بصیر دهزاد

 

نگارش از ع. بصیر دهزاد

 

تفسیری بر نواندیشی سیاسی و سازمانی

 

ادغام تشکیلاتی دو سازمان سیاسی که قبلآ قریب به عین خطوط فکری و با خصوصیات ملی - تحول اندیشی و دموکراسی در موازی با هم قرار داشتند، یک  آغاز جسورانه و مسُولانه در روند دموکراسی افغانی میباشد. این گام با ارزش میتواند احیا و تبارز جدید نهضت روشنگری در حلقات روشنفکری و وطنپرست افغان باشد . این سازمان جدید سیاسی در شکل دادن ایده های جدید ترقیخواهانه  و تبارز خواست ها و نیاز های گروهای کوچک میانه و وسیع اجتماعی در سیستم سیاسی و اجتماعی کنونی افغانی جا و موثریت خویش را خواهد داشت. این سازمان واحد اکنون در راستای اولین کنگره خویش در ماه های آینده قرار دارد که نیاز بر ابراز نظر ها، عرضه پیشنهادات سازنده و تکمیلی از جانب اعضای سازمانها و دوستان هم اندیش در تدوین یک بر نامه مستدل و منطبق بر شرایط و روند های کنونی و دورنمایی کشور عزیز مان افغانستان ، متبارز تر است.  

تشکیل این سازمان جدید سیاسی البته برخورد ها و واکنشهای مختلف را بر انگیخته است .  از یک جانب از پشتیبانی و حمایت بسیاری از حلقات و شخصیت های سیاسی وغیر وابسته ترقیخواه و صاحبان تفکر ملی و وطتدوستانه قرار گرفته است. در حالیکه  از جانب دیگر به توطئه ها و به اصطلاح افشآگری های دشمنانه که جز عرضه متاع های  گندیده شده و کهنه و چرکین ، چیزی دیگری نمیباشند، نیز توسط نا بکاران به کار گرفته شده است. نویسنده متآثر بر این است که این افراد  نا بکار جنده های ژولیده شان را از خندق های گندیده بیرون میکشند و بر فراز بام های دوستان ما بر اهتزازا در میآورند. نویسنده با آشنایی  کامل،  چشم دید ها و تجارب  تلخ از تحولات  تحمیل شده سال های الی 1992  ،خود را با مقالات جناب محمد عرف عرفان و فاضل دانشمند عظیمی همسو دانسته و عکس العمل های ایشان را یک جواب زنده  بجا و باب دندان تلقی مینماید. من اخلاقآ و کاملآ بجا میدانم متذکر گردم که بد نام ساختن تمامی افسران و جنرالهای نامور وبی بدیل  که از آغاز حاکمیت جدی 1358 الی 1992 بحیث مهره های وزین، با غرور ، پر افتخار و متعهد در استقرار حاکمیت دولت وقت  صادقانه خدمت نموده اند و تا هم اکنون جوهر پاکیزه گی  وپایمردی اند ، اشتباه و ظالمانه است.

انگیزه تحریر این مقاله،  نقاط نظر  و عرضه ایده های است که نویسنده سهم کوچک خویش را در فورمولبندی برنامه و اهداف دورنمایی سازمان واحد سیاسی مان ادا نماید.

قبل از اینکه به بحث مسآله ادامه دهم یک سوال در ذهنم وجود داشته است که ایا ما حزب دموکراتیک خلق را با تمام ابعاد سیاسی و ایولوؤیک آن احیا مینماییم و یا ما یک سازمان سیاسی را میخواهیم در جامع افغانی ما عرضه نمائیم که در آن جوهر سیستم اجتماعی اقتصادی  سیاسی و فرهنگی  کنونی افغانستان در قالب  دموکراسی  موجود منطقآ تبلور یابد؟

 

نویسنده به این عقیده است که نقش حزب دموکراتیک خلق افغانستان  از آغاز تشکیل آن  الی شکست تحمیلی حاکمیت در تاریخ چهل سال موجودیت اش، در روشنگری و ارتقای اگاهی مردم کشور ، جاودان و بی بدیل خواهد بود. این حزب در دوران های فعالیت علنی، نیمه مخفی ، مخفی و دوره حاکمیت افتخارات بزرگ را برای اعضای رزمنده اش کسب نمود. تعداد بیشمار بهترین همرزمان ما در زندان ها اعدام گردیدند، توسط اژدهای سیاه راست و چپ افراطی ترور گردیدند و در جبهات رزم به شهادت رسیدند. نقش و رهبری مرحوم و زنده یاد ببرک کارمل در رشد  یک حزب پر افتخار و سر بلند جاودان است. رفیق کارمل در ردیف بزرگمردان دوره ضد ارتجاع و استعمار چون سایر مبارزین بخاطر حق و عدالت جای جاودانی اش را خواهد داشت.  ما به آن سیاست و روش حزب که منطبق بر اوضاع یعنی خصوصیات و جو سیاسی داخلی و بین المللی  بود ،افتخار داریم و با سر بلند بر آن میبالیم.

اکنون ما در شرایط نوین سیاسی اعم از ملی و بین المللی قرار داریم و باید این سوال را مطرح کنیم که چگونه حزب سیاسی ما اهداف را فورمولبندی نماید که بیگانه از روان اجتماعی، رده بندی های جدید در ساختار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور بناشد. به بیان دیگر نقش حزب ما در دگرگونیهای منطقآ مستدل موثر و قابل قبول باشد. ما ضرورت به برنامه  داریم که گروه های فقیرو تهیدست ، میانه و ملی و تحول پسند ، روشنفکران آزاداندیش و روحانیون  ملی و ترقیخواه و روشنضمیر ،منافع و خواستهای درازمدت و کوتاه مدت خود را در برنامه ما در یابند تا زمینه های همسویی ها، تشکیل جبهه ها، ائتلاف ها و اتحاد های مقطعی مسدود نباشند. اصل گرهی و جوهری مسآله اعتقاد و تعهد بر افغانستان واحد، جداناپزیر و  رسمیت حقوق مساوی هر هموطن ما عاری از هرگونه ملحوظات عقبگرایانه سمتی و ملیتی و یا مذهبی است و بلاخره ترقی و ائتلای کشور.  

اکنون این سوالها هم مطرح است که  ایا ما میتوانیم جامعه را از دیدگاه طبقاتی کلاسیک ببینیم؟ از نظر من بلی اما با یک منطق جدید و رده بندی جدید. اگر به عمق مسآله داخل گردیم ، باید به این سوال دیگر پاسخ ادیالوژیگ نه بلکه پاسخ از دیدگاه های عینی وعملی دهیم. ما اکنون طبقات اجتماعی مانند (سرمایه دار بزرگ و پرولتاریا و فیودال ) نداریم. پس چرا ما بنیاد های ایدیالوژیک کلاسیک را در که مرتبط بر شیوه بر خورد بر این طبقات اجتماعی است ، در یک برنامه حزب سیاسی بگنجانیم. در حالیکه ما خود را بر رده بندیهای اجتماعی و اقتصادی جدید که در چهل سال گذشته شکل گرفته است ، باید متمرکز ساریم. این رده بندیهای اجتماعی کدامها اند:

اول- طبقه محرومترین که بعد از دوره حاکمیت حزب ما ، جنگهای تنظیمی و سقوط طالبان در دوره های مختلف به کشور مراجعت دوباره نمودند ویا از مناطق اصلی شان بیجا گردیدند و همه دارائی و هست و بود شان را از دست دادند و اکنون هم در تهیدستی زندگی میکنند. ممکن قریب به نصف آنان به مزدری و یا دست فروشی مشغول اند که از نظر دیدگاه طبقاتی مشکل است آنان را مربوط بر یکی از طبقات اجتماعی  دانست.

دوم: گروه جدید که محصول  اصلی جنگ داخلی و ناشی از مدخلات بیگانگان  وسرمایه گذاریهای سیسی و مافیائی در این کشور مظلوم میباشند که با ترکیب غیر متجانس از قوماندانهای جهادی و تکنوکراتهای وابسطه به کارتل های مافیای مواد مخدر اند که اکنون واقعآ به یک طبقه خشن ، ظالم ، ستمگر و حاکم بر   دستگاهای دولتی مبدل شده اند. زور، جبر و خشن آنان بیشتر از طبقات حاکم به مفهوم کلاسیک آن است. ترکیب و تجانس این طبقه متشکل است از تعداد از زمینداران بزرگ سابق، افراد که از عمق فقر و تهیدستی و با عالم از عقده های روانی و اجتماعی در صفوف تنظیمهای اسلامی پیوستند و با همین عقده ها به کشتار پرداختند و زراندوزی نمودند. در این ترکیب هم میتوان از مجرمین متکرر یادآوری نمود که تنظیمهای اسلامی مناسب ترین جاگاه ادامه دزدی، چور و چپاول و راه گیری و جنایات شدید آنان مانند تجاوزات جنسی و دها اشکال دیگر جرایم ضد بشری و جرایم سازمانیافته ، بوده است و اینان اکنون هم فعالترین حلقه های زنجیری جرایم سازمانیافته و مافیای مواد مخدر را در صفوف طالبان و دستگاه دولت تشکیل میدهند. این گروه در غضب دارائی های عامه و شخصی  دست باز دارند که مهار کردن این گروه خطرناک  باید بحیث یکی از برنامه های یک حزب سیاسی نواندیش باشد.

سوم: تجاران و صاحبان سرمایه های کوچک و میانه که تعداد آنان دارند به سرمایه دارا بزرگ تبدیل گردند. این طبقه از نو شکل گرفته با خصوصیت دو بعدی شان هنوز نقش مهم را در تآمینات اپتدائی و ثانوی مردم بازی میکنند که برخورد دقیق ، برنامه ئی و حساس یک سازمان سیاسی را  نسبت بر این گروه اقتصادی میطلبد.

حزب ما نباید مانند دیگران خواست ها و منافع صنفی زنان را از موضع مردانه به بررسی بگیرند. مصئونیت زن در خانواده و حق تضمین های اجتماعی بر اساس توانائی و ابتکار  و خلاقیت در نظام خانواده و تربیه سالم طفل و سهمگیری آنان در سیستم اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی  بدون مقید ساختن بر فیصدی ها جای واضح برنامه وی را بگیرد. حرب ما باید طرفدار شدت مجازات مرتکبین خشونت در برابر زنان و تجاوزات جنسی و تغیرات در قوانین مدنی و جزائی کشور بخاطر مصئون ساختن خوست ها و نیازهای مشروع زنان کشور  باشد.

ما و حزب ما نباید خود را تنها بر نقش جوانان در عرصه سیاسی و تحصیلی متمرکز سازد، بلکه خواستهای این نسل از جمله پرورش و صحت جسمانی و روانی و زمینه رشد استعدادها از جمله ایجاد باشگاه های سپورتی  در برنامه آن وضاحت بیشتر یابد.

من میخواهم در این جا یک نکته دیگری را هم متبارز بسازم که ایجاب عطف توجه را مینماید و آن بر خورد انسانی و بشری به تعداد کثیر از انسانهای جامعه ما که به نسبت درد ها و عقده های ناشی از جنگ  ویا تهیدستی دست به سلاح بردند. در جنگ به جوانی سنی رسیدند و از تمام احساست انسانی، رشد و تکمیل عادی وجدان و شخصیت بدور ماندند و اکنون به انبوه بیکاران کم و یا بیسواد ، بدون کدام شغل در تهی دستی قرار دارند. این گروپ محصول جنگ و قربانی جنگ اکنون اکثرآ به معضلات اجتماعی و روانی مواجه اند. یقینآ یک حزب با بینش وسیع و ملی و وطنی نمیتواند این معضله اجتماعی را از نظر و برنامه خویش دور نگهدارد. و دها مسائل دیگر که ایجاب تعمق و ژرفنگری را مینماید.

نویسنده بر این عقیده است که حزب واحد با تمام افتخارات غرور آفرین دوره حاکمیت حزب، باید از پیچیده گیهای سیاست آنوقت که معضلات مشخص را در راستای تطبیق اهداف وطنپرستانه ما به وجود آورده بودند، به حیث یک اساس تجربی در تدوین یک سیاست معقولتر و عملی تر استفاده نماید . به بیان دیگر  چگونه جامعه را شناخت و خصوصیات نوین آنرا مشخص ساخت و بر بنیاد آن برنامه ریخت.

برای بدست آوردن چنین اهداف و باز ساختن راه های علمی ،عملی و انطباقی ما ضرورت بر ساختار نوین یک حزب نواندیش، مبتکر و عملآ فعال داریم که در دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی که راه را برای سهمگیری قاطبه ملت در روند دموکراسی و تآمین آرزوهای خود شان  میسر میسازد، ممد و همکار باشیم و این آرزو ها را با برنامه مدون و علمی عرضه نماییم. پس چگونه حزب را باید با درایت ایجاد و رهبری نمود که از کانالهای رسمی انتخاباتی نه تنها خود در پروسه فعالانه سهم گرفت بلکه در رهبری  و جلب مردم بخاطر  مشارکت سیاسی و اجتماعی شان در جامعه افغانی هم موثر قرار گرفت.

کسب و یا سهمگیری در قدرت سیاسی از طریق مسالمت آمیز و در چهارچوب قوانین موجود یک اصل مشروع است. در سیستم های سیاسی چند حزبی کسب عمومی قدرت سیاسی و به تنهایی بعید از تصور و واقعیت است. بخاطر این که  در یک دموکراسی سیاسی در آوردن همه ملت به یک هدف و یا اهداف توسط یک حزب سیاسی یک فانتازی است. بنآ شعار های ،، ملت با ماست، توده ها با ماست و ما یگانه ناجی ملی هستیم ،، هم یک دلخوشی بی بنیاد  خواهد بود. تفکر نوین و دگر اندیشی در یک نظام دموکراسی انتخاباتی در این است که یک حزب سیاسی چگونه باید بخشی از اهداف مطروحه خود را در یک دوره معین انتخاباتی از طریق ائتلاف ها و جورآمد های سیاسی  بدست بیاورد. البته در اینجا باید تفاوت بین ائتلاف و یا جورآمد های مشروع ( با مشوره قبلآ تصویب شده در درون حزب سیاسی) و معامله های نا مشروع سیاسی روشن باشد.

پس چگونه حزب سیاسی را بنیاد گذاشت و مستحکم ساخت تا جابگوی نیاز های مبرم کنونی فوق الذکر باشد.

 تعداد زیاد احزاب سیاسی با افکار و اندیشه های کوناګون به وجود آمده و هر کدام با بر نامه ها و خطوط فکری و عملی در جستجوی یک جایگاه مناسب در سیستم اجتماعی اند. همانگونه که این نهاد های سیاسی میخواهند مظهر اراده آزاد و دموکراتیک باشند، نقش شان در تعمیق ، تسلط و حاکمیت قانون و آزادی های مشروع  انسان جامعه افغانی حایز اهمیت فوقاالعاده جدی و یک مسئولیت تاریخی است. ولی مهمتر از آن این است که دموکراسی را باید پذیرفت و این سوال را در برابر خود مطرح نمود که دموکراسی سازی را اول از کجا باید آغاز نمود . چگونه میتوان  خودرا مطابق بر معیار های دموکراسی  تغیر داد و اساسات آنرا را در حیات سازمانی خود پرورش داد و آنرا در تصمیمگیریها به یک اصل زنده مسلط ساخت. آزاد و واقعگرایانه و منطقی اندیشید و باید پذیرفت که حق خود و سرحد خود را در ارتباط با دیگران شناخت تا مسآله دموکراسی و پذیرش آن در روان، فکر واندیشه ما مسلط گردد.  ‎ّپس ساختار سازمانی ما یعنی حزب واحد چگونه بر اصل دموکراسی  مناسب  و سیستماتیزه استوار باشد.‌

مسآله اصلی در آن است که  دموکراسی نه تنها پذیزش است بلکه بکار گیری آن در روند های عملی و سهم  یکسان و بدون تفوق و تبعیض اعضای یک سازمان سیاسی در همه تصامیم میباشد که هر عضو ، خود و امیال خود را در برنامه و اساسنامه و در هر نوع تصمیمگیری در یابد.  به بیان دیگر اصل خرد جمعی بر حیات سازمانی بدون خدشه تفوق حاصل نماید. تبلور و انعکاس دموکراسی  سازمانی در آن است که  چگونه نظریات جمعبندی شده اعضآ از حلقه های کوچک در اخد تصامیم نهائی انعکاس و به آرای عمومی گذاشته شود. من در این دموکراسی  اصطلاحات مانند صفوف و رهبری و این رده بندی را در سطوح مختلف چندان مناسب نمیدانم، حزب طبعآ در هر دوره یک رهبر را که باید متکی بر درایت کاری، استعداد و توانائی سازماندهی باشد ، در یک مقطع معین انتخاب مینماید. بخش های مانند تشکیلات و نظارت و کنترول اصلآ بخش های کاملآ اداری اند که ضرورت به تفویض صلاحیت سازمانی ندارد. به همین ترتیب در عرصه مالی.در حالیکه عرصه تبلیغ و ابراز به موقع ایده ها و نقاط نظر حزب در حالات آنی و ضروری اهمیت خاص را دارد.  از نظر نویسنده باید در هر مقطع زمانی یک شورای مشورتی متشکل از کارشناسان و متخصصین وجود داشته باشد تا با ابراز مشورت های لازم ، دقیق و بموقع جای جلسات دور و دراز هیآت رهبری (پولینوم ) را پر نماید.

در اکثر احزاب سیاسی  مسائل مبرم و قابل بحث در کنفرانس های سالانه حزبی مورد به بررسی گرفته میشود  که در آن پالیسی های مقطعی هم به تصویب میرسند. هدف عمده  نویسنده از بیان فوق مسآله اداره و رهبری عملی و بر آوردن

خواست اکثریت است.                                                                                                                

 ممکن است این نظر من به مشاجرات و بروز تفاوتهای فکری و حتی اندیشه ئی مواجه گردد. ولی من  این را میخواهم تذکر بدهم که باید به این واقعیت پی برد که آیا ما در یک سیستم یک حزبی مانند دیروز قرار داریم و یا در یک سیستم دموکراسی قرار داریم که  این دموکراسی حق آزادانه اعضا را در تعین یک مشی سیاسی تضمین نموده است. در دموکراسی سازمانی ، تفاوت نظریات و تلاش بخاطر به کرسی نشاندن نظریات و ارائه راه های برونرفت در پالیسی جاری که با اهداف عمومی و برنامه وی در تضاد قرار نگیرد ، یک مسآله قابل پذیرش است  واین خود بیان انعطافپذیری مطابق شرایط جاری و موجود جامعه است. اگر ما رهبری جامعه را از زوایای یک حزب که تنها در قدرت سیاسی بوده، به اندیشه و تفکر گیریم ، نمیتوانیم در روند دموکراسی و سیستم سیاسی جای موزون را بدست آوریم. به مفهوم دیگر در ریشه های تک اندیشی ، کلاسیک نگری و خود گرائی محسور باقی خواهیم ماند.

راه های ممکن بخاطر محدود ساختن تنش ها میان سازمانهای چپ  و باز نمودن جاده پیوند و نزدیکی ، سازمان دادن محافل جروبحث ها وگفت و شنود های دوستانه یک ضرورت عینی است که  از آن طریق زمینه های تفاهمات و رسیدن به خطوط  واحد عملی میسر می تواند گردد. مفیدیت این نوع محافل گفت و شنود این خواهد بود که  راه های طولانی و فرسایشی  به یک تحرک وسیعتر و کارا مبدل میگردد.

اصل  دموکراسی واقعی و  جوهر اصلی آن در آن است که در تمام تصامیم و پرسیجر ها مسآله تبادل نظر ، جرو بحث های آزاد و سیاست باز تضمین گردد. و هر نوع تصمیمگیری بعد از جروبحث های آزاد به عمل آید. به بیان دیگر سیاست های عملی وسیاستهای روز باید در قدم اول در جروبحث های صفوف  و واحد های سازمانی پخته و فورمولبندی گردد. در حالیکه در یک شیوه توتالیتر تصمیم های  قبلآ اخذ شده مورد جرو بحث قرار میگیرد و بعضآ تصامیم اخذ شده تحت نام جمع آوری آرآ بر اراده اکثریت تحمیل میگردد.  در این حالت نمیتوان از یک دموکراسی باز و واقعی سخن زد. اصل سنترالیزم میتواند فقط در اداره و رهبری مبتکرانه، روند دموکراسی سازمانی را تقویه بخشد. سنترالیزم مفهوم اجرآ و تطبیق بالا انحراف تصامیم فیصله شده توسط رهبری است که یا در اساسنامه و بر نامه تسجیل یافته است و یا در  جلسات بزرگ سازمانی تعین و فورمولبندی گردیده است. تجارب نشان داده است که فیصله های رهبری بدون آرای اکثریت ، سوالات و چالش های را در بر داشته است که فیصله های  ((دستور)) سازمانی را در مذیقه تطبیق قرار داده و برداشتهای ذهنی را عامل ګردیده است . از لحاط دموکراسی سازمانی هیآت و کمیته رهبری طراح سیاست جاری نیست بلکه اجرآ کننده و گذارشدهنده است.

اصول دموکراسی سازمانی حکم مینماید تا مسایل مورد بحث توسط شورای رهبری فورمولبندی گردد و بعد از تحلیل و تجزیه توسط اعضای صاحب تجربه و تخصص، به نظرخواهی اعضا گذاشته شود و بعد از پخته شدن آن ، در کنفرانس حزبی به تصویب گذاشته شود.

سیاست های مصالحتی در تعین کادر ها بر مبنهای ذوق ها و سلیقه ها و یا تحت نام رهبران گذشته حزبی بزرگترین ضربه را میتواند به وفاق و تفاهم سازمانی وارد نماید. رخنه کردن تمایلات ، تحمیلات بر مبنای ذوقهای افراد و گروهای کوچک میتواند عدم اعتماد را جاگزین سازمان واحد، هدف واحد و آینده واحد سازد. اصل دموکراسی و قانونیت سازمانی باید قاطعیت صفوف را در زدودن این تمايلات تضمین نماید و آن در یک کنفرانس سازمانی باید در تبادل نظرآزاد اعضآ قرار داده شود. خطرات سیاست های مصالحتی (جورآمد ها) در آن اند که ممکن بعضآ ضعیفترین و ناکارآمد ترین ها بر اساس یک معامله غیر اصولی در رهبری راه میابند که رهبری سازمانی را بحیث نهاد مبتکر اداره و رهبری به محدودیت ابتکار و عمل مواجه سازد. این شیوه بر خورد  کارائی رهبری را نه تنها در حیات درون سازمانی محدود میسازد بلکه  روند نزدیکی و ایجاد خطوط مشترک با احزاب و سازمانهای همسو را به اخلال و طوالت میکشاند. 

تجارب جدید دموکراسی در فورمولبندی سیاستهای انتخاباتی که  بعض از احزاب سیاسی جایگاه اجتماعی خویش را در آزمایش قرار میدهند،  یک آغاز مثبت است و نباید اشتراک در این روند را به آینده ها موکول نمود. اصول و روشهای سازمانی و دموکراتیک در این عرصه کدامها اند؟.

تجارب مشارکت انتخاباتی ، احزاب را میتواند به درک عمیقتر خصوصیات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، کلتوری و فرهنگی نائل سازد. بدین معنی که ما از فورمولبندیهای عام و کلی اندیشی ها بطرف شناسائی کردن فکتور های مختلفه در عمق و در جزئیات آن میرویم و برنامه های انطباقی را عرضه نموده و در چهار چوب برنامه عمومی ،  پالیسی های جدید و عملی را فورمولبندی مینمائیم. متآسفانه روند انتخابات در کشور تا بحال چنین بوده که هموطنان ما بیشتر به شخص رای میدهند تا به یک برنامه.  بیشترین معیار ها در انتخابات تعلقیت ها بر مبنای قوم، زبان ، ملیت و وابسته گیهای گذشته سی ساله جنګ در افغانستان میباشد. ولی آنچه مربوط بر دموکراسی سازمانی میگیرد، موضوع انتخابات و پروسیجر انتخاباتی و پیش کشیدن یک کاندید مساعد باید در برنامه و اساسنامه سازمان سیاسی روشن و فورمولبندی گردد. این پروسیجر باید اصولآ از مبارزات درون سازمانی آغاز و باالاخره به اراده یک کاندید و برنامه انتخاباتی قبلآ تصویب شده ادامه یابد. اگر در این پروسیجر عجله صورت گیرد و مسائل قبلآ تنظیم شده نباشد، میتواند سازمان را در دوره های بعدی آسیب پذیر سازد. همانگونه که فورمولبندی برنامه انتخاباتی و پیشکش نمودن یک کاندید مساعد مهم است،  بررسی نتیجه انتخابات بعد از ختم انتخابات در یک کنفرانس سازمانی هم مهم است تا نتایج را ارزیابی و برنامه های بعدی را با استفاده از  تجارب غنامند ساخت.     

در  دموکراسی سازمانی مسآله مشارکت  اعضآ در سیاست حزب و سهمگیری شان در تصامیم و برنامه  عملی کوتاه مدت و درازمدت موضوع حائز اهمیت تعین کننده در کسب و یا ادامه عضویت در آن سازمان میباشد. اعضای یک نهاد سیاسی که علاقمندی در سهمگیری تصامیم چه کوچک و چه بزرگ اجتماعی دارند،  میتوانند در یک سیستم دموکراسی صرفآ از کانالهای رسمی اهداف خود را بر آورده میتوانند سازند

هدف بیان من از مثال بالا در این است که در سرایط رشد ناموزون جامعه افغانی که محصول سی سال جنگ خونین، تفرقه های سیاسی ، اتنیکی و مذهبی میباشد، هنوز تضمین برای تعمیق و مصئونیت دموکراسی لرزان است و عوامل گوناگون مانع  تفاهمات ملی و وفاق میان افغانها را میگردند که دموکراسی نیمجان ما را با تهدید، خون و آتش تحت فشار قرار میدهند.

در یک دموکراسی سازمانی باید زمینه جروبحث ها، سیمینار ها و سائر وسیله های تبادل نظر باز باشد تا اندیشه و تفکر جمعی (اکثریت) بر روان سازمان مسلط گردد. این وظیفه یک هنر ویک  توانائی حزب در اداره و رهبری سازمان مربوطه است.

میخواهم در این جا مثال را ارائه بدارم. ما در جلسات طولانی به عالم امید اینکه زمینه ابراز نظر های مان مساعد خواهد گردید، میآیم ولی اولآ جلسات ما منبر صحبتهای چندین صفحه ئی و بیان مشی بعض سازمانهای دوست قرار میگیرد که این صحبت ها از ابراز تشکر و سپاس اغاز میگردد، با نقاط نظر سازمانی خویش ادامه میابد و به تخریب ها، قصه ها و اشعار اختتام داده میشود. نقاط نظر و پیشنهادات سازنده و صادقانه دیگران  اقبال ارائه ، بحث و تصمیم را در جلسات  بدست نمیآورد. و یا اینکه نظریات سازنده از سطح یک جلسه واحد اولیه بیشتر انعکاس نمی یابد. پس راه حل در کجا میتواند باشد.

راه عملی و مناسب در آن است که طرح های پیشنهادی مهم که مثلآ در سازمانهای واحد های اولیه و یا یک قدمه بالا  ارائه و قابل توجه است ، باید مستقیمآ در کنفرانس هی حزبی مورد آرای جلسه قرار گیرد. در یکی از احزاب چپ من به شیوه خوبی مواجه شدم و آن اینکه حزب موبوطه دو ماه قبل از تدویر کنفرانس تمام  اسناد تسوید شده را در معرض نظر خواهی حزب قرار میدهد. تمام سازمانهای مادون نظریات شان را بعد از تصویب در حلقه سازمانی خویش ، به حیث ضمیمه به کنفرانس حزبی ارسال مینمایند. در صورت ضرورت توضیحی یکنفر نماینده انتخاب شده این مسئولیت را داراد تا با سوالات احتمالی جواب ارائه نماید. در صورت قبول این ضمیمه به اکثریت آرآ در متن مسوده اضافه ویا جای پاراگراف اولی را میگیرد.  

نویسنده معتقد است که حزب ما با بکار گیری اصول و پرنسیپهای دموکراسی ، وضاحت در سیاست و اتخاذ یک برنامه عملی و منطبق با خصوصیات و روان اجتماعی جامعه افغانی ما ، جای با ارزش و آبرومندانه را مستحکمتر خواهد ساخت و به یک سازمان صاحب اعتبار و قابل قبول بر قلوب مردمان زحمتکش و با غرور ما  راه تسخیر را دوباره باز خواهد نمود.

 

                                                                          با احترام

                                                                   ع. بصیر دهزاد (هالند)   

 



بالا
 
بازگشت