غيبت کمبوجيه شاه ,  از آریانا  چهار سال طول کشيده بود.  بی نظمی و هرج و مرج در کشور توسعه یافته بود. در نقاط  مختلف  قلمرو هخامنشی ها شورش های داخلی و روند جنبش استقلال خواهی ازطرف  دودمان شاهان پيشين وسایر رهبران بومی مناطق اوج گرفته بود مگرداریوش بزرگ با متانت و تدبیر، در طول  هفت سال جنگ توانست شورشیان داخلی را فروبنشاند. نظام شاهنشاهی را استحکام بخشید و سرزمینهایی چند به شاهنشاهی الحاق کرد  . وبر مشکلات پیروز گردید .

وبقول خودش :  " اين پيروزی ها را در همه جا نتيجه لطف اهورامزدا ميداند، ميگويد : هرچه کردم بهرگونه ، بفضل اهورامزدا بود. از زمانيکه شاه شدم ، نوزده جنگ کردم . بفضل اهورامزدا لشکرشان را درهم شکستم و 9 شاه را گرفتم ... ممالکی که شوريدند دروغ آنها را شوراند. زيرا به مردم دروغ گفتند. پس از آن اهورامزدا اين کسان را بدست من داد و با آنها چنانکه ميخواستم رفتار کردم . ای آنکه پس از اين شاه خواهی بود با تمام قوا از دروغ بپرهيز. اگر فکر کنی : چه کنم تا مملکت من سالم بماند، دروغگو را نابود کن ... " . . (13 )

در قاره آفريقا هم ، در زمان داريوش اغتشاش و شورشهايی پديد آمد. لازم است گفته شود که در آن روزگار مصر، ليبی و قسمتهایی ديگر از خاک آفريقای شمالی و شرقی مطيع شاهنشاهی آریانای بزرگ  بود و شخصی بنام «  آرياند »  از جانب داريوش فرمانروای آنجا بود و چون بداريوش خبر رسيد که « آرياند » زمزمه خودمختاری آغاز کرده و بنام خويش سکه نقره کامل عيار زده است شاهنشاه به مصررفت و او را از ميان برداشت و سپس بمعابد مصر رفت وضمن احترام فراوان به مجسمه های ارباب انواع مصری ،  « کاهن بزرگ  سائيس  » (14) را به تعمير معابد گماشت . و سپس ترتيب آبياری با کاريز را در مصر رايج ساخت . اين خدمات او را در نظر مصريان چنان ارجمند ساخت که گفتند : او يکی از فراعنه بزرگ ماست.

داريوش پس از فرونشاندن شورشهای داخلی و سرکوبی ياغيان ، تشکيلات کشوری و اداری منظمی بوجود آورد که براساس آن تمام کشورها و ايالات تابع شاهنشاهی آریائیان  بتوانند با يکديگر و با مرکز شاهنشاهی مربوط  از نظر سازمان اداری هماهنگ باشند.

تسخير هند : طغيان روح جهانگشايی داريوش او را متوجه پنجاب و سند کرد. در سال 512 پ . م . آریایی ها از رود سند گذشتند و قسمتی از سرزمين هند را گرفتند داريوش فرمان داد تا کشتی هایی  بسازند و از طريق دريای عمان به پنجاب و سند بروند. اين دو نقطه زرخيز و پرثروت برای آریانای آنروز بسيار مهم بود. اين چيرگی  آریائیان درتاريخ هند مبداء دوران تازه ای گرديد و سرنوشت هند را دگرگون ساخت .


داريوش ( 522 ـ 486 پیش از میلاد )  پسر خود خشایارشاه را وليعهد خود برگزيد و هنگامی که آخرين تدارکات خود را باری  برای جنگ مصر ويونان ميديد پس از 36 سال پادشاهی  درگذشت .  

 

 

 

 

 

سکه داریوش 420  سال پیش از میلاد مسیح

 

داريوش مردی خردمند و با اراده و در بيشتر موارد ملايم و با ملل مغلوب مهربان بود مورخان همگی برآنند که اگر او پس از کمبوجيه بر تخت نمی نشست شاهنشاهی هخامنشی دوام نمی يافت و چنان وسعت و قدرتی پيدا نميکرد. در زمان او حدود متصرفات شاهنشاهی آریانای بزرگ از يک سو به چين و از سوی ديگر به قلب اروپا و آفريقا ميرسيد . واین قلمرو شامل تقسيمات اداری منظمی بالغ بر بيست استان , كه در هر استان یک والی عهده دار امور كشوری بود .

اقوام  وشهروندان  قلمرو شاهنشاهی با آنكه در اديان و عقايد و رسوم خود محدوديتی نداشتند، در ضابطه تبعيت از حكم پادشاه، به حفظ وحدت و تماميت شاهنشاهی متعهد بودند .

نام سرزمينهای تابع شاهنشاهی هخامنشیان آریائی ، در كتيبه ای متعلق به مقبره داريوش كه در نقش رستم می باشد ، به تفصيل اين گونه آمده است :  

" ماد ، خووج (خوزستان) ، پارت ، هرات ، باختر ، سغد ، خوارزم ، زرنگ ، آراخوزيا (رخج ، افغانستان جنوبي تاقندهار) ، پنجاب ، كابل ، پيشاور ، سند ، ماورای جيحون ، بابل ، آشور ، عربستان ، مصر ، ارمنستان ، بخش شرقی آسيای صغير، سپرد ، سارد ، ليديه در مغرب آسيای صغير ، يونانيان آسياي صغير ،  سكاهای آن سوی دريا : كريمه  و  دانوب ؛    مقدونيه ؛   يونانيان سپردار: تراكيه ، تراس ؛  سومالی ، حبشه ، مكيه (ترابلس دومین شهر بزرگ لبنان ، برقه) ، كرخا (كارتاژ ، قرطاجنه يا كاريه در آسيای صغير) . ... "  (15 )

در بين اين نامها ، ظاهراً سرزمينهای هم بود كه  والی جداگانه نداشت و به وسيله والی استان مجاور اداره می شد .

براساس اسناد تاریخی دست داشته میتوان اذعان کرد که داریوش بزرگ جهت استحکام قدرت مرکزی در عرصه سازماندهی خدمات اجتماعی و نظام تشکیلاتی  از خود  اهتمام زیادی بخرج داد . نظام سیاسی ای را که او بنیان نهاد حتا تا زمان استیلای عرب ها نیزدر سرزمین ما دنبال گردید .

 


  

 

 

 

 

 

 

مجلس بارعام داریوش اول

موزه خانه زینت الملوک در شیراز

 

از جمله اقدامات دیگر داریوش بزرگ ایجاد راه شاهی که «  سارد پایتخت لیدی »  را به « شوش »  پایتخت هخامنشیان وصل می کرد، ضرب سکه دریک ، تقسیم قلمرو شاهنشاهی به قسمت‌هایی به نام ساتراپ ( ولایت ) , آغاز ساخت تخت جمشید در زمان پادشاهی وی , حفر ترعه‌ای ( کانال ـ آبراه بزرگ ) که دریای سرخ را به رود نیل و از آن طریق به دریای مدیترانه (16) پیوند می‌داد را میتوان نام برد .

 


  

تخت جمشید

میراث جهانی یونسکو(17)

 

 

 

 

 

 

 

 

                          

   پلۀ شرقی آپادانه که در زمان داریوش اول ساخته شده

 

 


  

 

 

 

 

  

 

متن قسمتی از کتیبه‌های داریوش :

 " من داریوش، شاه بزرگ، شاه ، شاه پارس ، شاه سر زمین‌ها (کشورها)، پسر وشتاسب، نوه ارشام هخامنشی هستم . پدر من وشتاسب، پدر وشتاسب ارشام ، پدرارشام اریارمن، پدر اریارمن چیش پیش و پدر چیش پیش هخامنش بود.

ما بدلیل این که از دیرگاهان از خاندان اصیل و شاهانه بودیم هخامنشی خوانده شدیم .  هشت نفر از خاندان ما پیش از این ، شاه بوده‌اند و من نهمین هستم. ما 9 نفر پشت سر هم شاه بوده و هستیم. به خواست اهورامزدا من شاه هستم واو شاهی را به من هدیه داد.

ای که این نوشته‌ها و این نقش‌ها را که من تهیه کرده‌ام می‌بینی از آنها حفاظت و مراقبت کن .

اگر تا زمانی که توانایی داری از این نوشته‌ها و نقش‌ها مراقبت کنی اهورامزدا یارت باد و دودمان و زندگیت بسیار باشد و همه کارهایت مورد قبول اهورامزدا باشد.

امیدوارم اگر این نوشته‌ها و نقش‌ها رادر هنگام توانایی مراقبت و حفاظت نکنی اهورامزدا یارت نباشد و دودمانت تباه باشد و انچه می‌کنی اهورامزدا ضایع کند. "  (18)

 

 

4 ـ پادشاهی خشایارشای اول

 

خشایارشا ( جلوس 486 ـ مقتول 465 پیش از میلاد ) پسر وجانشین داریوش بزرگ ومادر او « آتوسا » دختر کوروش بود . (19) وی  در سن سی و چهار سالگی به سلطنت رسید و در آغاز سلطنت شورشی را که در مصر و بابل برپا شده بود فرونشاند.

قسمی که در فوق گفته آمد داريوش بزرگ هنگامی که آخرين تدارکات خود را  برای جنگ مصر ويونان ميديد پس از 36 سال پادشاهی  درگذشت .

خشایارشا در سدد بر آمد که اقدام پدر را به نتیجه برساند . این پادشاه سرکوبی یونانیان را بر خود واجب دانست وپس از گذشتن سپاه آریائیان ازبغاز (تنگه ) داردانل( هلس پونت ) (20) وارد خاک یونان شد .

بنا به گفته « هرودوت » که  « کتزیاس »  (21)  هم تائید کرده خشایارشا در بهار سال 480 پیش از میلاد از لیدی به راه افتاد تا خود را به یونان برساند. خشایارشا پادشاه هنگام ورود به خاک یونان به دفاع ومقاومت شدید یونانیان مواجه شد . او باآمادگی قشون منظم زمینی و بحری , با تحمل صدمات جانی و مالی شدیدی ازجنگ در تنگه « ترموپیل » و « اشغال آتن »  ,  جنگ « سالامیس »   وبعد ها نبرد « پلاته  » موفقانه بدر آمد. ویونان را در حیطۀ فرمانروایی آریائیان درآورد . او با پیروی از سیاست تسامع ـ در روز دهم ورود ارتش آریائیان به آتن به معبد «  اکروپل  »( 22) رفت و حتا به خدام معبد الهه بزرگ اتن انعام داد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

         خشایارشا اول

 

خشایارشا صفاتی عالی داشته بطوریکه یونانیان بزرگ منشی او را ستوده ‌اند. مشهور است که  اسکندرمقدونی  وقتی که تخت جمشید را به آتش کشید، مجسمه خشایارشا به روی زمین افتاد و اسکندر گفت : آیا باید بخاطر روح عالی و صفات نیکویت تو را از روی زمین بردارم یا بگذارم که روی زمین بمانی تا بخاطر تاخت و تازت به یونان مجازات شوی؟

خشایارشا در تخت جمشید که بدستور پدرش داریوش ساخته شده بود قصرهای دیگری بنا کرد که بر عظمت و شکوه این اثر باستانی افزود. همین طور کتیبه‌هایی در کوه « الوند »  و نیز در«  ارمنستان »  از خود به جای گذاشت.

همچنين يكی از اتفاقات بحث برانگيز در زمان او حمله به يهوديان است كه سپاه در نيمه راه متوقف می شود. آنچه كه به نظر می ‌رسد اين است كه « آمان » عیلامی تبار وزير تشريفات پادشاه ، وی را از عدم پرداخت ماليات يهوديان آگاه و اورا برای حمله به يهوديان تحريك می‌كند . اما در راه حمله ، «  استر  » شهبانوی يهودی تبار(  زن خشایارشا )   -  ازپادشاه تقاضای عفو آنها را کردو یهودیان  را از توطئه قتل عام نجات بخشید .  يهوديان تا به امروز اين اتفاق را با نام « پوريوم  » جشن می گيرند .

خشایارشا پادشاه پس از بیست سال سلطنت (485 تا 465  پیش از میلاد) توسط یک خواجه به نام میترادات (23) به قتل رسید.

 

5 ـ پادشاهی ارد شیراول

 

اردشیر اول ملقب به درازدست پسر خشایارشا ( 466 ـ 424 پیش از میلاد ) بود . او چهار برادر ( 1 ـ داریوش , 2ـ ویشتاسب , 3ـ تیت رُس تس , 4 ـ آرتاریوس ؛ و  دو خواهر( 1ـ آمیتس  و 2ـ رُدگانه ) ( 24)  داشت . 

اردشيراول  از ملکه «  داماسپيا » فقط يک پسر داشت ، که خشيارشا می ناميدند. دورۀ سلطنت وی جزچند سال اول , بآرامی گذشت . در زمان او برادر ارشدش کــــه در باخـــتر دعــــــــوی سلطنت می کــــــرد در دوجنگ مغلـــوب گــــردید (462 پ.م.)  (25)  

وهمچنان « ایناروس » (26)  حاکم مصر به کمک و تشویق آتنیان علــم طغیان برافراشته بود از طرف قشون هخامنشیان وکمک حاکم سوریه ( بغابیش ) مغلوب و فتنه فرونشست .  

در مورد شورش مصر و تسخير آن از نو , اذعان باید کرد که احوال مصر در سال آخر سلطنت داريوش اول و پس از فرونشاندن شورش آن در ابتدای سلطنت خشيارشا، ا بهمان حال سابق باقی ماند، يعنی امراء و روحانيون مصر بهمان حقوق و اختيارات خودشان ابقا شدند، ولی اين رفتار در احوال روحی مصری ها تغيير نداد و مصر در زمان اردشير اول باز شوريد، ولی برای فهم شورش های پی در پی مصر بايد کليةً روابط مصر و آریانا را در نظر گرفت . از اين نظر آنچه از نوشته های مورخين قديم مانند هرودوت و سايرين استنباط ميشود چنين است :

مصريها کليةً حکومت مردمان آسيائی را بر خود يک نوع مجازات آسمانی ميدانستند. در هر دوره چنين بود و در دوره هخامنشی هم چنان . با وجود اينکه داريوش بزرگ براي استمالت مصريها خودش بمصررفت ، و از روحانيون و نجبای مصر جذب قلوب کرد، در سوگواری مصريها برای گاو مقدس شرکت يافت و چنانکه کتيبه  « سوئز یا آرسینوئه  » (27)  نشان ميدهد،خود را فرعون مصر خواند و القاب و عناوين فراعنه را اختيار و مذهب كه از حيث زبان و خط عين كتيبه های شاهان هخامنشی باشد. ... برقرار و کارهاي عام المنفعه برای مصريها کرد، باز مصريها در سال آخر سلطنت او شوريدند. جهت اين بود، که مصريها بواسطه قدمت تاريخی برخود می باليدند و خودشان را بالاتر از ملل ديگر ميدانستند. (28)

راجع بشخص اردشيراول تاریخ نویسان زیاد نوشته اند ومتفق به اندیشه کل  بايد گفت که : او را شاهی رعيت پرور و دادگستر خوانده اند از مورخين يونانی «  ديودور سيسيلي »  تاريخ نويس سده يكم پيش از ميلاد مينويسد که :  "  اردشير اول در بدو سلطنت برخلاف سیاست پدر خواست اصلاحاتی کند و بمطالب مردم و ايالات برسد " ....

پلوتارک ( حدود 46 ـ 127 )  از تاریخ‌نگاران یونان باستان گويد :  " از حيث رافت و جوانمردی  او سرآمد شاهان پارس آریایی بود . "   که ميخواسته اسباب امنيت و آسايش شهروندان را فراهم کند، ولی تا چه اندازه در اين راه موفق شده ، معلوم نيست اصولاً اطلاعات ما بر وقايع مذکور خيلی کم است و اخبار گوناگون که ذکر شد همين قدر ميرساند.

بهرحال قتل خشيارشا، کشته شدن داريوش و جنگ اردشيربا ويشتاسپ از وقايعی است ، که جلب توجه ميکند، زيرادر دوره امپراتوری هخامنشیان  اينگونه پيش آمدها تا اين زمان نظير نداشت بنابراين بايد گفت ، که در زمان خشيارشا، پس از شش يا هفت سال ابتدای سلطنت او، آریانا  در مرحله جديدی داخل گشته : از زمان تأسيس دولت ماد تا اين وقت آریانا همواره توسعه مييافت و بر قدرتش می افزود، ولی از اين زمان انحطاط شروع می شود و نه فقط  آریانای بزرگ ديگر بسط نمی يابد، بل ايالات اروپائی ، يعنی تراکيه (29)  و مقدونيه را  ازدست می دهد و در آسيا و آفريقا هم شورشهائی پی در پی در ايالات روی ميدهد. بنابراين ميتوان گفت ، که دوره مادی و دوره اول هخامنشی  ، يعنی دو دوره ای که متمم يکديگرند، بدو قسمت متمايز تقسيم ميشوند ــ تا اوايل سلطنت خشيارشا.

اردشيراول نخستين شاه هخامنشی بود، که از بسط آریانای بزرگ بطرف مغرب صرف نظر کرد . یگانه گامی که او در توسعه امپراتوری شاهنشاهی آریانایی بزرگ گذاشت امضای معاهدۀ « سیمون » با  آتنیان  بود , که بر اساس آن جزیرۀ قبرس بار دوم جز خاک امپراتوری  آریانایی بزرگ شناخته شد.  واین جزیره بواسطه نزديکی آن به فنيقيه (30)  و مصراز اهمیت خاص سیاسی وسوق الجیشی برخوردار بود .

 از اردشير اول يک کتيبه به زبان بابلی در تخت جمشيد و سه ظرف که بچهار زبان نوشته شده باقيمانده است که در موزه های : «  برلین »  و « فيلادلفی (31)  »  و « ونيز » (  شهری است در ايتاليا)  موجود است . (32)

پس ازختم دوره  ارد شیراول پنجمین شاهنشاه هخامنشی , شاهنشاهان  سلسله هخامنشی آریایی ـ بترتیب:

ــ خشایارشای دوم (دوران 424 پیش از میلاد ) پسر ارد شیر اول  ؛

ــ سغدیان (دوران 424 پیش از میلاد) پسر ارد شیر اول ؛ 

ــ داریوش دوم ( اخس ) (  دوران 424  تا 404 پیش از میلاد ) پسر ارد شیر اول ؛

ــ اردشیر دوم (دوران        404تا 358 پیش از میلاد ) پسر داریوش دوم  ؛ 

ــ ارد شیر سوم (دوران      358 تا 338  پیش از میلاد ) پسر ادرشیردوم ؛ 

ــ داریوش سوم (380 – 330 پ . م  ــ دوران 336 تا 330 پیش از میلاد ) پسر آرشام دوم ،  آخرین پادشاه هخامنشی بود و از اسکندرمقدونی  شکست خورد. ؛

بصورت کل یازده شاهنشاه هخامنشی بمدت 220 سال بر امپراتوری آریانایی بزرگ پادشاهی نمودند .  که شرح حال و کارکرد های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی  همه  شاهان قسمی که در آغاز سخن به آن اشاره گردید ازحوصله این مقال خارج است .

اما معرفی وذکرنکاتی چند در فوق مواردی از راهبرد سیاسی و فرهنگی بجایست در امر بازشناسی هویت باستانی وافتخارات  پرارزش این سرزمین .

بدینوسیله ما ازتاریخ گذشتگان خود می آموزیم . وازکرده هــــای ناموزون ایشان انتباه می گیریم . وبه آن دست آورد های پرارزش سیاسی و فرهنگی و اجتماعی  آنها که مایه فخر و سربلندی ما میباشد ,  ارج می گذاریم .

باعرض حرمت

بصیرکامجو

 

 

منبع و مآخذ علمی  :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ هخامنش  سر دودمان سلسله هخامنشی و جد اعلای کوروش و داريوش است . ولی در فرهنگ فارسی  به معنی « دوست منش »  ویا حس باطنی ، فهم و شعور و انديشيدن تعبیر شده است . رجوع شود به :

فرهنگ فارسی , دکتر محمد معين , چاپ یازدهم 1376 ,  جلد 6  ,, ص 2262 .

2 ـ همانجا فرهنگ فارسی , دکتر محمد معين , چاپ یازدهم 1376 ,  جلد 6  , ص 2262 .

3 ـ نكته بسيار مهم آنكه شاهنشاهی هخامنشی چيزی جز تداوم دولت و تمدن مادی نبود   . همان اقوام  آریایی و همان مردم آریایی ، روندی راكه برگزيده بودند با پويایی و رشد بيشتر تداوم بخشيدند و در پهنه ای بسيار وسيع ، آن را تا پايه بزرگترين شاهنشاهی شناخته شده جهان، اعتبار بخشيدند.

رجوع شود به : (  www.farhangsara.com/fhistory_vdm.htm )

4 ـ بابل برای سالیان درازی مرکز تمدن و علم و فرهنگ بود و نام آن در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان بسیار آمده و قرآن مجید در سوره بقره آیه 102 از آن یاد کرده است.

به بابل بین النهرین نیز گفته می شود که اکنون شامل کشور عراق کنونی می شود. اقوام سومر ، کلده ، اکد، آشور و فنیقی ها و عیلامی ها و عاموری ها در این سرزمین زندگی می کرده اند و پادشاهان معروفی همچون حمورابی (پادشاه بابل و فرمانروای اموریها از 1795  تا 1750  پیش از میلاد بود. ) و بخت النصر (پادشاه بابل جلوس 605 پیش از میلاد )  و آشور بانیپال (  (زاده: 685 ، مرگ: 627 یا 631  پیش از میلاد) پادشاه آشور از 669  پ.م تا 627  یا 631  پ.م بود. آشوربانیپال آخرین فرمانروای مقتدر آشوریان بود. ) در این سرزمین پادشاهی می کرده اند.  این سرزمین جایگاه اکثر پیامبران الهی می باشد . اور مولد ( زادگاه  )  حضرت ابراهیم نیز در این سرزمین واقع می باشد  .

5 ـ لیدی منطقه‌ای باستانی در غرب آناتولی بود مطابق با استان‌های امروزی ازمیر و مانیسا در ترکیه. پایتخت سنتی لیدیه شهر سارد بود. پادشاهی لیدیه در گسترده‌ترین حالت خود تمامی آناتولی غربی را در تصرف خود داشت. لیدیه داراترین کشور منطقهٔ آسیای کوچک بود. پادشاه لیدی به منظور مقابله با کوروش بزرگ با فرمانروای اسپارت که از مهم‌ ترین شهرهای یونان بود، پیمان دوستی بست. کوروش بزرگ به لیدیه حمله برد و سارد را در سال 546 پیش از میلاد تصرف نمود. با فتح شهر سارد به عمر پادشاهی بزرگ لیدی پایان داده شد.

6 ـ قسمتی از آسیای صغیر است که حدود آن متغیر بوده .  رجوع شود به  : قاموس کتاب مقدس  ــ  این اثر پرارزش در سال 1928  میلادی توسط جیمز هاکس و به همکاری آقا میرزا اسماعیل صدیقی ترجمه و تألیف شده است .

7 ـ فرهنگ فارسی , دکتر محمد معين , چاپ یازدهم 1376 ,  جلد 6  ,   ص 1622 . 

8 ـ استوانه سفالین کوروش بزرگ شامل نوشته‌هایی به خط میخی است. جنس این استوانه از گل ‌رس است، 23  سانتی‌متر طول و 11 سانتی‌متر عرض دارد و دور تا دور آن در حدود 40 خط به زبان اکدی و به خط میخی بابلی نوشته شده‌ است..

بررسی‌ها نشان داد که نوشته‌های استوانه در سال  539 پیش از میلاد به دستور کوروش پس از شکست بخت‌النصر و گشوده شدن شهر بابل، نوشته شده‌، به‌عنوان سنگ بنای یاد بودی در پایه‌های شهر قرار داده شده‌است.

9 ـ جهت معلومات بیشتر رجوع شود به سایت : 

www.tebyan.net/index.aspx?pid=17257...164753

ــ ونوشته : امام علی رحمان تحت نام : (  استیلای اسکندر مقدونی وتلاش های استقلال خواهی مردم باختر و سغد   ) منتشرۀ مجله « پیوند : نامه انجمن تاجکان و فارسی زبانان جهان , دورۀ جدید , شمارۀ هشتم صص 9 ـ 23 .

 10  ـ ايران باستان , مؤلف : حسن پیرنیا ,  سال 1308 شمسی ,  ج 1 صص 232-477.

و رجوع شود به : فرهنگ فارسی , دکتر محمد معين , چاپ یازدهم 1376 ,  جلد 6  , ص 2262  ؛ همین فرهنگ  جلد  5 , ص  564  تحت عنوان ذوالقرنين .

11 ـ فرهنگ فارسی , دکتر محمد معين , چاپ یازدهم 1376 ,  جلد 6 , ص 1545 .

12 ـ برگرفته شده از : دانش نامه آزاد , بخش کمبوجیه .

13 ـ ايران باستان , مؤلف : حسن پیرنیا ,  سال 1308 شمسی ,  ج 1 . و  منابعی از :  دانش نامه آزاد ویکی پدیا .

(14 )              کاهن : کسي است که خبر دهد از وقايع آينده و ادعای آگاهی بر اسرار و اطلاع از علم غيب کند. فال گيرنده از آواز جانوران و ساحر و غيب گوی حکم کننده به غيب . مولوی میگوید  .

در ميانشان فتنه و شور افکنم            کاهنان خيره شوند اندر فنم .

15 ـ ايران باستان , مؤلف : حسن پیرنیا ,  سال 1308 شمسی ,  ج 1 .

وهمچنان رجوع شود به :

(www.farhangsara.com/fhistory_achaemenians.htm -    )

16 ـ  دریای مدیترانه یا «دریای میانه» دریائی است در جنوب اروپا و شمال آفریقا.

در منابع عربی و اسلامی از این دریا به دریای روم، دریای سفید و دریای میانه نیز یاد شده‌است. وسعت این دریا  2966000 کیلومتر مربع است.

کشورهای کرانه‌ای مدیترانه : مراکش , الجزایر , تونس , لیبی , مصر , اسرائیل , لبنان , سوریه , ترکیه , یونان , آلبانی  ، صربستان و مانتنگرو , بوسنی هرزگووین , کرواسی , اسلوونی , ایتالیا , فرانسه , اسپانیا ودو کشور زیر جزیره هایی در این در یا هستند : قبرس , مالتا .

17 ـ مجموعه‌ کاخ‌های‌ تخت‌ جمشید ، در سال‌ (330 پیش‌ از میلاد) به‌ دست‌ اسکندر مقدونی به‌ آتش‌ کشیده‌ شد و تمام‌ بناهای‌ آن‌ به‌ صورت‌ ویرانه‌ در آمد . از بناهای‌ بر جای‌ مانده‌ و نیمه‌ ویرانه‌، بنای‌ مدخل‌ اصلی‌ تخت‌ جمشید است که‌ به‌ کاخ‌ آپادانا معروف‌ است‌ و مشتمل‌ بر یک‌ تالار مرکزی‌ با 36  ستون‌ و سه‌ ایوان‌ ( دالان بزرگ ) 12 ستونی‌ درقسمت‌های‌ شمالی‌، جنوبی‌ و شرقی‌ است‌ که‌ ایوان‌های‌ شمالی‌ و شرقی‌ آن‌ به‌وسیله‌ پلکان‌هایی‌ به‌ حیاط‌ های‌ مقابل‌ متصل‌ و مربوط‌ می‌شوند. بلندی‌ صفه‌ در محل‌ کاخ‌ آپادانا  16  متر و بلندی‌ ستون‌های‌ آن‌ 18  متر است‌. این‌مجموعه‌ در فهرست‌ آثار تاریخی‌ ایران ( آریائیان ) و نیز در فهرست میراث جهانی یونسکو به‌ ثبت‌ رسیده‌ است‌. 

18 ـ همچنان رجوع شود به منابع :

ــ تاريخ ده هزار ساله ايران ، رضايی، دکتر عبدالعظيم ، تهران : اقبال، چاپ 16 ، 1384،جلد اول.

ــ دانشنامه ایرانیکا، سرواژهٔ ARIYĀRAMNA

ــ بررسیهای تاریخی ,  دکتر پرویز رجبی  , شماره مخصوص دوهزار و پانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران ,  مهر 1350 .

19 ـ فرهنگ فارسی , دکتر محمد معين , چاپ یازدهم 1376 ,  جلد 5 , ص 480 .

20 ـ  داردانل : تنگه‌ای است باریک دارای 61 کیلومتر درازا و یک و نیم تا 6 کیلومتر پهنا در شمال غربی ترکیه که دریای اژه را به دریای مرمره پیوند می‌دهد.

21 ـ کتزیاس مورخ از اهل کنيد مستعمره دريانی در آسيای صغير بود. مدت: 17 سال (415 - 398 ق. م .) معالج پروشات ملکه ، يعني زن داريوش دوم و طبيب اردشير دوم هخامنشی بود. کتاب هايی که نوشته از اين قرار است :

1ـ پرسی کا (تاريخ ايران ). 2- اينديکا (تاريخ هند). 3- در باب رودها. 4- در باب کوهها. 5- دريانوردی بدور آسيا. مهمترين تاليفات او متضمن 23 کتاب بوده است : شش کتاب متعلق به تاريخ آسور و ماد، هفت کتاب مربوط به تاريخ آریائیان  (از کورش بزرگ تا فوت خشايارشا) و ده کتاب آخر دنباله تاريخ ايران تا 398پیش از میلاد. در اين سال کتزياس از دربار هخامنشیان رفته است .  رجوع به « تاریخ ایران باستان» و کتاب : «    خلاصه تاریخ کتزیاس از کوروش تا اردشیر (معروف به خلاصه فوتیوس) » ترجمه دکتر کامیاب خلیلی .

22 ـ آکروپل واژه یونانی است که به بلندترین منطقه شهر گفته می‌شود.

23 ـ میترادات : در فرهنگ فارسی بمعنای : فرشته نگهبان راستی و عهد و پيمان  ومظهر روشنایی  تعبیر شده است .

با تائید اقوال مؤرخین «  میترادات  » كودك بی پدر و بی مادری بود که در هنگام  اشغال « آتن » پایتخت یونان خشایارشا پادشاه او را به فرزندی گرفته وبدربار هخامنشیان به فارس آورده بود. خشایارشا پادشاه در مورد چنین حکایت میکند : " کودک را  بدست خواجه بزرگ دربار سپردم تا او را برای انجام كارهای درباری آماده سازد، كودك روز به روز بزرگتر می شد نام او را نیز میترادات نهادم تا همچون میترا محافظ ما باشد...

میترادات روز به روز جوانی برومند میشد من به او تمامی هنرها را آموختم و او را از نزدیكترین كارگزاران خود قرار دادم، گاهی نیز با او درباره ی كارهای حكومتی مشورت می كردم، تنها چیزی كه این سالها مرا آزار میداد قساوت و كینه ای بود كه یونانیان از من داشتند، نمی دانم در تاریخ چه شاهی بوده كه این چنین محافظه كارانه وارد خاك دشمن شود و بجای كشتار آنان، آنان را مورد لطف و عنایت خود قرار دهد، با آنكه آنان مرا زئوس خدای خود می دانند، اما كینه مرا در دل می پرورانند، وقتی به میترادات می نگرم در دلم حسی عجیب پیدا می كنم، شاید تمامی این جنگ برای آن بود كه من این كودك بی نوا را كه شاید از خانواده اش جا مانده و گم شده را پیدا كنم و به دربار بی همتای هخامنشیان بیاورم .

جهت معلومات بیشتر رجوع شود به :

ـ (  mardan-iranzamin.mihanblog.com/post/198 -) 

ـ  (www.iranianuk.com/article.php?id=8634 )  

24 ـ رجوع شود به کتاب : انعكاس تاریخ ایران كهن در «نام‌نامه» , نويسنده وتدوين گر : فرناز هوشمند رجبی ، موسسه فرهنگی انتشاراتی فروهر.

25 ـ فرهنگ فارسی , دکتر محمد معين , چاپ یازدهم 1376 ,  جلد 5 , ص 116 ـ 117 .  

26 ـ نام پادشاهی است که مصريان در ابتدای سلطنت اردشيراول براي خود برگزيدند. ايناروس برای جنگ باآریائیان  از يونانيان کمک خواست ولی بعلت رشادت آریائیان مصريان شکست خوردند. (تاريخ ايران باستان ,  مؤلف : میرزا حسن‌خان پیرنیا ملقب به مشیرالدوله  , ص 930 تا 933).

27 ـ ترعه ای است در خاک مصر که بحرالروم (مديترانه ) را بدريای سرخ متصل ميکند و در قرن 19 ميلادی بوسيله « فردينان دُ لِسپس » فرانسوی حفر شده و آمريکائيان آنرا به پايان رسانيدند. طول اين ترعه از بندر سوئز در ساحل بحر احمر تا پرت سعيد در بحرالروم 168 کيلومتر است با حفر اين ترعه راه دريايی اروپا به آسيا 44/0 کوتاه تر شده است و کشتيهای تجارتی که قبل از حفر ترعه برای رفت و آمد از اروپا به آسيا ناچار بودند که آفريقا را دور بزنند اکنون از بحرالروم و ترعه سوئز وارد آسيا ميشوند. پس از تشکيل جمهوريت مصر دولت مزبور مالکيت ترعه مزبور را از انگلستان سلب کرد و بخود اختصاص داد. (فرهنگ فارسی معين  ج 5 ص 817 ).

28ــ   تتبعات تاريخي راجع به ايران قديم . نگاه شود  به كتاب « شوق المستهام فی معرفه رموزالاقلام » تأليف احمدبن ابی بكر وحشيه نبطی كلدانی ، ص 78 .

29 ـ تراکيه از کشورهای قديمی ناحيه بالکان و در قسمت جنوب شرقی بالکان واقع است ، از مشرق بدريای سياه ، از جنوب به بسفور و داردانل و مرمره ،از مغرب به ماکدونيا (مقدونيه ) محدود بوده است .

30 ـ فنيقی ها ملتی بودند سامی نژاد که تقريباً در دوهزاروپانصد سال پيش از ميلاد از عربستان سر برآورده و بعدها بين دريای مغرب و جبل لبنان سکنی گزيدند.

رجوع به فنيقی شود. در : کتاب ايران باستان , مؤلف : حسن پیرنیا ,  سال 1308 شمسی ,  ج 1 صص 442 ـ 446 .   

31 ـ (محبت برادرانه ) نام شهری است در حدود ليديه و فريگيه که در 25ميلی جنوب شرقی سارد واقع بوده است . بانی آن اتالس فيلادلف پادشاه پرگام بوده و اکنون بر چند تل بناهايی در آن محل هست و مجموعاً 3000 خانه و 10000 تن سکنه دارد. ( برگرفته شده از :  فرهنگ دهخدا رجوع به فيلادلفی شود ) .

32 ـ شاهان کيانی و هخامنشی در آثارالباقيه (آثار الباقیه عن القرون الخالیه (به فارسی : اثرهای مانده از قرن‌های گذشته) کتابی نوشتهٔ ابوریحان بیرونی، نویسنده و دانشمند بزرگ آریانا زمین. ) . و همچنان رجوع شود به : مجله آموزش و پرورش سال 15 شماره های 8 و 9 و 10  ؛

ــ ايران باستان , مؤلف : حسن پیرنیا ,  سال 1308 شمسی ,  صص 953، 954، 955، 956، 957، 959، 991، 1164، 1352، 1502، 1527، 1530، 1539، 1602، 1603، 1611،1616، 1618، 1745، 1949، 2196، 2351، 2531، 2544 .

 

 

منابع و مآخذ تحقیقی برونی  :

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

1.     Briant, Pierre. Von Cyrus zu Alexander: Die Geschichte des persischen Reiches. Eisenbrauns, 2002

2.     Curtis, John (ed.). Mesopotamien und Iran im Persischen Zeitraum, British Museum Press, London, 1997

3.     Dandamaev, MA A Political History of the Achämenidenreich. Übersetzt von W. J. Vogelsang. E.J. Brill, Leiden, 1989

4.     Fry, Richard N. The Heritage of Persia. Mentor, New York, 1963

5.     Herodot. The Histories. Übersetzt von Aubrey de Salincourt. Revised von John Marincola. Penguin Classics, London, 1996

6.     Humbach, Helmut und Pallan Ichaporia. Das Erbe des Zarathustra: A New Translation seiner Gathas. Heidelberg, Universitaetverlag C. Winter, 1994.

7.     Kent, R.G. Altpersisch: Grammatik, Text, Lexikon. American Oriental Society, 1953

8.     Olmstead, Arthur T. Geschichte des persischen Reiches. The University of Chicago Press, Chicago, 1970

9.     Schwartz, Martin. "Die Religion der Acheamenian Iran", in Ilia Gershevitch hg. Cambridge History of Iran. Vol. II. CUP, 1985

10.                   Stronach, David. "Anshan und Parsa: Early Achaemenidische Geschichte, Kunst und Architektur über das iranische Plateau". In John Curtis hg. Mesopotamien und Iran im Persischen Zeitraum, British Museum Press, London, 1997

11.                   Stronach, David. "Das Grab auf Arjan und die Geschichte der Southwestern Iran in den frühen sechsten Jahrhundert v.Chr." Von Naomi F. Miller und Kamyar Abdi eds. Yeki Bud, Yeki Nabud. UCLA, Los Angeles, 2003

Online-Ressourcen

12.                    Altpersisch Texte (http://www.avesta.org/op/op.htm)

13.                   Achaemenidische Beschriftungen (http://oi.uchicago.edu/OI/PROJ/ARI/ARI.html)

14.                   Persepolis Karte und architektonische Details (http://oi.uchicago.edu/OI/MUS/PA/IRAN/PAAI/PAAI_Persepolis.html)

15.                   Wikipedia History of Persia (http://en2.wikipedia.org/wiki/History_of_Persia)

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

++++++++++++++++++++++++++

 

 

دکترانت بصیرکامجــــــو

آلمان نوامبر ــ 2009 م .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ازاندیشه های هویت شناسی

مبنی برتغییر نام افغانستان

         به خراسان

 

آریایی ها در میان سایر ملل کهن سال جهان از سرمایه معنوی وعظمت فرهنگی و تاریخی ممتازی برخوردار اند . معرفت وعظمت فرهنگی وتاریخی ناب ایکه مایه غرور و افتخار این ملت سربلند می باشد ,  همان است که نجابت واصالت و نیت اخلاقی صلح خواهانه ایشان را به جهان بشریت بنمایش میگذارد .


امروز هر آریایی بخود می بالد که خانه ملل جهان با منشورصلح آمیزوانسان نگر ( کوروش بزرگ  559 ـ 529 پیش از میلاد )   پاد شاه هخامنشیهای آریایی تبار , مزین شده است .

 

 

 

 

 

 

 

این منشور "  نخستين نوا و فرمانی است که به جای خون و خشونت بوی آزادی و انسانيت می دهد.  که اعلاميه جهانی حقوق بشر را از روی آن نوشته اند " .

 این ارزش معنویت اندیشه های صلح خواهانه ای کوروش بزرگ وکارکرد ها ورویکرد های فکری ,  سیاسی , فرهنگی و علمی وادبی  هزاران سیاست مدار , خردمند , حکیم , شاعر و ادیب این ملت نجیب  اعم از داریوش بزرگ , خشایارشا , مازیار , انوشیروان عادل , یزدگرد , کاوه آهنگر , امام اعظم ابوحنیفه ,  ابومسلم خراسانی , اسماعیل سامان , رودکی , فردوسی , خیام , مولوی , حافظ , سعدی وابوریحان بیرونی ,  ابن سینا و سایر فارسی گویان حوزه تمدنی آسیا  در اعصارعدیده  تاریخی بوده که مقام شامخ هویت ملی آریایی ها وخراسانیان را در صف دیگر ملل سربلند جهان شایسته معرفی می کند .

هدف ازبیان و معرفی اندیشه های باز شناسی هویت ملی آریایی ها وخراسانیان در این برهه تاریخی این است که  نسل جوان و نوپای روشنفکری , دانش آموزان دیگر اندیش ایکه میراث  دار و پاسداراین جوهر قیمت بهای هویت فرهنگی آریایی ها و خراسانیان می باشند ومسؤولیت رهبری فردای کشور مان و تأمین صلح و ثبات در منطقه به آنها تعلق می گیرد  , باید از شناخت ریشه و اصل وهویت وتبارخویش دور نمانند واز آن افتخارات وارزشهای معرفتی آگاهی دقیق وهمه جانیه داشته باشند وزندگی فردا را بر اصل این سنگپایه معنوی غنامند  بنا نمایند .

امروزقدرت وحاکمیت سرزمین ما را گروهای  متوسطی بکمک بیگانگان آشکارا غضب نموده اند که نزد ایشان از رشد و حفظ  فرهنگ باستانی و  تقویه علم و معرفت و تمدن ... خبری نیست . این گروه اجیر و دست نشانده استعمار کهنه ونو با شماتت خاص به ظاهر خویش را در جامه وطنپرستی جامیزنند ودرعمل  مانند اسلاف وابسته  خویش دشمن ساکنان بومی این سرزمین بوده ودر پی تضعیف زبان فارسی  ومحو فرهنگ عظیم باستانی این میهن دانش سرا می باشند . ازینرو  به هویت باستانی و افتخارات تاریخی این مرزبوم کدام تمکینی نمی گذارند .  

نباید چشم به راه این وضع و آن شرایط ماند  . زمان می گذرد و زنجیر های اسارتِبار پای درمانده مان  ضخیم تر می شوند ودندان های آدم خوار حاکمیت شؤونیزم قبیله اوغانستان روز تاروز تیز تر.

باید نسل های  جوان استقلال خواه کشور ما هرچه دقیق تر و کامل تر از گذشته های دور تاریخ مشترک این سر زمین بیآموزند . وخویش را با علم و دانش روز مسلح سازند . از راه تأمین همبستگی ملی ابراز وجود و حق خواهی نمایند . با اراده نستوه و عشق داشتی به صلح و ثبات وآزادی  قدرت سیاسی واقتصادی میهن  نیاکان سرفراز خویش را از چنگال دزدان چپاولگر وسربازان کور سرمایه جهانی ومولدان مواد مخدر برای همیشه رها سازند .

ما عزت وسربلندی وآبادانی وهست وبود صلح آمیز آینده کشور خویش را افزون بر تحقق مؤلفه های سیاسی حل اساسی مسئله ملی ,  در بازشناسی رشد وتقویه دست آورد های باستانی , معرفت علمی وفرهنگی وتاریخی آن میدانیم .

زیرا شهروندان کشور ما هرقدر از دست آورد های معرفت پرپار وافتخار آمیز زمان های قدیم وطن خویش آگاه میشوند وآنرا می شناسند در حقیقت خود را می شناسند  . و به همان مرتبه احساس غرورو میهن پرستی , نوعپروری وهمبستگی اجتماعی در وجود شان زنده شده وبا عشق ورزی وامیدواری به آن ارزشها , رسالت ایمانی خویش را در راه تحقق آرمان های زیرساخت جامعه مدنی , جهت خوشبختی شهروندان وثبات کشورشان  , ادا مینماید .

 به این اساس ضرورت دانسته شد که با اتکاء به اسناد و مدارک معتبر دست داشته تاریخی ملی وبرون مرزی , باری بتوانیم گام آگاهانه ای در راه معرفی باز شناسی ریشه واصل و تبار آریایی ها وخراسانیان به مقصود تنویر شعور اجتماعی  و تجهیز نسل جوان کشور ما برای رهبری فردای سرزمین نیاکان شان ,  ادای رسالت  کرده باشیم .

 

شاهنشاهی ماد

 

 ماد نام قومی آریایی تبار است در ( سالهای 728 ـ 550  پیش از میلاد ) نخستین شاهنشاهی آریایی‌تباران را در آسیا بنیاد نهادند.

بقول هردوت (1) :  " آشوريها در آسيا پانصد سال حکومت کردند. اولین مردمی که سر از اطاعت آنها پيچيدند مادها بودند. اينهابرای آزادی جنگيدند، و رشادت ها نمودند و از قيد بندگی رستند. او از طوايف ماد شش طايفه را نام می برد که عبارت اند از :

1 ـ بوس ها،

2 ـ پارتاکن ها،

3 ـ ستروخات ها،

4 ـ آريسانت ها،

5 ـ  بوديها و

6 ـ مغها.

به گفته مورخین یونانی، پس از حملات شدید و خونین آشوریان به مناطق مادنشین، در حدود سال708 پیش از میلاد  , رهبر یکی از قبایل مادی دیاکو به‌ وسیله مجلس اتحادیه، به عنوان رهبر قبایل مادی انتخاب شده و وظیفه تشکیل یک دولت مرکزی به عهده وی گذاشته می‌شود. این رهبر، دیاکو (دیوکس در یونانی) با متحد کردن قبایل پراکنده مادی و برقراری قوانین مختلف، به عنوان اولین رهبر ماد شناخته می‌شود و اوست که پایتخت خود را در همدان امروز قرار می‌دهد.

در آغاز طوايف ماد هرکدام زندگی سياسی و اجتماعی جداگانه داشتند , « دياکو » با سعی واراده راستین همبستگی آنها را مستحکم نمود و دولت ماد را تشکيل داد.

از نوشته هاي هرودوت چنين برمي آيد که دولت ماد در 701 يا 708 پیش ازمیلاد . تاسيس شد و 150 سال دوام يافت .  و در سال 550 پیش از میلاد به دست کوروش بزرگ هخامنش افتاد و قوم دیگری از اقوام آریایی بر سرير قدرت تکيه زدند .

پادشاهان ماد بنابر نوشته هرودوت عبارتند از:

 1-«دياکو یا دیوکس  » (حکومت 708 تا  655  پ . م .)

 2-«فرهاد یا فرورتيش » (حکومت 655 تا  633   پ .م .)

 3-« کیاکسار یا هووخشتره » (حکومت 633 تا 585 پ .م .)

 4-آستياگس (حکومت 585 تا 550 پ .م .)  

بر اساس اسنادی که در کتیبه  « شلم نصر دوم » پادشاه آشوری ها در سال 844 پیش از میلاد ثبت است . معلوم می شود که قبل از تشکیل دولت نیرومند مادهـــــــا بوسیله دیاکو      (  دیوکس ) , شاهان اقوام ماد , بصورت  جداگانه در قلمروی آریایی ها حکمروایی میکردند.   

دولت ماد و دولت بزرگ هخامنشی هارا  می توان پيشاهنگ واساس گذاردولت آريايی ها درآسیا دانست .  چه «هووخشتر» پاد شاه  نامدارماد ها  دولتهای نيرومند آن زمان يعنی آشور و بابل را ضعيف ساخت و بر ارمنستان و آسيای صغير تا رود هاليس (2)  دست يافت . عيلام ، پارس ، هيرکانی ، طبرستان و باکتری از دولت ماد اطاعت ميکردند. اين دولت اصول کشورداری قبايل متحد و فنون نوين جنگ را بوجود آورد. " (3)


اول ـ پادشاهی دیاکو (دیوکس ) :

 

 

 

 

 

 

" قبایل مختلف ماد در برابر تجاوز های پی در پی پادشاهان آشور (4)  واز آنجمله :

1 ـ وادانیراری سوم , 2 ـ شلم نصر دوم , 3 ـ شمسی اداد , 4 ـ تیگلات پالس چهارم , 5 ـ سارگن دوم , 6 ـ سناخریب  , متحد شدند  " (5)  دیاکو شخص آگاه وقاضی یک روستا را در سال 701 یا 705 یا 708  پیش از میلاد به عنوان رهبر برگزیدند . او اولین کسی است که مادها وی را به مقام رهبری سلطنت  انتخاب کردند. ودولت نیرومند ماد را بوجود آوردند .

پایتخت او اکباتان (همدان) بود. گام های بلند و دور اندیشانه دیاکوپاد شاه بود که  اقوام مادها را بدور یک مرکز همبسته ساخت وزمینه  فرآیند پختگی وکمال رهبری ملت  آریایی ها را در تاریخ اساس گذاشت . مدت سلطنت او (708 تا655 قبل از میلاد) پنجاه و سه سال بود. اودر این مدت فرمان اعمار هفت دیوار مستحکم  را در پایتخت داد که درون این دیوار ها باغ وبیشه و بوستان فراوانی پدید آورند .

دیاکو پس از شکست « سارگن دوم شاه آشور  » , فرزند او « فرور تیش » بجای پدر زمام امور را بدست گرفت ودر برابر آشوری ها به پا خاست .


 

 

 

 

 

 

قشون دیاکو بنیانگذاردولت مادهای آریایی (6)

(708 تا  655  پ . م .)

  

دوم ـ پادشاهی فرورتیش :

فرورتیش ( فرهاد )  پسر دیاکو، دومین شاه ماد بود.22 سال ( 655 ـ 633  پیش از میلاد ) حکومت کرد و قبایل  آریایی را به متابعت  کشید. انگاه وارد جنگ با دولت آشور شد ولی در برابر آشوریها شکست یافت و به دست پادشاه آشوربنی‌پال، کشته شد. جانشین  فروتیش پسر وی کیاکسار (هووخشتره) نام داشت. وی سعی کرد لیدیه (7)  را تصرف کند ولی با رسیدن به رود  هالیس قزل ایرماق (در ترکیه امروزی)، به دلیل یک کسوف ناگهانی، جلوتر نمی‌رود. (8) سپس شاه کیاکسار( هووخشتره )   در پیروی از پدرش، به آشور لشکرکشی می‌کند و این بار پیروزی از آن مادی‌های  آریایی می‌شود.

بیشتر حکومت فرورتیش به نظم دادن به قبایل مادی و جنگیدن با دشمنان خارجی گذشت. از اینرو مجالی برای بهبود بخشیدن به دیگر مسایل کشوری و خدمات اجتماعی نیافت .

 

سوم ـ پاد شاهی  کیاکسار ( هووخشتره ) :

 

هووخشتره  (دوره حکومت : ( 633 تا 585 پ .م .) تواناترین شاه ماد اولین پادشاهی است که یک سلطنت سراسری را در سرزمین آریائیایی ها  تشکیل داد و آریانای بزرگ را به عنوان یک قدرت مهم جهان آن زمان معرفی نمود .

هووخشتره، در جوانی، شکست پدرش، را در برابر آشوری‌ها دیده بود و از آن درس عبرت آموخته بود. او فهمید که برای مقابله در برابر آشوریان، می‌بایست نیروی نظامی مجهزی تشکیل دهد. زیرا سربازانی که رؤسای زمین دار جمع آوری می‌کنند، هرگز از عهدهٔ سپاه منظم بر نمی‌آیند. از این رو، بر آن شد که سپاهی رزمی، مانند آشور، بنا کند. این نیرو، مجهز به تیر و کمان و شمشیر و سواره نظام ماهر بود.

هووخشتره با اراده استوار ارتش ماد را تجدید سازمان و نوسازی کرد وبا نگرش دوراندایشانه سیاسی با نَبوپَلَّسَر شاه بابل متحد شد. برای استوارسازی این اتحاد، هووخشتره دختر اش به نام امیتیس (9) به همسری پسر نبوپلسر یعنی بخت‌النصر دوم درآمد.  

هووخشتره پاد شاه امپراتوری ماد های آریایی بر اصل پیمان همبستگی با نبوپلسر شاه بابل ، تصمیم به نابودی امپراتوری آشور گرفت.

او با نیروی قوی منظم  نظامی ، در سال 614  پ . م .  از کوه‌های زاگروس گذشت و ضمن تسخیر آبادی‌های آشوری سر راه ، شهر آشور پایتخت دولت آشوری ها  را در محاصره گرفت. پس از سقوط شهر آشور، پادشاه بابل نبوپلسر در شهر آشور به دیدار هوخشتره آمد و در آنجا تجدید  پیمان دوستی میان آریانای برزگ و بابل نمود . در سال 613  پ. م . شاه آشور ساراگوس در شهر نینوا  بود.

هووخشتره و نبوپلسر توانستند با همیاری، پایتخت دوم آن یعنی شهر نینوا را در 612  پ.م. فتح کنند (10) . ساراگوس شاه آشور ، چون در برابر قدرت رزمی مادها و بابل، تاب مقاومت نیاورد، خود و خانواده اش را در آتش، سوزاند، سپس، شهر نینوا، با خاک یکسان شد. هووخشتره و نبوپلسر توانستند امپراتوری آشور را درهم‌ شکسته و دنیا از جنایات دولت ستمگستر آشور، رهایی یافت.

پس از این پیروزی، مادها بین النهرین شمالی، ارمنستان و بخش‌هایی از آسیای صغیر و بخش شرقی رود قزل ایرماق را نیز ضمیمه امپراتوری خود کردند. در این شرایط رود قزل ایرماق به عنوان مرز بین امپراتوری قدرتمند ماد و سرزمین لیدیه شد. جنگ معروف بین ماد‌ها و لیدی‌ها که با نام نبرد قزل ایرماق معروف است، در 28 ماه می‌585  پیش از میلاد ،

به دلیل وقوع کسوف ناگهانی پایان یافت.

 

 

 


                         

                          

 

سرزمین ماد 600 سال پیش از میلاد


  

 

 

 

 

 

 

 

در این زمان، هووخشتره به بزرگ‌ترین شـاهنشاهی غرب آسیا حکومت می‌کرد. ماد، اورارتو (11)  ، آشور و سوریه زیر حکومت او قرار داشتند. پادشاهی عیلام (12)  که نیم قرن قبل به دست آشوربنی پال نابود شده بود، دروازه‌های شرقی اش را به روی قبایل پارس باز کرده بود. پادشاه انشان (13)، پایتخت شرقی عیلام ، در این زمان یک پارسی بود و پارسیان دیگر کم کم با جامعه نوعیلامی آمیخته می‌شدند، اما هم انشان و هم بقیه پارس، خراجگذاران پادشاه ماد بودند.

دولت ماد در کار ایجاد سازمانی گسترده و دقیق و متکی بر نهادهای قدرتمند در زمینه‌های سیاسی , اقتصادی , نظامی توفیق یافت. دیاکونوف با توجه به سنگ ‌نبشته بیستون

 

                                                       

 


  

 

                                              سنگ‌ نبشته بیستون (14)

 

می‌گوید که سازمان دولتی و سازمان اجتماعی پارس تحت نفوذ شدید نظامات مادها بوده‌است.

هووخشتره در کشورش دست به اقدامات عمرانی زد و هم‌ زمان قلمرو خود را در شرق به رود جیهون (15) رساند و به زودی پارس و کرمان را نیز ضمیمه کشورش کرد و سراسرآریانایی بزرگ را آن چنان که در نقشه سرزمین ماد هویدا است برای اولین بار در تاریخ به زیر یک پرچم آورد .(16)

 

چهارم ـ پاد شاهی ایشتوویگو (آستياگس )  : 

ایشتوویگو (دوره حکومت:585 تا 550 پ . م . ) (17) آخرین پادشاه ماد و جانشین هووخشتره بود. در مورد حکومت او اطلاعات زیادی در دست نیست و بیشتر روایات یونانی و فارسی، به اواخر سلطنت او و نابودی حکومت ماد به دست کوروش بزرگ اشاره می‌کنند.

لوحه « منشور نبونید (18) » در حال حاضر در موزیوم لندن نگهداری می‌شود. متن « منشور نبونید » گزارش سال به سال حکومت نبونید (556 تا 539 پ . م .  ) آخرین پادشاه بابل را شرح می‌دهد ,  که بنحوی از حکومت ایشتوویگو حکایت می کند .

ایشتوویگو متهم به ترجیح دادن شکوه و راحتی دربار آشور به زندگی سخت و ارتش مادی شده‌است . ازینرو "  ... وی در برابر دولت های بابل و لیدی قدرت سلطنت بر مملکت وسیع ماد را ازدست داد , ودولت ماد بسبب  قیام  کوروش فرمان روای فارس منقرض گردید ودر حقیقت سلطنت از یک خانواده ای آریایی به خانوادۀ دیگر آن منتقل گردید . " (19)

شاهنشاهي بزرگ ماد قسمی که در فوق تذکر یافت بعد از یکصد و پنجاه سال واندی جای خود رابه شاهنشاهی هخامنشیها  سپرد.  " ولی نكته بسيار مهم آنكه شاهنشاهی هخامنشی چيزی جزه تداوم دولت و تمدن مادی نبود (20)  . همان اقوام  آریایی و همان مردم آریایی ، روندی راكه برگزيده بودند با پويایی و رشد بيشتر تداوم بخشيدند و در پهنه ای بسيار وسيع ، آن را تا پايه بزرگترين شاهنشاهی شناخته شده جهان، اعتبار بخشيدند.

عمده ترين ويژگی دولت ماد را می توان در توفيق ساماندهی و ايجاد دولت بزرگ از مجموعه دولتها و اتحاديه های طايفه ای مستقلی دانست كه با وجود همسانيها و نزديكيها و پيوندهای چشمگير فرهنگی ، تا آن زمان در يك واحد با هم پيوند سياسی همچو دولت ماد ,  سازمانی نيافته بودند .

وجود جنگ قدرت ميان دولتهاي آشور , بابل ,  ماد  , لیدی ,  اورارتوها ، مانایی ها ، سكاها و سیمری ها و....  ، هيچ گاه به عنوان درگيری« دولت ــ ملت »  های  مختلف شناخته نشده و از تمامی آنها ، به عنوان دولتهای كه هر يك بخشی از سرزمين  آریانای بزرگ و مردم آن را در بر داشته اند ياد شده است .

 بنابر اين ، پايه گذاری دولت بزرگ ماد را بايد به عنوان مهمترين رويداد در تاريخ آریانای بزرگ به شمارآورد . رويدادی كه موجب گرديد تا نخستين دولت بر پايه « وحدت ملی» اقوام مختلف ساكن فلات ایران با مشتركات و پيوندهای فرهنگی ، استقرار يابد . بر اساس چنان شرايطی بود كه دولت ماد امكان آن را يافت تا در كار ايجاد سازمان گسترده و دقيق و متكی بر نهادهای قدرتمند در زمينه های سياسی  ــ اقتصادی  ــ نظامی توفيق يابد و با الهام از ساختار كل جامعه و باورهای مردم ، اصول و قوانين بسياری برای ايجاد نظم و استقرار عدالت و تنظيم روابط اجتماعی در ابعاد مختلف ، پايه ريزی كند . آنچه دولت ماد پايه گذاری کرد ، در سده هاي مختلف پس از آن نيز همچنان مورد قبول و پا بر جاماند.

ایگور میخائیلوویچ دياكونوف با توجه به كتيبه داريوش اول در« نبشته  بيستون » ، نشان می دهد كه نه تنها سازمان دولتی ، بلكه سازمان اجتماعی پارس نيز تحت نفوذ شديد نظامات مادی ها بوده است . عمده ترين ويژگی دوران ماد را می توان به چگونگی فرهنگ و تمدن آن مربوط دانست . فرهنگ و تمدن توانا و پويا و با هويت كه تبلور سير فرهنگی چند هزار ساله فلات را ، مي توان در آن شاهد بود . فرهنگ و تمدنی منسجم و توانا كه در عين در برگفتن تمامی پاره فرهنگهای منسوب به دولتهای مختلف مستقر در فلات ــ پيش از استقرار پادشاهی ماد ــ در مجموعه بيان كننده ساختار پيكر يگانه بود. و توانست تا پايان دوران هخامنشی ، به سير خود ادامه دهد "  .

تمدن مادها  توانست در بنای مدنیت آریایی ها سهم یزرگ و ارزنده ای ایفاء نماید . هخامنشیها الفبای سی و شش حرفی خود را از مردم ماد به ارث گرفتند، و همین مادها سبب آن بودند که  هخامنشی ها ، به جای لوح گلی، کاغذ پوستی و قلم برای نوشتن به کار بردند و به استعمال ستونهای فراوان در ساختمان توجه کردند. قانون اخلاقی هخامنشی ها که در زمان صلح  , صمیمانه به کشاورزی بپردازند، و در جنگ متهور و بی‌باک باشند، و نیز مذهب زرتشتی ایشان و اعتقاد به اهورمزدا و اهریمن و سازمان پدرسالاری، یا تسلط پدر در خانواده، ولا غیر همه  ریشه های فرهنگ مادی آریایی دارند .

سلطنت ایشتوویگو موقعیت ماد را از یک حکومت قدرتمند برمبنای قدرت نظامی , به مرکزی برای رشد فرهنگ تغییر داد. آثار این نفوذ فرهنگی را در توجه بسیار شاهنشاهان هخامنشی به ماد، علاقه آنها به فرهنگ و آداب مادی، نفوذ دین مادی بین مردم آریایی های قدیم  از طریق قبیله مغ، و با توجه به سنگ‌نبشته بیستون موقعیت ماد به عنوان مرکز فکری برای نیروهای مخالف دولت هخامنشی می‌توان دید . (21)

 

شاد و سلامت باشید

بصیر کامجو

منابع ومآخذ :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ هرودوت ، تاریخ هرودوت ، ترجمه هادی هدایتی ، جلد اول ، تهران ، انتشارات دانشگاه تهران ،  1341 خورشیدی .

هرودوت، (زاده 484  - مرگ 425  پیش از میلاد) نخستین تاریخ‌ نگار یونانی زبان است که آثارش تا زمان ما باقی مانده‌است. هرودوت از مردم هالیکارناس، شهر یونانی نشین آسیای صغیر بود و چون در آن هنگام این شهر بخشی از حکومت آریایی ها به شمار می‌رفت . نوشته‌های او شامل نه کتاب است و از این‌جهت آن را «تاریخ در نه کتاب» می نامند و هر یک از کتاب‌های او به نام یکی از ارباب انواع یونان کهن است.

 

2 ـ هالیس، قِزِل ایرماق (سرخ رود)، بزرگ‌ترین رود آسیای صغیر به درازای 182‘1 کیلومتر بوده واز 50 کیلومتری مشرق انقره می گذرد وسر انجام به دریای سیاه می ریزد  . ترکان پس از چیرگی بر آسیای صغیر آن را قزل ایرماق خوانده‌اند .

 

3 ـ فرهنگ فارسی , دکتر محمد معين , چاپ یازدهم 1376 ,  جلد 6  , ص 1861 ـ 1863  

 

4 ـ آشور نام سرزمینی قدیمی است که در بخش میانی رود دجله و کوهستان‌های مجاور آن قرار داشته‌است. اسم آشور از نام یک رب‌النوع‌ گرفته شده و پایتخت آن نخست شهر آشور بود که در ساحل رود دجله در جنوب موصل عراق امروزی  قرار داشت و سپس شاروکین و بعداً کالح‌ و پس از آن نینوا (موصل امروزی) بوده‌است.  

آشوری‌ها اصولاً از نژاد سامی‌ بودند . دولت آشور دولت مهمی بود که در خاورمیانه قدیم تشکیل شد و در آغاز تابع بابل بود. در سال 1800  پ.م فرمانروایان اولیه آشوری شهرهای آشور، نینوا و اربیل را متحد کردند و سلسله‌های پادشاهی آشور بعد از سال 1420  پ.م شكل گرفتند . رجوع شود به دانش نامه آزاد ( ویکی پدیا ) .

 

5 ـ فرهنگ فارسی , دکتر محمد معين , چاپ یازدهم 1376 ,  جلد 6  , ص 1861 .

 

6 ـ رجوع شود به : (  www.au.blogfa.com/ 86124.aspx   )

 

7 ـ لیدیه (یونانی: Λυδία) منطقه‌ای باستانی در غرب آناتولی بود مطابق با استان‌های امروزی «  ازمیر » و«  مانیسا » در ترکیه. پایتخت سنتی لیدیه شهر سارد بود. پادشاهی لیدیه در گسترده‌ ترین حالت خود تمامی آناتولی غربی را در تصرف خود داشت. لیدیه داراترین کشور منطقهٔ آسیای کوچک بود. پادشاه لیدی به منظور مقابله با کوروش بزرگ با فرمانروای اسپارت که از مهمترین شهرهای یونان بود، پیمان دوستی بست. کوروش بزرگ به لیدیه حمله برد و سارد را در سال 546  پیش از میلاد تصرف نمود. با فتح شهر سارد به عمر پادشاهی بزرگ لیدی پایان داده شد. در قرن هفتم  پیش از میلاد یونانیان این سرزمین را به تصرف خود در آورده و با سرزمین آریایی همسایه شدند. آنها شهرهای مهمی از جمله بیزانس یا استانبول فعلی را بنیان نهادند. امپراتوری روم در سال 196 پس از میلاد براین سرزمین تسلط یافت.

 

8 ـ فرهنگ فارسی , دکتر محمد معين , چاپ یازدهم 1376 ,  جلد 6  ,ص 1349 .

 

9 ـ رجوع شود به : دانشنامهٔ ایرانیکا، سرواژهٔ (AMYTIS ) .

بخشی از زبان‌شناسان امتیس را تلفظ یونانی از نام فارسی باستانِ اومَتی می‌دانند. اومتی برابر فارسی واژهٔ اوستایی هومئیتی (humaiti) و به معنی «دارندهٔ اندیشهٔ نیک» است.

 

10 ـ تاریخ ماد, ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف ,  ترجمه کریم کشاورز، تهران : نشر امیرکبیر سال 1345 خورشیدی .  وهمچنان  رجوع شود به :

ــ گنج عرفان  , آقابابایی , رضا , راوی . قم : 1381 , 964 -  7958 - 04 _ 8 ISBN

 

11 ـ اورارتو : نام تمدنی است که در غرب آذربایجان امروز، شرق آناتولی، و شمال کردستان،احتمالاً اجداد ارامنه وگرجی‌های کنونی بوده‌اند و از حدود ۱۵۰۰ سال قبل از میلاد،  تا ششصد قبل از میلاد بر منطقه حکمرانی داشتند. جهت آگهی بیشتر رجوع شود به :

تاریخ اجتماعی ایران,  مؤلف : مرتضی راوندی , جلد1, 159 ـ 160 .  

ــ بررسیهای تاریخی , نوشته : حسینقلی ستوده  , شماره مخصوص دوهزار و پانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران ,  1350  مقاله قلمرو شاهنشاهی هخامنشی.

 

12 ـ ایلامیان یا عیلامیها مجموعه اقوامی بودند که از هزاره چهارم تا هزاره نخست پیش از میلاد، بر بخش بزرگی از مناطق جنوب غربی فلات ایران فرمانروایی داشتند. نام این قوم هالتامتی (Haltamti) و بعد آتامتی (Atamti) بود که اکدیان آن را عیلام تلفظ می‌کرده و در کتابِ مقدس یهودیان نیز به همین شکل آورده شده است. این کلمه به معنای «کوهستانی» است، که به محل سکونتِ این مردمان در دامنه‌های زاگرس (  رشته‌کوهی در غرب و جنوب ایران است. این رشته‌کوه از کرانه‌های دریاچه وان در کردستان ترکیه آغاز شده و تا استان‌های فارس و کرمان ادامه می‌یابد. دامنه‌ی این رشته‌ کوه به‌ شمال عراق نیز امتداد دارد) اشاره دارد.

 

13 ـ اَنشان نام بخشی از حوزهٔ تمدن عیلام و همچنین نام مرکز آن بوده‌است. پادشاهان عیلامی خود را "شاه انشان و شوش" می‌نامیده اند. در قرن هفتم پیش از میلاد این شهر به دست پارس‌ها افتاد. کوروش بزرگ در سنگ ‌نبشته‌ها، از پدر و نیاکان خود (کمبوجیه اول، کوروش اول و چیش‌پیش) به عنوان شاه انشان یاد می‌کند.

 

نظرات مختلفی در مورد محل منطقه و شهر انشان ابراز شده‌است. در سال 1347  ، یافته‌های باستان‌شناسی در منطقهٔ تپه ملیان ( 36 کیلومتری شمال غربی شیراز) در دشت بیضای استان فارس این گمان را پیش کشید که تپه ملیان محل شهر گمشدهٔ انشان باشد. با یافتن پاره‌آجرهایی با خط میخی عیلامی در این جایگاه، این گمان تقویت شد. این نوشته‌ها که به نام یک شاه عیلامی در هزارهٔ دوم پیش از میلاد است از هدایای او به معبد انشان نام می‌برد. با توجه به این یافته‌ها، منطقه انشان شمال غربی استان فارس را در بر می‌گیرد.

 

14 ـ سنگ‌نبشته بیستون یا کتیبه بیستون از آثار باستانی آریایی واقع در حدود بیست و هفت کیلومتری شهر کرمانشاه در غرب ایران است.

 

15 ـ رود جیهون آنرا بفارسي آمودريا و در زمان قديمتروخشاب ميگفتند که به يوناني همين کلمه را به شکل اوخسوس بر آن اطلاق کردند. (از فرهنگ شاهنامه ولف ). رجوع به جيحون شود. این رود از کوههای پامیر سرچشمه گرفته و حدود 1126  کیلومتر از آن در قسمت مرزهای شمالی افغانستان با تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان جاری است.  

 

16 ـ تاریخ ماد, ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف ,  ترجمه کریم کشاورز، تهران : نشر امیرکبیر سال 1345 خورشیدی .

‎‎ــ  تاریخ اجتماعی ایران , مرتضی راوندی ,   جلد  اول , ص  142 ـ 157  

ــ Diakonoff, I. M. "Media". In Ilia Gershevitch ed. Cambridge History of Iran, Vol. II. CUP,

 

17 ـ فرهنگ فارسی , دکتر محمد معين , چاپ یازدهم 1376 ,  جلد 6  , ص 215 .

 

18 ـ « منشور نبونید » کتیبه آخرین شاه بابل است که پس از شکست از کوروش دوم هخامنشی آریایی ، به پادشاهی او و استقلال کشورش پایان داده می‌شود. او به مدت هفده سال از سال 556  تا سال 539 پیش از میلاد شاه بابل بود.

ترجمه فارسی این کتیبه متکی به سه ترجمه انگلیسی از آن بوده و برای تلفظ دقیق نام‌های خاص به متن اصلی اکدی ,  رجوع شده است.

 

ــ (Beaulieu, Paul-Alain, “The Reign of Nabonidus, King of Babylon 556-539 B.C.” 1989.   )

ــ (   Grayson, A. K., “Babylonian Historical and Literary Texts, Toronto Semitic Texts and Stydies III, University of Toronto Press, 1975.)

ــ (   Pritchard, James B., Ancient Near Eastern texts relating to the Old Testament, Princeton. 1950.)

 

19 ـ فرهنگ فارسی , دکتر محمد معين , چاپ یازدهم 1376 ,  جلد 6  , ص 215 . و

ــ تاریخ ماد ,  ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف ,  ترجمه کریم کشاورز، تهران: نشر امیرکبیر. 

 

20 ـ رجوع شود به : (  www.farhangsara.com/fhistory_vdm.htm

 

21 ـ تاریخ ماد, ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف ,  ترجمه کریم کشاورز، تهران : نشر امیرکبیر سال 1345 خورشیدی .

 

جهت آگاهی بیشتر رجوع شود به منابع زیر :

22 ــ ابوعلی مسکویه رازی ، تجارب الأمم ، ترجمه ابوالقاسم امامی ، جلد اول ، تهران ، انتشارات سروش ،  1369 خورشیدی .

 

23 ــ زرین کوب ، عبدالحسین ، تاریخ مردم ایران ، جلد اول ، تهران ، انتشارات امیر کبیر ،  1364 خورشیدی .

 

24 ــ فره وشی ، بهرام ، ایران ویج ، تهران ، انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ پنجم ،  1379 خورشیدی .

 

25 ــ کالیکان ، ویلیام ، مادیها و پارسیها ، ترجمه گودرز اسعد بختیار ، تهران ، انتشارات بی تا ،  1350 خورشیدی .

 

26 ــ کامرون ، جورج ، ایران در سپیده دم تاریخ ، ترجمه حسن انوشه ، تهران ، انتشارات علمی فرهنگی ،  1374 خورشیدی .

 

27 ــ گیرشمن ، رمان ، ایران از آغاز تا اسلام ، ترجمه محمد معین ، تهران ، نشر چشمه ،  1380 خورشیدی .

 

 


بالا
 
بازگشت